تنزیل نور
ساعت 12:11 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق( 163)
بسم الله الرحمن الرحیم
و علما فى استعمال، و ورعا فى اجمال.
حضرت زینالعابدین علیهالسلام در این دو جمله از دعاى شریف «مکارمالاخلاق»، دو درخواست از پیشگاه بارى تعالى مىنماید: اول، بار الها! به من علمى روزى کن که در عمل به کار بندم. دوم، بار الها! مرا از ورع و کف نفسى معتدل برخوردار نما.
به خواست خداوند توانا، این دو جمله از دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است. اسلام دین علم و دانش است، اسلام دین تعقل و تفکر است، اسلام ناشر فرهنگ انسانسازى و هادى مردم به راه تعالى و تکامل است، اسلام مىخواهد پیروانش دانا و بینا بار آیند و حداقل از معلومات ابتدایى و قدرت خواندن و نوشتن برخوردار باشند. پیشواى اسلام (ص) بین مردم بىسواد عصر جاهلیت مبعوث به نبوت گردید، مردمى که از کتاب و درس و از خواندن و نوشتن بهرهاى نداشتند و جز از افتخارات احمقانه و تعصبات جاهلانه سخن نمىگفتند. در چنین محیط عقب افتاده و منحطى، اولین آیاتى که از طرف بارى تعالى به نبى اکرم (ص) وحى شد، حاوى مطلب علم و قلم و هادى مردم به خواندن و نوشتن بود:
اقرء و ربک الاکرم. الذى علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم.
بخوان به نام خداوند کریمتر از هر کریم. خداوندى که با قلم تعلیم داد. و به آدمى آموخت آن را که نمىدانست.
رسول اکرم (ص) براى آنکه از طفولیت، کودکان مسلمین را به راه تحصیل علم سوق دهد و آنان را به درس خواندن مانوس سازد، به پدران فرمود: از حقوقى که فرزندانتان به شما دارند این است که به آنان کتابت را بیاموزید.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من حق الولد على والده ثلاثه یحسن اسمه و یعلمه الکتابه و یزوجه اذا بلغ.
رسول اکرم (ص) فرمود: سه چیز از جمله حقوقى است که فرزند به پدر دارد: اول، براى او اسم نیکو انتخاب نماید. دوم، کتابت را به وى بیاموزد. سوم، موقعى که بالغ شد، وسایل ازدواجش را فراهم آورد.
به شرحى که در کتب تاریخ آمده، مسلمانان در جنگ بدر بر مشرکین پیروز شدند و جمعى از آنان را به اسارت گرفتند و با خود به مدینه آوردند. بنابراین شد که هر اسیرى مبلغى را فدیه بدهد و آزاد شود و چون اسیران از نظر تمکن مالى متفاوت بودند، مقرر گردید که هر اسیرى به قدر استطاعت خویش فدیه بپردازد. حداقل فدیه، هزار درهم بود و حداکثرش از چهار هزار درهم تجاوز نمىکرد. براى آنکه بدانیم خواندن و نوشتن اطفال مسلمین در نظر پیمبر گرامى اسلام (ص) تا چه حد ارزنده و مهم بود، به این جمله که عین عبارت ناسخالتواریخ است، توجه نمایید: «آنگاه پیغمبر (ص) با اصحاب فرمود: اسیران را
نیکو بدارید و نیکویى کنید و از مساکین فدیه نخواهید و آن مسکینان که صنعت کتابت دانستند، حکم رفت که هر یک ده تن از کودکان انصار را خط بیاموزند و آزاد باشند.» آیا چنین امرى در دنیا سابقه دارد که لشکر غالب از لشکر مغلوب، یاد دادن خواندن و نوشتن را به عنوان غرامت جنگ بپذیرد و اسیران دشمن را آزاد نماید؟ علم براى بشر کمال واقعى و برترى حقیقى است، علم با جوهر ذات عالم آمیخته و در همهى احوال با او هست، اطلاعات و معلومات بشر در چهارده قرن قبل محدود بود و از اسرار نهفتهى جهان آفرینش آگاهى نداشت. اولیاى گرامى اسلام در همان زمان کلمهى علم را دربارهى دانستههاى محدود آن روز به کار برده و فواید و آثارشان را ذکر نمودهاند.
عن على علیهالسلام قال: العلوم اربعه: الفقه للادیان، و الطب للابدان، و النحو لللسان و النجوم لمعرفه الازمان.
على (ع) فرمود: علوم چهار رشته است: علم فقه براى شناخت مقررات دینى، علم طب براى بدنها، علم نحو براى زبان و درست سخن گفتن، و علم نجوم براى شناخت زمانها.
نه تنها در روایات، کلمهى علم براى دانستنىهایى که نفع عمومى دارد استعمال شده، بلکه در مورد امور خصوصى نیز که نفع جامعه را در برندارد به کار رفته است. در حدیث آمده که رسول اکرم صلى الله علیه و آله وارد مسجد شد، دید جمعى گرد شخصى مىگردند. فرمود: این چه صحنه است؟ گفتند: مردى است علامه که گردش جمع شدهاند. پرسید: معلومات او چیست؟ پاسخ دادند عالم به انساب عرب و وقایع ایام جاهلیت است.
فقال: ذاک علم لا یضر من جهله و لا ینفع من علمه.
فرمود: این عملى است که اگر کسى نداند، ضرر نمىبرد و اگر کسى بداند، منتفع نمىشود.
در جهان کنونى، بشر بر اثر مطالعات گستردهى خود در کتاب تکوین به پارهاى از زوایاى تاریک طبیعت راه یافته و به اسرار نهفتهاى واقف شده است. کاوشها و تحقیقات عالمانهى دانشمندان سطح معلومات انسانهاى امروز را بالا برده و همچنان به راه خود ادامه مىدهند. دیروز علم طب را یک رشته مىدانستند و هر بیمارى ناچار بود براى معالجهى خود به طبیب عمومى محل مراجعه کند و اغلب نتیجه نمىگرفتند. امروز علم طب به صورت رشتههاى متعددى درآمده و دانشگاههاى بزرگ جهان در هر رشته افراد متخصصى را با معلومات و اطلاعات مربوط به آن رشته تربیت مىکنند و به وسیلهى آنان نیازهاى جامعه را برآورده مىسازند. تمام رشتههاى تخصصى طب و همچنین علوم مربوط به سایر رشتهها از قبیل فیزیک و شیمى، دانشهایى هستند ارزشمند و مورد نیاز بشر و همهى علوم طبیعى از نظر اسلام مورد تکریم و احترام است. رسول اکرم (ص) و ائمهى معصومین علیهمالسلام راجع به علوم اسلامى دو مطلب را ضمن روایات فرمودهاند که دربارهى هیچ علمى چنین سخنى نگفتهاند. اول وجوب فراگرفتن علم بر هر مرد و زن مسلمان. دوم لزوم عمل نمودن به علم براى نیل به سعادت و مصون ماندن از هلاک و تباهى.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: طلب العلم فریضه على کل مسلم.
رسول اکرم (ص) فرمود: طلب علم بر تمام مسلمانان واجب است.
و عنه صلى الله علیه و آله: طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه.
از پى گرفتن علم رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. گرچه در حدیث اول از «مسلمه» نام برده نشده، ولى کلمهى «مسلم» بتنهایى زن و مرد را شامل مىشود.
قال رسولالله صلى الله علیه و آله: العلماء رجلان: رجل عالم آخذ بعلمه فهذا ناج، و عالم تارک لعلمه فهذا هالک.
افراد عالم دو گروهاند: گروه اول به علم خود عمل مىکنند و نجات مىیابند، و گروه دوم به علم خویش عمل نمىکنند و هلاک مىشوند.
دربارهى قسمت اول، على (ع) ضمن یک عبارت کوتاه بیان نموده کدام علم است که فراگرفتنش بر همهى مردان و زنان مسلمان واجب عینى است و کدام علم است که وجوب ندارد.
عن سلیم بن قیس الهلالى قال سمعت علیا علیهالسلام یقول: العلم علمان، علم لا یسع الناس الا النظر فیه و هو صبغه الاسلام و علم یسع الناس ترک النظر فیه و هو قدره الله عز و جل.
سلیم بن قیس هلالى مىگوید: از على (ع) شنیدم که فرمود: علم دو قسم است، یکى علمى که مردم مسلمان نمىتوانند از فراگرفتنش سر باز زنند و باید حتما تمام مرد و زن مسلمان آن را بیاموزند و آن علمى است که به مردم رنگ مسلمانى مىبخشد، و آن
دیگر علمى است که بر تمام مردم آموختنش واجب نیست و آن مطالعه در کتاب تکوین و پى بردن به آثار قدرت رب قیوم است.
