سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 4:45 عصر پنج شنبه 87/12/8

شرح دعای مکارم الاخلاق(89 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

و لا تبتلینى بالکسل عن عبادتک و لا العمى عن سبیلک. 

 امام سجاد علیه‏السلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» دو درخواست از پیشگاه خداوند مى‏نماید: اول عرض مى‏کند: بار الها! مرا در عبادت و بندگیت به مسامحه‏کارى و بى‏رغبتى مبتلا مکن، دوم مى‏گوید: بار الها! در پیمودن صراط مستقیمت مرا گرفتار نابینایى منما. به خواست خداوند این دو قسمت از دعا موضوع سخنرانى امروز است. به شرحى که در سخنرانى گذشته توضیح داده شد، امام (ع) براى آنکه در کبر سن و ضعف قواى تن از جهت رزق و روزى در مضیقه واقع نشود، به دگران نیازمند نگردد، و به عز اسلامیش آسیب نرسد، دو درخواست از پیشگاه بارى‏تعالى نموده است: اول آنکه فیض وسعت رزقى را که به من عنایت مى‏فرمایى در کبر سنم قرار دهى، دوم آنکه قویترین نیرویى را که به من مى‏دهى در ایام فرسودگى و تعبم عطا فرمایى. با توجه به اینکه در دوران پیرى به موازات ضعف قواى مادى، نشاط روح و بینش معنوى نیز کاهش مى‏یابد، در دعاى مورد بحث امروز از خدا مى‏خواهد که در کبر سن از عبادت بى‏نشاط و  فقد بصیرت نیز مصون و محفوظ باشد. 

در جمله‏ى اول دعا، امام (ع) در زمینه‏ى عبادت کلمه‏ى «کسل» را به کار برده و از خدا خواسته است که به آن حالت زیانبار مبتلایش ننماید. براى آنکه مقصود امام روشن شود لازم است معناى «کسل» به خوبى واضح گردد. راغب در «مفردات» مى‏گوید: الکسل التثاقل عما لا ینبغى التثاقل عنه و لاجل ذلک صار مذموما: کسل عبارت از این است که آدمى انجام عملى را ثقیل و سنگین وانمود نماید، با آنکه شایسته است در اتیان آن عمل از خود نشاط و تحرک نشان بدهد، به همین جهت کسل از صفات مذموم شناخته شده است. 

تمام کارهایى که به دست مردم عمل مى‏شود، خواه براى زندگى دنیا باشد یا سعادت آخرت، اگر خواسته باشند به خوبى انجام پذیرد باید با نشاط و علاقه‏مندى و منزه از کسل و سستى تحقق یابد. دانشمندان بزرگ جهان که به اکتشافات و اختراعات حیرت‏زا موفق گردیدند و به سربلندى و افتخار نایل آمدند براى این بود که عاشق کاوشهاى فرهنگى و تحقیقات علمى خود بودند و در محل کار خویش سر از پا نمى‏شناختند و تمام وجودشان غرق نشاط بود. اولیاى گرامى اسلام که به تعالى مادى و معنوى مسلمین علاقه داشتند ضمن روایات متعددى توصیه نموده‏اند که کارهاى دنیوى و اخروى خویش را با نشاط و دلگرمى و منزه از فتور و سستى انجام دهند و در اینجا بعضى از روایات ذکر مى‏شود. 

عن ابى‏عبدالله علیه‏السلام قال: من کسل عن طهوره و صلاته فلیس فیه خیر لامر آخرته. و من کسل عما یصلح به امر معیشته فلیس فیه خیر لامر دنیاه.  امام صادق (ع) فرموده: کسى که انجام دادن طهارت و اداى نماز براى او ثقیل و سنگین باشد در او خیرى براى امر آخرتش نیست، کسى که کارهاى مفید براى اصلاح امر معاش در نظرش سخت و ثقیل باشد در او خیرى براى امر دنیایش نیست. 

عن ابى‏جعفر علیه‏السلام قال: انى لابغض الرجل یکون کسلان عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل.  امام باقر (ع) فرمود: مورد بغض و بدبینى من است مردى که در امور دنیاى خود مهمل و بى‏رغبت است، چنین انسانى اهمال و فتورش در امر آخرت بیشتر خواهد بود. 

محرک بزرگ مردم در فعالیتهاى دنیوى جلب لذت یا دفع الم و به تعبیر دیگر سودیابى و جلوگیرى از زیان و ضرر است. بر این اساس از پى غذا و لباس و مسکن مى‏روند، از پى مال و مقام، جاه و محبوبیت، و خلاصه براى دست یافتن به هر لذت و دفع هر المى قدم برمى‏دارند و همت مى‏گمارند. بعضى براى رسیدن به لذایذ و منافع دنیوى فعالیت افراطى دارند، زیاده‏روى مى‏کنند، بعضى معتدل و میانه‏رو هستند، و بعضى در انجام وظایف دنیوى سست و مهمل‏اند. اسلام به پیروان خود توصیه نموده است که در امر معاش و تامین زندگى فعالیت معتدل داشته باشند، نه به حرص و زیاده‏روى گرایش یابند و نه سستى و اهمال را روش خود قرار دهند. کسانى که به خدا و روز قیامت ایمان دارند اطاعتشان از اوامر بارى‏تعالى و اجتنابشان از گناه به انگیزه‏ى نیل به جلب لذت و دست یافتن به نعمتهاى اخروى و مصون ماندن از آلام دوزخ و عذاب الهى است. البته اولیاى بزرگ خدا بر اداى وظایف بندگى محرکشان رسیدن به نعمتهاى بهشت یا برکنارى از عذاب دوزخ  نیست بلکه بزرگترین محرک و گواراترین نعمت براى آنان در اداى وظایف بندگى، شکر نعمت خالق و جلب رضاى حضرت بارى‏تعالى است. اولیاى گرامى اسلام به پیروان خود توصیه نموده‏اند که در عبادات و امور اخروى نیز همانند فعالیتهاى دنیوى معتدل باشند، نه در عبادت زیاده‏روى و افراط کنند و نه کاهلى و سستى نمایند. 

فى الحدیث: ایاک و الکسل و الضجر انه من کسل لم یود حقا و من ضجر لم یصبر على حق. 

در حدیث آمده است که بپرهیز از اینکه در عبادت مهمل باشى یا تندرو، چه آن کس که در عمل سستى و اهمال نموده، حق را ادا نکرده است و آن کس که زیاده‏روى نموده، بر اداى حق صبر نکرده است. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا على! ان هذا الدین متین فاوغل فیه برفق و لا تبغض الى نفسک عباده ربک. 

رسول اکرم فرمود: یا على! این دین قوى و متین است، ضعف و سستى در آن راه ندارد، در اعمال عبادى با مدارا حرکت کن، تندروى منما، و در دلت بغض عبادت پروردگارت را به وجود میاور. 

اگر مردم موازنه و تعادل دنیا و آخرت را به درستى حفظ کنند و با اندازه‏گیرى صحیح و دور از افراط و تفریط براى هر دو سرا فعالیت نمایند و مقررات شرع مقدس در هر دو بعد مورد توجهشان باشد اینان گروه سعادتمندان‏اند، دنیا و آخرتشان معمور خواهد بود و مشمول الطاف الهى هستند. اما اگر تمام کوشش و همتشان مصروف دنیا گردد و به امور آخرت بى‏اعتنا باشند آنان گروه سیه‏روز و بدبخت خواهند بود و به فرموده‏ى على (ع) در معرض بغض حضرت بارى‏تعالى قرار دارند. 

قال امیرالمومنین علیه‏السلام: ان ابغض الرجال الى الله تعالى لعبد و کله الله الى نفسه جائرا عن قصد السبیل سائرا بغیر دلیل ان دعى الى حرث الدنیا عمل و ان دعى الى حرث الاخره قصر. 

على (ع) فرموده: مبغوضترین مردان نزد بارى‏تعالى بنده‏اى است که خداوند او را ترک گفته، از حمایت خود محرومش ساخته و او را به خودش واگذارده است، از صراط مستقیم منحرف گردیده و بدون راهنماى آگاه طى طریق مى‏نماید، اگر به کارهاى دنیوى و سود مادى خوانده شود اجابت مى‏کند و آن را به کار مى‏بندد، و اگر به عملى که بذرافشانى براى آخرت است خوانده شود آن را با اهمال و بى‏رغبتى تلقى مى‏نماید. 

بیشتر مردم عالم در جلب منافع و لذایذ دنیوى و دفع زیانها و آلام مادى کوشا و جدى هستند و براى آنها با علاقه‏مندى و نشاط فعالیت مى‏کنند، و عده‏ى بالنسبه قلیلى در امور مادى و انجام وظایف دنیوى سنگین و کم‏رغبت‏اند. اما در زمینه‏ى امور معنوى و اخروى، درست مطلب برعکس است، عده‏ى قلیلى با نشاط و علاقه‏مندى به وظایف روحانى و معنوى خود عمل مى‏کنند و اوامر الهى را به کار مى‏بندند اما بیشتر مردم جهان یا اساسا به عالم بعد از مرگ عقیده ندارند یا اگر معتقد باشند در عقیده‏ى خود آنقدر قوى نیستند که با علاقه‏مندى و نشاط به وظایف بندگى عمل کنند و اوامر خداوند را آنطور که شایسته است اطاعت نمایند. علت تفاوت عمر دنیوى و عمر اخروى این است که لذایذ و آلام مادى و سود و زیانهاى دنیوى مشهود و محسوس است و همه‏ى مردم آنها را درک مى‏کنند اما سود و زیانهاى اخروى مربوط به غیب این 

عالم و جهان بعد از مرگ است و مردم تا در این عالم‏اند از مشاهده‏ى آن عالم محروم و بى‏نصیب‏اند و از سود و زیان آن غافل و بى‏خبرند. 

یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون. 

