تنزیل نور


ساعت 4:36 عصر پنج شنبه 87/12/8

شرح دعای مکارم الاخلاق(84 )

قال علیه‏السلام یا قنبر! هل بقى من مال الحجاز شى‏ء؟ قال نعم، اربعه آلاف دینار. فقال هاتها. جاءها من هو احق بها منا. ثم نزع بردته و لف الدنانیر فیها و اخرج یده من شق الباب حیاء من الاعرابى و انشاء: 

خذها فانى الیک معتذر و اعلم بانى علیک ذو شفقه. 

امام (ع) به قنبر فرمود: از مال حجاز چیزى باقى مانده؟ عرض کرد: بلى، چهار هزار دینار. فرمود بیاور، چه آنکه براى دینارها کسى آمده که از ما اولى و احق به آنهاست. آنگاه حضرت جامه‏ى کوچک سیاه‏رنگى را که روى لباس پوشیده بود از بر به درآورد، پولها را در آن 

ریخت و جامه را پیچید، براى آنکه عرب در موقع دریافت پول با حضرت مواجه نباشد و شرمنده نشود، دست خود را از شکاف در بیرون نمود و فرمود: بگیر این مبلغ را که من از تو عذر مى‏خواهم، بدان که من دوستدار تو هستم. 

حضرت حسین (ع) چهار هزار دینار طلا با این همه ادب و احترام به آن مرد مى‏دهد و این مبلغ بزرگ را آنقدر کوچک به حساب مى‏آورد که از عرب عذرخواهى مى‏نماید. 

امام سجاد علیه‏السلام در جمله‏ى دوم این قسمت از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع نیمه‏ى آخر سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و استکثار الشر و ان قل من قولى و فعلى. 

بار الها! موفقم بدار بدیهایى را که با زبان و عمل از من صادر مى‏شود بزرگ بشمرم، هر چند کوچک و ناچیز باشد. 

حضرت على بن الحسین علیهماالسلام و سایر ائمه‏ى معصومین در پناه خداوند مصون از لغزش‏اند، هرگز با زبان و عمل مرتکب کار بد نمى‏شوند و دامن پاکشان آلوده نمى‏گردد، اینکه امام (ع) در جمله‏ى دعاى «و استکثار الشر و ان قل من قولى و فعلى» ذکر کرده و شر را به گفته و عمل خود ارتباط داده، به منظور رعایت ادب در سخن است، نخواسته کار بد را به زبان و عمل مرد مستند نماید، در واقع امام با بیان این جمله مى‏خواهد مسلمانان را متوجه کند که اگر شرى را قولا یا عملا مرتکب شدید، هر چه به نظرتان کوچک بیاید، آن را بزرگ بشمرید و مهم تلقى نمایید زیرا کوچک شمردن کار بد، آدمى را در گناه جرى و جسور مى‏کند و در معاصى، لاابالى و بى‏پروایش مى‏نماید، و این حالت روانى در زمینه‏ى گناه، خطرى است بسیار بزرگ و مى‏تواند انسانها را به 

راه سقوط و تباهى سوق دهد. از این رو اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات بسیارى این مطلب را به مسلمانان تذکر داده و زیان کوچک شمردن گناه را خاطرنشان ساخته‏اند و در اینجا قسمتى از آن روایات ذکر مى‏شود. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: لا تنظروا الى صغر الذنب و لکن انظروا الى ما اجتراتم. 

رسول اکرم (ص) فرموده: نظرتان به کوچکى گناه نباشد، بلکه در این امر نظر کنید که چگونه به معصیت و نافرمانى خداى توانا جرئت کرده‏اید. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: اتقوا المحقرات من الذنوب فانها لا تغفر. قلت و ما المحقرات؟ قال: الرجل یذنب الذنب فیقول طوبى لى ان لم یکن لى غیر ذلک. 

امام صادق (ع) فرمود: بپرهیزید از گناهانى که به نظرتان کوچک مى‏آید، چه این قبیل گناهان بخشوده نخواهد شد. راوى حدیث مى‏گوید به حضرت عرض کردم: گناه کوچک شمرده شده چیست؟ فرمود: شخص، گناهى را مرتکب مى‏شود و مى‏گوید خوشا به حال من اگر غیر از این گناهى نمى‏داشتم. 

عن على علیه‏السلام قال: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه. 

على (ع) فرموده: شدیدترین گناهان گناهى است که صاحبش آن را خوار و ناچیز بشمرد. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اربعه فى الذنب شر من الذنب: الاستحقار و الافتخار و الاستبشار و الاصرار. 

رسول اکرم (ص) فرموده: چهار چیز است در گناه که از اصل گناه بدتر و مذمومتر است: کوچک شمردن گناه، مباهات نمودن به گناه، خوشحال شدن از گناه، و ادامه دادن به گناه. 

عن الصادق علیه‏السلام قال: و لا تحقرن سیئه فانها ستسوءک یوما و لا تحقرن حسنه و ان صغرت عندک و قلت فى عینک فانها سیسرک یوما. 

امام صادق (ع) فرمود: هیچ گناهى را حقیر و ناچیز به حساب نیاور، چه آنکه روزى تو را آزار خواهد داد و هیچ حسنه‏اى را کوچک و غیر قابل اعتنا مشمار اگر چه نزد تو کوچک و در نظرت کم بیاید، چه آن حسنه روزى تو را شاد و مسرور خواهد کرد. 

کسى که گناه را کوچک مى‏شمرد و بى‏پروا آن را مرتکب مى‏شود باید بداند با دو خطر بزرگ مواجه است: اول آنکه با عمل نارواى خویش به حریم رفیع بارى‏تعالى اسائه‏ى ادب مى‏کند و احترام نهى او را رعایت نمى‏نماید. دوم آنکه وقتى گناه را کوچک تلقى نمود در ادامه‏ى آن بى‏باک مى‏شود و به تکرار آن اصرار مى‏ورزد و معاصى صغیره چون به هم پیوست کبیره مى‏شود و عذاب بزرگ الهى را در پى خواهد داشت و حضرت امام هفتم علیه‏السلام این مطلب را از قول حضرت مسیح ابن مریم به حواریین نقل فرموده است: 

عن موسى بن جعفر علیهماالسلام: ان المسیح قال للحواریین: ان صغار الذنوب و محقراتها من مکائد ابلیس یحقرها لکم و یصغرها فى اعینکم فتجتمع و تکثر فتحیط بکم. 

حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: مسیح ابن مریم 

به حواریین گفت: معاصى صغیره و گناهان کوچک از دامهاى ابلیس است. او گناهان را نزد شما کوچک مى‏کند و آنها را در نظرتان صغیر و حقیر جلوه مى‏دهد. آن گناهان مجتمع مى‏شوند و بسیار مى‏گردند و سرانجام شما را به احاطه‏ى خود درمى‏آورند و محصورتان مى‏نمایند. 

رسول گرامى اسلام (ص) براى آنکه خطر اصرار در معاصى صغیره و گرد آمدن آنها را به طور محسوس به مسلمانان بفهماند در یکى از سفرها با عمل بسیار ساده و قابل درک عموم، مطلب را آنطور که باید براى اطرافیان روشن نمود و جریان امر به صورت حدیثى در کتب روایات نقل شده که متن آن در اینجا به عرض مى‏رسد: 

قال ابو عبدالله علیه‏السلام: ان رسول‏الله صلى الله علیه و آله نزل بارض قرعاء فقال لاصحابه ائتوا بحطب فقالوا: یا رسول‏الله! نحن بارض قرعاء ما بها من حطب. قال: فلیات کل انسان بما قدر علیه. فجاءوا به حتى رموا بین یدیه بعضه على بعض. فقال رسول‏الله هکذا تجتمع الذنوب. ثم قال: ایاکم و المحقرات من الذنوب فان لکل شى‏ء طالبا، الا و ان طالبها یکتب. 

امام صادق (ع) فرمود: رسول اکرم (ص) به سرزمینى خشک که در آن گیاهى نمى‏رویید نزول نمود. سپس به اصحاب خود فرمود: بروید هیزم جمع کنید و بیاورید. عرض کردند: در این زمین چیزى نمى‏روید و هیزمى یافت نمى‏شود. فرمود: بروید و هر کدام هر چه یافتید با خود بیاورید. رفتند، تجسس نمودند و در گوشه و کنار زمین بوته‏هاى کوچک خار یافتند، آنها را کندند، حضور حضرت آوردند و روى هم انباشتند و توده‏ى خارى شد. رسول اکرم (ص) فرمودند: گناهان اینطور جمع 

مى‏شود، سپس تذکر داد که از گناهان کوچک بپرهیزید که هر چیز طالبى دارد و طلب‏کننده‏ى معاصى، گناهان را ثبت مى‏کند. 

گویى پیشواى اسلام خواست با دستور جمع‏آورى هیزم در آن بیابان بدون گیاه، اصحاب خود را متوجه کند که گناهان صغیره که آنها را حقیر مى‏شمرید همانند بوته‏هاى کوچک خار است که در این بیابان به نظر نمى‏آمدند، شما در طلبشان رفتید، آنها را گرد آوردید، و اینک به صورت توده‏ى بزرگ خار درآمده است. طالب گناهان که فرشتگان الهى هستند گناهان صغیره‏ى شما را مى‏نویسند و مجموعشان به صورت گناهى بزرگ درمى‏آید. 

