تنزیل نور
ساعت 11:47 صبح سه شنبه 87/11/29
شرح دعای مکارم الاخلاق(10 )
امام صادق (ع) مىفرمود که در گذشته پیرمرد مقدسى در بنىاسرائیل بود که خدا را عبادت مىنمود. در یکى از مواقع در بین اینکه به عبادت اشتغال داشت نگاه کرد و دید که دو کودک خروسى را گرفتهاند و پر و بال او را مىکنند و خروس فریاد مىزند، ولى این پیرمرد عابد همچنان به عبادت خود ادامه داد، به این امر مهم توجه ننمود، و آن دو کودک را از این عمل ناروا منع نکرد. خداوند او را مجازات نمود و به زمین وحى فرستاد که این مرد پیر را در خود فرو ببر و زمین او را در خود فرو برد.
از آنچه تا اینجا بیان شد روشن گردید که به موجب آیات و اخبار، اعمال صالحه در دنیا تا چه حد اهمیت دارد و چگونه مىتواند آدمى را در عرصهى قیامت از عذاب و مهالک رهایى بخشد.
اینک براى روشن شدن کلام امام سجاد (ع) باید توضیح داده شود که عمل حسن و احسن یا کار خوب و خوبتر چیست و چگونه مىتوان آن را انجام داد. بىگمان اساسیترین شرط عمل خوب و عمل خوبتر خلوص نیت است و نیت خالص در حدیث امام صادق (ع) با جملهى کوتاهى بیان شده است و فرموده: و العمل الخالص الذى لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله تعالى.
امام مىفرماید عمل خالص آن است که در انجام آن متوقع نباشى که احدى غیر از خدا ترا سپاس گوید و تحسین و تمجید نماید، پس اگر کسى در عبادت از همهى مخلوق منقطع شود و فقط و فقط متوجه خدا باشد و براى اطاعت امر او عبادت نماید پروردگار، آن عمل خالص را مىپذیرد و به عمل کننده پاداش مىدهد.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: لا یکون العبد عابدا لله حق عبادته حتى ینقطع عن الخلق الیه فحینئذ یقول هذا خالص لى فیقبله بکرمه.
امام باقر (ع) مىفرماید: بنده نمىتواند به شایستگى و چنانکه باید خداى را عبادت کند تا از جمیع مخلوق منقطع گردد و از همهى مردم چشمپوشى نماید، در این موقع خداوند مىفرماید: این عمل، خالص براى من است و به منظور من انجام گرفته و من نیز به کرم خود آن را مىپذیرم و پاداش مىدهم.
پس اگر مسلمانى نماز را به قصد قربت و براى اطاعت امر باریتعالى اقامه نماید در صورتى که انگیزهى او در باطن، نیل به رحمت ابدى یا مصون ماندن از عذاب شدید قیامت باشد چنین عبادتى خوب و حسن است. اما اگر عبادت کننده به پاداش و کیفر الهى نظر نداشته و نماز را فقط براى شکرگزارى و تعظیم مقام الوهیت به پا داشته باشد این عبادت خوبتر و احسن است و اولیاى گرامى خداوند خواهان چنین خلوصى بودند و عبادتها را بدین منظور انجام مىدادند. نکتهاى که لازم است مورد کمال توجه شنوندگان قرار گیرد و همواره آن را به خاطر داشته باشند این است که عمل خالصانه به جا آوردن مشکل است اما اصل عمل یا خلوص نیت در عمل را در طول ایام زندگانى و تا پایان عمر محافظت نمودن بسى مشکلتر.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: الابقاء على العمل حتى یخلص اشد من العمل.
امام مىفرماید: باقى نگاهداشتن عمل و ابقاى خلوص نیت از خود عمل مشکلتر است. چه بسا افرادى با نیت خالص نماز را آغاز مىکنند و یک یا دو رکعت آن را با توجه به پروردگار مىخوانند، بین نماز شخص محترمى وارد مسجد مىشود که حسن نظر او نسبت به نمازگزار در جمیع شئون زندگى وى اثر مىگذارد. در این موقع او بر اذکار مستحب خود مىافزاید، طمانینه را اهمیت عملى مىدهد و خلاصه اینکه در چگونگى صلوه خود تغییراتى ایجاد مىنماید تا با این اعمال، توجه آن مرد محترم را به خوبى و پاکى خود جلب کند. این شخص نیمى از نماز را با خلوص نیت خوانده و نیم دگرش آلوده شده و جنبهى ریا پیدا کرده، این مطلب است که امام صادق (ع) مىگوید: ادامه دادن خلوص نیت در عمل از خود عمل مشکلتر و سختتر است. گاهى از اوقات، افراد، اعمال شایستهاى در ایام زندگى خود انجام مىدهند که اگر آن اعمال محفوظ بماند و از میان نرود سرمایهى بسیار بزرگى براى روز قیامت خواهد بود. اما بدبختانه بسیارى از انسانها پس از آن اعمال نیک مرتکب گناهان بزرگى مىشوند که باعث حبط اعمال خوب آنان مىگردد و آن کارهاى پسندیده را از میان مىبرد. اولیاى اسلام در پارهاى از مواقع این خطرات بزرگ را تذکر مىدادند و مسلمانان را از سقوط اعمالشان آگاه مىکردند.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله من قال «سبحان الله» غرس الله له بها شجره فى الجنه و من قال «الحمد لله غرس الله له بها شجره فى الجنه و من قال «لا اله الا الله» غرس الله له بها شجره فى الجنه و من قال «اللهاکبر» غرس الله له بها شجره فى الجنه. فقال رجل من قریش: یا رسول الله! ان شجرنا فى الجنه لکثیر. قال نعم، و لکن ایاکم ان ترسلوا علیها نیرانا فتحرقوها.
امام باقر از رسول اکرم صلى الله علیه و آله حدیث نموده است که فرمود: هر کس بگوید «سبحان الله» خدا براى او در بهشت درختى غرس مىکند، هر کس بگوید «الحمدلله» خداوند در بهشت براى او درختى مىنشاند، هر کس بگوید «لا اله الا الله» خداوند در بهشت براى او درختى غرس مىکند، هر کس بگوید «اللهاکبر» خداوند در بهشت براى او درختى مىنشاند. در واقع رسول گرامى مىخواهد بفرماید: ذکر «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» آنقدر ارزشمند و گران قیمت است که هر جملهى آن یعنى هر یک از اذکار چهارگانهى آن مىتواند درختى را براى گویندهى آن به امر الهى در بهشت غرس نماید. یکى از افراد قریش که در محضر حاضر بود عرض کرد یا رسول الله! پس درختان ما در بهشت بسیار است زیرا ما بسیار این ذکر را مىگوییم. حضرت فرمود: بلى بسیار است و لکن بپرهیزید از اینکه آتشى را از پى این اذکار بفرستید که آن درختها را به آتش بکشد و نابود کند. در اینجا امام باقر (ع) گفتهى رسول اکرم را بیان مىکند تا اینکه به مومنین بفهماند که ذکر خدا گفتن و تسبیح نمودن مهم است اما اگر ما از پس آن آتشى نفرستیم و نابودش ننماییم.
معیار سعادت در آیین مقدس اسلام این است که آدمى با سعادت از مرز دنیا بگذرد و به عالم برزخ وارد شود. هر گاه کسى در طول زندگى خود اعمال صالحهاى با خلوص نیت انجام دهد و بتواند آنها را تا لحظهى مرگ نگاهدارى کند و با خود به عالم بعد از حیاتش ببرد این فرد، انسانى سعادتمند است، اما اگر اعمال خوبى را با خلوص انجام داد ولى نتوانست آن را در باقیماندهى ایام زندگى محافظت کند با همهى آن اعمال نیک، بدبخت و تهیدست از دنیا مىرود و در حالى به صحنهى محشر وارد مىشود که فاقد اعمال شایسته و عوامل نجاتبخش است. على (ع) این مطلب را در ضمن روایتى بیان نموده و به مردم فهمانده است که خطرات نابودکنندهى خلوص عمل بیش از خطراتى است که اصل عمل را تهدید مىکند.
عن على علیهالسلام قال: الدنیا کلها جهل الا مواقع العلم، و العلم کله حجه الا ما عمل به، و العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا، و الاخلاص على خطر حتى ینظر العبد بما یختم له.
