شرح دعای مکارم الاخلاق(83 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و استقلال الخیر و ان کثر من قولى و فعلى و استکثار الشر و ان قل من قولى و فعلى.
امام سجاد علیهالسلام در این دو قطعه دعا به پیشگاه خداوند عرض مىکند: بار الها! موفقم بدار تا کارهاى خوبى را که قولا و عملا انجام مىدهم کم بشمرم، هر چند بسیار باشد و بدیهایى را که با زبان و عمل از من صادر مىشود بزرگ بشمرم، هر چند ناچیز باشد. به خواست خداوند این دو جمله از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز خواهد بود. راغب در معناى «خیر» چنین مىگوید: الخیر ما یرغب فیه الکل کالعقل مثلا و العدل و الفضل، «خیر» آن چیزى است که تمام انسانها به آن رغبت و علاقه دارند مانند عقل و عدل و فضل. عقل خیر است و افاضهکنندهى آن ذات اقدس الهى است، اما عدل و فضل خیرى است که ممکن است به افاضهى خدا باشد و ممکن است بشر با اراده و اختیار خود آن را انجام دهد. امام سجاد (ع) در عبارت دعا از خیرى نام برده که آن را با زبان و عمل انجام مىدهد و چنین خیرى مىتواند واجبات دینى و اعمال خوبى باشد که مکلف آنها را براى خدا بجا مىآورد و مىتواند
کارهاى نیکى باشد که شخص مسلمان طبق تادیب دینى و بر اساس کرامت نفس و بزرگوارى طبع با زبان و عمل، آنها را به نفع مردم انجام مىدهد و دعاى امام سجاد (ع) مىتواند حاوى این هر دو معنى باشد. اولیاى گرامى اسلام همواره تذکر مىدادند و مسلمانان را به این نکتهى اساسى متوجه مىنمودند که بشر هر قدر در راه بندگى و اطاعت خداوند مجاهده و کوشش نماید قادر نیست حق بندگى او را ادا کند و مراتب عبودیت خود را آنطور که باید و شاید ابراز نماید. از این رو به موازات عباداتى که مردم انجام مىدهند لازم است به تقصیر و نارسایى خود در پیشگاه مقدس الهى اعتراف نمایند و این مطلب در خلال روایات بسیارى خاطرنشان گردیده است.
عن ابىالحسن موسى علیهالسلام قال لبعض ولده یا بنى! علیک بالجد لا تخرجن نفسک من حد التقصیر فى عباده الله عز و جل و طاعته فان الله تعالى لا یعبد حق عبادته.
حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام به بعضى از فرزندان خود فرمود: بر تو باد به جد و کوشش، و خویشتن را از حد تقصیر در عبادت و اطاعت حضرت بارىتعالى خارج مدان زیرا خداوند آنطور که شایسته و سزاوار اوست عبادت نمىشود.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: قال الله عز و جل: لا یتکل العاملون على اعمالهم التى یعملون بها لثوابى فانهم لو اجتهدوا و اتعبوا انفسهم اعمارهم فى عبادتى کانوا مقصرین غیر بالغین فى عبادتهم کنه عبادتى فیما یطلبون من کرامتى.
از رسول اکرم (ص) است که خداوند فرموده: کسانى که اهل عمل
و عبادتاند براى نیل به عدل و پاداش من به اعمال خود اتکا ننمایند زیرا اینان هر قدر خود را به تعب اندازند و در تمام عمر عبادت کنند باز هم مقصرند و اعمالشان نارسا و کوتاه است و با عبادتى که انجام مىدهند به کنه عبادتم نمىرسند و براى نیل به کرامت من شایستگى ندارند.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: علیک بالجد و لا تخرجن نفسک من حد التقصیر فى عباده الله تعالى و طاعته فان الله عز و جل لا یعبد حق عبادته.
امام صادق (ع) فرموده: بر تو باد به سعى و کوشش و هرگز نفس خود را از حد تقصیر در عبادت و طاعت بیرون مبر چه آنکه حق عبادت حضرت بارىتعالى هرگز ادا نشده است.
نه فقط انسانها قادر نیستند حق بندگى خداوند را ادا کنند و آنطور که شایسته و سزاوار است او را عبادت و اطاعت نمایند بلکه فرشتگان نیز با آنکه از غرایز حیوانى و شهوات نفسانى منزه و مبرا هستند از بندگى و عبودیتى که شایستهى مقام مقدس ربوبى است عاجز و ناتواناند. على علیهالسلام در وصف فرشتگان از این نظر چنین فرموده است:
و انهم على مکانهم منک و منزلتهم عندک و استجماع اهوائهم فیک و کثره طاعتهم لک و قله غفلتهم عن امرک لو عاینوا کنه ما خفى علیهم منک لحقروا اعمالهم و لزرو على انفسهم و لعرفوا انهم لم یعبدوک حق عبادتک و لم یطیعوک حق طاعتک.
