تنزیل نور


ساعت 10:53 عصر سه شنبه 87/12/6

شرح دعای مکارم الاخلاق(74 )

امام سجاد (ع) در قسمت دوم این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» که موضوع نیمه‏ى آخر سخنرانى امروز است، از پیشگاه خداوند براى عموم مسلمانان درخواست مى‏کند که متواضع باشند: «خفض الجناح»، بار الها! با لطف و رحمتت مسلمانان را به فروتنى و تواضع موفق بدار. 

قرآن شریف خفض جناح را در مورد تواضع و فروتنى فرزندان نسبت به والدین به کار برده و فرموده است:  و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا. 

بال و پرت را از روى رحمت براى پدر و مادر فروافکن و بگو: پروردگارا! آن دو را مشمول رحمت خود قرار ده، همانطور که در کودکى من، به من ترحم نمودند و تربیتم کردند. 

کبوتر وقتى مى‏خواهد پرواز نماید بالهاى خود را بازمى‏کند و بالا مى‏برد و بر اثر این حالت، اوج مى‏گیرد و موقعى که مى‏خواهد فرود آید بالها را مى‏افکند، به پایین متمایل مى‏نماید و بر اثر این حالت بال، از اوج به حضیض مى‏آید و به زمین مى‏نشیند. خداوند با ذکر این مثل به فرزند امر مى‏کند که در مقابل والدین متواضع باش، همچنین به پیشواى اسلام دستور داده:  و اخفض جناحک للمومنین: اى پیمبر گرامى! با خفض جناح و تواضع با مومنین برخورد نما. 

خلاصه، «خفض جناح» کنایه از تواضع و فروتنى انسان است در مقابل دگران. امام سجاد (ع) نیز در دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» آن را آورده است. تواضع از جمله صفات حمیده و خصال پسندیده است. اولیاى گرامى اسلام درباره‏ى آن از جهات متعدد، سخن گفته‏اند و احادیث بسیارى در اهمیت و ارزش آن رسیده است. در اینجا پاره‏اى از آنها ذکر مى‏شود، گرچه معناى تواضع را همه مى‏دانند اما در حدیثى کوتاه معیار جامعى براى آن ذکر شده که دانستنش براى عموم شنوندگان محترم مفید و سودمند است: 

عن الحسن بن الجهم قال: سالت الرضا علیه‏السلام: ما حد التواضع؟ قال: ان تعطى الناس من نفسک ما تحب ان یعطوک مثله. 

مردى به نام حسن بن جهم از حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام پرسید حد تواضع چیست؟ فرمود: حدش این است که از خودت به مردم آن را عطا نمایى که دوست دارى مردم همانند آن را به تو عطا کنند. 

بیگمان، فروتنى و تواضع در دنیا مایه‏ى محبوبیت اجتماعى است  و در آخرت موجب جلب رحمت حضرت بارى‏تعالى است. اولیاى گرامى اسلام همواره این مهم را به پیروان خود توصیه مى‏فرمودند و خودشان نیز آن را عملا به کار مى‏بستند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: ان التواضع لا یزید العبد الا رفعه فتواضعوا یرحمکم الله. 

رسول اکرم فرموده: تواضع مایه‏ى رفعت و بلندى مقام متواضع است، تواضع نمایید تا مشمول رحمت بارى‏تعالى واقع شوید. 

عن على علیه‏السلام قال: التواضع مع الرفعه کالعفو مع القدره. 

على (ع) فرموده است: انسانى که داراى مقام اجتماعى است و از موضع رفعت، تواضع مى‏نماید همانند کسى است که متخلف را از موضع قدرت مى‏بخشد و از کیفرش چشم‏پوشى مى‏نماید. 

در یکى از احادیث تواضع چند نمونه ذکر شده که دانستن آن براى شنوندگان مفید و سودمند است. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: من التواضع ان ترضى بالمجلس دون المجلس و ان تسلم على من تلقى و ان تترک المراء و ان کنت محقا و ان لا تحب ان تحمد على التقوى. 