امام امیرالمومنین مىفرماید: جمیع شئون دنیا براى ما مجهول و ناشناخته است الا مواضع و مواردى که به آنها عالم شده باشیم، تمام عملها بین ما و خداى براى خدا حجت است و با آن علم در قیامت با ما احتجاج مىکند، مگر آن علمى که بر طبق آن عمل شده باشد، و اعمال ما تماما ریا و خودنمایى است، مگر آنهایى که با خلوص نیت و پاکى ضمیر واقع شده باشد، پس از آن مىفرماید: اخلاص در عمل را خطرى بزرگ تهدید مىکند تا روزى که انسان ببیند که چگونه وضعش ختم مىشود و عمرش پایان مىپذیرد.
گاهى حس خودخواهى و خودپسندى اعمال بسیار پاک و مقدس ما را آلوده مىکند و آنچنان ما را به راه بدبختى سوق مىدهد که به جاى دریافت پاداش از آن کارهاى نیک دچار عذاب و کیفر مىشویم. حدیثى در کتاب شریف کافى از امام باقر (ع) نقل شده که بسیار آموزنده و راهنماست و اگر انسان مراقبت کند که آلوده نشود و این حدیث را عملا به کار بندد نفع زیادى عایدش مىگردد و به شنوندگان محترم توصیه مىنمایم که همگى در این حدیث دقت فرمایند و ابعاد آن را بسنجند تا از مسیر حق منحرف نگردند، لکن قبل از ذکر این حدیث باید مثلى آورده شود که زمینهى فهم حدیث گردد: فرض بفرمایید عدهاى از متدینین در مسجدى در ساعات نماز شرکت مىنمایند و اقامهى جماعت مىکنند و یکدگر را هم بخوبى مىشناسند. یکى از آن نمازگزاران مرد کاسب شریف صحیحالعملى بوده که هم به نیکى عبادت کرده و هم خوب کسب مىنمود و دامنش به گناهان مالى آلوده نبود. این مرد اتفاقا دچار سکته مىشود، فلج مىگردد، به گوشهى منزل مىافتد، چندین ماه بر بیمارى او مىگذرد، سرمایهى کسبش را براى مداوا و تامین مخارج زندگى صرف مىکند، بیماریش درمان نمىشود، سرمایهاش از دست مىرود، مغازهاش را مىفروشد و تهیدست و بدبخت در گوشهى خانه مىافتد، دو سالى از این پیشامد مىگذرد. شبى بعد از نماز مغرب یک نفر در کنار مسلمانى نشسته با او صحبت مىکند و مىپرسد که خبر از فلانى دارى؟ مىگوید نه، مدتى است او را ندیدهام و دیگر به مسجد نمىآید، آیا به سفر رفته؟ جواب مىدهد خیر، او بر اثر عارضهى سکته فلج شده و به گوشهى منزل افتاده، تمام هستیش از دست رفته و الان براى نان یومیهى خودش و اهلبیتش معطل است. شنونده تکان مىخورد، بسیار متاثر مىشود که چطور این مرد محترم به این وضع رقتبار دچار شده، تصمیم مىگیرد که محرمانه و بدون اطلاع احدى نیمهشب به خانهى او برود و کمک قابل ملاحظهاى به او بنماید تا جایى که حتى خودش را به آن شخص بیمار یا افراد خانوادهى او معرفى ننماید. شبى حرکت مىکند، مقدارى جنس و مبلغى قابل ملاحظه پول نقد با خود برمىدارد، عبایى به سر مىکشد، نیمهشب به در خانهى او مىرود، در مىزند، اهل بیتش به دم درمىآید، آن مقدار جنس و آن مبلغ را مىدهد و در را مىبندد. زن در را باز مىکند که شما کیستید، او به سرعت مىگذرد و مىرود. این سرمایهى بزرگ، با این همه خلوص، واقعا مىتواند براى او نجاتبخش باشد زیرا هم احسان کرده و هم خود را معرفى ننموده و احسانش با نیت پاک و خلوص و صمیمیت بوده است. اما بدبختانه بعد از گذشتن مدتى یک پیشامد حادى مىشود که این مرد تمام آنچه از اجر اخروى را که در این عمل ذخیره کرده بود از دست مىدهد، مثلا سه ماه مىگذرد، روزى در بازار یا در مسجدى کسى با این مرد خدمتگزار که نیمهشب به در خانهى آن دوست سکته زده رفته صحبت مىکند و به او مىگوید: آیا خبر دارى که آن مرد کاسب بزرگوار متدین محترم دچار سکته شده و فلج گشته و به گوشهى منزل افتاده و کسى به سراغ او نمىرود، آیا شما خبر دارید. این مرد مىگوید: بلى خبر دارم و به سراغش رفتهام. باز یک ماه مىگذرد کسى دیگر در جایى دگر به او مىگوید که آیا از آن مرد محترم خبر دارى که فلج شده و در گوشهى منزل است؟ این مرد باز مىگوید: بلى خبر دارم، به دیدارش رفتهام، کمک کردهام، و نیمهى شب هم به سراغش رفتهام. این چند جمله را مىگوید و تمام پاداش آن عمل بر باد مىرود و استحقاق کیفر پیدا مىکند.
اینک حدیث را با دقت بشنوید: عن ابیجعفر علیهالسلام انه قال: الابقاء على العمل اشد من العمل. قال یصل الرجل بصله و ینفق نفقه لله وحده لا شریک له فکتب له سرا ثم یذکرها فتمحى و تکتب له علانیه. ثم یذکرها فتمحى و تکتب له ریاء.
امام باقر (ع) مىفرماید که ابقا بر عمل نیک مشکلتر از خود عمل است. راوى مىگوید پرسیدم: مراد از ابقا بر عمل چیست و چگونه است. امام مىفرماید: یک انسان مسلمان که محرمانه به دیدار یک مسلمان مىرود و براى خدا و به قصد خالص پروردگار به او انفاق مىکند و مساعدت مىنماید، این عمل او چون مخفیانه بوده به عنوان یک عبادت سرى در نامهى عملش نوشته مىشود و عبادت سرى اجر بسیار بسیار بزرگ دارد. چندى نمىگذرد، این مرد انفاقکننده از خدمت و انفاق خود نام مىبرد و به دگرى مىگوید: من از آن شخص دیدار کردم و به او رسیدگى نمودم. در نتیجهى این اظهار، جنبهى سرى بودن عمل از میان مىرود و به جاى آن، علانیه نوشته مىشود. بعدا چندى نمىگذرد که باز با دگرى صحبت مىکند که من نیمهشب براى رسیدگى به او به در منزل او رفتم و سرى هم رفتم، پردهى او را مىدرد، آبروى او را مىبرد، فتکتب له ریاء: به جاى عمل خالصانهى سرى عمل ریاى علنى براى او نوشته مىشود و عمل ریا، کیفر و مجازات دارد.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 11:46 صبح سه شنبه 87/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
و انته بنیتى الى احسن النیات و بعملى الى احسن الاعمال
امام سجاد علیهالسلام در دعاى «مکارم الاخلاق» از پیشگاه الهى درخواست مىکند: خداوندا! نیت مرا به بهترین نیتها منتهى بفرما و عمل مرا نیز به بهترین اعمال پایان ده. دربارهى «نیت» و خصوصیات مربوط به آن در سخنرانى قبل مطالبى تقدیم شنوندگان گردید. به خواست خداوند موضوع سخنرانى امروز، دربارهى عمل است، امام سجاد (ع) از خداى تعالى مىخواهد که عملش به بهترین اعمال پایان یابد. از این جمله که امام دربارهى احسن الاعمال مىگوید روشن مىشود که اعمال مردم همانند نیتهایشان، از نظر ارزش معنوى، درجات و مراتبى دارد و امام (ع) از پروردگار درخواست مىکند که عملش بهترین و عالیترین اعمال باشد. در این مورد باید توجه داشت که اولا موضوع بحث «عمل نیک» است، لکن در خلال بحث، این سخن نیز به میان خواهد آمد که اعمال نیکى که به بدى منتهى مىشود و ارزش خود را از دست مىدهد چگونه است. اولین مطلبى
که باید دربارهى «عمل خوب» معروض گردد آن است که عمل باید با سنت اسلام و برنامهى شرع مقدس منطبق باشد و اگر از نظر نیت، از نظر گفتار، و از نظر حرکات جوارح با شرع و سنت منطبق نباشد اصولا آن را نمىتوان «عمل نیک» نامید. حدیثى از رسول مکرم روایت شده که این مطلب را به خوبى روشن مىکند:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: لا یقبل قول الا بالعمل و لا یقبل قول و عمل الا بنیه و لا یقبل قول و عمل و نیه الا باصابه السنه.
سخنى پذیرفته نمىشود مگر با عمل، و عمل و سخنى قبول نمىشود مگر با نیت، و سخن و عمل و نیتى مقبول نیست مگر آنکه منطبق با سنت باشد.
