شرح دعای مکارم الاخلاق(66)
مردم کشورهاى غرب اسیر حکومتهاى مستبد و خودسر بودند، در مضیقه و فشار زندگى مىکردند، سرانجام از زورگویى عمال حکومتها به جان آمدند و ملتها یکى پس از دیگرى طغیان نمودند، آشوب و انقلاب برپا کردند، کشتهها دادند، تا در نتیجه، زنجیرهاى اسارت را پاره کردند، استبداد را برانداختند، به آزادى دست یافتند، و حکومت مردم بر مردم را مستقر ساختند. اینان در پرتو انقلاب بر حکومتهاى ظالم چیره شدند و آنان را از کرسى قدرت به زیر آوردند ولى هواى نفس همچنان در ضمیرشان حکومت مىکند و آنان را به کارهاى ظالمانه و غیرانسانى وادار مىنماید، به فرمان هواى نفس کشورهاى ضعیف را مورد تجاوز قرار مىدهند، به مردم زور مىگویند، ذخایرشان را به یغما مىبرند، سرزمینشان را استعمار و خودشان را استثمار مىنمایند، از عدل و آزادى سخن بسیار مىگویند، خود را مدافع حقوق بشر مىخوانند ولى هر جا منافعشان اقتضا کند عدل و آزادى را پایمال مىنمایند و به حقوق بشر پشت پا مىزنند و از پى منافع خود مىروند. در کشورهاى پیشرفتهى امروز قانونگذاران نمایندگان مردمند و باید طبق خواستهى آنان وضع قانون نمایند، هر چند آن خواسته منافى با مصلحت و سعادت جامعه باشد. از این رو در کشورهاى غربى نوشابههاى الکلى با تمام مفاسد فردى و اجتماعى و با همهى ضررهاى بهداشتى و اخلاقى، مجاز شناخته شده و در حمایت قانون قرار دارد. هوىپرستى موجب شده است که به زنان و دختران در اعمال تمایل جنسى، آزادى بیش از حد داده شود و این عمل ضد مصلحت و سعادت مورد حمایت قانون قرار گرفته و هر سال به موجب آمار بر عوارض شوم و زیانبار آن افزوده مىشود. اطاعت بىقید و شرط از هواى نفس، چشم و گوش دل را نابینا و ناشنوا مىکند و آدمى را به پستى و انحطاط سوق مىدهد و ممکن است با خطرات بسیار عظیم و غیر قابل جبران مواجهش نماید. اولیاى گرامى اسلام در این باره سخن بسیار گفته و پیروان خود را آگاه نمودهاند و در اینجا فقط به ذکر یک حدیث اکتفا مىشود:
عن على علیهالسلام قال: انکم ان امرتم علیکم الهوى اصمکم و اعماکم و ارداکم.
على (ع) فرمود: اگر هواى نفس بر وجودتان فرمانروا گردد شما را کر و کور مىکند و موجبات پستى و سقوطتان را فراهم مىآورد. هماکنون در کشورهاى پیشرفته گروههایى یافت مىشوند که انسانیت را از یاد برده، تعالى معنوى را فراموش نموده، کرامت نفس را واپس زده و سعادت خود را در اقناع هواى نفس خویش پنداشتهاند، بعضى تصور نمودهاند سعادت آدمى در لذتگرایى است و گمان دارند سعادتمندترین مردم کسى است که کامیابى و تمتعش در زندگى بیشتر باشد. در نظر اینان غریزهى جنسى پایگاه اصلى سعادت آدمى است.
گروهى از پى سخن نیچه رفته و سعادت آدمى را در قدرت و غلبه مىدانند، اینان در هوىپرستى به تفوقطلبى و برترىجویى توجه بسیار دارند و اگر به هدف خویش نایل گردند خود را سعادتمند مىپندارند. بعضى پایگاه اصلى سعادت را اقتصاد و تمکن مالى شناخته و تمام فعالیت خویش را در این راه مصروف مىدارند و به قول یکى از نویسندگان، این گروه، انسانیت را در مقابل بت اقتصاد قربانى نمودهاند. از این نظریههاى نادرست مىتوان فهمید که بشر امروز تا چه حد اسیر هواى نفس شده، از قوانین عادلانه دور افتاده و از واقعبینى و شناخت سعادت حقیقى شایستهى انسان محروم مانده است. افراد باایمان و پیروان واقعى قرآن شریف هواى نفس خود را با اندازهگیرى صحیح و در چهارچوبهى قوانین عادلانهى الهى اعمال مىنمایند، اینان خود را بندهى خدا مىدانند نه بندهى هوى، از این رو تمایلات نفسانى خویش را بر معیار شرع مقدس و رضاى آفریدگار اعمال مىنمایند. البته این قبیل افراد از خطرات ناشى از اطاعت کورکورانهى هواى نفس مصون و محفوظ خواهند بود.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: لن یستکمل مومن ایمانه حتى یکون هواه تبعا لما جئتکم به.