اینان از سود و زیانهاى دنیا آگاهى دارند و از عالم آخرت و پاداشها و کیفرهاى آن ناآگاه و غافل‏اند. 

سرانجام این پرده‏ى غفلت روزى کنار مى‏رود و غیب آخرت مشهود مى‏گردد، افرادى که در این دنیا فقط به لذایذ و فواید مادى فکر مى‏کردند آن روز به خود مى‏آیند و متوجه مى‏شوند اما فرصت از دست رفته و آن توجه، سودى براى آنان ندارد. قرآن شریف در این باره فرموده است: 

وجى‏ء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انى له الذکرى. یقول یا لیتنى قدمت لحیاتى. 

آن روز جهنم را به عرصه‏ى قیامت مى‏آورند و همان روز، بشر متوجه غفلت خود مى‏گردد و آن توجه که سودى به حال او ندارد با حسرت و تاسف مى‏گوید: اى کاش براى زندگى امروز در دار دنیا کارى انجام داده بودم. 

آنانکه در صف مومنین به خدا و روز جزا قرار دارند از جهت ایمان و باور معنوى با هم متفاوت‏اند، به همین جهت چگونگى عبادات و اعمال اخروى آنان نیز تفاوت دارد، گروهى به روز جزا و پاداش و کیفر الهى در آن روز آنقدر مطمئن‏اند که گویى در دنیا عرصه‏ى محشر و صحنه‏ى ثواب و عقاب الهى را مشاهده مى‏کنند. توجه اساسى این گروه به عالم آخرت و تهیه‏ى زاد و توشه‏ى سراى جاودان است، براى دنیا فعالیت دارند اما رفاه زندگى یا مضیقه‏ى معاش در نظرشان مهم نیست، آنچه مهم است اطاعت از بارى‏تعالى و عبادات خالصانه‏اى است که با شوق و 

نشاط به امید نیل به رحمت الهى و رضوان پروردگار انجام مى‏دهند. پیشواى گرامى اسلام درباره‏ى قدر و منزلت این گروه و نشاط و عشق آنان به عبادت و طاعت بارى‏تعالى چنین فرموده است: 

قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله: افضل الناس من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لا یبالى على ما اصبح من الدنیا على عسر ام على یسر. 

رسول اکرم (ص) فرموده: برترین مردم کسى است که عاشق عبادت باشد، با آن معانقه کند، در دل عبادت را دوست بدارد، با بدن خود در حال فراغت بال و آرامش خاطر آن را انجام دهد، و باک نداشته باشد که از نظر معاش در مضیقه و تنگى است یا در آسایش و رفاه. 

این گروه بهترین شاگردان مکتب اسلام‏اند و ارزش معنوى انسان را به شایستگى درک نموده‏اند. 

گروه دیگر افرادى هستند که به خدا و قیامت ایمان دارند ولى آنقدر مجذوب امور مادى و شوون دنیوى هستند که موفق نمى‏شوند عبادتى را با نشاط و شوق انجام دهند و از مسرت درونى آن برخوردار گردند. اینان گرفتار عارضه‏ى روحى هستند و تا خویشتن را درمان ننمایند از عبادت بارى‏تعالى لذت نمى‏برند. حضرت مسیح (ع) درباره‏ى این گروه فرموده است: 

بحق اقول لکم انه کما ینظر المریض الى طیب الطعام فلا یلتذه مع ما یجده من شده الوجع کذالک صاحب الدنیا لا یلتذ بالعباده و لا یجد حلاوتها مع ما یجد من حب المال. 

بحق با شما مى‏گویم: همانطور که مریض به غذاى خوب و 

مطبوع مى‏نگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمى‏برد، همچنین دنیاداران و علاقه‏مندان به امور مادى با احساس حب مال، لذت عبادت و شیرینى آن را درک نمى‏کنند. 

گروه دیگر کسانى هستند که به خدا و روز جزا عقیده دارند اما ایمانشان ضعیف است، در عبادت ریاکارند، جایى که دگران ناظر عملشان نیستند در بندگى خدا کسل و بى‏رغبت‏اند، اما آنجا که مردم نماز خواندنشان را مشاهده مى‏کنند با وجد و نشاط خدا را بندگى مى‏نمایند، نشاط اینان در عبادت براى مردم است نه براى خدا: 

عن على علیه‏السلام قال: للمرائى ثلاث علامات: ینشط اذا راى الناس و یکسل اذا خلا و یحب ان یحمد فى جمیع اموره. 

على (ع) فرموده: براى ریاکار سه علامت است: وقتى مردم مى‏بینند، از خود نشاط و شور بروز مى‏دهد، وقتى تنها مى‏شود در عبادت کسل و سنگین است، و سومین علامتش آن است که دوست دارد در تمام کارها مورد تحسین و تمجید مردم باشد. 

گروه دیگر، منافقین خائن و ناپاکدل‏اند که به زبان از مسلمانى دم مى‏زنند و در دل ایمان ندارند. اینان براى آنکه از تعرض مسلمین مصون باشند و در منافع آنان به نام مسلمانى سهیم گردند به ظاهر تسلیم اسلام شده و در باطن مخالف سرسخت دین خدا هستند. قرآن شریف در معرفى این گروه چنین فرموده است: 

و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الى شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزءون. 

وقتى اهل ایمان را مى‏بینند مى‏گویند ما ایمان آورده‏ایم و چون با شیاطین خود خلوت مى‏کنند مى‏گویند: ما با شما هستیم و مسلمانان را 

به استهزا گرفته‏ایم. 

منافقین از روى مکر و فریب در صفوف جماعت مسلمین شرکت مى‏کردند و به ظاهر اقامه‏ى نماز مى‏نمودند، و چون ایمان واقعى نداشتند نمازشان فاقد رغبت و نشاط بود و خداوند درباره‏ى آنان فرموده است: 

ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوه قاموا کسالى . 

منافقین با خداوند مکر و خدعه مى‏کنند و خداوند نیز به آنان خدعه مى‏نماید و چون به نماز مى‏ایستند، قیامشان آمیخته به کسالت و بى‏میلى است. 

از آنچه مذکور افتاد این نتیجه به دست آمد که مردان الهى، عاشق عبادت بارى‏تعالى هستند، با تمام وجود بندگیش مى‏نمایند، و نمازشان در پیشگاه مقدس او سرشار از وجد و نشاط و منزه از تثاقل و سستى است. امام سجاد علیه‏السلام در ایام کبر سن که نیروى جوانى رفته و قواى بدن به ضعف گراییده چهار درخواست از ذات اقدس الهى نموده است: دو درخواست مثبت و دو درخواست منفى، اولین تقاضاى مثبت امام این بود که وسیعترین رزقى را که به من عنایت مى‏فرمایى در کبر سنم باشد یعنى موقعى که نیروهایم کاهش یافته و قواى بدنم ضعیف شده است. دومین تقاضاى مثبت امام (ع) این بود که قویترین نیرویى را که به من اعطا مى‏فرمایى در ایام فرسودگى و تعبم قرار ده. این دو خواسته‏ى امام در سخنرانى جلسه‏ى گذشته توضیح داده شد. امام (ع) در اولین تقاضاى منفى خود که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و لا تبتلینى بالکسل عن عبادتک، بار الها! مرا در عبادت و بندگیت به 

تسامح و بى‏رغبتى مبتلا منما. 

بندگان عالیقدر و محبوب خدا عاشق عبادت‏اند و با نشاط و شوق او را پرستش مى‏کنند و در بندگى و اطاعتش سربلند و مسرورند. امام (ع) از پیشگاه حضرت بارى‏تعالى درخواست مى‏نماید که این حالت روحى و نشاط عبادت در کبر سن تا آخر عمر در من پایدار بماند و هرگز عبادتم فاقد نشاط و شوق نباشد. 

امام سجاد (ع) در دومین تقاضاى منفى خود، که موضوع قسمت آخر سخنرانى امروز است، به پیشگاه خدا عرض مى‏کند: 

و لا العمى عن سبیلک، بار الها! در پیمودن صراط مستقیمت مرا گرفتار نابینایى منما. 

راغب در کتاب مفردات مى‏گوید: العمى یقال فى افتقاد البصر و البصیره، عمى گفته مى‏شود در مورد از دست دادن چشم و نابینایى ظاهرى و همچنین گفته مى‏شود در مورد از دست دادن بصیرت و فقد بینش معنوى.

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 4:44 عصر پنج شنبه 87/12/8

    شرح دعای مکارم الاخلاق(88 )

    عن ابى‏محمد العسکرى علیه‏السلام قال: لا یشغلک رزق مضمون عن عمل مفروض. 

    امام عسکرى (ع) فرموده: رزقى را که خداوند ضمانت نموده 

    است تو را از وظیفه‏ى سعى و کوشش باز ندارد. 

    با فرارسیدن کبر سن نیروى فعالیت تدریجا کاهش مى‏یابد و افراد نمى‏توانند آنطور که باید کار کنند و رزق خود را با عزت به دست آورند. در این موقع باید از خداوند طلب رزق وسیع نمایند و از ذات مقدس او استمداد کنند تا رزقشان محفوظ باشد. 

    جمله‏ى اول دعاى امام سجاد (ع) موضوع سخنرانى امروز ناظر به این امر است: «و اجعل اوسع رزقک على اذا کبرت»، بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در کبر سنم قرار ده. 

    امام (ع) در جمله‏ى دوم دعا، موضوع بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: «و اقوى قوتک فى اذا نصبت»، بار الها! قویترین نیرو و قوت اعطایى توبه من در ایام فرسودگى و تعبم باشد. 

