تنزیل نور


ساعت 1:15 عصر چهارشنبه 87/12/7

شرح دعای مکارم الاخلاق(79 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

و ایثار التفضل و ترک التعییر 

 

حضرت زین‏العابدین علیه‏السلام در این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» دو درخواست از پیشگاه حضرت بارى‏تعالى براى مسلمانان مى‏نماید: اول گزینش تفضل براى مردم، دوم اجتناب از سرزنش و ملامت. 

به خواست خداوند بزرگ موضوع بحث و سخنرانى امروز این دو مطلب است. در قطعه‏ى اول این قسمت از دعا دو کلمه آمده است: اول «ایثار» و آن دیگر «تفضل». براى اینکه مقصود حضرت امام سجاد (ع) روشن شود و قدر و منزلت خواسته‏ى امام از نظر ارزش اخلاقى واضح گردد، لازم است راجع به این دو کلمه براى شنوندگان محترم توضیح داده شود. «ایثار» در لغت به معناى «اختیار نمودن و گزیدن چیزى» است. کسى که مى‏گوید «آثرت ذلک» اى «اخترت»، فلان چیز را ایثار نمودم، یعنى آن را گزیدم و اختیار کردم، و اگر «ایثار بر نفس» گفته شود به معناى «مقدم داشتن دگرى بر خود» است. 

التفضل فعل ما لایلزم اذا کان ابتداء من غیر عله. 

تفضل در لغت به معناى کار خوبى است که تفضل‏کننده به طور ابتدایى و بدون علت و الزام، آن را انجام دهد و طبق این تعریف، «تفضل» از «احسان» بالاتر است، زیرا «احسان» لازم نیست حتما ابتدایى و بدون علت باشد بلکه در پاره‏اى از مواقع ممکن است احسان پاداش احسان باشد. خداوند در قرآن شریف فرموده است: هل جزاء الاحسان الا الاحسان، آیا پاداش احسان چیزى جز احسان است؟ 

اما «تفضل»، احسان ابتدایى و بدون علت است و انگیزه‏ى آن بزرگوارى و کرامت نفس تفضل‏کننده است. تمام پیمبران الهى از نعمت مکارم اخلاق برخوردار بودند و ماموریت داشتند قوم خود را به مکارم اخلاق دعوت نمایند و آنان را انسان بسازند. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: ان الله تبارک و تعالى خص الانبیاء بمکارم الاخلاق فمن کانت فیه فلیحمد الله على ذلک و من لم یکن فلیتضرع الى الله و لیساله. 

امام صادق (ع) فرمود: خداوند پیمبران را به مکارم اخلاق اختصاص داده، پس اگر کسى از آن خصیصه‏ى روحانى برخوردار است، خداوند را بر این نعمت بزرگ حمد نماید و آن کس که واجد مکارم اخلاق نیست، در پیشگاه خداوند تضرع کند و آن را درخواست نماید. 

ایثار تفضل که در دعاى حضرت على بن الحسین علیهماالسلام آمده و موضوع سخنرانى امروز است بهترین و عالیترین کرامت خلق است. 

عن على علیه‏السلام قال: خیر المکارم الایثار. 

على (ع) فرموده: ایثار و گزینش تفضل، بهترین کرامت اخلاقى است براى انسانها. 