علوم مربوط به عقاید و اخلاق و احکام که به آدمى رنگ مسلمانى مىدهد و تمام مردان و زنان مسلمان باید آنها را فراگیرند متعدد است، براى اجتناب از تطویل کلام فقط به ذکر یک مثال از واجب و یک مثال از حرام اکتفا مىشود. نماز عبادتى است که از اول تکلیف تا پایان عمر بر تمام مردان و زنان مسلمان در سفر و حضر و در سلامت و مرض، واجب عینى است و باید آن را بجا آورند و براى اداى این فریضهى دینى لازم است وضو و غسل، حمد و سوره، اذ کار واجب، عدد رکعات، تعداد رکوعها و سجدهها، و سایر اجزاى آن را یاد بگیرند و عملا به کار بندند. کسى که نماز را نمىداند، رنگ مسلمانى ندارد. غیبت در آیین اسلام یکى از گناهان کبیره است، مردان و زنانى که مىخواهند در جامعه، رنگ مسلمانى داشته باشند، باید معناى غیبت را بدانند، به احکام و مقررات آن واقف گردند تا بتوانند خویشتن را از پلیدى آن گناه مصون و محفوظ دارند. خلاصه، علمى که یاد گرفتنش بر تمام مردان و زنان مسلمان واجب است و رسول اکرم (ص) دربارهاش فرموده:
طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه.
یاد گرفتن اجزا و احکام واجبات و محرماتى است که آیین اسلام بر عهدهى تمام مردان و زنان مسلمان گذارده است. بجا آوردن واجبات و ترک محرمات براى مکلف زمانى ممکن است که از پى یاد گرفتن آنها برود و به جزئیات و خصوصیاتشان واقف گردد، آنگاه امر الهى را اطاعت نماید و دستور خدا را نفیا و اثباتا به کار بندد. با توضیحى که به عرض رسید، مطلب اول، یعنى وجوب تحصیل علم بر
هر مرد و زن مسلمان که در روایات آمده، روشن شد. اما مطلب دوم، یعنى لزوم عمل نمودن به عمل نیز مورد کمال توجه اولیاى دین است و در این باره روایات زیادى رسیده است.
عن على علیهالسلام قال: ایها الناس اعلموا ان کمال الدین طلب العلم و العمل به.
على (ع) مردم را مخاطب ساخت و فرمود: بدانید کمال دین در طلب علم و عمل نمودن بر طبق آن است.
خطب امیرالمومنین على المنبر فقال: ایها الناس اعملوا اذا علمتم لعلکم تهتدون. ان العالم العامل بغیره کاالجاهل الحائر الذى لا یستفیق عن جهله.
امیرالمومنین (ع) در منبر خطبه خواند و ضمن بیان خود فرمود: وقتى چیزى را دانستید، طبق آن عمل کنید شاید هدایت شوید. بىگمان عالمى که به غیر علم خود عمل مىکند، همانند جاهل حیرانى است که هرگز از جهل خود رهایى نمىیابد.
عن مسعده بن زیاد قال: سمعت جعفر بن محمد علیهماالسلام و قد سئل عن قوله تعالى: «فلله الحجه البالغه»، فقال: اذا کان یوم القیامه قال الله تعالى للعبد اکنت عالما؟ فان قال نعم قال له افلا عملت بما علمت؟ و ان قال کنت جاهلا قال له افلا تعلمت؟ فیخصمه، فتلک الحجه البالغه لله عز و جل على خلقه.
مسعده بن زیاد مىگوید: از امام صادق (ع) دربارهى حجت بالغهى الهى که در قرآن شریف آمده، سئوال شد. شنیدم در جواب فرمود: خداوند روز قیامت به بنده خطاب مىکند: آیا عالم بودى؟ اگر بگوید:
بلى، به وى مىگوید: پس چرا طبق علمت عمل ننمودى؟ اگر بگوید: جاهل بودم، به او مىگوید: چرا نرفتى یاد بگیرى تا عمل کنى و این حجت بالغهى خداوند است بر آفریدههاى خود.
عمل نمودن بر طبق علم از جملهى مسائل مهم دینى و مورد کمال توجه اولیاى گرامى اسلام است. امام زینالعابدین (ع) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز، درخواستى اینچنین به پیشگاه بارى تعالى عرض مىکند:
و علما فى استعمال.
بار الها! به من علمى روزى کن که در عمل به کار بندم.
یکى از علل پیشرفت رسول اکرم (ص) در تبلیغ رسالت الهى آن بود که هر چه را مىگفت و به مردم دستور مىداد، خود به آن عمل مىنمود و همین امر نفوذ و تاثیر کلام آن حضرت را پیوسته در قلوب مردم افزایش مىداد. ائمهى معصومین علیهمالسلام نیز همانند جد بزرگوارشان رسول معظم اسلام (ص) بودند، آنچه را که مىدانستند خود به کار مىبستند و به مردم نیز یاد مىدادند و توصیهى عمل مىنمودند. در این باره شواهد زیادى در کتب اخبار است و در اینجا فقط به ذکر یک جمله از کلام مولى الموحدین امیرالمومنین (ع) اکتفا مىشود:
ایها الناس! انى و الله ما احثکم على طاعه الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیه الا و اتناهى قبلکم عنها.
اى مردم! قسم به خداوند، من شما را به هیچ طاعتى ترغیب ننمودم مگر آنکه خود در عمل به آن بر شما سبقت گرفتم، و شما را از هیچ معصیتى نهى ننمودم مگر آنکه خود پیش از شما از آن کار اجتناب کردم.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 12:10 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق( 162)
ممکن است کسى سئوال کند که آیا مىشود تمام اوقات سلامت یک انسان در عبادت مصروف گردد که حضرت زینالعابدین (ع) تندرستى و صحتى اینچنین را از پیشگاه الهى درخواست مىنماید؟ امام (ص) یک انسان زنده است و انسان زنده آب و
غذا مىخواهد، خواب و استراحت لازم دارد و خلاصه، شخص زنده باید نیازهاى طبیعى خویش را برآورده سازد تا زنده بماند و بتواند قسمتى از اوقات سلامت خویش را در عبادت و بندگى خداوند بگذراند. در پاسخ چنین سئوالى گفته مىشود: اگر عبادت را منحصر به نمازها و روزههاى واجب و مستحب و دیگر فرایض عبادى از این قبیل، که تحققشان منوط به قصد قربت است بدانیم، سئوال سائل بجاست. اما اگر عبادت را به معناى وسیعى که در شرع مقدس آمده در نظر بگیریم، انسان مسلمان مىتواند تمام نیازهاى طبیعى و دیگر کارهایى را که مرضى خداوند است، به قصد قربت و به منظور جلب رضاى او انجام دهد و بدین وسیله خداى را عبادت نماید. قدر و منزلت اعمال مردم، وابسته به نیتهاى آنان است و در این باره روایات زیادى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است و براى روشن شدن بحث، در اینجا پارهاى از روایات ذکر مىشود: عن النبى صلى الله علیه و آله قال: انما الاعمال بالنیات و انما لکل امرىء ما نوى، فمن کانت هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من کان هجرته الى دنیا یصیبها او امراه یتزوجها فهجرته الى ما هاجر الیه.
رسول اکرم (ص) فرمود: اعمال مردم تابع نیات آنهاست، اگر به قصد خدا و به قصد رسول خدا هجرت نموده، هجرتش در حساب بارى تعالى و پیمبر است و اگر هجرتش براى این بوده که از دنیا نصیبى عایدش گردد، یا زنى را به همسرى خود درآورد، هجرتش براى چیزى است که به انگیزهى آن هجرت نموده است.
خالق توانا بشر را آفریده، او را به خواب و غذا نیازمند ساخته و در حفظ حیات و سلامت بدن مکلفش نموده است و اداى این تکلیف، بدون غذا خوردن و خوابیدن میسر نیست. اگر غذا بخورد و استراحت بنماید، به قصد حفظ حیات و سلامت تن یا به نیت لذت بردن یا براى نیرومند شدن، وظیفهى طبیعى انجام گردیده است. اما اگر نیتش این باشد که خداوند مرا به حفظ حیات و سلامتم مکلف نموده و من با قصد قربت و به منظور اطاعت از حضرت احدیت غذا مىخورم و استراحت مىنمایم، این عمل طبیعى از چنین انسان باایمانى که به نیت قربت انجام داده، به حساب عبادات او محسوب مىشود. رسول اکرم صلى الله علیه و آله در عبارت کوتاهى به ابوذر غفارى این دستور را فرموده و او را به اداى این عمل ایمانى و انسانى متوجه نموده است:
یا اباذر! لیکن لک فى کل شىء نیه حتى فى النوم و الاکل.
اى اباذر! به گونهاى باش که در هر کارى با نیت قدم بردارى، حتى در خوابیدن و غذا خوردن.
کان صلى الله علیه و آله جالسا مع اصحابه ذات یوم فنظر الى شاب ذى جلد و قوه و قد بکر یسعى. فقالوا له: ویح هذا لو کان شبابه و جلده فى سبیل الله. فقال صلى الله علیه و آله: لا تقولوا هذا، فانه ان کان یسعى على نفسه لیکفها عن المساله و یغنیها عن الناس فهو فى سبیل الله، و ان کان یسعى على ابوین ضعیفین او ذریه ضعاف لیغنیهم و یکفیهم فهو فى سبیل الله و ان کان یسعى تفاخرا و تکاثرا فهو فى سبیل الشیطان.