از جمله‏ى دوم دعاى «مکارم‏الاخلاق» موضوع بحث امروز: «و استکثار الشر و ان قل من قولى و فعلى» این نتیجه به دست آمده که شرور و بدیهایى که به نظر ما کوچک و ناچیز مى‏آید باید آنها را بزرگ بشمریم و با اهمیت تلقى نماییم زیرا وقتى گناه به نظرمان کوچک آمد، در ارتکابش جرى و جسور مى‏شویم و بى‏پروا آن را مکرر در مکرر انجام مى‏دهیم، غافل از آنکه اصرار در گناه، هر چند از معاصى صغیره باشد، نزد بارى‏تعالى بسیار عظیم و بزرگ است. 

عن على علیه‏السلام قال: اعظم الذنوب عند الله ذنب اصر علیه عامله. 

على (ع) فرموده: بزرگترین گناهان نزد خداوند گناهى است که عامل آن در اتیانش مصر باشد و عملا آن را ادامه دهد. 

در پایان بحث امروز لازم است توجه شنوندگان محترم به نکته‏اى معطوف گردد، امید است این نکته همواره در خاطرها بماند و 

هرگز از یاد نرود. دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» مجموعه‏اى است انسان‏ساز، اگر افراد در جملات آن دقت کنند، تعالیم آن را به درستى فراگیرند و عملا آنها را به کار بندند، قطعا از کرامت نفس و تعالى معنوى، که پایه و اساس انسانیت است، برخوردار مى‏گردند و به مکارم اخلاق که هدف عالى بعثت پیشواى بزرگ اسلام است متخلق مى‏شوند. اما دو جمله‏اى که امروز مورد بحث قرار گرفت دو درس بسیار آموزنده و سعادت‏بخش است که نباید آن را فراموش کنیم. جمله‏ى اول این بود که هر کار خیر و خوبى را با زبان و عمل انجام مى‏دهیم هر قدر هم بزرگ باشد آن را قلیل و کوچک به حساب آوریم، زیرا اگر آن کار خیر عبادت باشد با کم شمردن آن به عجز خویشتن از اداى حق بندگى بارى‏تعالى اعتراف نموده‏ایم و این اعتراف از طرفى ما را از عجب در عبادت مصون مى‏دارد و از طرف دیگر معرفت ما را به مقام رفیع ربوبى تقویت مى‏نماید، و اگر آن کار خیر، خدمت به مردم باشد، قلیل شمردن آن موجب مى‏شود که نعمت بر دریافت‏کننده‏ى آن گوارا گردد و ما را نیز از منت گذاردن که موجب ابطال عمل خیر است محافظت مى‏نماید. 

جمله‏ى دوم دعا این بود: «شرى را که با زبان و عمل مرتکب مى‏شویم، هر قدر هم کوچک باشد آن را بزرگ به حساب آوریم زیرا کوچک شمردن معصیت صغیره ما را در عمل جرى مى‏کند و آن را تکرار مى‏کنیم و ادامه و اصرار معاصى صغیره در پیشگاه خداوند گناه بسیار بزرگ به حساب مى‏آید و مى‏تواند ما را دچار بدبختى و عذاب ابدى بارى‏تعالى بنماید. 

حدیث کوتاهى از رسول اکرم (ص) روایت شده که حاوى هر دو دستور مورد بحث امروز است. اصل روایت و ترجمه‏ى آن ذکر مى‏شود. 

لازم مى‏دانم عموم شنوندگان عین عبارت حدیث یا ترجمه‏ى آن را حفظ کنند و در تمام مدت زندگى همواره آن را به خاطر داشته باشند و عملا به کار بندند و موجبات سعادت خویش را فراهم آورند: 

عن النبى صلى الله علیه و آله: لا تحقروا شیئا من الشر و ان صغر فى اعینکم و لا تستکثروا الخیر و ان کبر فى اعینکم. 

رسول اکرم (ص) فرموده: هیچ شرى را ناچیز و حقیر نشمرید اگر چه در نظرتان کوچک باشد و هیچ کار خیر و خوبى را بسیار نبینید اگر چه در نظرتان بزرگ بیاید.



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 4:35 عصر پنج شنبه 87/12/8

    شرح دعای مکارم الاخلاق(83 )

     

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    و استقلال الخیر و ان کثر من قولى و فعلى و استکثار الشر و ان قل من قولى و فعلى. 

     

    امام سجاد علیه‏السلام در این دو قطعه دعا به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: بار الها! موفقم بدار تا کارهاى خوبى را که قولا و عملا انجام مى‏دهم کم بشمرم، هر چند بسیار باشد و بدیهایى را که با زبان و عمل از من صادر مى‏شود بزرگ بشمرم، هر چند ناچیز باشد. به خواست خداوند این دو جمله از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز خواهد بود. راغب در معناى «خیر» چنین مى‏گوید: الخیر ما یرغب فیه الکل کالعقل مثلا و العدل و الفضل، «خیر» آن چیزى است که تمام انسانها به آن رغبت و علاقه دارند مانند عقل و عدل و فضل. عقل خیر است و افاضه‏کننده‏ى آن ذات اقدس الهى است، اما عدل و فضل خیرى است که ممکن است به افاضه‏ى خدا باشد و ممکن است بشر با اراده و اختیار خود آن را انجام دهد. امام سجاد (ع) در عبارت دعا از خیرى نام برده که آن را با زبان و عمل انجام مى‏دهد و چنین خیرى مى‏تواند واجبات دینى و اعمال خوبى باشد که مکلف آنها را براى خدا بجا مى‏آورد و مى‏تواند 

    کارهاى نیکى باشد که شخص مسلمان طبق تادیب دینى و بر اساس کرامت نفس و بزرگوارى طبع با زبان و عمل، آنها را به نفع مردم انجام مى‏دهد و دعاى امام سجاد (ع) مى‏تواند حاوى این هر دو معنى باشد. اولیاى گرامى اسلام همواره تذکر مى‏دادند و مسلمانان را به این نکته‏ى اساسى متوجه مى‏نمودند که بشر هر قدر در راه بندگى و اطاعت خداوند مجاهده و کوشش نماید قادر نیست حق بندگى او را ادا کند و مراتب عبودیت خود را آنطور که باید و شاید ابراز نماید. از این رو به موازات عباداتى که مردم انجام مى‏دهند لازم است به تقصیر و نارسایى خود در پیشگاه مقدس الهى اعتراف نمایند و این مطلب در خلال روایات بسیارى خاطرنشان گردیده است. 

    عن ابى‏الحسن موسى علیه‏السلام قال لبعض ولده یا بنى! علیک بالجد لا تخرجن نفسک من حد التقصیر فى عباده الله عز و جل و طاعته فان الله تعالى لا یعبد حق عبادته. 

    حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام به بعضى از فرزندان خود فرمود: بر تو باد به جد و کوشش، و خویشتن را از حد تقصیر در عبادت و اطاعت حضرت بارى‏تعالى خارج مدان زیرا خداوند آنطور که شایسته و سزاوار اوست عبادت نمى‏شود. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: قال الله عز و جل: لا یتکل العاملون على اعمالهم التى یعملون بها لثوابى فانهم لو اجتهدوا و اتعبوا انفسهم اعمارهم فى عبادتى کانوا مقصرین غیر بالغین فى عبادتهم کنه عبادتى فیما یطلبون من کرامتى. 

    از رسول اکرم (ص) است که خداوند فرموده: کسانى که اهل عمل 

    و عبادت‏اند براى نیل به عدل و پاداش من به اعمال خود اتکا ننمایند زیرا اینان هر قدر خود را به تعب اندازند و در تمام عمر عبادت کنند باز هم مقصرند و اعمالشان نارسا و کوتاه است و با عبادتى که انجام مى‏دهند به کنه عبادتم نمى‏رسند و براى نیل به کرامت من شایستگى ندارند. 

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: علیک بالجد و لا تخرجن نفسک من حد التقصیر فى عباده الله تعالى و طاعته فان الله عز و جل لا یعبد حق عبادته. 

    امام صادق (ع) فرموده: بر تو باد به سعى و کوشش و هرگز نفس خود را از حد تقصیر در عبادت و طاعت بیرون مبر چه آنکه حق عبادت حضرت بارى‏تعالى هرگز ادا نشده است. 

    نه فقط انسانها قادر نیستند حق بندگى خداوند را ادا کنند و آنطور که شایسته و سزاوار است او را عبادت و اطاعت نمایند بلکه فرشتگان نیز با آنکه از غرایز حیوانى و شهوات نفسانى منزه و مبرا هستند از بندگى و عبودیتى که شایسته‏ى مقام مقدس ربوبى است عاجز و ناتوان‏اند. على علیه‏السلام در وصف فرشتگان از این نظر چنین فرموده است: 

    و انهم على مکانهم منک و منزلتهم عندک و استجماع اهوائهم فیک و کثره طاعتهم لک و قله غفلتهم عن امرک لو عاینوا کنه ما خفى علیهم منک لحقروا اعمالهم و لزرو على انفسهم و لعرفوا انهم لم یعبدوک حق عبادتک و لم یطیعوک حق طاعتک. 

    فرشتگان با مکانتشان از تو، منزلتشان نزد تو، و تجمع تمایلاتشان در تو، و بسیارى اطاعتشان براى تو، و کمى غفلتشان از فرمان تو، اگر ببینند باطن آنچه را که از تو بر آنان پنهان است اعمال 

    خود را ناچیز مى‏شمرند و آنها را بر خود عیب مى‏گیرند و مى‏فهمند که حق بندگى را در پیشگاه مقدست انجام نداده‏اند و آنطور که باید تو را اطاعت ننموده‏اند. 