    کلمه‏ى «قوت» داراى معانى وسیعى است، هم قوت روح را شامل مى‏شود و هم قوت جسم را در بر مى‏گیرد، و کلام امام سجاد (ع) تحمل این هر دو معنى را دارد. موقعى که در خانواده‏ها افرادى به پیرى مى‏رسند و دچار عوارض کبر سن مى‏شوند و به حمایت و کمک دگران نیازمند مى‏گردند به پاداش خدمتهایى که در گذشته انجام داده‏اند توقع دارند که اعضاى خانواده حقوق آنان را محترم بشمرند و بیش از پیش مورد تکریم و احترامشان قرار دهند، به سخنانشان توجه نمایند، خواسته‏ها و تمنیاتشان را برآورده سازند و موجبات آسایش و رفاهشان را فراهم آورند. بدبختانه در بسیارى از موارد این وظایف اخلاقى و انسانى آنطور که باید رعایت نمى‏شود، جریان امور و رفتار و گفتار کسان و بستگان برخلاف انتظارشان صورت مى‏گیرد، نه فقط تکریمشان نمى‏کنند بلکه در مواقعى مورد بى‏احترامى و بى‏اعتنایى و تحقیرشان قرار مى‏دهند، از آنان احوال نمى‏پرسند و درخواستشان را ناشنیده تلقى مى‏نمایند. میانسالان و جوانان 

    خانواده رفتار خلاف انصافى را که نسبت به پیران انجام مى‏دهند در مقابل چشمهاى کنجکاو کودکان امروز است، اینان با روش نادرست خویش به اطفال خردسال درس بى‏احترامى و تحقیر کهنسالان را مى‏دهند، طولى نمى‏کشد که پیران مى‏میرند، میانسالان خانواده پیر مى‏شوند و جوانان به میانسالى مى‏رسند و کودکان امروز جوانان فرداى خانواده خواهند بود. بى‏احترامى و تحقیر به پیران که در ایام کودکى از پدران و پدربزرگان خود درس گرفته بودند اینک آن درسها را به میانسالان دیروز که پیران امروزند پس مى‏دهند، امروز همانگونه با اینان عمل مى‏کنند که دیروز آنان در میانسالى با پیران عمل مى‏کردند و تحقیرشان مى‏نمودند. 

    سوزد و گرید و افروزد و خاموش شود 

    هر که چون شمع بخندد به شب تار کسى 

    ناملایمات روحى و فشارهاى درونى که از حق‏ناشناسى اعضاى خانواده در ضمیر پیران متراکم مى‏گردد، آثار متفاوت به جاى مى‏گذارد و سالخوردگان واکنشهاى مختلف از خود نشان مى‏دهند، بعضى از آنان که فاقد ذخایر ایمانى هستند یا ضعف دینى دارند و یا از تربیتهاى صحیح اخلاقى بهره‏مند نبوده‏اند، سخت ناراحت و خشمگین مى‏گردند. ممکن است فکر انتقامجویى در سر بپرورند، به پاره‏اى از اعمال ناروا و زیانبار دست بزنند یا سخنان دروغ و غیر واقعى القا نمایند و در خانواده اختلافات و اختلالاتى به وجود آورند و از این راه غیظ درونى خویش را فرونشانند. اگر سالخوردگان که در خانواده مورد بى‏اعتنایى و تحقیر واقع شده‏اند افراد باایمان و متدینى باشند و خود را در پیشگاه الهى مسئول بدانند، هرگز به اعمال غیر مشروع دست نمى‏زنند، با ناملایمات و رنجهاى درونى خویش مى‏سازند، توقعات خود را کاهش مى‏دهند و 

     

    ناراحتیها را با صبر و شکیبایى تحمل مى‏نمایند. این گروه باایمان و درستکار مى‏توانند در این مواقع حساس از فرصت شکستگى پیرى و فشارهاى درونى خویش استفاده کنند و با خضوع و تذلل زیادترى دست نیاز به سوى خداوند بى‏نیاز بردارند. از کلام حضرت سجاد (ع) درس بگیرند و دعاى آن امام معصوم را که در پیشگاه بارى‏تعالى عرض نموده، بازگو نمایند: «و اقوى قوتک فى اذا نصبت»، بار الها! قویترین نیرو و قوت اعطایى تو به من در ایام فرسودگى و تعبم باشد. 

    التماس کند، زارى نماید، و استجابت آن دعا را از خدا بخواهد. اگر تمنایش مقبول افتد و دعایش مستجاب شود بیگمان قوت روح و نیروى اراده‏اش قویتر مى‏گردد و قدرت تحملش بر ناملایمات و مصائب افزایش مى‏یابد. جالب آنکه دانشمندان دینى امروز در این مطلب اتفاق نظر دارند که روح و بدن با هم متحدند و بر اثر این پیوستگى و اتحاد، حکم هر یک بر دیگرى سرایت مى‏کند، مثلا خجالت و شرمندگى از حالات انفعالى نفس است، موقعى که در روح پدید مى‏آید چهره گلگون مى‏شود. حالت وحشت و ترس از شئون نفس است اما بر اثر عارض شدن این حالت روانى، رنگ صورت تغییر مى‏کند و زبان از سخن گفتن بازمى‏ماند. تاثرات شدید روانى و اندوههاى درونى در بدن موثر است و موجب زخم معده و اثنى‏عشر مى‏شود، و خلاصه حالات روحى در بدن اثر مى‏گذارد. همچنین اعمال بدن در روح موثر است: تمرینهاى عملى در هنرهایى از قبیل خط نویسى و نقاشى کار بدن است ولى در روح اثر مى‏گذارد و ملکه‏ى نقاشى و خط نویسى پدید مى‏آید، اگر دعاى قوت مستجاب شود و خداوند نفس آدمى را از نیروى اعطایى خود برخوردار فرماید، بدن نیز از این عطیه‏ى الهى بهره‏مند مى‏گردد و به نسبت قوت روح، جسم نیز توانا مى‏شود و انسان پیر بر اثر این قوت و توان 

    مى‏تواند پاره‏اى از نیازهاى خود را شخصا برآورده سازد و احتیاجش از این و آن کاهش یابد. روایت جالبى درباره‏ى قوت نیت و اراده و اثرش در توانایى جسم رسیده است که به عرض شنوندگان محترم مى‏رساند: 

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه. 

    امام صادق (ع) فرموده است: در موقعى که نیت و تصمیم آدمى در انجام عمل قوى باشد، بدن در تحقق بخشیدن به آن نیت اظهار ضعف نمى‏کند و پا به پاى آن نیت قوى پیشروى مى‏نماید. 

    فرد سالخورده‏اى را در نظر بگیرید که براى سلامت خود همه روزه به قدر یک کیلومتر پیاده‏روى مى‏کند و در پایان راه خسته مى‏شود، ناچار از ادامه‏ى راه خوددارى مى‏نماید و باید بنشیند. اگر این انسان مسن روزى در راه با خطرى رو به رو شود، مثلا سیلابى تهدیدش نماید یا مورد حمله‏ى گزنده‏اى واقع شود و باید هر چه زودتر خود را از محیط خطر برهاند، براى حفظ سلامت و حیات خود با اراده‏ى جدى و تصمیم قاطع حرکت مى‏کند، اولا، با سرعت بیش از معمول مى‏رود و ثانیا، ممکن است به قدر سه کیلومتر یعنى سه برابر توان خود، راه برود و احساس خستگى ننماید. این نیروى تن و قوت بدن از قوت اراده و تصمیم باطنیش سرچشمه گرفته است.



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 4:43 عصر پنج شنبه 87/12/8

    شرح دعای مکارم الاخلاق(87 )

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    اللهم صل على محمد و آله، و اجعل اوسع رزقک على اذا کبرت، و اقوى قوتک فى اذا نصبت. 

     امام سجاد علیه‏السلام در این قسمت از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق»، پس از درود بر حضرت محمد و آلش، دو درخواست از خداوند مى‏نماید. در خواسته‏ى اول عرض مى‏کند: بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در کبر سنم قرار ده. در خواسته‏ى دوم عرض مى‏کند بار الها! قویترین نیرو و قوت اعطایى تو به من در ایام فرسودگى و تعبم باشد. به حول و قوه‏ى الهى موضوع سخنرانى امروز شرح و توضیح این دو خواسته‏ى حضرت زین‏العابدین (ع) از پیشگاه حضرت بارى‏تعالى است. 

    ایام پیرى براى کسانى که عمرشان به درازا مى‏کشد دوران ضعف و ناتوانى است. خداوند در قرآن شریف به این امر طبیعى اشاره فرموده و پاره‏اى از عوارض دردناک و رنج‏آور آن را ذکر نموده است. 

    الله الذى خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه، ثم جعل من بعد قوه ضعفا و شیبه. 

    خداوند، آفریدگار حکیمى است که شما را از ضعف و ناتوانى آفریده، پس از ضعف، براى شما قوت و نیرو قرار داده، و پس از قوت براى شما ضعف و پیرى را مقرر فرموده است. 

    ممکن است مراد از ضعف که در ابتداى آیه ذکر شده ناظر به موجود زنده‏ى ضعیفى باشد که در نطفه جاى دارد و به قدرى کوچک و ناچیز است که جز با چشم مسلح دیده نمى‏شود، و ممکن است مقصود، ضعف و ناتوانى دوران شیرخوارگى و ایام طفولیت باشد. پس از گذشت ایام ضعف، دوران جوانى و قوت فرامى‏رسد، و سپس ضعف و ناتوانى پیرى آغاز مى‏گردد. 

    در آیه‏ى دیگر فرموده است:  و الله خلقکم ثم یتوفاکم و منکم من یرد الى ارذل العمر لکیلا یعلم بعد علم شیئا. 

    آفریدگار جهان شما را خلق نموده سپس روحتان را قبض مى‏کند و به حیاتتان خاتمه مى‏دهد. اما بعضى به پیرى شدید و انحطاط عمر مى‏رسند و کار اینان به آنجا منتهى مى‏گردد که بر اثر کبر سن معلومات و اطلاعاتشان محو مى‏شود و دانسته‏ها را از یاد مى‏برند، دیده شده که بعضى از این قبیل معمرین، اسم دوستان صمیمى و حتى نام فرزندان خود را فراموش نموده‏اند. 