امام صادق (ع) فرموده: از جمله کارهایى که حاکى از تواضع عامل آنهاست این است که راضى باشى در مجلس جایى بنشینى که از جایگاه شایسته‏ى تو پست‏تر باشد، دیگر آنکه با هر کس که برخورد مى‏نمایى سلام کنى و اینکه بحث خصومت‏انگیز را ترک گویى اگر چه حق با تو باشد و اینکه نخواهى براى تقوى مورد تحسین و تمجیدت قرار دهند. 

براى آنکه بدانیم اولیاى گرامى اسلام به موازات توصیه‏هایى  که به پیروان خود در امر تواضع مى‏نمودند خودشان عملا متواضع بودند و این خلق پسندیده را نسبت به دیگران رعایت مى‏کردند در اینجا به طور نمونه به چند مورد اشاره مى‏شود. در اخلاق و رفتار رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: 

و کان یکرم من یدخل علیه حتى ربما بسط ثوبه و یوثر الداخل بالوساده التى تحته. 

روش رسول گرامى این بود که هر کس بر وى وارد مى‏شد او را اکرام مى‏نمود گاهى عباى خود را به جاى فرش زیر قدمش مى‏گسترد و توشک کوچکى را که روى آن نشسته بود به شخص تازه وارد ایثار مى‏نمود. 

دخل رجل المسجد و هو جالس وحده فتزحزح له صلى الله علیه و آله. فقال الرجل فى المکان سعه یا رسول‏الله. فقال صلى الله علیه و آله: ان حق المسلم على المسلم اذا راه یرید الجلوس الیه ان یتزحزح له. 

مردى وارد مسجد شد و رسول اکرم تنها نشسته بود. به سوى پیمبر آمد. با نزدیک شدن او حضرت جابه‏جا شد و تغییر محل داد. مرد عرض کرد: مسجد وسیع است، چرا حرکت کردید و مکان خود را ترک گفتید؟ حضرت در پاسخ فرمود: حق مسلمان بر مسلمان این است که وقتى ببیند او قصد نشستن دارد به احترام وى جابه‏جا شود و کنار برود. 

در واقع معناى کلام حضرت این است که براى تازه‏وارد حریمى بگیرد و او را مورد تواضع و تکریم خود قرار دهد. 

این دو نمونه از تواضع پیشواى معظم اسلام که علماى حدیث در  سیره‏ى آن حضرت ذکر نموده‏اند. 

روى انه ورد على امیرالمومنین اخوان له مومنان، اب و ابن. فقام الیهما و اکرمهما و اجلسهما فى صدر مجلسه و جلس بین ایدیهما. ثم امر بطعام فاحضر. فاکلامنه. ثم جاء قنبر بطست و ابریق خشب و مندیل و جاء لیصب على ید الرجل. فوثب امیرالمومنین علیه‏السلام و اخذ الابریق لیصب على ید الرجل. 

دو فرد مومن که على (ع) چون برادر به آنان علاقه داشت، یکى پدر و آن دیگر پسر، بر آن حضرت وارد شدند. امام (ع) براى پذیرایى و تکریم آنان قیام نمود، آن دو را بالاى مجلس خود نشاند و خودش مقابلشان نشست. دستور غذا داد، طعام آوردند. آن دو غذا صرف نمودند. آنگاه قنبر آفتابه و لگن براى شستن دست و پارچه براى خشک کردن آورد. آفتابه را گرفت که آب روى دست مرد بریزد. ناگاه امام (ع) با حرکتى سریع از جا برخاست و آفتابه را گرفت که دست آن مرد را بشوید. اما او از عمل امام (ع) غرق شرمسارى شد و از خجلت، سر را تا نزدیک زمین به زیر آورد و گفت: اى امیرالمومنین! خدا مرا نبیند که شما آب روى دست من مى‏ریزید. فرمود: بنشین و دستت را بشوى که خدا ببیند تو را که برادر دینیت دستت را مى‏شوید. حضرت جدا از او خواست که دستش را بشوید، مرد ادب نمود و دستش را براى شستن پیش آورد ولى مى‏خواست هر چه زودتر این صحنه پایان یابد لذا آنطور که باید دست را نمى‏شست، حضرت قسمش داد که با آرامش خاطر دستت را شستشو ده، آنطور که اگر قنبر آب مى‏ریخت مى‏شستى. 