    افراد باایمان عبادت و اطاعت خود را در پیشگاه الهى هر قدر بسیار باشد کم و کوچک مى‏شمرند و همچنین تخلفات و معاصى خویش را هر قدر هم کوچک باشد بزرگ به حساب مى‏آورند و با توجه به اینکه معرفت افراد باایمان و درک معنوى آنان متفاوت است، کوچک شمردن طاعت و بزرگ شمردن معصیت در نظر آنان نیز متفاوت خواهد بود. 

    سال اعرابى علیا علیه‏السلام عن درجات المحبین ما هى. قال ادنى درجاتهم من استصغر طاعته و استعظم ذنبه و هو یظن ان لیس فى الدارین ماخوذ غیره فغشى علیه الاعرابى فلما افاق قال هل درجه اعلى منها؟ قال نعم، سبعون درجه. 

    یک مرد اعرابى از على (ع) پرسید: درجات محبین چیست؟ حضرت فرمود: پایینترین درجه براى کسى است که طاعت خود را کوچک تلقى کند و معصیت خود را بزرگ ببیند و چنین گمان داشته باشد که در دنیا و آخرت هیچ کس جز او مورد موآخذه‏ى حضرت بارى‏تعالى نیست. مرد اعرابى از شنیدن این کلام بیهوش شد. چون به هوش آمد از حضرت پرسید: آیا درجه‏اى از این بالاتر هم وجود دارد؟ فرمود: بلى، هفتاد درجه. 

    با در نظر گرفتن روایاتى که معروض افتاد، معلوم شد افراد باایمان حتى اولیاى بزرگ خداوند و همچنین فرشتگان الهى قادر نیستند حق بندگى خداوند را آنطور که شایسته است بجا آورند و به نسبت 

    معرفتى که دارند عبادتها و اطاعتهاى خویشتن را کوچک و کوچکتر مى‏شمرند و اعتراف دارند که: ما عبدناک حق عبادتک. 

    امام سجاد (ع) در جمله‏ى دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: و استقلال الخیر و ان کثر من قولى و فعلى. اگر مقصود حضرت زین‏العابدین (ع) از کلمه‏ى «خیر» که در این عبارت آمده بندگى و اطاعت باشد معناى سخن امام آن مى‏شود که: بار الها! موفقم بدار تا عباداتى را که با زبان و عمل در پیشگاه مقدست انجام داده‏ام، گرچه بسیار باشد، آن را قلیل و کم بشمرم. در این صورت، مدلول دعاى امام یک امر توحیدى و اعتقادى است و مفاد آن اعتراف به این مهم است که: پروردگارا! بندگانت با سعى و مجاهده‏ى بسیار قادر نیستند حق بندگیت را ادا کنند و عباداتى را که شایسته‏ى مقام مقدس توست انجام دهند. اگر مقصود حضرت زین‏العابدین (ع) از کلمه‏ى «خیر» که در جمله‏ى دعا آمده نیکى و احسان به مردم با زبان و عمل باشد، همچنان لازم است احسان‏کننده عمل خیر خود را هر چند بزرگ باشد کوچک بشمرد، زیرا بزرگ به حساب آوردن آن اولا براى دریافت‏کننده‏ى احسان ناگوار و سنگین خواهد بود و ثانیا از بزرگ وانمود کردن احسان استشمام منت‏گذارى مى‏شود و این کار، مرضى خداوند و اولیاى گرامى اسلام نیست. در اینجا براى روشن شدن ارزش خیر و انواع نیکیها و همچنین کوچک شمردن آنها روایاتى را به عرض شنوندگان محترم مى‏رساند: 

    قال رجل للنبى صلى الله علیه و آله: احب ان اکون خیر الناس. فقال: خیر الناس من ینفع الناس و کن نافعا لهم. 

     

    مردى به رسول اکرم (ص) عرض کرد: دوست دارم بهترین مردم باشم. فرمود: بهترین مردم کسى است که نفعش عاید مردم گردد، پس تو کوشش کن که وجودت براى مردم نافع باشد. 

    عن على علیه‏السلام قال: علیکم باعمال الخیر فبادروها و لا یکن غیرکم احق بها منکم. 

    على (ع) فرموده: بر شما باد به مبادرت در اعمال خیر و چنان نشود که دیگر اقوام و ملل بر شما پیشى گیرند و در کار خیر از شما شایسته‏تر باشند. 

    در روایات اسلامى اعمال نیک با زبان و کار، به عناوین مختلفى از قبیل «ایثار»، «مواسات»، «ادخال سرور»، «عمل معروف»، «خیر» و «احسان» آمده است. 

    قیل یا رسول‏الله! اى الناس احب الیک؟ قال: انفع الناس بالناس. قیل یا رسول‏الله! فاى الاعمال افضل؟ قال: ادخال السرور على المومن. قیل: و ما سرور المومن؟ قال: اشباع جوعته و تنفیس کربته و قضاء دینه و من مشى مع اخیه فى حاجه کان کصیام شهر و اعتکافه و من مشى مع مظلوم یعینه ثبت الله قدمه یوم تزل الاقدام. 

    به رسول اکرم (ص) عرض شد: کدامین مردم نزد شما محبوبترند؟ فرمود: آنانکه وجودشان براى مردم نافعتر است. عرض شد: کدام عمل افضل و برتر است؟ فرمود: دل مومن را شاد کردن. عرض شد: سرور مومن در چیست؟ فرمود: گرسنگیش را با غذا برطرف نمودن، غصه و اندوهش را گشودن، دینش را ادا کردن. سپس فرمود: هر کس براى حاجت برادرش با او برود اجرش همانند یک ماه روزه گرفتن و 

    اعتکاف نمودن است. کسى که به منظور اعانت با مظلومى برود خداوند در روزى که قدمهاى مردم لرزان است قدم او را ثابت نگاه مى‏دارد. 

    در مکتب آسمانى اسلام برآوردن حاجات، حل مشکلات، حمایت از مظلومان، و خلاصه، هر نوع خدمتى به مردم با مال و جاه، زبان و قلم، به هر وسیله و هر شکل که باشد، رحمتى است که از طرف حضرت بارى‏تعالى شامل حال خدمتگزاران مى‏شود. شایسته است افراد نیکوکار از این فرصت پرارزش استفاده کنند، مشکل گرفتاران را حل نمایند، و خویشتن را از رحمت و فیض الهى بهره‏مند سازند و این مدلول بسیارى از روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام است. 

    عن اسمعیل بن عمار الصیرفى قال: قلت لابى‏عبدالله علیه‏السلام جعلت فداک، المومن رحمه على المومن؟ قال نعم. قلت و کیف ذاک؟ قال ایما مومن اتى اخاه فى حاجه فانما ذلک رحمه من الله ساقها الیه و سببها له. فان قضى حاجته کان قد قبل الرحمه بقبولها و ان رده عن حاجته فهو یقدر على قضائها فانما رد عن نفسه رحمه من الله جل و عز ساقها الیه و سببها له و ذخر الله عز و جل تلک الرحمه الى یوم القیامه حتى یکون المردود عن حاجته هو الحاکم فیها، ان شاء صرفها الى نفسه و ان شاء صرفها الى غیره. یا اسماعیل! فاذا کان یوم القیامه و هو الحاکم فى رحمه من الله قد شرعت له فالى من ترى یصرفها؟ قلت لا اظن یصرفها عن نفسه. قال لا تظن و لکن استیقن فانه لن یردها عن نفسه. 

    اسماعیل بن عمار صیرفى حضور امام صادق (ع) شرفیاب شد. عرض کرد: فدایت شوم، آیا مومن براى مومن رحمت است؟ فرمود: 

    بلى. عرض کردم: این چگونه است؟ فرمود: هر مومنى براى حاجتى نزد برادر مومن خود مى‏آید این آمدن، رحمتى است از طرف بارى‏تعالى که به سوى او سوق داده شده و صاحب حاجت مسبب آن بوده است. اگر شخص مورد مراجعه حاجت او را برآورد با عمل خود، رحمت الهى را قبول نموده است و اگر حاجت او را برنیاورد با آنکه قدرت برآوردن داشته رحمت الهى را از خود گردانده است. خداوند این رحمت را تا قیامت ذخیره مى‏کند و در آن روز شخصى را که حاجتش برآورده نشده بر آن رحمت حاکم مى‏گرداند، اگر بخواهد آن را به خودش اختصاص مى‏دهد و اگر بخواهد به دیگرى برگذار مى‏کند. سپس امام (ع) از اسماعیل پرسید: به نظر تو آن رحمت الهى را به چه کسى وامى‏گذارد؟ اسماعیل عرض کرد: گمان نمى‏کنم آن رحمت را از خود بگرداند. فرمود: گمان نکن بلکه یقین داشته باش که آن را به کسى جز خودش وانمى‏گذارد. 

    گاهى فرد باایمان براى حاجت خود به برادر دینیش مراجعه مى‏کند. او با نفوذ کلام و محبوبیتى که در جامعه دارد مى‏تواند مشکل او را به آسانى حل کند و با گفتن کلمه‏اى حاجتش را برآورده سازد. اگر چنین کند، به فرموده‏ى امام صادق (ع) با این عمل خیر، خویشتن را از رحمت الهى، که صاحب حاجت، آن را با خود آورده است برخوردار مى‏سازد. 

    قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله: و الذى نفسى بیده ما انفق الناس من نفقه احب من قول الخیر. 

    رسول اکرم (ص) فرموده: قسم به کسى که جانم در قبضه‏ى قدرت اوست، مردم هیچ ارفاقى نکرده‏اند که محبوبتر از سخن خیر باشد. 