    در آیه‏ى دیگر، خداوند فرموده:  و من نعمره ننکسه فى الخلق. 

    کسى را که ما به وى عمر دراز مى‏دهیم تمام ساختمان درونى و برونى و کلیه‏ى قواى مادى و معنوى او را واژگون مى‏سازیم و به راه سقوط و انحطاطش سوق مى‏دهیم. 

    با فرارسیدن دوران پیرى تحولات و دگرگونیهایى در ساختمان بدن افراد کهنسال بروز مى‏کند، جسم دچار ضعف و سستى مى‏شود، نیروى کار و کوشش تدریجا از دست مى‏رود و بر اثر بازماندن از فعالیتهاى اجتماعى، اداره‏ى امور زندگى با اختلالاتى مواجه مى‏گردد و نارسایى‏هایى پدید مى‏آید. به موازات تحولات جسمى کهنسالان، دگرگونیهایى در اخلاق و اندیشه‏ى آنان نیز بروز مى‏کند، تمنیات درونى، خواهشهاى نفسانى، و خلاصه طرز تفکرشان بیش و کم عوض مى‏شود، و هواهاى تازه‏اى در سر مى‏پرورند. تحولات جسم خطر مستقیمى براى ایمان و معنویت آنان ندارد ولى دگرگونیهاى اندیشه و افکار و تمنیات نویى که در ضمیرشان شکوفا مى‏گردد ممکن است اثر بدى روى اخلاق و معنویات آنان بگذارد و سرانجام موجب بد مردن و سوءعاقبتشان گردد. پیش از آنکه درباره‏ى ضعف جسم و تنگى معاش سالخوردگان توضیحى داده شود، به موقع است بعضى از روایاتى که ناظر به تحولات روحى و اخلاقى کهنسالان است معروض افتد تا شنوندگان هر چه بیشتر از خطرات معنوى ایام کهنسالى آگاهى یابند و آنان که هم‏اکنون در سنین پیرى هستند متوجه خود باشند و از خداوند یارى بخواهند تا آنان را از خطرات روحى و سقوط معنوى محافظت بفرماید. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: الشیخ شاب على حب انیس و طول حیاه و کثره مال. 

    رسول اکرم (ص) فرموده: پیران در سه چیز جوان‏اند و علاقمند: به انیس و همصحبت، به درازى عمر، و به داشتن مال. 

    علاقه به انیس و همصحبت از این جهت است که بر اثر پیرى و ناتوانى جامعه را ترک گفته و تنها مانده است، فرزندان و بستگان  جوانش سرگرم فعالیت‏اند و از پى کارهاى روزانه‏ى خود مى‏روند و مجال همنشینى و مصاحبت او را ندارند، علاقه دارد انیسى بیابد که اغلب با او باشد، از مصاحبتش دلخوش گردد، با او سخن بگوید، و بقیه‏ى عمر را با شادى بگذراند. اما تمناى طول عمر و مالدارى نشانه‏ى آرزوى دراز و حب ثروت است و این دو تمنا از طرفى مى‏تواند او را از یاد مرگ و تهیه‏ى زاد براى سفر آخرت غافل نماید و از طرف دیگر ممکن است این دو تمناى روحى انگیزه‏ى گناه شود، او را به اعمال ناروا و غیر مشروع وادار سازد و موجب شود از صراط مستقیم منحرف گردد و درستکارى را ترک گوید. 

    و عنه صلى الله علیه و آله قال: یشیب ابن آدم و تشب فیه خصلتان: الحرص و طول الامل. 

    و نیز فرموده است: فرزند آدم پیر مى‏شود و دو صفت در وى جوان مى‏گردد: اول حرص است و آن دیگر آرزوى دراز. 

    حرص موجب مى‏شود که افراد مسن نیروى مختصرى را که در تن دارند به جاى آنکه در راه معنویات و تعالى نفس به کار گیرند و خود را براى سفر آخرت بسازند در راه به دست آوردن مال و گردآورى ثروت مصروف دارند و از امور معنوى که مایه‏ى صلاح و رستگارى است غافل شوند. اما آرزوى درازمایه‏ى دلبستگى به دنیا و از یاد بردن آخرت است و براى افراد مسن که ایام آخر عمر را مى‏گذرانند و در آستانه‏ى مرگ قرار دارند بزرگترین بدبختى و مصیبت است. 

    عن على علیه‏السلام قال: ایها الناس! ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل. فاما اتباع الهوى فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسى الاخره. 

    على (ع) فرموده است: اى مردم! بزرگترین ترس من درباره‏ى شما 

    براى دو چیز است: یکى پیروى از هواى نفس و آن دیگر آرزوى دراز، پیروى از هواى بازدارنده از حق است و آرزوى دراز، آخرت را از یاد شما مى‏برد. 

    و عنه علیه‏السلام قال: کفى بالشیب نذیرا.  و نیز فرموده است: فرارسیدن پیرى براى هشدار دادن افراد غافل و ناآگاه کافى است. 

    سفید گشتن مو ترجمان این سخن است  که سر برآر ز خواب گران سپیده دمید 

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: یا صاحب الشعر الابیض و القلب الاسود! امامک النار و خلفک ملک الموت، فماذا ترید ان تعمل؟ کنت صبیا و کنت جاهلا و کنت شابا و کنت فاسقا و کنت شیخا و کنت مرائیا فاین انت و این عملک؟  امام صادق (ع) فرموده: اى صاحب موى سفید و قلب سیاه! پیش رویت آتش است و پشت سرت ملک‏الموت، مى‏خواهى چه کنى؟ طفل بودى و نادان، جوان بودى و گناهکار، پیر شده‏اى و ریاکار، فکر کن در چه وضعى قرار دارى و اعمال خوبى که باید انجام داده باشى کجاست؟ 

    یکى از عواملى که مى‏تواند اخلاق صاحبان خود را تعدیل کند و آنان را از حرص و آرزوى دراز بازدارد این است که جوانان و میانسالان شخصیت آنان را محترم شمرند، عزشان را محفوظ دارند، و هرگز مورد تحقیر و اهانتشان قرار ندهند. پیران وقتى در محیط خانواده احساس ذلت مى‏کنند و مى‏بینند دگران آنان را با چشم خوارى مى‏نگرند به فکر مى‏افتند که اگر بتوانند براى خود عزى کسب کنند و  به گونه‏اى حقارت خویش را جبران نمایند، راه آسانى که با مزاج ناتوانشان سازش دارد این است که به پناه حرص و آرزوى دراز بروند و از هر راه حلال و حرامى که ممکن است پولى گرد آورند و بدین وسیله احترام اعضاى خانواده را به خود جلب نمایند. براى آنکه سالخوردگان در پایان عمر از مسیر حق منحرف نشوند، خداى را فراموش نکنند، و از اوامر و نواهیش تخلف ننمایند، قرآن شریف و روایات اولیاى گرامى اسلام، تکریم و احترام آنان را به مسلمانان عموما و به خانواده‏هاى خودشان خصوصا توصیه و تاکید نموده‏اند و در اینجا براى مزید آگاهى شنوندگان محترم، بخصوص پسران و دختران جوان بعضى از روایات ذکر مى‏شود: 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من اجلال الله تعالى اجلال ذى الشیبه المسلم. 

    رسول اکرم (ص) فرموده است: از جمله‏ى تکریم و احترام به ذات اقدس الهى احترام نمودن به کهنسال مسلمان است.  و عنه صلى الله علیه و آله: من وقر ذا شیبه لشیبته آمنه الله عز و جل من فزع یوم القیامه.  و نیز فرموده است: کسى که پیرى را به علت پیریش احترام نماید خداوند او را از ترس و نگرانى روز قیامت ایمن مى‏دارد.  از آنچه مذکور افتاد تا اندازه‏اى عوارض روحى دوران پیرى و همچنین لزوم تکریم افراد سالخورده روشن شد. اینک درباره‏ى عوارض جسمانى سالخوردگان و ناتوانى آنان در فعالیتهاى اجتماعى براى تامین معاش به اختصار مطالبى به عرض مى‏رسد. خداوند در قرآن شریف  فرموده است:  و ما من دابه فى الارض الا على الله رزقها.  هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر آنکه رزقش به عهده‏ى خداوند است.  یعنى پروردگار توانا گردش کارگاه عظیم خلقت را در خشکى و دریا به گونه‏اى حکیمانه پایه‏گذارى نموده است که پیوسته غذاهاى مختلف تمام موجودات زنده با نظم مخصوصى در دامن طبیعت پرورش مى‏یابد، گیاهان از زمین و آب و آفتاب تغذیه مى‏کنند و رشد مى‏نمایند، دانه‏خواران و علفخواران از روییدنى‏ها ارتزاق مى‏نمایند و به حیات خود ادامه مى‏دهند. غذاى حشرات گوناگون در آغوش طبیعت مهیا مى‏گردد و نسل حشرات به طور طبیعى گسترش مى‏یابد و غذاى پرندگان حشره‏خوار آماده مى‏شود و حیاتشان برقرار مى‏گردد. عقابها و کرکسها و دیگر پرندگان گوشتخوار از شکار پرندگان کوچک ارتزاق مى‏نمایند، همچنین درندگان از شکار دیگر حیوانات، و خلاصه همانطورى که در قرآن شریف آمده، رزق همه‏ى جنبندگان زمین را خداوند از مجراى قوانین تکوینى خود تامین مى‏نماید. رزق انسانها نیز همانند دیگر موجودات زنده به عهده‏ى خداوند است. نکته‏ى قابل ملاحظه این است که هر موجود زنده‏اى براى دست یافتن به رزق خود نوعى فعالیت و حرکت دارد و از پى روزى مى‏رود و انسان نیز موظف است فعالیت نماید تا رزق خود را به دست آورد. ولى فعالیت انسان در طلب رزق با فعالیت جنبندگان زمین تفاوتهایى دارد، از آن جمله رزق روزى‏خواران همان است که در سفره‏ى طبیعت، خود به خود مهیا مى‏گردد و نیازى به فعالیت روزى‏خواران ندارد، چرندگان از گیاهانى که در زمین مى‏روید ارتزاق مى‏کنند و  خودشان نمى‏توانند زمین خشکى را سبز و خرم نمایند، زنبورهاى عسل از گلهایى که در طبیعت به وجود مى‏آید روزى مى‏خورند و خودشان قادر نیستند باغ و گل ایجاد نمایند. پرندگان و خزندگان و درندگان و تمام جنبندگان برى و بحرى رزقشان همان است که آفریدگار حکیم در طبیعت براى آنها آماده مى‏کند و خودشان نمى‏توانند چیزى بر آن بیفزایند، اما انسان آزاد و آگاه با مغز خلاقى که دارد مى‏تواند از منابع طبیعت حداکثر استفاده را بنماید، اراضى موات را احیا کند و آنها را به زمین کشاورزى و باغهاى میوه مبدل نماید و از محصولشان ارتزاق کند، مى‏تواند موسساتى را براى دامپرورى و مرغدارى تشکیل دهد، با مراقبتهاى علمى موجبات تکثیرشان را فراهم آورد و به عده‏ى زیادى از انسانها غذا برساند. تمام مردم موظف‏اند براى تامین معاش و به دست آوردن رزق حلال تلاش و کوشش نمایند و به سختى و مشقت آن تن در دهند. در روایت پیشواى اسلام خاطرنشان گردیده که این گروه محبوب حضرت بارى‏تعالى هستند.  عن النبى صلى الله علیه و آله: ان الله یحب ان یرى عبده تعبا فى طلب الحلال.  رسول اکرم (ص) فرموده است: خداوند دوست دارد بنده‏ى خود را ببیند که براى طلب رزق حلال در رنج و مشقت است. 

