تنزیل نور


ساعت 10:43 عصر سه شنبه 87/12/6

شرح دعای مکارم الاخلاق(70)

امام سجاد (ع) در قسمت اول سخن خود در پیشگاه الهى گفته بود: «و ضم اهل الفرقه»: بار الها! موفقم بدار تا بین مردم متفرق و از هم جدا رابطه‏ى دوستى برقرار نمایم. براى آنکه حضرت زین‏العابدین (ع) به مقصود خویش دست یابد و به این مهم نایل گردد باید مردم را از اطاعت هواى نفس و پیروى از تمایلات ناروا برحذر دارد، آنان را به تعقل و تفکر بخواند تا خوب را از بد و صلاح را از فساد تمیز دهند، به صراط سعادت گرایش یابند، و از راههاى انحرافى که منشاء فساد و تباهى است دورى گزینند. البته انجام چنین کارى بسیار مشکل است ولى امام براى رسیدن به این مقصود مقدس از سختیها نمى‏هراسد و براى آنکه با توفیق الهى به خواسته‏ى درونى خویشتن جامه‏ى تحقق بپوشاند ناملایمات را تحمل مى‏کند و به قدر توان خود مجاهده مى‏نماید. نمى‏دانیم حضرت زین‏العابدین (ع) در راه مبارزه با تفرق و اختلاف مردم پراکنده چقدر سخن گفته و چه اندازه عملا کوشش نموده است. البته در آن زمان با کمبود وسایل ثبت کتابت حتما مقدار کمى از  گفته‏ها و کارهاى آن حضرت به ما رسیده است. با این حال آنچه به ما رسیده و در کتب احادیث و اخبار آمده شایان کمال توجه و دقت است و در اینجا به ذکر یک نامه از آن حضرت اکتفا مى‏شود: 

محمد بن مسلم زهرى مردى بود تحصیلکرده و عالم. او قسمت زیادى از قرآن شریف و احادیث رسول گرامى را حافظ بود و از فقه اسلام نیز آگاهى داشت. بدبختانه حب ریاست و دنیاطلبى وى را به دربار بنى‏مروان، طاغوتهاى زمان، کشاند و هشام بن عبدالملک که یکى از مروانیان بود او را معلم فرزندان خود قرار داد. کتب رجال در ترجمه حال وى مطالب متفاوت نوشته‏اند و بعضى گفته‏اند او از راه على (ع) و فرزندان معصومش منحرف گردید و به باطل گرایش یافت، تمایلش به آل مروان موجب شد که عده‏ى زیادى از مردم حتى افراد درس خوانده گمراه شدند و بر اثر تمایل او به آل مروان به راه خلفاى جور کشیده شدند و در نتیجه بین آنان و دوستداران اهل‏بیت شکاف و خلاف به وجود آمد. امام سجاد (ع) که از انحراف منحرفین و اختلافى که بین آنان با رهروان صراط مستقیم پدید آمده بود رنج مى‏برد، نامه‏اى به محمد بن مسلم زهرى نوشت، خطاهاى او را تذکر داد، مسئولیتش را در پیشگاه بارى‏تعالى خاطرنشان نمود و از او خواست که در وضع خود بیندیشد، از راه باطلى که در پیش گرفته بازگردد و به پاکان و صلحا بپیوندد. اگر نامه‏ى امام در وى اثر بگذارد، او را به خود آورد و از راهى که در پیش گرفته بازگردد نه تنها خودش از عذاب الهى رهایى مى‏یابد بلکه گمراه‏شدگان و کسانى که به پیروى از او از پاکان و نیکان جدا شده‏اند به خود مى‏آیند، از گمراهان فاصله مى‏گیرند، به اهل حق مى‏پیوندند و تفرقى که از این راه بین عده‏اى از مسلمانان پدید آمده است برطرف مى‏گردد. در اینجا چند قطعه از نامه‏ى امام سجاد (ع) و 

ترجمه‏ى آن به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد. حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در اول نامه‏ى خود نوشته است: 

کفانا الله و ایاک من الفتن و رحمک من النار فقد اصبحت بحال ینبغى لمن عرفک بها ان یرحمک فقد اثقلتک نعم الله بما اصح من بدنک و اطال من عمرک و قامت علیک حجج الله بما حملک من کتابه و فقهک فیه من دینه و عرفک من سنه نبیه محمد صلى الله علیه و آله. 

