تنزیل نور
ساعت 4:45 عصر پنج شنبه 87/12/8
شرح دعای مکارم الاخلاق(89 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تبتلینى بالکسل عن عبادتک و لا العمى عن سبیلک.
امام سجاد علیهالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» دو درخواست از پیشگاه خداوند مىنماید: اول عرض مىکند: بار الها! مرا در عبادت و بندگیت به مسامحهکارى و بىرغبتى مبتلا مکن، دوم مىگوید: بار الها! در پیمودن صراط مستقیمت مرا گرفتار نابینایى منما. به خواست خداوند این دو قسمت از دعا موضوع سخنرانى امروز است. به شرحى که در سخنرانى گذشته توضیح داده شد، امام (ع) براى آنکه در کبر سن و ضعف قواى تن از جهت رزق و روزى در مضیقه واقع نشود، به دگران نیازمند نگردد، و به عز اسلامیش آسیب نرسد، دو درخواست از پیشگاه بارىتعالى نموده است: اول آنکه فیض وسعت رزقى را که به من عنایت مىفرمایى در کبر سنم قرار دهى، دوم آنکه قویترین نیرویى را که به من مىدهى در ایام فرسودگى و تعبم عطا فرمایى. با توجه به اینکه در دوران پیرى به موازات ضعف قواى مادى، نشاط روح و بینش معنوى نیز کاهش مىیابد، در دعاى مورد بحث امروز از خدا مىخواهد که در کبر سن از عبادت بىنشاط و فقد بصیرت نیز مصون و محفوظ باشد.
در جملهى اول دعا، امام (ع) در زمینهى عبادت کلمهى «کسل» را به کار برده و از خدا خواسته است که به آن حالت زیانبار مبتلایش ننماید. براى آنکه مقصود امام روشن شود لازم است معناى «کسل» به خوبى واضح گردد. راغب در «مفردات» مىگوید: الکسل التثاقل عما لا ینبغى التثاقل عنه و لاجل ذلک صار مذموما: کسل عبارت از این است که آدمى انجام عملى را ثقیل و سنگین وانمود نماید، با آنکه شایسته است در اتیان آن عمل از خود نشاط و تحرک نشان بدهد، به همین جهت کسل از صفات مذموم شناخته شده است.
تمام کارهایى که به دست مردم عمل مىشود، خواه براى زندگى دنیا باشد یا سعادت آخرت، اگر خواسته باشند به خوبى انجام پذیرد باید با نشاط و علاقهمندى و منزه از کسل و سستى تحقق یابد. دانشمندان بزرگ جهان که به اکتشافات و اختراعات حیرتزا موفق گردیدند و به سربلندى و افتخار نایل آمدند براى این بود که عاشق کاوشهاى فرهنگى و تحقیقات علمى خود بودند و در محل کار خویش سر از پا نمىشناختند و تمام وجودشان غرق نشاط بود. اولیاى گرامى اسلام که به تعالى مادى و معنوى مسلمین علاقه داشتند ضمن روایات متعددى توصیه نمودهاند که کارهاى دنیوى و اخروى خویش را با نشاط و دلگرمى و منزه از فتور و سستى انجام دهند و در اینجا بعضى از روایات ذکر مىشود.
عن ابىعبدالله علیهالسلام قال: من کسل عن طهوره و صلاته فلیس فیه خیر لامر آخرته. و من کسل عما یصلح به امر معیشته فلیس فیه خیر لامر دنیاه. امام صادق (ع) فرموده: کسى که انجام دادن طهارت و اداى نماز براى او ثقیل و سنگین باشد در او خیرى براى امر آخرتش نیست، کسى که کارهاى مفید براى اصلاح امر معاش در نظرش سخت و ثقیل باشد در او خیرى براى امر دنیایش نیست.
عن ابىجعفر علیهالسلام قال: انى لابغض الرجل یکون کسلان عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل. امام باقر (ع) فرمود: مورد بغض و بدبینى من است مردى که در امور دنیاى خود مهمل و بىرغبت است، چنین انسانى اهمال و فتورش در امر آخرت بیشتر خواهد بود.
محرک بزرگ مردم در فعالیتهاى دنیوى جلب لذت یا دفع الم و به تعبیر دیگر سودیابى و جلوگیرى از زیان و ضرر است. بر این اساس از پى غذا و لباس و مسکن مىروند، از پى مال و مقام، جاه و محبوبیت، و خلاصه براى دست یافتن به هر لذت و دفع هر المى قدم برمىدارند و همت مىگمارند. بعضى براى رسیدن به لذایذ و منافع دنیوى فعالیت افراطى دارند، زیادهروى مىکنند، بعضى معتدل و میانهرو هستند، و بعضى در انجام وظایف دنیوى سست و مهملاند. اسلام به پیروان خود توصیه نموده است که در امر معاش و تامین زندگى فعالیت معتدل داشته باشند، نه به حرص و زیادهروى گرایش یابند و نه سستى و اهمال را روش خود قرار دهند. کسانى که به خدا و روز قیامت ایمان دارند اطاعتشان از اوامر بارىتعالى و اجتنابشان از گناه به انگیزهى نیل به جلب لذت و دست یافتن به نعمتهاى اخروى و مصون ماندن از آلام دوزخ و عذاب الهى است. البته اولیاى بزرگ خدا بر اداى وظایف بندگى محرکشان رسیدن به نعمتهاى بهشت یا برکنارى از عذاب دوزخ نیست بلکه بزرگترین محرک و گواراترین نعمت براى آنان در اداى وظایف بندگى، شکر نعمت خالق و جلب رضاى حضرت بارىتعالى است. اولیاى گرامى اسلام به پیروان خود توصیه نمودهاند که در عبادات و امور اخروى نیز همانند فعالیتهاى دنیوى معتدل باشند، نه در عبادت زیادهروى و افراط کنند و نه کاهلى و سستى نمایند.
فى الحدیث: ایاک و الکسل و الضجر انه من کسل لم یود حقا و من ضجر لم یصبر على حق.
در حدیث آمده است که بپرهیز از اینکه در عبادت مهمل باشى یا تندرو، چه آن کس که در عمل سستى و اهمال نموده، حق را ادا نکرده است و آن کس که زیادهروى نموده، بر اداى حق صبر نکرده است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا على! ان هذا الدین متین فاوغل فیه برفق و لا تبغض الى نفسک عباده ربک.
رسول اکرم فرمود: یا على! این دین قوى و متین است، ضعف و سستى در آن راه ندارد، در اعمال عبادى با مدارا حرکت کن، تندروى منما، و در دلت بغض عبادت پروردگارت را به وجود میاور.
اگر مردم موازنه و تعادل دنیا و آخرت را به درستى حفظ کنند و با اندازهگیرى صحیح و دور از افراط و تفریط براى هر دو سرا فعالیت نمایند و مقررات شرع مقدس در هر دو بعد مورد توجهشان باشد اینان گروه سعادتمنداناند، دنیا و آخرتشان معمور خواهد بود و مشمول الطاف الهى هستند. اما اگر تمام کوشش و همتشان مصروف دنیا گردد و به امور آخرت بىاعتنا باشند آنان گروه سیهروز و بدبخت خواهند بود و به فرمودهى على (ع) در معرض بغض حضرت بارىتعالى قرار دارند.
قال امیرالمومنین علیهالسلام: ان ابغض الرجال الى الله تعالى لعبد و کله الله الى نفسه جائرا عن قصد السبیل سائرا بغیر دلیل ان دعى الى حرث الدنیا عمل و ان دعى الى حرث الاخره قصر.
على (ع) فرموده: مبغوضترین مردان نزد بارىتعالى بندهاى است که خداوند او را ترک گفته، از حمایت خود محرومش ساخته و او را به خودش واگذارده است، از صراط مستقیم منحرف گردیده و بدون راهنماى آگاه طى طریق مىنماید، اگر به کارهاى دنیوى و سود مادى خوانده شود اجابت مىکند و آن را به کار مىبندد، و اگر به عملى که بذرافشانى براى آخرت است خوانده شود آن را با اهمال و بىرغبتى تلقى مىنماید.
بیشتر مردم عالم در جلب منافع و لذایذ دنیوى و دفع زیانها و آلام مادى کوشا و جدى هستند و براى آنها با علاقهمندى و نشاط فعالیت مىکنند، و عدهى بالنسبه قلیلى در امور مادى و انجام وظایف دنیوى سنگین و کمرغبتاند. اما در زمینهى امور معنوى و اخروى، درست مطلب برعکس است، عدهى قلیلى با نشاط و علاقهمندى به وظایف روحانى و معنوى خود عمل مىکنند و اوامر الهى را به کار مىبندند اما بیشتر مردم جهان یا اساسا به عالم بعد از مرگ عقیده ندارند یا اگر معتقد باشند در عقیدهى خود آنقدر قوى نیستند که با علاقهمندى و نشاط به وظایف بندگى عمل کنند و اوامر خداوند را آنطور که شایسته است اطاعت نمایند. علت تفاوت عمر دنیوى و عمر اخروى این است که لذایذ و آلام مادى و سود و زیانهاى دنیوى مشهود و محسوس است و همهى مردم آنها را درک مىکنند اما سود و زیانهاى اخروى مربوط به غیب این
عالم و جهان بعد از مرگ است و مردم تا در این عالماند از مشاهدهى آن عالم محروم و بىنصیباند و از سود و زیان آن غافل و بىخبرند.
یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون.
اینان از سود و زیانهاى دنیا آگاهى دارند و از عالم آخرت و پاداشها و کیفرهاى آن ناآگاه و غافلاند.
سرانجام این پردهى غفلت روزى کنار مىرود و غیب آخرت مشهود مىگردد، افرادى که در این دنیا فقط به لذایذ و فواید مادى فکر مىکردند آن روز به خود مىآیند و متوجه مىشوند اما فرصت از دست رفته و آن توجه، سودى براى آنان ندارد. قرآن شریف در این باره فرموده است:
وجىء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انى له الذکرى. یقول یا لیتنى قدمت لحیاتى.
آن روز جهنم را به عرصهى قیامت مىآورند و همان روز، بشر متوجه غفلت خود مىگردد و آن توجه که سودى به حال او ندارد با حسرت و تاسف مىگوید: اى کاش براى زندگى امروز در دار دنیا کارى انجام داده بودم.
آنانکه در صف مومنین به خدا و روز جزا قرار دارند از جهت ایمان و باور معنوى با هم متفاوتاند، به همین جهت چگونگى عبادات و اعمال اخروى آنان نیز تفاوت دارد، گروهى به روز جزا و پاداش و کیفر الهى در آن روز آنقدر مطمئناند که گویى در دنیا عرصهى محشر و صحنهى ثواب و عقاب الهى را مشاهده مىکنند. توجه اساسى این گروه به عالم آخرت و تهیهى زاد و توشهى سراى جاودان است، براى دنیا فعالیت دارند اما رفاه زندگى یا مضیقهى معاش در نظرشان مهم نیست، آنچه مهم است اطاعت از بارىتعالى و عبادات خالصانهاى است که با شوق و
نشاط به امید نیل به رحمت الهى و رضوان پروردگار انجام مىدهند. پیشواى گرامى اسلام دربارهى قدر و منزلت این گروه و نشاط و عشق آنان به عبادت و طاعت بارىتعالى چنین فرموده است:
قال رسولالله صلى الله علیه و آله: افضل الناس من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لا یبالى على ما اصبح من الدنیا على عسر ام على یسر.
رسول اکرم (ص) فرموده: برترین مردم کسى است که عاشق عبادت باشد، با آن معانقه کند، در دل عبادت را دوست بدارد، با بدن خود در حال فراغت بال و آرامش خاطر آن را انجام دهد، و باک نداشته باشد که از نظر معاش در مضیقه و تنگى است یا در آسایش و رفاه.
این گروه بهترین شاگردان مکتب اسلاماند و ارزش معنوى انسان را به شایستگى درک نمودهاند.
گروه دیگر افرادى هستند که به خدا و قیامت ایمان دارند ولى آنقدر مجذوب امور مادى و شوون دنیوى هستند که موفق نمىشوند عبادتى را با نشاط و شوق انجام دهند و از مسرت درونى آن برخوردار گردند. اینان گرفتار عارضهى روحى هستند و تا خویشتن را درمان ننمایند از عبادت بارىتعالى لذت نمىبرند. حضرت مسیح (ع) دربارهى این گروه فرموده است:
بحق اقول لکم انه کما ینظر المریض الى طیب الطعام فلا یلتذه مع ما یجده من شده الوجع کذالک صاحب الدنیا لا یلتذ بالعباده و لا یجد حلاوتها مع ما یجد من حب المال.
بحق با شما مىگویم: همانطور که مریض به غذاى خوب و
مطبوع مىنگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمىبرد، همچنین دنیاداران و علاقهمندان به امور مادى با احساس حب مال، لذت عبادت و شیرینى آن را درک نمىکنند.
گروه دیگر کسانى هستند که به خدا و روز جزا عقیده دارند اما ایمانشان ضعیف است، در عبادت ریاکارند، جایى که دگران ناظر عملشان نیستند در بندگى خدا کسل و بىرغبتاند، اما آنجا که مردم نماز خواندنشان را مشاهده مىکنند با وجد و نشاط خدا را بندگى مىنمایند، نشاط اینان در عبادت براى مردم است نه براى خدا:
عن على علیهالسلام قال: للمرائى ثلاث علامات: ینشط اذا راى الناس و یکسل اذا خلا و یحب ان یحمد فى جمیع اموره.
على (ع) فرموده: براى ریاکار سه علامت است: وقتى مردم مىبینند، از خود نشاط و شور بروز مىدهد، وقتى تنها مىشود در عبادت کسل و سنگین است، و سومین علامتش آن است که دوست دارد در تمام کارها مورد تحسین و تمجید مردم باشد.
گروه دیگر، منافقین خائن و ناپاکدلاند که به زبان از مسلمانى دم مىزنند و در دل ایمان ندارند. اینان براى آنکه از تعرض مسلمین مصون باشند و در منافع آنان به نام مسلمانى سهیم گردند به ظاهر تسلیم اسلام شده و در باطن مخالف سرسخت دین خدا هستند. قرآن شریف در معرفى این گروه چنین فرموده است:
و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الى شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزءون.
وقتى اهل ایمان را مىبینند مىگویند ما ایمان آوردهایم و چون با شیاطین خود خلوت مىکنند مىگویند: ما با شما هستیم و مسلمانان را
به استهزا گرفتهایم.
منافقین از روى مکر و فریب در صفوف جماعت مسلمین شرکت مىکردند و به ظاهر اقامهى نماز مىنمودند، و چون ایمان واقعى نداشتند نمازشان فاقد رغبت و نشاط بود و خداوند دربارهى آنان فرموده است:
ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوه قاموا کسالى .
منافقین با خداوند مکر و خدعه مىکنند و خداوند نیز به آنان خدعه مىنماید و چون به نماز مىایستند، قیامشان آمیخته به کسالت و بىمیلى است.
از آنچه مذکور افتاد این نتیجه به دست آمد که مردان الهى، عاشق عبادت بارىتعالى هستند، با تمام وجود بندگیش مىنمایند، و نمازشان در پیشگاه مقدس او سرشار از وجد و نشاط و منزه از تثاقل و سستى است. امام سجاد علیهالسلام در ایام کبر سن که نیروى جوانى رفته و قواى بدن به ضعف گراییده چهار درخواست از ذات اقدس الهى نموده است: دو درخواست مثبت و دو درخواست منفى، اولین تقاضاى مثبت امام این بود که وسیعترین رزقى را که به من عنایت مىفرمایى در کبر سنم باشد یعنى موقعى که نیروهایم کاهش یافته و قواى بدنم ضعیف شده است. دومین تقاضاى مثبت امام (ع) این بود که قویترین نیرویى را که به من اعطا مىفرمایى در ایام فرسودگى و تعبم قرار ده. این دو خواستهى امام در سخنرانى جلسهى گذشته توضیح داده شد. امام (ع) در اولین تقاضاى منفى خود که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و لا تبتلینى بالکسل عن عبادتک، بار الها! مرا در عبادت و بندگیت به
تسامح و بىرغبتى مبتلا منما.
بندگان عالیقدر و محبوب خدا عاشق عبادتاند و با نشاط و شوق او را پرستش مىکنند و در بندگى و اطاعتش سربلند و مسرورند. امام (ع) از پیشگاه حضرت بارىتعالى درخواست مىنماید که این حالت روحى و نشاط عبادت در کبر سن تا آخر عمر در من پایدار بماند و هرگز عبادتم فاقد نشاط و شوق نباشد.
امام سجاد (ع) در دومین تقاضاى منفى خود، که موضوع قسمت آخر سخنرانى امروز است، به پیشگاه خدا عرض مىکند:
و لا العمى عن سبیلک، بار الها! در پیمودن صراط مستقیمت مرا گرفتار نابینایى منما.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 4:44 عصر پنج شنبه 87/12/8
شرح دعای مکارم الاخلاق(88 )
عن ابىمحمد العسکرى علیهالسلام قال: لا یشغلک رزق مضمون عن عمل مفروض.
امام عسکرى (ع) فرموده: رزقى را که خداوند ضمانت نموده
است تو را از وظیفهى سعى و کوشش باز ندارد.
با فرارسیدن کبر سن نیروى فعالیت تدریجا کاهش مىیابد و افراد نمىتوانند آنطور که باید کار کنند و رزق خود را با عزت به دست آورند. در این موقع باید از خداوند طلب رزق وسیع نمایند و از ذات مقدس او استمداد کنند تا رزقشان محفوظ باشد.
جملهى اول دعاى امام سجاد (ع) موضوع سخنرانى امروز ناظر به این امر است: «و اجعل اوسع رزقک على اذا کبرت»، بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در کبر سنم قرار ده.
امام (ع) در جملهى دوم دعا، موضوع بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مىکند: «و اقوى قوتک فى اذا نصبت»، بار الها! قویترین نیرو و قوت اعطایى توبه من در ایام فرسودگى و تعبم باشد.
