تنزیل نور


ساعت 1:13 عصر چهارشنبه 87/12/7

شرح دعای مکارم الاخلاق(77 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

و طیب المخالقه و السبق الى الفضیله. 

 امام سجاد علیه‏السلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» دو درخواست از پیشگاه بارى‏تعالى براى مسلمانان نموده است: اول اخلاق خوب در معاشرت با مردم، دوم پیشى گرفتن در فضیلت و نیکوکارى. به خواست خداوند بزرگ و توانا موضوع بحث و سخنرانى امروز این دو مطلب مهم و سعادت‏بخش است. مى‏توان گفت مجموع تعالیم مقدس اسلام مبتنى بر سه اصل اساسى است: اول عقاید، دوم اخلاق، سوم احکام. 

در قسمت عقاید، هدف اسلام، بیان معتقدات واقعى و صحیح و مبارزه با عقاید باطل و خرافى است. در قسمت اخلاق، تمیز خلقیات حمیده و منجیات از اخلاق ذمیمه و مهلکات است. در قسمت احکام، تدوین فرایض و محرمات و تمیز اعمال روا از ناروا در عبادات و معاملات است. 

در آیین مقدس اسلام، خلق خوب که مایه‏ى حسن معاشرت با مردم است، آنقدر مهم تلقى شده که رسول اکرم (ص) فرموده: فقدان آن از جمله عواملى است که مى‏تواند وابستگى انسان مسلمان را از خداوند و  رسول خدا قطع نماید. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: ثلاث من لم تکن فیه فلیس منى و لا من الله عز و جل. قیل یا رسول‏الله! و ما هن! قال: حلم یرد به جهل الجاهل و حسن خلق یعیش به فى الناس و ورع یحجزه عن معاصى الله عز و جل. 

پیمبر اکرم (ص) فرمود: سه چیز است که اگر در کسى نباشد نه به من بستگى دارد و نه به خداوند. عرض شد یا رسول‏الله! آن سه چیز کدام است؟ فرمود: حلمى که شخص مسلمان به وسیله‏ى آن نادانى جاهل را از خود بگرداند، حسن خلقى که به وسیله‏ى آن با مردم معاشرت کند، و تقوایى که او را از معاصى خداوند بازدارد. 

بدتر و زیانبارتر از نداشتن حسن خلق ابتلاى به سوءخلق است که به موجب بعضى از روایات، سوءخلق، آدمى را به عذاب خدا مبتلا مى‏کند، اگر چه داراى عبادات و طاعات باشد. 

قیل لرسول‏الله صلى الله علیه و آله: ان فلانه تصوم النهار و تقوم اللیل و هى السیئه الخلق توذى جیرانها بلسانها قال لا خیر فیها، هى من اهل النار. 

به رسول اکرم (ص) عرض شد: فلان زن، روزها را روزه دارد و شبها را با عبادت خدا مى‏گذراند ولى بداخلاق است و همسایگان را با زبان خود آزار مى‏دهد. فرمود در او خیرى نیست و جهنمى خواهد بود. 

در کشورهاى پیشرفته‏ى امروز نیز مسئله‏ى اخلاق خوب و حسن معاشرت با مردم مورد توجه است و نویسندگان درباره‏ى آن کتابهایى نوشته‏اند و در کلاسهایى که به همین منظور تشکیل مى‏گردد به داوطلبان مى‏آموزند، ولى اخلاق خوب در دنیاى غرب با حسن خلق در اسلام از 

جهات متعدد، تفاوت دارد و در اینجا راجع به یکى از تفاوتهاى اساسى توضیح داده مى‏شود: در دنیاى پیشرفته‏ى امروز هدف اصلى از اخلاق خوب و حسن معاشرت با مردم نیل به تعالى معنوى یا دست یافتن به کمال انسانى نیست، بلکه مقصود این است که با خلق خوب هر چه بیشتر بر تعداد دوستان خود بیفزاید و محبوبیت خویش را زیادتر نماید. یا در کلاس درس اخلاق فروشندگى شرکت کند و راه نفوذ بیشترى در مشترى را بیاموزد، او را در خرید جنس، قانع سازد، و در نتیجه از فروشگاه اجرت بیشترى دریافت دارد و در زندگى از لذایذ زیادترى برخوردار شود. به عبارت دیگر، دنیاى امروز که بیش از هر چیز در اندیشه‏ى مادى و تکثیر ثروت است، نه براى خداست که پى حسن خلق مى‏رود و نه به انگیزه‏ى کمال روحانى و معنوى، بلکه مقصودش این است که با اخلاق خوب هر چه بتواند در دلها بیشتر نفوذ کند و بر دوستان خویش بیفزاید تا در مواقع لازم از وجودشان استفاده نماید یا درآمدش فزونتر شود و به منافع و فواید زیادترى نایل گردد. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات متعددى از فواید مادى حسن خلق سخن گفته و پیروان خود را با نتایج دنیوى اخلاق خوب متوجه نموده‏اند و در اینجا بعضى از آن روایات ذکر مى‏شود: 

عن على علیه‏السلام قال: رب عزیز اذله خلقه و ذلیل اعزه خلقه. 