خداوند ما را و تو را از فتنه‏ها و آزمایشها کفایت فرماید و از آتش خود مورد ترحمت قرار دهد در حالتى صبح نموده‏اى که شایسته است آن کس که تو را به آن حال مى‏شناسد ترحمت نماید. نعمتهاى خداوند بر دوشت بار سنگینى گذارده است از اینکه بدنت را سالم داشته، عمرت را طولانى نموده، حجتهاى خداوند را بر تو اقامه کرده، قسمتى از کتاب او را به حفظت سپرده، در دین فقیهت ساخته و تو را از سنت حضرت محمد صلى الله علیه و آله آگاه نموده است. در قطعه‏ى دیگر نامه نوشته است: 

و اعلم ان ادنى ما کتمت و اخف ما احتملت ان آنست وحشه الظالم و سهلت له طریق الغى بدنوک منه حین دنوت و اجابتک له حین دعیت فما اخوفنى ان تکون تبوء باثمک غدا مع الخونه و ان تسال عما اخذت باعانتک على ظلم الظلمه. 

بدان! کمترین امرى که نهان داشته‏اى و خفیفترین مسئولیتى را که به عهده گرفته‏اى این است که وحشت ظالم را از ستمکارى به انس مبدل ساخته‏اى و راه تعدى و تجاوز را بر وى هموار نموده‏اى و منشاء این نارواییها آن بود که تو به خلیفه‏ى جور نزدیک شدى و اجابتش نمودى موقعى که خوانده شدى. آنچه مایه‏ى نگرانیم گردیده این است که 

در قیامت علاوه بر گناهان خودت، گرفتار گناهان خیانتکاران باشى و از اینکه به ظلم ظالم اعانت نمودى مورد مواخذه و مسئولیت قرار گیرى. 

در قطعه‏ى دیگر نامه‏ى امام سجاد (ع) آمده است: 

او لیس بدعائه ایاک حین دعاک جعلوک قطبا اداروا بک رحى مظالمهم و جسرا یعبرون علیک الى بلایاهم و سلما الى ضلالتهم، داعیا الى غیهم، سالکا سبیلهم، یدخلون بک الشک على العلماء و یقتادون بک قلوب الجهال الیهم. 

آیا نه این است که با خواندنت تو را قطبى قرار دادند تا آسیاب ظلمهاى خویش را به گردش درآورند. تو را چون پلى ساختند تا با عبور از تو به بلایاى مورد نظرشان برسند، تو را چون نردبانى بپا داشتند تا به ظلمهایى که مى‏خواهند دست یابند، تو را دعوت‏کننده به گمراهى خود و طى‏کننده‏ى راه خویش قرار دادند، به وسیله‏ى تو در قلوب درس‏خوانده‏ها شک و تردید وارد نمودند و به وسیله‏ى تو دلهاى جهال به آنان اقتدا کردند. 

در قطعه‏ى دیگر نامه‏ى امام سجاد (ع) آمده است: 

و لا تحسب انى اردت توبیخک و تعنیفک و تعییرک، لکنى اردت ان ینعش الله تعالى ما قد فات من رایک و یرد الیک ما عزب من دینک و ذکرت قول الله تعالى فى کتابه: و ذکر فان الذکرى تنفع المومنین. 