رسول اکرم (ص) فرموده: هیچ مومنى ایمان خود را کامل نمىکند تا آنکه هواى نفس خویشتن را پیرو دستور و تعالیم دینى که من آوردهام قرار دهد.
عن على بن الحسین علیهماالسلام قال: لکن الرجل کل الرجل نعم الرجل هو الذى جعل هواه تبعا لامر الله.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: مرد واقعى، مرد تمام، مرد خوب آن کسى است که هواى نفس خود را پیرو امر خداوند قرار دهد.
از آنچه مذکور افتاد روشن شد که بشر در بسیارى از موارد از وضع قوانین عادلانه و مصلحتآمیز که خیر انسانها را از جمیع جهات تامین نماید عاجز و ناتوان است و براى نیل به عدل و مصلحت و دست یافتن به سعادت واقعى باید از قوانین تشریعى آفریدگار جهان که عالم به تمام دقایق و حقایق است پیروى نمایند و پیمبران الهى براى ارائهى این قوانین و نیل به این هدف مقدس مبعوث شدهاند. دربارهى عدل و قدر و منزلت رفیع آن روایات بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده که در اینجا پارهاى از آنها ذکر مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: العدل جنه واقیه و جنه باقیه.
رسول اکرم (ص) فرموده: عدل سپرى است نگهبان و بهشتى است جاودان.
عن على علیهالسلام قال: فى العدل الاقتداء بسنه الله و ثبات الدول.
على (ع) فرموده: عدل، اقتدا به طریقه و روش خداوند است و موجب پایدارى و ثبات دولتهاست.
عن مغیره بن نوفل عن النبى صلى الله علیه و آله: من لم یحمد عدلا و لم یذم جورا فقد بارز الله تعالى بالمحاربه.
مغیره بن نوفل از رسول اکرم (ص) حدیث نموده که فرمود: هر کس عدل و داد را تمجید نکند و از جور و بیداد مذمت ننماید به جنگ
خداوند آمده است.
قرآن شریف صریحا به مسلمانان دستور داده که عدل و داد را دربارهى همهى مردم ، حتى نسبت به دشمنان خود رعایت کنند و از مسیر حق منحرف نشوند.
و لا یجر منکم شنان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى.
من وصایا امیرالمومنین لابنه الحسین علیهماالسلام: اوصیک بتقوى الله فى الغنى و الفقر و بالعدل على الصدیق و العدو.
از جملهى وصایاى امیرالمومنین به فرزندش حسین علیهماالسلام این بود که فرمود: تو را به تقوى سفارش مىکنم در حال غنى و فقر، و به عدل و داد توصیه مىکنم دربارهى دوست و دشمن.
علاقه و میل درونى امام سجاد (ع) این است که عدل اسلامى را در جمیع ابعادش بین مردم گسترش دهد و جامعه را از عدالت در عقاید و اخلاق، عبادات و معاملات، معاشرت و آمیزش، گفتار و رفتار و خلاصه، در تمام شئون مادى و معنوى برخوردار نماید. امام براى دست یافتن به این هدف بسیار عالى و بزرگ دو تمنى از پیشگاه بارىتعالى مىنماید: یکى آنکه او را به زیور صالحین بیاراید، و دیگر آنکه زینت متقین را بر وى بپوشاند:
و حلنى بحلیه الصالحین و البسنى زینه المتقین فى بسط العدل.
گویى امام سجاد (ع) با این قسمت از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» به پیروان پاکدل و باایمان خود مىفهماند که اگر مىخواهند همانند پیمبران الهى مردم را تربیت نمایند و آنان را بر پا دارندهى عدل و داد بسازند باید واجد دو مزیت باشند: اول صلاحیت و شایستگى، دوم تقوى و پاکى.
صلاحیت یک لفظ است ولى مصادیق بسیار دارد و در اینجا با استفاده از آیات و روایات، پارهاى از آنها ذکر مىشود:
صلاحیت علمى: کسى که مىخواهد عدل را بین مردم گسترش دهد و آنان را دادگر بسازد باید در هر مورد از تعالیم شرع مقدس به خوبى آگاه باشد و عدل را دربارهى هر یک از شئون مادى و معنوى بداند تا بتواند با قاطعیت و اطمینانخاطر سخن بگوید و مردم را به رعایت آنچه در شرع مقدس رسیده است دعوت نماید. قرآن شریف در این باره فرموده:
و لا تقف ما لیس لک به علم، ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسوولا.
هرگز از پى آنچه علم و اطمینان ندارى مرو و ناآگاه قدم برمدار که گوش و چشم و دل آدمى در پیشگاه الهى مواخذ و مسئولند.
عن على علیهالسلام قال: دع القول فیما لا تعرف.
على (ع) فرموده است: سخن گفتن را در چیزى که نمىدانى و از آن آگاهى ندارى ترک گوى و خوددارى کن.