فرشتگان با مکانتشان از تو، منزلتشان نزد تو، و تجمع تمایلاتشان در تو، و بسیارى اطاعتشان براى تو، و کمى غفلتشان از فرمان تو، اگر ببینند باطن آنچه را که از تو بر آنان پنهان است اعمال
خود را ناچیز مىشمرند و آنها را بر خود عیب مىگیرند و مىفهمند که حق بندگى را در پیشگاه مقدست انجام ندادهاند و آنطور که باید تو را اطاعت ننمودهاند.
افراد باایمان عبادت و اطاعت خود را در پیشگاه الهى هر قدر بسیار باشد کم و کوچک مىشمرند و همچنین تخلفات و معاصى خویش را هر قدر هم کوچک باشد بزرگ به حساب مىآورند و با توجه به اینکه معرفت افراد باایمان و درک معنوى آنان متفاوت است، کوچک شمردن طاعت و بزرگ شمردن معصیت در نظر آنان نیز متفاوت خواهد بود.
سال اعرابى علیا علیهالسلام عن درجات المحبین ما هى. قال ادنى درجاتهم من استصغر طاعته و استعظم ذنبه و هو یظن ان لیس فى الدارین ماخوذ غیره فغشى علیه الاعرابى فلما افاق قال هل درجه اعلى منها؟ قال نعم، سبعون درجه.
یک مرد اعرابى از على (ع) پرسید: درجات محبین چیست؟ حضرت فرمود: پایینترین درجه براى کسى است که طاعت خود را کوچک تلقى کند و معصیت خود را بزرگ ببیند و چنین گمان داشته باشد که در دنیا و آخرت هیچ کس جز او مورد موآخذهى حضرت بارىتعالى نیست. مرد اعرابى از شنیدن این کلام بیهوش شد. چون به هوش آمد از حضرت پرسید: آیا درجهاى از این بالاتر هم وجود دارد؟ فرمود: بلى، هفتاد درجه.
با در نظر گرفتن روایاتى که معروض افتاد، معلوم شد افراد باایمان حتى اولیاى بزرگ خداوند و همچنین فرشتگان الهى قادر نیستند حق بندگى خداوند را آنطور که شایسته است بجا آورند و به نسبت
معرفتى که دارند عبادتها و اطاعتهاى خویشتن را کوچک و کوچکتر مىشمرند و اعتراف دارند که: ما عبدناک حق عبادتک.
امام سجاد (ع) در جملهى دعاى «مکارمالاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مىکند: و استقلال الخیر و ان کثر من قولى و فعلى. اگر مقصود حضرت زینالعابدین (ع) از کلمهى «خیر» که در این عبارت آمده بندگى و اطاعت باشد معناى سخن امام آن مىشود که: بار الها! موفقم بدار تا عباداتى را که با زبان و عمل در پیشگاه مقدست انجام دادهام، گرچه بسیار باشد، آن را قلیل و کم بشمرم. در این صورت، مدلول دعاى امام یک امر توحیدى و اعتقادى است و مفاد آن اعتراف به این مهم است که: پروردگارا! بندگانت با سعى و مجاهدهى بسیار قادر نیستند حق بندگیت را ادا کنند و عباداتى را که شایستهى مقام مقدس توست انجام دهند. اگر مقصود حضرت زینالعابدین (ع) از کلمهى «خیر» که در جملهى دعا آمده نیکى و احسان به مردم با زبان و عمل باشد، همچنان لازم است احسانکننده عمل خیر خود را هر چند بزرگ باشد کوچک بشمرد، زیرا بزرگ به حساب آوردن آن اولا براى دریافتکنندهى احسان ناگوار و سنگین خواهد بود و ثانیا از بزرگ وانمود کردن احسان استشمام منتگذارى مىشود و این کار، مرضى خداوند و اولیاى گرامى اسلام نیست. در اینجا براى روشن شدن ارزش خیر و انواع نیکیها و همچنین کوچک شمردن آنها روایاتى را به عرض شنوندگان محترم مىرساند:
قال رجل للنبى صلى الله علیه و آله: احب ان اکون خیر الناس. فقال: خیر الناس من ینفع الناس و کن نافعا لهم.