بنابراین انجام عمل نیک در آیین مقدس اسلام باید هم به زبان باشد، هم به بدن، و هم به نیت، و تمامى این سه قسمت باید منطبق با برنامهى شرع اسلام و تعالیم مقدس رسول اکرم انجام گیرد. قرآن شریف فرموده است:
الذى خلق الموت و الحیات لیبلوکم ایکم احسن عملا.
خداوند مرگ و حیات را آفریده است براى اینکه شما را آزمایش کند تا معلوم شود کدامیک از شما عملتان بهتر است.
امام صادق (ع) در ذیل این آیه مىفرماید: لیس یعنى اکثر عملا لکن اصوبکم عملا.
خداوند که در این آیه مىفرماید «احسن عملا» حجم و مقدار عمل، منظور نیست، بلکه مراد این است که خدا شما را بیازماید تا معلوم شود کردار کدامیک از شما به صواب و واقعیت و اصابت با حقیقت نزدیکتر است. چه بسیارند مردمى که حجم عملشان زیاد است و معرفتشان کم و آشناییشان به سنن اسلام بسیار قلیل، بسیار عمل مىکنند اما ارزش کم عایدشان مىشود و منفعت کمتر نصیبشان مىگردد. برعکس، بعضى از مردم، حجم عملشان کم است و فرایض و سننشان محدود، لکن چون داراى ایمان واقعى و نیت خالص و واقف به موازین شرع مقدساند عمل قلیلشان بسیار ارزنده و گرانبهاست. باید بدانیم که سرمایهى مردم در قیامت همان اعمالشان مىباشد، آن اعمال خوب و پسندیده و مقدس.
امام هادى (ع) فرموده است: الناس باموالهم فى الدنیا و باعمالهم فى الاخره.
حضرت امام على النقى (ع) مىفرماید: در دنیا مردم را با سرمایهى مالى آنان مىسنجند، اما در قیامت با اعمال خوب و شریفشان سنجیده مىشوند. افراد باید در دنیا به گونهاى قدم بردارند که بتوانند از آن کارهاى نیک و شریفى که در اینجا انجام مىدهند در آخرت مستفید و بهرهمند گردند.
عن على علیهالسلام قال لرجل ساله ان یعظه فقال (ع): لا تکن ممن یرجو الاخره بغیر العمل.
مردى از على (ع) درخواست نمود که او را موعظه کند. امام (ع) در مقام اندرز دادن به او فرمود: از آن مردمى مباش که امید به پیروزى و سعادت در آخرت داشته باشند بدون اینکه در دنیا اعمال صالحهاى انجام دهند. براى اینکه ارزش عمل، هر چه بهتر و عالیتر در نظر شنوندگان محترم روشن شود و توجه فرمایند که در زندگى چگونه قدم برمىدارند و با چه کیفیتى عمر شریف خود را مىگذرانند روایتى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ذکر مىشود: ان لاحدکم ثلاثه اخلاء: منهم من یمتعه بما ساله فذلک ماله، و منهم خلیل ینطلق معه حتى یلج القبر و لا یعطیه شیئا و لا یصحبه بعد ذلک فاولئک قریبه، و منهم خلیل یقول: و الله انا ذاهب معک حیث ذهبت و لست مفارقک فذلک عمله ان کان خیرا و ان کان شرا.
رسول معظم فرموده: براى هر یک از شما سه دوست وجود دارد: یکى آن دوستى که ترا از خواهشهایت بهرهمند مىسازد و خواستههاى ترا جامهى تحقق مىپوشد و آن دوست، دارایى توست، دوست دیگر آن است که با تو همقدم و همراه است تا هنگامى که به خانهى قبر وارد شوى و پس از دفن از تو جدا مىشود، نه به تو چیزى مىدهد و نه با تو مصاحبت مىنماید و آن اقرباى تو مىباشند. اما دوست سوم همراه انسان مىماند و آن رفیقى است که عمل ماست. حضرت مىفرماید: عمل مىگوید به خدا قسم! هر جا بروى من با تو مىآیم و هرگز از تو جدا نمىشوم، خواه عمل خوب و خیر باشد و خواه فعل شر و ناپسند.
بنابراین اعمال ما در دنیا از ما صادر مىشود ولى از ما جدا نمىشود، در عالم برزخ همراه ماست، در عالم قیامت با ماست. همان اعمال است که اگر خوب باشد ما را به بهشت سعادت مىبرد و اگر بد باشد ما را به جهنم مىراند و به عذاب سنگین قیامت معذب مىسازد. سخن خوب گفتن و حرف صحیح زدن آسان است، همه مىتوانند به یکدیگر توصیه کنند که: راست بگویید و درستکار باشید و عدالت نمایید، حقوق مردم را حفظ کنید، حق همسایگان را رعایت نمایید، و از این قبیل سخنان که گفتارهاى طیب و طاهر و پاک است. اما این حرفها زمانى از گویندهى آن ارزش دارد که رفتار او با سخنش منطبق باشد و اگر برخلاف آن باشد نه تنها آن سخن ارزش معنوى ندارد، بلکه گاهى آن گفتار که عمل با آن مخالف است زمینهى عذاب آدمى را فراهم مىکند. یکى از امتیازات بزرگ رسول اکرم و ائمهى معصومین علیهمالسلام همین بود که زمانى که حرف مىزدند خودشان به آن عمل مىکردند. على (ع) در حدیثى مىفرماید: من بزرگتر از آنم که چیزى را بگویم و خودم قبلا بر طبق آن رفتار ننموده باشم. در این مورد در قرآن شریف آیهاى است: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه.
کلم طیب به سوى خدا صعود مىکند، سخنان پاکیزه و طاهر در درجهى اول کلمهى طیبهى توحید است، این کلمه به سوى خدا صعود مىکند، اما صعود دهندهى آن اعمال صالحهى توحیدى است. اگر کسى به زبان «لا اله الا الله» بگوید و به توحید تکلم نماید اما در مقام عمل، مشرکانه رفتار کند عمل او برخلاف قول اوست و این عمل مشرکانه نمىتواند آن کلمهى طیبه را به سوى خدا صعود دهد و مورد قبول باریتعالى گرداند. غیر از «لا اله الا الله» همگى سخنان نیک، اندرزهاى بجا، تذکرات لازم، امر به معروف و نهى از منکر، همه و همه کلم طیب مىباشند و هر یک کلمهاى مقدس و پاک است، اما این کلمات نیک باید با عمل گوینده منطبق باشد تا اعمال گوینده، آن کلمات مقدس را به سوى حق تعالى بالا ببرد و مورد قبول ذات اقدس الهى بنماید، و اگر برخلاف باشد، آن کلمهى طیبه نمىتواند به آن مقام مقدس خود برسد. در این باره روایتى از امام باقر (ع) است که فرمود: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: ان لکل قول مصداقا من عمل یصدقه او یکذبه. فاذا قال ابن آدم و صدق قوله بعمله رفع قوله بعمله الى الله تعالى عز و جل، و اذا قال و خالف عمله قوله رد قوله على عمل خبیث و هوى به فى النار.
رسول اکرم فرموده است: براى هر قولى و گفتهاى مصداقى از عمل است که آن قول را تصدیق مىکند یا تکذیب مىنماید. اگر فرزند آدم سخنى بگوید و گفتار او در رفتار او مصدق شود و عملش با گفتهاش منطبق باشد، قول او به وسیلهى عملش بالا مىرود و به پیشگاه الهى مىرسد، ولى اگر سخنى بگوید و گفتهى او برخلاف عملش باشد، گفتارش رد مىشود و عمل خبیث و آلودهى او در آتش سرنگونش مىگرداند. بنابراین، عمل داراى اهمیت فوقالعاده است، تنها گفتن، و به سخن خوب تکلم کردن براى گویندهى آن نتیجهى معنوى ندارد. مطلبى که در این مورد از حدیث استنباط مىشود مدلول آیهاى از قرآن شریف است. خدا مىفرماید: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه.
