شرح دعای مکارم الاخلاق(71 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و افشاء العارفه و ستر العائبه.
امام سجاد علیهالسلام در این قسمت از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» براى حفظ عدل اجتماعى، پس از ذکر آنچه مذکور افتاد، دو مطلب دیگر را به پیشگاه الهى عرض مىکند و توفیق انجام آن را از بارىتعالى مىخواهد: یکى آنکه خوبیهاى مردم را بگوید و نشر دهد و دیگر آنکه عیوب آنان را مستور دارد و به زبان نیاورد.
به خواست خداوند بزرگ شرح و توضیح این دو مطلب موضوع سخنرانى امروز است.
نشر خوبیها و پنهان داشتن بدیهاى مردم از سجایاى انسانى و از کرایم اخلاق است. خداوند این دو صفت را براى خویش گزیده و بندگان خود را از این راه مورد تفضل و رحمت قرار داده است. اولیاى گرامى اسلام ضمن بعضى از دعاها از این دو صفت نامبرده و به پیروان خویش دستور دادهاند که خداوند را به این دو صفت بخوانند. امام صادق (ع) براى قضاى حاجات دعایى را توصیه فرموده که با این جمله آغاز مىشود: یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح.
اى خداوندى که زیباییها را آشکار مىنمایى و زشتیها را مىپوشانى.
على (ع) در دعاى کمیل به پیشگاه الهى عرض مىکند: کم من قبیح سترته و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته. بار الها! چه بسیار قبایحى را که پنهان داشتهاى و چه بسا تمجید و ثناى خوبى را که من شایستهى آن نبودهام نشر دادهاى.
کسى که خوبیهاى مردم را افشا مىکند و دگران را متوجه عمل نیک آنان مىنماید از طرفى افراد خیر را دلگرم مىکند و آنان را در انجام امور خیر تقویت مىنماید و از طرف دیگر با این عمل سایر مردم در کارهاى خوب تشویق مىشوند و نیکوکارى در جامعه گسترش مىیابد، به علاوه، نشردهندهى خوبیها، خود محبوب نیکوکاران و سایر مردم مىشود و بر اثر خلق پسندیدهاى که دارد احترامش افزایش مىیابد. امام سجاد (ع) در قسمت اول کلام خود به پیشگاه خداوند عرض مىکند: و افشاء العارفه: بار الها! موفقم بدار که معروف را افشا نمایم و بین مردم نشر دهم.
معروف به معناى خیر، خوبى، احسان و هر عملى است که شرعا و عقلا پسندیده و نیکو شناخته شده است.
عن على علیهالسلام قال: المعروف زکوه النعم. على (ع) فرموده: عمل معروف زکات نعمتهایى است که خداوند در اختیار انسانها گذارده است.
در اسلام، تمام نعمتها زکاتى دارد و زکات هر یک از نعمتها معروف آن نعمت است و در اینجا بعضى از روایاتى که در این باره رسیده، به عرض شنوندگان محترم مىرسد: عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: لکل شىء زکوه و زکوه العلم ان یعلمه اهله. امام صادق (ع) فرموده: براى هر چیزى زکاتى است و زکات علم آن است که معلومات خود را به کسانى که اهلیت دارند بیاموزى.
و عنه علیهالسلام قال: على کل جزء من اجزائک زکوه واجبه لله عز و جل و زکوه اللسان النصح للمسلمین و التیقظ للغافلین. امام صادق (ع) فرموده که براى هر یک از اجزاى بدنت زکاتى براى خدا مقرر است و زکات زبانت نصیحت به مسلمانان و بیدار کردن افراد غافل است.
عن على علیهالسلام قال: لکل شىء زکوه و زکوه العقل احتمال الجهال. على (ع) فرموده: براى هر چیزى زکاتى است و زکات عقل تحمل نمودن نادانیهاى جهال است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: المعروف زکوه النعم و الشفاعه زکوه الجاه و العمل زکوه الابدان و العفو زکوه الظفر و ما ادیت زکوته فهو مامون السلب.