روزى رسول اکرم (ص) با چند نفر از اصحاب خود در
نقطهاى نشسته بودند. حضرت جوانى را دید چابک و قوى که اول صبح مشغول کار و فعالیت شده است. اصحاب گفتند: کاش او چابکى و جوانى خود را در راه خداوند صرف مىنمود. حضرت فرمود: این سخن را نگویید، اگر این مرد کار مىکند که نان به دست آورد و خویشتن را از این و آن بىنیاز نماید، عملش در راه خداوند است، اگر پدر و مادر پیر یا کودکان ضعیفى دارد و براى تامین زندگانى آنان کار مىکند، عملش در راه خداوند است، اما اگر کار مىکند تا مالى به دست آورد براى ثروتاندوزى یا فخرفروشى، در راه شیطان قدم برمىدارد.
ملاحظه مىکنید که یک عمل با تفاوت نیت مىتواند براى خدا باشد و مىتواند براى شیطان. پس امام زینالعابدین (ع) که خود معلم مکتب انسانسازى اسلام است، قدرت دارد در کارها به گونهاى نیت کند که همهى اعمالش، حتى خوابیدن و غذا خوردنش، براى خداوند باشد و همهى آنها نزد بارى تعالى در حساب عبادات امام ( ع) محسوب گردد.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و فراغا فى زهاده.
بار الها! فراغت بالى عطا فرما که با بىاعتنایى به علایق دنیوى و امور مادى طى شود.
در این عبارت دو کلمه آمده است که باید معناى آنها از جهت لغت روشن گردد، یکى «فراغ» و آن دیگر «زهد».
الفراغ خلاف الشغل و الفراغ من العمل الخلاص منه.
فراغ، نقطهى مقابل شغل است و فراغ از کار به معناى خلاص شدن از آن عمل است.
الزهاده الزهد و هو فى اللغه ترک المیل الى الشیئى لعدم الرغبه فیه.
«زهاده» که در کلام امام سجاد (ع) آمده، به معناى زهد است و «زهد» در لغت، اظهار بىمیلى نسبت به چیزى است که بر اثر نداشتن رغبت درونى به آن پدید مىآید.
ساعات فراغت در روز یا ایام فراغت در سال از ادوار گذشته تا کنون مورد توجه جوامع بشرى بوده و افراد فارغ از کار، آن اوقات را به صور مختلف و با انجام کارهاى متفاوت مىگذراندند، بعضى نصیبشان از اوقات فراغت بهرههاى عقلانى و انسانى و فواید مادى و معنوى بوده و برخى بر اثر کارهاى ناروایى که در اوقات فراغت مرتکب مىشدند، چیزى جز ضررهاى مادى و معنوى و زیانهاى جسمى و روحى عایدشان نمىگردید. در تعالیم اسلام راجع به اوقات فراغت روایات متعددى رسیده و اولیاى دین دربارهى آن از ابعاد مختلف سخن گفته و تذکرات لازم را به پیروان خود دادهاند و در اینجا بعضى از آن احادیث ذکر مىشود:
عن الرضا علیهالسلام قال: و اجتهدوا ان یکون زمانکم اربعه ساعات: ساعه لله لمناجاته و ساعه لامر المعاش و ساعه لمعاشره الاخوان الثقات و الذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فى الباطن و ساعه تخلون فیها للذاتکم و بهذه الساعه تقدرون على الثلاث الساعات.
حضرت رضا (ع) فرمود: کوشش کنید که زمانتان چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و خلوت با حضرت بارى تعالى و ساعتى براى کار و کوشش و تامین معاش و ساعتى براى مصاحبت و مجالست برادران دینى مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیوبتان متوجه مىکنند و با خلوص به شما تذکر مىدهند و ساعتى را به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید، چه این ساعت تفریح و نشاط به شما نیرو مىبخشد و به قدرتى مجهزتان مىنماید که بتوانید اعمال سه ساعت دیگرى را که مذکور افتاد، هر چه بهتر و نیکوتر انجام دهید.
اوقات فراغت اگر در مجارى صحیح به کار گرفته شود، موجب نشاط و مایهى نیرومندى در سایر فعالیتهاست و اگر در کارهاى نادرست و گناهان صرف شود، مىتواند خطرات بزرگ و مفاسد غیرقابل جبران به بار آورد. بیشتر جرایم و جنایاتى که در دنیا به وقوع پیوسته، با دست افراد سالم و در اوقات فراغتشان واقع شده است. از این رو، پیشواى بزرگ اسلام (ص) براى آگاهسازى پیروان خود، این مهم را تذکر داده تا در ساعات فراغت راه انحرافى در پیش نگیرند و خویشتن را گرفتار فتنه و بلا ننمایند.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: نعمتان مفتون فیهما کثیر من الناس: الفراغ و الصحه.
رسول اکرم (ص) فرمود: دو نعمت است که بسیارى از مردم در آن دو به گمراهى و فساد گرایش یافتهاند: یکى فراغت است و آن دیگر سلامت.
حضرت زینالعابدین (ع) خطر ساعات فراغت را از زبان
عموم، با عبارت دعا به پیشگاه الهى چنین عرض مىکند:
فان قدرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامه لا تدرکنا فیه تبعه و لا تلحقنا فیه سامه.
بار الها! اگر براى ما ساعت فراغتى از شغل را مقدر فرمودهاى، آن را فراغتى سالم قرار ده که نه گرفتار پىآمدها و تبعات رنجآور آن باشیم و نه به خستگى و کوفتگى آن مبتلا شویم.
در قرون پیشین، یعنى روزگار قبل از انقلاب صنعتى، اوقات فراغت مردم کم بود، زیرا کارهاى مورد نیاز جامعه با دست انجام مىشد و تمام وقت افرادى را که عهدهدار کارى بودند مىگرفت، کسى که شغلش بافندگى بود و با دستگاهى ساده پارچه مىبافت، وقتى مشغول کار مىشد، دست و پا و چشم و تمام بدنش با هم فعالیت مىکردند، جالب آنکه او از اول صبح تا مقارن شب با این وضع دشوار کار مىکرد و محصول کارش بسیار ناچیز بود. موقعى که از کار دست مىکشید، با خستگى و فرسودگى بسیار به منزل مىرفت، لقمهى غذایى مىخورد و براى رفع خستگى در بستر مىخوابید، او نه ساعات فراغت داشت و نه نیروى ذخیرهاى که در آن ساعات با کارهاى تفریحى آزاد نماید، اما در دنیاى امروز با وجود ماشینهاى خودکار، وضع کار و کارگرى بکلى دگرگون شده است، کارگر بافندگى امروز در کنار ماشین خودکار ایستاده و دستگاه بافندگى با نیروى برق و سرعتى عجیب حرکت مىکند و پارچه مىبافد. کارگر امروز فعالیت بدنى ندارد، فقط در کنار ماشین نظارت مىکند و گاهى که نقصى در عمل ماشین مشاهده مىنماید برطرف مىسازد، و بر اثر سرعت عمل ماشین و ازدیاد
محصول، ساعات کار تقلیل یافته و اوقات فراغت فزون شده است. موقعى که کارگر از کار دست مىکشد، اولا وقت فراغتش زیاد است و ثانیا نیروها در وجودش باقى مانده و آنها را با اعمالى که در اوقات بیکارى انجام مىدهد آزاد مىسازد. ازدیاد ساعات فراغت، مواد مخدر، نوشابههاى الکلى، مناظر مهیج و خلاف عفت فیلمهاى سینمایى، و آزادى بیش از حد مصلحت، دنیاى غرب امروز را به راه فساد و تباهى کشانده و انسانیت و سجایاى انسانى را پایمال نموده است. به موجب نشریههاى آمارى، جرایم و جنایات هر سال نسبت به سال قبل فزونى دارد. خلاصه، فراغت زیاد و لذتگرایى از یک طرف و بىاعتنایى به مسئولیت در پیشگاه الهى از طرف دیگر، جهان را به انحطاط سوق مىدهد.
فى الحدیث: ان الله تعالى یبغض کثره الفراغ.
در حدیث آمده است که خداوند زیادى فراغت را دشمن دارد.
شاید سوء نظر خداوند به کثرت ساعات فراغت از جهت توسعه و ازدیاد جرایم و جنایات باشد. خلاصه، فراغت زیاد، دنیاى صنعتى امروز را با مشکلى بزرگ مواجه ساخته، نسل جوان را به سیهروزى و بدبختى سوق داده و زمینهى سقوط و انحطاط بشر را فراهم آورده است.
امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و فراغا فى زهاده.
بار الها! فراغتى را عطا فرما که در زهد و بىاعتنایى به مادیات طى شود.
چه بسیار از امور مادى و دنیوى است که از پى آنها رفتن مباح است، ولى انسان زاهد نمىخواهد وقت گرانقدرش در ساعات فراغت حتى براى نیل به آن مباحات صرف گردد. در اوقات فراغت، اسبسوارى، تیراندازى، شنا، پیادهروى، کوهنوردى، تماشاى گلها و زیباییهاى طبیعت، مجالست با افراد پاک و باارزش، مطالعهى کتب مفید، و دیگر کارهایى از این قبیل ممد سلامت تن و کمال روح است و با زهد منافات ندارد.
