تنزیل نور
ساعت 12:18 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق(168 )
امام سجاد علیهالسلام در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز به پیشگاه الهى عرض مىکند: و سهل الى بلوغ رضاک سبلى. بار الها! راههاى مرا براى وصول به رضا و خشنودیت آسان فرما. حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در جملهى دوم دعا عرض مىکند:
و حسن فى جمیع احوالى عملى. بار الها! در تمام حالاتم کارهاى مرا پسندیده و نیکو گردان.
در این قسمت از دعاى امام سجاد (ع)، دو کلمه آمده است: یکى «عمل» و آن دیگر «نیکو بودن عمل». مىتوان گفت: شجرهى طیبهى اسلام داراى سه شاخهى اصلى و اساسى است: عقاید و اخلاق و احکام.
قسمت اعظم اخلاق و احکام در اعمال مردم پیاده مىشود. قرآن شریف و احادیث اولیاى دین از اعمال صالحه سخن بسیار گفتهاند و در روایات متعددى عمل به جوارح در کنار عقد قلب و اقرار به زبان، از ارکان ایمان به حساب آمده است.
قال امیرالمومنین علیهالسلام: سالت النبى صلى الله علیه و آله عن الایمان، قال تصدیق بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان.
على (ع) فرمود: از رسول اکرم (ص) پرسیدم: ایمان چیست؟ فرمود: تصدیق به قلب، اقرار به زبان، و عمل به جوارح.
اهمیت عمل و به کار بستن تعالیم الهى در دار دنیا، از این عبارت کوتاه بخوبى روشن مىشود. قال على علیهالسلام لرجل ساله ان یعظه: لا تکن ممن یرجو الاخره بغیر العمل.
مردى از على (ع) درخواست موعظه نمود. حضرت به وى فرمود: از آن گروه مباش که بدون عمل امید سعادت عالم آخرت را در سر مىپرورند.
البته مقصود از عمل، کارهاى شایسته و اعمال صالحهاى است که مرضى شرع مقدس و مقبول حضرت بارى تعالى است، نه هر عمل به هر انگیزهاى که واقع شود، چه بسیار کارهاى بظاهر خوبى را کسانى انجام مىدهند، ولى محرکشان در آن اعمال ایمان به خدا و خشنودى بارى تعالى نبوده، بلکه عوامل دیگرى آنان را به این کارها واداشته است. حضرت زینالعابدین (ع) در یک روایت مبسوط، بعضى از آن انگیزهها را ذکر فرموده و به پیروان خود هشدار داده که اغفال نشوند و فریب این گروه را نخورند.
قال على بن الحسین علیهماالسلام: اذا رایتم الرجل قد حسن سمته و هدیه و تماوت فى منطقه و تخاضع فى حرکاته فرویدا لا یغرنکم فما اکثر من یعجزه تناول الدنیا و زکوب الحرام من حال ضعف نیته و مهانته و جبن قلبه فنصب الدین فخا لها فهو لا یزال یختل الناس بظاهره فان تمکن من حرام اقتحمه. حضرت على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: وقتى مردى را دیدید که هیئت و روش حرکتش از نظر دینى نیکوست، نرم سخن مىگوید و حرکاتى خاضعانه دارد، در قضاوت آرام باشید، عمل او مغرورتان ننماید، چه بسا کسى که دست یافتن به دنیا و قبضه کردن حرام او را عاجز مىکند، زیرا نیتى ضعیف و پست دارد و قلبى ترسو، از این رو دین را دام خود قرار داده تا مردم را با ظاهر خویش فریب دهد و اگر به حرامى دسترسى پیدا کند به آن یورش مىبرد.
و اذا وجدتموه یعف عن المال الحرام فرویدا، لا یغرکم فان شهوات الخلق مختلفه، فما اکثر من ینبو عن المال الحرام و ان کثر و یحمل نفسه على شوهاء قبیحه فیاتى منها محرما.
وقتى شما او را یافتید که از مال حرام پرهیز دارد، در قضاوت
آرام باشید، عمل او شما را مغرور نکند زیرا شهوات مردم مختلف و متفاوت است چه بسا کسى که از مال حرام اجتناب مىکند گرچه آن مال بسیار باشد، ولى در شهوت جنسى عفت ندارد و با زنى گرچه صورتش زشت باشد به حرام مىآمیزد.
فاذا رایتموه فرویدا لا یغرکم حتى تنظروا ما عقده عقله فما اکثر من ترک ذلک اجمع ثم لا یرجع الى عقل متین، فیکون ما یفسده بجهله اکثر مما یصلحه بعقله.
وقتى او را دیدید که از عمل جنسى حرام نیز اجتناب مىکند، در قضاوت آرام باشید، عملش شما را مغرور نکند تا آنکه ببینید عقلش تا چه حد پایبند اوست، چه بسا کسى که همهى آنچه را مذکور افتاد ترک مىگوید، ولى به عقل واقعبین و محکم مراجعه نمىکند، در نتیجه به مقدارى که جهل مایهى فسادش مىشود، عقلش او را به راه صلاح و فلاح سوق نمىدهد، فاذا وجدتم عقله متینا فرویدا، لا یغرکم حتى تنظروا امع هواه یکون على عقله ام یکون مع عقله على هواه و کیف مجبته للریاسات الباطله و زهده فیها. فان فى الناس من خسر الدنیا و الاخره و یترک الدنیا للدنیا و یرى ان لذه الریاسه الباطله افضل من ریاسه الاموال و النعم المباحه المحلله و یترک ذلک اجمع طلبا للریاسه.
اگر عقل او را متین و محکم یافتید آرام باشید، در قضاوت عجله نکنید و مغرور نشوید تا آنکه ببینید آیا با نیروى هواى نفس بر ضد عقل خویش است یا آنکه با نیروى عقل، هواى نفس خود را واپس مىزند. نظر کنید محبت او نسبت به ریاستهاى باطل چگونه است و تا چه حد به آن بىاعتناست، چه آنکه بین مردم یافت مىشود کسى که دنیا و آخرتش در زیان و ضرر مىگذرد، دنیا را براى دنیا ترک مىگوید و به نظرش مىرسد لذت ریاست باطل از ریاست بر اموال و دیگر نعمتهاى مباح افضل و برتر است، از این رو همهى آنها را ترک مىگوید براى نیل به ریاست.
نتیجه آنکه ممکن است مردم اعمال بسیارى را که به ظاهر پسندیده و نیکوست انجام دهند، اما انگیزهى درونى و نیت باطنى آنان در آن کارها هواى نفس و اقناع تمنیات حیوانى خودشان باشد و کمترین توجهى به قرب الهى و خلوص نیت نداشته باشند. این قبیل اعمال نه تنها ارزش معنوى در پیشگاه الهى ندارد، بلکه زمینهى ریاکارى و سوءنیت را در نهاد عاملین آنها تقویت مىکند و به مسیر نادرستى و انحرافشان سوق مىدهد. اما کار پسندیده و خوب در اسلام آن عملى است که اولا بر اساس علم صورت پذیرد و ثانیا انجام دهنده داراى قصد قربت باشد و ثالثا بتواند تا آخر عمر، عمل پاک خود را از خطرات گوناگون محافظت کند و آن را به سلامت از مرز دنیا بگذراند و این مراحل که ذکر شد، ضمن حدیثى آمده است: عن امیرالمومنین علیهالسلام قال: الدنیا کلها جهل الا مواضع العلم و العلم کله حجه الا ما عمل به و العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا و الاخلاص على خطر حتى ینظر العبد بما یختم له. امیرالمومنین (ع) فرمود: آدمى که در این جهان قدم مىگذارد، تمام دنیا براى او جهل و نادانى است مگر چیزهایى را که تدریجا فرامىگیرد و از آنها آگاه مىشود. و تمام علمهایى که آموخته براى او نزد 234 P] بارى تعالى حجت است، مگر علمى که طبق آن عمل نموده باشد و تمام اعمالش ریاکارى و خودنمایى است، مگر کارهایى که خالصانه انجام یافته است، و اخلاص و صفاى ضمیر در معرض خطر است تا آنکه بندهى مخلص ببیند پایان کارش چگونه است و عمرش با چه وضعى پایان مىیابد.
قرآن شریف، حسن عمل را مادهى اختبار و آزمایش مردم معرفى نموده و فرموده است: الذى خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا. این خداوند تواناست که مرگ و حیات را آفریده تا شما را آزمایش کند و معلوم نماید کدام یک از حسن عمل و درستکارى برخوردارید. قال ابوقتاده سالت النبى صلى الله علیه و آله عن قوله تعالى: «ایکم احسن عملا» ما عنى به؟ قال یقول: ایکم احسن عقلا. ثم قال اتمکم عقلا و اشدکم لله خوفا و احسنکم فیما امر الله به و نهى عنه نظرا و ان کان اقلکم تطوعا. ابوقتاده مىگوید: از رسول اکرم (ص) سئوال کردم اینکه خداوند فرموده: شما را آزمایش کنم تا معلوم شود کدام یک در عمل نیکوکارترید، مقصود حضرت بارى تعالى کیاناند؟ در پاسخ فرمود: یعنى کدامیک از جهت عقل نیکوترید، سپس توضیح داد عقلتان کاملتر، خوفتان از خداوند شدیدتر و دقت نظرتان در اوامر و نواهى حضرت حق نیکوتر، گرچه مقدار عملتان کمتر باشد.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: لیس یعنى اکثر عملا و لکن اصوبکم
عملا و انما الاصابه خشیه الله و النیه الصادقه.
امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرموده است: خداوند کثرت عمل را از این آیه اراده ندارد، بلکه مقصود بارى تعالى عمل صواب و طبق واقع است و اصابت در عمل، ترس از خداوند و نیت پاک و صادق است.
خداوند را صادقانه و با خلوص نیت عبادت نمودن آنقدر در شرع اسلام اهمیت دارد که بندهى موحد با اداى دو رکعت نماز براى خداوند، مشمول فضل الهى مىگردد و بهشتى مىشود.
قال الصادق علیهالسلام: ان ربکم لرحیم یشکر القلیل، ان العبد لیصلى رکعتین یرید بها وجه الله فیدخله الله به الجنه.
امام صادق (ع) فرمود: پروردگار شما مهربان است، در مقابل عمل قلیل پاداشى بزرگ مرحمت مىنماید، بندهى او با خلوص نیت دو رکعت نماز مىخواند و خداوند اجرش را جنت خلد قرار مىدهد و او را به بهشت مىبرد.
مشکل بزرگى که در زمینهى عبادت خالص و عمل صالح وجود دارد، نگاهدارى و حفاظت آن از آفتهاى گوناگون است. چه بسیار اعمال خوبى را بندگان خدا انجام مىدهند، ولى از پى آن اعمال، مرتکب گناهانى مىشوند و در نتیجه کارهاى خوبشان مردود درگاه بارى تعالى مىگردد و بدبختانه بسیارى از کارهاى خوب مردم با این وضع ناگوار مواجه مىشود.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: لو نظروا الى مردود الاعمال من الله عز و جل لقالوا ما یتقبل الله من احد عملا.
امام صادق (ع) فرمود: اگر مردم مىدیدند اعمالى را که مردود درگاه بارى تعالى گردیده است، با خود مىگفتند: گویى هیچ عملى مورد قبول بارى تعالى واقع نمىشود.
براى آنکه پیروان اسلام همواره متوجه خطر مردود شدن اعمال صالحهى خود باشند، اولیاى دین ضمن سخنان خویش این مهم را خاطرنشان فرمودهاند.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: الابقاء على العمل اشد من العمل.
امام باقر علیهالسلام فرمود: نگاه داشتن عمل خوب سختتر از بجا آوردن آن عمل است.
براى آنکه کارهاى خوب افراد باایمان محفوظ بماند و در پیشگاه حضرت بارى تعالى مقبول افتد، باید صاحبان عمل صالح مجاهده کنند و با سعى و کوشش خویشتن را به پارهاى از ملکات حمیده و صفات پسندیده که مبین ارزشهاى ایمانى و انسانى است متصف نمایند و در این باره روایات متعددى رسیده و در اینجا به ذکر یک حدیث اکتفا مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله: قال یا على! ثلاث من لم یکن فیه لم یقم له عمل، ورع یحجزه عن معاصى الله عز و جل، و علم یرد به جهل السفیه، و عقل یدارى به الناس.
رسول اکرم (ص) به امیرالمومنین علیهماالسلام فرمود: اى على! سه چیز است که اگر در کسى نباشد، عمل خوب براى او پایدار نمىماند: اول کف نفسى است که وى را از گناه بازدارد، دوم علمى است که با آن نادانى سفیه را بگرداند، سوم عقلى است که به وسیلهى
آن در زندگى با مردم مدارا نماید.
اگر یک عمل خوب مورد قبول بارى تعالى واقع شود، به موجب روایات، عامل عمل از عذاب الهى مصونیت خواهد داشت.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: من قبل الله منه صلوه واحده لم یعذبه، و من قبل منه حسنه لم یعذبه.
امام صادق (ع) فرمود: کسى که خداوند از وى یک نماز را قبول نماید، او را عذاب نمىکند، و کسى که حسنهاى از او مقبول افتد، معذب نخواهد شد.
نتیجه آنکه معیار حسن عمل این است که عبادات یا دیگر حسنات با خلوص نیت و براى خداوند صورت پذیرد و هواى نفس در آن راه نیابد و معیار ابقاى عمل این است که کار خوب، مورد قبول بارى تعالى واقع شود و عامل عمل تا پایان عمر به گونهاى قدم بردارد که مقبولیت آن همواره ادامه یابد.
عن امیرالمومنین علیهالسلام قال: کونوا على قبول العمل اشد عنایه منکم على العمل.
على (ع) فرمود: آنچنان باشید که عنایت و توجهتان به قبول عمل بیشتر از اصل عمل باشد.
امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و حسن فى جمیع احوالى عملى.
بار الها! مرا مورد حمایت خود قرار ده و موجباتى را فراهم نما که در تمام احوال، اعمالم نیکو و پسندیده باشد.
حسن عمل در طول زندگى آنقدر مهم است که امام (ع) براى نیل به آن از ذات اقدس الهى استمداد مىنماید.
نکتهى جالب در کلام امام زینالعابدین (ع) این است که درخواست مىنماید: بار الها! در همهى احوال مرا از حسن عمل برخوردار فرما.
این درخواست امام سجاد (ع) براى همهى مردم درس آموزندهاى است، زیرا انسانها تحت تاثیر حالات مختلف خویشتن قرار مىگیرند و در چگونگى اعمالشان اثر مىگذارد. گفتار و رفتار مردم در حال سلامت و مرض، خشم و شادى، گرسنگى و سیرى، غنا و فقر، پیروزى و شکست، و دیگر حالات یکسان نیست. براى مصون ماندن از خطرات در حالات مختلف باید از خداوند استمداد نماییم و از او بخواهیم ما را یارى فرماید تا از راه حسن عمل خارج نشویم و به انحراف گرایش نیابیم.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 12:16 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق(167 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و سهل الى بلوغ رضاک سبلى، و حسن فى جمیع احوالى عملى.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق»، دو درخواست از پیشگاه بارى تعالى مىنماید: اول، بار الها! راههاى مرا براى وصول به رضا و خشنودیت آسان فرما. دوم، بار الها! در تمام حالاتم کارهاى مرا پسندیده و نیکو گردان.
به خواست خداوند توانا، این دو جمله از دعاى امام علیهالسلام موضوع بحث و سخنرانى امروز است.
نیل به خشنودى و رضاى حضرت بارى تعالى عالىترین مقامى است که تمام اولیاى بزرگ الهى در تمناى آن هستند، جایگاه مردان و زنان باایمان در قیامت طبق وعدهى خداوند، بهشت جاودان است، پاداش انبیا و صدیقین و شهدا و دیگر اولیاى بزرگ الهى جنات عدن است، و جنات عدن داراى مزایاى اختصاصى است و گروههاى معینى در مساکن طیبهى آن جاى دارند، و رضوان الهى از آن دو بهشت بزرگتر و افضل است. خداوند در قرآن شریف، این سه مرحله را در یک آیه، از پى هم، ذکر فرموده است: وعد الله المومنین و المومنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها و مساکن طیبه فى جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم. خداوند به مردان و زنان باایمان باغها و جناتى را وعده داده است که از زیر درختانش نهرهاى آب جارى است و آنان براى همیشه در آن باغها مىمانند و همچنین خداوند وعدهى مسکنهاى پاک و مطهر را در جنات عدن داده است، ولى رضوان الهى از این دو بهشت سراسر نعمت و رحمت بزرگتر و برتر است و نیل به رضوان الهى پیروزى و موفقیتى است بزرگ.
همانطور که وصول به جنات خلد و دست یافتن به مساکن طیبه و جنات عدن راههایى دارد که افراد باایمان باید آنها را بپیمایند تا به نتیجه برسند، قطعا براى نیل به رضوان خداوند هم باید راههایى را که مایهى خشنودى و رضاى ذات اقدس اوست، طى نمود تا به آن پیروزى بزرگ و پاداش اکبر نایل گردند. امام سجاد (ع ) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز، به طور اجمال از راههاى رضوان خداوند نام مىبرد و از پیشگاه مقدسش درخواست مىکند که موجباتى را فراهم نماید که از آن طرق به آسانى بگذرد: و سهل الى بلوغ رضاک سبلى. بار الها! راههاى مرا براى وصول به رضا و خشنودیت آسان فرما.
براى آنکه طرق وصول به رضوان خداوند را بشناسیم، باید از زبان وحى و به وسیلهى رسول اکرم (ص) و ائمهى معصومین علیهمالسلام از آنها آگاهى یابیم و در روایات اولیاى دین، طرق متعددى براى وصول به رضا و خشنودى خداوند رسیده و در اینجا قسمتى از آنها به عرض شنوندگان محترم مىرسد. در بعضى از آیات قرآن شریف، رضاى خداوند از گروهى اعلام گردیده که آنان نیز از خداوند خشنود و راضى هستند.
رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون. خداوند از آنها راضى و آنان نیز از خداوند رضایت دارند، این گروه حزب اللهاند و آگاه باشید که اعضاى حزب خداوند از رستگارى و سعادت واقعى برخوردارند. در بعضى از روایات آمده که یکى از راههاى رسیدن به رضوان بارى تعالى این است که آدمى، خود، به قضا و مقدرات الهى راضى و خشنود باشد. ان موسى علیهالسلام قال: یا رب! دلنى على عمل اذا انا عملته نلت به رضاک. فاوحى الله تعالى الیه: ان رضاى فى رضاک بقضائى. حضرت موسى بن عمران علیهالسلام عرض کرد: بار الها! مرا راهنمایى فرما به عملى که چون انجام دادم به وسیلهى آن به رضاى تو نایل گردم. خداوند به وى وحى فرمود که رضاى من در رضاى تو به قضاى من است. عن على علیهالسلام قال: کن راضیا تکن مرضیا. على (ع) فرمود: به قضاى الهى دربارهى خودت راضى باش تا مشمول رضوان بارى تعالى باشى.
و عنه علیهالسلام قال: علامه رضا الله سبحانه عن العبد رضاه بما قضى به سبحانه له و علیه. و نیز فرموده است: علامت رضاى خداوند سبحان از بنده، رضاى بنده است به آنچه خداوند دربارهى او مقدر فرموده است، خواه مقدر الهى به نفعش باشد یا به ضررش.
ائمهى طاهرین علیهمالسلام براى آنکه پیروان خود را در رضاى به قضاى الهى که یکى از راههاى وصول به رضوان بارى تعالى است آگاه بار بیاورند و با منطقى نافذ قانعشان نمایند، ضمن روایات متعددى، مطالب آموزندهاى را تذکر دادهاند که در اینجا بعضى از آنها ذکر مىشود. عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ان اعلم الناس بالله ارضاهم بقضاء الله. امام صادق (ع) فرمود: عالمترین مردم به صفات کمال حضرت بارى تعالى، راضىترین آنان به قضاى خداوند است.
مثلا کسى که با چهرهى نامطبوع، اندامى ناموزون، و بدنى ضعیف آفریده شده است، یا در طول زندگى همواره درآمدش کم و بضاعتش محدود بوده، اگر به خداوند و صفات کمالش ایمان داشته باشد، با خود مىاندیشد که آفریدگار در خلقت من نه بخیل بوده و نه عاجز، نه از من غافل بوده و نه نسبت به من ظالم، اعمال او حکیمانه است، اگر مرا اینچنین آفریده یا مقدر مرا در امر مال، محدود قرار داده، حتما بر وفق مصلحتى است که من از آن بىخبرم. این طرز تفکر که لازمهى ایمان به خداوند است، اگر نگرانى و تشویش خاطر او را بکلى زایل ننماید، قطعا به مقدار قابل ملاحظهاى کاهش مىدهد و در چند روز زندگى، از اندوه جانکاه و طاقتفرسا تا حدى رهایى مىیابد.
قال الراوى قلت لابیعبدالله علیهالسلام باى شیئى یعلم المومن بانه مومن؟ قال بالتسلیم لله و الرضا فى ما ورد علیه من سرور او سخط.
راوى حدیث مىگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: با چه چیز ایمان واقعى مومن شناخته مىشود؟ در پاسخ فرمود: با تسلیم در مقابل بارى تعالى و رضا از آنچه بر او از سرور و خشم وارد مىشود. یکى درد و یکى درمان پسندد یکى وصل و یکى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
اگر به قضاى الهى راضى نشود و با نیروى ایمان به ضمیر آشفتهى خود تسکین نبخشد، قادر نیست مکروهات و ناملایمهایى را که به آنها مبتلاست برطرف نماید، ولى ممکن است با جزع و بىصبرى به عوارض روحى و بیمارى عصبى نیز مبتلا شود، مصیبت تازهاى را بر مصائب دنیاى خویش بیفزاید و در آخرت از پاداش و صبر و رضا محروم گردد.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: من رضى بالقضاء اتى علیه القضاء و عظم الله اجره و من سخط القضاء مضى علیه القضاء و احبط الله اجره.
امام باقر (ع) فرمود: کسى که به قضاى الهى راضى باشد، قضا و مقدرات بر او وارد مىشود و خداوند به وى اجر عظیم عطا
مىفرماید و کسى که به قضاى حق خشمگین باشد، آنچه مقدر است بر او مىگذرد و خداوند اجر قیامتش را از میان مىبرد.
خلاصه، یکى از راههاى رسیدن به رضوان بارى تعالى، رضاى به قضاء و مقدرات اوست، خواه آن مقدر مطبوع طبع و مقبول آدمى باشد یا مورد بىرغبتى و کراهت.
راه دیگرى که در روایات ارائه شده و موجب نیل به رضوان خداوند است، اطاعت و فرمانبرى از ذات مقدس اوست.
عن على علیهالسلام قال: رضا الله سبحانه مقرون بطاعته.
على (ع) فرموده: رضاى خداوند و طاعت او به هم پیوستهاند.
عن ابیعبدالله علیهالسلام: من سره ان یعلم ان الله یحبه فلیعمل بطاعه الله و لیتبعنا.
امام صادق (ع) در پایان نامهاى که براى اصحاب خود نوشته، فرموده است: کسى که خوشحال مىشود از اینکه بداند خدا او را دوست دارد، البته باید اوامرش را به کار بندد، او را اطاعت نماید و از ما پیروى کند.
با توجه به اینکه مردم به اوامر و نواهى خداوند دسترسى ندارند و از آنها ناآگاهاند و باید از راه وحى و به وسیلهى پیمبر او ابلاغ گردد، بنابراین اطاعت از بارى تعالى ایجاب مىکند که مردم از پیمبر گرامیش اطاعت نمایند و در قرآن شریف این امر خاطرنشان گردیده است.
من یطع الرسول فقد اطاع الله.
کسى که از پیغمبر خدا اطاعت مىکند، تحقیقا از ذات اقدس الهى اطاعت نموده است.
پیشواى بزرگ اسلام (ص) در طول ایام رسالت خود، به دو اطاعت از طرف بارى تعالى ماموریت یافت: اول، به عنوان یک مسلمان موظف بود از تمام اوامر و نواهى خداوند که در شرع اسلام مقرر فرموده است، اطاعت کند و عملا آنها را به کار بندد. دوم، به عنوان رسول خدا موظف بود اوامر الهى را در تبلیغ رسالت اطاعت کند، دین حق را به مردم برساند و جامعه را به صراط مستقیم هدایت نماید. در اطاعت اول، وظیفهى مسلمانى را در کمال خوبى و شایستگى انجام داد و به رضوان الهى نایل گردید. در اطاعت دوم، یعنى تبلیغ رسالت، با مصائبى سخت و جانکاه از ناحیهى دشمنان مواجه گردید، ولى ضعف و سستى به خود راه نداد، در کمال جدیت مسیر خویش را پیمود و دین حق را بخوبى ابلاغ نمود، بر اثر اطاعت از انجام این وظیفهى بسیار سنگین در امواج رضوان الهى غوطهور شد و از حداکثر قرب بارى تعالى برخوردار گردید. على علیهالسلام در یکى از خطبهها از رضوان بارى تعالى و آزار شدید مردم نام برده است.
و نشهد ان محمدا عبده و رسوله خاض الى رضوان الله کل غمره و تجرع فیه کل غصه.
شهادت مىدهیم که حضرت محمد صلى الله علیه و آله بنده و رسول خداوند است. او با تمام وجود در رضوان خداوند فرورفت و مصائبى را که از خلق در راه تبلیغ دید، تحمل نمود.
بندگان باایمان و خالص در مقام فرمانبرى از اوامر الهى و جلب رضاى خداوند، بالاترین مراتب اطاعت را از خود بروز دادهاند. عمار یاسر که از تربیت شدگان ممتاز مکتب اسلام است، در جنگ
صفین پیش از آنکه به عرصهى پیکار قدم بگذارد، در پیشگاه خداوند عرض کرد:
اللهم انک تعلم انى لو اعلم ان رضاک فى ان اقذف بنفسى هذا البحر لفعلت، اللهم انک تعلم انى لو اعلم ان رضاک فى ان اضع ظبه سیفى فى بطنى ثم انحنى علیه حتى یخرج من ظهرى لفعلت، اللهم انى اعلم مما علمتنى انى لا اعمل عملا الیوم هذا هو ارضى لک من جهاد هولاء الفاسقین.
بار الها! تو مىدانى اگر بدانم رضاى تو در این است که خود را در این دریا بیفکنم مىافکنم، بار الها! تو مىدانى اگر بدانم رضاى تو در این است که نیش شمشیر را بر شکمم بگذارم و آنقدر فشار دهم که از پشتم به در آید این کار را انجام مىدهم، بار الها! از دینى که به من آموختهاى مىدانم امروز هیچ عملى بیش از جهاد با این مردم گناهکار، مرضى ذات اقدس تو نیست.
خلاصه، به موجب روایاتى که مذکور افتاد، یکى از راههاى نیل به رضوان حضرت بارى تعالى اطاعت و فرمانبرى از ذات اقدس اوست و باید این مهم را مورد کمال توجه قرار داد.
عن ابیجعفر عن آباءه عن امیرالمومنین علیهمالسلام قال: ان الله تبارک و تعالى اخفى اربعه فى اربعه: اخفى رضاه فى طاعته فلا تستصغرن شیئا من طاعته فربما وافق رضاه و انت لا تعلم...