سخن پاک و طیب نزد خدا مىرود و به سوى او صعود مىکند، اما آن چیزى که آن را بالا مىبرد و موجب رفعت آن مىشود عمل گویندهى سخن است، اگر عمل، همانند سخن، پاک باشد آن سخن را به مقام رفیع بالا مىبرد و اگر برخلاف گفته باشد آن گفته به پیشگاه بارىتعالى عرضه نخواهد شد. مىگوید باید راست گفت ولى عملا دروغ مىگوید، نباید به مردم تهمت زد و نباید از مسلمانان غیبت کرد اما خودش عملا تهمت مىزند و غیبت مىکند. این نصایح و تذکرات سودمند چون با عملش منطبق نیست، پیغمبر مىفرماید آن گفته با عمل برمىگردد و در آتش دوزخ سرنگون مىشود. تذکر نکتهاى در اینجا به موقع است و امید مىرود که مورد توجه شنوندگان محترم قرار گیرد. اعمال صالحه مرضى حضرت باریتعالى است و مایهى محبوبیت عامل آن نزد خداوند مىگردد لکن باید توجه داشت که گاهى انسان عمل صالحى را انجام مىدهد ولى عمل شایستهترى که نزد خدا محبوبیت بیشترى دارد پیش مىآید، افراد باایمان و متوجه بهتر است که آن عمل صالح را موقتا ترک گویند و از پى انجام کارى که نزد خدا محبوبتر است بروند و سپس به ادامهى عمل صالح خود برگردند. چند روایت با تعبیرات مختلف آمده که اگر فردى در حال طواف است و در بین طواف، مسلمانى نیاز به کمک شخص طوافکننده دارد و براى استمداد از او به نزد وى مىآید و در حین طواف، از او تمناى کمک فورى نماید، در چنین موردى امام علیهالسلام مکررا دستور داده که طواف کننده طواف را ترک کند و از پى قضاء حاجت آن برادر مسلمان برود زیرا قضاء حاجت او نزد خدا محبوبتر و اجرش از پاداش آن عمل صالح بیشتر است، بعد از آنکه مشکل مسلمان را حل کرد و او را دلشاد نمود برگردد و به طواف خود ادامه دهد. در اینجا روایتى از على بن الحسین زینالعابدین (ع) است که شاید مقصود از آن همین باشد: عن ابیحمزه عن على بن الحسین علیهماالسلام قال: کان یقول ان احبکم الى الله عز و جل احسنکم عملا و ان اعظمکم عندالله عملا اعظمکم فیما عندالله رغبه.
امام سجاد (ع) مىفرماید: محبوبترین شما نزد خداوند کسانى هستند که عملشان نیکوتر و رفتارشان پسندیدهتر است، اما بدانید که اعظم شما در نزد خدا در مقام عمل و بزرگترین شما در پیشگاه الهى کسانى هستند که نسبت به عملى بیشتر مراقبت مىکنند که در نزد خدا مورد رغبت بیشتر است و خدا به آن اهمیت زیادتر مىدهد.
بنابراین در مثالى که در مورد شخص طوافکننده و مسلمانى دیگر که از او استمداد مىکند ذکر شد، چون رفع هم و غم او نزد خداوند از ادامهى طواف بالاتر است، مىتوان گفت که اگر طواف را ترک کند و از پى برآوردن حاجت آن مسلمان برود کار بزرگترى انجام داده و توانسته است رضاى بیشترى را از خداوند نسبت به خود جلب نماید. ناگفته نماند که اگر امر مهمترى پیش آمد و آن را نادیده گرفت و به آن اعتنا ننمود ممکن است عمل خوب او هم مطرود پروردگار شود و دچار سقوط گردد. روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که مربوط به یکى از عباد بنىاسرائیل در دوران قبل از اسلام است، آن حضرت مىفرماید: کان رجل شیخ ناسک یعبد الله فى بنىاسرائیل فبینا هو یصلى و هو فى عبادته اذ بصر بغلامین صبیین قد اخذا دیکا و هما ینتفان ریشه فاقبل على ما هو فیه من العباده و لم ینههما عن ذلک فاوحى الله تعالى الى الارض ان سیخى بعبدى فساخت به الارض.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 11:44 صبح سه شنبه 87/11/29
شرح دعای مکارم الاخلاق(8 )
از آنچه معروض افتاد معنى نیت خوب و خوبتر یا نیت حسن و احسن روشن شد. در اینجا به موقع است که براى مزید آگاهى شنوندگان محترم، این مطلب تذکر داده شود که بعضى از علماى عامه و خاصه مىگویند عبادت صحیح و خالص آن است که فقط براى خداوند باشد و بس و جز اطاعت حضرت بارى انگیزهى دگرى در آن نباشد، بنابراین اگر عبادت به منظور دست یافتن به بهشت جاودان یا مصون ماندن از عذاب الهى باشد آن عبادت صحیح نیست و طبق موازین انجام نگرفته است. بیشتر علماى محقق و اسلامشناس این نظریه را نادرست و غیر قابل اعتنا تلقى نمودهاند. علامهى بزرگ و فقیه عالىمقام مرحوم آیت الله محمدمهدى نراقى در کتاب جامع السعادات در رد این قول چنین مىگوید: و لا تصغ الى قول من ذهب الى بطلان العباده اذا قصد بفعلها الثواب او الخلاص من العقاب زعما منه ان هذا القصد مناف للاخلاص الذى هو اراده وجه الله وحده و ان من قصد ذلک انما قصد جلب النفع الى نفسه و دفع الضرر عنها لا وجه الله سبحانه فان هذا قول من لا معرفه له بحقائق التکالیف و مراتب الناس فیها بل و لا معرفه له بمعنى النیه و حقیقتها.
گوش فرا نده به گفتهى آن کس که گمان دارد اگر عبادت به قصد جلب ثواب یا خلاص از عقاب انجام شود باطل است و آن را با اخلاص ناسازگار مىداند. این قول کسى است که عارف به حقایق تکالیف و مراتب و درجات مردم نیست، بلکه معناى نیت و حقیقت آن را هم نمىداند. سپس در بیان تفاوت مردم در شناخت تکالیف و انجام عبادات بدون امید به ثواب و خوف از عذاب چنین مىگوید: و اکثر الناس تتعذر منهم العباده ابتغاء لوجه الله و تقربا الیه لانهم لا یعرفون من الله تعالى الا المرجو و المخوف و غایه مرتبتهم ان یتذکروا النار و یحذروا انفسهم عقابها و یتذکروا الجنه و یرغبوا انفسهم ثوابها قلما یفهم العباده على نیه اجلال الله تعالى لاستحقاقه الطاعه و العبودیه فضلا عمن یتعاطاها و لو کلف لکان تکلیفا بما لا یطاق.
بیشتر مردم از اینکه خدا را لوجه الله و براى تقرب به او عبادت کنند معذورند، زیرا اینان از خداوند آن را که مىدانند امید به رحمت و ترس از عذاب اوست و بالاترین مرتبهى اطاعت و عبادت آنان این است که متذکر آتش دوزخ شوند و نفس خود را از عقاب آن برحذر دارند و به یاد بهشت جاودان باشند و نفس خویش را براى نیل به آن ترغیب نمایند. مردم مسلمان به استثناى عدهى معدودى از اولیاى بزرگ خدا معنى عبادت را به نیت اجلال الهى و به قصد طاعت و عبودیتش نمىفهمند، چه رسد به آنکه در مقام عمل، آن را انجام دهند و اگر این قبیل افراد را به چنین تکلیفى مکلف نمایند، تکلیف فوق توان و طاقت به عهدهى آنان گذارده شده است.
امید به ثواب روز جزا و ترس از عذاب شدید قیامت که در قرآن شریف مکرر و با عبارات مختلف خاطرنشان گردیده، بزرگترین محرک مسلمانان در اطاعت از اوامر الهى و اجتناب از منهیات باریتعالى بوده و هست و نیتى اینچنین از نظر علمى منافى با خلوص و قصد قربت نیست و از نظر روایات مورد تایید ائمهى معصومین علیهمالسلام است و در اینجا در مورد هر دو قسمت بحث مىشود.
قسمت اول: مسلمانى براى خواندن نمازهاى قضا شدهى متوفى اجیر مىشود، مبلغى را از فرزند او دریافت مىنماید که نمازهاى فوت شدهى او را بخواند. آیا از اجیر با توجه به اجرتى که دریافت مىکند قصد قربت متمشى است و مىتواند نمازها را براى خدا انجام دهد؟ آقایان فقها به این پرسش پاسخهایى دادهاند و مرحوم سید اعلى الله مقامه در کتاب عروهالوثقى در بحث صلوه استیجارى پس از ذکر پارهاى از آن جوابها چنین مىگوید: و لکن التحقیق ان اخذ الاجره داع بداعى القربه کما فى صلوه الحاجه و صلوه الاستسقاء حیث ان الحاجه و نزول المطر داعیان الى الصلوه مع القربه.
تحقیق در مطلب این است که گرفتن اجرت براى نمازهاى قضا شدهى متوفى داعى نمازگزار است براى داعى قربت همانند نماز حاجت و نماز استسقاء از این نظر که حاجت صاحب حاجت و باریدن باران محرک نمازگزار بوده و نمازها را به قصد قربت انجام داده است.