در پایان بحث، یک روایت آموزنده را در تبیین معناى زهد به عرض شنوندگان محترم مىرساند:
فى الحدیث سئل عن الزهد فى الدنیا فقال: هو ان لا یغلب الحلال شکره و لا الحرام صبره.
در حدیث آمده، از زهد سئوال شد که چیست؟ فرمود: زهد آن است که حلال بر شکر زاهد غلبه نکند و محرمات بر صبرش پیروز نگردد.
یعنى زاهد کسى است که شکرش در حلالهاى الهى که به وى عطا نمود دچار عجز نشود و صبرش در ترک محرمات الهى ناتوان نگردد.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 12:9 عصر دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق( 161)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى صحه فى عباده، و فراغا فى زهاده.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» از خداوند مىخواهد که بر حضرت محمد و آلش درود فرستد، سپس دو تمنى از ذات مقدسش مىنماید: اول، بار الها! به من تندرستى و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد. دوم، بار الها! فراغت بالى عنایت فرما تا در راه زهد و بىاعتنایى به دنیا طى شود.
به خواست خداوند توانا، این دو جمله از کلام امام سجاد علیهالسلام موضوع بحث و سخنرانى امروز است.
در جملهى اول دعاى امام (ع)، دو کلمه آمده است، یکى «صحت» و آن دیگر «عبادت». براى روشن شدن مطلب، لازم است دربارهى هر دو کلمه توضیح داده شود.
الصحه فى البدن حاله طبیعیه تجرى افعاله معها على الجرى الطبیعى.
صحت در بدن حالتى است طبیعى که با وجود آن، افعال بدن مسیر طبیعى خود را مىپیماید.
العبودیه اظهار التذلل و العباده ابلغ منها لانها غایه التذلل و لا یستحقها الا من له غایه الافضال و هو الله تعالى.
«عبودیت» اظهار تذلل است و «عبادت» از آن رساتر، زیرا عبادت به معناى تذلل نهایى است و تذلل نهایى شایستهى کسى است که واجد کمال نهایى است و او جز ذات اقدس الهى نیست.
تندرستى و جوانى دو عطیهى گرانقدر حضرت بارى تعالى است. بشر تا وقتى جوان است و سالم و از این دو نعمت برخوردار است، بهاى آن گوهرهاى نفیس را نمىداند و از قدر و منزلتشان آگاهى ندارد. موقعى به ارج و اهمیتشان واقف مىگردد که دچار فقدانشان گشته است.
عن على علیهالسلام قال: شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافیه.
على (ع) فرموده: دو چیز است که فضل و برترى آنها را احدى نمىداند، مگر کسى که آن دو را واجد بوده و هم اکنون از دست داده است، یکى جوانى و دیگرى عافیت.
در بعضى از روایات، نعمت گرانقدر صحت و عافیت در کنار نعمت امنیت ذکر شده و خاطرنشان گردیده است که ارج و ارزش این دو نعمت بر مردم ناشناخته و مجهول است:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: نعمتان مکفورتان: الامن و العافیه.
رسول اکرم (ص) فرمود: دو نعمت است که قدر و منزلتشان نزد مردم ناشناخته و پنهان است، یکى امنیت و آن دیگر عافیت.
ناامنى و بیمارى، دو قسم اختلال و بىنظمى است که بر اثر فعالیتهاى زیانبار، عناصرى فاسد و مفسد در پیکر اجتماع و در بدن انسان پدید مىآید. اگر در کشورى جادههاى اصلى و فرعى، شهرها و روستاها، کویها و برزنها مورد تجاوز افراد خودسر و لاابالى واقع شود و به منظور تعدى به اموال و اعراض و نفوس مردم با سلاحهاى سرد و گرم به افراد حمله کنند و آنان را مورد ستم قرار دهند، در آن محیط امنیت از میان مىرود، جامعه دچار خوف و هراس مىگردد، و زندگى مختل و بىنظم مىشود. اگر در کشور تن یک انسان، عروق بزرگ و کوچک که به منزلهى جادههاى اصلى و فرعى است، یا اعضاى عالى و اعضاى عادى که به منزلهى شهر و روستاست، میدان تاخت و تاز ویروسها و میکربها و موجودات انگلى گردد، انسان سالم بیمار مىشود و تا وضع به همان منوال است، بیمارى ادامه دارد، پس در واقع، ناامنى یک کشور به منزلهى بیمارى پیکر مملکت است و بیمارى یک انسان به منزلهى ناامنى کشور تن است و اینکه در روایت، امنیت و عافیت در کنار هم قرار گرفتهاند، مبین اختلالاتى است که گاه در اجتماع و گاه در بدن انسان پدید مىآید. حافظ امنیت کشور، یعنى نگهبان سلامت اجتماع و سرکوب کنندهى عوامل ناامنى و اختلال، وجود حکومت دادگر و مقتدر و اجراى قوانین عادلانه است، و حافظ سلامت تن، یعنى نگهبان امنیت کشور بدن، پزشک دانا و به کار بستن برنامههاى عالمانهى طبى است. حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام راجع به حفظ امنیت کشور و مجازات عوامل فساد و اخلال، ضمن بیان علل احکام که براى فضل بن شاذان شرح داده،
دربارهى وجود اولوالامر و حکومت اسلامى چنین فرموده است:
فان قال قائل فلم جعل اولى الامر و امر بطاعتهم قیل لعلل کثیره منها ان الخلق لما وقفوا على حد محدود و امروا ان لایتعدو ذلک الحد لما فیه من فسادهم لم یکن یثبت ذلک و لا یقوم الا بان یجعل علیهم فیه امینا یمنعهم من التعدى و الدخول فیما حظر علیهم لانه لو لم یکن ذلک لکان احد لا یترک لذته و منفعته لفساد غیره، فجعل علیهم قیما یمنعهم من الفساد و یقیم فیهم الحدود و الاحکام.
اگر کسى سئوال کند که چرا خداوند براى مردم اولوالامر قرار داده و آنان را به اطاعتشان موظف نموده است، گفته مىشود این جعل از طرف بارى تعالى علل متعددى دارد، از آن جمله اینکه وقتى مردم طبق تکالیف بارى تعالى محدود شدند و باید همواره آن حدود را رعایت نمایند و از موازین قانونى فراتر نروند، زیرا تجاوز از قانون مایهى تباهى و فسادشان خواهد بود، این قوانین سعادتبخش تثبیت نمىشد و اجرا نمىگردید مگر آنکه فرد امینى را براى حسن اجراى آن مقررات بگمارد که مانع تعدى افراد به یکدیگر شود، چه اگر اولوالامر و مجرى قانون نباشد، هیچ کس لذت و نفع خویش را براى رعایت حال دیگرى ترک نمىنمود، از این رو خداوند قیمى را تعیین فرموده که مانع فساد مردم شود و افراد متخلف را با اجراى حدود و احکام الهى کیفر نماید.
امام صادق (ع) نیز وجود طبیب بصیر و مورد وثوق را براى حفظ سلامت و امنیت بدن مردم از نیازهاى قطعى جوامع بشرى دانسته و در کنار حکومت از آن نام برده است. جالب آنکه امام (ع) پیش از
ذکر حکومت و طبیب، از وجود فقیه عالم متقى که حافظ امنیت افکار از وسوسههاى گمراه کننده و اندیشههاى باطل است، سخن گفته و ضرورت آن را خاطرنشان فرموده است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: لا یستغنى اهل کل بلد عن ثلاثه یفزع الیه فى امر دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجا: فقیه عالم ورع و امیر خیر مطاع و طبیب بصیر ثقه.
امام صادق (ع) فرمود: اهل هیچ بلدى بىنیاز از سه چیز نیستند که در امر دنیا و آخرتشان به آن پناهنده شوند و اگر فاقد این سه امر بودند، وحشى و عقب افتاده هستند: اول، دینشناسى که عالم و متقى باشد، دوم، حکومتى که خیرخواه و مورد اطاعت باشد، سوم، پزشکى که در طب بینا و در جامعه مورد اعتماد باشد.
حکومتها براى اعادهى امنیت و رفع نگرانى مردم از مامورینى که به سلاحهاى سرد و گرم مسلحاند استفاده مىکنند و به وسیلهى آنان اخلالگران را دستگیر و مجازات مىنمایند و جامعه را از شرشان خلاص مىکنند. داروخانهها براى پزشکان به منزلهى انبار مهمات براى حکومتهاست. اطبا نیز براى اعادهى سلامت بیماران از پرستاران تحصیلکرده و باتجربه استفاده مىکنند، داروهاى لازم را در اختیارشان مىگذارند و میکربها و دیگر عوامل بیمارى را که مایهى ناامنى بدن و موجب بیمارى گردیده، از میان مىبرند و سلامت را به مریض برمىگردانند. خلاصه، سلامت و امنیت براى فرد و جامعه دو قرین مهم و گرانمایه هستند و در حدیث رسول اکرم (ص) که مذکور افتاد، در کنار هم آمدهاند و پیمبر اسلام (ص) فرموده: این دو نعمت مکفور و
مجهول القدرند. کسى که داراى گوهر گرانبهایى است، اگر بخواهد آن را حفظ کند و از خطر مصونش دارد، باید همواره متوجه آن باشد و مراقبتهاى لازم را براى محافظتش معمول دارد. امنیت گوهرى است گرانقدر و مربوط به جامعه، هر فردى به عنوان عضویت اجتماعى موظف است که در حفظ آن بکوشد و قدمى برخلاف امنیت عمومى برندارد. تندرستى و سلامت نیز گوهرى است پرارزش و مربوط به فرد، هر انسانى باید آن سرمایهى پرارج را حفظ کند و از ارتکاب اعمال مخالف سلامت و منافى بهداشت، اجتناب نماید. در اسلام، امر سلامت افراد آنقدر مهم شناخته شده که اداى هر یک از فرایض دینى اگر به سلامت شخص مکلف زیان مىرساند، از انجام آن تکلیف معاف گردیده است. بدبختانه بسیارى از مردم قدر نعمت سلامت را نمىدانند، مگر موقعى که آن نعمت از دستشان برود و بیمار شوند.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: العافیه نعمه خفیه اذا وجدت نسیت و اذا عدمت ذکرت.