    ضمنا اشخاص باایمان توجه داشته باشند که تلاشگران و افراد زحمتکش از نظر وسعت یا مضیقه‏ى رزق، با یکدیگر متفاوت‏اند و به صریح قرآن شریف این تفاوت مستند به مشیت حکیمانه‏ى ذات اقدس الهى است، اوست که به بعضى رزق وسیع مى‏دهد و بعضى را در تنگناى روزى مى‏گذارد.  ان ربک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر انه کان بعباده خبیرا بصیرا.  خداى تو است که هر کس را بخواهد روزى وسیع مى‏دهد یا در مضیقه‏اش مى‏گذارد که او به مصلحت بندگان خود آگاهى و بصیرت دارد. 

    عن ابى‏جعفر علیه‏السلام قال: قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله قال الله عز و جل: ان من عبادى المومنین عبادا لا یصلح لهم امر دینهم الا بالغنى و السعه و الصحه فى البدن فابلوهم بالغنى و السعه و صحه البدن فیصلح علیهم امر دینهم و ان من عبادى المومنین لعبادا لا یصلح لهم امر دینهم الا بالفاقه و المسکنه و السقم فى ابدانهم فابلوهم بالفاقه و المسکنه و السقم فیصلح علیهم امر دینهم و انا اعلم بما یصلح علیه امر دین عبادى المومنین.  امام باقر از رسول اکرم سلام الله علیهما حدیث نموده که خداوند فرمود: بعضى از بندگان با ایمانم دینشان سالم نمى‏ماند مگر با غنى و توسعه‏ى زندگى و سلامت بدن. من آنان را بدین امور آزمایش مى‏کنم و دینشان سالم مى‏ماند. بعضى از بندگان باایمان‏اند که دینشان مصون نمى‏ماند مگر با تهیدستى و نادارى و عارضه‏ى بدنى، آنان را بدین امور امتحان مى‏کنم و دینشان سالم مى‏ماند، و من عالم به صلاح دینى بندگان مومن خود هستم. 

    از آنچه معروض افتاد، سه مطلب روشن شد: اول آنکه رزق تمام جنبندگان روى زمین و روزى‏خواران بر اساس نظام خلقت به عهده‏ى خداوند است، دوم براى به دست آوردن رزق، همه‏ى جنبندگان تلاش مى‏کنند و انسان نیز باید نیروى خود را به کار اندازد و در راه به دست 

    آوردن رزق کوشش نماید، سوم آنکه تقسیم رزق و زیاد و کم بودن آن وابسته به مشیت حکیمانه‏ى خداوند است، اوست که بعضى را در رفاه و آسایش قرار مى‏دهد و بعضى را دچار مضیقه و سختى مى‏نماید.  با فرارسیدن ایام پیرى و کبر سن، از طرفى قواى بدن به ضعف مى‏گراید و آدمى از فعالیت و کوشش براى به دست آوردن رزق بازمى‏ماند و آنطور که باید نمى‏تواند فعالیت نماید، و از طرف دیگر نیاز به رزق و غذا امرى است ضرورى و آدمى تا آخر عمر به غذا احتیاج دارد. امام سجاد (ع) رزق و روزى ایام کبر سن را در ضمن دعا اینچنین به پیشگاه بارى‏تعالى عرض مى‏کند: «و اجعل اوسع رزقک على اذا کبرت». بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در کبر سنم قرار ده.  در واقع، امام (ع) مى‏خواهد بگوید: پروردگارا! در کبر سن، قواى بدنم ضعیف مى‏شود و آنطور که باید قدرت فعالیت ندارم. در آن موقع تو مرا مشمول فیض مخصوص خود قرار ده و با توسعه دادن رزق خود به من، ناتوانیم را جبران نما و کمبودم را تتمیم و تکمیل کن و مرا از نیازمندى و احتیاج به مردم رهایى بخش.  رسول اکرم (ص) نیز در ایام کبر سن از خداوند درخواست توسعه‏ى رزق نموده است:  اللهم اجعل اوسع رزقک على عند کبر سنى و انقطاع عمرى.  بار الها! وسیعترین رزق خود را براى من در ایام کبر سنم قرار ده، موقعى که پایان عمر و قطع رشته‏ى حیات نزدیک شده است.  خلاصه افراد تا وقتى زنده‏اند و با وجود کبر سن قدرت کار دارند، هر چند ضعیف باشند، باید کار کنند و شرافت انسانى خود را محافظت نمایند و اگر زمانى فرارسد که دیگر قدرت کار نداشته باشند، در آن  موقع لازم است مردم به عنوان مواسات و تعاون عمومى، یا به عنوان خدمات اسلامى یا انسانى، زندگى آنان را اداره کنند، یا بیت‏المال مسلمین متکفل امورشان گردد و نمونه‏اى از آن در حدیث آمده است:  مر شیخ مکفوف کبیر یسال. فقال امیرالمومنین علیه‏السلام: ما هذا؟ قالوا یا امیرالمومنین نصرانى. فقال امیرالمومنین (ع): استعملتموه حتى اذا کبر و عجز منعتموه، انفقوا علیه من بیت‏المال.  على (ع) در ایام حکومت خود از نقطه‏اى عبور مى‏کرد و جمعى با آن حضرت بودند. بین راه با پیرمرد کور کهنسالى برخورد نمود که گدایى مى‏کرد و از مردم درخواست کمک داشت. حضرت از مشاهده‏ى این وضع ناراحت شد، رو کرد به اطرافیان خود و فرمود: این چیست؟ نفرمود: این شخص کیست؟ خواست بفرماید این چه وضع تاثر بارى است که من مشاهده مى‏کنم؟ عرض کردند: یا امیرالمومنین این پیرمرد سائل، نصرانى است. حضرت فرمود: یک عمر او را به کار گرفته‏اید و به سهم خود در اجتماع خدماتى نموده است، اینک که پیر و کور شده است ترکش نموده‏اید، سپس دستور داد زندگى او را از بیت‏المال اداره نمایند.  نتیجه آنکه خداوند رزق انسانها و همه‏ى جنبندگان روى زمین را ضمانت نموده است، ولى ضمانت بارى‏تعالى بدان معنى نیست که مردم از تلاش و کوشش دست بردارند بلکه فعالیت در راه طلب حلال وظیفه‏ى قطعى تمام افراد است. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 4:39 عصر پنج شنبه 87/12/8

    شرح دعای مکارم الاخلاق(86 )

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: سئل رسول‏الله صلى الله علیه و آله عن جماعه امته فقال: جماعه امتى اهل الحق و ان قلوا. 

    امام صادق (ع) فرمود: از رسول اکرم (ص) سئوال شد که جماعت امتش کیان‏اند؟ فرمود: جماعت امت من اهل حق‏اند اگر چه عددشان کم باشد. 

    قیل لرسول‏الله صلى الله علیه و آله: ما جماعه امتک؟ قال: من کان على الحق و ان کانوا عشره. 

    به پیمبر گرامى عرض شد: کدامین مردم جماعت امت شما هستند؟ در پاسخ فرمود: آنانکه بر حق‏اند اگر چه عددشان ده نفر باشد. 

    سفیان ثورى مردى بود تحصیلکرده و حافظ احادیث. او مکرر حضور امام صادق (ع) شرفیاب شده و مطالبى را فرا گرفته اما در باطن نسبت به آن حضرت دلبستگى و علاقه نداشت. مردى از قریش که اهل مکه بود و دوستدار ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام مى‏گوید روزى سفیان ثورى به من گفت: برویم به منزل امام صادق (ع). با او رفتم. در منزل امام که رسیدیم، دیدیم حضرت بر مرکب خود سوار شده و قصد رفتن دارد. سفیان عرض کرد: حدیث خطبه‏ى پیمبر را که در مسجد خیف براى  فرموده است به من بفرما. حضرت گفت: بگذار بروم از پى کارى که دارم، در مراجعت خواهم گفت. سفیان حضرت را به قرابت و بستگى با رسول اکرم (ص) قسم داد که الان بگوید. حضرت پیاده شد. سفیان عرض کرد: بفرمایید براى من دوات و کاغذ بیاورند تا آن را بنویسم. دستور داد آوردند. آنگاه حضرت فرمود: بنویس. از اول تا آخر خطبه را بیان نمود و سفیان نوشت. آنگاه نوشته را به حضرت ارائه نمود. سپس امام (ع) سوار شد و از پى کار خود رفت. من و سفیان با هم برگشتیم. بین راه از من خواست توقف کنیم و در حدیث دقت نماییم. به او گفتم: قسم به خدا که امام صادق (ع) تو را به چیزى ملزم نمود که هرگز از آن رهایى ندارى. 