براى روشن شدن مطلب لازم است راجع به این دو مثال توضیح مختصرى داده شود. جوانى را در نظر بگیرید که سخت بیمار است. مادر متدینش مىخواهد براى شفاى او در پیشگاه خدا دعا کند. وضو مىگیرد، دو رکعت نماز حاجت به قصد قربت مىخواند، سپس تمناى خود را به حضرت باریتعالى عرض مىکند و شفاى فرزند را از خدا مىخواهد. این مادر نماز حاجت را به قصد قربت خوانده است، اما محرک او در خواندن نماز، شفاى فرزند بیمارش بوده و اگر فرزندش مریض نمىبود نماز حاجت نمىخواند. آیا انگیزهى شفاى بیمار با قصد قربت در نماز حاجت منافات دارد؟ هرگز. در محیطى خشکسالى مىشود، باران نمىآید و اهالى از جهات متعدد در مضیقه واقع مىشوند و تنها راه نجات خود را نماز استسقا و دعا در پیشگاه الهى مىدانند. تمام مردم از زن و مرد، صغیر و کبیر، پیر و جوان، با پاى برهنه راه صحرا در پیش مىگیرند، حتى مادران اطفال شیرخوار را با خود مىآورند، در بیابان اجتماع مىکنند و در کمال خضوع و تذلل با قصد قربت نماز استسقا مىخوانند و از درگاه خدا باران رحمت طلب مىکنند. نماز اینان به قصد قربت واقع شده و در کمال خلوص تحقق یافته، ولى محرکشان در این عبادت طلب باران بوده و اگر خشکسالى نمىبود هرگز با این وضع به بیابان نمىآمدند و نماز استسقا نمىخواندند. آیا انگیزهى طلب باران با نیت قربت و خلوص در نماز استسقا منافات دارد؟ هرگز. مرحوم سید مىخواهد بفرماید که اجرت گرفتن اجیر براى خواندن نمازهاى قضا شدهى متوفى نظیر نماز حاجت مادر براى شفاى فرزند و نماز استسقا براى طلب باران داعى بر داعى است و با قصد قربت منافات ندارد. آیا به انگیزهى شفاى بیمار و دیگر حوائج مشروع دنیوى مىتوان با قصد قربت نماز حاجت خواند؟ آیا براى رهایى از عذاب خشکسالى و نیل به باران رحمت مىتوان نماز استسقا خواند؟ ولى فرایض یومیه را به قصد قربت و به منظور اطاعت امر الهى به انگیزهى رسیدن به بهشت و رحمت الهى و رهایى از عذاب شدید قیامت نمىتوان خواند؟ و اگر خوانده شود عبادت باطل است؟ پس این همه آیات وعده و وعید در قرآن شریف براى چیست؟ و چرا خداوند اینقدر در کتاب آسمانى از بشارت و انذار سخن گفته است؟ قرآن شریف دربارهى زکریا و همسر و حضرت یحیى فرزندش فرموده است: انهم کانوا یسارعون فى الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا و کانوا لنا خاشعین.
اینان در انجام خوبیها و خیرات، جدى و سریع بودند و ما را از روى بیم و امید با خشوع و تذلل مىخواندند و بدین وسیله انجام وظیفه مىنمودند.
در آیهى دیگر مىفرماید: و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمت الله قریب من المحسنین. خدا را از روى خوف و از روى طمع بخوانید، خوف از عذاب و طمع در رحمت، چه آنکه رحمت پروردگار به گروه نیکوکاران و مردمانى که عمل صالح انجام مىدهند نزدیک است.
تفوه به بطلان عبادت با قصد قربت و به انگیزهى نیل به بهشت و رهایى از دوزخ مایهى یاس و دلسردى مسلمانان از انجام بسیارى از اعمال نیک و فعالیتهاى اسلامى است و باید از گفتن چنین سخن غیرعلمى و خلاف واقع خوددارى نمود و موجبات یاس و نومیدى مسلمانان را فراهم نیاورد. نتیجه آنکه از نظر علمى انجام عبادت به انگیزهى پاداش قیامت و نجات از کیفر الهى با نیت اطاعت و قصد قربت منافات ندارد و به فرمودهى سید اعلى الله مقامه همانند نماز حاجت و صلوه استسقا داعى بر داعى است. از نظر روایات پیشوایان دین علیهمالسلام نیز انجام عبادت به قصد قربت و براى دستیابى به جنت و خلاص از عذاب الهى صحیح و مشروع است و در اینجا سه روایت را که مضامینشان با مختصر تفاوت شبیه به هم است ذکر مىکنیم و سومین را با نقل متن حدیث ترجمه مىکنیم و مختصر توضیحى دربارهى آن مىدهیم. حدیث اول از على (ع) در نهجالبلاغه (کلمهى 237) است. حدیث دوم از حضرت حسین بن على علیهماالسلام در کتاب تحفالعقول (صفحهى 246) است، و حدیث سوم از امام صادق (ع) است که به این مضمون آمده: عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ان العباد ثلاثه: قوم عبدوا الله عز و جل خوفا فتلک عباده العبید، و قوم عبدوا الله تبارک و تعالى طلب الثواب فتلک عباده الاجراء، و قوم عبدوا الله عز و جل حبا له فتلک عباده الاحرار و هى افضل العباده.
امام (ع) مىفرماید: عبادتکنندگان حضرت باریتعالى سه گروهاند: گروهى خدا را از ترس عذاب بندگى مىکنند، این عبادت بردگان است که اطاعتشان از ترس کیفر مولى است. گروهى خدا را به منظور دستیابى به پاداش، عبادت مىکنند و این، عبادت اجیران و مزدبگیران است. و گروهى خدا را به انگیزهى محبت و دوستى باریتعالى عبادت مىکنند و این، عبادت آزادگان و برترین و بالاترین عبادات است.
ملاحظه مىشود که امام علیهالسلام عبادت گروه اول و گروه دوم را عبادت خوانده و در ردیف عبادت گروه سوم ذکر فرموده است ولى عبادت گروه سوم را که به انگیزهى محبت و دوستى خداوند انجام دادهاند بهترین و برترین بندگى معرفى نموده و عباد این عبادت را گروه آزادگان و احرار خوانده است. تردید نیست که بندگى گروه سوم آنقدر عالى و رفیع است که نمىتوان عبادت آنان را با عبودیت گروههاى اول و دوم مقایسه نمود، ولى با اینکه بندگى گروه سوم در عالیترین مراتب بندگى و عبودیت قرار دارد امام (ع) عبادت گروههاى اول و دوم را باطل تلقى نفرموده و عمل آنان را مشرکانه نخوانده است. به موجب این روایت و روایات دگرى نظایر اینها که در کتب حدیث آمده اگر کسى به قصد قربت و با نیت اطاعت امر باریتعالى به انگیزهى رسیدن به بهشت یا رهایى از دوزخ خدا را عبادت کند و نماز بخواند عبادتى صحیح و مشروع انجام داده است.
از آنچه معروض گردید روشن شد که نیتهاى مردم در عباداتى که انجام مىدهند متفاوت است و ارزش عبادت هر فردى به تناسب ارزش نیت اوست.
عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: انما الاعمال بالنیات و لکل امرىء ما نوى.
رسول اکرم فرموده است: اعمال مردم تابع نیتهاى آنان است و نصیب هر فرد از عملى که انجام داده آن چیزى است که در نظر داشته است. ناگفته نماند که نه تنها عبادات مردم تابع نیتهاى آنان است بلکه اعمال عادى و روزمرهى افراد با تصمیمى که محرک آنان شده و به فعالیتشان وادار نموده سنجیده مىشود.
مر على النبى صلى الله علیه و آله رجل فراى اصحاب رسول الله من جلده و نشاطه فقالوا یا رسول الله لو کان هذا فى سبیل الله. فقال صلى الله علیه و آله: ان کان خرج یسعى على ولده صغارا فهو فى سبیل الله و ان کان خرج یسعى على ابویه شیخین کبیرین فهو فى سبیل الله و ان کان خرج یسعى على نفسه یحبها فهو فى سبیل الله و ان کان خرج یسعى على نفسه یحبها فهو فى سبیل الله و ان کان خرج یسعى ریاء و مفاخره فهو فى سبیل الشیطان.
مردى بر رسول اکرم گذر کرد. اصحاب آن حضرت او را مردى فعال و قوى یافتند، به حضرت عرض کردند: چه خوب بود این شخص، نیرو و نشاطى را که دارد در راه خدا مصرف مىنمود و براى او فعالیت مىکرد. حضرت در پاسخ فرمود: اگر سعى و عمل او براى فرزندان صغیرش باشد کار او در راه خداوند است، اگر سعى و عمل او براى پدر و مادر پیرش باشد کار او در راه خداوند است، اگر سعى و عملش براى تامین زندگى شرافتمندانه و آبرومند خودش باشد کارش براى خداوند است. اما اگر کار و کوشش مىنماید و انگیزهى او در عمل ریاکاریى و فخر نمودن بر دگران باشد کار او براى شیطان است.