امام صادق (ع) فرمود: عافیت نعمتى است پنهان، وقتى یافت مىشود، فراموش مىگردد و چون از کف مىرود، به یاد مىآید.
اولیاى بزرگ الهى همواره متوجه نعمت تندرستى و سلامت بوده و شکر آن نعمت را در پیشگاه بارى تعالى به جاى مىآوردند و از خداوند مىخواستند که در آینده نیز سلامت و تندرستى را روزى آنان قرار دهد. افرادى که بر اثر بیمارى متوجه ارزش سلامتى شدهاند، دعا مىکنند که خداوند سلامتى را به آنان برگرداند و از آن نعمت بزرگ دوباره برخوردارشان سازد.
امام زینالعابدین (ع) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز، از خداوند درخواست صحت مىنماید و به عرض مىرساند: تندرستى و صحتى را تمنى مىکنم که در راه عبادتت به کار برده شود:
و ارزقنى صحه فى عباده.
بار الها! به من تندرستى و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد.
براى آنکه شنوندگان محترم به اهمیت و ارزش معنوى قسمت آخر دعاى امام (ع) متوجه شوند، لازم است در این باره توضیح مختصرى به عرض برسد. البته همهى مردم به طور طبیعى خواهان سلامت و تندرستى هستند و از بیمارى، هر چند خفیف باشد، ناراضى و گریزاناند، ولى هدف افراد در این خواسته متفاوت است، بعضى دستگاه تعقل و تفکر خود را در مطالعهى نظام حکیمانهى عالم و شناخت آفریدگار توانا به کار نبسته، عالم را پدیدهى تصادف و اتفاق پنداشته و به عوالم ماوراى طبیعت عقیده ندارند، اینان انسان را فقط از دیدگاه مادى و لذتگرایى مىنگرند و پیرو خواستهها و تمنیات خویش هستند، تندرستى و سلامت را براى آن مىخواهند که بتوانند با نشاطى بیشتر و رغبتى فزونتر تمنیات حیوانى خود را هر چه بیشتر و بهتر اقناع نمایند.
قرآن شریف در معرفى این گروه فرموده است:
لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل.
اینان دستگاه تعقل و تفکر دارند، اما آن را در فهم و درک حقایق به کار نمىگیرند، چشم دل دارند، ولى از آن براى دیدن
واقعیتها استفاده نمىکنند، گوش دل دارند، اما نمىخواهند سخنان حق را بشنوند. اینان گر چه به صورت انساناند، ولى در واقع همانند چهارپایاناند، بلکه گمراهتر از آنها.
گروه دیگر عقل را به کار بسته، در نظام جهان فکر کرده و اذعان نمودهاند که محال است این عالم منظم و حساب شده، بدون آفریدگار عالم و حکیم به وجود آمده باشد، از این رو نظریهى مادیون را باطل شناخته و به الهیون پیوستهاند، اما در این باره فکر نکردهاند که چرا خالق حکیم در کرهى زمین فقط انسان را از مزایاى عقل، هوش بسیار، قدرت تکلم، فراگرفتن علم به طور نامحدود، سلطه بر جهان طبیعت، و دیگر امورى که معیار ارزشهاى انسانى است برخوردار نموده و حیوانات را از این عطایا بىنصیب آفریده است. آیا خداوند از خلقت انسان هدفى نداشته؟ آیا بشر عاقل در پیشگاه الهى مسئولیتى ندارد، و خلاصه آیا انسانها در زمین خودسر آفریده شده و مىتوانند مرتکب هر ناروایى شوند. قرآن شریف در این باره فرموده:
افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون.
آیا گمان مىکنید که شما را بیهوده خلق نمودهایم و به سوى ما برنمىگردید؟ این گروه گر چه الهى هستند، ولى عملا همانند مادیون قدم برمىدارند و چون به دعوت پیمبران الهى توجه ننمودهاند، خویشتن را یله و رها مىپندارند و نعمت سلامت را براى اقناع بعد حیوانى خویش مىخواهند و بس.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من لم یر لله عز و جل علیه نعمه الا فى مطعم او مشرب او ملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه.
رسول اکرم (ص) فرمود: کسى که نعمت الهى را دربارهى خود منحصر به خوردنیها و نوشیدنیها و پوشیدنیها بداند، عملش نارسا و کوتاه است و عذابش نزدیک.
گروه سوم کسانى هستند که به آفریدگار جهان ایمان دارند، دعوت پیمبر خداوند ( ص) را اجابت نموده، و به احکام الهى و حلال و حرامش معتقدند. اینان در مقام عمل از جهت اداى فرایض و ترک محرمات با هم تفاوت دارند، بسیارى از آنها کم و بیش، اعمالشان مشوب به گناه است، برترین این گروه، مسلمانان وظیفهشناس و درستکارى هستند که در انجام واجبات و پرهیز از گناهان کوشش و جدیت بسیار دارند. این گروه ممتاز همانند سایر مردم خواهان تندرستى و صحتاند و هرگز نمىخواهند نعمت سلامتى را در راه ارتکاب کوچکترین گناه صرف نمایند، ولى بسیارى از آنان آگاهانه یا ناآگاه در حال صحت و تندرستى به جلب مادیات حلال و اقناع تمنیات مشروع حیوانى بیش از جنبههاى معنوى و انسانى ابراز علاقه مىنمایند. امام زینالعابدین (ع) در جملهى اول دعاى خود از پیشگاه حضرت بارى تعالى تندرستى و صحتى را درخواست مىکند که فقط در راه عبادتش مصروف گردد و موجب تعالى معنوى و تکامل انسانیتش شود:
و ارزقنى صحه فى عباده.
بار الها! به من صحتى را روزى فرما که در راه بندگى و عبادتت به کار برم.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 11:2 صبح دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق( 160)
مردم به ضرورت زندگى و ادامهى حیات ناچارند براى هم کار کنند، منشى براى تاجر، بنا براى صاحبخانه، کارگر براى کارفرما، و کشاورز براى مالک، و با دریافت کارمزد، امرار معاش نمایند و آبرومندانه زندگى کنند. انجام دادن هر کار مشروع و مورد نیاز مردم و به دست آوردن مال، در طلب روزى حلال رفتن و با عز و احترام زندگى کردن است. در تمام این قبیل موارد، رازق خداوند است و پرداخت کنندگان کارمزد مجارى ایصال فیض حضرت بارى تعالى هستند. اما على (ع) دربارهى امر روزى به فرزند بزرگوارش حضرت حسن (ع) توصیهى جالبى فرموده است:
و ان استطعت الا یکون بینک و بین الله ذو نعمه فافعل فانک مدرک قسمک و آخذ سهمک و ان الیسیر من الله سبحانه اعظم و اکرم من الکثیر من خلقه و ان کان کل منه.
اگر مىتوانى کارى کنى که بین تو و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد، آن کار را انجام ده، چه آنکه تو در هر صورت قسمت خود را مىگیرى و سهم خویش را دریافت مىنمایى، اما رزق کم از طرف خداوند، عظیمتر است و کرامت زیادترى دارد از رزق زیادى که به وسیلهى خلق دریافت نمایى، گر چه تمام رزقها بىواسطه یا باواسطه از خداوند رازق است.
کشاورزى و باغدارى دو نمونه از روزى رساندن خداوند است، بدون آنکه صاحب نعمتى واسطه باشد. کسى که قطعه زمینى دارد، اگر بتواند در آن زراعت کند یا اشجار میوه غرس نماید، نان خود را از محصول زراعت تهیه کند یا از فروش میوهى باغ ارتزاق نماید، او رزق خود را بدون واسطهى صاحب نعمت، از خداوند دریافت نموده است. اگر خود او قادر نباشد تمام کارهاى زراعت یا باغدارى را انجام دهد و باید از وجود کارگر استفاده کند و اجرت بدهد، در آن صورت وى صاحب نعمتى است که واسطهى روزى کارگران شده است، ولى رزق خود را بدون واسطه از خداوند رازق گرفته است. دستور على (ع) به فرزندش حضرت مجتبى (ع) حاوى چند نکتهى آموزنده است: اول، رزقى که از خداوند، بدون واسطه، به انسان مىرسد، منزه از هر منت و ذلت است، اما رزقى که از دست بشر صاحب نعمت مىرسد، بدین معنى است که انسانى براى انسان دیگرى کار کرده و رزق خود را از وى دریافت نموده است. این عمل هر قدر محترمانه انجام شود، قطعا با رزقرسانى خداوند تفاوت دارد، جالب آنکه این دستور را على (ع) در نامهى خود به فرزند خویش نوشته و در سه سطر قبل از این عبارت، در همان نامه، تذکر داده است:
اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الى الرغائب.