امام باقر علیهالسلام از آباء بزرگوارش از امیرالمومنین علیهمالسلام حدیث نموده که فرموده است: خداوند چهار چیز را در چهار چیز پنهان داشته: رضاى خود را در اطاعت خویش مخفى نموده،
پس هیچ چیز از اطاعت الهى را کوچک نشمرید، چه بسا رضاى او با آن اطاعت توافق یابد و شما ندانید.
از جملهى راههاى وصول به رضوان الهى دوست داشتن کسانى است که خداوند آنها را دوست دارد و دشمن داشتن کسانى که مبغوض بارى تعالى هستند. با توجه به اینکه حب و بغض خداوند بر اساس حق و عدل است و اگر کسى واجد چنین صفتى باشد ، از نعمت تشبه به کامل برخوردار شده است، بعلاوه معیار حب و بغض نیز از خلال روایات استفاده مىشود.
روى ان موسى علیهالسلام قال یا رب! اخبرنى عن آیه رضاک. فاوحى الله تعالى الیه اذا رایت نفسک تحب المساکین و تبغض الجبارین فذلک آیه رضاى.
روایت شده است که حضرت موسى بن عمران علیهالسلام عرض کرد: پروردگارا! نشانهى رضاى خود را به من بگو. از بارى تعالى به او وحى شد: وقتى در نفس خود یافتى که دوستدار مساکین و دشمن جباران و ستمگران هستى، این نشانهى رضاى من است.
راههاى دیگرى براى نیل به رضوان الهى در روایات بیان شده است و در اینجا به آنچه مذکور افتاد، اکتفا مىشود.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 12:14 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق(166 )
امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، از خداوند درخواست مىکند:
و حقق فى رجاء رحمتک املى.
بار الها! آرزوى مرا که امیدوارى به رحمت واسعهى توست، برآورده ساز.
خوف و رجاء یا بیم و امید، دو عامل مهم عقلانى است که چرخهاى اجتماع را مىگردانند و زندگى مردم را در شئون مختلف اداره مىکنند و هر کارى که فاقد یکى از این دو عامل باشد، اختلال و بىنظمى در آن آشکار مىگردد و براى روشن شدن مطلب، چند مثال ساده به اختصار ذکر مىشود. محصل باید به فراگرفتن دانش و نیل به مدارج علمى امیدوار باشد تا به مدرسه برود، و باید از بیسوادى و عقب افتادگى بترسد تا مباحثه و مطالعه را ترک نگوید. مریض باید به درمان خویش امیدوار باشد تا به مطب پزشک برود و باید از مزمن شدن بیمارى بترسد تا از خوردن غذاها و میوههاى مضر پرهیز نماید. کشاورز باید به برداشت محصول امیدوار باشد تا بذر موجود خود را در خاک بیفشاند و باید از آفتهاى گوناگون بترسد تا مراقبتهاى لازم را معمول
دارد. بازرگان باید به نفع تجارت امیدوار باشد تا نقد خود را به کشور صادرکننده بفرستد و درخواست کالا نماید، باید از خطرات و زیانهاى گوناگون بترسد تا متاع خود را بیمه کند. در اسلام نیز افراد باایمان باید در زمینهى پاداش و کیفر الهى همواره بین خوف و رجاء باشند، نه هرگز خویشتن را مایوس از رحمت الهى بدانند و نه خود را از مکر بارى تعالى در ایمنى پندارند که این هر دو از گناهان کبیره است.
قرآن شریف دربارهى یاس از رحمت الهى مىفرماید:
و من یقنط من رحمه ربه الا الضالون.
جز گمراهان کیست که از رحمت پروردگار خود ناامید و مایوس است؟
قال على علیهالسلام لرجل اخرجه الخوف الى القنوط لکثره ذنوبه: ایا هذا! یاسک من رحمه الله اعظم من ذنوبک.
على (ع) به مردى که بسیارى گناه او مایهى یاسش از عفو و رحمت پروردگار شده بود فرمود: اى مرد! ناامیدیت از رحمت خداوند بزرگتر از گناهانى است که مرتکب شدهاى.
قرآن کریم دربارهى ایمنى از مکر و عذاب خداوند فرموده است:
فلا یامن مکر الله الا القوم الخاسرون.
جز مردمان زیانکار، هیچ کس خویشتن را از مکر الهى ایمن نمىداند.
در روایات ائمهى معصومین علیهمالسلام راجع به خوف و رجاء از جهات متعدد تذکراتى داده شده که پیروان اسلام آنها را رعایت نمایند. یکى از آن تذکرات، حفظ موازنه و تعادل بین خوف و رجاء
است به طورى که هیچ یک از آن دو فزونتر از دیگرى نباشد.
عن على علیهالسلام قال: خیر الاعمال اعتدال الرجاء و الخوف.
على (ع) فرموده: بهترین اعمال، نگاهدارى نمودن اعتدال بین رجاء و خوف است.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: انه لیس من عبد مومن الا و فى قلبه نوران: نور خیفه و نور رجاء. لو وزن هذا لم یزد على هذا و لو وزن هذا لم یزد على هذا.
امام باقر (ع) فرمود: هیچ بندهى مومنى نیست جز آنکه در قلبش دو نور است: نور خوف و نور رجاء، و اگر این دو نور توزین شوند، وزن هیچ یک بر دیگرى زیادتر نیست.
یکى دیگر از تذکرات اولیاى دین دربارهى خوف و رجاء، توجه داشتن به اثر روانى هر یک از آن دو در ضمیر آدمى است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ارج الله تعالى رجاء لا یجرئک على معصیته و خف الله تعالى خوفا لا یویسک عن رحمته.
امام صادق (ع) فرمود: امیدت به رحمت خداوند در حدى باشد که تو را در معصیت جرى و جسور نکند، و ترست از خداوند به حدى باشد که تو را از رحمت الهى مایوس و ناامید ننماید.
یکى دیگر از تذکراتى که در روایات راجع به خوف و رجاء داده شده، اجتناب از بیمها و امیدهاى بىمورد و نابجاست و اولیاى دین به پیروان خود توصیه نمودهاند که خویشتن را از این قبیل خوف و رجاء زیانبار و مضر برکنار نگاه دارند. امام باقر (ع) به جابر جعفى فرمود:
ایاک و الرجاء الکاذب فانه یوقعک فى الخوف الصادق.
بپرهیز از امید غیرواقعى و کاذب که تو را در خوف واقعى و صادق قرار خواهد داد.
براى روشن شدن امید صادق و کاذب، مثالى را در امر مادى و دنیوى به عرض شنوندگان محترم مىرساند تا با آن مثال، امید صادق و کاذب در شان معنوى و اخروى نیز روشن گردد.
شخصى را در نظر بگیرید که مالک قطعه زمینى است بیاض، ولى از نظر طبیعى واجد تمام شرایط کشاورزى است. اگر مالک زمین بخواهد آن را به مزرعه تبدیل کند به امید آنکه از محصولش بهرهمند گردد، باید تصمیم قاطع بگیرد، خود را مهیا نماید که برنامهى کشاورزى را زیر نظر فرد یا افراد متخصص پیاده کند و روشهاى علمى و عملى فلاحت را طبق دستورشان به کار بندد، قدم به قدم پیشروى کند تا زمین بیاض به مزرعهاى سبز و خرم مبدل گردد. دستور مىدهند شخم بزند، خاک را زیر و رو کند، و زمین را براى پرورش محصول مهیا سازد، باید بذر خوب و سالم تهیه نماید. موقعى که دستور مىدهند بر زمین بیفشاند، مراقب آبیارى باشد، و هر زمان به قدر لزوم زمین را مشروب نماید، موانع رشد گیاه را برطرف کند، علفهاى هرزه را بکند، و بوتههاى خار و خاشاک و سنگهایى را که مزاحم رشد نباتاند جمعآورى نماید. اگر مالک زمین به تمام دستورها عمل نمود، حق دارد متوقع برداشت محصول باشد و با اعمالى که انجام داده، امیدش برآورده شود و این معناى رجاء صادق است. اما اگر بذرى کامل یا ناقص افشاند و زمین را به حال خود واگذارد، نه آبیارى کرد تا حیات
نبات محفوظ بماند، نه گیاههاى مضر و خار و خاشاکها را جمعآورى نمود که زمینهى رشد گیاه فراهم آید، در صورتى که صاحب زمین با کارهاى نادرست خود متوقع برداشت محصول و بهرهگیرى از زمین باشد، توقعش بىمورد و نابجاست، و این معناى رجاء کاذب است. مالک زمین از فقر و تهیدستى، از گرسنگى خود و خانوادهى خویش سخت خائف بود و امید داشت از محصول زمین خوفش برطرف گردد و تمنایش برآورده شود، ولى این رجاء کاذب و امیدوارى بىمورد او را در خوف صادق، یعنى فقر و گرسنگى قرار داد. با توجه به اینکه گفته شده «دنیا مزرعهى آخرت است.» مثال زراعت دنیوى صاحب زمین را به صورتى مناسب با عالم آخرت به عرض شنوندگان محترم مىرساند. دل آدمى از نظر تخلق به مکارم اخلاق و سجایاى انسانى، همانند زمینى است که واجد تمام شرایط طبیعى براى کشاورزى است. صاحب زمین اگر بخواهد ملک خود را احیا کند و آباد نماید، به طورى که اشاره شد باید مصمم شود و طبق برنامههاى کشاورزى و با دستور افراد متخصص اقدام نماید. صاحبان قلب نیز اگر بخواهند دل مردهى خویش را به حیات انسانى زنده کنند و از مزایاى آن برخوردار گردند، باید طبق برنامهى الهى و دستور رسول معظم (ص) عمل کنند و با تعالیم حیاتبخش اسلام، آن را زنده نگاه دارند. قرآن شریف در این باره فرموده:
یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم.
اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و رسولش را اجابت کنید وقتى شما را به چیزى مىخوانند که احیائتان مىکند و از
زندگى انسانى بهرهمندتان مىسازد.
اولین برنامهى احیاى زمین که مذکور افتاد، شخم زدن و از میان بردن تصلب خاکهاى متراکم است، و اولین برنامه براى احیاى قلوب، آزاد ساختن آنها از تصلبها و تعصبهاى جاهلانه است، چه آنکه اشخاص لجوج تا وقتى که پاىبند تقلیدهاى جاهلانهى پدران نادان خویش هستند، هدایت را نمىپذیرند و راه سعادت را قبول نمىکنند.
برنامهى دوم احیاى زمین، افشاندن بذر خوب و سالم است، و برنامهى دوم احیاى دلها نیز افشاندن بذر توحید و یکتاپرستى و نابود ساختن ریشههاى شرک است.
برنامهى سوم احیاى زمین، آبیارى صحیح و بموقع طبق دستور متخصص کشاورزى است. با آبیارى صحیح، بذر در زمین شکفته مىشود، به صورت گیاه ضعیفى از زمین بیرون مىزند، تدریجا تبدیل به ساقه و خوشه مىگردد و رزق صاحب زمین را تامین مىنماید. اطاعت از اوامر الهى و اداى فرایض و نوافل براى تقویت بذر توحید به منزلهى آبیارى است، هر قدر صاحبدل اطاعتش بیشتر باشد، بذر ایمانش شکوفاتر مىشود و بهرهاش فزونتر مىگردد. در امر کشاورزى، صاحب زمین به موازات آبیارى و تقویت بذر، موظف است علفهاى هرزه و خار و خاشاکهایى را که سد راه رشد گیاه است از مزرعه بیرون بریزد، صاحبدل نیز براى حیات انسانى و نیل به تعالى و سعادت واقعى باید به موازات اطاعت از فرمان بارى تعالى، گناهانى را که به منزلهى علفهاى زیانبار و خار و خاشاک مضر است ترک گوید و از آنها اجتناب نماید و به وسیلهى پرهیز از معصیت، زمینهى تعالى و تکامل قلب را به شایستگى فراهم سازد. کسى که از صمیم قلب به خدا ایمان مىآورد و با اداى فرایض و نوافل، توحید را در دل تقویت مىکند و به موازات اطاعت
اوامر الهى از منهیاتش نیز اجتناب مىنماید، چنین انسانى یک مسلمان واقعى است و حق دارد به رحمت الهى و بهشت جاودان امیدوار باشد و این رجاء صادق است. اما کسى که در دل بذر توحید افشانده و به خداوند ایمان آورده، ولى ایمانى ضعیف و مستودع و بر اثر ضعف ایمان آلودگى بسیار دارد، فرایض و منهیات الهى را با دیدهى تحقیر مىنگرد، اغلب فرایض را ترک مىگوید و در ارتکاب گناهان بىباک است، اگر چنین انسانى در امید و آرزوى بهشت باشد، مىتوان گفت رجاء کاذب در سر مىپرورد و توقعش نابجا و بىمورد است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: علیکم بالورع فانه لا ینال ما عند الله الا بالورع.
امام صادق (ع) فرمود: بر شما باد به ورع و کف نفس از معاصى، زیرا آنچه از نعمت و رحمت نزد بارى تعالى است، جز با ورع و تقوى به دست نمىآید.
امام سجاد علیهالسلام در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، عرض مىکند:
و حقق فى رجاء رحمتک املى.
بار الها! آرزوى مرا که امیدوارى به رحمت واسعهى توست، برآورده ساز.
اطاعت از اوامر الهى و پرهیز از منهیاتش، انجام وظیفهى مخلوق است در پیشگاه خالق، و آن کس که به وظیفه عمل مىکند، حق مطالبهى پاداش ندارد، اما کسى که از وظیفه سر باز مىزند و از اداى
تکلیف تخلف مىنماید، استحقاق کیفر دارد. امام سجاد (ع) بندهى فرمانبر حضرت بارى تعالى است، تمام اوامر و نواهى او را به عنوان یک عبد مطیع به کار مىبندد و به خود حق نمىدهد که مطالبهى پاداش نماید، ولى به فضل و رحمت خداوند کریم امیدوار است و آرزو دارد او را مشمول عنایات خود قرار دهد و از نعمتهاى بىحد و حصر خویش برخوردارش سازد و این معناى جملهى دوم دعاى امام (ع) است:
و حقق فى رجاء رحمتک املى.
بار الها! آرزوى مرا که امیدوارى به رحمت واسعهى توست، برآورده ساز.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در یکى از دعاها این مطلب را با تعبیر دیگرى ذکر نموده که اجر پاکان و نیکان ناشى از تفضل و رحمت خداوند است و کیفر گناهکاران مستند به دادگرى و عدل اوست.
بسم الله الذى لا ارجو الا فضله و لا اخشى الا عدله.
به نام خداوندى که امید ندارم مگر به فضل او و خوف و خشیتى ندارم، مگر از عدل او.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 12:13 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق(165 )
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اختم بعفوک اجلى، و حقق فى رجاء رحمتک املى.
حضرت زینالعابدین علیهالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» دو درخواست از پیشگاه مقدس بارى تعالى مىنماید: اول، بار الها! عمر مرا با عفو و اغماضت به پایان رسان، دوم، بار الها! آرزوى مرا که امیدوارى به رحمت واسعهى توست، برآورده ساز.
به خواست خداوند توانا، این دو جملهى دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است.
جنین در شکم مادر براى زندگى دنیا ساخته مىشود. سعادت و کمال او در این است که تمام اعضا و جوارحش در رحم به سلامت ساخته شود و این صحت و سلامت ادامه یابد تا لحظهاى که شکم مادر را ترک مىگوید و به دنیا منتقل مىگردد. بشر نیز در شکم مادر روزگار براى زندگى جهان بعد از مرگ ساخته مىشود و سعادت و کمال وى در این است که تمام ابعاد وجودش در رحم روزگار به سلامت و شایستگى ساخته شود و این سلامت ادامه یابد تا لحظهاى که مرگ فرامىرسد، او را از رحم مادر روزگار بیرون مىبرد و به جهان بعد از مرگ
انتقالش مىدهد. معیار سلامت در هر دو ولادت، حسن عاقبت است، با این تفاوت که حسن عاقبت در ولادت از شکم مادر به معناى سلامت تکوینى است و حسن عاقبت در ولادت از مادر روزگار به معناى سلامت تشریعى است و این دو از جهات متعدد با یکدیگر تفاوت دارند و یکى از تفاوتهاى مهم و شایان ملاحظه این است که اگر جنین در شکم مادر کور یا کر یا افلیج یا با دیگر عیوب و نقایص طبیعى ساخته شود، نه تنها در رحم مادر قابل اصلاح نیست، بلکه پس از ولادت با همهى پیشرفتهایى که در علوم پزشکى و جراحى نصیب بشر امروز گردیده، بسیارى از عیوب و نقایص مادرزادى درمانناپذیر است. اما عیوب و نقایصى که در شکم مادر روزگار بر اثر فساد عقیده و اخلاق یا سوء گفتار و رفتار دامنگیر انسانها مىشود، قابل علاج و درمان است. یک فرد منحرف و گناهکار مىتواند با اصلاح معتقدات و خلقیات نادرستى که دارد یا با تغییر گفتار و رفتار ناپسندى که در پیش گرفته، خویشتن را عوض کند و عیوب اعتقادى و اخلاقى درونى یا گفتار و رفتار برونى خود را تغییر دهد و خویشتن را انسانى شایسته بسازد و با حسن عاقبت از دنیا برود و این در روایات اسلامى نمونههایى دارد. على بن ابىحمزه مىگوید: دوستى داشتم از منشىهاى دولت بنىامیه بود. به من گفت: از امام صادق علیهالسلام براى من اجازه بگیر که به محضرش شرفیاب شوم. استجازه نمودم، حضور امام (ع) آمد، سلام کرد و نشست. عرض کرد: فدایت شوم. من در دیوان آلامیه نویسنده بودم، از دنیاى آنان مال بسیار به دست آوردم، به حلال و حرامش توجه نداشتم. امام (ع) فرمود: اگر بنىامیه نویسندگانى نمىداشتند که براى آنان ذخایر مالى تهیه کنند و در میدان جنگ به نفع آنها پیکار نمایند و در جماعتشان حضور یابند،
نمىتوانستند حق ما را غصب نمایند، اگر مردم آنان را ترک مىگفتند، چیزى جز آنچه در دستشان بود، نمىداشتند. منشى بنىامیه گفت: آیا براى من راهى هست که از گرفتارى خلاص شوم؟ فرمود: اگر بگویم عمل مىکنى؟ عرض کرد: بلى. فرمود: باید تمام آنچه را که از دیوان بنىامیه به دست آوردهاى ترک گویى، اموالى را که صاحبانش را مىشناسى به آنها برگردانى و اموالى را که صاحبانش را نمىشناسى صدقه بدهى، و اگر چنین کردى، من براى تو بهشت را ضمانت مىکنم. جوان مدتى فکر کرد و سپس گفت: به آنچه فرمودهاى عمل خواهم کرد.
