شرح دعای مکارم الاخلاق(75 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و حسن السیره و سکون الریح.
امام سجاد علیهالسلام در این قسمت از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» که به خواست خداوند، موضوع سخنرانى امروز است، دو درخواست از پیشگاه مقدس بارىتعالى نموده است: اول توفیق حسن رفتار و نیکى روش در جمیع شئون زندگى، و دوم فرونشاندن امواج قدرت در معاشرت و مصاحبت با برادران دینى.
شنوندگان محترم به خاطر دارند که حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در آغاز این قطعه از دعا درخواست توفیق بسط عدل در جامعه نموده و سپس چیزهایى را از خدا خواسته که هر یک از آنها به نوبهى خود در حفظ عدل اجتماعى اثرى دارد، از آن جمله دو دعایى است که موضوع سخنرانى امروز است. «سیره» در لغت عرب به معناى «سنت و طریقه» است. سیره الرجل کیفیه سلوکه بین الناس: سیرهى آدمى چگونگى رفتارش بین مردم است.
در فارسى «سیره» به معناى راه و روشى است که یک فرد آن را برنامهى اعمال خود در شئون مختلف زندگى قرار مىدهد و طبق آن عمل مىنماید، پسندیده و مشروع باشد یا ناپسند و غیر مشروع. در کتب لغت براى «سیره» مثالهایى ذکر کردهاند: سیره السلطان طریقه التى یحمل علیها رعیته من عدل او جور: سیرهى سلطان راهى است از عدل یا ظلم که او براى خود گزیده و بر ملت خود تحمیل مىنماید. سار الوالى فى الرعیه سیره حسنه او قبیحه: والى در چگونگى رفتار خود با مردم سیره و روشى را گزیده است، خوب یا بد.
سیرهى رسول اکرم صلى الله علیه و آله که در کتب احادیث آمده حاوى چگونگى اعمال و اقوال آن حضرت نسبت به جمیع مسائل مختلف در خانواده و اجتماع است، معاشرت و مجالست با مردم، رفت و آمد با آنان، ورود و خروج در مجالس، نشست و برخاست، سخن گفتن و سکوت نمودن، حلم و بردبارى، گشادهرویى و تبسم، عذرپذیرى و اغماض، کیفیت کارهاى دیگر آن حضرت در سفر و حضر یا جنگ و صلح، همه سیرهى آن حضرت است و مسلمانانى که بخواهند از بهترین و عالیترین سیره و روش برخوردار گردند باید به رسول گرامى (ص) اقتدا کنند و تا آنجا که قادرند گفتار و رفتار آن حضرت را سرمشق خویش قرار دهند و اعمال خود را با آن تطبیق نمایند. قرآن شریف در این باره فرموده است: لقد کان لکم فى رسولالله اسوه حسنه.
سیرهى پیغمبر اسلام را سرمشق خود قرار دادن و به آن حضرت اقتدا نمودن تاسى بسیار عالى و سعادتبخشى است و پیروى از آن مردم را به کمال و تعالى مادى و معنوى مىرساند.
سیره و روش برونى ما در اعمال ظاهرى از چگونگى سریره و نیات درونمان سرچشمه مىگیرد، اگر سریره خوب باشد سیره نیز خوب است و اگر بد باشد سیره نیز بد خواهد بود.
عن على علیهالسلام قال: حسن السیره عنوان حسن السریره.
على (ع) فرموده: خوبى سیرهى برون دلیل حسن سریرهى درون است.
قرآن شریف در آیات متعدد، پیش از آنکه از اعمال صالحه نام ببرد از ایمان نام برده است، مثلا مىفرماید: و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات- ثم رددناه اسفل سافلین الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات،
و العصر. ان الانسان لفى خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات.
و از این قبیل آیات. و این دلالت دارد که اعمال صالحه و سیرهى خوب زمانى از ارزش معنوى و پاداش الهى برخوردار مىگردد که متکى به ایمان باشد چه آنکه ایمان به آدمى حسن سریره و پاکى نیت مىبخشد و در مکتب اسلام حسن سریره از حسن سیره برتر و نیت خوب از عمل نیک بالاتر است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: النیه افضل من العمل. الا ان النیه هى العمل. ثم تلا قوله تعالى: قل کل یعمل على شاکلته یعنى على نیته.
امام صادق (ع) فرموده: نیت، برتر از عمل است. آگاه باشید که نیت عمل واقعى است و خداوند در قرآن شریف فرموده: عمل تمام مردم طبق شاکلهى آنان یعنى طبق نیتى است که در ضمیر خود دارند.