    کسانى که در قلوب مردم پایگاه معنوى دارند و از جاه و محبوبیت بهره‏مندند باید از این نعمت همانند دیگر نعمتها به نفع مردم استفاده کنند و حوایجشان را برآورده سازند، غافل نباشند از اینکه خداوند در قیامت از صاحبان جاه همانند مالداران پرسش مى‏کند و آنان را مورد مواخذه قرار مى‏دهد. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ان الله تعالى لیسال العبد فى جاهه کما یسال فى ماله فیقول یا عبدى! رزقتک جاها فهل اعنت به مظلوما او اغثت به ملهوفا. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: در قیامت خداوند از جاه بنده‏ى خود مى‏پرسد، همانطور که از مالش. مى‏گوید به تو جاه دادم، آیا با نعمت جاه، مظلومى را مورد حمایت قرار دادى یا مصیبت‏زده‏اى را یارى نمودى؟ 

    خلاصه اگر کلمه‏ى «خیر» که در دعاى امام سجاد (ع) آمده «و استقلال الخیر و ان کثر من قولى و فعلى» نیکى و احسان قولى و عملى با مال و جاه و دیگر عوامل باشد معناى کلام امام، آن مى‏شود که عرض مى‏کند: بار الها! موفقم بدار خیر و احسانى را که با زبان و عمل انجام مى‏دهم هر قدر بزرگ باشد آن را کوچک بشمرم. 

    درباره‏ى کوچک شمردن عمل خیر روایات بسیارى رسیده است، از آن جمله این حدیث شریف است: 

    عن الرضا علیه‏السلام قال: لا یتم المعروف الا بثلاث خصال: تعجیله و تصغیره و ستره. فاذا عجلته هناته و اذا صغرته عظمته و اذا سترته اتممته. 

    حضرت رضا (ع) فرموده: عمل معروف، تتمیم و تکمیل  نمى‏شود مگر با سه وصف: زود انجام دادن، کوچک شمردن، و پنهان داشتن. با عجله در کار خیر آن را گوارا مى‏سازى، با کوچک شمردنش آن را بزرگ مى‏نمایى، و با پنهان داشتن آن را تتمیم نموده‏اى. 

    ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام با کرامت نفس و طبع بلندى که داشتند نه تنها خدمتهاى بزرگ خود را که نسبت به مردم مى‏نمودند کوچک مى‏شمردند بلکه در پاره‏اى از مواقع عذر مى‏خواستند. شخص عربى وارد مدینه شد، از اهالى پرسید کریمترین مرد در این شهر کیست؟ او را به حضرت حسین بن على علیهماالسلام راهنمایى نمودند. شرفیاب محضر مبارکش شد. سه شعر گفت که شعر سومش از مراتب معرفت او به تعالیم حیاتبخش اسلام و ارزش خدمتهاى رسول گرامى (ص) و على (ع) حکایت مى‏کرد. 

    لو لا الذى کان من اوائلکم، کانت علینا الجحیم منطبقه. 

    اگر جد و پدر بزرگوارت نمى‏بودند، جایگاه همه‏ى ما در دوزخ بود.



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 1:20 عصر چهارشنبه 87/12/7

    شرح دعای مکارم الاخلاق(82 )

    با توضیحى که به عرض رسید معناى قطعه‏ى اول کلام امام  سجاد (ع) در این قسمت از دعاى «مکارم‏الاخلاق» روشن شد. خواسته‏ى حضرت زین‏العابدین از پیشگاه خداوند این است که مسلمانان احسان ابتدایى خویش را در مورد کسانى که استحقاق و اهلیت ندارند ترک گویند و از انجام چنین معروفى خوددارى نمایند. احسان ابتدایى نابجا در مورد افراد غیر مستحق از طرفى به فرموده‏ى على (ع) ظلم به معروف است و از طرف دیگر ظلم به مردم، زیرا عدل زمانى اجرا مى‏شود و جامعه از فواید آن برخوردار مى‏گردد که عوامل ضد عدل سرکوب گردند، عناصر ستمگر مورد حمایت قرار نگیرند، و کسانى آگاهانه یا ناآگاه راه بیدادگرى آنان را هموار نسازند. مثلا اگر جنایتکارى بر اثر قتل بى‏گناهى محکوم به اعدام گردیده است کسانى به حمایت او قیام نکنند و به گمان آنکه با شفاعت خویش معروفى را انجام دهند، از ولى خون، عفو قاتل را نخواهند و موجبات آزادیش را فراهم نیاورند چه آنکه آزاد ساختن جنایتکار بى‏باک به خطر انداختن حیات جامعه و برهم زدن امنیت فکرى و آرامش خاطر مردم است. 

    ترحم بر پلنگ تیز دندان 

    ستمکارى بود بر گوسفندان 

    از این رو امام سجاد (ع) ترک احسان ابتدایى را به افراد نااهل و غیر مستحق در زمینه‏ى بسط عدل به پیشگاه خداوند عرض نموده و از مسلمانان ترک آن را خواسته است. 

    در قطعه‏ى دوم این قسمت از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» که موضوع نیمه‏ى آخر سخنرانى امروز است، امام سجاد (ع) به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

    و القول بالحق و ان عز، بار الها! مسلمانان را موفق بدار که همواره سخن حق بگویند اگر چه آن سخن براى آنان سنگین و موجب مشقت باشد. 

    «حق» در لغت عرب به معانى متعددى آمده است، گاهى «حق» گفته مى‏شود به معناى «عدل» در مقابل ظلم، گاهى «حق» گفته مى‏شود به معناى «صحیح و صواب» در مقابل باطل و ناصواب، گاهى «حق» گفته مى‏شود به معناى «واقع و نفس‏الامر» در مقابل ناحق و غیرواقعى، و در کلام امام سجاد (ع) این سه معنى راه دارد و مسلمانان باید در سخنان خود همیشه و همه جا این سه مطلب را رعایت نمایند، اگر چه مشقت‏بار و سنگین باشد. سنگینى قول حق گاهى از این جهت است که عدل در کلام به ضرر ما یا به ضرر بستگان مورد علاقه‏ى ما تمام مى‏شود، و گاهى از این جهت است که بر وفق عدل سخن گفتن به نفع کسانى است که بغض و کینه‏ى ما را در دل دارند. در هر دو صورت، گفتن حق سنگین و مشقت‏بار است، اما ارزش حق و عدل در اسلام به قدرى مهم است که باید سختى و مشقت آن را تحمل نمود و هرگز در راه ظلم و ناحق قدم نگذارد. قرآن شریف در زمینه‏ى عدل، این هر دو مشقت را در دو آیه مورد توجه قرار داده و به مسلمانان خاطرنشان ساخته است که هیچ یک از این دو مشقت موجب نشود که عدل و حق را ترک گویید و به باطل و نادرستى گرایش یابید. 

    یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو على انفسکم او الوالدین و الاقربین. 

    اى اهل ایمان! بپا دارید عدل را و همواره گواهان حق باشید هر چند بپا داشتن عدل و گواهى حق به ضرر خودتان یا والدین و نزدیکانتان باشد. 

    یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یجر منکم شنان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى. 

    اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در راه خدا پایدار و استوار باشید و به حق و عدل گواهى دهید، مراقبت نمایید که عداوت و بغض گروهى شما را وادار نکند که درباره‏ى آنان عدل را ترک گویید. عدالت کنید که عدل از هر عمل خوبى به تقوى نزدیکتر است. 

    رعایت حق و عدالت آدمى را با ناراحتیها و مشکلات مواجه مى‏سازد ولى طالبان حق و عدل مشکلات آن را که مایه‏ى تعالى معنوى و سعادت انسانى است تحمل مى‏کنند و در دنیا از عز و محبوبیت اجتماعى برخوردار مى‏گردند و در قیامت از رحمت نامحدود خداوند بهره‏مند مى‏شوند. 

    عن ابى‏محمد الحسن العسکرى علیه‏السلام قال: ما ترک الحق عزیز الا ذل و لا اخذ به ذلیل الا عز. 

    امام عسکرى (ع) فرموده است: هیچ عزیزى حق را ترک نگفته جز آنکه ذلیل و خوار شده است و هیچ ذلیلى حق را اخذ ننموده، جز آنکه به عز و بزرگى رسیده است. 

    عن ابى‏جعفر علیه‏السلام قال: لما حضرت ابى على بن الحسین علیه‏السلام الوفاه ضمنى الى صدره ثم قال: اى بنى! اوصیک بما اوصانى ابى حین حضرته الوفاه و بما ذکر ان اباه علیه‏السلام اوصاه به. اى بنى! اصبر على الحق و ان کان مرا. 

    امام باقر (ع) فرمود: پدرم حضرت زین‏العابدین موقعى که مرگش فرارسیده بود مرا به سینه چسباند و به من فرمود: تو را وصیت مى‏کنم به چیزى که پدرم موقع مرگ به من وصیت نمود و فرمود پدرم این وصیت را به من فرموده است: براى حق بردبار و صابر باش اگر چه تلخ و ناگوار باشد. 

    اولیاى گرامى اسلام براى آنکه پیروان خود را به صراط مستقیم 

    حق سوق دهند و آنان را از گرایش به راه باطل بازدارند با تعبیرهاى مختلف در این باره سخن گفته و مسئولیت الهى خود را به بهترین وجه انجام داده‏اند.  

    عن على علیه‏السلام قال: اصبر على مراره الحق و ایاک ان تنخدع لحلاوه الباطل. 

    على (ع) فرموده: با تلخى حق بساز و سختى آن را تحمل کن، بپرهیز از اینکه شیرینى باطل، اغفالت کند و راه حق را ترک گویى و براى همیشه بدبخت و سیه‏روز شوى. 