قال ابن ابىحمزه: فرجع الفتى معنا الى الکوفه. فما ترک شیئا على وجه الارض الا خرج منه حتى ثیابه التى کانت على بدنه. قال فقسمنا له قسمه و اشترینا له ثیابا و بعثنا له بنفقه. قال فما اتى علیه اشهر قلائل حتى مرض فکنا نعوده. قال فدخلت علیه یوما و هو فى الثیاب. ففتح عینیه ثم قال یا على! و فى لى و الله صاحبک. ثم مات. فولینا امره، فخرجت حتى دخلت على ابیعبدالله علیهالسلام فلما نظر الى قال یا على! وفینا و الله لصاحبک. قال فقلت صدقت جعلت فداک، هکذا قال لى و الله عند موته.
على بن ابىحمزه مىگوید: جوان با ما به کوفه برگشت، از تمام دارایى خود دست کشید حتى لباسى را که در برداشت، و طبق دستور امام (ع) عمل نمود. ما که با جوان سابقهى دوستى داشتیم بین خود پولى جمع نمودیم و براى او لباس خریدیم و مصارف یومیهاش را نیز عهدهدار شدیم. چند ماهى بیشتر طول نکشید که مریض شد. به
عیادتش مىرفتیم. روزى رفتم که لحظات آخر را مىگذراند، چشم باز کرد و مرا دید، گفت: اى على! به خدا قسم، مولایت به وعدهى خود وفا کرد. این جمله را گفت و از دنیا رفت.
ایت به وعدهى خود وفا کرد. این جمله را گفت و از دنیا رفت.
على بن ابىحمزه مىگوید: کار کفن و دفنش را انجام دادیم. سپس من از کوفه خارج شدم. موقعى که حضور امام صادق (ع) رسیدم تا مرا دید به من فرمود: اى على! ما وعدهاى را که به رفیقت داده بودیم، وفا کردیم. عرض کردم: بلى فدایت شوم، به خدا قسم او موقع مرگ خود همین مطلب را به من گفت.
منشى بنىامیه مدتها در شکم مادر روزگار از صراط مستقیم منحرف بود، افکار و اعمالش مسیر باطل را مىپیمود. با دستور امام صادق (ع) به راه حق گرایش یافت و در نتیجه با حسن عاقبت از دنیا رفت. برخلاف افکار و اعمال منشى بنىامیه، کسانى بودهاند که در رحم مادر روزگار سالهاى دراز با اعمال شایسته راه سعادت را طى مىکردند، اما در پایان کار از صراط مستقیم به انحراف گراییده و با سوء عاقبت از دنیا رفتهاند. شبى امیرالمومنین علیهالسلام از مسجد کوفه بیرون آمد که به منزل برود. یک چهارم شب سپرى گردیده و کمیل بن زیاد با آن حضرت بود. بین راه از در منزل مردى گذر کردند که در آن وقت شب با صدایى گرم و حزنآور قرآن مىخواند و این آیهى شریفه را تلاوت مىنمود:
امن هو قانت آناء اللیل.
کمیل در باطن، عمل او را بسیار نیکو تلقى نمود و به شگفت آمد، بدون اینکه سخنى بگوید. ناگاه على (ع) متوجه او شد و فرمود:
آهنگ این مرد تو را به شگفت نیاورد، او جهنمى است و عنقریب تو را از وضعش آگاه خواهم ساخت. کمیل سخت متحیر شد، از این جهت که اولا اندیشهى درونش براى امام (ع) مکشوف و مشهود است و ثانیا اینکه با قاطعیت مىفرماید که این قارى قرآن جهنمى است. طولى نکشید، جنگ خوارج پیش آمد. عدهاى با پیروى از اندیشهى باطل خود به ضلالت گرایش یافتند و مقابل امام معصوم (ع) قیام نمودند و کشته شدند. على (ع) بین سرهاى جدا شدهى آنان عبور مىکرد و شمشیر در دست داشت. کمیل بن زیاد با آن حضرت بود.
فوضع راس السیف على راس من تلک الرووس و قال یا کمیل «امن هو قانت آناء اللیل»، اى هو ذلک الشخص الذى کان یقرء القرآن فى تلک اللیله. فاعجبک حاله.
نیش شمشیر را بر یکى از سرهاى جدا شده گذارد و متوجه کمیل گردید و آیهى «امن هو قانت آناء اللیل» را قرائت کرد و فرمود: اى کمیل! صاحب این سر شخصى است که در آن شب قرآن مىخواند و تو از حسن حالش به شگفت آمده بودى.
آدمى در طول عمر، یعنى ایامى که دوران رحم مادر روزگار را مىگذراند، همواره در تحول و دگرگونى است، نه به حسن عاقبت درستکاران مىتوان مطمئن بود و نه به سوء عاقبت گناهکاران و این از جمله وصایاى امیرالمومنین (ع) به فرزندش حضرت حسین علیهماالسلام است.
اى بنى! لا تویس مذنبا فکم من عاکف على ذنبه ختم له بخیر و کم من مقبل على عمله مفسد فى آخر عمره صائر الى النار، نعوذ
بالله منها.
اى فرزند! هیچ گناهکارى را نومید و مایوس منما، چه بسیار افرادى که همواره گرد گناهان مىگشتند و عمرشان به خیر و خوبى پایان یافت، و چه بسیار افرادى به اعمال خوب روىآور بودند و در آخر عمر به فساد گرایش یافتند و جهنمى شدند. پناه مىبریم به خداوند از آتشى که در پایان عمر دامنگیر مىشود.
کسانى که احساس مىکنند قسمت مهمى از عمرشان سپرى گردیده و مىخواهند وصیت کنند، لازم است توجه کامل خود را به این امر معطوف دارند که همهى وصایا و سفارشهایشان بر اساس عدل و داد باشد و حقوق صاحبان حق را طبق موازین شرع مقدس در وصیتهاى کتبى یا شفاهى خود رعایت نمایند، و این امر آنقدر مهم است که وصیت جائرانه از گناهان کبیره شناخته شده است.
الحیف فى الوصیه من الکبائر.
جور و ستم در وصیت، یکى از معاصى بزرگ است.
وصیت ظالمانه و وصیت عادلانه مىتواند در سوء عاقبت یا حسن عاقبت وصیت کننده اثر بگذارد و این محتواى حدیثى است از پیشواى بزرگ اسلام (ص):
عن النبى صلى الله علیه و آله: ان الرجل لیعمل بعمل اهل الجنه سبعین سنه فیحیف فى وصیته فیختم له بعمل اهل النار. و ان الرجل لیعمل بعمل اهل النار سبعین سنه فیعدل فى وصیته فیختم له بعمل اهل الجنه.
رسول اکرم (ص) فرمود: یک فرد هفتاد سال همانند بهشتیان
عمل مىنماید. بعد، در وصیت خود نسبت به حقوق دگران جور و ظلم مىکند و پایان کارش به عمل اهل جهنم ختم مىشود، و یک فرد هفتاد سال رفتار جهنمى داشته، ولى در وصیت خود به حق و عدالت سفارش مىنماید و کارش به عمل اهل بهشت پایان مىیابد.
با توجه به محتواى روایات، روشن مىشود که وضع مردم در شکم مادر روزگار همواره در تحول و دگرگونى است، ممکن است افرادى صحیح العمل و درستکار بر اثر یک انحراف اصولى و اساسى با سوء عاقبت بمیرند و افراد نادرست و بدکار بر اثر یک قدم اساسى در صراط مستقیم با حسن عاقبت از دنیا بروند. انسانى که باایمان است و به روز جزا و صواب و عقاب الهى یقین دارد، باید از سوء عاقبت خود بترسد و همواره مراقب افکار و اعمال خویشتن باشد. انسان تا زنده است، از عالم غیب بىخبر است و از حسن عاقبت یا سوء عاقبت خویش ناآگاه، چون مرگ فرارسد و پردهى غیب بالا رود، متوجه مىگردد که بهشتى است یا جهنمى.
عن على علیهالسلام قال: و ما بین احدکم و بین الجنه او النار الا الموت ان ینزل به.
على (ع) فرموده: بین هر یک از شما با بهشت یا دوزخ فاصلهاى جز مرگ نیست.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: لایزال المومن خائفا من سوء العاقبه، لا یتیقن الوصول الى رضوان الله حتى یکون وقت نزع روحه و ظهور ملک الموت له.
پیمبر اکرم (ص) فرمود: افراد باایمان همواره از بدى عاقبت
خویشتن خائفاند و به رضا و خشنودى کامل بارى تعالى یقین ندارند تا موقع قبض روحشان فرا رسد و فرشتهى مرگ در برابرشان ظاهر گردد.