امام صادق (ع) فرمود: معروف زکات نعمتهاست، شفاعت زکات قدر و منزلت است، عمل صالح زکات بدن است، عفو و اغماض زکات پیروزى است، و هر نعمتى که زکاتش ادا شود در ایمنى خواهد بود و از کف نمىرود.
عن على علیهالسلام قال: زکوه الیسار بر الجیران و صله الارحام. على (ع) فرموده: زکات گشایش زندگى و تمکن مالى، نیکى به همسایگان و صلهى ارحام است.
امام (ع) در این روایت کلمهى «مال» را به کار نبرده و به جاى آن کلمهى «یسار» آورده است زیرا زکات مال در مورد پرداختهاى واجب است و این روایت به کسانى نظر دارد که پس از پرداخت زکات واجب از جهت تمکن مالى در وسعت و گشایشاند. معروف اینان بهرهمند ساختن همسایگان و کمک نمودن به ارحام است.
معروف، داراى معناى وسیعى است که هر عمل خیرى را شامل مىشود، زیر بازوى افتاده را گرفتن، ناتوانى را کمک نمودن، بیمارى را براى رساندن به منزلش حمایت کردن، نابینایى را به محل مورد نظرش رساندن، و خلاصه، هر عمل خیرى که به نفع مردم است معروف خوانده مىشود و ائمهى معصومین علیهمالسلام به معروف توجه بسیار داشتند و در مواقعى که پیش مىآمد خود، آن را انجام مىدادند: لقد کان على ابن الحسین علیهماالسلام یمر على المدره فى وسط الطریق فینزل عن دابته حتى ینحیها بیده عن الطریق.
روش حضرت على بن الحسین علیهماالسلام این بود که اگر در راهى گذر مىکرد و مىدید کلوخى در وسط جاده است از مرکب پیاده مىشد و آن را کنار مىزد که به رهگذرها آسیبى نرساند. اولیاى گرامى اسلام براى آنکه ارزش خدمت به مردم را به پیروان خود بفهمانند و آنان را به انجام معروف تشویق نمایند، ضمن روایات متعددى این واقعیت را با تعبیرهاى مختلف خاطرنشان ساختهاند.
عن على ابن ابیطالب علیهالسلام انه کان یقول: انما المعروف زرع من انمى الزرع و کنز من افضل الکنوز فلا یزهدنک فى المعروف کفر من کفره و لا جحود من جحده. على (ع) مىفرمود: معروف زرعى است از پرنموترین زراعتها و گنجى است از برترین گنجها، اگر کسى معروفت را کفران نمود یا آن را انکار کرد مبادا عمل وى تو را از انجام معروف بازدارد.
عن ابىحمزه الثمالى قال: سمعت اباجعفر علیهالسلام یقول: ان من احب عباد الله الى الله لمن حبب الیه المعروف و حبب الیه فعاله. ابوحمزهى ثمالى مىگوید: از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: از محبوبترین بندگان خدا نزد خداوند کسى است که معروف نزد او محبوب باشد و همچنین به انجام فعل معروف علاقمند باشد.
از مجموع روایاتى که مذکور افتاد روشن شد که کارهاى معروف و خدمت به مردم تا چه حد مورد علاقه و توجه اولیاى گرامى اسلام است. افراد نیکوکار و خیرخواه به هر نسبت که به خدمت خلق موفق شوند و عملا در راه معروف قدم بردارند به همان نسبت زمینهى قرب معنوى خویش را در پیشگاه الهى فراهم آورده و مشمول رحمت واسعهى او خواهند بود ولى از بعضى روایات استفاده مىشود که عمل معروف از نظر خدمت مالى اهمیت بسیار دارد زیرا خدمات مالى بیش از سایر معروفها مردم را زیر پوشش خود مىگیرد و موجبات رفاه آنان را در زندگى فراهم مىآورد، به علاوه، معروفهاى مالى مىتواند موازنهى اقتصادى را در جامعه برقرار نماید و مسلمین را از خطر اقتصاد ناسالم و عدم تعادل زندگى مصون و محفوظ دارد، و در این باره روایت جالبى از امام باقر (ع) رسیده که به عرض شنوندگان محترم مىرساند: عن ابىجعفر علیهالسلام قال: ان بقاء المسلمین و بقاء الاسلام ان تصیر الاموال عند من یعرف فیها الحق و یصنع فیها المعروف و ان من فناء المسلمین و فناء الاسلام ان تصیر الاموال عند من لا یعرف فیها الحق و لا یصنع فیها المعروف. امام باقر (ع) فرموده: بقاى مسلمین و بقاى اسلام در این است که گردش اموال نزد کسانى باشد که حق را در مورد مال مىشناسند و به معروف عمل مىکنند و از عوامل فناى مسلمین و فناى اسلام آن است که پول در دست کسانى گردش کند که حق آن را نمىشناسند و عمل به معروف نمىنمایند.