    بعضى از افراد، قسمتى از عمر خویش را در انجام کار باطل گذرانده و با پیمودن آن راه، زندگى بالنسبه راحت و مرفهى به دست آورده‏اند. اگر به این روش ناروا و خلاف حق تا آخر عمر ادامه دهد، سرانجام با سوء عاقبت و وجدانى ناراحت مى‏میرد و در پیشگاه الهى شرمنده و معذب خواهد بود، و اگر بخواهد از آن راه برگردد به سختى و زحمت دچار مى‏شود و زندگى راحت را از کف مى‏دهد. على (ع) به چنین انسانى فرموده است: 

    عودک الى الحق و ان تعتب خیر من راحتک مع لزوم الباطل. 

    على (ع) فرموده: برگشتت به حق اگر چه مستلزم رنج و تعب باشد بهتر از این است که راحت زندگى کنى و همچنان ملازم اعمال باطل و ناروا باشى. 

    بحق سخن گفتن و طبق حق عمل نمودن همیشه و همه جا مطلوب شرع مقدس و مایه‏ى جلب رحمت حضرت بارى‏تعالى است ولى در بعضى از مواقع گفتن یک کلمه‏ى حق در مقابل قدرتمندى ستمگر که حیات بى‏گناهى را حفظ مى‏کند یا ستمى را از مردمى مى‏گرداند بسیار 

    ارزنده و مهم است و پیشواى بزرگ اسلام آن را برترین جهاد خوانده است. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله: ان افضل الجهاد کلمه حق عند سلطان جائر. 

    رسول اکرم (ص) فرموده: بالاترین جهاد گفتن کلمه‏ى حق نزد سلطان ستمکار است. 

    شرط اصلى عمل نمودن بر وفق حق، شناختن حق و تمیز آن از باطل است. در پاره‏اى از مواقع جامعه بر اثر حوادث و رویدادهاى سنگینى دچار اختلاف شدید مى‏گردد و حق و باطل آنچنان به هم مى‏آمیزد که شناخت روا از ناروا، حتى براى افراد پاکدل و منظمى که با خلوص علاقمند به اقامه‏ى حق و عدل‏اند، مشکل مى‏شود و در گزینش خط مشى خود دچار حیرت مى‏گردند. ممکن است کسانى تصور کنند در این قبیل مواقع راهى را که اکثریت در پیش گرفته و مى‏پیماید صحیح و بر حق است و باید به آنان پیوست، بعضى ممکن است تحت تاثیر افرادى قرار گیرند که بین مردم قدر و منزلتى رفیع دارند و گمان کنند پیروى از افراد نامى و مشهور، راه نیل به حق و عدالت و مایه‏ى وصول به رستگارى و سعادت است، اما باید این مطلب روشن باشد که هیچ یک از این دو راه معیار وصول به حق و عدل و رهایى از باطل و ظلم نیست. در چنین موقع خطیرى هر فردى باید وظیفه‏ى خویش را انجام دهد، به مسئولیت شخصى خود بیندیشد، عقل خود را به کار گیرد، از پى کاوش و تحقیق برود، و سعى خود را آنطور که باید مبذول دارد تا حق را بشناسد، راه خود را تمیز دهد، و براى جلب رضاى خداوند آن راه واقعى را بپیماید. 

    براى آنکه آدمى بتواند با مجاهده و کوشش و از راه به کار 

    بستن عقل، حق و باطل را بشناسد، روا را از ناروا تمیز دهد و صراط مستقیم رستگارى و سعادت را بیابد، باید در اولین مرحله، عقل را از تمام قید و بندهاى اسارت که سد راه واقع‏بینى است، آزاد سازد و اندیشه‏هاى تعصب و تصلب، لجاج و عناد، دوستى و دشمنى، تفوق‏طلبى و برترى‏جویى، خودخواهى و هوى‏پرستى و دیگر فکرهایى همانند اینها را از صفحه‏ى خاطر بزداید، آزاد تعقل کند و فقط در جستجوى حق باشد. در مرحله‏ى دوم از خداوند استمداد نماید که مجاهده‏اش خالصانه و پاک باشد تا از هدایت حضرت بارى‏تعالى بهره‏مند گردد. 

    خداوند در قرآن شریف فرموده: 

    و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. 

    هر کس در راه ما مجاهده نماید، او را از هدایت خود برخوردار مى‏سازیم. 

    اگر او با خلوص و براى نیل به حق و حقیقت مجاهده نماید قطعا خداوند وعده‏ى خود را درباره‏ى او عملى مى‏نماید و هدایتش مى‏کند. در مرحله‏ى سوم وقتى حق را شناخت، بدون چون و چرا از آن پیروى کند، هر چند برخلاف میلش باشد، چه آنکه پیروى از حق، اطاعت از خداوند است و افراد مطیع حق مشمول فیض او خواهند بود. 

    عن على علیه‏السلام قال: ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه و ان نقصه و کرثه من الباطل و ان جر فائده و زاده. 

    على علیه‏السلام فرموده: برتر از همه‏ى مردم نزد بارى‏تعالى کسى 

    است که عمل به حق، نزد او محبوبتر از باطل باشد. اگر چه عمل به حق مایه‏ى نقص و اندوه وى گردد و عمل به باطل موجب جلب منفعت و افزایش موقع او شود. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 1:17 عصر چهارشنبه 87/12/7

    شرح دعای مکارم الاخلاق(81 )

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    و الافضال على غیر المستحق و القول بالحق و ان عز. 

     

    خواسته‏ى حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» این است که مسلمانان احسان ابتدایى را به کسانى که استحقاق و اهلیت ندارند ترک گویند، همچنین دعا مى‏کند که مسلمانان همواره سخن حق بگویند، هر چند مشقت‏بار و سنگین باشد. با عنایت خداوند بزرگ این دو خواسته‏ى امام سجاد (ع) موضوع سخنرانى امروز است. «افضال» به معناى «احسان ابتدایى» است و شامل تمام عطایاى مالى و گذشتهاى اخلاقى، حتى عفو و اغماض ولى خون از قصاص قاتل نیز مى‏گردد. هدف امام سجاد (ع) در این قطعه از دعا جلب توجه مسلمانان به این نکته است که احسان ابتدایى عملى است بسیار پسندیده و ماجور به شرط آنکه در جاى شایسته واقع شود و اشخاصى که استحقاق و اهلیت دارند مشمول آن قرار گیرند، و لازم است افراد متدین از احسان بى‏مورد و نابجا خوددارى کنند، چه ممکن است این عمل در مواقعى گناهانى را ببار آورد و منشاء پاره‏اى از مفاسد و اختلالات گردد و در اینجا براى روشن 

     

    شدن مطلب، بعضى از موارد، توضیح داده مى‏شود. یک نفر با چهره‏ى غمگین و زبانى التماس‏آمیز به مسلمانى مراجعه مى‏کند و مى‏گوید من و زن و فرزندان خردسالم امشب غذا نداریم و باید گرسنه به سر بریم، احسان کن، تفضل نما، و نیاز امشب ما را برطرف ساز. دروغ مى‏گوید و استحقاق ندارد. او فردى است متمکن و مصارف بیش از یک سال خود و زن و فرزند خویش را پول نقد در اختیار دارد. ولى شخص مسلمان روى عواطف اسلامى گفته‏ى او را باور مى‏کند و به قدر کافى به وى کمک مى‏نماید. اگر مى‏دانست دروغ مى‏گوید و استحقاق ندارد هرگز چیزى به وى نمى‏داد. گرچه کمک او بى‏مورد و نابجا بوده ولى این قبیل پرداختها که در موارد محدود و معدود انجام مى‏شود فساد اجتماعى به بار نمى‏آورد و چون پرداخت‏کننده به انگیزه‏ى انسانى و به قصد نوعدوستى به این کار دست زده است از جهت روانى و معنوى بى‏بهره نخواهد بود و این نکته در حدیث آمده است: 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اصطنع الخیر الى من هو اهله و الى من لیس باهله، فان اصبت اهله فهو اهله و ان لم تصب اهله فانت من اهله. 

    رسول اکرم (ص) فرموده است: نیکى کن به کسى که اهل نیکى است و به کسى که اهل آن نیست، اگر خیر و نیکیت به فرد شایسته‏ى نیکى رسید تو درک واقع نموده‏اى و اگر نیکیت به اهلش نرسید تو با عمل نیکى که انجام داده‏اى اهلیت کار نیک را به دست آورده‏اى. 

    اندازه‏گیرى مصارف مالى در هر مورد از جمله شرائط اساسى در اهلیت و استحقاق است. اگر کسى به عنوان عمل خیر در صرف مال، 

    زیاده‏روى کند و بیش از اندازه پرداخت نماید به اسراف گراییده و مشمول دعاى امام سجاد (ع) است و باید آن را ترک گوید، نه تنها در مورد مال بلکه در سایر خلقیات حمیده نیز اندازه‏گیرى لازم است و اگر در حد و اندازه رعایت نشود، فضیلت به رذیلت مبدل مى‏گردد و امام عسکرى علیه‏السلام ضمن حدیثى چند مورد را بیان فرموده است: 

    ان للسخاء مقدارا فان زاد فهو سرف و للحزم مقدارا فان زاد علیه فهو جبن و للاقتصاد مقدارا فان زاد علیه فهو بخل و للشجاعه مقدارا فان زاد علیه فهو تهور. 