ملاحظه مىفرمایید که نیت مردم نه فقط در عباداتشان موثر است، بلکه در کارهاى عادى و اعمالى هم که در جامعه انجام مىدهند نیز اثر دارد و با تفاوت نیت، ارزش معنوى عمل متفاوت مىگردد، و در قیامت که روز پاداش و کیفر است اعمال هر فرد بر اساس نیتى که در دنیا داشته و بر طبق آن عمل نموده است محاسبه مىشود.
عن النبى صلى الله علیه و آله: یحشر الناس على نیاتهم. پیغمبر فرموده است: مردم، در قیامت، بر طبق نیاتشان محشور مىشوند.
از مجموع آنچه بیان شد این نتیجه به دست آمد که نیتهاى خوب و مرضى خداوند، چه در عبادات و چه در امور عادى زندگى، درجات و مراتبى دارد و امام سجاد علیهالسلام از پیشگاه الهى درخواست مىکند:
و انته بنیتى الى احسن النیات.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 11:42 صبح سه شنبه 87/11/29
شرح دعای مکارم الاخلاق(7 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و انته بنیتى الى احسن النیات
امام سجاد (ع) در سومین جملهى دعاى «مکارم الاخلاق» بعد از ذکر صلوات عرض مىکند: بار الها! نیت مرا به بهترین و پاکترین نیات منتهى کن. به خواست خداوند موضوع این سخنرانى، بحث دربارهى نیت است. نیت در شرع مقدس اسلام اهمیت بسیار دارد و خوب و بد آن مورد توجه شارع مقدس است و مردم را دربارهى آن دو آگاه فرموده است. مجمع البحرین مىگوید: النیه هى القصد و العزم على الفعل.
نیت عبارت از قصد و تصمیم است که آدمى براى انجام عملى در باطن اتخاذ مىکند و بر طبق آن عمل مىنماید. نیت آنقدر مهم است که ارزش اعمال مردم بر وفق نیتى است که دارند، اگر قصدشان خوب و عالى باشد عمل ارزنده و پرقیمت است و اگر نیتشان آلوده و پلید باشد عمل ارزش معنوى ندارد و مىتواند منشا کیفر شود. در این باره روایات متعددى رسیده است که به طور نمونه به بعضى از آنها اشاره مىشود: روایت اول حدیثى است از جابر بن عبدالله انصارى که مىگوید: سمعت رسول الله یقول: رجلان فى الاجر سواء، رجل مسلم اعطاه الله ما لا یعمل فیه بطاعه الله و رجل فقیر یقول اللهم لو شئت رزقتنى ما رزقت اخى فاعمل فیه بطاعه الله.
پیمبر گرامى فرموده است: دو مرد در اجر و پاداش با یکدگر مساوى هستند، یکى آن مرد مسلمى که خداوند به او ثروت عطا کرده و او ثروت خود را در راه طاعت باریتعالى به کار مىبرد و مصرف مىنماید، و مرد فقیرى که مال ندارد و مىگوید، بار الها اگر بخواهى به من رزق عنایت کنى و مال بدهى همانند آنچه به برادر دینیم دادى من هم، مانند آن برادرم، به طاعت تو عمل مىکنم.
پیمبر اسلام مىفرماید: این دو نفر در اجر مساوى هستند، با آنکه اولى نیت خوب کرده و مال داده و دومى فقیر بوده و فقط قصد و ارادهى طاعت خدا را، در صورت تمکن و ثروت، داشته است.
در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است که فرموده: انما الاعمال بالنیات و لکل امرىء ما نوى فمن غزا ابتغاء ما عندالله عز و جل فقد وقع اجره على الله عز و جل و من غزا یرید عرض الدنیا او نوى عقالا لم یکن له الا ما نوى.
دربارهى غزوه و جنگ، رسول اکرم، مردم را به ارزش نیت و قصد آنان متوجه مىکند و مىفرماید: اعمال مردم تابع نیتهاى آنان است، و هر انسانى آن را که قصد کرده است به دست مىآورد. بعد مىگوید: کسى که به جنگ مىرود و در صحنهى پیکار جهاد وارد مىشود و قصد او خداوند است، یعنى براى اعلاى حق جنگ مىکند اجر او بر عهدهى خداست. اما کسى که به غزوه و جهاد مىرود ولى ارادهى او اموال دنیوى و متاعهاى زندگى است، لم یکن له الا ما نوى چیزى جز آنچه را که نیت کرده نصیبش نمىشود.
امام سجاد (ع) عرض مىکند: بار الها! نیت مرا به بهترین نیتها منتهى بفرما. از این جملهى امام روشن مىشود که «نیت» همانند ایمان و همانند یقین داراى مراتب و درجات است و امام (ع) بهترین آن را از پیشگاه الهى درخواست مىنماید. براى اینکه درجات نیت روشن شود، مثلى را در مورد عبادت ذکر مىکنیم. گاهى قصد آدمى در عبادت زشت و پلید است، گاهى تصمیم انسان در عبادت خوب و درست است، و گاهى نیت آدمى در عبادت خوبتر و عالیتر یعنى بهترین نیت است. اما نیت آلوده و پلید در عبادت همانند بندگى ریاکاران است. کسى که بخواهد عبادت صحیح انجام دهد باید آن را براى خدا و به قصد قربت به عمل آورد، اما اگر یک نفر براى جلب توجه مردم و نفوذ در افکار آنان و براى اینکه مردم دربارهى او بگویند مرد خوبى است، ریاکارانه عبادت مىکند و در باطن کمترین توجهى به خدا ندارد و تمام توجه او به مردم و جلب قلوب آنان است، این نیت در شرع مقدس بسیار پلید است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به مردم مىفرمود: فاتقوا الله و اجتنبوا الریا فانه شرک بالله ان المرائى یدعى یوم القیامه باربعه اسماء: یا کافر، یا فاجر، یا غادر، یا خاسر! حبط عملک و بطل اجرک.
پیشواى گرامى اسلام به مردم مىفرماید: از خدا بترسید و از ریا اجتناب نمایید که ریا شرک به خداوند است. ریاکار در قیامت به چهار نام خوانده مىشود: اى کافر، اى فاجر، اى مکار، اى زیانکار! عملت حبط شد و از میان رفت و اجرت باطل شد و در مقابل عباداتى که به ریا انجام دادهاى امروز پاداشى ندارى.
در اسلام نه تنها ریا در عبادت موجب انحراف از صراط مستقیم و مایهى بدبختى است، بلکه ریاکارى در غیر عبادات نیز مذموم و ناپسند است. در حدیث آمده است که رسول اکرم مىفرمود: کسى که خانهاى را به منظور ریاکارى و به رخ مردم کشیدن بنا نماید، همان خانه در قیامت به صورت طوق آتشى به گردنش افکنده مىشود و با همان طوق به جهنم مىرود، مگر آنکه قبل از مرگ توبه کند و آن لکهى تاریک را از صفحهى اعمال خود بزداید و از میان ببرد.
قیل یا رسول الله! کیف یبنى ریاء و سمعه: قال یبنى فضلا على ما یکفیه استطاله منه على جیرانه و مباهاه لاخوانه. عرض شد یا رسول الله! چگونه خانهى ریا مىسازد؟ فرمود: خانه مىسازد بیش از نیازمندى و احتیاج خود و هدفش در این کار آن است که در مقابل همسایگان بلندپروازى کند و به برادران دینى خود فخر فروشى نماید.
نتیجه آنکه نیت ریا در تمام موارد مذموم است و در امر عبادت مذمومتر، کسى که براى جلب توجه مردم نماز بخواند، کسى که براى جاه و نفوذ در افکار دگران به حج بیت الله برود، و خلاصه کسى که انگیزهاش در عبادت یکى از شئون مادى و دنیوى باشد، عبادتش باطل و عملش مشرکانه است، قرآن شریف در این باره فرموده: فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا. کسى که مىخواهد خدا را ملاقات کند در حالى که پروردگار از او راضى و خشنود باشد باید در دوران زندگى و در ایام حیات، اعمال صالحه انجام دهد و در امر عبادت، براى خدا شریکى قرار ندهد.