بى‏گمان در صدر اسلام یکى از عوامل نشر دین حق و گسترش آیین الهى ایثار و تفضل مسلمانان بود که با خلوص نیت و به انگیزه‏ى ایمان نسبت به یکدیگر انجام مى‏دادند و براى این مطلب شواهدى در آیات و روایات و تاریخ وجود دارد که در اینجا براى شاهد، پاره‏اى از آنها ذکر مى‏شود. کعبه‏ى مکرمه معبد مقدس و مطاف مردم بسیارى بود که همه ساله از دور و نزدیک براى حج و عمره به مکه مى‏آمدند. رسول گرامى (ص) براى آنکه دعوت خود را به گوش اقوام مختلف برساند و آنان را از ماموریت خویش آگاه سازد در آن شهر توقف نمود و ناملایمات گوناگون و آزارهاى مختلفى را که از مشرکین مى‏دید تحمل مى‏کرد و به تبلیغ خود ادامه مى‏داد. موقعى که دشمنان با هم متحد شدند و به قتل آن حضرت همت گماردند، ماندن در مکه‏ى معظمه براى پیشواى اسلام به مصلحت نبود، لذا حضرتش بر آن شد که از مکه خارج شود و به مدینه مهاجرت نماید. تصمیم خود را عملى نمود و به مدینه حرکت کرد. پیش از آنکه نبى معظم به مدینه برود، مبلغى از طرف آن حضرت به مدینه رفته بود، اسلام را تبلیغ نموده بود، و مردم مدینه از دعوت آن حضرت آگاهى داشتند و عده‏ى قابل ملاحظه‏اى به اسلام ایمان آورده بودند. از این رو پیشواى معظم موقع ورود به مدینه مورد استقبال واقع شد و اهالى، مقدم مبارکش را مورد احترام و تکریم قرار دادند. مسلمانانى که در مکه ایمان آورده بودند، پس از هجرت آن حضرت در مضیقه‏ى بیشترى قرار گرفته و مورد تحقیر و اهانت زیادترى واقع شدند، به آنان اجازه‏ى توقف در مکه و انجام فرایض دینى داده نمى‏شد. ناچار به فکر افتادند که تدریجا مکه را ترک گویند و خویشتن را از آن محیط فاسد و شرک‏آلود برهانند و براى تحقق بخشیدن به این هدف لازم بود از خانه و زندگى، از اموال و اثاث خود 

چشم بپوشند، زیرا مشرکین اجازه نمى‏دادند که آنان اموال خویش را از مکه خارج کنند. این تهیدستان از وطن رانده شده سرمایه‏اى با خود نداشتند جز ایمان به خداوند و امید به فضل بارى‏تعالى، با تصمیم به اعلاى حق و یارى پیشواى اسلام. قرآن شریف درباره‏ى اینان فرموده است: 

للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلا من الله و رضوانا و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون. 

فقراى مهاجرین که از دیار و اموالشان اخراج گشته‏اند در طلب فضل و خشنودى بارى‏تعالى بوده‏اند. اینان با خلوص و صداقت در اندیشه‏ى یارى خدا و پیمبرش هستند و این فکر مقدس را در سر مى‏پرورند. 

ایامى که مهاجرین به مدینه آمده بودند و در فقر و تنگدستى به سر مى‏بردند، مقدار قابل ملاحظه‏اى از اموال یهودیهاى بنى‏نضیر بدون جنگ و جدل به دست مسلمانان افتاد. چون این اموال عنوان غنیمت جنگى نداشت و مشترک بین همه نبود، به امر بارى‏تعالى در اختیار شخص رسول اکرم (ص) قرار گرفت. 

جعل الله تعالى اموال بنى‏النضیر خالصه یفعل بها ما یشاء فقسمها رسول‏الله بین المهاجرین و لم یعط الانصار منها شیئا الا ثلاثه نفر کانت بهم حاجه و هم ابو دجانه و سهل بن حنیف و الحارث بن الصمه. 

خداوند، اموال بنى‏نضیر را اختصاص به رسول اکرم (ص) داد تا هر طور که بخواهد عمل کند. پیغمبر اکرم آن را بین مهاجرین تقسیم نمود و به انصار چیزى از آن نداد جز سه نفر که نیاز داشتند و آنان 

ابودجانه و سهل بن حنیف و حارث بن صمه بودند. جمعیت انصار از اختصاص اموال بنى‏نضیر به مهاجرین نه تنها از پیشواى اسلام آزرده‏خاطر نگشتند بلکه داوطلب ایثار گردیدند و روى بزرگوارى و تفضل حاضر شدند از جهت مسکن و لباس و غذا آنان را یارى دهند، حتى بعضى از انصار که خودشان از جهتى نیازمند بودند مهیا گشتند مهاجرین را بر خود مقدم دارند و این مطلب در قرآن شریف آمده است : 

و الذین تبوء و الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فى صدورهم حاجه مما اوتوا و یوثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصه. 

انصار که پیش از آمدن مهاجرین مدینه را جایگاه ایمان ساخته بودند با ورودشان نسبت به آنان ابراز علاقه کردند، علاوه بر آنکه در دل احساس احتیاجى به اموال بنى‏نضیر نداشتند، حاضر شدند از روى تفضل به مهاجرین ایثار نمایند، هر چند بعضى از انصار، خود در مضیقه بودند ولى مهاجرین را بر خویشتن مقدم داشتند. 