    سخاوت اندازه‏اى دارد و اگر از آن حد بگذرد اسراف است، حزم و احتیاط اندازه‏اى دارد و اگر از حدش بگذرد ترس است، اقتصاد و میانه‏روى حدى دارد و اگر از آن حد تجاوز نماید بخل است، شجاعت اندازه‏اى دارد و اگر از آن اندازه بگذرد تهور است. 

    عن على علیه‏السلام قال: من کان له مال فایاکم و الفساد، فان اعطاءه فى غیر حقه تبذیر و اسراف. 

    على (ع) فرموده است: کسى که مال دارد از فساد بپرهیزد که اعطاى مال در غیر مورد حقش تبذیر و اسراف خواهد بود. 

    مهمتر از امر مال و صرف نابجا و بى‏مورد آن عفو و اغماضهایى است که در زمینه‏ى مکارم اخلاق انجام مى‏شود. از جمله بخشیدن کسى است که به شما ستم نموده است: «العفو عمن ظلمک». این عفو و اغماض بسیار ممدوح و پسندیده است به شرط آنکه فرد مورد عفو، استحقاق و شایستگى داشته باشد، از عفو و اغماض حقشناسى کند، خویشتن را اصلاح نماید، و مراقب باشد که از آن پس دگران مورد تعدیش قرار 

    نگیرند. اما اگر شخصى که به شما ظلم کرده پست و فرومایه باشد، عفو و بخشش را به ضعف شما و قدرت خودش تفسیر مى‏نماید، و از آن پس بر تجرى خویش مى‏افزاید، چنین عفوى ناپسند و مذموم است، و در مجلد اول، سخنرانى دوازدهم، بعضى از روایات اسلامى در این باره ذکر شده است. على (ع) سوءتاثیر کرامت خلق را در فرومایگان و افراد لئیم و پست با عبارتى کوتاه بیان فرموده است: 

    الکرامه یفسد من اللئیم بقدر ما یصلح من الکریم. 

    کرامت خلق و گذشت بزرگواران در افراد فرومایه و لئیم همان قدر اثر منفى مى‏گذارد و فساد به بار مى‏آورد که در وجود افراد کریم اثر مثبت دارد و مایه‏ى اصلاح مى‏گردد. 

    افراد بزرگوار و کریم‏النفس پیش از آنکه ظالم خود را مورد عفو قرار دهند لازم است به گونه‏اى او را بیازمایند یا از چگونگى اندیشه و افکارش تحقیق نمایند، اگر لایق است از وى بگذرند و اگر استحقاق و اهلیت نداشت زمینه‏ى مجازاتش را فراهم آورند تا بر اثر عفو نابجا و بى‏مورد، ستمکارى را آزاد نگذارند و مردم را به ظلمهاى تازه‏اى گرفتار ننمایند. جالب آنکه اگر افراد کریم‏النفس شخص ظالمى را ببخشند که شایسته‏ى عفو و اغماض بوده، علاوه بر عز دنیوى و محبوبیت نزد مردم، در قیامت نیز از فیض رحمت بارى‏تعالى به پاداش عفوى که در دنیا نموده‏اند برخوردار مى‏گردند، اما اگر کسى را مورد عفو قرار دهند که استحقاق و شایستگى نداشته است در دنیا عزى نصیبشان نمى‏شود و در آخرت نیز از رحمت خداوند بهره‏اى نخواهند داشت. 

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: یا مفضل! اذا اردت ان تعلم الى خیر 

    یصیر الرجل ام الى شر انظر این یضع معروفه فان کان یضع معروفه عند اهله فاعلم انه یصیر الى خیر و ان کان یضع معروفه عند غیر اهله فاعلم انه لیس له فى الاخره من خلاق. 

    امام صادق (ع) فرمود: اى مفضل! اگر خواستى بدانى گردش کار یک مرد به خیر است یا به شر، ببین عمل خوب و معروف خود را کجا و در چه موردى قرار مى‏دهد، اگر آن را در مورد افراد شایسته و اهل معروف قرار مى‏دهد بدان که در خیر و خوبى است و اگر معروف خود را در مورد افراد نااهل به کار مى‏برد بدان که در آخرت براى او نصیبى نخواهد بود. 

    در اسلام براى کسى که عمدا انسانى را به قتل مى‏رساند مجازات اعدام مقرر گردیده است. قاضى شرع در محکمه‏ى قضا تمام ابعاد جرم و شرایط قتل عمد را بررسى مى‏کند، موقعى که قتل را مشمول قانون قصاص تشخیص داد حکم اعدام صادر مى‏کند و قاتل را براى قصاص در اختیار ولى خون قرار مى‏دهد. ممکن است کشتن قاتل براى بازماندگان مقتول موجب تسلى خاطر گردد ولى به صریح قرآن شریف جعل قانون قصاص براى حفظ حیات مردم و به منظور عبرت گرفتن اهل شرارت و عناصر ناراحت است تا فکر قتل در سر نپرورند و دست خود را به خون بیگناهان نیالایند. 

    و لکم فى القصاص حیوه یا اولى الالباب لعلکم تتقون. 

    اى خردمندان! حیات جامعه در قصاص است تا جنایتکاران از قانون اعدام عبرت بگیرند و از ریختن خون بیگناهان پرهیز نمایند. 

    نکته‏ى جالب توجه در قانون قصاص اسلام این است که اولا، اجراى حکم اعدام در عهده‏ى دولت نیست بلکه پس از صدور حکم قصاص، 

    قاتل در اختیار ولى خون قرار داده مى‏شود و اوست که مى‏تواند حکم قصاص را درباره‏ى قاتل اجرا نماید. ثانیا، ولى خون ملزم نیست حتما قاتل را اعدام کند بلکه مى‏تواند او را ببخشد، مى‏تواند دیه‏ى مقتول را بگیرد و آزادش نماید، و مى‏تواند او را اعدام کند. مى‏دانیم افرادى که مرتکب قتل مى‏شوند و محکوم به اعدام مى‏گردند از نظر روحیه و طرز تفکر متفاوت‏اند، بعضى در کشتن افراد و ریختن خون بى‏گناه جسور و بى‏باک‏اند، نه تنها از قتل نفس، متاثر و متالم نمى‏گردند بلکه از عمل جنایى خود احساس خشنودى و رضایت خاطر مى‏نمایند. اما بعضى علاوه بر اینکه در اندیشه‏ى قتل بى‏گناه نیستند و فکر جنایت در سر نمى‏پرورند از شنیدن خبر قتل بى‏گناه ناراحت و نگران مى‏شوند و از اینکه ناروا خونى به زمین ریخته شده افسرده‏دل و آزرده‏خاطرند. نمى‏توان گفت این دو قاتل از نظر ارتکاب جرم و تهدید حیات جامعه یکسانند. قاتل اول فردى است آدمکش و جنایتکار، وجود او حیات انسانها را تهدید مى‏کند و مردم با بودن او احساس ایمنى نمى‏نمایند و اگر موقعى بر اثر قتل بى‏گناه در محکمه محکوم به اعدام گردد، جامعه قتل او را استقبال مى‏کند و با اعدام او از پریشان فکرى رهایى مى‏یابد. اما قاتل دوم جنایتکار نیست، او در یک لحظه تحت تاثیر خشم شدید قرار گرفته، خود را نگه نداشته، و بر اثر شدت هیجان، تلفنى که در کنار دستش بوده برداشته و با شدت بر سر طرف خشم خود کوبیده و او بر اثر این ضربه کشته شده است. فایده‏ى آزادى قانونى ولى خون از این نظر بسیار مهم و شایان ملاحظه است، او از طرفى با اختیارى که دارد مى‏تواند قاتل جنایتکار را اعدام کند، او را از میان ببرد، و با این عمل حیات مردم را از ناامنى و خطر برهاند، و از طرف دیگر مى‏تواند قاتلى را که بر اثر خشم موقت مرتکب قتل گردیده و در محکمه‏ى قضاى 

    اسلامى به اعدام محکوم شده و اما وجودش براى حیات جامعه زیان ندارد مورد عفو و اغماضش قرار دهد، او را ببخشد، و آزادش نماید. خداوند در آیه‏ى قصاص «اولوالالباب» را مخاطب ساخته و فرموده است: در قانون قصاص، حیات جامعه مورد نظر است. شاید از خطاب به عقلا و خردمندان ناظر به آزادى قانونى اولیاى خون در اعدام قاتل یا عفو و اغماض از قتل او باشد، گویى خداوند تشخیص مصلحت قصاص یا عفو قاتل را به عهده‏ى عقلاى هر محل گذارده تا مراقب تصمیمهاى اولیاى خون باشند و مصلحت محیط را به آنان القا نمایند، در موردى که جنایتکار خطرناک محکوم به اعدام گردیده ممکن است دوستان قاتل که خود عناصر فاسدى هستند اطراف ولى خون را بگیرند، با خواهش یا تطمیع یا تهدید از او بخواهند که جنایتکار را ببخشد و از اعدامش چشم‏پوشى نماید. عقلا باید پیشدستى کنند، ولى خون را به خطر عفو قاتل متوجه نمایند، و به او بگویند: مبادا او را ببخشى و اگر به چنین امر خطایى دست زدى و او را مورد عفوش قرار دادى و آزاد کردى همه‏ى مردم از تو ناراضى مى‏شوند و چون با عملت خیانت پیشه‏اى را بر مردم مسلط ساخته‏اى مورد خشم شدید آنان قرار مى‏گیرى و از این پس زندگانى براى تو در این محیط سخت و سنگین خواهد بود، حتما باید او را اعدام کنى. اگر محکوم به مرگ عنصر بى‏خطرى است و بر اثر خشم یا غفلت مرتکب قتل گردیده، از ولى خون بخواهند تا او را ببخشد و بدین وسیله در دنیا مهر و عواطف مردم را به خویشتن جلب کند و در آخرت نیز خود را مشمول فیض و رحمت حضرت بارى‏تعالى بنماید. 