فلما فرغ ناول الابریق محمد بن الحنفیه و قال: یا بنى! لو کان هذا الابن حضرنى دون ابیه لصببت على یده و لکن الله عز و جل یابى ان یسوى بین ابن و ابیه اذا جمعهما مکان لکن قد صب الاب على الاب فلیصب الابن على الابن. فصب محمد بن الحنفیه على الابن. 

پس از آنکه امام (ع) دست پدر را شست، ابریق را به دست محمد حنفیه داد، فرمود فرزند! اگر این پسر، تنها مهمان من مى‏بود، دستش را مى‏شستم. ولى خداوند ابا دارد از اینکه پدر و پسرى در یک مکان باشند و هر دو به طور یکسان مورد تکریم قرار گیرند، از این رو پدر آب روى دست پدر ریخت و شما هم آب روى دست پسر بریز و محمد بن حنفیه طبق دستور امام دست پسر را شست. 

کان على بن الحسین علیهماالسلام لا یسافر الا مع رفقه لا یعرفونه و یشترط علیهم ان یکون من خدم الرفقه فیما یحتاجون الیه فسافر مره مع قوم فراه رجل فعرفه. فقال لهم: اتدرون من هذا؟ فقالوا لا. قال هذا على بن الحسین علیهماالسلام. فوثبوا الیه و قبلوا یده و رجله و قالوا یابن رسول‏الله اردت ان تصلینا نار جهنم لو بدرت منا الیک ید او لسان، اما کنا قد هلکنا الى آخر الدهر؟ فما الذى یحملک على هذا؟ فقال: انى کنت سافرت مره مع قوم یعرفوننى فاعطونى برسول‏الله صلى الله علیه و آله ما لا استحق فانى اخاف ان تعطونى مثل ذلک فصار کتمان امرى احب الى. 

روش امام سجاد (ع) این بود که مسافرت نکند مگر با همسفرهایى که حضرتش را نشناسند و با آنان شرط مى‏کرد که از  خدمتگزاران رفقاى سفر در حوایجشان باشد. یک بار با کسانى که او را نمى‏شناختند به سفر رفت، ولى در راه سفر با مردى مواجه شدند که آن حضرت را دید و شناخت. به کسانى که با امام همسفر بودند گفت: مى‏دانید این مرد کیست؟ پاسخ دادند: نه. گفت: حضرت على بن الحسین علیهماالسلام است. با شنیدن این سخن، هیجان‏زده از جا برخاستند، گرد امام جمع شدند و دست و زانوى حضرت را بوسیدند، عرض کردند: یابن رسول‏الله! آیا مى‏خواستى ما جهنمى شویم؟ اگر بر اثر ناشناختن شما دست و زبانمان به جسارتى مبادرت مى‏نمود و از ما عمل برخلاف ادب و احترامى سر مى‏زد آیا نه این بود که تا پایان روزگار هلاک شده بودیم؟ چه باعث شد که ناشناخته بین همسفرها آمدید؟ فرمود من یک بار با اشخاصى که مرا مى‏شناختند به سفر رفتم، آنان به رعایت مقام شامخ رسول اکرم (ص) به من احترامى نمودند که استحقاق آن را نداشتم، خائف بودم که شماها نیز همانند آنان با من رفتار نمایید، از این رو کتمان امر و معرفى نکردن خود نزد من محبوبتر است. 

این قبیل قضایا که حاکى از کمال تواضع اولیاى اسلام است در کتب اخبار و تاریخ بسیار آمده و آنان به موازات اینکه پیروان خود را به تواضع ترغیب مى‏نمودند، خودشان نیز قولا و عملا نسبت به مردم، تواضع و فروتنى داشتند و حقوق و حدود افراد را آنطور که باید و شاید رعایت مى‏نمودند. امام سجاد (ع) در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» براى عموم مسلمانان از پیشگاه خداوند درخواست تواضع نموده است: «و خفض الجناح»: پروردگارا! مردم را به تواضع و فروتنى موفق بدار. 