ایثار و تفضل از ناحیه‏ى انصار نسبت به مهاجرین بى‏بضاعت در صدر اسلام و نزول آیه‏ى: 

و یوثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصه، یکى از بزرگترین کرامت خلق را پایه‏گذارى نمود. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات بسیارى با تعبیرهاى مختلف همواره قدر و منزلت این کرامت خلق را خاطرنشان مى‏ساختند و در بعضى از روایات در پایان حدیث، آن آیه‏ى شریفه را نیز قرائت مى‏نمودند. امام صادق (ع) در وصف مومنین کامل چنین فرموده است: 

هم البرره بالاخوان فى حال العسر و الیسر، الموثرون على انفسهم فى 

حال العسر کذلک وصفهم الله تعالى فقال: و یوثرون على انفسهم. 

آنان نیکوکاران‏اند نسبت به برادران در حال تنگدستى و در حال گشایش. اینان در حال مضیقه، دیگران را بر خود مقدم مى‏دارند و خداوند، این گروه بزرگوار را اینچنین توصیف نموده و فرموده است: 

و یوثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصه. 

شاگردان تربیت‏یافته‏ى مکتب ایثار کوشا بوده‏اند که این کرامت نفس را در ضمیر خود زنده نگاه دارند و در فرصتهایى که به دست مى‏آوردند دیگران را بر خویشتن مقدم مى‏داشتند. 

عن انس قال: اهدى برجل من اصحاب النبى صلى الله علیه و آله راس شاه مشوى. فقال: ان اخى فلانا و عیاله احوج الى هذا حقا. فبعث الیه. فلم یزل یبعث به واحد الى واحد حتى تداولوا بها سبعه ابیات حتى رجعت الى الاول. 

انس بن مالک مى‏گوید: به یکى از اصحاب پیغمبر اکرم (ص) کله‏ى گوسفند بریان‏شده‏اى اهدا گردید. مرد صحابى با خود گفت: فلان برادرم و عیالش به این غذا از من محتاجتر است، براى وى فرستاد. او نیز به تصور احتیاج بیشتر برادر دیگرى براى آن برادر اهدا نمود، و خلاصه کله‏ى بریان‏شده را هفت در خانه بردند و سرانجام به منزل مرد صحابى، یعنى آن کس که به وى اهدا شده بود برگشت. 

البته این چند نفر مسلمان، نیاز فورى به آن غذا نداشتند ولى با این عمل مراتب ایثار تفضل آنان نسبت به یکدیگر روشن گردید. 

جنگ یرموک از جنگهاى بزرگ مسلمانان در صدر اسلام بود. در این جنگ فرماندهان لشکر اسلام و کفر موافقت کرده بودند که هر 

روز یک ستون از سربازان مسلمین و یک ستون از سربازان دشمن به عرصه‏ى پیکار بیایند و پس از چند ساعت زد و خورد سربازان سالم با زخمیهاى قابل حرکت به لشکرگاه خود بپیوندند و عده‏ى کشته و زخمیهاى غیر قابل حرکت در جاى خود مى‏ماندند تا براى آنها اقدام لازم معمول گردد. حذیفه‏ى عدلى مى‏گوید: در یکى از روزها پسر عموى من با ستون نظامى مسلمین به عرصه‏ى پیکار رفت ولى برنگشت. من ظرف آبى با خود برداشتم، به طرف میدان جنگ رفتم تا اگر پسر عمویم زنده است و رمقى دارد آبش بدهم. 

فاذا انا به بین القتلى فقلت: انا اسقیک؟ فاشار الى ان نعم. فاذا برجل یقول: آه! فاشار الى ابن عمى ان انطلق الیه و اسقه. فاذا هو هشام بن العاص. فقلت: اسقیک؟ فاشار الى ان نعم. فسمع آخر یقول آه! فاشار الى ان انطلق الیه. فجئته فاذا هو قدمات. فرجعت الى هشام. فاذا هو قدمات. فرجعت الى ابن عمى. فاذا هو قدمات. 

ناگهان پسر عمویم را بین کشته‏ها یافتم، بر بالین پسر عمویم نشستم و به او گفتم: مى‏خواهى آبت بدهم؟ با اشاره جواب مثبت داد. در این موقع مجروح دیگرى که در آن نزدیک افتاده بود و کلمه‏ى آب را شنید گفت: آه! پسر عمویم با اشاره به من فهماند که اول بروم او را آب بدهم. پسر عمو را گذاردم، بر بالین دومى آمدم دیدم هشام بن عاص است. گفتم مى‏خواهى آبت بدهم؟ با اشاره جواب داد: بلى. کلمه‏ى آب را مجروح سومى که در آن نزدیک افتاده بود شنید، گفت: آه! هشام اشاره کرد که اول به او آب بدهم. هشام را گذاردم بر بالین سومى 

آمدم. در این فاصله‏ى کوتاه او مرده بود. برگشتم بر بالین هشام، او نیز مرده بود. بالاى سر پسر عمویم آمدم، او هم از دار دنیا رفته بود. 