کلمهى «قوت» داراى معانى وسیعى است، هم قوت روح را شامل مىشود و هم قوت جسم را در بر مىگیرد، و کلام امام سجاد (ع) تحمل این هر دو معنى را دارد. موقعى که در خانوادهها افرادى به پیرى مىرسند و دچار عوارض کبر سن مىشوند و به حمایت و کمک دگران نیازمند مىگردند به پاداش خدمتهایى که در گذشته انجام دادهاند توقع دارند که اعضاى خانواده حقوق آنان را محترم بشمرند و بیش از پیش مورد تکریم و احترامشان قرار دهند، به سخنانشان توجه نمایند، خواستهها و تمنیاتشان را برآورده سازند و موجبات آسایش و رفاهشان را فراهم آورند. بدبختانه در بسیارى از موارد این وظایف اخلاقى و انسانى آنطور که باید رعایت نمىشود، جریان امور و رفتار و گفتار کسان و بستگان برخلاف انتظارشان صورت مىگیرد، نه فقط تکریمشان نمىکنند بلکه در مواقعى مورد بىاحترامى و بىاعتنایى و تحقیرشان قرار مىدهند، از آنان احوال نمىپرسند و درخواستشان را ناشنیده تلقى مىنمایند. میانسالان و جوانان
خانواده رفتار خلاف انصافى را که نسبت به پیران انجام مىدهند در مقابل چشمهاى کنجکاو کودکان امروز است، اینان با روش نادرست خویش به اطفال خردسال درس بىاحترامى و تحقیر کهنسالان را مىدهند، طولى نمىکشد که پیران مىمیرند، میانسالان خانواده پیر مىشوند و جوانان به میانسالى مىرسند و کودکان امروز جوانان فرداى خانواده خواهند بود. بىاحترامى و تحقیر به پیران که در ایام کودکى از پدران و پدربزرگان خود درس گرفته بودند اینک آن درسها را به میانسالان دیروز که پیران امروزند پس مىدهند، امروز همانگونه با اینان عمل مىکنند که دیروز آنان در میانسالى با پیران عمل مىکردند و تحقیرشان مىنمودند.
سوزد و گرید و افروزد و خاموش شود
هر که چون شمع بخندد به شب تار کسى
ناملایمات روحى و فشارهاى درونى که از حقناشناسى اعضاى خانواده در ضمیر پیران متراکم مىگردد، آثار متفاوت به جاى مىگذارد و سالخوردگان واکنشهاى مختلف از خود نشان مىدهند، بعضى از آنان که فاقد ذخایر ایمانى هستند یا ضعف دینى دارند و یا از تربیتهاى صحیح اخلاقى بهرهمند نبودهاند، سخت ناراحت و خشمگین مىگردند. ممکن است فکر انتقامجویى در سر بپرورند، به پارهاى از اعمال ناروا و زیانبار دست بزنند یا سخنان دروغ و غیر واقعى القا نمایند و در خانواده اختلافات و اختلالاتى به وجود آورند و از این راه غیظ درونى خویش را فرونشانند. اگر سالخوردگان که در خانواده مورد بىاعتنایى و تحقیر واقع شدهاند افراد باایمان و متدینى باشند و خود را در پیشگاه الهى مسئول بدانند، هرگز به اعمال غیر مشروع دست نمىزنند، با ناملایمات و رنجهاى درونى خویش مىسازند، توقعات خود را کاهش مىدهند و
ناراحتیها را با صبر و شکیبایى تحمل مىنمایند. این گروه باایمان و درستکار مىتوانند در این مواقع حساس از فرصت شکستگى پیرى و فشارهاى درونى خویش استفاده کنند و با خضوع و تذلل زیادترى دست نیاز به سوى خداوند بىنیاز بردارند. از کلام حضرت سجاد (ع) درس بگیرند و دعاى آن امام معصوم را که در پیشگاه بارىتعالى عرض نموده، بازگو نمایند: «و اقوى قوتک فى اذا نصبت»، بار الها! قویترین نیرو و قوت اعطایى تو به من در ایام فرسودگى و تعبم باشد.
التماس کند، زارى نماید، و استجابت آن دعا را از خدا بخواهد. اگر تمنایش مقبول افتد و دعایش مستجاب شود بیگمان قوت روح و نیروى ارادهاش قویتر مىگردد و قدرت تحملش بر ناملایمات و مصائب افزایش مىیابد. جالب آنکه دانشمندان دینى امروز در این مطلب اتفاق نظر دارند که روح و بدن با هم متحدند و بر اثر این پیوستگى و اتحاد، حکم هر یک بر دیگرى سرایت مىکند، مثلا خجالت و شرمندگى از حالات انفعالى نفس است، موقعى که در روح پدید مىآید چهره گلگون مىشود. حالت وحشت و ترس از شئون نفس است اما بر اثر عارض شدن این حالت روانى، رنگ صورت تغییر مىکند و زبان از سخن گفتن بازمىماند. تاثرات شدید روانى و اندوههاى درونى در بدن موثر است و موجب زخم معده و اثنىعشر مىشود، و خلاصه حالات روحى در بدن اثر مىگذارد. همچنین اعمال بدن در روح موثر است: تمرینهاى عملى در هنرهایى از قبیل خط نویسى و نقاشى کار بدن است ولى در روح اثر مىگذارد و ملکهى نقاشى و خط نویسى پدید مىآید، اگر دعاى قوت مستجاب شود و خداوند نفس آدمى را از نیروى اعطایى خود برخوردار فرماید، بدن نیز از این عطیهى الهى بهرهمند مىگردد و به نسبت قوت روح، جسم نیز توانا مىشود و انسان پیر بر اثر این قوت و توان
مىتواند پارهاى از نیازهاى خود را شخصا برآورده سازد و احتیاجش از این و آن کاهش یابد. روایت جالبى دربارهى قوت نیت و اراده و اثرش در توانایى جسم رسیده است که به عرض شنوندگان محترم مىرساند:
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه.
امام صادق (ع) فرموده است: در موقعى که نیت و تصمیم آدمى در انجام عمل قوى باشد، بدن در تحقق بخشیدن به آن نیت اظهار ضعف نمىکند و پا به پاى آن نیت قوى پیشروى مىنماید.
فرد سالخوردهاى را در نظر بگیرید که براى سلامت خود همه روزه به قدر یک کیلومتر پیادهروى مىکند و در پایان راه خسته مىشود، ناچار از ادامهى راه خوددارى مىنماید و باید بنشیند. اگر این انسان مسن روزى در راه با خطرى رو به رو شود، مثلا سیلابى تهدیدش نماید یا مورد حملهى گزندهاى واقع شود و باید هر چه زودتر خود را از محیط خطر برهاند، براى حفظ سلامت و حیات خود با ارادهى جدى و تصمیم قاطع حرکت مىکند، اولا، با سرعت بیش از معمول مىرود و ثانیا، ممکن است به قدر سه کیلومتر یعنى سه برابر توان خود، راه برود و احساس خستگى ننماید. این نیروى تن و قوت بدن از قوت اراده و تصمیم باطنیش سرچشمه گرفته است.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 4:43 عصر پنج شنبه 87/12/8
شرح دعای مکارم الاخلاق(87 )
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آله، و اجعل اوسع رزقک على اذا کبرت، و اقوى قوتک فى اذا نصبت.
امام سجاد علیهالسلام در این قسمت از دعاى شریف «مکارمالاخلاق»، پس از درود بر حضرت محمد و آلش، دو درخواست از خداوند مىنماید. در خواستهى اول عرض مىکند: بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در کبر سنم قرار ده. در خواستهى دوم عرض مىکند بار الها! قویترین نیرو و قوت اعطایى تو به من در ایام فرسودگى و تعبم باشد. به حول و قوهى الهى موضوع سخنرانى امروز شرح و توضیح این دو خواستهى حضرت زینالعابدین (ع) از پیشگاه حضرت بارىتعالى است.
ایام پیرى براى کسانى که عمرشان به درازا مىکشد دوران ضعف و ناتوانى است. خداوند در قرآن شریف به این امر طبیعى اشاره فرموده و پارهاى از عوارض دردناک و رنجآور آن را ذکر نموده است.
الله الذى خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه، ثم جعل من بعد قوه ضعفا و شیبه.
خداوند، آفریدگار حکیمى است که شما را از ضعف و ناتوانى آفریده، پس از ضعف، براى شما قوت و نیرو قرار داده، و پس از قوت براى شما ضعف و پیرى را مقرر فرموده است.
ممکن است مراد از ضعف که در ابتداى آیه ذکر شده ناظر به موجود زندهى ضعیفى باشد که در نطفه جاى دارد و به قدرى کوچک و ناچیز است که جز با چشم مسلح دیده نمىشود، و ممکن است مقصود، ضعف و ناتوانى دوران شیرخوارگى و ایام طفولیت باشد. پس از گذشت ایام ضعف، دوران جوانى و قوت فرامىرسد، و سپس ضعف و ناتوانى پیرى آغاز مىگردد.
در آیهى دیگر فرموده است: و الله خلقکم ثم یتوفاکم و منکم من یرد الى ارذل العمر لکیلا یعلم بعد علم شیئا.
آفریدگار جهان شما را خلق نموده سپس روحتان را قبض مىکند و به حیاتتان خاتمه مىدهد. اما بعضى به پیرى شدید و انحطاط عمر مىرسند و کار اینان به آنجا منتهى مىگردد که بر اثر کبر سن معلومات و اطلاعاتشان محو مىشود و دانستهها را از یاد مىبرند، دیده شده که بعضى از این قبیل معمرین، اسم دوستان صمیمى و حتى نام فرزندان خود را فراموش نمودهاند.
در آیهى دیگر، خداوند فرموده: و من نعمره ننکسه فى الخلق.