    فقال: و اى شى‏ء ذلک: فقلت له: ثلاث لا یغل علیهن قلب امرء مسلم: اخلاص العمل لله فعرفناه، و النصیحه لائمه المسلمین. من هولاء الائمه الذین تجب علینا نصیحتهم؟ معاویه بن ابى‏سفیان و یزید بن معاویه و مروان بن الحکم و کل من لا تجوز شهادته عندنا و لا تجوز الصلوه خلفهم و قوله: اللزوم لجماعتهم فاى جماعه؟ مرجئى یقول: من لم یصل و لم یصم و من لم یغتسل من جنابه و هدم الکعبه و نکح امه فهو على ایمان جبرئیل و میکائیل او قدرى یقول لا یکون ما شاء الله عز و جل و یکون ما شاء ابلیس، او حرورى یبرء من على بن ابیطالب و یشهد علیه بالکفر او جهنى یقول: انما هى معرفه الله وحده لیس الایمان شیئا غیرها. قال و یحک و اى شیئى تقولون؟ فقلت ان على بن ابیطالب و الله الامام الذى تجب علینا نصیحته و لزوم جماعه اهل بیته. قال: فاخذ الکتاب و خرقه ثم قال: لا تخبر بها احدا. 

    پرسید: به چه چیز ملزمم نموده است؟ گفتم: سه چیز است که باید قلب هر مسلمان از غل و غش در آنها خالى باشد: اول اخلاص عمل براى خدا. این را مى‏دانیم. دوم مودت خالص نسبت به پیشوایان مسلمین. ائمه‏ى مسلمین کیان‏اند؟ معاویه بن ابى‏سفیان، یزید بن معاویه، مروان بن الحکم، و آنهایى که شهادتشان مقبول نیست و نمى‏توان پشت سر آنان نماز خواند. و اینکه فرمود باید ملازم جمعیت مسلمین بود، کدام جماعت؟ گروه مرجئى که مى‏گوید: کسى که نماز نخواند، روزه نگیرد، غسل جنابت ننماید، کعبه را خراب کند و با مادر خود بیامیزد، با این همه ناروایى‏ها ایمانش همانند ایمان جبرئیل و میکائیل است، یا گروه قدرى که مى‏گویند: خواست خداوند معیار نیست بلکه معیار، خواست ابلیس است، یا گروه حرورى که از على (ع) تبرى مى‏جویند و به کفر او شهادت مى‏دهند، یا گروه جهنى که مى‏گویند معرفت فقط معرفت خداست و ایمان چیزى جز آن نیست. سفیان ثورى از سخنان مرد قریشى سخت ناراحت شد و گفت: واى بر تو! شماها چه مى‏گویید؟ گفتم: ما مى‏گوییم على بن ابیطالب امامى است که مودت خالص او بر ما واجب است و باید ملازم ائمه‏ى معصومین که جماعت اهل‏بیت‏اند باشیم. سفیان از شدت ناراحتى نوشته را گرفت و پاره کرد و به من گفت: این جریان را براى کسى نقل ننمایم. 

    خواسته‏ى دوم امام سجاد (ع) از پیشگاه خداوند ملازمت جماعت مسلمین بود و به فرموده‏ى رسول اکرم (ص) مقصود، گروهى هستند که در راه حق قدم برمى‏دارند. 

    در قطعه‏ى سوم دعا، ترک اهل بدعت را درخواست مى‏کند: «و رفض اهل البدع». درباره‏ى بدعت‏گذاران در دین روایات زیادى از رسول اکرم (ص) و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام رسیده و تاکید شده است که 

    مسلمانان از آنان دورى گزینند و تبرى جویند. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله: اذا رایتم اهل الریب و البدع من بعدى فاظهروا البراءه منهم. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: وقتى بعد از من با وسوسه‏گران و بدعتگذاران در دین مواجه شدید از آنها تبرى کنید و دورى نمایید. 

    و عنه صلى الله علیه و آله: کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الى النار. 

    و نیز فرموده است: هر بدعتى گمراهى است و راه هر گمراهى به سوى دوزخ است. 

    فى الحدیث: من وقر صاحب بدعه فقد اعان على هدم الاسلام. 

    کسى که صاحب بدعتى را توقیر و تکریم نماید با عمل خود به ویران‏سازى اسلام کمک نموده است. 

    امام سجاد (ع) در قطعه‏ى اول دعاى موضوع بحث امروز از پیشگاه خداوند دوام طاعت او را درخواست مى‏نماید و مى‏خواهد تا لحظه‏ى آخر عمر مطیع بى‏قید و شرط حضرت بارى‏تعالى باشد و براى تحقق این هدف مقدس سه مطلب را پس از آن ذکر نموده است: اول آنکه جماعت مسلمانان را هرگز ترک نگوید، مسلمانانى که راه حق را مى‏پیمایند، چه بودن در جمعیت این گروه مسلمانان وظیفه‏شناس خود از شاخه‏هاى اطاعت و فرمانبرى حضرت حق است. دوم ترک گفتن اهل بدعت زیرا با اهل بدعت بودن و به آنها روى موافق نشان دادن سرپیچى از فرمانبردارى خداوند است و این کار با دوام طاعت که مورد تقاضاى امام است سازش ندارد. سوم ترک گفتن کسانى که در دین خدا راى 

    مخترعى به کار گرفته و از آن تبعیت مى‏نمایند: «و مستعملى الراى المخترع». این سومین مطلبى است که امام پس از درخواست دوام طاعت به پیشگاه الهى عرض نموده و چهارمین قطعه‏ى دعاست که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است. «بدعت» عبارت از تهمت سیئه‏اى است که بدعتگذار به نام دین خدا در جامعه القا مى‏کند. اگر نزد کسانى مقبول افتد و به آن عمل کنند ممکن است در نسلهاى بعد نیز ادامه یابد و پایدار بماند. اما راى مخترع، امرى است بالنسبه موقت و ممکن است گروهى آن نظریه‏ى ساختگى را به نام دین بپذیرند و از پى آن بروند، اما پس از مدتى از اثر مى‏افتد و به دست فراموشى سپرده مى‏شود. قرار حکمیت در جنگ صفین براى جمعى از مسلمانان نادان مستمسکى شد که راى مخترعى را طرح کنند، گروهى را گرد خود جمع نمایند، دست به طغیان و عصیان بزنند، و مایه‏ى فساد و خونریزى گردند. در قرآن شریف آمده است: 

    ان الحکم الا لله، حکم و فرمان براى کسى جز خداوند نیست. عده‏اى از مسلمانان ناآگاه از کتاب الهى گفتند: قبول حکمیت غیر خدا عملى است برخلاف دستور قرآن و باید با آن مقابله نمود و به مخالفت برخاست. على (ع) که عالم به تمام دقایق کتاب الهى و احکام آسمانى اسلام است، گفته‏ى آنان را مردود خواند و نادرست خواندن آن سخن را در مواردى با صراحت خاطرنشان ساخت، از آن جمله فرمود: 

    کلمه حق یراد بها الباطل، نعم انه لا حکم الا لله و لکن هولاء یقولون لا امره الا لله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر. 

    کلمه‏ى حقى است که از آن باطل و ناروا اراده شده است. بلى 

    حکم براى احدى جز خداوند نیست اما اینان مى‏گویند: امارت و حکومت براى کسى جز خداوند نیست با آنکه ضرورت ایجاب مى‏کند که امیرى نیکوکار یا گناهکار بر مردم حاکم باشد تا از هرج و مرج جلوگیرى کند و نظم را در جامعه برقرار سازد . 

    این گروه نادان در اندیشه‏ى انحرافى و راى مخترع خود زیاد پافشارى کردند، به سخنان على (ع)، حجت بزرگ الهى، ترتیب اثر ندادند. سرانجام کارشان به مقابله با امام معصوم و جنگ نهروان منتهى گردید و عده‏ى زیادى از آنان کشته شدند. خوارج نهروان نادانهایى بودند ظاهرالصلاح و مقدس، جهل و لجاجتشان مایه‏ى تیره‏روزى و بدبختى آنان گردید، در دنیا به عذاب شمشیر مبتلا شدند و در آخرت گرفتار کیفر شدید الهى خواهند بود. 

    یکى از شبها على (ع) از مسجد کوفه خارج شد و به سوى منزل خود مى‏رفت در حالى که یک چهارم شب منقضى شده بود. کمیل بن زیاد که از دوستان و شیعیان امام است با آن حضرت بود. بین راه به در خانه‏ى مردى رسیدند که آن موقع شب با آهنگى گرم و حزن‏انگیز قرآن شریف را مى‏خواند و این آیه را تلاوت مى‏نمود: 

    امن هو قانت آناء اللیل. کمیل از مشاهده‏ى این مرد و خواندن قرآن در آن موقع شب به شگفت آمد و در دل تحسینش نمود، بدون اینکه از احساس درونى خود سخنى بگوید و آن را به زبان بیاورد. امام (ع) متوجه کمیل شد و فرمود: آهنگ گرم این مرد و تلاوت قرآن مایه‏ى اعجابت نشود، او از اهل آتش است، عنقریب آگاهت خواهم نمود. کمیل از این مکاشفه‏ى امام و آگاهى حضرت از باطن وى حیرت‏زده شد و همچنین متحیر بود از اینکه امام فرمود: او اهل جهنم است با اینکه در 

    این موقع شب با این حالت خوب و روشن تلاوت قرآن مى‏نماید. کمیل مى‏گوید مدتى گذشت و جریانهاى خوارج پیش آمد. این گروه حافظ قرآن شریف بودند ولى امام (ع) طبق وظیفه‏ى دینى ناچار شد با آنان بجنگد و به حیات بسیارى از آنها خاتمه دهد. على (ع) روزى در میدان نهروان گذر مى‏کرد و کمیل با آن حضرت بود، شمشیر خون‏آلود خود را در دست داشت و سرهاى جداشده‏ى خوارج در گوشه و کنار زمین ریخته بود. 