نیت خوب و نیت خوبتر یا نیت حسن و نیت احسن را با توجه به انگیزهى عبادات مومنین عادى، که اکثریت جامعهى مسلمین از آنان تشکیل یافته است، و انگیزهى عبادات اولیاى بزرگوار الهى، که در هر عصر و زمان عدهى معدودى بوده و هستند، مىتوان تشخیص داد. یک فرد مسلمان عادى که به خداوند آفریدگار و نبوت پیغمبر گرامى اسلام و روز جزا ایمان واقعى دارد، قرآن شریف را وحى خدا مىداند و به تمام محتویات آن مومن و معتقد است در کتاب خدا دقت مىکند و مىبیند که خداوند در آیات بسیارى به افراد مومن و صاحبان اعمال صالحه وعدهى بهشت جاودان داده و از آن جمله فرموده است: و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات. اى پیغمبر گرامى! به افرادى که ایمان آورده و داراى اعمال صالحهاند مژده بده که در قیامت از جنات و رحمتهاى بزرگ خداوند برخوردارند.
همچنین مىبیند که در مواقع و موارد متعددى خداوند از گناهکاران سخن گفته و به آنان وعدهى عذاب قطعى داده، عذابى بسیار شدید، از آن جمله فرموده است: فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التى و قودها الناس و الحجاره. به این مردم بگو: اگر فرمان نمىبرید و نخواهید برد از عذابى بترسید و از آتشى بپرهیزید، آتشى که آتشگیرهى آن مردم و سنگ است.
این فرد با ایمان براى اطاعت امر الهى و انجام وظیفهى عبودیت و بندگى نماز مىخواند اما انگیزهى او در نماز و اطاعت، نیل به بهشت جاودانى است که خداوند وعده فرموده و مومنین را به آن بشارت داده است و همچنین این انسان با ایمان از منهیات الهى پرهیز مىکند و به منظور اطاعت فرمان او پیرامون گناه نمىگردد و انگیزهى او در این عمل آن است که از عذاب شدید الهى مصون بماند و گرفتار مصائب و بلایاى جانکاه قیامت نشود. نیت این فرد مسلمان خوب و حسن است و عملى را که انجام داده صحیح و طبق موازین شرع مقدس است. اما نیت بهتر و قصد نیکوتر آن ارادهى خالصى است که ائمهى معصومین علیهمالسلام و اولیاى گرامى الهى در دل دارند. انگیزهى آنان در اطاعت باریتعالى نیل به پاداش قیامت یا مصون ماندن از عذاب روز جزا نیست، بلکه آنان خدا را براى خدا عبادت مىکنند و منشا چنین بندگى، ایمان کامل و معرفت بسیار رفیع نسبت به ذات مقدس پروردگار است. على (ع) در این باره در پیشگاه الهى عرض مىکند: الهى ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فى جنتک لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک.
خدایا! عبادت و بندگى من نه براى ترس از آتش توست و نه به منظور نیل به بهشت جاودان است، بلکه ترا شایستهى عبادت دانستم از این رو ترا بندگى نمودم.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 11:40 صبح سه شنبه 87/11/29
شرح دعای مکارم الاخلاق( 6)
کسى که رسول خدا را اطاعت کند بىگمان خدا را اطاعت نموده است، اطاعت از پیغمبر اطاعت از ارادهى الهى است و اطاعت از ارادهى الهى موجب نیل به کمال ایمان است و این همان است که امام کاظم (ع) فرموده: و الثالث ان تعرف ما اراد منک.
سومین علمى که بشر باید بشناسد و بداند این است که عارف شود که خداوند آفریدگار از خلقت او چه اراده فرموده است. قرآن شریف که هماکنون در دست ماست حاوى ارادههاى الهى در شئون مختلف براى سعادت بشر و نیل به کمال انسانیت است. اما لازم است نکتهاى همواره مورد توجه باشد و آن نکته این است که پروردگار عالم ارادهى خود را به صورت آیاتى فرستاده که بیان پیغمبر لازم بود آنها را توضیح دهد، فرموده: اقیموا الصلوه. اما نماز چیست؟ آتوا الزکوه. چقدر زکوه داده شود؟ و از چه چیزهایى زکوه پرداخت گردد، و امثال آن. و لذا در قرآن شریف، خداوند به پیغمبرش فرموده است: و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم. ما قرآن را بر تو نازل نمودیم تا آنچه را که خداوند به منظور تبیین ارادهى خود، بر مردم فروفرستاده است براى آنان بیان کنى و توضیح دهى.
در حیات پیشواى گرامى اسلام، مبین کتاب وحى، شخص رسول اکرم صلى الله علیه و آله بود. براى اینکه بعد از آن حضرت حجت بر مردم تمام باشد و مسلمانان در شناخت ارادهى الهى دچار حیرت نشوند، به موجب روایات بسیارى که تمام علماى عامه و خاصه، با مختصر تفاوتى در عبارت، از آن حضرت نقل نموده و در کتب خود آوردهاند تبیین کتاب وحى را به عهدهى اهلبیت معظم خود، که عالم به دقایق دستورهاى الهى هستند، گذارد و مردم را متوجه آنان نمود. از جملهى آن احادیث، این روایت شریف است: عن النبى صلى الله علیه و آله قال: انى مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى اهل بیتى لن تضلوا ما تمسکتم بهما و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض. من دو امانت سنگین را بین شما به جاى مىگذارم: یکى کتاب خداست و آن دیگر عترتم یعنى اهل بیتم، مادامى که به این دو متمسکید از گمراهى مصونید و این دو از هم جدا نمىشوند تا در کنار حوض به من وارد گردند.
شناخت ارادهى الهى در خلقت بشر، علم سوم است که در حدیث امام کاظم (ع) ذکر شده. اگر کسى ارادهى باریتعالى را از راه قرآن شریف که وحى الهى است تشخیص دهد و بر طبق آن عمل نماید به ایمان کامل نایل مىگردد، ولى باید هوشیار بود و توجه داشت، چه هواى نفس در هر انسانى دشمنى است بسیار قوى و خطرناک، آدمى را از صراط مستقیم منحرف مىکند، نه تنها راه کمال ایمان را به روى انسان مىبندد، بلکه ممکن است ایمان را برباید و آدمى را بىدین سازد. جملهى چهارم حدیث امام کاظم (ع) ناظر به همین مطلب است که فرموده: و الرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک.
چهارمین علمى که آموختن آن ضرورت دارد این است که بدانى چه چیز ترا از دین خدا خارج مىسازد.
از آنچه مذکور افتاد، قسمت اول بحث این سخنرانى راجع به راه نیل به کمال ایمان بود و این مطلب روشن شد. قسمت دوم بحث، دربارهى قدر و منزلت «یقین» در دین مقدس اسلام است. امام سجاد (ع) در پیشگاه الهى عرض مىکند: و اجعل یقینى افضل الیقین. بار الها! یقین مرا از برترین و بالاترین یقینها قرار ده. در اسلام روایات بسیار دربارهى قدر و قیمت یقین رسیده است که در این بحث پارهاى از آنها ذکر مىشود.
کان امیرالمومنین علیهالسلام یقول: و اسالوا الله الیقین و ارغبوا الیه فى العاقبه و خیر ما دار فى القلب الیقین.
على (ع) مىفرمود: از خدا «یقین» را بخواهید و راغب باشید که پروندهى زندگى شما با یقین بسته شود و بهترین سرمایهى معنوى که در قلب دوران دارد یقین است. راغب در معناى «یقین» مىگوید: الیقین من صفه العلم و هو سکون الفهم مع ثبات الحکم. یقین از صفات علم است و آن عبارت است از اینکه دل آدمى و فهم انسان آرامش و سکون پیدا کند با توجه به اینکه حکم مورد یقین ثابت و محقق است.
عن النبى صلى الله علیه و آله: خیر ما القى فى القلب الیقین. رسول اکرم فرموده است: بهترین ذخیره و سرمایهاى که در قلب افکنده مىشود «یقین» و اطمینان خاطر است.
عن جابر الجعفى عن ابیعبدالله علیهالسلام انه قال: یا اخا جعفى: ان الیقین افضل من الایمان و ما من شىء اعز من الیقین. امام صادق (ع) به جابر جعفى فرموده است: جابر! یقین از ایمان برتر و بالاتر است و چیزى گرانقدرتر و ارزشمندتر از یقین نیست. به قدرى یقین در پیشگاه الهى اهمیت دارد که در حدیث دگرى آمده: اذا اراد الله بعبد خیرا فقهه فى الدین و الهمه الیقین.