این روایت، نیت را افضل از عمل معرفى نموده و روایات دیگرى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است که نیت مومن را از عملش بهتر و نیت کافر و منافق را از عملش بدتر خواندهاند.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: نیه المومن خیر من عمله و نیه
الکافر شر من عمله و کل عامل یعمل على نیته.
رسول اکرم (ص) فرموده است: نیت مومن از عملش بهتر و نیت کافر از عملش بدتر است و همهى مردم عاملى هستند که بر وفق نیت خویش عمل مىنمایند.
و عنه صلى الله علیه و آله قال: نیه المومن خیر من عمله و نیه المنافق شر من عمله و کل یعمل على نیته.
و نیز فرموده است: نیت مومن از عملش بهتر و نیت منافق از عملش بدتر است و همه طبق نیت خود عمل مىکنند.
روایات برترى نیت از عمل، تبیینکنندهى این واقعیت است که عمل بدن منبعث از نیت و سیرهى برون ناشى از سریرهى درون است و خوب و بد اعمال ظاهر، تابع چگونگى سریره و نیت است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: فساد الظاهر من فساد الباطن و من اصلح سریرته اصلح الله علا نیته.
امام صادق (ع) فرموده: فساد ظاهر از فساد باطن است و آن کس که سریرهى خود را اصلاح نماید خداوند آشکارش را اصلاح مىفرماید.
ممکن است بعضى از شنوندگان در باطن از خود سئوال کنند، چطور ممکن است نیت یک مومن از عملش بهتر باشد و نیت یک کافر یا منافق از عملش بدتر؟ شاید با ذکر مثلى بتوان به این پرسش پاسخ قانعکننده داد. اگر کسى از راه وسایل علمى و فنى و در پرتو مجاهده و کوشش از زیر کوهى که بالنسبه دور از منزل است تا اندرون خانه لولهى باریکى بکشد و مقدارى از آب گواراى چشمهاى را که زیر کوه مىجوشد به داخل منزل بیاورد، خودش و خانوادهاش در
طول زندگى پیوسته از آن آب جارى استفاده بنمایند و ضمنا نیت قطعى کند و تصمیم بگیرد که هر تشنهاى که از جلو منزل عبور نماید و آب بخواهد با گشادهرویى ظرف آبى به دستش بدهد و سیرابش نماید. اگر کسى سئوال کند ظرف آب که به تشنه داده مىشود بهتر است یا آبى که از چشمه به وسیلهى لوله در اندرون منزل جریان دارد؟ پاسخ این پرسش واضح و روشن است، قطعا هر کس مىگوید آب جارى لوله که مىتواند در طول ماهها و سالها، صدها و هزارها ظرف آب به رهگذران تشنه بدهد و به این عمل خیر اقدام نماید از یک ظرف آبى که به دست تشنهاى داده شده به مراتب برتر و بالاتر است. مومنى که در پرتو تعالیم دینى و بر اثر مجاهده و کوشش، سریرهى خود را با نیت مواسات و خدمت به مردم مىسازد و تصمیم مىگیرد در طول زندگى تا قدرت دارد به ارحام بىبضاعت و افراد تهیدست و به برادران دینى عائلهدار و خلاصه به هر که نیاز دارد کمک کند، اگر در یک مورد به تهیدستى خدمت مالى نمود منشاء آن، سریرهى خوب و نیت باطنى اوست و آن خدمت مالى نسبت به نیت او به منزلهى همان لیوان آب از چشمهى جارى در اندرون منزل است، پس نیت مومن از عملش بهتر و برتر است زیرا نیت انفاق مىتواند در طول سالیان دراز انفاقها و احسانها به وجود بیاورد و بر همین اساس، نیت کافر و منافق هم که مصمم به سرپیچى از حق و افساد بین مسلمین است از یک سرپیچى و یک عمل فاسد به مراتب بدتر و زیانبارتر است. امام هادى علیهالسلام در حدیثى به جاى نیت عمل از عامل عمل نام برده و فرموده است: عامل عمل خوب از نفس عمل بهتر و عامل عمل بد نیز از عمل بدتر است.
عن ابىالحسن الثالث علیهالسلام قال: خیر من الخیر فاعله و اجمل من الجمیل قائله و ارجح من العلم حامله و شر من الشر
جالبه.