گمان مبر که من از گفته‏هایم قصد توبیخ و سرزنش و ملامت تو را داشته‏ام، بلکه مى‏خواستم موجباتى فراهم آید که خداوند فوت‏شده‏هاى رایت را جبران نماید و آنچه از دینت دور افتاده به تو برگرداند، به یاد فرموده‏ى خدا در کتاب مجید افتادم که به پیمبر دستور داده: به یاد مردم بیاور که یادآورى و تذکر ، براى اهل ایمان مفید و ثمربخش است. 

حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در اواخر نامه نوشته است: 

اما بعد، فاعرض عن کل ما انت فیه حتى تلحق بالصالحین الذین دفنوا فى اسمالهم لا صقه بطونهم بظهورهم لیس بینهم و بین الله حجاب و لا تفتنهم الدنیا و لا یفتنون بها. 

از آنچه در آن هستى اعراض کن و روى گردان تا به افراد صالح و نیکوکار ملحق شوى، آنان که در لباس کهنه‏ى خود به خاک سپرده شده‏اند، شکمشان به پشتشان چسبیده بود، بین آنان و خداوند پرده‏اى وجود نداشت، نه دنیا توانست آنان را گمراه نماید و نه خودشان بر اثر جاذبه‏ى دنیا گرایش یافتند. 

از آنچه مذکور افتاد روشن شد که امام سجاد (ع) در قسمت اول کلام خود: «و ضم اهل الفرقه»، از پیشگاه خداوند درخواست توفیق مى‏کند که براى حفظ عدل اجتماعى تا جایى که ممکن است با پراکندگى و اختلاف مبارزه کند و نامه‏اى را که براى زهرى مرقوم فرموده نمونه‏اى از مبارزه‏ى اساسى آن حضرت با اختلاف و پراکندگى است. 

حضرت سجاد (ع) در جزء دوم کلام خود که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است از پیشگاه خداوند درخواست مى‏کند: 

و اصلاح ذات‏البین: بار الها! موفقم بدار تا اختلاف دوستان، برادران، خانواده‏ها را از میان بردارم و بین آنان صلح و سازش برقرار نمایم. 

یکى از اعمال بسیار مقدس و شریف در آیین اسلام اصلاح ذات‏البین و پایان دادن به اختلاف دو یا چند نفر مسلمان است، و در این باره روایات بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: الا اخبرکم بافضل من درجه الصیام و الصلوه و الصدقه؟ اصلاح ذات‏البین. 

رسول اکرم (ص) فرموده: آیا به شما خبر ندهم به چیزى که درجه‏ى آن برتر و بالاتر از نماز و روزه و صدقه است؟ آن اصلاح ذات‏البین است. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: صدقه یحبها الله اصلاح بین الناس اذا تفاسدوا و تقارب بینهم اذا تباعدوا. 

امام صادق (ع) فرموده: صدقه‏اى که خداوند آن را دوست دارد اصلاح بین مردم است زمانى که به فساد گراییده‏اند و نزدیک نمودن آنان به هم است زمانى که از یکدگر دورى گزیده‏اند. 

علل و عوامل متعددى مى‏تواند مایه‏ى اختلاف شود و دو نفر را از هم جدا کند. گاهى جدایى بر اثر عدم رعایت حدود و حقوق اخلاقى دوستان است و گاهى منشاء اختلاف، امر مالى است، و گاه عوامل دیگر. کسى که مى‏خواهد اصلاح ذات‏البین نماید باید بکوشد که ماده‏ى اختلاف را از میان بردارد و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام این مهم را به هر شکلى که بود بین اصحاب و دوستان خویش حل مى‏کردند. 

عن ابى‏حنیفه سائق الحاج قال: مربنا المفضل و انا و ختنى نتشاجر فى میراث. فوقف علینا ساعه. ثم قال لنا تعالو الى المنزل. فاتیناه فاصلح بیننا باربعماه درهم. فدفعها الینا من عنده حتى اذا استوثق کل واحد منا من صاحبه. قال اما انها لیست من مالى و لکن ابوعبدالله علیه‏السلام امرنى اذا تنازع رجلان من اصحابنا فى شى‏ء ان اصلح بینهما و افتدیها من ماله، فهذا من مال ابى عبدالله علیه‏السلام. 