على (ع) فرموده: چه بسیار عزیزى که اخلاق بد، او را ذلیل نموده و چه بسیار ذلیلى که بر اثر حسن خلق به عز و بزرگى دست یافته است. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: البر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فى الاعمار. 

امام صادق (ع) فرموده: نیکوکارى و حسن خلق، شهرها را آباد مى‏کنند و عمرها را افزایش مى‏دهند. 

عن على علیه‏السلام قال: فى سعه الاخلاق کنوز الارزاق. 

على (ع) فرموده: در توسعه‏ى اخلاق و حسن برخورد با مردم گنجینه‏هاى ارزاق و رفاه زندگى نهفته است. 

به موازات فواید مادى و دنیوى حسن خلق، روایاتى در زیانهاى اخلاق بد رسیده است که در اینجا به دو روایت اشاره مى‏شود: 

عن على علیه‏السلام قال: ایاکم و الاخلاق الدنیه فانها تضع الشریف و تهدم المجد. 

على (ع) فرموده است: بپرهیزید از اخلاق پست که افراد شریف را خوار مى‏کند و مجد و عظمت آدمى را بر باد مى‏دهد. 

و عنه علیه‏السلام قال: سوء الخلق یوحش القریب و ینفر البعید. 

و نیز فرموده است: اخلاق بد، نزدیکان را پراکنده مى‏کند و فاصله‏ى دوران را افزایش مى‏دهد. 

دنیاى امروز، حسن خلق را تنها از بعد مادى مى‏نگرد و هدفش از رعایت وظایف اخلاقى دوست‏یابى و سودجویى است. اگر به سفر برود و در محیط ناشناسى قرار گیرد و یا در وطن خود با شرایطى مواجه شود که از رعایت وظایف اخلاقى، نه دوستى به دست مى‏آورد و نه سودى عایدش مى‏گردد در این موقع نسبت به رعایت و عدم رعایت وظایف اخلاقى بى‏تفاوت مى‏شود و ابا نمى‏کند در مواقعى به نام تفریح ، مرتکب عمل خلاف اخلاق شود و دیگران را مورد تحقیر و اهانت قرار دهد. اما در اسلام، بعد مادى حسن خلق مورد توجه است و به موجب چند حدیثى 

که مذکور افتاد، ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام از فواید دنیوى حسن خلق و زیانهاى اخلاق بد سخن گفته‏اند اما ارزش و اهمیت حسن خلق در آیین اسلام از جهات معنوى و ابعاد روحانى آن است. پیروان قرآن شریف حسن خلق را از وظایف ایمانى و معنوى خود مى‏دانند و به اتکاى روایاتى که از اولیاى گرامى اسلام رسیده آن را یکى از وسایل بزرگ جلب رحمت بارى‏تعالى در قیامت به حساب مى‏آورند. در اینجا براى مزید آگاهى شنوندگان محترم، بعضى از روایات را که روشنگر ارزش معنوى و ایمانى حسن خلق است به عرض مى‏رساند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: ان اکمل المومنین ایمانا احسنهم خلقا. 

رسول اکرم (ص) فرموده است: کاملترین مومنین از جهت ایمان، کسانى هستند که اخلاقشان نیکوتر است. 

عن على بن الحسین علیهماالسلام قال: قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله: ما یوضع فى میزان امرى‏ء یوم القیامه افضل من حسن الخلق. 

امام سجاد (ع) از رسول اکرم حدیث نموده که فرموده است: در قیامت چیزى در میزان عمل کسى قرار داده نمى‏شود که برتر از حسن خلق باشد. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخره و شرف المنازل و انه لضعیف العباده. 

رسول اکرم (ص) فرموده است: بنده‏ى خدا در قیامت بر اثر حسن خلق به درجات بزرگ آخرت و شرافت منازل آن نایل مى‏گردد با آنکه از نظر عبادت ضعیف است. 

از این قبیل روایات که معرف ارزش معنوى حسن خلق در روز قیامت نزد بارى‏تعالى است بسیار آمده و در اینجا به آنچه مذکور افتاد اکتفا مى‏شود. ناگفته نماند که بین اخلاق حمیده و سجایاى پسندیده دو رشته خلق خوب وجود دارد که از سایر محاسن اخلاق برتر و بالاتر است: اول، خلقیات وجدانى، دوم، مکارم اخلاق. 