کسى را که ما به وى عمر دراز مىدهیم تمام ساختمان درونى و برونى و کلیهى قواى مادى و معنوى او را واژگون مىسازیم و به راه سقوط و انحطاطش سوق مىدهیم.
با فرارسیدن دوران پیرى تحولات و دگرگونیهایى در ساختمان بدن افراد کهنسال بروز مىکند، جسم دچار ضعف و سستى مىشود، نیروى کار و کوشش تدریجا از دست مىرود و بر اثر بازماندن از فعالیتهاى اجتماعى، ادارهى امور زندگى با اختلالاتى مواجه مىگردد و نارسایىهایى پدید مىآید. به موازات تحولات جسمى کهنسالان، دگرگونیهایى در اخلاق و اندیشهى آنان نیز بروز مىکند، تمنیات درونى، خواهشهاى نفسانى، و خلاصه طرز تفکرشان بیش و کم عوض مىشود، و هواهاى تازهاى در سر مىپرورند. تحولات جسم خطر مستقیمى براى ایمان و معنویت آنان ندارد ولى دگرگونیهاى اندیشه و افکار و تمنیات نویى که در ضمیرشان شکوفا مىگردد ممکن است اثر بدى روى اخلاق و معنویات آنان بگذارد و سرانجام موجب بد مردن و سوءعاقبتشان گردد. پیش از آنکه دربارهى ضعف جسم و تنگى معاش سالخوردگان توضیحى داده شود، به موقع است بعضى از روایاتى که ناظر به تحولات روحى و اخلاقى کهنسالان است معروض افتد تا شنوندگان هر چه بیشتر از خطرات معنوى ایام کهنسالى آگاهى یابند و آنان که هماکنون در سنین پیرى هستند متوجه خود باشند و از خداوند یارى بخواهند تا آنان را از خطرات روحى و سقوط معنوى محافظت بفرماید.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: الشیخ شاب على حب انیس و طول حیاه و کثره مال.
رسول اکرم (ص) فرموده: پیران در سه چیز جواناند و علاقمند: به انیس و همصحبت، به درازى عمر، و به داشتن مال.
علاقه به انیس و همصحبت از این جهت است که بر اثر پیرى و ناتوانى جامعه را ترک گفته و تنها مانده است، فرزندان و بستگان جوانش سرگرم فعالیتاند و از پى کارهاى روزانهى خود مىروند و مجال همنشینى و مصاحبت او را ندارند، علاقه دارد انیسى بیابد که اغلب با او باشد، از مصاحبتش دلخوش گردد، با او سخن بگوید، و بقیهى عمر را با شادى بگذراند. اما تمناى طول عمر و مالدارى نشانهى آرزوى دراز و حب ثروت است و این دو تمنا از طرفى مىتواند او را از یاد مرگ و تهیهى زاد براى سفر آخرت غافل نماید و از طرف دیگر ممکن است این دو تمناى روحى انگیزهى گناه شود، او را به اعمال ناروا و غیر مشروع وادار سازد و موجب شود از صراط مستقیم منحرف گردد و درستکارى را ترک گوید.
و عنه صلى الله علیه و آله قال: یشیب ابن آدم و تشب فیه خصلتان: الحرص و طول الامل.
و نیز فرموده است: فرزند آدم پیر مىشود و دو صفت در وى جوان مىگردد: اول حرص است و آن دیگر آرزوى دراز.
حرص موجب مىشود که افراد مسن نیروى مختصرى را که در تن دارند به جاى آنکه در راه معنویات و تعالى نفس به کار گیرند و خود را براى سفر آخرت بسازند در راه به دست آوردن مال و گردآورى ثروت مصروف دارند و از امور معنوى که مایهى صلاح و رستگارى است غافل شوند. اما آرزوى درازمایهى دلبستگى به دنیا و از یاد بردن آخرت است و براى افراد مسن که ایام آخر عمر را مىگذرانند و در آستانهى مرگ قرار دارند بزرگترین بدبختى و مصیبت است.
عن على علیهالسلام قال: ایها الناس! ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل. فاما اتباع الهوى فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسى الاخره.
على (ع) فرموده است: اى مردم! بزرگترین ترس من دربارهى شما
براى دو چیز است: یکى پیروى از هواى نفس و آن دیگر آرزوى دراز، پیروى از هواى بازدارنده از حق است و آرزوى دراز، آخرت را از یاد شما مىبرد.
و عنه علیهالسلام قال: کفى بالشیب نذیرا. و نیز فرموده است: فرارسیدن پیرى براى هشدار دادن افراد غافل و ناآگاه کافى است.
سفید گشتن مو ترجمان این سخن است که سر برآر ز خواب گران سپیده دمید
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: یا صاحب الشعر الابیض و القلب الاسود! امامک النار و خلفک ملک الموت، فماذا ترید ان تعمل؟ کنت صبیا و کنت جاهلا و کنت شابا و کنت فاسقا و کنت شیخا و کنت مرائیا فاین انت و این عملک؟ امام صادق (ع) فرموده: اى صاحب موى سفید و قلب سیاه! پیش رویت آتش است و پشت سرت ملکالموت، مىخواهى چه کنى؟ طفل بودى و نادان، جوان بودى و گناهکار، پیر شدهاى و ریاکار، فکر کن در چه وضعى قرار دارى و اعمال خوبى که باید انجام داده باشى کجاست؟
یکى از عواملى که مىتواند اخلاق صاحبان خود را تعدیل کند و آنان را از حرص و آرزوى دراز بازدارد این است که جوانان و میانسالان شخصیت آنان را محترم شمرند، عزشان را محفوظ دارند، و هرگز مورد تحقیر و اهانتشان قرار ندهند. پیران وقتى در محیط خانواده احساس ذلت مىکنند و مىبینند دگران آنان را با چشم خوارى مىنگرند به فکر مىافتند که اگر بتوانند براى خود عزى کسب کنند و به گونهاى حقارت خویش را جبران نمایند، راه آسانى که با مزاج ناتوانشان سازش دارد این است که به پناه حرص و آرزوى دراز بروند و از هر راه حلال و حرامى که ممکن است پولى گرد آورند و بدین وسیله احترام اعضاى خانواده را به خود جلب نمایند. براى آنکه سالخوردگان در پایان عمر از مسیر حق منحرف نشوند، خداى را فراموش نکنند، و از اوامر و نواهیش تخلف ننمایند، قرآن شریف و روایات اولیاى گرامى اسلام، تکریم و احترام آنان را به مسلمانان عموما و به خانوادههاى خودشان خصوصا توصیه و تاکید نمودهاند و در اینجا براى مزید آگاهى شنوندگان محترم، بخصوص پسران و دختران جوان بعضى از روایات ذکر مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من اجلال الله تعالى اجلال ذى الشیبه المسلم.
رسول اکرم (ص) فرموده است: از جملهى تکریم و احترام به ذات اقدس الهى احترام نمودن به کهنسال مسلمان است. و عنه صلى الله علیه و آله: من وقر ذا شیبه لشیبته آمنه الله عز و جل من فزع یوم القیامه. و نیز فرموده است: کسى که پیرى را به علت پیریش احترام نماید خداوند او را از ترس و نگرانى روز قیامت ایمن مىدارد. از آنچه مذکور افتاد تا اندازهاى عوارض روحى دوران پیرى و همچنین لزوم تکریم افراد سالخورده روشن شد. اینک دربارهى عوارض جسمانى سالخوردگان و ناتوانى آنان در فعالیتهاى اجتماعى براى تامین معاش به اختصار مطالبى به عرض مىرسد. خداوند در قرآن شریف فرموده است: و ما من دابه فى الارض الا على الله رزقها. هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر آنکه رزقش به عهدهى خداوند است. یعنى پروردگار توانا گردش کارگاه عظیم خلقت را در خشکى و دریا به گونهاى حکیمانه پایهگذارى نموده است که پیوسته غذاهاى مختلف تمام موجودات زنده با نظم مخصوصى در دامن طبیعت پرورش مىیابد، گیاهان از زمین و آب و آفتاب تغذیه مىکنند و رشد مىنمایند، دانهخواران و علفخواران از روییدنىها ارتزاق مىنمایند و به حیات خود ادامه مىدهند. غذاى حشرات گوناگون در آغوش طبیعت مهیا مىگردد و نسل حشرات به طور طبیعى گسترش مىیابد و غذاى پرندگان حشرهخوار آماده مىشود و حیاتشان برقرار مىگردد. عقابها و کرکسها و دیگر پرندگان گوشتخوار از شکار پرندگان کوچک ارتزاق مىنمایند، همچنین درندگان از شکار دیگر حیوانات، و خلاصه همانطورى که در قرآن شریف آمده، رزق همهى جنبندگان زمین را خداوند از مجراى قوانین تکوینى خود تامین مىنماید. رزق انسانها نیز همانند دیگر موجودات زنده به عهدهى خداوند است. نکتهى قابل ملاحظه این است که هر موجود زندهاى براى دست یافتن به رزق خود نوعى فعالیت و حرکت دارد و از پى روزى مىرود و انسان نیز موظف است فعالیت نماید تا رزق خود را به دست آورد. ولى فعالیت انسان در طلب رزق با فعالیت جنبندگان زمین تفاوتهایى دارد، از آن جمله رزق روزىخواران همان است که در سفرهى طبیعت، خود به خود مهیا مىگردد و نیازى به فعالیت روزىخواران ندارد، چرندگان از گیاهانى که در زمین مىروید ارتزاق مىکنند و خودشان نمىتوانند زمین خشکى را سبز و خرم نمایند، زنبورهاى عسل از گلهایى که در طبیعت به وجود مىآید روزى مىخورند و خودشان قادر نیستند باغ و گل ایجاد نمایند. پرندگان و خزندگان و درندگان و تمام جنبندگان برى و بحرى رزقشان همان است که آفریدگار حکیم در طبیعت براى آنها آماده مىکند و خودشان نمىتوانند چیزى بر آن بیفزایند، اما انسان آزاد و آگاه با مغز خلاقى که دارد مىتواند از منابع طبیعت حداکثر استفاده را بنماید، اراضى موات را احیا کند و آنها را به زمین کشاورزى و باغهاى میوه مبدل نماید و از محصولشان ارتزاق کند، مىتواند موسساتى را براى دامپرورى و مرغدارى تشکیل دهد، با مراقبتهاى علمى موجبات تکثیرشان را فراهم آورد و به عدهى زیادى از انسانها غذا برساند. تمام مردم موظفاند براى تامین معاش و به دست آوردن رزق حلال تلاش و کوشش نمایند و به سختى و مشقت آن تن در دهند. در روایت پیشواى اسلام خاطرنشان گردیده که این گروه محبوب حضرت بارىتعالى هستند. عن النبى صلى الله علیه و آله: ان الله یحب ان یرى عبده تعبا فى طلب الحلال. رسول اکرم (ص) فرموده است: خداوند دوست دارد بندهى خود را ببیند که براى طلب رزق حلال در رنج و مشقت است.