    فوضع راس السیف على راس من تلک الرووس و قال یا کمیل! امن هو قانت آناء اللیل اى هو ذلک الشخص الذى کان یقرء القرآن فى تلک اللیله. فاعجبک حاله. 

    سر شمشیر خود را روى یکى از آن سرهاى جدا شده گذاشت و آیه‏اى را که آن شخص در آن شب مى‏خواند قرائت نمود و به کمیل فهماند که این همان مردى است که قارى قرآن بود و در آن شب مایه‏ى شگفتى و تعجب او گردید. 

    راى مخترع و نظریه‏ى خلاف قرآن شریف موجب هلاکت و عذاب دنیا و آخرت خوارج گردید. امام سجاد (ع) در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» از پیشگاه خداوند درخواست دوام طاعت او را مى‏نماید و همچنین ملازمت جماعت اهل حق را مى‏خواهد و تمنا دارد که اهل بدعت را ترک گوید و از کسانى که راى ساختگى و مخترع را در دین او به کار مى‏گیرند دورى گزیند. راه فرمانبرى و اطاعت از ذات اقدس الهى اطاعت از رسول گرامى (ص) است یعنى تنها کسى که خداوند خواسته‏هاى خود را به وى وحى مى‏کند و اوامر و نواهى خویش را به وسیله‏ى او به مردم ابلاغ مى‏نماید. قرآن شریف در این باره فرموده است: 

    و من یطع الرسول فقد اطاع الله. کسى که رسول خدا را اطاعت کند 

    قطعا خداوند را اطاعت نموده است. 

    پس از مرگ رسول اکرم (ص) راه نیل به طاعت بارى‏تعالى اطاعت از آن انسان بزرگ و شایسته‏اى است که پیغمبر اکرم به امر الهى او را به جانشینى بعد از خود معرفى نموده است. به موجب روایات بسیارى که علماى عامه و خاصه در کتب خود آورده‏اند، مکرر در مکرر پیشواى بزرگ اسلام با تعبیرهاى مختلف، مسلمین را به اطاعت از دستور على (ع) موظف نموده است، چه او آگاه به تمام تعالیم قرآن شریف و کلیه‏ى احکام دین الهى است. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله: من احب ان یحیى حیاتى و یموت موتى و یدخل الجنه التى وعدنى ربى فلیتول علیا بعدى فانه لن یخرجکم من هدى و لن یدخلکم فى ردى. 

    رسول اکرم (ص) فرموده است: هر کس دوست دارد زنده باشد به حیات من و بمیرد به مرگ من و در بهشتى داخل شود که خداوند به من وعده فرموده، بعد از من على را مطاع و ولى عموم مسلمین بداند، چه او هرگز شما را از راه هدایت و سعادت خارج نمى‏کند و به پستى و انحطاطتان سوق نمى‏دهد. 

    اگر خوارج به دستور پیشواى اسلام عمل مى‏نمودند، از آنچه على (ع) مى‏فرمود تبعیت مى‏کردند و به راى اختراعى خود گرایش نمى‏یافتند، هرگز از صراط مستقیم خارج نمى‏شدند و راه اطاعت الهى را ترک نمى‏گفتند. بدبختانه با سرپیچى از امر امام، دنیاى خود را برخلاف رضاى پروردگار گذراندند، سرانجام خویشتن را به کشتن دادند و در قیامت نیز مورد غضب شدید بارى‏تعالى و گرفتار عذاب عظیم او خواهند بود. 

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 4:38 عصر پنج شنبه 87/12/8

    شرح دعای مکارم الاخلاق(85 )

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    و اکمل ذلک لى بدوام الطاعه و لزوم الجماعه و رفض اهل البدع و مستعملى الراى المخترع. 

     

    در جلسه‏ى گذشته توضیح داده شد که حضرت زین‏العابدین علیه‏السلام ضمن دو جمله‏ى دعا از پیشگاه خداوند خواسته تا موفق باشد هر عمل خیرى را که قولا و عملا از وى صادر مى‏شود، هر قدر هم بزرگ و زیاد باشد، آن را قلیل و کم تلقى نماید و هر شر و بدى را که با زبان و عمل انجام مى‏دهد، هر چند کوچک و کم باشد، آن را بسیار و بزرگ به حساب آورد. به شرحى که بیان شد، این دو جمله‏ى دعا از نظر معرفت ایمانى، وظیفه‏ى بندگى، و کرامت خلق، آثار و فواید متعددى را در بر دارد. براى آنکه این دو مورد آنطور که باید و شاید تحقق یابد و در طول زندگى با مانع و مشکلى برخورد ننماید و سرانجام به کمال لایق خود برسد، امام (ع) چهار درخواست از پیشگاه بارى‏تعالى بدین منظور نموده و به خواست خداوند موضوع سخنرانى امروز شرح و توضیح این چهار مطلب است. 

    در تقاضاى اول خود عرض مى‏کند: «و اکمل ذلک لى بدوام الطاعه»، بار الها! کم شمردن خوبیها و بزرگ شمردن بدیها را که  دو حالت روحى ارزنده و شریف است، در وجود من تکمیل کن به اینکه عمرم به گونه‏اى طى شود که تا آخر زندگى مطیع بى‏قید و شرط تو باشم و لحظه‏اى از فرمانت سرباز نزنم. دنیادار تحول و تغییر است و انسانها از نظر روح و جسم، عقیده و عمل، عزت و ذلت، درستکارى و نادرستى، و خلاصه در جمیع شئون مادى و معنوى، همواره در معرض تحول قرار دارند، ممکن است کسانى قسمت مهمى از عمرشان به پاکى بگذرد و در پایان دچار انحراف شوند و با سیه‏روزى و شقاوت بمیرند و ممکن است گروهى بیشتر عمرشان در گناه و ناپاکى طى شود و سرانجام به خود آیند، موجبات رستگارى و فلاحشان مهیا گردد و با سعادت از دار دنیا بروند. 

    عن على علیه‏السلام قال: اى بنى! لا تویس مذنبا، فکم من عاکف على ذنبه ختم له بخیر و کم من مقبل على عمله مفسد فى آخر عمره صائر الى النار نعوذ بالله منها. 

    از جمله وصایاى على (ع) به حضرت حسین (ع) این بود که: فرزندم! هیچ گناهکارى را از رحمت خداوند مایوس منما، چه بسا اهل معصیت بودند که از گناه جدا نمى‏شدند و اعمال ناروا را ترک نمى‏گفتند اما سرانجام، زندگى آنان به خیر و خوبى پایان یافت، و چه تعداد افراد درستکارى بودند که همواره به اعمال خیر و خوب توجه داشتند اما در آخر عمر به فساد گراییدند و جهنمى شدند. 

    سپس امام (ع) در پایان حدیث فرموده: پناه مى‏بریم به خداوند از این عاقبت بد و دردناک. 

    براى نجات از این خطر بزرگ و مصون ماندن از مرگ شقاوت‏بار، لازم است همواره مطیع بى‏قید و شرط دستورهاى خدا باشیم و در همه‏ى احوال، 

    اوامرش را بى‏چون و چرا به کار بندیم و این همان است که امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعاى مورد بحث امروز از پیشگاه خداوند بزرگ درخواست نموده است. تمام اجرام کیهانى و موجودات جهان هستى به اطاعت تکوینى، فرمانبر ذات اقدس الهى هستند. خداوند در قرآن شریف کلمه‏ى «سجده» را که تذلل نهایى ساجد در مقابل مسجود است براى معرفى اطاعت و انقیاد تمام موجودات ارضى و سماوى و بسیارى از انسانها به کار برده و فرموده است: 

    الم تر ان الله یسجد له من فى السماوات و من فى الارض و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و کثیر من الناس و کثیر حق علیه العذاب. 

    آیا ندیدى خداوند را سجده مى‏کنند تمام آنچه در آسمانها و زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم. 

    تمام موجودات عوالم هستى خدا را سجده مى‏کنند و اوامر تکوینیش را به جبر اطاعت مى‏نمایند، آفتاب و ماه و ستارگان به فرمان او مدار خود را مى‏پیمایند و به وظیفه‏اى که در نظام خلقت به عهده‏ى آنها گذارده شده است عمل مى‏کنند، کوهها و درختها و جنبندگان، همه و همه، مطیع بى‏قید و شرط ذات اقدس الهى هستند و بى چون و چرا اوامرش را به کار مى‏بندند. اما قرآن شریف، وقتى به انسان مى‏رسد مى‏فرماید: بسیارى از مردم خدا را سجده مى‏کنند و امرش را اطاعت مى‏نمایند و بسیارى از مردم او را سجده نمى‏نمایند و از امرش سر باز مى‏زنند و سرانجام به جرم تخلف و سرپیچى معذب مى‏شوند. اگر کسى سئوال کند چرا همه‏ى انسانها خدا را سجده نمى‏کنند و اوامرش را اطاعت 

    نمى‏نمایند در پاسخ گفته مى‏شود: بشر داراى دو بعد است، یکى بعد تکوینى و آن دگر بعد تشریعى. در بعد تکوینى، انسانها همانند تمام موجودات عوالم وجود، مطیع بى قید و شرط خدا هستند و قدرت کمترین تخلفى را از فرمان او ندارند، قلب همه‏ى مردم به امر بارى‏تعالى مى‏طپد و خون به تمام بدن مى‏فرستد، رحم مادر طبق دستور الهى جنین را پرورش مى‏دهد و نمى‏تواند از برنامه‏ى مقرر سرپیچى کند، کلیه و کبد، اعصاب و عروق، معده و جهاز هاضمه، و دیگر اعضا و قواى تکوینى آنها همه فرمانبر خدا هستند و نمى‏توانند از مرزى که براى هر کدام مقرر گردیده فراتر روند. آزادى بشر در بعد تشریعى است و این آزادى سرمایه‏ى گرانقدرى است که خداوند به انسان اعطا فرموده است. اگر مردم آزادى تشریعى خود را در اطاعت حضرت بارى‏تعالى به کار گیرند و اوامر الهى را اجرا نمایند مدارج کمال را مى‏پیمایند، به کرایم اخلاق متخلق مى‏گردند و انسان واقعى مى‏شوند. 