وقتى خدا به بندهاى ارادهى نیکى کند و بخواهد او را مشمول خیر و رحمت خود قرار دهد، اولا او را دینشناس مىکند و به مقررات اسلامى آگاه مىنماید، و ثانیا یقین را به او الهام مىکند و دل او را از این نعمت مهم برخوردار مىسازد. در روایات متعدد آمده است که یقین از ایمان مقام رفیعتر و بالاترى دارد. به همین جهت امام سجاد (ع) در دعاى «مکارم الاخلاق» صحیفه، اول از پروردگار درخواست مىکند: بار الها! ایمان مرا به کاملترین مدارج ایمان برسان و سپس مىگوید: بار الها! یقین مرا از بهترین یقینها قرار ده. اینکه یقین را بعد از ایمان آورده مبین این است که یقین تقاضاى بالاترى است و اخبار هم مىگوید: یقین از ایمان بالاتر است. در اینجا ممکن است این سوال پیش آید: با اینکه ایمان حالت باور معنوى و قطع قلبى است که در آن تردید وجود ندارد، پس چطور یقین از آن بالاتر است، مگر حالت روانى ایمان با یقین چه تفاوت دارد. در پاسخ مىتوان گفت: زمینهى این مطلب در سخن ابراهیم خلیل در قرآن شریف آمده است. ابراهیم گفت: رب ارنى کیف تحیى الموتى. پروردگارا به من بنمایان که چگونه مرده را زنده مىکنى. خطاب آمد: او لم تومن؟. آیا به احیاء موتى از ناحیهى من ایمان ندارى؟ قال بلى. گفت بلى، ایمان دارم. و لکن لیطمئن قلبى. اما مىخواهم اطمینان خاطر پیدا کنم.
از این جملهى ابراهیم استفاده مىشود که یقین و اطمینان خاطر هر دو در یک مرحله در روان انسان است، صاحبان یقین اطمینان دارند و صاحبان اطمینان خاطر یقین دارند و در قرآن شریف هم وقتى دربارهى مومنین صحبت مىکند مىفرماید: و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات. اى پیغمبر گرامى! مژده بده به آنان که ایمان آوردهاند و اعمال صالحه داشتهاند که براى آنان جنات و بهشتهایى آماده و مهیاست، اما وقتى دربارهى صاحبان اطمینان سخن مىگوید مىفرماید: یا ایتها النفس المطمئنه. ارجعى الى ربک راضیه مرضیه. فادخلى فى عبادى. و ادخلى جنتى. اى صاحبان نفس مطمئن و اى کسانى که واجد مقام مقدس یقین هستید! برگردید به سوى خدا و رجوع کنید به حضرت آفریدگار، در حالى که شما از خدا راضى هستید و خدا هم از شما خشنود است، سپس مىفرماید اى گروه مطمئن! در عباد من وارد شوید یعنى در گروه بندگان عالیمقام که مراقب تمام دقایق و وظایف عملى خود بودهاند. فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى. و به علاوهى آنکه در گروه عباد خالص وارد مىشوید به بهشت من وارد شوید.
بنابراین مومنین داراى عمل صالح به بهشت مىروند اما آن کسانى که نفس مطمئن دارند به بهشت خدا مىروند. تمام بهشتها متعلق به خداست، اما اینکه بهشت افراد مطمئن را به خود منتسب مىکند، این نمونه و نشانهى مقام عالیتر و بالاتر است، مثل قضیهى شهدا، تمام مردم بعد از مرگ در عالم برزخ زندهاند، اما دربارهى شهیدان مىفرماید: گمان نکنید که شهیدان مردهاند.
بل احیاء عند ربهم یرزقون. اینان زندهاند و نزد خدایشان روزى دارند. نزد خداى خود روزى داشتن غیر از زنده بودن مطلق و روزى داشتن است.
عن صفوان قال سالت ابا الحسن الرضا علیهالسلام عن قول الله لابراهیم علیهالسلام «او لم تومن. قال بلى و لکن لیطمئن قلبى» اکان فى قلبه شک؟ قال لا، و لکنه اراد من الله الزیاده فى یقینه.
صفوان از امام اباالحسن الرضا (ع) سوال مىکند از سخنى که خداوند به ابراهیم گفت: آیا ایمان ندارى؟ و ابراهیم گفت: ایمان دارم و لکن مىخواهم قلبم مطمئن شود. امام رضا (ع) در تفسیر این جمله مىفرماید: ابراهیم مىخواست بر یقینش افزوده شود و اطمینانش بیشتر گردد.
مىتوان گفت «یقین» آن تسلیم بى قید و شرط است که بعد از ایمان واقعى در ضمیر افراد مومن پدیدار مىگردد. این تسلیم مقدس همان است که ابراهیم و اسماعیل واجد آن بودند و قرآن شریف دربارهى آن دو فرموده است: فلما اسلما و تله للجبین. یعنى وقتى بر اثر اطمینان خاطر و یقین معنوى، ابراهیم و اسماعیل دانستند که امر قربانى از طرف باریتعالى است، هر دو سر فرود آوردند و تسلیم امر الهى شدند.
در حدیثى از على (ع) آمده است که آن حضرت نیز «یقین» را به تسلیم واقعى معنى کرده و فرموده است: ان الاسلام هو التسلیم و التسلیم هو الیقین. على (ع) مىفرماید: اسلام عبارت از تسلیم است و تسلیم همان یقین واقعى و اطمینان خاطرى است که در ضمیر مسلمانان راستین پدید مىآید.
در ابتداى سورهى بقره خداوند مىفرماید: و الذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون. مومنین راستین کسانى هستند که به تمام آنچه از طرف پروردگار عالم بر تو نازل شده است ایمان دارند و همچنین به آنچه قبل از تو بر دیگر پیمبران نازل شده مومن و معتقدند، و بعد دربارهى آخرت مىفرماید: و بالاخره هم یوقنون. این افراد با ایمان به آخرت یقین و اطمینان قلبى دارند.
ملاحظه مىکنید که خداوند، امر معاد را با یقین آورده است براى اینکه بزرگترین عامل موثر در بازداشتن مردم از گناه و واداشتن آنان به اطاعت اوامر الهى همان یقین به معاد و مطمئن بودن به پاداش و کیفر الهى در روز حشر است. این حالت است که اگر در دنیا براى کسى پدید آمد تمام اعمالش منظم مىگردد و کوچکترین تخلفى از امر باریتعالى نمىنماید، این حالت معنوى و مقدس است که اگر براى کسى حاصل شود سرمایههاى خوب خود را در راه خدا انفاق مىکند براى اینکه به مقام سعادت و بر برسد. در قرآن شریف فرموده: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون. هرگز به مقام بر و نیکوکارى نمىرسید تا وقتى که انفاق کنید در راه خدا آن چیزهایى را که خود به آنها علاقه دارید و دوستدار آنها هستید. انجام چنین عمل مقدسى ناشى از یقین درونى و اطمینان خاطر است. على (ع) فرموده: من ایقن بالخلف جاد بالعطیه. اگر کسى به روز جزا یقین داشته باشد از اموال و دارایى خود آنچه بهتر و عالیتر است در راه رضاى باریتعالى به مردم عطا مىکند. نه تنها مال بلکه از جان خویش که به مراتب عزیزتر از مال است چشم مىپوشد و با کمال خلوص و صمیمیت آنرا در راه اعلاى حق فدا مىکند. سرمایهى پرارج یقین به قدرى ارزشمند و گرانقدر است که در هر زمان عدهى معدودى از مومنین واجد آن بودهاند.
عن ابىالحسن علیهالسلام قال: و ما قسم فى الناس شىء اقل من الیقین. حضرت ابىالحسن (ع) مىفرماید: هیچ چیزى کمتر از یقین به ایمان، بین مردم تقسیم نشده است، یعنى اهل یقین در هر عصر و زمان عدهى معدودى بوده و هستند و بیشتر مردم از این نعمت بزرگ برخوردار نگردیدهاند.
از آنچه مذکور افتاد قسمت دوم بحث این سخنرانى، یعنى قدر و منزلت یقین در اسلام، روشن شد و امام سجاد (ع) در پیشگاه الهى عرض نموده است: و اجعل یقینى افضل الیقین.
بار الها! یقین مرا از گروه یقین برتر و افضل قرار بده و در این فیض بزرگ مرا مشمول عنایات خود بفرما.
¤ نویسنده: تنزیل نور
:: بازدید امروز ::
47
:: بازدید دیروز ::
95
:: کل بازدیدها ::
188139
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
::پیوندهای روزانه ::
:: دسته بندی یادداشت ها::
تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماههای سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه . حق نیکى کننده . حق همسایه . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .
:: آرشیو ::
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
دوازده معصوم علیهم السلام
آذر 1387
دی 1387
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::