ضمنا اشخاص باایمان توجه داشته باشند که تلاشگران و افراد زحمتکش از نظر وسعت یا مضیقهى رزق، با یکدیگر متفاوتاند و به صریح قرآن شریف این تفاوت مستند به مشیت حکیمانهى ذات اقدس الهى است، اوست که به بعضى رزق وسیع مىدهد و بعضى را در تنگناى روزى مىگذارد. ان ربک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر انه کان بعباده خبیرا بصیرا. خداى تو است که هر کس را بخواهد روزى وسیع مىدهد یا در مضیقهاش مىگذارد که او به مصلحت بندگان خود آگاهى و بصیرت دارد.
عن ابىجعفر علیهالسلام قال: قال رسولالله صلى الله علیه و آله قال الله عز و جل: ان من عبادى المومنین عبادا لا یصلح لهم امر دینهم الا بالغنى و السعه و الصحه فى البدن فابلوهم بالغنى و السعه و صحه البدن فیصلح علیهم امر دینهم و ان من عبادى المومنین لعبادا لا یصلح لهم امر دینهم الا بالفاقه و المسکنه و السقم فى ابدانهم فابلوهم بالفاقه و المسکنه و السقم فیصلح علیهم امر دینهم و انا اعلم بما یصلح علیه امر دین عبادى المومنین. امام باقر از رسول اکرم سلام الله علیهما حدیث نموده که خداوند فرمود: بعضى از بندگان با ایمانم دینشان سالم نمىماند مگر با غنى و توسعهى زندگى و سلامت بدن. من آنان را بدین امور آزمایش مىکنم و دینشان سالم مىماند. بعضى از بندگان باایماناند که دینشان مصون نمىماند مگر با تهیدستى و نادارى و عارضهى بدنى، آنان را بدین امور امتحان مىکنم و دینشان سالم مىماند، و من عالم به صلاح دینى بندگان مومن خود هستم.
از آنچه معروض افتاد، سه مطلب روشن شد: اول آنکه رزق تمام جنبندگان روى زمین و روزىخواران بر اساس نظام خلقت به عهدهى خداوند است، دوم براى به دست آوردن رزق، همهى جنبندگان تلاش مىکنند و انسان نیز باید نیروى خود را به کار اندازد و در راه به دست
آوردن رزق کوشش نماید، سوم آنکه تقسیم رزق و زیاد و کم بودن آن وابسته به مشیت حکیمانهى خداوند است، اوست که بعضى را در رفاه و آسایش قرار مىدهد و بعضى را دچار مضیقه و سختى مىنماید. با فرارسیدن ایام پیرى و کبر سن، از طرفى قواى بدن به ضعف مىگراید و آدمى از فعالیت و کوشش براى به دست آوردن رزق بازمىماند و آنطور که باید نمىتواند فعالیت نماید، و از طرف دیگر نیاز به رزق و غذا امرى است ضرورى و آدمى تا آخر عمر به غذا احتیاج دارد. امام سجاد (ع) رزق و روزى ایام کبر سن را در ضمن دعا اینچنین به پیشگاه بارىتعالى عرض مىکند: «و اجعل اوسع رزقک على اذا کبرت». بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در کبر سنم قرار ده. در واقع، امام (ع) مىخواهد بگوید: پروردگارا! در کبر سن، قواى بدنم ضعیف مىشود و آنطور که باید قدرت فعالیت ندارم. در آن موقع تو مرا مشمول فیض مخصوص خود قرار ده و با توسعه دادن رزق خود به من، ناتوانیم را جبران نما و کمبودم را تتمیم و تکمیل کن و مرا از نیازمندى و احتیاج به مردم رهایى بخش. رسول اکرم (ص) نیز در ایام کبر سن از خداوند درخواست توسعهى رزق نموده است: اللهم اجعل اوسع رزقک على عند کبر سنى و انقطاع عمرى. بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در ایام کبر سنم قرار ده، موقعى که پایان عمر و قطع رشتهى حیات نزدیک شده است. خلاصه افراد تا وقتى زندهاند و با وجود کبر سن قدرت کار دارند، هر چند ضعیف باشند، باید کار کنند و شرافت انسانى خود را محافظت نمایند و اگر زمانى فرارسد که دیگر قدرت کار نداشته باشند، در آن موقع لازم است مردم به عنوان مواسات و تعاون عمومى، یا به عنوان خدمات اسلامى یا انسانى، زندگى آنان را اداره کنند، یا بیتالمال مسلمین متکفل امورشان گردد و نمونهاى از آن در حدیث آمده است: مر شیخ مکفوف کبیر یسال. فقال امیرالمومنین علیهالسلام: ما هذا؟ قالوا یا امیرالمومنین نصرانى. فقال امیرالمومنین (ع): استعملتموه حتى اذا کبر و عجز منعتموه، انفقوا علیه من بیتالمال. على (ع) در ایام حکومت خود از نقطهاى عبور مىکرد و جمعى با آن حضرت بودند. بین راه با پیرمرد کور کهنسالى برخورد نمود که گدایى مىکرد و از مردم درخواست کمک داشت. حضرت از مشاهدهى این وضع ناراحت شد، رو کرد به اطرافیان خود و فرمود: این چیست؟ نفرمود: این شخص کیست؟ خواست بفرماید این چه وضع تاثر بارى است که من مشاهده مىکنم؟ عرض کردند: یا امیرالمومنین این پیرمرد سائل، نصرانى است. حضرت فرمود: یک عمر او را به کار گرفتهاید و به سهم خود در اجتماع خدماتى نموده است، اینک که پیر و کور شده است ترکش نمودهاید، سپس دستور داد زندگى او را از بیتالمال اداره نمایند. نتیجه آنکه خداوند رزق انسانها و همهى جنبندگان روى زمین را ضمانت نموده است، ولى ضمانت بارىتعالى بدان معنى نیست که مردم از تلاش و کوشش دست بردارند بلکه فعالیت در راه طلب حلال وظیفهى قطعى تمام افراد است.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 4:39 عصر پنج شنبه 87/12/8
شرح دعای مکارم الاخلاق(86 )
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: سئل رسولالله صلى الله علیه و آله عن جماعه امته فقال: جماعه امتى اهل الحق و ان قلوا.
امام صادق (ع) فرمود: از رسول اکرم (ص) سئوال شد که جماعت امتش کیاناند؟ فرمود: جماعت امت من اهل حقاند اگر چه عددشان کم باشد.
قیل لرسولالله صلى الله علیه و آله: ما جماعه امتک؟ قال: من کان على الحق و ان کانوا عشره.
به پیمبر گرامى عرض شد: کدامین مردم جماعت امت شما هستند؟ در پاسخ فرمود: آنانکه بر حقاند اگر چه عددشان ده نفر باشد.
سفیان ثورى مردى بود تحصیلکرده و حافظ احادیث. او مکرر حضور امام صادق (ع) شرفیاب شده و مطالبى را فرا گرفته اما در باطن نسبت به آن حضرت دلبستگى و علاقه نداشت. مردى از قریش که اهل مکه بود و دوستدار ائمهى معصومین علیهمالسلام مىگوید روزى سفیان ثورى به من گفت: برویم به منزل امام صادق (ع). با او رفتم. در منزل امام که رسیدیم، دیدیم حضرت بر مرکب خود سوار شده و قصد رفتن دارد. سفیان عرض کرد: حدیث خطبهى پیمبر را که در مسجد خیف براى فرموده است به من بفرما. حضرت گفت: بگذار بروم از پى کارى که دارم، در مراجعت خواهم گفت. سفیان حضرت را به قرابت و بستگى با رسول اکرم (ص) قسم داد که الان بگوید. حضرت پیاده شد. سفیان عرض کرد: بفرمایید براى من دوات و کاغذ بیاورند تا آن را بنویسم. دستور داد آوردند. آنگاه حضرت فرمود: بنویس. از اول تا آخر خطبه را بیان نمود و سفیان نوشت. آنگاه نوشته را به حضرت ارائه نمود. سپس امام (ع) سوار شد و از پى کار خود رفت. من و سفیان با هم برگشتیم. بین راه از من خواست توقف کنیم و در حدیث دقت نماییم. به او گفتم: قسم به خدا که امام صادق (ع) تو را به چیزى ملزم نمود که هرگز از آن رهایى ندارى.