اگر ثروتمندان در جامعهى اسلامى حق واجب مال را بشناسند و آن را ادا کنند به علاوه، در راه معروف از پرداخت مال مضایقه ننمایند، براى بیماران تهیدست درمانگاه مجانى، و براى محصلین بىبضاعت و کودکانى که از خانوادهى فقیرند مدرسهى رایگان بسازند، و دیگر اعمال خیرى از این قبیل، اسلام و مسلمین در این جامعه مىماند، اما اگر حق واجب را ادا نکنند و از معروف سر باز زنند، با این عمل مىتوانند زمینهى فناى اسلام و مسلمین را فراهم آورند. براى آنکه شنوندگان محترم بدانند وظیفهى ثروتمندان و افراد متمکن تنها با اداى حقوق واجب تمام نمىشود بلکه باید به سایر پرداختها نیز متوجه باشند و اعمال معروف را از یاد نبرند. به این روایت که از امام صادق (ع) است با دقت توجه نمایند: عن ابى عبدالله علیهالسلام قال لعمار: یا عمار! انت رب مال کثیر. قال: نعم جعلت فداک. قال: فتودى ما افترض الله علیک من الزکوه؟ قال: نعم. قال: فتخرج المعلوم من مالک؟ قال: نعم. قال: فتصل قرابتک؟ قال: نعم. قال: فتصل اخوانک؟ قال: نعم.
فقال: یا عمار! ان المال یفنى و البدن یبلى و العمل یبقى و الدیان حى لا یموت. یا عمار! انه ما قدمت فلم یسبقک و ما اخرت فلم یلحقک. مردى به نام عمار در عصر امام صادق (ع) تمکن زیاد داشت. حضرت به وى فرمود: آیا تو صاحب مال بسیارى؟ عرض کرد: بلى. فرمود: زکات واجب را مىپردازى؟ عرض کرد: بلى. فرمود: مال معلوم را به سائل و غیر سائل پرداخت مىکنى؟ عرض کرد: بلى. فرمود: ارحام و اقربایت را صله مىنمایى؟ عرض کرد: بلى. آیا به برادران دینیت مىرسى؟ عرض کرد: بلى. حضرت فرمود: اى عمار! مال، فانى مىشود، بدن مىپوسد، عمل باقى مىماند، و حاکم و قاضى زنده است و نمىمیرد. آنچه را که پیشتر از خود فرستادى از تو سبقت نمىگیرد و آنچه را که بعد از خودت به جاى گذاردى به تو ملحق نمىشود.
امام سجاد (ع) در قسمت اول درخواست خود که موضوع سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مىکند: و افشاء العارفه: بار الها! موفقم بدار که اعمال خوب و کارهاى خیر اهل معروف را در جامعه شایع نمایم و آنان را به این خصلت پسندیده معرفى کنم.
