شرح دعای مکارم الاخلاق(67)
بسم الله الرحمن الرحیم
و کظم الغیظ، و اطفاء النائره.
امام سجاد علیهالسلام در این قسمت از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» میل درونى و خواهش باطنى خود را در بسط عدل بین مردم به پیشگاه بارىتعالى عرض نموده و سپس دو امر مهم را در ابقاى عدل و داد از خداوند درخواست مىنماید:
و کظم الغیظ و اطفاء النائره، بار الها ! زیور صلاحیت و لباس تقوى را به من بپوشان تا بتوانم از فوران غیظ جلوگیرى کنم و آتش خشم را فرونشانم. به خواست خداوند بزرگ موضوع سخنرانى امروز این دو مطلب مىباشد که در کلام امام سجاد (ع) آمده است.
در آغاز سخن لازم مىداند شنوندگان محترم به این نکته توجه نمایند که پیاده کردن عدل در اجتماع امرى است مهم و مهمتر از آن حفظ عدل و مصون داشتن آن از عواملى است که فرد یا جامعهى عادل را از صراط حق منحرف مىنماید و به راه تعدى و تجاوز سوق مىدهد و دو مطلب موضوع سخنرانى امروز، دو عامل از عوامل عدل و دادگرى است.
به مشیت حکیمانهى بارىتعالى در وجود انسان به طور طبیعى غرایزى به ودیعه گذارده شده که هر یک از آنها در ادامهى زندگى و ابقاى حیات فردى و نوعى انسان نقش موثرى را ایفا مىنماید و قوهى غضب یکى از آنهاست. این غریزهى ارزشمند و مهم نیروى دفاع آدمى در مقابل عوامل زیانبارى است که حیات و سلامتش را تهدید مىنماید. قوهى غضب همانند سلاحهاى گرم و آتشین در دست مرزداران کشور است. در موقعى که مملکت مورد حملهى اجانب قرار گیرد یا راهزنان اخلالگر به کشور هجوم آورند و بخواهند به مال و جان اهالى تعدى نمایند، مرزداران سلاحهاى خود را به کار مىگیرند تا آنان را قلع و قمع نمایند و کشور و مردم را از بلا و خطر برهانند. مرزداران کشور موقعى که ببینند مملکت در معرض خطر قرار گرفته و دشمن هجوم آورده است هر قدر از آتشبارهاى خود استفاده کنند و سلاحهاى خویش را به کار اندازند تا دشمن را مغلوب و منکوب نمایند و به عقبنشینى وادارشان سازند عملشان صحیح و مورد تایید عقل و شرع است، اما اگر مرزدارى یکى از همسنگران خود را که به شوخى یا جدى به وى دشنام داده هدف قرار دهد و سلاح خود را به سوى او نشانه رود و آتش کند و او را مجروح یا مقتول نماید مجرم شناخته مىشود و مورد تعقیب قرار مىگیرد و به نسبت جرمى که مرتکب شده است استحقاق مجازات دارد. اعمال قوهى غضب همانند به کار گرفتن سلاح براى دفع دشمن و حفظ کشور تن است. اگر انسانى در بیابان مورد هجوم درنده یا گزندهاى قرار گیرد و خود را در معرض خطر احساس نماید غریزهى غضب، یعنى نیروى دفاع بدن، به طور خودکار تحریک مىشود، به صاحبش قوت و قدرت مىبخشد و او با نیرومندى، درنده یا گزنده را هدف قرار مىدهد، با چوب و سنگ یا هر چه در اختیار دارد به دشمن مىتازد و از خود دفاع مىنماید. به کار بردن قوهى غضب در چنین مورد مقبول عقل و شرع است. اما اگر از برادر خود یا یک فرد عادى سخن سرد یا دشنامى بشنود وظیفهى اخلاقى و سجیهى انسانى به وى
اجازه نمىدهد قوهى غضب را که سلاح دفاع از سلامتى یا حیات اوست آزادانه به کار گیرد و گوینده را مورد هجوم قرار دهد، چه ممکن است این تندروى بیجا و ناسنجیده او را به پرتگاه خطرناکى ببرد، شخص مورد خشم را مجروح کند، یا بر اثر یک ضربه به حیاتش خاتمه دهد و در نتیجه خود را اسیر زندان کند یا خویشتن را از زندگى محروم نماید. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از به کار بردن قوهى غضب برحذر داشته و خطرات ناشى از آن را خاطرنشان فرمودهاند، و در اینجا به بعضى از آن روایات اشاره مىشود:
عن ابىمحمد الحسن بن على علیهماالسلام قال: الغضب مفتاح کل شر.