فقال: و اى شىء ذلک: فقلت له: ثلاث لا یغل علیهن قلب امرء مسلم: اخلاص العمل لله فعرفناه، و النصیحه لائمه المسلمین. من هولاء الائمه الذین تجب علینا نصیحتهم؟ معاویه بن ابىسفیان و یزید بن معاویه و مروان بن الحکم و کل من لا تجوز شهادته عندنا و لا تجوز الصلوه خلفهم و قوله: اللزوم لجماعتهم فاى جماعه؟ مرجئى یقول: من لم یصل و لم یصم و من لم یغتسل من جنابه و هدم الکعبه و نکح امه فهو على ایمان جبرئیل و میکائیل او قدرى یقول لا یکون ما شاء الله عز و جل و یکون ما شاء ابلیس، او حرورى یبرء من على بن ابیطالب و یشهد علیه بالکفر او جهنى یقول: انما هى معرفه الله وحده لیس الایمان شیئا غیرها. قال و یحک و اى شیئى تقولون؟ فقلت ان على بن ابیطالب و الله الامام الذى تجب علینا نصیحته و لزوم جماعه اهل بیته. قال: فاخذ الکتاب و خرقه ثم قال: لا تخبر بها احدا.
پرسید: به چه چیز ملزمم نموده است؟ گفتم: سه چیز است که باید قلب هر مسلمان از غل و غش در آنها خالى باشد: اول اخلاص عمل براى خدا. این را مىدانیم. دوم مودت خالص نسبت به پیشوایان مسلمین. ائمهى مسلمین کیاناند؟ معاویه بن ابىسفیان، یزید بن معاویه، مروان بن الحکم، و آنهایى که شهادتشان مقبول نیست و نمىتوان پشت سر آنان نماز خواند. و اینکه فرمود باید ملازم جمعیت مسلمین بود، کدام جماعت؟ گروه مرجئى که مىگوید: کسى که نماز نخواند، روزه نگیرد، غسل جنابت ننماید، کعبه را خراب کند و با مادر خود بیامیزد، با این همه ناروایىها ایمانش همانند ایمان جبرئیل و میکائیل است، یا گروه قدرى که مىگویند: خواست خداوند معیار نیست بلکه معیار، خواست ابلیس است، یا گروه حرورى که از على (ع) تبرى مىجویند و به کفر او شهادت مىدهند، یا گروه جهنى که مىگویند معرفت فقط معرفت خداست و ایمان چیزى جز آن نیست. سفیان ثورى از سخنان مرد قریشى سخت ناراحت شد و گفت: واى بر تو! شماها چه مىگویید؟ گفتم: ما مىگوییم على بن ابیطالب امامى است که مودت خالص او بر ما واجب است و باید ملازم ائمهى معصومین که جماعت اهلبیتاند باشیم. سفیان از شدت ناراحتى نوشته را گرفت و پاره کرد و به من گفت: این جریان را براى کسى نقل ننمایم.
خواستهى دوم امام سجاد (ع) از پیشگاه خداوند ملازمت جماعت مسلمین بود و به فرمودهى رسول اکرم (ص) مقصود، گروهى هستند که در راه حق قدم برمىدارند.
در قطعهى سوم دعا، ترک اهل بدعت را درخواست مىکند: «و رفض اهل البدع». دربارهى بدعتگذاران در دین روایات زیادى از رسول اکرم (ص) و ائمهى معصومین علیهمالسلام رسیده و تاکید شده است که
مسلمانان از آنان دورى گزینند و تبرى جویند.
عن النبى صلى الله علیه و آله: اذا رایتم اهل الریب و البدع من بعدى فاظهروا البراءه منهم.
رسول اکرم (ص) فرمود: وقتى بعد از من با وسوسهگران و بدعتگذاران در دین مواجه شدید از آنها تبرى کنید و دورى نمایید.
و عنه صلى الله علیه و آله: کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الى النار.
و نیز فرموده است: هر بدعتى گمراهى است و راه هر گمراهى به سوى دوزخ است.
فى الحدیث: من وقر صاحب بدعه فقد اعان على هدم الاسلام.
کسى که صاحب بدعتى را توقیر و تکریم نماید با عمل خود به ویرانسازى اسلام کمک نموده است.
امام سجاد (ع) در قطعهى اول دعاى موضوع بحث امروز از پیشگاه خداوند دوام طاعت او را درخواست مىنماید و مىخواهد تا لحظهى آخر عمر مطیع بىقید و شرط حضرت بارىتعالى باشد و براى تحقق این هدف مقدس سه مطلب را پس از آن ذکر نموده است: اول آنکه جماعت مسلمانان را هرگز ترک نگوید، مسلمانانى که راه حق را مىپیمایند، چه بودن در جمعیت این گروه مسلمانان وظیفهشناس خود از شاخههاى اطاعت و فرمانبرى حضرت حق است. دوم ترک گفتن اهل بدعت زیرا با اهل بدعت بودن و به آنها روى موافق نشان دادن سرپیچى از فرمانبردارى خداوند است و این کار با دوام طاعت که مورد تقاضاى امام است سازش ندارد. سوم ترک گفتن کسانى که در دین خدا راى
مخترعى به کار گرفته و از آن تبعیت مىنمایند: «و مستعملى الراى المخترع». این سومین مطلبى است که امام پس از درخواست دوام طاعت به پیشگاه الهى عرض نموده و چهارمین قطعهى دعاست که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است. «بدعت» عبارت از تهمت سیئهاى است که بدعتگذار به نام دین خدا در جامعه القا مىکند. اگر نزد کسانى مقبول افتد و به آن عمل کنند ممکن است در نسلهاى بعد نیز ادامه یابد و پایدار بماند. اما راى مخترع، امرى است بالنسبه موقت و ممکن است گروهى آن نظریهى ساختگى را به نام دین بپذیرند و از پى آن بروند، اما پس از مدتى از اثر مىافتد و به دست فراموشى سپرده مىشود. قرار حکمیت در جنگ صفین براى جمعى از مسلمانان نادان مستمسکى شد که راى مخترعى را طرح کنند، گروهى را گرد خود جمع نمایند، دست به طغیان و عصیان بزنند، و مایهى فساد و خونریزى گردند. در قرآن شریف آمده است:
ان الحکم الا لله، حکم و فرمان براى کسى جز خداوند نیست. عدهاى از مسلمانان ناآگاه از کتاب الهى گفتند: قبول حکمیت غیر خدا عملى است برخلاف دستور قرآن و باید با آن مقابله نمود و به مخالفت برخاست. على (ع) که عالم به تمام دقایق کتاب الهى و احکام آسمانى اسلام است، گفتهى آنان را مردود خواند و نادرست خواندن آن سخن را در مواردى با صراحت خاطرنشان ساخت، از آن جمله فرمود:
کلمه حق یراد بها الباطل، نعم انه لا حکم الا لله و لکن هولاء یقولون لا امره الا لله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر.
کلمهى حقى است که از آن باطل و ناروا اراده شده است. بلى
حکم براى احدى جز خداوند نیست اما اینان مىگویند: امارت و حکومت براى کسى جز خداوند نیست با آنکه ضرورت ایجاب مىکند که امیرى نیکوکار یا گناهکار بر مردم حاکم باشد تا از هرج و مرج جلوگیرى کند و نظم را در جامعه برقرار سازد .
این گروه نادان در اندیشهى انحرافى و راى مخترع خود زیاد پافشارى کردند، به سخنان على (ع)، حجت بزرگ الهى، ترتیب اثر ندادند. سرانجام کارشان به مقابله با امام معصوم و جنگ نهروان منتهى گردید و عدهى زیادى از آنان کشته شدند. خوارج نهروان نادانهایى بودند ظاهرالصلاح و مقدس، جهل و لجاجتشان مایهى تیرهروزى و بدبختى آنان گردید، در دنیا به عذاب شمشیر مبتلا شدند و در آخرت گرفتار کیفر شدید الهى خواهند بود.