ابوحنیفه که عهده‏دار امور حاج بود مى‏گوید: مفضل بر ما گذر کرد در حالى که من با یکى از بستگانم در میراثى مشاجره مى‏کردیم. او ساعتى توقف کرد، سپس به ما گفت: برویم منزل. با او به منزلش رفتیم. اختلاف ما را با چهارصد درهم حل نمود و آن مبلغ را از خود پرداخت کرد و اختلاف حل شد. سپس گفت: این مبلغ از مال من نیست، امام صادق (ع) به من امر فرموده هر وقت دیدى دو نفر از دوستان ما در چیزى نزاع دارند آنها را اصلاح ده و از مال من پرداخت کن و این پول از امام صادق (ع) بود که به شما دادم. 

نکته‏اى که لازم است در بحث اصلاح ذات‏البین مورد توجه قرار گیرد این است که در بعضى از روایات کلمه‏ى «اصلاح» به کار برده شده مانند حدیث رسول اکرم صلى الله علیه و آله و حدیث امام صادق (ع) که مذکور افتاد و در کلام امام سجاد (ع) نیز در قطعه‏ى دعاى مورد بحث امروز و اصلاح ذات‏البین آمده است، ولى در بعضى از روایات به جاى کلمه‏ى «اصلاح» کلمه‏ى «صلاح» به کار رفته است. 

على (ع) در وصیتنامه‏ى خود به دو فرزند بزرگوارش فرموده: 

اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم، فانى سمعت جد کما صلى الله علیه و آله و سلم یقول: صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه و الصیام. 

به شما دو نفر و به جمیع فرزندانم و خانواده‏ام و تمام کسانى که وصیتنامه‏ى من به آنها برسد سفارش مى‏کنم به تقوى و نظم امورتان و صلاح بین خودتان چه از رسول گرامى (ص) شنیدم که فرمود: صلاح ذات‏البین افضل و برتر است از عموم نمازها و روزه‏ها. 

عن على علیه‏السلام قال: من کمال السعاده السعى فى صلاح الجمهور. 

على (ع) فرموده: از کمال سعادت آدمى سعى و کوشش در صلاح امور اجتماع است. 

نتیجه‏ى صلاح و اصلاح تحکیم روابط مسلمین و تقویت علائق آنان نسبت به یکدیگر است با این تفاوت که در زمینه‏ى «صلاح» وجود اختلاف و تفرق لازم نیست ولى «اصلاح» در موردى گفته مى‏شود که اختلاف و جدائى آمده باشد همانطور که امام صادق (ع) در حدیثى که ذکر شد فرموده: اصلاح بین مردم در وقتى که دچار فساد شده باشند و نزدیک کردن آنان به یکدیگر موقعى که از هم دورى گزیده باشند. مى‏توان گفت فرق «صلاح» و «اصلاح» در سلامت معنوى جامعه همانند تفاوت «پیشگیرى» و «درمان» است در طب و حفظ سلامت بدن مردم، متخصصین بهداشت شرایط محیط زندگى مردم را به گونه‏اى پایه‏گذارى مى‏کنند که افراد جامعه بیمار نشوند و مرض در وجودشان راه نیابد، اما اگر کسانى از پیشگیرى بهره نبردند و به بیمارى مبتلا شدند طبیب متخصص آنان را درمان مى‏نماید و بدنشان را دوباره از نعمت سلامت برخوردار مى‏سازد. خیرخواهانى که در صلاح افراد یا جامعه مى‏کوشند همانند متخصصین بهداشت از بیمارى تفرق و پراکندگى جلوگیرى مى‏کنند و نمى‏گذارند محیط اسلامى گرفتار اختلاف و جدایى گردد، اما کسانى که در اصلاح بین مردم مى‏کوشند همانند پزشکان درمان‏کننده‏اند که مرض پدید آمده را علاج مى‏کنند و مریض را از خطر مى‏رهانند. در حدیث رسول اکرم (ص) و وصیتنامه‏ى على (ع) که ذکر شد 