امام عسکرى علیهالسلام فرموده: غضب کلید تمام شرور و بدیهاست.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: سمعت ابى یقول: اتى رسولالله صلى الله علیه و آله رجل بدوى فقال انى اسکن البادیه، فعلمنى جوامع الکلام. فقال: آمرک الا تغضب. فاعاد علیه الاعرابى المساله ثلاث مرات حتى رجع الرجل الى نفسه. فقال: لا اسال عن شیئى بعد هذا ما امرنى رسولالله صلى الله علیه و آله الا بالخیر، قال و کان ابى یقول: اى شىء اشد من الغضب ؟ ان الرجل لیغضب فیقتل النفس التى حرم الله و یقذف المحصنه.
امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش شنیده که فرمود: عربى بدوى حضور رسول اکرم (ص) شرفیاب شد. عرض کرد: مسکنم در بیابان است، به من کلام جامعى را بیاموز. حضرت در پاسخ به او فرمود: به تو
امر مىکنم که غضب مکن. مرد عرب سه بار درخواست خود را تکرار نمود و حضرت همان جواب را داد. سپس مرد سائل فکر کرد و با خود گفت: پس از این پاسخ، دیگر سئوالى نمىکنم و رسول گرامى چیزى جز خیر به من امر نفرموده است. در پایان حدیث، امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش نقل نموده که مىفرمود: چه چیز بدتر از غضب است ؟ مرد خشمگین مىشود، خونى را به ناحق مىریزد یا زن پاکدامن و عفیفى را به زنا نسبت مىدهد.
عن على علیهالسلام قال: الغضب نار موقده. من کظمه اطفاها و من اطلقه کان اول محترق بها.
على (ع) فرموده است: غضب آتشى است افروخته، هر کس در ضمیر خود آن را فرونشاند خاموشش نموده است و هر کس آزادش گذارد خود، اول کسى است که در شعلههاى آن خواهد سوخت.
عن الصادق علیهالسلام عن ابیه انه ذکر عنده الغضب فقال: ان الرجل لیغضب حتى لا یرضى ابدا و یدخل بذلک النار.
امام صادق (ع) از پدرش حدیث نمود که در حضور آن حضرت سخن از غضب به میان آمد. فرمود: مرد غضب مىکند و به هیچ وجه راضى نمىشود که از آن بازایستد و سرانجام بر اثر خشم، جهنمى مىشود و داخل آتش مىگردد.
موقعى که فرد عادل یا جامعهى درستکار برافروخته و خشمگین مىگردند در معرض خطر انواع گناهان واقع مىشوند و ممکن است در آن حالت به جرایم بزرگ و غیر قابل جبرانى دست بزنند. در این شرایط، عدل سالم و پایدار نمىماند و اشخاص خشمگین براى ارضاى غریزهى خشم از راه حق، منحرف مىگردند و دامنشان به گناهان آلوده مىشود.
راه جلوگیرى از عواقب شوم غضب، کظم غیظ یعنى فرونشاندن هیجان درونى است. انسان خشمگین مىتواند با انجام پارهاى از اعمال، خشم درونى را فرونشاند: اگر ایستاده است بنشیند، اگر نشسته است بپا خیزد، دست و صورت را با آب سرد بشوید، از محیط غضب خارج شود و از این قبیل اعمال. انجام این کارها نیاز به توجه و تعقل دارد. بدبختانه هیجان غضب، عقل را تیره مىکند و نمىگذارد آدمى به خیر و صلاح بیندیشد و آن را به کار بندد.