به طورى که در آغاز بحث اشاره شد، نشر خوبیهاى مردم از صفات خداوند است و اگر انسانى به این صفت متصف گردد به «کامل» تشبه یافته و متخلق به یکى از خلقیات حمیده شده است. خوبیهاى فرد خیر را نشر دادن و عمل معروفش را به این و آن گفتن و او را به بزرگوارى و فضیلت یاد کردن از طرفى در کارهاى معروفى که انجام مىدهد دلگرم مىشود و ممکن است در آتیه به کارهاى خیر بزرگترى اقدام نماید و از طرف دیگر، افشاى عارفه مىتواند سایر مردم بىتفاوت را در عمل معروف تشویق کند و آنان را به راه خیر و نیکوکارى سوق دهد. جالب آنکه امام سجاد (ع) افشاى عارفه را در زمینهى عدل اجتماعى و پس از درخواست خاموش کردن آتش غضب و اصلاح ذاتالبین از پیشگاه خدا درخواست نموده است زیرا افشاى معروف اهل خیر و معرفى آنان به خدمتگزارى خلق موجب تحسین و تمجید مردم مىشود و هر انسانى به کشش حب ذات علاقه دارد تحسین مردم را دربارهى خود حفظ کند و همواره مورد تکریم و احترام باشد و براى نیل به این هدف باید از معصیت و ناپاکى اجتناب نماید زیرا مىداند که آلوده شدن به گناه او را در جامعه کوچک و حقیر مىنماید و محبوبیت اجتماعیش را از بین مىبرد.
عن على علیهالسلام قال: من احب المکارم اجتنب المحارم.
على (ع) فرموده: کسى که به کرامت و بزرگوارى خویش علاقه دارد از محرمات و گناهان اجتناب مىنماید. بنابراین یکى از فواید افشاى عارفه و نشر خوبیهاى اهل خیر بازداشتن آنان از گناهان است و این خود از عوامل ابقاى عدل در جامعه است. ممکن است بسیارى از مردم بنا به تمایل دگردوستى، در باطن علاقمند به انجام معروف و دوستدار خدمت به خلق باشند ولى در طول زندگى به این کار شریف موفق نشوند زیرا دوست داشتن معروف به تنهایى براى نیل به آن کافى نیست، باید تمام شرایطش مهیا گردد تا فرد علاقمند به آن دست یابد و بتواند به خواستهى درونى خویش جامهى تحقق بپوشاند.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: لیس کل من یحب ان یصنع
المعروف الى الناس یصنعه و لیس کل من یرغب فیه یقدر علیه و لا کل من یقدر علیه یوذن له فیه. فاذا اجتمعت الرغبه و القدره و الاذن فهنا لک تمت السعاده للطالب و المطلوب الیه.
امام صادق (ع) فرموده: اینطور نیست که هر کس دوستدار معروف باشد بتواند آن را عملى نماید، اینطور نیست که هر کس رغبت به معروف دارد قدرت آن را نیز داشته باشد، اینطور نیست که هر کس قادر به عمل معروف است به وى اذن انجام آن داده شود، پس اگر در موردى رغبت و قدرت و اذن مجتمع شد در این موقع براى طالب معروف و براى کسى که معروف براى وى طلب شده سعادت کامل و تمام به دست آمده است.
ممکن است از کلمهى «اذن» که در حدیث امام صادق (ع) آمده بعضى از شنوندگان چنین برداشت نمایند که تحقق یافتن معروف علاوه بر رغبت و قدرت خود ما به اذن و اجازهى بارىتعالى وابسته است و چون اذن خداوند در اختیار ما نیست، پس ما در انجام کار معروف آزادى عمل نداریم. برداشتى اینچنین از اذنى که در حدیث آمده نادرست است زیرا اذن الهى دو قسم است: یکى اذن او در نظام تکوین و مقررات آفرینش و آن دیگر اذن الهى در نظام تشریع و تعالیم دینى و این هر دو در قرآن شریف آمده است. در مورد اذن تکوینى فرموده است:
و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه.
گیاه و روییدنیها در زمین پاک به اذن خداوند خارج مىشود.
این اذنى است تکوینى و به «جبر» تحقق مىیابد یعنى زمین پاک در رویاندن گیاه از خود اراده و اختیارى ندارد. در مورد اذن
تشریعى فرموده است:
و ما کان لنفس ان تومن الا باذن الله و یجعل الرجس على الذین لا یعقلون.
هیچ نفسى جز به اذن خداوند ایمان نمىآورد و پلیدى بىایمانى را براى کسانى قرار داده است که تعقل نمىنمایند.