    امام سجاد (ع) براى نجات یک انسان که جنایتکار نبوده و ناخواسته مرتکب قتل گردید حداکثر مجاهده را معمول فرمود تا ولى  خون او را بخشید و از اعدام رهایى یافت. براى آنکه شنوندگان محترم بدانند نجات انسانى که جنایتکار نیست و بر اثر پیشامدى مرتکب قتل گردیده تا چه حد از نظر اولیاى گرامى اسلام اهمیت و ارزش دارد در اینجا قسمتى از متن حدیث را که مورد شاهد است به عرض مى‏رساند: 

    قال ابومحمد الحسن العسکرى علیه‏السلام ان رجلا جاء الى على ابن الحسین علیهماالسلام برجل یزعم انه قاتل ابیه فاعترف، فاوجب علیه القصاص و ساله ان یعفو عنه لیعظم الله ثوابه. فکان نفسه لم تطب بذلک. فقال على بن الحسین علیهماالسلام للمدعى للدم الولى المستحق للقصاص: ان کنت تذکر لهذا الرجل علیک فضلا فهب له هذه الجنایه و اغفر له هذا الذنب. قال: یابن رسول‏الله له على حق و لکن لم یبلغ ان اعفو له عن قتل والدى. قال: فترید ماذا؟ قال: ارید القود. فان اراد لحقه على ان اصالحه على الدیه صالحته و عفوت عنه. فقال على بن الحسین فماذا حقه علیک؟ قال: یابن رسول‏الله: لقننى توحید الله و نبوه محمد رسول‏الله و امامه على و الائمه. فقال على بن الحسین علیهماالسلام: فهذا لا یفى بدم ابیک؟ بلى و الله، هذا یفى بدماء اهل الارض. 

    حضرت امام حسن عسکرى (ع) فرمود: مردى حضور على بن الحسین علیهماالسلام شرفیاب شد و شخصى را با خود آورده بود که گمان داشت او پدرش را کشته است. متهم در محضر امام به قتلى که مرتکب شده بود اعتراف نمود و با اقرار صریحش لزوم قانونى قصاص تحقق یافت. از مشاهده‏ى وضع قاتل و اعترافش براى امام روشن شد که او مرد جنایتکارى نیست. از فرزند مقتول که ولى خون بود خواست او را ببخشد تا مشمول اجر بزرگ بارى‏تعالى واقع شود اما دل جوان به این عفو راضى نبود. امام فرمود: اگر به یاد مى‏آورى که او بر تو حقى دارد 

    به احترام آن حق از او بگذر و آزادش نما. عرض کرد: یابن رسول‏الله! به من حقى دارد ولى ارزش آن حق به قدرى نیست که از خون پدرم بگذرم. فرمود: پس مى‏خواهى چه کنى؟ گفت: مى‏خواهم قصاص کنم، اما اگر او مایل باشد حاضرم به احترام حقى که به من دارد قتل او را با دیه صلح کنم و آزادش نمایم. امام پرسید: حق او بر تو چیست؟ عرض کرد: او توحید خدا را و نبوت حضرت محمد صلى الله علیه و آله را و امامت على (ع) و دیگر ائمه را به من آموخت. حضرت فرمود: آیا اینها که به تو یاد داده به قدر خون پدرت نمى‏ارزد؟ قسم به خدا، آموخته‏هاى او به قدر خون تمام مردم روى زمین ارزش دارد. 

    قال على بن الحسین للقاتل: افتجعل لى ثواب تلقینک له حتى ابذل لک الدیه فتنجوبها من القتل؟ قال: یابن رسول‏الله! انا محتاج الیها و انت مستغن عنها فان ذنوبى عظیمه و ذنبى الى هذا المقتول ایضا بینى و بینه لابینى و بین ولیه هذا. قال على ابن الحسین علیهماالسلام: فتستسلم للقتل احب الیک من نزولک عن هذا التلقین. قال: بلى یا ابن رسول‏الله. 

    امام سجاد (ع) به قاتل فرمود: آیا حاضرى ثواب آموزش توحید و نبوت و امامتى را که به این شخص آموخته‏اى به من برگذار نمایى تا دیه‏ى خون پدر او را بدهم و تو از قتل نجات پیدا کنى؟ عرض کرد: یابن رسول‏الله! من نیازمند آمرزش خود هستم و تو نیاز ندارى، چون که گناهان من بزرگ است و گناهى که در قتل مرتکب شده‏ام بین من و مقتول است نه بین من و این مرد که ولى خون است. حضرت سجاد (ع) فرمود: پس در نظر تو تسلیم شدن براى قتل محبوبتر از این  است که ثواب آموزشت را از دست بدهى؟ عرض کرد: بلى یابن رسول‏الله. 

    خلاصه امام سجاد (ع) با ولى خون سخنانى فرمود: سرانجام راضى شد که قاتل را مورد عفو قرار دهد و از قتلش درگذرد. از این روایت به خوبى روشن مى‏شود که اگر کسى جنایتکار نیست و مرتکب قتل گردیده اما وجود او حیات جامعه را در خطر قرار نمى‏دهد شایسته است عقلا و خیرخواهان در نجات او همت گمارند و به پیروى از امام سجاد (ع) آنقدر کوشش کنند تا حیات انسانى را که بر اثر رویدادى مرتکب قتل گردیده و از عمل خود سخت پشیمان شده است، حفظ نمایند. چنین انسانى استحقاق افضال و احسان دارد، شایسته است درباره‏اش جدیت شود تا از قتل رهایى یابد، قطعا کسانى که در این امر مداخله مى‏کنند و جدیت مى‏نمایند و همچنین ولى خون که قاتل را مى‏بخشد در پیشگاه خداوند از اجر بسیار بزرگ برخوردار خواهند بود. اما وساطت براى نجات جنایتکار و عفو انسان قاتلى که از کشتن مردم خشنود مى‏شود و با بقاى او حیات جامعه در خطر قرار مى‏گیرد و از مردم سلب امنیت مى‏شود بسیار ناپسند و مذموم است و چنین عملى در نظر حضرت مولى‏الموحدین على علیه‏السلام ستم کردن به معروف شناخته شده است: 

    عن على علیه‏السلام قال: ظلم المعروف من وضعه فى غیر اهله. 

    على (ع) فرموده: به معروف و عمل خیر ستم کرده است کسى که آن را نابجا و در مورد غیر اهلش اعمال نماید. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 1:16 عصر چهارشنبه 87/12/7

    شرح دعای مکارم الاخلاق(80 )

    امام صادق علیه‏السلام ضمن حدیثى در مورد عیوب اخلاقى و گناهان، از قول حضرت مسیح ابن مریم (ع) نقل نموده که فرموده است: 

    انما الناس رجلان: مبتلى و معافى. فارحم المبتلى و اشکر الله على العافیه . 

    مردم دو گروه‏اند: یا به بیمارى گناه مبتلا هستند یا آنکه در سلامت و عافیت‏اند. مبتلایان به بیمارى گناه را مورد ترحم و دلسوزى قرار دهید و شکرگزار خداوند در عافیت و سلامت خود باشید. 

    حضرت مولى‏الموحدین امیرالمومنین على (ع) در یکى از خطبه‏ها در مورد تعییر و سرزنش گناهکاران سخن گفته و ملامت‏کننده را از ابعاد مختلف محدود و محصور نموده است. به نظر مى‏رسد که اگر شنوندگان محترم در این گفته‏ى حکیمانه دقت کامل مبذول دارند هرگز مسئولیت خود را از یاد نمى‏برند و به خویشتن اجازه نمى‏دهند مسلمانى را براى گناهى که مرتکب شده است مورد ملامت و تعییرش قرار دهند. 

    و انما ینبغى لاهل العصمه و المصنوع الیهم فى السلامه ان یرحموا اهل الذنوب و المعصیه و یکون الشکر هو الغالب علیهم و الحاجز لهم عنهم فکیف بالعائد الذى عاب اخاه و عیره ببلواه؟ اما ذکر موضع ستر الله علیه من ذنوبه مما هو اعظم من الذنب الذى عابه به و 

    کیف یذمه بذنب قد رکب مثله. فان لم یکن رکب ذلک الذنب بعینه فقد عصى الله فى ما سواه مما هو اعظم منه و ایم الله لئن لم یکن عصاه فى الکبیر و عصاه فى الصغیر، لجراته على عیب الناس اکبر. 

    بى‏گمان شایسته است براى کسانى که از گناه منزه‏اند یا بر اثر تفضل الهى سالم مانده‏اند گناهکاران را مورد ترحم قرار دهند و شکر خداوند در سلامتشان از گناه، شاغل اغلب اوقاتشان باشد و همان شکرگزارى مانع آن شود که به معصیت گناهکاران بپردازند. چگونه یک فرد مسلمان از برادر خود عیب مى‏گیرد و او را در گناهش تعییر و ملامت مى‏نماید؟ آیا به یاد نمى‏آورد گناهانى را که خودش مرتکب شده و خداوند آنها را مستور داشته از گناه شخصى که مورد عیب‏گیریش قرار گرفته بزرگتر بوده است. چگونه مذمت مى‏کند او را در گناههایى که خودش آن را مرتکب شده است و اگر آن گناه را به عینه انجام نداده به گناه بزرگترى دست زده است. قسم به خدا اگر به معاصى کبیره آلوده نشده و معاصى صغیره داشته جرئت و جسارت او بر عیب‏گیرى از مردم بزرگتر از هر گناه کبیره‏اى است که آدمى انجام مى‏دهد. 