یکى از شبها على (ع) از مسجد کوفه خارج شد و به سوى منزل خود مىرفت در حالى که یک چهارم شب منقضى شده بود. کمیل بن زیاد که از دوستان و شیعیان امام است با آن حضرت بود. بین راه به در خانهى مردى رسیدند که آن موقع شب با آهنگى گرم و حزنانگیز قرآن شریف را مىخواند و این آیه را تلاوت مىنمود:
امن هو قانت آناء اللیل. کمیل از مشاهدهى این مرد و خواندن قرآن در آن موقع شب به شگفت آمد و در دل تحسینش نمود، بدون اینکه از احساس درونى خود سخنى بگوید و آن را به زبان بیاورد. امام (ع) متوجه کمیل شد و فرمود: آهنگ گرم این مرد و تلاوت قرآن مایهى اعجابت نشود، او از اهل آتش است، عنقریب آگاهت خواهم نمود. کمیل از این مکاشفهى امام و آگاهى حضرت از باطن وى حیرتزده شد و همچنین متحیر بود از اینکه امام فرمود: او اهل جهنم است با اینکه در
این موقع شب با این حالت خوب و روشن تلاوت قرآن مىنماید. کمیل مىگوید مدتى گذشت و جریانهاى خوارج پیش آمد. این گروه حافظ قرآن شریف بودند ولى امام (ع) طبق وظیفهى دینى ناچار شد با آنان بجنگد و به حیات بسیارى از آنها خاتمه دهد. على (ع) روزى در میدان نهروان گذر مىکرد و کمیل با آن حضرت بود، شمشیر خونآلود خود را در دست داشت و سرهاى جداشدهى خوارج در گوشه و کنار زمین ریخته بود.
فوضع راس السیف على راس من تلک الرووس و قال یا کمیل! امن هو قانت آناء اللیل اى هو ذلک الشخص الذى کان یقرء القرآن فى تلک اللیله. فاعجبک حاله.
سر شمشیر خود را روى یکى از آن سرهاى جدا شده گذاشت و آیهاى را که آن شخص در آن شب مىخواند قرائت نمود و به کمیل فهماند که این همان مردى است که قارى قرآن بود و در آن شب مایهى شگفتى و تعجب او گردید.
راى مخترع و نظریهى خلاف قرآن شریف موجب هلاکت و عذاب دنیا و آخرت خوارج گردید. امام سجاد (ع) در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» از پیشگاه خداوند درخواست دوام طاعت او را مىنماید و همچنین ملازمت جماعت اهل حق را مىخواهد و تمنا دارد که اهل بدعت را ترک گوید و از کسانى که راى ساختگى و مخترع را در دین او به کار مىگیرند دورى گزیند. راه فرمانبرى و اطاعت از ذات اقدس الهى اطاعت از رسول گرامى (ص) است یعنى تنها کسى که خداوند خواستههاى خود را به وى وحى مىکند و اوامر و نواهى خویش را به وسیلهى او به مردم ابلاغ مىنماید. قرآن شریف در این باره فرموده است:
و من یطع الرسول فقد اطاع الله. کسى که رسول خدا را اطاعت کند
قطعا خداوند را اطاعت نموده است.
پس از مرگ رسول اکرم (ص) راه نیل به طاعت بارىتعالى اطاعت از آن انسان بزرگ و شایستهاى است که پیغمبر اکرم به امر الهى او را به جانشینى بعد از خود معرفى نموده است. به موجب روایات بسیارى که علماى عامه و خاصه در کتب خود آوردهاند، مکرر در مکرر پیشواى بزرگ اسلام با تعبیرهاى مختلف، مسلمین را به اطاعت از دستور على (ع) موظف نموده است، چه او آگاه به تمام تعالیم قرآن شریف و کلیهى احکام دین الهى است.
عن النبى صلى الله علیه و آله: من احب ان یحیى حیاتى و یموت موتى و یدخل الجنه التى وعدنى ربى فلیتول علیا بعدى فانه لن یخرجکم من هدى و لن یدخلکم فى ردى.
رسول اکرم (ص) فرموده است: هر کس دوست دارد زنده باشد به حیات من و بمیرد به مرگ من و در بهشتى داخل شود که خداوند به من وعده فرموده، بعد از من على را مطاع و ولى عموم مسلمین بداند، چه او هرگز شما را از راه هدایت و سعادت خارج نمىکند و به پستى و انحطاطتان سوق نمىدهد.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 4:38 عصر پنج شنبه 87/12/8
شرح دعای مکارم الاخلاق(85 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و اکمل ذلک لى بدوام الطاعه و لزوم الجماعه و رفض اهل البدع و مستعملى الراى المخترع.
در جلسهى گذشته توضیح داده شد که حضرت زینالعابدین علیهالسلام ضمن دو جملهى دعا از پیشگاه خداوند خواسته تا موفق باشد هر عمل خیرى را که قولا و عملا از وى صادر مىشود، هر قدر هم بزرگ و زیاد باشد، آن را قلیل و کم تلقى نماید و هر شر و بدى را که با زبان و عمل انجام مىدهد، هر چند کوچک و کم باشد، آن را بسیار و بزرگ به حساب آورد. به شرحى که بیان شد، این دو جملهى دعا از نظر معرفت ایمانى، وظیفهى بندگى، و کرامت خلق، آثار و فواید متعددى را در بر دارد. براى آنکه این دو مورد آنطور که باید و شاید تحقق یابد و در طول زندگى با مانع و مشکلى برخورد ننماید و سرانجام به کمال لایق خود برسد، امام (ع) چهار درخواست از پیشگاه بارىتعالى بدین منظور نموده و به خواست خداوند موضوع سخنرانى امروز شرح و توضیح این چهار مطلب است.
در تقاضاى اول خود عرض مىکند: «و اکمل ذلک لى بدوام الطاعه»، بار الها! کم شمردن خوبیها و بزرگ شمردن بدیها را که دو حالت روحى ارزنده و شریف است، در وجود من تکمیل کن به اینکه عمرم به گونهاى طى شود که تا آخر زندگى مطیع بىقید و شرط تو باشم و لحظهاى از فرمانت سرباز نزنم. دنیادار تحول و تغییر است و انسانها از نظر روح و جسم، عقیده و عمل، عزت و ذلت، درستکارى و نادرستى، و خلاصه در جمیع شئون مادى و معنوى، همواره در معرض تحول قرار دارند، ممکن است کسانى قسمت مهمى از عمرشان به پاکى بگذرد و در پایان دچار انحراف شوند و با سیهروزى و شقاوت بمیرند و ممکن است گروهى بیشتر عمرشان در گناه و ناپاکى طى شود و سرانجام به خود آیند، موجبات رستگارى و فلاحشان مهیا گردد و با سعادت از دار دنیا بروند.
عن على علیهالسلام قال: اى بنى! لا تویس مذنبا، فکم من عاکف على ذنبه ختم له بخیر و کم من مقبل على عمله مفسد فى آخر عمره صائر الى النار نعوذ بالله منها.
از جمله وصایاى على (ع) به حضرت حسین (ع) این بود که: فرزندم! هیچ گناهکارى را از رحمت خداوند مایوس منما، چه بسا اهل معصیت بودند که از گناه جدا نمىشدند و اعمال ناروا را ترک نمىگفتند اما سرانجام، زندگى آنان به خیر و خوبى پایان یافت، و چه تعداد افراد درستکارى بودند که همواره به اعمال خیر و خوب توجه داشتند اما در آخر عمر به فساد گراییدند و جهنمى شدند.
سپس امام (ع) در پایان حدیث فرموده: پناه مىبریم به خداوند از این عاقبت بد و دردناک.
براى نجات از این خطر بزرگ و مصون ماندن از مرگ شقاوتبار، لازم است همواره مطیع بىقید و شرط دستورهاى خدا باشیم و در همهى احوال،
اوامرش را بىچون و چرا به کار بندیم و این همان است که امام سجاد (ع) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز از پیشگاه خداوند بزرگ درخواست نموده است. تمام اجرام کیهانى و موجودات جهان هستى به اطاعت تکوینى، فرمانبر ذات اقدس الهى هستند. خداوند در قرآن شریف کلمهى «سجده» را که تذلل نهایى ساجد در مقابل مسجود است براى معرفى اطاعت و انقیاد تمام موجودات ارضى و سماوى و بسیارى از انسانها به کار برده و فرموده است:
الم تر ان الله یسجد له من فى السماوات و من فى الارض و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و کثیر من الناس و کثیر حق علیه العذاب.
آیا ندیدى خداوند را سجده مىکنند تمام آنچه در آسمانها و زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم.
تمام موجودات عوالم هستى خدا را سجده مىکنند و اوامر تکوینیش را به جبر اطاعت مىنمایند، آفتاب و ماه و ستارگان به فرمان او مدار خود را مىپیمایند و به وظیفهاى که در نظام خلقت به عهدهى آنها گذارده شده است عمل مىکنند، کوهها و درختها و جنبندگان، همه و همه، مطیع بىقید و شرط ذات اقدس الهى هستند و بى چون و چرا اوامرش را به کار مىبندند. اما قرآن شریف، وقتى به انسان مىرسد مىفرماید: بسیارى از مردم خدا را سجده مىکنند و امرش را اطاعت مىنمایند و بسیارى از مردم او را سجده نمىنمایند و از امرش سر باز مىزنند و سرانجام به جرم تخلف و سرپیچى معذب مىشوند. اگر کسى سئوال کند چرا همهى انسانها خدا را سجده نمىکنند و اوامرش را اطاعت
نمىنمایند در پاسخ گفته مىشود: بشر داراى دو بعد است، یکى بعد تکوینى و آن دگر بعد تشریعى. در بعد تکوینى، انسانها همانند تمام موجودات عوالم وجود، مطیع بى قید و شرط خدا هستند و قدرت کمترین تخلفى را از فرمان او ندارند، قلب همهى مردم به امر بارىتعالى مىطپد و خون به تمام بدن مىفرستد، رحم مادر طبق دستور الهى جنین را پرورش مىدهد و نمىتواند از برنامهى مقرر سرپیچى کند، کلیه و کبد، اعصاب و عروق، معده و جهاز هاضمه، و دیگر اعضا و قواى تکوینى آنها همه فرمانبر خدا هستند و نمىتوانند از مرزى که براى هر کدام مقرر گردیده فراتر روند. آزادى بشر در بعد تشریعى است و این آزادى سرمایهى گرانقدرى است که خداوند به انسان اعطا فرموده است. اگر مردم آزادى تشریعى خود را در اطاعت حضرت بارىتعالى به کار گیرند و اوامر الهى را اجرا نمایند مدارج کمال را مىپیمایند، به کرایم اخلاق متخلق مىگردند و انسان واقعى مىشوند.