فرزند عزیز: همواره کرامت و بزرگوارى نفس خویش را حفظ کن و از تن دادن به هر پستى اجتناب نما، هر چند با تحمل آن پستى به تمنیاتت دست مىیابى.
دوم، کشاورزى و درختکارى در شرع مقدس، از تمام شغلها بیشتر مورد توجه است و در این باره روایاتى از اولیاى دین رسیده و علماى حدیث در کتب اخبار، باب مخصوصى را براى آن باز نمودهاند.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ازرعوا و اغرسوا و الله ما عمل الناس عملا اجل و اطیب منه.
امام صادق (ع) فرمود: زراعت کنید و درخت بکارید، قسم به خداوند هیچ عملى را مردم انجام نمىدهند که بزرگتر و پاکیزهتر از آن باشد.
رزقى که از این راه به دست مىآید، اولا پاک و منزه از هر شبهه است، ثانیا زارع و درختکار، روزى خود را بدون واسطه از خداوند رزاق دریافت مىنمایند. سوم رسول اکرم (ص) و ائمهى معصومین علیهمالسلام به درختکارى و زراعت علاقهى بسیار داشتند و در فرصتهایى که به دست مىآمد، خود شخصا درخت مىکاشتند یا زمین را براى افشاندن بذر مهیا مىنمودند و این مطلب ضمن روایات متعددى آمده است.
باع على علیهالسلام حدیقته التى غرسها له النبى صلى الله علیه و آله و سقاها هو بیده باثنى عشر الف درهم.
على (ع) باغچهاى را که پیمبر اکرم (ص) براى آن حضرت درختکارى نموده بود و على (ع) خود آن را به دست خویش آب مىداد، به دوازده هزار درهم فروخت.
على (ع) به دست خود اراضى موات را احیا نمود، نخلستانهایى را به وجود آورد، به درختها آب مىداد، و مقدار قابل ملاحظهاى از آن نخلستانها را وقف نموده است. سایر ائمهى معصومین علیهمالسلام نیز به کشاورزى علاقهى زیاد داشتند و ضمن سخنرانیهاى گذشته، بعضى از روایات مذکور افتاد که گاهى امامان معصوم در مقابل آفتاب سوزان عرق مىریختند و در مزرعه کار مىکردند. کسانى که از محصول زراعت یا فروش میوههاى باغ ارتزاق مىنمایند تا زمانى که آفتى مخرب به آنها نرسد، وضع زندگى محفوظ است و هزینهى معاش با سهولت تامین مىگردد، و امام سجاد (ع) در جملهى اول این قطعه از دعا، چنین درخواستى را از پیشگاه الهى دارد:
و صن وجهى بالیسار.
بار الها! آبروى مرا در جامعه با گذران سهل و آسان محافظت فرما.
اگر بر اثر نیامدن باران، زراعت و درختها بخشکند، یا سیلى بنیان کن به جریان افتد، آنها را بشوید و با خود ببرد، یا طوفانى شدید و ممتد وزیدن گیرد و نابودشان نماید، در این صورت مضیقه و تنگى معاش آغاز مىگردد و اولین اثر آن کاهش جاه و محبوبیت و سبک شدن قدر و منزلت اجتماعى است، و این همان است که حضرت زینالعابدین (ع) در جملهى دوم این قطعه از دعا، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و لا تبتذل جاهى بالاقتار.
بار الها! مورد حمایتم قرار ده و موجباتى را فراهم آور که وزن و ارزشم در افکار عمومى کاهش نیابد و در معرض خوارى قرار نگیرم.
این قبیل بلایا و آفات که مصائب سنگین به بار مىآورد و زندگى خانوادهها را مختل مىنماید، جز ذات اقدس الهى احدى قادر نیست آنها را دفع کند و از بروزشان جلوگیرى نماید. اگر خداوند عنایت فرمود و دعا را مستجاب کرد، آن حوادث و رویدادهاى تلخ پیش نمىآید و هزینهى معاش بخوبى تامین مىگردد و در نتیجه آبرو و عز اجتماعى محفوظ خواهد ماند و زندگى بسهولت مىگذرد. اما اگر دعا در پیشگاه خداوند مقبول نیفتد و یکى از آن بلایا نازل گردد، مزرعه یا باغ از میان برود، عوارض و پىآمدهایى خواهد داشت که امام (ع) در جملات مورد بحث امروز، توضیح داده است. اول:
فاسترزق اهل رزقک.
بار الها! پس ناچار باید از کسانى روزى بخواهم که خود
روزىخوار تو هستند.
با آمدن بلا و از بین رفتن زراعت و باغ، روزى رساندن خداوند بدون وساطت صاحبان نعمت پایان مىیابد و از این پس باید کسانى عهدهدار روزى ما شوند که خودشان روزىخوار تو هستند. ادامهى حیات و ضرورت غذا ایجاب مىکند که در چنین موقعى صاحبان نعمت به وظیفهى اسلامى و انسانى خویش عمل کنند، به آسیبدیدگان غذا بدهند، آنان را سیر کنند، و از خطر مرگشان برهانند و خویشتن را مشمول رحمت واسعهى الهى نمایند. به موجب روایات، ارزش این عمل در پیشگاه الهى بسیار گرانقدر و عظیم است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: من اطعم مومنا حتى یشبعه لم یدر احد من خلق الله ما له من الاجر فى الاخره، لا ملک مقرب و لا نبى مرسل الا الله رب العالمین. ثم قال: من موجبات المغفره اطعام المسلم السغبان. ثم تلا قول الله عز و جل: او اطعام فى یوم ذى مسغبه. یتیما ذا مقربه او مسکینا ذا متربه.
امام صادق (ع) فرمود: کسى که مومنى را طعام بدهد تا سیر شود، هیچ یک از خلق خداوند نمىداند براى سیرکننده در آخرت چه اجرى است، نه ملک مقرب آگاه است و نه نبى مرسل، فقط خداوند است که پاداش چنین انسانى را مىداند. آنگاه فرمود: از عوامل مغفرت الهى، طعام دادن به مسلمان قحطى زده است، سپس آیاتى را از قرآن شریف تلاوت فرمود: طعام دادن در روز قحط به یتیمى که داراى قرابت است، یا فقیرى که بر خاک نشسته است و هیچ ندارد.
کسى که بر اثر خشکسالى یا سیلزدگى مزرعه و باغش، که
راه ارتزاقش بوده، از بین رفته، قحطى زدهاى است که هستى خویش را از دست داده و خاکنشین گردیده است.
و استعطى شرار خلقک.
بار الها! براى تامین معاش ناچار مىشوم از شرار خلقت طلب عطا نمایم.
دومین پىآمد مضیقه و تنگى معاش، کمک خواستن از افرادى است که فرومایه و فاقد فضیلتاند و این اظهار حاجت براى افراد بزرگوار بسیار سنگین و جانکاه است. على (ع) دربارهى این گروه فرموده: عجبت لرجل یاتیه اخوه المسلم فى حاجه فیمتنع عن قضاءها و لا یرى نفسه للخیر اهلا، فهب انه لا ثواب ترجى و لا عقاب یتقى افتزهدون فى مکارمالاخلاق.
تعجب مىکنم از مردى که برادر مسلمانش براى حاجتى به وى مراجعه مىکند و او از برآوردن آن حاجت امتناع مىنماید و خود را شایستهى عمل خیر نمىبیند، گیرم که وى نه به ثواب قیامت امیدوار است و نه از عقاب قیامت باک دارد، آیا به کرایم اخلاق و سجایاى انسانى نیز بىاعتناست.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: المومن المحتاج رسولالله الى الغنى القوى. فاذا خرج الرسول بغیر حاجه غفرت للرسول ذنوبه، سلط الله على الغنى القوى شیاطین تنهشه قال قلت کیف تنهشه؟ قال یخلى بینه و بین اصحاب الدنیا فلا یرضون بما عنده حتى یتکلف لهم، یدخل علیه الشاعر فیسمعه فیعطیه ما شاء فلا یوجر علیه، فهذه الشیاطین التى تنهشه.
امام صادق (ع) فرمود: مومن محتاج، رسول خداوند است به سوى غنى قوى. وقتى آن رسول از نزد غنى برمىگردد در حالتى که حاجتش برآورده نشده، تمام گناهانش بخشیده مىشود و خداوند شیاطینى را بر غنى قوى مسلط مىکند که به وى نیش بزنند. راوى عرض کرد: چگونه نیش مىزنند؟ فرمود: اهل دنیا را گردش جمع مىکنند و شاعرى را نزدش مىبرند و شعرهایى را که گفته به وى مىشنواند و هر چه بخواهد به عنوان صلهى شعر باید به او بدهد در حالى که کمترین اجرى در پیشگاه خداوند ندارد و این کار نیش زدن شیاطین به آن غنى قوى است.