عن على علیهالسلام: الغضب یفسد الالباب و یبعد عن الصواب.
على (ع) فرموده: غضب، عقل را فاسد مىکند و آدمى را از تشخیص صلاح و صواب دور مىسازد.
از انسان خشمگین و برافروخته نمىتوان توقع داشت که به خود آید، فکر کند، از اعمال خلاف مصلحت خوددارى نماید، و به راه صحیح و صواب گرایش یابد. در این موقع لازم است افراد پاکدل و بشردوست کمک کنند، انسان غضبآلود را از پرتگاه سقوط دور نمایند و به هر نحوى که ممکن است موجبات کظم غیظ و فرونشاندن خشم درونیش را فراهم آورند. حضرت زینالعابدین علیهالسلام در این قسمت از دعاى «مکارمالاخلاق» چنین موفقیت بزرگى را از پیشگاه الهى درخواست نموده و عرض مىکند:
و حلنى بحلیه الصالحین و البسنى زینه المتقین فى بسط العدل و کظم الغیظ.
بار الها ! مرا به زیور صالحین بیارا و زینت متقین را بر من بپوشان تا به گسترش عدل موفق شوم و به فرونشاندن غیظ دست یابم.
بسط عدل در جامعه، تمناى اول امام سجاد (ع) است. براى آنکه
افراد عادل را از گناهان ناشى از خشم محافظت کند و نگذارد سرمایهى گرانقدر عقل از کفشان برود توفیق پیشگیرى از بروز غضب یعنى کظم غیظ را از پیشگاه خداوند درخواست مىنماید. امام (ع) عملا و علما براى فرونشاندن غیظ باطنى دگران شایستگى و صلاحیت دارد، از نظر عمل، حضرت زینالعابدین (ع) خود اهل کظم غیظ است و این سجیهى انسانى مکرر از وى مشاهده شده است و در اینجا به ذکر دو نمونه، یکى در محیط خانواده و آن دیگر در محیط اجتماع اکتفا مىشود:
کانت جاریه لعلى بن الحسین علیهماالسلام تسکب علیه الماء. فسقط الابریق من یدها فشجه. فرفع راسه الیها. فقالت الجاریه: ان الله تعالى یقول: و الکاظمین الغیظ. فقال: کظمت غیظى. قالت: و العافین عن الناس. قال: عفوت عنک. قالت: و الله یحب المحسنین. قال: اذهبى، فانت حره لوجه الله.
جاریهى حضرت على بن الحسین علیهماالسلام روى سر حضرت آب مىریخت. غفلتا ظرف آب از دستش رها شد. به سر حضرت اصابت نمود. آن را شکافت و خون ریخت. حضرت سر بلند کرد و به وى نگریست. جاریه آیهى حاوى کظم غیظ را خواند. حضرت فرمود: غیظم را فرونشاندم. سپس قسمت دیگر آیه را خواند. حضرت فرمود: تو را بخشیدم. آنگاه جملهى آخر آیه را که حاوى احسان است قرائت نمود. فرمود: برو که تو براى خداوند آزادى.
حکى عن زینالعابدین على بن الحسین علیهماالسلام انه سبه رجل فرمى علیه خمیصه کانت علیه. فامر له بالف درهم. فقال بعضهم جمع فیه خمس خصال: الحلم و اسقاط الاذى و تخلیص الرجل مما
یبعده عن الله و حمله على الندم و التوبه. و رجوعه الى المدح بعد الذم، فاشترى جمیع ذلک بیسیر من الدنیا.
مردى به امام سجاد (ع) دشنام گفت: حضرت بلافاصله عباى سیاهرنگى را که بر دوش داشت به سویش افکند و فرمود: هزار درهم نیز به وى بدهند. کسانى ناظر این جریان بودند گفتند: امام (ع) با عمل خود پنج خصلت پسندیده را جمع نمود: اول حلم یعنى کظم غیظ، دوم چشمپوشى از ایذاء وى، سوم دشنامگو را از عمل خود نادم نمود، چهارم به توبهاش موفق ساخت، و پنجم او را به مدح وادار نمود، پس از آنکه دشنام گفته بود، و امام (ع) همهى آنها را با قلیلى از مال دنیا خریدارى نمود.