    عن على علیه‏السلام قال: طاعه الله مفتاح کل سداد و اصلاح کل فساد. 

    على (ع) فرموده: طاعت خداوند کلید هر درستى و صواب و مایه‏ى اصلاح هر انحراف و فساد است. 

    اگر مردم، آزادى تشریعى خود را در اطاعت از هواى نفس و شهوات زیانبار به کار گیرند، گناه و ناپاکى، عقلشان را تیره مى‏کند، از واقع‏بینى بازمى‏مانند، کور و کر مى‏شوند، عمرشان با پایمال کردن ارزشهاى انسانى سپرى مى‏گردد و سرانجام با شقاوت و بدبختى مى‏میرند و نتیجه‏ى کارهاى نارواى خود را با کیفر الهى مشاهده خواهند نمود. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله: احذر سکر الخطیئه فان للخطیئه سکرا 

    کسکر الشراب بل هى اشد سکرا منه. یقول الله تعالى: صم بکم عمى فهم لا یرجعون. 

    رسول اکرم (ص) فرموده: حذر کنید از مستى گناه چه آنکه مستى گناه همانند مستى شراب است بلکه شدیدتر از آن. خداوند در قرآن شریف فرموده: آنان کر و گنگ و کورند و از این وضع بدى که دارند برنمى‏گردند. 

    تخلف از اطاعت بارى‏تعالى موجب فسق است و متخلف گناهکار. اما در پاره‏اى از مواقع، تخلف از دستور الهى موجب شرک در طاعت است و خداوند هر دو را در یک آیه از قرآن شریف آورده است، در قسمت اول آیه فرموده: 

    و لا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انه لفسق. 

    به دستور شارع اسلام، خوردن گوشت حیوانى که موقع ذبح نام خداوند بر آن برده نشده، ممنوع اعلام گردیده، خوردن آن فسق است و خورنده‏ى آن فاسق. 

    به صریح کتاب شریف خوردن گوشت حیوان مرده حرام است، عناصر وسوسه‏گر و شیطان‏صفت از کفار و مشرکین، محرمانه تصمیم گرفتند این حکم الهى را وسیله‏ى جدل با مسلمانان قرار دهند و خوردن گوشت میته را حلال وانمود نمایند. 

    کان مشرکو العرب یجادلون المسلمین فیقولون لهم: کیف تاکلون مما تقتلونه انتم و لا تاکلون مما قتله الله و قتیل الله اولى بالاکل من قتیلکم، فهذه مجادلتهم. 

    مشرکین عرب با مسلمانان در مورد حرمت گوشت حیوان مرده به 

    جدل پرداختند و به آنان مى‏گفتند: چطور شما از گوشت حیوانى که خودتان کشته‏اید مى‏خورید اما از گوشت حیوانى که خداوند کشته است نمى‏خورید با آنکه کشته‏ى خداوند براى خوردن شایسته‏تر از کشته‏ى شماست. این بود مجادله‏ى آنان. 

    خداوند در قسمت دوم آن آیه فرموده است: 

    و ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم و ان اطعتموهم انکم لمشرکون. 

    شیاطین با قرارهاى پنهانى خود مى‏خواهند با شما در مورد گوشت حیوان مرده جدل کنند. اگر آنان را اطاعت نمودید و از حرمت میته که امر الهى است تخلف کردید، شما حتما به شرک گراییده‏اید. 

    اگر کسانى از گوشت حیوانى بخورند که موقع ذبح، نام خداوند بر آن برده نشده باشد مرتکب فسق گردیده‏اند و مشمول قسمت اول آیه هستند، اما اگر کسانى تحت تاثیر مجادله‏ى کفار و مشرکین قرار گیرند، حرمت گوشت میته را که صریح قرآن شریف است نادیده انگارند، فرمان جدل‏کنندگان را اطاعت نمایند و از اطاعت بارى‏تعالى سر باز زنند، مشمول قسمت دوم آیه‏ى مذکورند. خداوند در قرآن شریف، صریحا آنان را مشرک خوانده است و به فرموده‏ى امام صادق (ع): 

    شرک طاعه و لیس شرک عباده. 

    این عمل، شرک در طاعت است و شرک در پرستش نیست. 

    در قرآن شریف و روایات اولیاى دین مکرر آمده است که اطاعت مخلوق در معصیت خالق شرک است. در سخنرانى هفتم مجلد اول این 

    کتاب، به بعضى از آیات و روایات اشاره شده و در اینجا نیز قسمتى از آنها ذکر مى‏شود: 

    عن ابى عبدالله علیه‏السلام فى قوله عز و جل: و اتخذوا من دون الله آلهه لیکونوا لهم عزا. کلا سیکفرون بعبادتهم و یکونون علیهم ضدا. قال: لیس العباده هى السجود و الرکوع. انما هى طاعه الرجال، من اطاع المخلوق فى معصیه الخالق فقد عبده. 

    قرآن کریم فرموده: کسانى غیر خدا را به الهیت گرفته‏اند براى آنکه مایه‏ى عز آنها باشد، نه چنین است. عنقریب به عبودیت و بندگى آنان کافر مى‏شوند و ضد معبودهاى خود مى‏گردند. امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرموده است: مقصود از عبادت، سجده و رکوع نیست، بلکه مراد، اطاعت و فرمانبرى از رجال قدرتمند است. کسى که مخلوقى را در معصیت خالق اطاعت کند او را بندگى نموده است. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله فى قوله تعالى: اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله. قال: اما انهم لم یکونوا یعبدونهم و لکنهم اطاعوهم فى معصیه الله. 

    قرآن شریف درباره‏ى نصارى فرموده: علما و رهبانهاى خود را بالا بردند و به ربوبیت گرفتند. رسول اکرم (ص) فرمود: آنان را پرستش نمى‏نمودند بلکه اوامرشان را در معصیت بارى‏تعالى اطاعت مى‏کردند. 

    از آنچه مذکور افتاد روشن شد که اطاعت بى‏قید و شرط از بارى‏تعالى همیشه و همه جا شرط اصلى تعالى و تکامل در سعادت مادى و معنوى انسانهاست. امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعا که مورد بحث امروز است به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

    و اکمل ذلک لى بدوام الطاعه، پروردگارا! منویات دینى مرا در خوبیها و بدیها با دوام طاعت خود تکمیل و تتمیم فرما. 

    اطاعت مردم هر کشور از فرمانروا موجب نیرومندى و قدرت او مى‏شود و سرپیچى از اطاعت فرمانروا تضعیفش مى‏نماید. اما اطاعت مردم از حضرت بارى‏تعالى مایه‏ى مباهات و سعادت آنان است و کمترین نفعى از فرمانبرى عاید ذات اقدس الهى نمى‏شود. همچنین سرپیچى مردم از اطاعت پروردگار مایه‏ى بدبختى و سقوط آنان است و کمترین زیانى به ذات اقدس او نمى‏رساند. 

    گر جمله‏ى کائنات کافر گردند 

    بر دامن کبریاش ننشیند گرد 

    این نکته که حاکى از بى‏نیازى و غناى ذات اقدس الهى از مردم است ضمن سخنان آموزنده‏ى مولى‏الموحدین على علیه‏السلام آمده است. 

    لا ینقص سلطانک من عصاک و لا یزید فى ملکک من اطاعک. 

    بار الها! کسى که از امرت سرپیچى مى‏کند سلطه و قدرتت را کاهش نمى‏دهد و آن کس که تو را اطاعت مى‏نماید موجب افزایش فرمانروایى و حکومتت نمى‏گردد. 

    امام سجاد (ع) پس از دعا به دوام طاعت از لزوم جماعت سخن گفته و از خداوند مى‏خواهد که همواره در صف پیروان قرآن شریف باشد: «و لزوم الجماعه»، با مسلمانان بودن و از تفرق پرهیز داشتن امرى است بس مهم. پیشواى بزرگ اسلام در سخنرانى حساس مسجد خیف سه مطلب لازم را خاطرنشان ساخت که یکى از آنها ملازمت و همگامى با جماعت مسلمین است. 

    ثلاث لا یغل علیهن قلب امرء مسلم: اخلاص العمل لله و النصیحه لائمه المسلمین و اللزوم لجماعتهم. 

    سه چیز است که باید قلب هر مسلمان نسبت به آنها خالى از غل و غش باشد: اول اخلاص عمل براى خدا، دوم خلوص مودت نسبت به پیشوایان مسلمین، سوم ملازمت و هماهنگى با جمعیت مسلمانان. 

    مطلب مهم در حدیث رسول اکرم (ص) شناختن جماعت مسلمانانى است که باید حتما ملازمتشان را گزید و با آنان همگام و همصدا بود و این مطلب در بعضى از روایات روشن شده است. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    46
    :: بازدید دیروز ::
    45
    :: کل بازدیدها ::
    188621

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::