فافتتن بحمد من اعطانى.
سومین پىآمد تنگى معاش که امام سجاد (ع) به پیشگاه الهى عرض مىکند، این است که: بار الها! اگر در مضیقهى معاش قرار گیرم و ناچار شوم روزى تو را از واسطهى صاحب نعمت، که خود روزىخوار توست، دریافت نمایم، در آزمایش حمد غیر تو واقع مىشوم. بار الها! حمد مخصوص ذات مقدس توست و من نمىخواهم در زندگى جز تو کسى را حمد نمایم.
و ابتلى بذم من منعنى.
بار الها! مبتلا شوم به ذم کسى که به من مساعدت ننموده و از کمک خود محرومم ساخته است.
چهارمین امرى که از عوارض تنگى معاش است و حضرت زینالعابدین (ع) به پیشگاه الهى عرض نموده، این است که بر اثر مضیقهى مالى باید رزق تو را با وساطت صاحبان نعمت دریافت کنم.
بعضى از صاحبان نعمت اهل خیرند و از کار نیک استقبال مىکنند و بدون منت خدمتى را که باید و شاید انجام مىدهند، اما بعضى از شرار
خلقاند و از خدمت مالى به کسانى که از هر جهت شایستهى خدمتاند ابا دارند، به نیازمندان با تلخى برخورد مىکنند و به آنان کمکى نمىنمایند. این منع و امساک خاطرهى بدى در ذهن افراد تهیدست به جاى مىگذارد، ممکن است بر اثر حرمان از کمک آنان به ذمشان مبتلا گردند و من نمىخواهم زبانم به مذمت دیگران باز شود. حضرت زینالعابدین (ع) در پایان این قطعه از دعاى «مکارمالاخلاق» و بیان عوارض و پىآمدهاى ناشى از مضیقهى مال و تنگى معاش، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و انت من دونهم ولى الاعطاء و المنع.
بار الها! اگر بر اثر نزول بلا وسیلهى ارتزاقم از بین برود و نتوانم روزى خود را بلا واسطه از تو به دست آورم و دچار مضیقه گردم، باید رزق اعطایى تو را با وساطت صاحبان نعمت، که خود روزىخوار تو هستند، دریافت دارم و اینان دو گروهاند: بعضى از اخیارند و با گشادهرویى احسان مىنمایند و بعضى ممسکاند و با دارا بودن مال بخل مىکنند و از کمکهاى لازم ابا مىنمایند، ولى ذات مقدست که مالک واقعى تمام جهان هستى است، ولى و صاحب اختیار هر دو گروه است، یعنى آنکه سخى و جواد است، از آزادى و حریتى که تو به وى اعطا فرمودهاى حسن استفاده مىکند و از نعمتهایى که به او ارزانى داشتهاى بهره مىگیرد، خود و خانوادهاش مستفید مىگردند و آفتزدگان محترم را که در مضیقه واقع شدهاند نیز بهرهمند مىسازد و در نتیجه از پاداش تو در قیامت برخوردار خواهد شد، و آنکه بخل مىکند و از خدمت به مردم بلازده امتناع مىنماید، آزادى خداداد را نابجا صرف مىکند، از کمک و مساعدت بمورد ابا مىنماید و با این عمل ناروا، زمینهى کیفر خود را در عرصهى قیامت فراهم مىآورد.
¤ نویسنده: تنزیل نور
ساعت 11:1 صبح دوشنبه 87/12/12
شرح دعای مکارم الاخلاق( 159)
بسم الله الرحمن الرحیم
فاسترزق اهل رزقک، و استعطى شرار خلقک، فافتتن بحمد من اعطانى، و ابتلى بذم من منعنى، و انت من دونهم ولى الاعطاء و المنع.
امام زینالعابدین علیهالسلام در دو جملهى اول این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» که در جلسه قبل مورد بحث و سخنرانى قرار گرفت، از پیشگاه خداوند درخواست نمود: بار الها! آبروى مرا با گذران سهل و آسان محافظت فرما و با مضیقه و تنگى معاش، جاه و منزلتم را در جامعه سبک و خوار مگردان. چند جملهاى که در این قطعهى دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است، با فاء تفریع آغاز شده، بدین معنى که محتواى دعاى امروز با مطلب دعاى جلسهى قبل ارتباط دارد، عرض مىکند: بار الها! اگر دعایم را در گشایش زندگى مستجاب نفرمایى و در مضیقه قرار گیرم، این عوارض را در بردارد: اول، از کسانى طلب روزى کنم که خود روزىخوار تو هستند، دوم، بر اثر تنگدستى در این مشکل قرار گیرم که از شرار خلقت درخواست عطا نمایم، سوم، آزمایش شوم به ستایش کسى که به من اعطا نموده است، چهارم، و مبتلا شوم به ذم کسى که محرومم ساخته است، با آنکه تو ولى و صاحب اختیار هر عطا و منعى.
به خواست خداوند توانا، امروز پیرامون این جملات عرایضى را تقدیم شنوندگان محترم مىنماید. این چند جمله از کلام امام (ع) حاوى عوارض و پىآمدهاى نامطلوبى است که بر اثر تنگى معاش، ممکن است دامنگیر افراد گردد. پیش از شرح و توضیح عبارت دعا، لازم است بدانیم چه عواملى موجب تنگى معاش مىشود و همچنین بدانیم با چه وسایلى مىتوان علل مضیقه را برطرف نمود، زیرا به فرمودهى حضرت مولىالموحدین على علیهالسلام، یکى از شرایط استجابت دعا، شناخت وسیله است.
جاء رجل الى امیرالمومنین علیهالسلام قال: انى دعوت الله فلم ار الاجابه. فقال: ان للدعاء اربع خصال: اخلاص السریره و احضار النیه و معرفه الوسیله و الانصاف فى المساله. فهل دعوت و انت عارف بهذه الاربعه. قال لا. قال فاعرفهن.
مردى حضور على (ع) شرفیاب شد، عرض کرد: خداوند را خواندهام، اما اجابت ندیدهام. حضرت فرمود: براى دعا چهار خصلت است: خالص بودن ضمیر، حضور قلب، شناخت وسیلهى استجابت، و انصاف در تمنى. آیا خدا را خواندهاى که عارف به این چهار امر باشى؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس آنها را بیاموز.
قسمت مهمى از مضیقهى مالى و سختى معاش که بعضى گرفتار آن مىشوند، ناشى از اعمال خود آنهاست و اگر بخواهند از آن تنگناى رهایى یابند، باید تغییر روش دهند و خویشتن را اصلاح نمایند، و در اینجا پارهاى از آن امور ذکر مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: طلب الحلال فریضه على کل مسلم و مسلمه. رسول اکرم (ص) فرمود: طلب رزق حلال فریضهاى است بر عهدهى هر مرد و زن مسلمان و مکلفند آن فریضه را انجام دهند.
انسان زنده غذا مىخواهد و براى تامین معاش خود لازم است از پى کار برود و با تحمل زحمت و مشقت نانى به دست آورد و با عز و آبرومندى زندگى کند. جالب آنکه دین مقدس اسلام به دست آوردن رزق حلال را که ضرورت حیاتى است، به حساب عبادت آورده است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: العباده سبعون جزء افضلها طلب الحلال.
رسول اکرم (ص) فرمود: عبادت هفتاد جزء است و برترین جزء، طلب حلال است.
کسى که وسیلهى کار و قدرت مزاجى دارد و مىتواند با فعالیت، خودکفا گردد و مرفه زندگى کند، اما بر اثر تنپرورى و راحتطلبى، از کار شانه خالى مىکند، انسانهایى اینچنین مطرود اولیاى گرامى اسلاماند و در روایات دینى راجع به این گروه، بسیار تند سخن گفته شده است. عن جعفر بن محمد عن ابیه علیهماالسلام قال: کان امیرالمومنین سلام الله علیه یقول: من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله. امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش حدیث نموده که على (ع) مىفرمود: کسى که واجد آب و خاک است و در فقر و تهیدستى به سر مىبرد، خداوند او را از رحمت خود دور سازد.
پیمبر گرامى اسلام (ص) نسبت به فقرا و افراد بىبضاعت توجه بسیار داشت و همواره آنان را مورد تکریم و احترام قرار مىداد و اگر در مواقعى نیازمند بودند، به آنان کمک مالى مىنمود، اما اگر کسى با دارا بودن مزاج سالم و توان فعالیت از پى کار نمىرفت، به وى کمک رایگان نمىنمود و در کمال ادب به او مىفهماند که باید کار کند و در پرتو سعى و کوشش، خویشتن را بىنیاز نماید. امام صادق (ع) فرمود: یکى از اصحاب رسول اکرم (ص) در مضیقهى مالى واقع شد و زندگى سختى را مىگذراند، همسرش به وى گفت: اگر حضور پیمبر شرفیاب شوى و درخواست مساعدت مالى نمایى، مشکلت حل مىشود. حضور حضرت آمد، اما به محض اینکه پیشواى اسلام (ص) او را دید، گویى به ضمیرش پى برد و فرمود: من سالنا اعطیناه و من استغنى عنا اغناه الله. هر کس از ما درخواست کند، به وى عطا مىکنیم و اگر خود را از ما بىنیاز نشان بدهد، خداوند او را غنى خواهد ساخت.