    اگر مسلمانى به گناهى آلوده بود اما بعدا توبه نموده و آن را ترک گفته است، سرزنش چنین مسلمانى به مراتب سنگینتر از ملامت کسى است که آن گناه را مرتکب مى‏شود. چنین ملامتى علاوه بر مجازات اخروى زمینه‏ساز رسوایى ملامت‏کننده در دار دنیاست. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله: من عیر اخاه بذنب قد تاب منه لم 

    یمت حتى یعمله. 

    رسول اکرم (ص) فرموده: کسى که برادر خود را سرزنش کند به گناهى که از آن توبه نموده است نمى‏میرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود. 

    انگیزه‏هاى مختلفى مى‏تواند آدمى را به تعییر دگران وادار نماید و زبان به سرزنش این و آن بگشاید. بعضى از انگیزه‏ها نشانه‏ى سوءنیت و ناپاکدلى است، بعضى از انگیزه‏ها ناشى از عیب اخلاقى و غفلت از خویشتن است، بعضى ناشى از خامى فکر و بى‏مطالعه تلافى نمودن است، و بعضى ناشى از علل دیگر، و چون اولیاى دین در مقام تربیت مردم ضمن سخنان خود پاره‏اى از انگیزه‏ها را خاطرنشان ساخته‏اند در اینجا بعضى از آن روایات ذکر مى‏شود: 

    عن ابى‏جعفر علیه‏السلام قال: اقرب ما یکون العبد الى الکفر ان یواخى الرجل الرجل على الدین فیحصى علیه زلاته لیعیره بها یوما ما. 

    امام باقر (ع) فرمود: نزدیکترین عمل یک بنده به کفر این است که مردى با مردى به نام دین طرح دوستى بریزد و هدفش این باشد که لغزشهاى او را شماره کند و به ذهن بسپارد براى اینکه روزى او را از راه آن لغزشها مورد سرزنش و ملامت قرار دهد، البته چنین تعییر و ملامتى حاکى از خبث سریره و فکر خائن کسى است که از اول به نام دین براى نیل به این هدف پلید وارد شده و آن مرد را اغفال کرده است. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: کفى بالمرء عیبا ان یبصر من الناس ما یعمى منه عن نفسه، و ان یعیر الناس بما لا یستطیع ترکه، 

    و ان یوذى جلیسه بما لا یعنیه. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: براى عیب یک انسان کافى است که نقائص و عیوبى را در مردم ببیند که در خودش وجود دارد ولى از دیدن آنها نابیناست، سرزنش کند مردم را به چیزى که خودش مبتلاست و قادر نیست آن را ترک گوید، و اینکه همنشین خود را آزار دهد به سخنانى که بى‏ثمر است و به دانستن آنها نیازى نیست. 

    تعییر و ملامت انسانى که خود به نقائص مورد سرزنش گرفتار است عیب اخلاقى تعییرکننده و نشانه‏ى جهل او به عیب خویشتن است. 

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: اذا وقع بینک و بین اخیک هنه فلا تعیره بذنب. 

    امام صادق (ع) فرمود: اگر بین تو و برادرت چیزى پیش آمد و رویداد نامطلوبى واقع شد او را به گناهش مورد ملامت قرار مده، یعنى از عمل تلافى‏جویانه‏ى بى‏مطالعه خوددارى کن. 

    هر کشورى که قانون بر آن حکومت مى‏کند اگر کسى مرتکب جرم شود باید طبق موازین و مقررات مجازات گردد و به کیفر قانونى برسد. در چنین جامعه‏اى تعییر و ملامت مایه‏ى دشمنى و عداوت، و موجب تجرى مردم در گناه و معصیت است. از این رو اسلام در زمینه‏ى جرایم از کیفر قانونى سخن گفته و اجازه نداده است مجرم مورد ملامت و سرزنش قرار گیرد. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اذا زنت خادم احدکم فلیجلدها الحد و لا یعیرها. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: اگر خدمتگزار یکى از شما زنا داد باید حد 

    شرعى بر وى جارى شود نه اینکه مورد ملامت و تعییر قرار گیرد. 

    از آنچه معروض افتاد روشن شد که تعییر نمودن و سرزنش کردن مسلمان براى گناهى که مرتکب شده است در اسلام مذموم و ناپسند است و پیروان قرآن شریف باید مراقبت کنند که به این خصلت مذموم و بد آلوده نشوند و برادران خود را با ملامت نیازارند، ضمنا متوجه باشند که در روایات اسلامى خاطرنشان گردیده است که سرزنش‏کنندگان از کیفر الهى در دنیا و آخرت مصون نخواهند بود. 

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: من انب مومنا انبه الله فى الدنیا و الاخره. 

    امام صادق (ع) فرمود: کسى که مومنى را تعییر و سرزنش نماید خداوند او را در دنیا و آخرت مورد ملامت خود قرار خواهد داد. 

    امام سجاد (ع) در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» به پیشگاه بارى‏تعالى عرض مى‏کند: 

    و ترک التعییر، بار الها! مسلمانان را موفق بدار که تعییر و ملامت را ترک گویند و براى گناهى که مرتکب شده‏اند لب به سرزنش یکدیگر نگشایند. 

    هر فردى به طور طبیعى خویشتن را دوست دارد و به غریزه‏ى حب ذات به خود علاقمند است. هتک و تحقیر را تحمل نمى‏کند و آن را اهانت به شخصیت خود تلقى مى‏نماید و تا آنجا که قدرت دارد براى دفاع از عرض خود مى‏کوشد. تعییر و سرزنش که خود عمل موهنى است احساس ملامت شده را تحریک مى‏کند، برافروخته مى‏گردد، مهیاى مقابله مى‏شود، زبان به اهانت تعییرکننده مى‏گشاید، تعییرکننده نیز پاسخ مى‏گوید و در نتیجه بین آن دو، سخنان تند و موهنى رد و بدل مى‏گردد و 

    ممکن است در پاره‏اى از مواقع، وضع و محاذات طرفین به قدرى شدید شود که دامنه‏ى کلام به دروغگویى و افترا منتهى گردد و احیانا به زد و خورد منجر شود و مایه‏ى بروز مفاسدى سنگین و غیر قابل جبران گردد. اولیاى گرامى اسلام براى اینکه جامعه را از زیانهاى ناشى از سرزنش مصون دارند و از اختلاف و پراکندگى جلوگیرى نمایند به مسلمانان دستور داده‏اند که همیشه و همه جا از سرزنش مسلمانان بپرهیزند و خویشتن را به این گناه آلوده ننمایند. اگر در موردى مسلمانى این وظیفه‏ى اخلاقى را رعایت ننمود و برادر دینى خود را مورد تعییر و ملامت قرار داد به مسلمان ملامت‏شده توصیه نموده‏اند که عمل نارواى او را با ملامت تلافى ننماید و زمینه‏ى تشاجر را فراهم نسازد، بلکه کار نادرست او را نادیده انگارد و بى‏تفاوت از کنارش بگذرد و بدین وسیله خویشتن را مشمول پاداش بارى‏تعالى بنماید. 

    قال اعرابى لرسول‏الله صلى الله علیه و آله: اوصنى. فقال: علیک بتقوى الله، فان امرو عیرک بشى‏ء یعلمه فیک فلا تعیره بشى‏ء تعلمه فیه، یکن و باله علیه و اجره لک. 

    عربى بادیه‏نشین به رسول اکرم (ص) عرض کرد: به من سفارشى بفرمایید. حضرت فرمود: بر تو باد به تقوى، پس اگر کسى تو را به چیزى که مى‏دانست در تو وجود دارد ملامت نمود تو او را به چیزى که مى‏دانى در وى هست سرزنش منما. با رعایت این کار، وبال سرزنش براى او خواهد بود و پاداش الهى براى تو. 

    اگر مسلمانان به دستور اسلام توجه کنند و در زمینه‏ى گناه از ملامت یکدیگر خوددارى نمایند و گناهکاران فقط مورد مجازات قانونى قرار گیرند بعید نیست شرمندگى مجازات تا حدى گناهکاران را به خود 

    آورد و گناه تقلیل یابد. اگر ملامت یکدیگر را به کلى ترک نگویند و گاه به گاه زبان به سرزنش اهل معصیت بگشایند بیش و کم اثر بد در جامعه مى‏گذارد و به نسبت مى‏تواند موجب فساد اخلاقى و اجتماعى گردد، اما اگر سرزنش گناهکار در جامعه رنگ خلق عادى به خود بگیرد و افراد در ملامت این و آن به زیاده‏روى گرایش یابند رفته رفته پرده‏ى حیاى اجتماعى دریده مى‏شود، قبح گناه از میان مى‏رود، معصیت صورت عادى به خود مى‏گیرد. از آن پس گناهکاران نه تنها از ملامت این و آن شرمنده نمى‏شوند و احساس انفعال نمى‏نمایند بلکه تکرار در ملامت موجب جرئت و جسارت مى‏گردد و با لجاجت و خودسرى بیشترى به کارهاى نامشروع خویش ادامه مى‏دهند و بدین وسیله موجبات بدبختى خود و سیه‏روزى جامعه را فراهم مى‏آورند. 

    عن على علیه‏السلام قال: الافراط فى الملامه یشب نیران اللجاج. 

    على (ع) فرموده: زیاده‏روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاج را مشتعل مى‏سازد و افراد را با عناد بیشترى به کارهاى نادرستشان وامى‏دارد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    2
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188094

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::