وجدانیات عبارت از خلقیاتى است که به الهام الهى با سرشت بشر آمیخته و در کتب علمى از آن الهام به وجدان اخلاقى تعبیر شده است و تمام انسانها حسن انجام آنها و قبح خلاف آنها را درک مى‏کنند، مانند انصاف، اداى امانت، وفاى به عهد و راستگویى. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات متعددى از آنها نام برده و توجه پیروان خود را به اهمیت آن خلقیات معطوف داشته‏اند. از آن جمله این حدیث است که به عرض شنوندگان مى‏رسد: 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: لا تنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شى‏ء اعتاده فلو ترکه استوحش بذلک و لکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانته. 

امام صادق (ع) فرموده: نگاه نکنید به طول رکوع و سجده‏ى نمازگزار، چه آنکه این کارى است که به آن عادت نموده و اگر ترک گوید چه بسا موجب وحشت و پریشان فکریش گردد. اگر مى‏خواهید او را بشناسید نگاه کنید به راستگویى و اداى امانتش، یعنى این دو صفت مى‏تواند حاکى از خوبى اخلاق و حسن سریره‏اش باشد. 

مکارم اخلاق عبارت از ملکات رفیع و سجایاى بلندپایه‏اى است که انسان را در مواقع مختلف به کرامت نفس و گذشتهاى انسانى وامى‏دارد، از آن جمله در رویدادهاى ناملایم و پیشامدهاى 

ناگوار، اخلاق کریمه که از طرفى مانع انتقامجویى و اعمال غرایز حیوانى مى‏شود و از طرف دیگر آدمى را به احسان و نیکوکارى وادار مى‏نماید. در روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام، مکارم اخلاق ضمن بیان مواردى ذکر شده و در اینجا یکى از آن روایات به عرض مى‏رسد: 

عن على علیه‏السلام قال: ان من مکارم الاخلاق ان تصل من قطعک و تعطى من حرمک و تعفو عمن ظلمک. 

على (ع) فرموده: از جمله مکارم اخلاق برقرار نمودن رابطه‏ى دوستى با آن کس است که از تو بریده، عطا نمودن به کسى که تو را محروم ساخته، و عفو و اغماض از کسى که به تو ستم کرده است. 