مرد با خود گفت: رسول اکرم (ص) در این سخن کسى را جز من اراده نفرموده است. از این رو چیزى نگفت و به منزل برگشت. جریان امر را براى همسرش نقل نمود. زن گفت: پیمبر اسلام (ص) بشر است، برو وضع خود را به عرض حضرتش برسان. مرد روز بعد آمد، دوباره شرفیاب شد و همچنین روز سوم آمد و هر دو بار پیمبر اکرم (ص) همان جمله را به وضع روز اول تکرار نمود. صحابى دفعهى سوم که از حضور آن جناب برگشت، رفت کلنگى را از کسى عاریه گرفت و به کوه و تپههاى خارج شهر رفت، مقدارى بوته کند، به شهر آورد و فروخت و از قیمت آن مختصر آردى تهیه نمود و غذاى خود و همسرش تامین گردید. فرداى آن روز بیشتر کار کرد و هیزم زیادترى تهیه نمود و به قیمت بیشترى فروخت. به این کار ادامه داد تا کلنگى خریدارى نمود و رفته رفته آنقدر متمکن شد که حیوان بارکش و غلامى را خرید. کم کم ثروتى به دست آورد و از مضیقهى زندگى رهایى یافت.
فجاء الى النبى صلى الله علیه و آله فاعلمه کیف جاء یساله و کیف سمع النبى. فقال النبى: قلت لک: من سالنا اعطیناه و من استغنى عنا اغناه الله.
صحابى تمکن یافته حضور نبى اکرم (ص) آمد و شرح گذشته را نقل نمود که چگونه نزد شما آمدم و چگونه سخن مرا شنیدى. حضرت فرمود: همان است که گفتم: هر کس از ما درخواست کند، به وى عطا مىکنیم و هر کس خویشتن را از ما بىنیاز نشان بدهد، خداوند او را غنى خواهد ساخت.
ائمهى معصومین علیهمالسلام نیز همانند رسول اکرم (ص) عمل مىنمودند: هر کسى مىآمد و از مضیقهى مالى سخن مىگفت، اگر سالم بود و قدرت کار داشت، او را به سعى و عمل تشویق مىنمودند و به وى مىفهماندند که مشکل معاش باید از راه کار و فعالیت حل شود. عن کلیب الصیداوى قال: قلت لابیعبدالله علیهالسلام ادع الله عز و جل لى فى الرزق فقد التاثت على امورى، فاجابنى مسرعا: لا، اخرج فاطلب. کلیب صیداوى مىگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم، از خدا بخواهید گشایشى به رزق من عطا فرماید، زیرا وضعم به هم ریخته و مشکل شده است. حضرت بدون وقفه و با سرعت فرمود: دعا نمىکنم، دنبال کار برو. یعنى مشکل تو با دعا حل نمىشود، بلکه سعى و عمل لازم دارد.
یکى دیگر از عواملى که مىتواند موجب تنگى معاش گردد، زیادهروى در صرف مال در موقع تمکن و مالدارى است. در روایات اسلامى تاکید شده است که مسلمانان همواره میانهروى و اقتصاد را مورد توجه قرار دهند و عملا آن را رعایت کنند، خواه مالدار و غنى باشند، خواه کمبضاعت و فقیر.
عن على علیهالسلام قال: من اقتصد فى الغنى و الفقر فقد استعد لنوائب الدهر.
على (ع) فرموده: کسى که در غنى و فقر میانهرو و مقتصد است با این عمل، خویشتن را براى مصائب و سختیهاى روزگار مهیا مىنماید.
عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: ثلاث منجیات: خشیه الله فى السر و العلانیه، و القصد فى الغنى و الفقر، و العدل فى الرضا و الغضب.
نبى اکرم (ص) فرمود: سه چیز نجاتبخش است: اول، خوف از خداوند در پنهان و آشکار، دوم میانهروى در ایام ثروتمندى و فقر، سوم، رعایت عدل و حق در حال رضا و خشم.
قال العالم علیهالسلام: ضمنت لمن اقتصد ان لایفتقر.
امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: ضمانت مىکنم براى
کسى که در صرف مال مقتصد و میانهرو باشد، گرفتار فقر و تهیدستى نشود.
سومین عاملى که مىتواند موجب تنگدستى و سختى معاش گردد، گناه است. گناهان مانند بیماریها پىآمد و عوارضى دارند. على (ع) در اول «دعاى کمیل»، عوارض بعضى از گناهان را ذکر نموده، از آن جمله به پیشگاه الهى عرض مىکند:
اللهم اغفر لى الذنوب. التى تغیر النعم.
بار الها! ببخش آن گناهانى را که موجب دگرگونى نعمتها مىشوند.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: ان العبد لیذنب الذنب فیزوى عنه الرزق.
امام باقر (ع) فرمود: بنده مرتکب گناه مىشود و بر اثر آن دچار تنگى رزق مىگردد.
راه برطرف نمودن گناه و رفع مضیقهى معاش، استغفار و طلب عفو از حضرت بارى تعالى است.
قال على علیهالسلام: یا کمیل! اذا ابطات الارزاق علیک فاستغفر الله یوسع علیک فیها.
على (ع) فرمود: اى کمیل! موقعى که رزقت به تعویق مىافتد و در مضیقه واقع مىشوى، استغفار کن، خداوند روزیت را توسعه مىدهد.
چهارمین عاملى که مىتواند دگرگونى تلخ و نامطلوب در زندگى به وجود آورد و سبب مضیقهى مالى و سختى معاش گردد، اخلاق مذموم
و سوء معاشرت با مردم است.
عن على علیهالسلام قال: من ساء خلقه ضاق رزقه.
على (ع) فرمود: کسى که اخلاقش بد است، در مضیقهى روزى قرار مىگیرد.
کسانى که داراى حسن خلقاند و با مردم به خوبى و درستى معاشرت مىکنند، از این مزیت اخلاقى بهرهمند مىشوند و روزى آنان افزایش مىیابد.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: حسن الخلق یزید فى الرزق.
امام صادق (ع) فرمود: حسن خلق، روزى را زیاد مىکند و آدمى را از نعمت بیشترى برخوردار مىسازد.
مضیقه و تنگى معاش در مواردى که مذکور افتاد، با دعا برطرف نمىشود و خواستهى آنان در پیشگاه الهى مستجاب نمىگردد. آنان که به این علل در مضیقه واقع شدهاند، باید خود را اصلاح کنند، عوامل مضیقه را که خودشان به وجود آوردهاند از میان ببرند و خویشتن را با قوانین خلقت و نظام آفرینش تطبیق دهند تا از گشایش رزق و گذران سهل و آسان برخوردار گردند. امام صادق (ع) در حدیثى از چهار گروه نام برده که دعاى آنان مستجاب نمىشود. خواستهى دو گروه راجع به امر رزق و تنگى معاش نیست، اما دو گروه دیگر درخواستشان مربوط به موضوع بحث امروز است.
رجل جالس فى بیته یقول: اللهم ارزقنى. فیقال له: الم آمرک بالطلب؟ و رجل کان له مال فافسده فیقول: اللهم ارزقنى. فیقال له: الم آمرک بالاقتصاد.
مردى که در خانه نشسته و از پى کار نمىرود، مىگوید: بار الها! به من رزق بده. به وى گفته مىشود: مگر تو را به طلب رزق امر ننمودم. مردى که داراى مال بوده و با زیادهروى آنها را از میان برده است، مىگوید: بار الها! به من رزق بده. به وى گفته مىشود: مگر به تو امر به میانهروى و اقتصاد ننمودم؟
دعاى حضرت زینالعابدین (ع) ناظر به این قبیل سختیها که در معاش افراد پدید مىآید نیست، بلکه مقصود امام (ع) مضیقههایى است که جز با تفضل الهى برطرف نمىگردد و در اینجا به طور نمونه به ذکر یک مورد اکتفا مىشود و براى وضوح مطلب لازم است قبلا مقدمهاى را به عرض شنوندگان محترم برساند. زندگى بشر اجتماعى است و همه به یکدیگر نیاز دارند، باید مردم براى ادارهى امور جامعه دست به دست هم بدهند و با کمک هم زندگى را اداره کنند. در روایت آمده است: کسى در مقام دعا نگوید:
اللهم لاتحوجنى الى احد من خلقک فانه لیس من احد الا و هو محتاج الى الناس بل یقول اللهم لا تحوجنى الى شرار خلقک.
¤ نویسنده: تنزیل نور
:: بازدید امروز ::
13
:: بازدید دیروز ::
34
:: کل بازدیدها ::
188522
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
::پیوندهای روزانه ::
:: دسته بندی یادداشت ها::
تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماههای سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه . حق نیکى کننده . حق همسایه . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .
:: آرشیو ::
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
دوازده معصوم علیهم السلام
آذر 1387
دی 1387
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::