ما تا زمانى که در این جهان زندگى مىکنیم، از عاقبت خوب یا بد خویش ناآگاه و بىخبریم. مسلمانى که به حسن عاقبت علاقهى جدى دارد، موظف است از فرصت عمر ، یعنى از سرمایهى گرانقدر دار تکلیف استفاده کند و با اطاعت از اوامر الهى و اجتناب از منهیات او، خود را به شایستگى بسازد تا در معرض حسن عاقبت قرار گیرد و حیاتش به پاکى و نیکى پایان یابد. ضمنا خطر سوء عاقبت را از یاد نبرد، متوجه باشد که دنیا دگرگونى و تحول بسیار دارد، ممکن است بر اثر معاشرتهاى بد یا خواندن کتابهاى مضر یا علاقهى بیش از حد به شهوت و تمنیات نفسانى یا دیگر عوامل، از صراط مستقیم منحرف گردد، به عقاید باطل یا اعمال آلوده و بد گرایش یابد و موجبات سوء عاقبت خود را فراهم آورد. در نظر اولیاى گرامى اسلام، چگونگى پایان یافتن عمل آدمى، معیار سعادت و شقاوت است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ان حقیقه السعاده ان یختم للمرء عمله بالسعاده و ان حقیقه الشقاء ان یختم للمرء عمله بالشقاء.
امام صادق (ع) فرمود: سعادت حقیقى پایان یافتن عمل آدمى است به سعادت، و شقاوت واقعى نیز پایان یافتن عمل است به شقاوت.
مردان بزرگ الهى همواره در اندیشهى حسن عاقبت بودند و با زبان حال و قال از پیشگاه بارى تعالى آن را تمنى مىکردند. حضرت یوسف صدیق، آن مرد بزرگوار و باعظمتى است که در ایام عمر با
حوادث سخت و رویدادهاى توانفرسا مواجه گردید و براى رضاى بارى تعالى صبر کرد. او در مقام شکرگزارى، از نعمتهاى ظاهرى و معنوى که خداوند به وى اعطا نموده نام مىبرد، سپس از پیشگاه پروردگار توانا درخواست حسن عاقبت نموده عرض مىکند:
انت ولیى فى الدنیا و الاخره توفنى مسلما و الحقنى بالصالحین.
بار الها! تو ولى و صاحب اختیار من در دنیا و آخرتى. از ذات اقدست مىخواهم که روحم را در حالى قبض کنى و مرا بمیرانى که بندهى مطیع و فرمانبر بىقید و شرط تو باشم و به گروه صلحا و پاکان ملحقم فرمایى.
رسول اکرم (ص) در آستانهى ماه مبارک رمضان خطبهاى خواند و مردم را در آن ماه به وظایفشان متوجه نمود. ضمن سخن به مناسبتى از حادثهى دردناک قتل امیرالمومنین (ع) که در ماه رمضان روى مىدهد با دیدهى اشکآلود خبر داد. على (ع) خبر قتل خود را بسیار عادى و بدون کوچکترین عکسالعملى تلقى نمود، ولى از حسن عاقبت خود پرسید. عرض کرد: یا رسولالله!
و ذلک فى سلامه من دینى؟ قال صلى الله علیه و آله: فى سلامه من دینک.
آیا این حادثه در سلامت دین من روى مىدهد؟ نبى اکرم (ص) فرمود: در سلامت دینت کشته مىشوى.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در جملهى اول دعا که موضوع بحث امروز است، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
اللهم اختم بعفوک اجلى.
بار الها! به من حسن عاقبت کرامت کن و عمرم را با عفو و اغماضت به پایان برسان.
نتیجه آنکه حسن عاقبت براى افراد باایمانى که به روز جزا و ثواب و عقاب الهى یقین دارند، بسیار مهم است و معمولا در طول زندگى هر وقت مرگ را به خاطر مىآورند از سوء عاقبت خود نگران مىشوند و از درگاه بارى تعالى در دل یا به زبان، درخواست حسن عاقبت مىنمایند.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 12:12 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق(164 )
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و ورعا فى اجمال.
بار الها! به من ورعى روزى فرما که از حد اعتدال تجاوز ننماید.
«ورع» در لغت به معناى کف نفس از محرمات و گناهان است و دربارهى مقایسهى آن با «تقوى» احتمالاتى داده شده است. بعضى گفتهاند معناى «ورع» و «تقوى» یکى است، و بعضى از نظر ترک شبهات، بین «ورع» و «تقوى» تفاوت قائلاند و در اینجا عبارت کوتاهى از کتاب اقربالموارد ذکر مىشود.
ورع الرجل جانب الاثم و کف عن المعاصى و الشبهات. الورع محرکه التقوى.
گرایش مرد به «ورع»، عبارت از اجتناب از گناه و خوددارى از معاصى و شبهات است و «ورع» به معناى تقوى است.
ورع افراد باایمان در پیشگاه بارى تعالى ارزشى بسیار بزرگ دارد و به موجب حدیثى که آمده، خداوند آنان را در بهشت اختصاصى جاى مىدهد.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: فیما ناجى الله عز و جل به موسى علیهالسلام: یا موسى: ما تقرب الى المتقربون بمثل الورع عن محارمى فانى ابیحهم جنات عدن لا اشرک معهم احدا.
امام صادق (ع) فرمود: از جملهى مناجاتهاى خداوند با حضرت موسى بن عمران این بود که فرمود: اى موسى! هیچ عامل قربى همانند ورع از گناه، بندگانم را به من نزدیک نمىکند، من در مقابل ورع بهشت عدن را پاداش آنان قرار مىدهم، بهشتى که مختص این گروه است و دگران در این پاداش شریک آنان نیستند.
سعادت و رستگارى افراد باایمان وابسته به دو اصل اساسى است: یکى اتیان حسنات و آن دیگر ترک سیئات. اگر سئوال شود: نقش این دو در فلاح و رستگارى انسانها یکسان است یا متفاوت؟ در پاسخ باید گفت: ترک سیئات و اجتناب از گناهان در تامین سعادت آدمى نقش موثرترى دارد و این مطلب از محتواى روایات اولیاى اسلام بخوبى استفاده مىشود.
عن على علیهالسلام قال: اجتناب السیئات اولى من اکتساب الحسنات.
على (ع) فرمود: براى نیل به کمال انسانى و سعادت واقعى، پرهیز از گناهان نسبت به کسب حسنات در اولویت و برترى قرار دارد. گناهان و اعمال غیرمشروع، مطبوع طبع هوى و شهوات است. کسى که مىخواهد داراى ورع و تقوى باشد و از گناه و ناپاکى مصون بماند، لازم است با هواى نفس بجنگد، شهوت را مهار نماید و تمنیات غیرمشروعش را سرکوب کند. خلاصه، به فرمودهى رسول اکرم (ص)، خویشتن را مهیاى جهاد اکبر نماید و این کارى است بس مشکل و عبادتى است بسیار سنگین.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: ان اشد العباده الورع.
امام باقر (ع) فرمود: سختترین عبادات، ورع و خوددارى از
گناه است.
على (ع) در یکى از خطبهها، حدیثى از رسول اکرم (ص) نقل نموده، سپس ذیل حدیث نبوى، خود بیاناتى ایراد فرموده که سختى عبادت ورع را تبیین مىنماید.
کان رسولالله صلى الله علیه و آله یقول: ان الجنه حفت بالمکاره و ان النار حفت بالشهوات. و اعلموا انه ما من طاعه الله شىء الا یاتى فى کره و ما من معصیه الله شىء الا یاتى فى شهوه فرحم الله امرء نزع عن شهوته و قمع هوى نفسه.
رسول اکرم (ص) مىفرمود: بهشت را کارهایى احاطه نموده که مورد رغبت و میل مردم نیست. امام دوزخ محفوف به شهوات و کارهاى مطبوع هواى نفس است. آنگاه على (ع) مردم را مخاطب ساخت و فرمود: بدانید هیچ طاعتى نیست مگر آنکه از روى کراهت و بىمیلى انجام مىگردد و هیچ معصیتى نیست مگر آنکه از روى شهوت و لذت واقع مىشود، پس خداوند آن بنده را مشمول رحمت خود قرار دهد که از شهوات ناروا دل برگیرد و آن را واپس زند، هواى نفس را از کرسى حاکمیت به زیر آورد و از اطاعتش سرپیچى نماید. افرادى که علاقهمند به کف نفس و خویشتندارى هستند و مىخواهند به مقام رفیع ورع و تقوى نایل شوند، باید خود را بسازند و با تمرینهاى مفید، این ملکهى گرانقدر را در نفس خویش به وجود آورند و روزه گرفتن یکى از عوامل بسیار موثر براى نیل به این هدف عالى است. خداوند روزه را نه فقط بر مسلمین واجب نموده، بلکه در قرآن شریف خاطرنشان گردیده که پیروان انبیاء گذشته نیز به اداى این فریضه موظف بودهاند.
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من
قبلکم لعلکم تتقون.
اى کسانى که ایمان آوردهاید! روزه گرفتن به قضاى الهى بر عهدهى شما نوشته شده، همانطور که این فریضهى دینى براى امم پیش از شما نوشته شده بود.