پس اگر امام سجاد (ع) شخص برافروختهاى را به کظم غیظ دعوت کند، نمىتواند بگوید: اگر کظم غیظ خوب است چرا خودتان عمل نمىکنید و در ناملایمات برافروخته و خشمگین مىشوید زیرا مراتب حلم و کظم غیظ امام بر کسى پوشیده نبود و آنان که حضرتش را مىشناختند آگاه بودند که او در خانواده و اجتماع تا چه حد ناروایىها را تحمل مىکند و در مقابل اسائهى ادب افراد غیر مودب و بدزبان کظم غیظ مىنماید. کظم غیظ در آیین مقدس اسلام از صفات حمیده و خصال پسندیده است و در این باره احادیث بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است. براى آنکه شنوندگان محترم، بیش از پیش به اهمیت و ارزش آن واقف شوند در اینجا قسمتى از روایات به عرض مىرسد:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من احب السبیل الى الله عز و جل جرعتان: جرعه غیظ تردها بحلم و جرعه مصیبه تردها بصبر.
رسول اکرم (ص) فرموده: از جمله راههاى محبوب براى قرب به خداوند دو جرعه است: یکى جرعهى غیظ است و آن دیگر جرعهى مصیبت. افراد باایمان جرعهى غیظ را با حلم و جرعهى مصیبت را با صبر به درون خود رد مىکنند و برون نمىافکنند.
عن ابىجعفر علیهالسلام قال: من کظم غیظا و هو یقدر على امضائه حشى الله قلبه امنا و ایمانا یوم القیامه.
امام باقر (ع) فرمود: هر کس غیظى را در باطن حبس کند با آنکه اگر بخواهد مىتواند آن را اظهار نماید و شخص مورد غضب را کیفر دهد خداوند در قیامت قلب او را از ایمنى و ایمان پر مىکند.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: ما من عبد کظم غیظا الا زاده الله عز و جل به عزا فى الدنیا و الاخره و قد قال الله تبارک و تعالى: و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین و آتاه الله الجنه مکان غیظه ذلک.
امام صادق (ع) فرمود: هیچ بندهاى کظم غیظ نمىکند مگر آنکه خداوند به این وسیله عز او را در دنیا و آخرت افزایش مىدهد. سپس حضرت آیهى کظم غیظ را قرائت نمود و فرمود: خداوند در مقابل غیظى که فرونشانده است به او بهشت رحمت مىدهد.
و عنه علیهالسلام قال: من کظم غیظا و لو شاء ان یمضیه امضاه ملا الله قلبه یوم القیامه رضاه.
و نیز فرموده است: هر کس غیظى را فرونشاند که اگر بخواهد مىتواند آن را عملى نماید خداوند در قیامت دل او را از خشنودى و رضاى خود پر مىکند.
کان على بن الحسین علیهماالسلام یقول: انه لیعجبنى الرجل ان یدرکه حلمه عند غضبه.
آنقدر کظم غیظ، مهم و گرانقدر است که امام سجاد (ع) مىفرمود: موجب شگفتى من است مردى که حلم و بردباریش موقع غضب، او را دریابد و باعث کظم غیظش گردد.
اگر کسى به افراد کریم النفس و بزرگوار بد کند طبق دستور اولیاى اسلام او را مىبخشند و مشمول عفو خود قرار مىدهند ولى این دستور در جایى قابل اجراست که بدکننده لایق عفو و اغماض باشد. اما اگر چشمپوشى از بدى او موجب گستاخى و تجریش مىشود و زیانهاى تازهاى به بار مىآورد باید مورد تعقیبش قرار داد و این مطلب در رسالهى «حقوق» امام سجاد (ع) تصریح شده است.