یکى از مورخین محقق درباره‏ى عللى که موجب پیشرفت مسلمین گردید بحث نموده و مى‏گوید: یکى از آن علل صفت «ایثار» بر نفس و دیگرى را بر خود مقدم داشتن بود. سپس همین قطعه‏ى تاریخى را به طور شاهد ذکر کرده و مى‏گوید: این سه مجروح بر اثر جراحات و خونریزى شدید در آستانه‏ى مرگ قرار داشتند، در آن لحظات، جاى خودنمایى و ریاکارى نبود، اما مکتب اسلام حس فداکارى و ایثار را آنچنان در ضمیرشان پایه‏گذارى نموده بود که در دقایق آخر زندگى با آنکه تشنه بودند آب نخوردند و برادران خویشتن را بر خود مقدم داشتند. البته ملتى اینچنین ایثارگر و فداکار شایسته است به سرعت پیشروى کند و در جهان برترى و تقدم به دست آورد. 

امام سجاد علیه‏السلام در قطعه‏ى اول این قسمت از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و ایثار التفضل، بار الها! مسلمانان را موفق بدار که نسبت به برادران دینى خود ایثار تفضل نمایند و آنان را مشمول عنایات ابتدایى و بدون علت خود قرار دهند. بى‏گمان «ایثار تفضل» که از عالیترین کرایم اخلاقى است مى‏تواند در حفظ عدل اجتماعى اثرى درخشان و بارز داشته باشد زیرا مردمى که با ایثار تفضل خو گرفته و افراد را مشمول عنایات ابتدایى خود قرار مى‏دهند هرگز اندیشه‏ى ظلم در سر نمى‏پرورند و فکر گناهکارى و تعدى نمى‏نمایند تا بر اثر عمل نارواى آنان به عدل اجتماعى آسیب برسد و مردم دچار ستم و تجاوز گردند. 

امام سجاد (ع) در قطعه‏ى دوم این قسمت از دعاى 

«مکارم‏الاخلاق» که موضوع نیمه‏ى آخر سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و ترک التعییر: بار الها! مسلمانان را موفق بدار که سرزنش یکدیگر را ترک گویند و زبان به ملامت این و آن نگشایند. 

«تعییر» از «عار» است، به معناى ننگ. فردى که مرتکب گناه مى‏شود بر اثر آن در خویشتن عیب و ننگى به وجود مى‏آورد، سرزنش‏کننده، آن عیب را به رخش مى‏کشد و مورد ملامتش قرار مى‏دهد. «تعییر» در اخلاق اسلام از صفات ناپسند و مذموم است و در این باره روایات بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده که پاره‏اى از آنها در خلال سخنرانى به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد. لازم است در آغاز بحث این نکته تذکر داده شود که روایات مذمت تعییر ناظر به سرزنش نمودن یک فرد مسلمان است که دچار لغزش گردیده و مرتکب عملى شده که از نظر دینى حرام است و شارع اسلام آن را بر مسلمین ممنوع نموده است. بنابراین ملامتهاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و دیگر امورى همانند اینها که از ناحیه‏ى مردم نسبت به متصدیان خودسر و مستبد که مرتکب خطا شده‏اند اعمال مى‏گردد مشمول روایات تعییر نیست و دعاى امام سجاد (ع) شامل آنها نمى‏شود. اولین مطلبى که در بحث تعییر و ملامت باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات، گناه را بیمارى خوانده‏اند و انسان عاقل هرگز بیمار را ملامت نمى‏کند بلکه اگر بتواند باید در راه درمان وى بکوشد و مرضش را علاج نماید. 

عن على علیه‏السلام قال: الذنوب الداء و الدواء الاستغفار و الشفاء الا تعود. 

على (ع) فرموده: گناهان بیمارى است، داروى آن بیماریها طلب آمرزش از پیشگاه حضرت بارى‏تعالى است و نشانه‏ى شفا یافتن بیمارى آن است که آدمى دوباره به آن راه برگشت ننماید و مرتکب گناه نشود

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    27
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188119

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::