مردى به رسول اکرم (ص) عرض کرد: دوست دارم بهترین مردم باشم. فرمود: بهترین مردم کسى است که نفعش عاید مردم گردد، پس تو کوشش کن که وجودت براى مردم نافع باشد.
عن على علیهالسلام قال: علیکم باعمال الخیر فبادروها و لا یکن غیرکم احق بها منکم.
على (ع) فرموده: بر شما باد به مبادرت در اعمال خیر و چنان نشود که دیگر اقوام و ملل بر شما پیشى گیرند و در کار خیر از شما شایستهتر باشند.
در روایات اسلامى اعمال نیک با زبان و کار، به عناوین مختلفى از قبیل «ایثار»، «مواسات»، «ادخال سرور»، «عمل معروف»، «خیر» و «احسان» آمده است.
قیل یا رسولالله! اى الناس احب الیک؟ قال: انفع الناس بالناس. قیل یا رسولالله! فاى الاعمال افضل؟ قال: ادخال السرور على المومن. قیل: و ما سرور المومن؟ قال: اشباع جوعته و تنفیس کربته و قضاء دینه و من مشى مع اخیه فى حاجه کان کصیام شهر و اعتکافه و من مشى مع مظلوم یعینه ثبت الله قدمه یوم تزل الاقدام.
به رسول اکرم (ص) عرض شد: کدامین مردم نزد شما محبوبترند؟ فرمود: آنانکه وجودشان براى مردم نافعتر است. عرض شد: کدام عمل افضل و برتر است؟ فرمود: دل مومن را شاد کردن. عرض شد: سرور مومن در چیست؟ فرمود: گرسنگیش را با غذا برطرف نمودن، غصه و اندوهش را گشودن، دینش را ادا کردن. سپس فرمود: هر کس براى حاجت برادرش با او برود اجرش همانند یک ماه روزه گرفتن و
اعتکاف نمودن است. کسى که به منظور اعانت با مظلومى برود خداوند در روزى که قدمهاى مردم لرزان است قدم او را ثابت نگاه مىدارد.
در مکتب آسمانى اسلام برآوردن حاجات، حل مشکلات، حمایت از مظلومان، و خلاصه، هر نوع خدمتى به مردم با مال و جاه، زبان و قلم، به هر وسیله و هر شکل که باشد، رحمتى است که از طرف حضرت بارىتعالى شامل حال خدمتگزاران مىشود. شایسته است افراد نیکوکار از این فرصت پرارزش استفاده کنند، مشکل گرفتاران را حل نمایند، و خویشتن را از رحمت و فیض الهى بهرهمند سازند و این مدلول بسیارى از روایات اهلبیت علیهمالسلام است.
عن اسمعیل بن عمار الصیرفى قال: قلت لابىعبدالله علیهالسلام جعلت فداک، المومن رحمه على المومن؟ قال نعم. قلت و کیف ذاک؟ قال ایما مومن اتى اخاه فى حاجه فانما ذلک رحمه من الله ساقها الیه و سببها له. فان قضى حاجته کان قد قبل الرحمه بقبولها و ان رده عن حاجته فهو یقدر على قضائها فانما رد عن نفسه رحمه من الله جل و عز ساقها الیه و سببها له و ذخر الله عز و جل تلک الرحمه الى یوم القیامه حتى یکون المردود عن حاجته هو الحاکم فیها، ان شاء صرفها الى نفسه و ان شاء صرفها الى غیره. یا اسماعیل! فاذا کان یوم القیامه و هو الحاکم فى رحمه من الله قد شرعت له فالى من ترى یصرفها؟ قلت لا اظن یصرفها عن نفسه. قال لا تظن و لکن استیقن فانه لن یردها عن نفسه.
اسماعیل بن عمار صیرفى حضور امام صادق (ع) شرفیاب شد. عرض کرد: فدایت شوم، آیا مومن براى مومن رحمت است؟ فرمود:
بلى. عرض کردم: این چگونه است؟ فرمود: هر مومنى براى حاجتى نزد برادر مومن خود مىآید این آمدن، رحمتى است از طرف بارىتعالى که به سوى او سوق داده شده و صاحب حاجت مسبب آن بوده است. اگر شخص مورد مراجعه حاجت او را برآورد با عمل خود، رحمت الهى را قبول نموده است و اگر حاجت او را برنیاورد با آنکه قدرت برآوردن داشته رحمت الهى را از خود گردانده است. خداوند این رحمت را تا قیامت ذخیره مىکند و در آن روز شخصى را که حاجتش برآورده نشده بر آن رحمت حاکم مىگرداند، اگر بخواهد آن را به خودش اختصاص مىدهد و اگر بخواهد به دیگرى برگذار مىکند. سپس امام (ع) از اسماعیل پرسید: به نظر تو آن رحمت الهى را به چه کسى وامىگذارد؟ اسماعیل عرض کرد: گمان نمىکنم آن رحمت را از خود بگرداند. فرمود: گمان نکن بلکه یقین داشته باش که آن را به کسى جز خودش وانمىگذارد.