حضرت هادى (ع) فرموده: از کار نیک بهتر، عامل نیک است، و از سخن خوب خوبتر گویندهى آن سخن است، و از علم بالاتر عالمى است که علم را در بر دارد، و بدتر از شر کسى است که شر را به وجود مىآورد.
در این حدیث، عامل عمل بهتر از نفس عمل خوانده شده و در احادیث نیت، قصد مومن، بهتر از عمل مومن معرفى گردیده و این هر دو بر اساس یک معیار است و آن برترى منشاء عمل از اصل عمل است. این منشاء در روایت امام هادى (ع)، عامل عمل، و در روایات نیت، توطین نفس مومن است.
امام سجاد (ع) در قطعهى اول این قسمت از دعاى «مکارمالاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و حسن السیره: بار الها! مسلمانان را موفق بدار که در جمیع شئون زندگى سیرهى حمیده و روش پسندیده در پیش گیرند.
با توضیحى که به عرض رسید روشن شد که حسن سیره ناشى از حسن سریره است و روش خوب از نیت خوب سرچشمه مىگیرد و افراد علاقمند به حسن سیره باید در راه به دست آوردن حسن سریره مجاهده نمایند و اگر از فکر بد و اندیشهى پلید مصونیت یافتند، قطعا در زندگى، سیره و روش خوب خواهند داشت و عامل بزرگى که مىتواند دل را پاک و سریره را منزه نماید، ایمان به ذات اقدس الهى و پیروى عملى از مکتب آسمانى پیمبران است. اگر جامعهاى به این توفیق نایل آید و در پرتو ایمان به خدا، سریرهى خویش را اصلاح نماید، قطعا از حسن
سیره و پاکى عمل برخوردار مىشود. البته در چنین جامعهاى عدل اجتماعى حاکم خواهد بود و بسط عدل که اول خواستهى امام سجاد (ع) در این قسمت از دعاى «مکارمالاخلاق» است تحقق مىیابد. ذوالقرنین پس از مسافرتهاى طولانى و پیمودن راهها و دیدن شهرها و مواجهه با اقوام مختلف وارد محیطى شد که در نگاههاى اول چیزهاى غیر عادى در آنجا مشاهده کرد، مثلا دید قبور مردگان در جلو منزلهاست، خانههاى مسکونى در و دربند ندارد، قدرى بیشتر توقف نمود و بررسى کرد متوجه شد که آن مردم، مومن به خدا و پیرو یکى از انبیاى بزرگ الهى هستند. جالب آنکه فهمید آنان با روشهاى خاص و مزایایى کمنظیر زندگى مىکنند. تصمیم گرفت آنچه را که دیده و از آنها مطلع شده است از آنان پرسش نماید و به عللشان واقف گردد و چون پرسشها و پاسخها از نتایج پاکى سریره و حسن سیره حکایت مىکند به مناسبت بحث، براى اطلاع شنوندگان محترم، در اینجا بیشتر آن پرسشها و پاسخها ذکر مىشود:
قال لهم: ایها القوم! اخبرونى بخبرکم فانى قد درت الارض شرقها و غربها و برها و بحرها و سهلها و جبلها و نورها و ظلمتها فلم الق مثلکم فاخبرونى ما بال قبور موتاکم على ابواب بیوتکم؟ قالوا: فعلنا ذلک لئلا ننسى الموت و لا یخرج فکره من قلوبنا. قال: فما بال بیوتکم لیس علیها ابواب؟ قالوا لیس فینا لص و لا ظنین و لیس فینا الا امین. قال: فما بالکم لیس علیکم امراء؟ قالوا! لانتظالم. قال: فما بالکم لیس بینکم حکام؟ قالوا: لا نختصم. قال: فما بالکم لا تتفاوتون و لا تتفوقون؟ قالوا: من قبل انا متواسون متراحمون. قال: فما بالکم لا تتنازعون و لا تختلفون؟ قالوا: من قبل الفه قلوبنا و صلاح ذات بیننا. قال: فما بالکم لا تستبون
و لا تقتلون؟ قالوا: من قبل انا غلبنا طبایعنا بالعدل و سسنا انفسنا بالحلم. قال: فما بالکم کلمتکم واحده و طریقتکم مستقیمه؟ قالوا: من قبل انا لا نتکاذب و لا نتخادع و لا یغتاب بعضنا بعضا. قال: فاخبرونى: لم لیس فیکم مسکین و لا فقیر؟ قالوا: من قبل انا نقسم بالسویه. قال: فما بالکم لیس فیکم فظ و لا غلیظ؟ قالوا: من قبل الذل و التواضع. قال: فلم جعلکم الله عز و جل اطول الناس اعمارا؟ قالوا: من قبل انا نتعاطى الحق و نحکم بالعدل.