عن على علیهالسلام قال: طاعه الله مفتاح کل سداد و اصلاح کل فساد.
على (ع) فرموده: طاعت خداوند کلید هر درستى و صواب و مایهى اصلاح هر انحراف و فساد است.
اگر مردم، آزادى تشریعى خود را در اطاعت از هواى نفس و شهوات زیانبار به کار گیرند، گناه و ناپاکى، عقلشان را تیره مىکند، از واقعبینى بازمىمانند، کور و کر مىشوند، عمرشان با پایمال کردن ارزشهاى انسانى سپرى مىگردد و سرانجام با شقاوت و بدبختى مىمیرند و نتیجهى کارهاى نارواى خود را با کیفر الهى مشاهده خواهند نمود.
عن النبى صلى الله علیه و آله: احذر سکر الخطیئه فان للخطیئه سکرا
کسکر الشراب بل هى اشد سکرا منه. یقول الله تعالى: صم بکم عمى فهم لا یرجعون.
رسول اکرم (ص) فرموده: حذر کنید از مستى گناه چه آنکه مستى گناه همانند مستى شراب است بلکه شدیدتر از آن. خداوند در قرآن شریف فرموده: آنان کر و گنگ و کورند و از این وضع بدى که دارند برنمىگردند.
تخلف از اطاعت بارىتعالى موجب فسق است و متخلف گناهکار. اما در پارهاى از مواقع، تخلف از دستور الهى موجب شرک در طاعت است و خداوند هر دو را در یک آیه از قرآن شریف آورده است، در قسمت اول آیه فرموده:
و لا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انه لفسق.
به دستور شارع اسلام، خوردن گوشت حیوانى که موقع ذبح نام خداوند بر آن برده نشده، ممنوع اعلام گردیده، خوردن آن فسق است و خورندهى آن فاسق.
به صریح کتاب شریف خوردن گوشت حیوان مرده حرام است، عناصر وسوسهگر و شیطانصفت از کفار و مشرکین، محرمانه تصمیم گرفتند این حکم الهى را وسیلهى جدل با مسلمانان قرار دهند و خوردن گوشت میته را حلال وانمود نمایند.
کان مشرکو العرب یجادلون المسلمین فیقولون لهم: کیف تاکلون مما تقتلونه انتم و لا تاکلون مما قتله الله و قتیل الله اولى بالاکل من قتیلکم، فهذه مجادلتهم.
مشرکین عرب با مسلمانان در مورد حرمت گوشت حیوان مرده به
جدل پرداختند و به آنان مىگفتند: چطور شما از گوشت حیوانى که خودتان کشتهاید مىخورید اما از گوشت حیوانى که خداوند کشته است نمىخورید با آنکه کشتهى خداوند براى خوردن شایستهتر از کشتهى شماست. این بود مجادلهى آنان.
خداوند در قسمت دوم آن آیه فرموده است:
و ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم و ان اطعتموهم انکم لمشرکون.
شیاطین با قرارهاى پنهانى خود مىخواهند با شما در مورد گوشت حیوان مرده جدل کنند. اگر آنان را اطاعت نمودید و از حرمت میته که امر الهى است تخلف کردید، شما حتما به شرک گراییدهاید.
اگر کسانى از گوشت حیوانى بخورند که موقع ذبح، نام خداوند بر آن برده نشده باشد مرتکب فسق گردیدهاند و مشمول قسمت اول آیه هستند، اما اگر کسانى تحت تاثیر مجادلهى کفار و مشرکین قرار گیرند، حرمت گوشت میته را که صریح قرآن شریف است نادیده انگارند، فرمان جدلکنندگان را اطاعت نمایند و از اطاعت بارىتعالى سر باز زنند، مشمول قسمت دوم آیهى مذکورند. خداوند در قرآن شریف، صریحا آنان را مشرک خوانده است و به فرمودهى امام صادق (ع):
شرک طاعه و لیس شرک عباده.
این عمل، شرک در طاعت است و شرک در پرستش نیست.
در قرآن شریف و روایات اولیاى دین مکرر آمده است که اطاعت مخلوق در معصیت خالق شرک است. در سخنرانى هفتم مجلد اول این
کتاب، به بعضى از آیات و روایات اشاره شده و در اینجا نیز قسمتى از آنها ذکر مىشود:
عن ابى عبدالله علیهالسلام فى قوله عز و جل: و اتخذوا من دون الله آلهه لیکونوا لهم عزا. کلا سیکفرون بعبادتهم و یکونون علیهم ضدا. قال: لیس العباده هى السجود و الرکوع. انما هى طاعه الرجال، من اطاع المخلوق فى معصیه الخالق فقد عبده.
قرآن کریم فرموده: کسانى غیر خدا را به الهیت گرفتهاند براى آنکه مایهى عز آنها باشد، نه چنین است. عنقریب به عبودیت و بندگى آنان کافر مىشوند و ضد معبودهاى خود مىگردند. امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرموده است: مقصود از عبادت، سجده و رکوع نیست، بلکه مراد، اطاعت و فرمانبرى از رجال قدرتمند است. کسى که مخلوقى را در معصیت خالق اطاعت کند او را بندگى نموده است.
عن النبى صلى الله علیه و آله فى قوله تعالى: اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله. قال: اما انهم لم یکونوا یعبدونهم و لکنهم اطاعوهم فى معصیه الله.
قرآن شریف دربارهى نصارى فرموده: علما و رهبانهاى خود را بالا بردند و به ربوبیت گرفتند. رسول اکرم (ص) فرمود: آنان را پرستش نمىنمودند بلکه اوامرشان را در معصیت بارىتعالى اطاعت مىکردند.
از آنچه مذکور افتاد روشن شد که اطاعت بىقید و شرط از بارىتعالى همیشه و همه جا شرط اصلى تعالى و تکامل در سعادت مادى و معنوى انسانهاست. امام سجاد (ع) در جملهى اول دعا که مورد بحث امروز است به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و اکمل ذلک لى بدوام الطاعه، پروردگارا! منویات دینى مرا در خوبیها و بدیها با دوام طاعت خود تکمیل و تتمیم فرما.
اطاعت مردم هر کشور از فرمانروا موجب نیرومندى و قدرت او مىشود و سرپیچى از اطاعت فرمانروا تضعیفش مىنماید. اما اطاعت مردم از حضرت بارىتعالى مایهى مباهات و سعادت آنان است و کمترین نفعى از فرمانبرى عاید ذات اقدس الهى نمىشود. همچنین سرپیچى مردم از اطاعت پروردگار مایهى بدبختى و سقوط آنان است و کمترین زیانى به ذات اقدس او نمىرساند.
گر جملهى کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد
این نکته که حاکى از بىنیازى و غناى ذات اقدس الهى از مردم است ضمن سخنان آموزندهى مولىالموحدین على علیهالسلام آمده است.
لا ینقص سلطانک من عصاک و لا یزید فى ملکک من اطاعک.
بار الها! کسى که از امرت سرپیچى مىکند سلطه و قدرتت را کاهش نمىدهد و آن کس که تو را اطاعت مىنماید موجب افزایش فرمانروایى و حکومتت نمىگردد.
امام سجاد (ع) پس از دعا به دوام طاعت از لزوم جماعت سخن گفته و از خداوند مىخواهد که همواره در صف پیروان قرآن شریف باشد: «و لزوم الجماعه»، با مسلمانان بودن و از تفرق پرهیز داشتن امرى است بس مهم. پیشواى بزرگ اسلام در سخنرانى حساس مسجد خیف سه مطلب لازم را خاطرنشان ساخت که یکى از آنها ملازمت و همگامى با جماعت مسلمین است.
ثلاث لا یغل علیهن قلب امرء مسلم: اخلاص العمل لله و النصیحه لائمه المسلمین و اللزوم لجماعتهم.
سه چیز است که باید قلب هر مسلمان نسبت به آنها خالى از غل و غش باشد: اول اخلاص عمل براى خدا، دوم خلوص مودت نسبت به پیشوایان مسلمین، سوم ملازمت و هماهنگى با جمعیت مسلمانان.
مطلب مهم در حدیث رسول اکرم (ص) شناختن جماعت مسلمانانى است که باید حتما ملازمتشان را گزید و با آنان همگام و همصدا بود و این مطلب در بعضى از روایات روشن شده است.
¤ نویسنده: تنزیل نور
:: بازدید امروز ::
46
:: بازدید دیروز ::
45
:: کل بازدیدها ::
188621
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
::پیوندهای روزانه ::
:: دسته بندی یادداشت ها::
تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماههای سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه . حق نیکى کننده . حق همسایه . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .
:: آرشیو ::
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
دوازده معصوم علیهم السلام
آذر 1387
دی 1387
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::