گاهى فرد باایمان براى حاجت خود به برادر دینیش مراجعه مىکند. او با نفوذ کلام و محبوبیتى که در جامعه دارد مىتواند مشکل او را به آسانى حل کند و با گفتن کلمهاى حاجتش را برآورده سازد. اگر چنین کند، به فرمودهى امام صادق (ع) با این عمل خیر، خویشتن را از رحمت الهى، که صاحب حاجت، آن را با خود آورده است برخوردار مىسازد.
قال رسولالله صلى الله علیه و آله: و الذى نفسى بیده ما انفق الناس من نفقه احب من قول الخیر.
رسول اکرم (ص) فرموده: قسم به کسى که جانم در قبضهى قدرت اوست، مردم هیچ ارفاقى نکردهاند که محبوبتر از سخن خیر باشد.
کسانى که در قلوب مردم پایگاه معنوى دارند و از جاه و محبوبیت بهرهمندند باید از این نعمت همانند دیگر نعمتها به نفع مردم استفاده کنند و حوایجشان را برآورده سازند، غافل نباشند از اینکه خداوند در قیامت از صاحبان جاه همانند مالداران پرسش مىکند و آنان را مورد مواخذه قرار مىدهد.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ان الله تعالى لیسال العبد فى جاهه کما یسال فى ماله فیقول یا عبدى! رزقتک جاها فهل اعنت به مظلوما او اغثت به ملهوفا.
رسول اکرم (ص) فرمود: در قیامت خداوند از جاه بندهى خود مىپرسد، همانطور که از مالش. مىگوید به تو جاه دادم، آیا با نعمت جاه، مظلومى را مورد حمایت قرار دادى یا مصیبتزدهاى را یارى نمودى؟
خلاصه اگر کلمهى «خیر» که در دعاى امام سجاد (ع) آمده «و استقلال الخیر و ان کثر من قولى و فعلى» نیکى و احسان قولى و عملى با مال و جاه و دیگر عوامل باشد معناى کلام امام، آن مىشود که عرض مىکند: بار الها! موفقم بدار خیر و احسانى را که با زبان و عمل انجام مىدهم هر قدر بزرگ باشد آن را کوچک بشمرم.
دربارهى کوچک شمردن عمل خیر روایات بسیارى رسیده است، از آن جمله این حدیث شریف است:
عن الرضا علیهالسلام قال: لا یتم المعروف الا بثلاث خصال: تعجیله و تصغیره و ستره. فاذا عجلته هناته و اذا صغرته عظمته و اذا سترته اتممته.
حضرت رضا (ع) فرموده: عمل معروف، تتمیم و تکمیل نمىشود مگر با سه وصف: زود انجام دادن، کوچک شمردن، و پنهان داشتن. با عجله در کار خیر آن را گوارا مىسازى، با کوچک شمردنش آن را بزرگ مىنمایى، و با پنهان داشتن آن را تتمیم نمودهاى.
ائمهى معصومین علیهمالسلام با کرامت نفس و طبع بلندى که داشتند نه تنها خدمتهاى بزرگ خود را که نسبت به مردم مىنمودند کوچک مىشمردند بلکه در پارهاى از مواقع عذر مىخواستند. شخص عربى وارد مدینه شد، از اهالى پرسید کریمترین مرد در این شهر کیست؟ او را به حضرت حسین بن على علیهماالسلام راهنمایى نمودند. شرفیاب محضر مبارکش شد. سه شعر گفت که شعر سومش از مراتب معرفت او به تعالیم حیاتبخش اسلام و ارزش خدمتهاى رسول گرامى (ص) و على (ع) حکایت مىکرد.
لو لا الذى کان من اوائلکم، کانت علینا الجحیم منطبقه.
اگر جد و پدر بزرگوارت نمىبودند، جایگاه همهى ما در دوزخ بود.