ذوالقرنین گفت: اى مردم! مرا از خبر خود آگاه سازید که من زمین را گشتم، شرق و غربش را، صحرا و دریایش را، جلگه و کوهش را، محیط نور و ظلمتش را دیدم و مانند شما مشاهده ننمودم، به من بگویید، چرا قبور گذشتگانتان جلو خانههاى شماست؟ گفتند: براى آنکه مرگ را فراموش نکنیم و یاد مرگ از دلمان خارج نشود. پرسید چرا منزلهاى شما در ندارد؟ گفتند: براى اینکه بین ما دزد یا افراد مورد سوءظن وجود ندارد و همه امین و مورد اعتمادند. پرسید: چرا کسى بر شما فرمانروا نیست. پاسخ دادند: ما به یکدیگر ستم نمىکنیم تا فرمانروا جلو ظلم ما را بگیرد. پرسید: چرا بین خود قاضى و حاکم ندارید؟ گفتند: ما با یکدیگر خصومت نمىکنیم تا نیاز به قاضى باشد. گفت: چرا از نظر مالى تفاوت ندارید و بعضى بر بعضى برتر نیستند؟ پاسخ گفتند: براى آنکه تعاون و عطوفت بین ما هست. پرسید: چرا با هم نزاع و اختلاف ندارید؟ پاسخ دادند: براى محبت دلمان و رعایت صلاح مابینمان. پرسید: چرا شما به یکدیگر دشنام نمىگویید و فکر قتل یکدیگر را در سر نمىپرورید؟ گفتند: براى اینکه ما با ارادهى جدى و عزم قاطع بر غرایزمان غلبه کردهایم و نفس سرکش را با حلم و بردبارى مهار نمودهایم. پرسید: چرا کلمهى شما یکى است و راهتان مستقیم است؟
گفتند: از این جهت است که به هم دروغ نمىگوییم، با یکدیگر خدعه نمىکنیم، و بعضى از بعض دیگر غیبت نمىنمایند. پرسید: چرا بین شما فقیر و مسکین نیست؟ گفتند: از این جهت که ما اموال را به طور متساوى بین خود تقسیم مىکنیم. پرسید: چرا در شما خشونت و غلظت مشاهده نمىشود؟ گفتند: براى فروتنى و تواضعى است که نسبت به هم داریم. پرسید: چرا خداوند به شما عمر طولانى داده؟ گفتند: براى آنکه در عمل، حق را رعایت مىکنیم و بین خود به عدل حکم مىنماییم.
قال: فحدثونى ایها القوم هکذا وجدتم آباءکم یفعلون؟ قالوا: وجدنا آباءنا یرحمون مسکینهم و یواسون فقیرهم و یعفون عمن ظلمهم و یحسنون الى من اساء الیهم و یستغفرون لمسیئهم و یصلون ارحامهم و یودون امانتهم و یصدقون و لا یکذبون، فاصلح الله لهم بذلک امرهم فاقام عندهم ذوالقرنین حتى قبض.
ذوالقرنین گفت: اى مردم! به من بگویید که آیا پدرانتان همانند شما عمل مىکردند؟ در پاسخ کارهاى پدران خود را اینچنین شرح دادند: به تهیدستان ترحم داشتند، با فقرا مواسات مىنمودند، اگر از کسى ستم مىدیدند مشمول عفوش قرار مىدادند، و اگر بدى مىدیدند عمل نارواى بدکننده را با احسان تلافى مىکردند، به علاوه در پیشگاه الهى براى وى استغفار مىنمودند، صلهى رحم داشتند، امانت را به صاحبش برمىگرداندند، گفتهى افراد را تصدیق مىنمودند و آنان را تکذیب نمىکردند، و خداوند بر اثر این اعمال، امور آنان را اصلاح نمود. ذوالقرنین به آن مردم علاقمند شد، در آن سرزمین سکونت گزید و آنجا ماند تا سرانجام از دار دنیا رفت.
نتیجه آنکه حسن سیره موضوع درخواست حضرت زینالعابدین (ع) در این قطعه از دعا هر زمان و در هر محیط تحقق یابد منشاء درستکارى و صحت عمل جامعه مىشود و موجب مىگردد که عدل اجتماعى در سطح وسیع باقى و پایدار بماند.