غریزه‏ى حیوانى و حس تلافى‏جویى مى‏گوید کسى که تو را ترک گفته باید با بى‏اعتنایى ترکش گویى، کسى که تو را محروم نموده اگر فرصت به دست آوردى محرومش نمایى، و از کسى که به تو ستم کرده انتقام بگیرى و مجازاتش کنى. بنابراین آن کس که مى‏خواهد به مکارم اخلاق متخلق گردد باید خواهشهاى غریزى و تمایلات نفسانى را واپس زند و به کرامت نفس و بزرگوارى گرایش یابد و این کارى است بس مشکل، ولى در پیشگاه الهى بسیار ارزنده و مهم و در پاره‏اى از موارد، کرامت خلق، صاحبش را در دنیا از نفع و بهره‏ى بزرگى برخوردار مى‏سازد. اسماعیل بن احمد سامانى در ماوراءالنهر حکومت مى‏کرد. عمرو بن لیث صفارى تصمیم گرفت با او بجنگد، از ماوراءالنهرش براند، و حوزه‏ى حکومت وى را در قلمرو فرمانروایى خویش درآورد. لشکر نیرومندى مجهز ساخت و عازم بلخ گردید. اسماعیل بن احمد براى او پیامى فرستاد که هم‏اکنون تو بر منطقه‏ى بسیار وسیعى حکومت  مى‏کنى و در دست من جز محیط کوچک ماوراءالنهر نیست. از وى خواسته بود که به آنچه در دست دارد قانع باشد و مزاحم او نشود. ولى عمرو بن لیث به پیام اسماعیل اعتنا نکرد، همچنان راه را پیمود، از جیحون گذشت، منازل را طى کرد و به بلخ رسید. سرزمینى را براى لشکرگاه برگزید، خندق حفر نمود، نقاط مرتفعى را براى دیده‏بانى مهیا کرد و ظرف چندین روز تمام مقدمات جنگ را آماده نمود. در خلال این مدت، لشکریانش تدریجا از راه مى‏رسیدند و هر گروهى در نقطه‏ى پیش‏بینى شده مستقر مى‏شدند. جمعى از افسران و خواص اسماعیل بن احمد که آوازه‏ى جرئت و شهامت عمرو بن لیث را شنیده بودند از مشاهده‏ى آن همه سرباز مسلح و مجهز تکان خوردند، با یکدیگر شور نمودند و گفتند: اگر بخواهیم با عمرو و سپاه نیرومندش پیکار کنیم یا باید همگى از زندگى چشم بپوشیم و کشته شویم، یا آنکه در گرماگرم نبرد به دشمن پشت کنیم و میدان جنگ را ترک گوییم و به ذلت فرار تن دردهیم و هیچ یک از این دو بر وفق عقل و مصلحت نیست، بهتر است که از فرصت استفاده کنیم و پیش از شکست قطعى به وى تقرب جوییم و امان بخواهیم، چه او مردى است دانا و توانا و هرگز دامن خویشتن را به کشتن و بستن این و آنکه عمل عاجزان و ابلهان است، لکه‏دار نمى‏کند. یکى از حضار گفت: این سخنى است عاقلانه و نصیحتى است مشفقانه و باید طبق آن تصمیم گرفت. قرار شد در شب معینى گرد هم آیند و به این نظریه جامه‏ى عمل بپوشانند. شب موعود فرارسید، با هم نشستند و هر یک نامه‏ى جداگانه‏اى به عمرو نوشتند، مراتب وفادارى خود را نسبت به او اعلام نمودند، و از وى امان  خواستند. نامه‏هاى افسران و خواص اسماعیل به عرض رسید، آنها را خواند، از مضامین آنها آگاه شد، و همه‏ى آنها را در خرجینى جاى داد و در آن را بست و مهر نمود. درخواست پناهندگیشان را اجابت کرد، جنگ آغاز شد، برخلاف تصور افسران، موجباتى فراهم آمد که اسماعیل بن احمد غلبه کند. سپاهیان عمرو در محاصره واقع شدند، خیلى زود شکست خوردند، عده‏اى کشته، گروهى دستگیر شده، و جمعى گریختند. عمرو بن لیث نیز فرار کرد ولى دستگیر شد، ساز و برگ نظامیان عمرو به غنیمت رفت، اموال اختصاصى او و همچنین خرجین نامه‏هاى افسران به دست اسماعیل افتاد، از مشاهده خرجین و مهر عمرو بن لیث و یادداشتى که روى آن بود به مطلب پى برد و دانست محتواى خرجین، نامه‏هایى است که افسرانش به عمرو نوشته‏اند. خواست آن را بگشاید و نامه‏ها را بخواند تا بداند نویسندگان آنها کیان‏اند ولى فکر صائب و عقل دوراندیشش او را از این کار بازداشت. با خود گفت: اگر نامه‏ها را بخوانم و نویسندگانش را بشناسم به همه‏ى آنها بدبین مى‏شوم و آنان نیز اگر بدانند که رازشان فاش شده است از عهدشکنى و خیانتى که به من کرده‏اند دچار خوف و هراس مى‏شوند، ممکن است از ترس جان خود پیشدستى کنند، بر من بشورند و قصد جانم نمایند یا آنکه به مخالفتم تصمیم بگیرند، ارتش را مختل کنند، پیروزى را به شکست مبدل سازند و مفاسد بزرگ و غیر قابل جبرانى به بار آورند. خرجین را نگشود و تمام خواص و افسران خود را احضار نمود، خرجین بسته را که مهر عمرو بر آن بود به ایشان ارائه داد و گفت: اینها نامه‏هایى است که جمعى از افسران و خواص من به عمرو نوشته‏اند، به وى تقرب جسته‏اند، و از او امان خواسته‏اند. ده بار حج خانه‏ى خدا به ذمه‏ى من باد اگر بدانم در این نامه‏ها چیست و نویسندگان آنها  کیان‏اند، و در صورتى که امان‏خواهى نویسندگان راست باشد، آنان را عفو نمودم و اگر دروغ باشد از گفته‏ى خود استغفار مى‏کنم و سپس دستور داد آتش افروختند و در حضور تمام افسران و خواص، خرجین سربسته را با همه‏ى محتویاتش در آتش افکندند و سوزاندند و اثرى از نوشته‏ها باقى نگذارد. نویسندگان نامه‏ها از این کرامت نفس و گذشت اخلاقى به حیرت آمدند و از اینکه نوشته‏ها خاکستر شد و سوءنیتشان براى همیشه مستور ماند آسوده‏خاطر گشتند، از عمل خود پشیمان شدند، مجذوب فرمانده‏ى بزرگوار خویش گردیدند و از روى صداقت و راستى تصمیم گرفتند نسبت به او همواره وفادار باشند. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    15
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188107

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::