روزه و تقوى چیزى جز کف نفس و امساک از محرمات الهى نیست. روزهدار در ایام ماه رمضان با اراده و اختیار خود به منظور اطاعت امر الهى از خوردن و نوشیدن و عمل جنسى و دیگر مفطرات که خواستهى هواى نفس و شهوات است، امساک مىنماید و روزه را با گرسنگى و تشنگى به پایان مىبرد. ماه رمضان ایام کف نفس و اوقات ورع و تقوى است. رسول اکرم (ص) در یکى از خطبهها آمدن ماه رمضان را بشارت داد و دربارهى وظایف مردم در آن ماه، مبسوطا سخن گفت.
قال امیرالمومنین علیهالسلام: فقلت یا رسولالله! ما افضل الاعمال فى هذا الشره؟ فقال: یا اباالحسن! افضل الاعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم الله عز و جل.
على (ع) فرمود: بین سخنان آن حضرت به پا خاستم و گفتم: اى رسول معظم! در این ماه چه عملى برتر از تمام اعمال است؟ فرمود: افضل اعمال در این ماه، کف و امساک از محرمات و گناهان است.
شاید در نظر بعضى، بهترین عمل در ماه رمضان خواندن قرآن، افطار دادن به مسلمانان روزهدار، صلهىرحم نمودن، و از این قبیل باشد، ولى رسول اکرم (ص) فرمود: بهترین عمل، اجتناب از گناه است، یعنى ماه رمضان ماه امساک است نه فقط مردم از مفطرات امساک
نمایند بلکه بهترین عمل آن است که تمام اعضاى بدن از چشم و گوش و زبان و دست و پا از گناه امساک داشته باشند. اگر ورزشکارى براى تقویت جسم، یک ماه متوالى تمرین نماید، قطعا پس از گذشت یک ماه، بر نیروى اعصاب و عضلاتش افزوده مىشود و بالنسبه قوى مىگردد. کسى که به امر الهى یک ماه متوالى روزه مىگیرد و با اراده و عمد، هواى نفس و شهوات خویش را واپس مىزند و از مفطرات امساک مىنماید، قطعا ارادهاش در کف نفس تقویت مىشود و اگر خواسته باشد مىتواند در تمام ایام سال از نیرویى که در ماه رمضان به دست آورده استفاده کند، به تمنیات غیرمشروع خویش پاسخ منفى دهد، و در راه ورع و تقوى پیشروى نماید. متاسفانه بیشتر مردم از تملک نفسى که بر اثر روزهى ماه رمضان به دست مىآورند، براى تقواى یازده ماه دیگر استفاده نمىکنند و عملا آن را نقض مىنمایند. از این رو، قرآن شریف در آیهى مذکور پس از اعلام وجوب روزه فرموده است:
لعلکم تتقون.
روزه بگیرید، شاید با این عمل مقدس به تقوى نایل شوید، یعنى اگر تصمیم ترک گناه را ادامه دهید، متقى و با ورع خواهید بود و اگر تصمیم خویش را نقض نمودید، از ورع و تقواى جامع بهره و نصیبى نخواهید داشت. اولیاى گرامى اسلام دربارهى اهمیت ورع، سخن بسیار گفته و پیروان خویش را به اهمیت آن متوجه نمودهاند.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: اتقو الله و صونوا دینکم بالورع.
امام صادق (ع) فرمود: راه تقوى در پیش گیرید و دین خود را
با ورع و پرهیز از گناه محافظت نمایید.
امام (ع) در این روایت اعلام خطر نموده و مىخواهد بفرماید اگر در گناه لاابالى و بیباک شدید، نه تنها به پلیدى و پستى مىگرایید، بلکه دینتان نیز در معرض زوال قرار مىگیرد و این مطلب در قرآن شریف نیز خاطرنشان گردیده است .
ثم کان عاقبه الذین اساءوا السوءآى ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزءون.
عاقبت کار بدعملان و اهل معصیت این است که آیات الهى را تکذیب مىکنند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار مىدهند.
مسلمان گناهکار نه تنها به دین خود آسیب مىرساند، بلکه موجب بدنامى اولیاى معصوم و منزه اسلام مىگردد و زبان دشمنان را به بدگویى مىگشاید.
قال ابوالصباح الکنانى لابیعبدالله علیهالسلام: ما نلقى من الناس فیک. فقال ابوعبدالله علیهالسلام: و ما الذى تلقى من الناس فى؟ فقال: لا یزال یکون بیننا و بین الرجل الکلام فیقول جعفرى خبیث. فقال: یعیرکم الناس بى؟ فقال له ابوالصباح، نعم. قال: فقال ما اقل و الله من یتبع جعفرا منکم. انما اصحابى من اشتد ورعه و عمل لخالقه و رجا ثوابه. فهولاء اصحابى.
ابوالصباح کنانى به امام صادق (ع) عرض کرد: ما از مردم بر اثر وابستگى به شما چه چیزها مىبینیم. امام (ع) فرمود: در مورد من از مردم چه مىبینى؟ گفت: بین ما و دگرى سخن رد و بدل مىشود، به ما مىگوید: جعفرى خبیث. امام (ع) فرمود: مردم شما را به واسطهى من
سرزنش مىکنند؟ عرض کرد: بلى. فرمود: به خدا قسم چقدر کم است از شما آن کس که تابع واقعى جعفر باشد. صحابى من کسى است که داراى ورع شدید است، براى آفریدگار عمل مىکند و به اجر او امیدوار است، این گروه اصحاب من هستند.
مدعى اسلام بودن، از تشیع سخن گفتن، انواع گناهان را مرتکب شدن، براى ائمهى طاهرین علیهمالسلام بسیار سنگین و گران است و موجب مىشود که دشمنان به اولیاى دین اسائهى ادب کنند و دربارهى آنان سخنانى ناروا بگویند. «ورع» همانند «تقوى» مراتب و درجاتى دارد. تحقق ورع به این است که آدمى از گناهان اجتناب نماید و دامن خویشتن را از معصیت منزه دارد.
عن حفص بن غیاث قال سالت اباعبدالله علیهالسلام عن الورع من الناس. فقال: الذى یتورع عن محارم الله عز و جل.
حفص بن غیاث مىگوید: از امام صادق (ع) سئوال کردم: چه کسى بین مردم داراى ورع است؟ فرمود: شخصى که از گناهان و محرمات اجتناب مىنماید.
اما ورع بىمانند و بلندپایه را کسى واجد است که نه تنها از محرمات قطعى و گناهان واضح پرهیز مىکند، بلکه از امور مشتبه نیز اجتناب مىنماید که مبادا به گناه آلوده شود و این مدلول کلام مولىالموحدین على علیهالسلام است.
لا ورع کالوقوف عند الشبهه.
مىفرماید: هیچ ورعى از نظر رفعت مانند توقف در امور مشتبه نیست.
وقفهى افراد متقى و با ورع در مورد شبهه، حاکى از این است که آنان به منهیات حضرت بارى تعالى توجه بسیار دارند و در مقام بندگى و اطاعت نه تنها پیرامون حرامهاى بین و گناهان واضح نمىگردند، بلکه از شبهات نیز اجتناب مىکنند که مبادا دچار حرام شوند. ولى این انسانهاى بزرگوار و منزه باید همواره مراقب باشند که در پرهیز از شبهات دچار افراط نشوند و از حد اعتدال تجاوز ننمایند، چه زیادهروى در این کار ممکن است آنان را به بیمارى وسواس مبتلا کند و در زندگى خود و کسانى که با آنان معاشرند ایجاد بىنظمى و اختلال نماید و اسلام هرگز این زیادهروى غیرعقلانى را اجازه نمىدهد. امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و ورعا فى اجمال.
بار الها! مرا از ورع و کف نفسى معتدل و دور از زیادهروى و افراط برخوردار فرما.
کلمهى «اجمال» در عبارت دعاى امام (ع) همان است که در مورد طلب روزى به کار برده شده است.
فى الحدیث: اجملوا فى الطلب اى لا یکون کدکم فیه کدا فاحشا.
در حدیث آمده که براى طلب روزى میانهرو و معتدل باشید، یعنى سعى شما در کسب معاش به افراط و زیادهروى نگراید.
حدیث شریفى از حضرت مولىالموحدین امیرالمومنین (ع) رسیده است که بحث امروز در مورد «ورع» و توقف در «شبهات» با
این حدیث پایان مىیابد.
لاتسترشد الى الحزم بغیر دلیل العقل. فتخطئى منهاج الراى، فان افضل العقل معرفه الحق بنفسه.
على (ع) فرموده: از غیر دلیل عقلى براى حزم و احتیاط راهنمایى نخواهید، چه آنکه اگر از غیر دلیل عقلى هدایت طلب نمودید، سرانجام براى تشخیص راى صحیح و صائب به خطا خواهید رفت.
بىگمان عقل افضل و برتر آن است که خود بنفسه حق را بشناسد و آن را از باطل تمیز دهد، پس بهترین و مطمئنترین راه براى شناخت ورع کامل و احتیاط صحیح استفاده از دلیل عقلى است.
¤ نویسنده: تنزیل نور
:: بازدید امروز ::
18
:: بازدید دیروز ::
65
:: کل بازدیدها ::
187984
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
::پیوندهای روزانه ::
:: دسته بندی یادداشت ها::
تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماههای سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه . حق نیکى کننده . حق همسایه . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .
:: آرشیو ::
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
دوازده معصوم علیهم السلام
آذر 1387
دی 1387
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::