صریحا آمده است که اصلاح و صلاح ذات‏البین از نماز و روزه افضل و برتر است. اگر کسى سئوال کند که علت این مزیت و برترى چیست و چرا اصلاح و صلاح ذات‏البین بالاتر از نماز و روزه است، مى‏توان گفت: نماز و روزه به منزله‏ى دو شاخه‏ى بزرگ و ثمربخش از شجره‏ى طیبه‏ى اسلام است و هر دو در پیشگاه الهى قدر و منزلت بسیار دارند ولى مى‏دانیم که اصل درخت یعنى اسلام از دو شاخه‏ى نماز و روزه به مراتب مهمتر است زیرا شاخه از درخت ارتزاق مى‏کند و موقعى زنده است و بار و برگ مى‏دهد که درخت زنده باشد و اگر درخت دچار ضعف شود و در خطر مرگ قرار گیرد شاخه‏ها پیش از مرگ درخت مى‏میرند و حیات خود را از دست مى‏دهند، نگهبان شجره‏ى طیبه‏ى اسلام ذات اقدس الهى است. 

«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» 

ولى جهانى که در آن زندگانى مى‏کنیم عالم اسباب و وسایل است و فیض خداوند در هر مورد از مجراى مخصوص خودش مى‏رسد و مجراى فیض نگهدارى اسلام در جوامع بشرى، مسلمانان و پیروان قرآن شریف‏اند، اینان هستند که با گفتار و رفتار اسلامى خویش حیات دین را حفظ مى‏کنند و چراغ اسلام را فروزان نگاه مى‏دارند و این مهم با وحدت کلمه‏ى مسلمین به خوبى انجام مى‏شود، اما اگر در جامعه‏ى مسلمانان اختلاف پدید آمد نیروها در راه تشاجر و مبارزه مصروف مى‏گردد و اسلام به دست فراموشى سپرده مى‏شود. مثلا در یک قصبه که تمام سکنه‏ى آن مسلمان‏اند و در کمال مهر و صفا با هم زندگى مى‏کنند همه‏ى کارها مسیر خود را طى مى‏نماید، به موقع سر وقت زراعت و باغ 

مى‏روند، به موقع براى اقامه‏ى جماعت و استماع مواعظ به مسجد مى‏روند، به موقع استراحت مى‏نمایند، و در رویدادهاى شادى و غم با یکدیگر همکارى و همیارى دارند، اما اگر در قصبه بر سر آب و خاک یا مراتع گوسفندان یا در امور دیگر بین اهالى اختلاف بروز کند و دسته‏بندى آغاز گردد، وضع قصبه تغییر مى‏کند، نیروها در پیشبرد هدفهاى گروه مصروف مى‏گردد، مسجد و منبر از رونق مى‏افتد، اهمیت رمضان و محرم کاهش مى‏یابد و اگر با گذشت زمان، اختلاف عمیقتر گردد، رفته‏رفته نماز یومیه و روزه‏ى رمضان فراموش مى‏شود. 

در صورتى که فرد لایقى براى رفع اختلاف و اصلاح ذات‏البین به قصبه بیاید باید در حل مشکلات بکوشد، اگر افرادى متضرر شده‏اند با پرداخت پول، خسارتشان را جبران نماید، اگر به کمک دولت نیاز دارند اقدام کند، و خلاصه ماده‏ى اختلاف را از میان ببرد و محبت اسلامى را بین آنان برقرار نماید. 

البته در شرایط وحدت و محبت حیات دین تجدید مى‏شود، نماز جماعت و مجالس وعظ رونق مى‏گیرد، به روزه‏ى ماه رمضان و دیگر امور دینى توجه مى‏کنند و این همه موفقیت بر اثر صلاح و اصلاح است، پس اصلاح ذات‏البین برتر از نماز و روزه است.



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    7
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188099

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::