در جامعه‏اى که پیر و جوان، زن و مرد، شهرى و روستایى، و خلاصه تمام قشرها متواضع باشند و همه با رعایت ادب و احترام  با یکدیگر برخورد نمایند عدل و دادگرى در آن اجتماع حاکم خواهد بود زیرا مردم متواضع خود را بالاتر از آن مى‏دانند که به حقوق دگران تجاوز نمایند، با عمل ناروا و ظالمانه، عدل اجتماعى را متزلزل کنند و خویشتن را مورد تحقیر و بى‏احترامى مردم متواضع قرار دهند. بنابراین مى‏توان گفت که تواضع و فروتنى اگر در سطح وسیع جامعه معمول باشد به بسط عدل که اولین درخواست امام سجاد (ع) در این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» است کمک مى‏نماید. نقطه‏ى مقابل تواضع، تکبر است. افراد متکبر براى اینکه بزرگى موهوم خود را بر مردم تحمیل نمایند و آنان را به قبول عقیده‏ى باطنى که درباره‏ى خویش دارند وادار سازند روش جباریت در پیش مى‏گیرند و رفتار و گفتارشان به گونه‏اى مى‏شود که با اساس عدل، مخالف و ناسازگار است. تکبر، آدمى را از شناخت حق و درک واقع بازمى‏دارد و متکبر، مردم را کوچک و غیر قابل اعتنا مى‏شمرد، بیمارى تکبر، عقل را تیره مى‏کند و به هر نسبتى که بیمارى کبر تشدید مى‏شود، تیرگى عقل نیز افزایش مى‏یابد و سرانجام، کار به جنون خودبزرگ‏بینى منتهى مى‏گردد و درباره‏ى تمام عوارضى که ذکر شد روایاتى از اولیاى اسلام رسیده که در اینجا به ذکر بعضى از آنها اکتفا مى‏شود: 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اجتنبوا الکبر فان العبد لا یزال یتکبر حتى یقول الله عز و جل اکتبوا عبدى هذا فى الجبارین. 

رسول اکرم فرمود: از کبر اجتناب نمایید که بنده بر اثر تکبر چنان مى‏شود که خداوند مى‏فرماید نام این بنده‏ى مرا در گروه جبارین یعنى طغیانگرانى که از حق سرپیچى مى‏کنند بنویسید. 

عن على علیه‏السلام قال: احذروا الکبر فانه راس الطغیان و معصیه  الرحمن. 

على (ع) فرموده: از کبر برحذر باشید که این صفت مذموم موجب طغیان و منشاء معصیت خداوند رحمان است. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: الکبر ان یغمص الناس و یسفه الحق. 

امام صادق (ع) فرموده: کبر این است که آدمى مردم را حقیر و کوچک بشمرد و حق و عدل را نادانى و جهل تلقى نماید. 

عن ابى‏جعفر علیه‏السلام قال: ما دخل قلب امرء شى‏ء من الکبر الا نقص من عقله مثل ما دخله من ذلک، قل ذلک او کثر. 

امام باقر (ع) فرموده: در دل هیچ فردى چیزى از کبر وارد نمى‏شود جز آنکه عقلش به همان اندازه نقصان مى‏یابد، خواه کبر نفوذ کرده در دل او کم باشد یا زیاد. 

از مجموع روایاتى که مذکور افتاد و دیگر روایاتى از این قبیل که در کتب اخبار آمده استفاده مى‏شود که تکبر در اسلام از صفات بسیار ناپسند و مذموم است. تکبر،، آدمى را از راه حق و عدالت منحرف مى‏کند، به راه طغیان و عصیان سوق مى‏دهد، و موجبات سقوط و تباهیش را فراهم مى‏آورد، تکبر مى‏تواند براى متکبر زیانهاى دنیوى و اخروى فراوان به بار آورد، در این جهان او را مبغوض و منفور جامعه نماید و موجب سقوط اجتماعیش شود و در آن جهان وى را از رحمت واسعه‏ى الهى محروم سازد و به عذاب عظیم مبتلایش نماید. 

نقطه‏ى مقابل تکبر، تواضع است. تواضع موجب عز و محبوبیت و هماهنگ با عدل و دادگرى است، از این رو امام سجاد علیه‏السلام در  زمینه‏ى بسط عدل از پیشگاه بارى‏تعالى براى مردم درخواست تواضع نموده است. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    91
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188088

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::