و عنه علیهالسلام قال: ایاک و الکلام فیما لا تعرف طریقته و لا تعلم حقیقته.
و نیز فرموده است: بپرهیز از اینکه در چیزى سخن بگویى که راه آن را نمىدانى و از حقیقتش آگاهى ندارى.
کسى که مىخواهد عدل الهى را که محتواى احکام و مقررات شرع مقدس است بین مردم نشر دهد باید در هر مورد، دستور الهى را بداند و آگاهانه سخن بگوید و اگر به نام عدل دینى چیزى را بین مردم
القا نماید که از دین خدا نبوده و نفى و اثباتش نابجا باشد مردم گمراه مىشوند و این خود گناه بزرگ است، و در صورتى که خطایش آشکار شود و مردم بفهمند که او، و لو در یک مورد، عدل را جور خوانده یا جورى را به حساب عدل آورده است، از آن پس اطمینان شنوندگان از وى سلب مىشود و کلامش را با تردید و دودلى تلقى مىنمایند.
عن على علیهالسلام قال: لا تقل ما لا تعلم فتتهم باخبارک بما تعلم.
على (ع) فرموده: چیزى را که نمىدانى مگو که این کار موجب مىشود که در سایر گفتههایت متهم شوى و شنوندگان در صحت دیگر سخنانت که از روى علم و آگاهى گفتهاى شک و تردید نمایند.
استقامت و پایدارى: کسى که مىخواهد عدل را بین مردم گسترش دهد و آنان را دادگر بسازد باید از استقامت و ثبات برخوردار باشد و در مقابل مشکلات مقاومت کند، ناملایمات را تحمل نماید و این از شرایط اساسى صلاحیت و شایستگى در انجام مهمات است. بشر به رغبت طبیعى و میل غریزى خواستار آزادى بىقید و شرط است، مىخواهد تمنیات نفسانى خود را آنطور که مایل است اقناع نماید و چیزى سد راهش نشود و چون قوانین و مقررات عادلانه او را محدود مىکند و خواهشهاى ناروا و خلاف مصلحتش را منع مىنماید از قبول آنها خوددارى مىکند و از اطاعت و فرمانبرى سرباز مىزند. انسان دادگستر و خیرخواه اگر در هدف مقدس خود پافشارى کند و با منطقى قوى ضرورت پیروى از عدل را که زیربناى سعادت مادى و معنوى انسانها است به آنان بفهماند سرانجام پیروز مىگردد و به مقصد بلند
خویش دست مىیابد و سرافراز مىگردد.
عن على علیهالسلام قال: علیک بمنهج الاستقامه فانه یکسبک الکرامه و یکفیک الملامه.
على (ع) فرموده: بر تو باد به استقامت و پایدارى، چه آنکه استقامت براى تو کسب بزرگوارى و کرامت مىنماید و در زمینهى ملامت امر تو را کفایت مىکند.
انسان دادگستر باید افراد را متوجه این نکته نماید که اگر عدل در جامعه برقرار گردد و تمام مردم، از قوى و ضعیف، توانا و ناتوان، در مرز خود قدم بردارند همهى اعضاى جامعه در کمال رفاه و اطمینان خاطر زندگى مىکنند و هیچ یک احساس مضیقه و سختى نمىنمایند. اگر عدل از میان برود و قانون جنگل جایگزین آن گردد، مضیقه افزایش مىیابد و هر قدرتمندى گرفتار تعدى و تجاوز قدرتمندتر از خود مىشود و این مفاد کلام حضرت مولىالموحدین على (ع) است که فرموده:
فان فى العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.
کسى که از عدل احساس مضیقه نماید تنگنایى جور براى او فزونتر خواهد بود.
خلاصه، شرایط صلاحیت و شایستگى در گسترش عدل متعدد است و یکى از آن شرایط که اهمیت بسیار دارد و امام سجاد (ع) آن را تخصیص به ذکر داده، تقوى و پاکى شخصى است که مردم را به عدل دعوت مىکند، چه اگر دعوتکننده با دارا بودن شرایط صلاحیت واجد تقوى باشد و در جمیع شئون زندگى، ورع و پاکى را رعایت نماید سخن او در شنوندگان نفوذ بیشتر دارد و مىتواند منشاء تحول جامعه گردد.
عن على علیهالسلام قال: استعن على العدل بحسن النیه و قله الطمع و کثره الورع.
على (ع) براى پیشبرد عدل و دادگرى فرموده است: از سه چیز استعانت و استمداد کن: اول نیت خوب، دوم کمى توقع از مردم، و سوم فزونى ورع و تقوى. در این روایت، امام علیهالسلام براى گسترش عدل از کثرت ورع سخن گفته یعنى آن کس که مىخواهد عدل را در سطح وسیع پیاده کند باید داراى ورع بسیار باشد به طورى که در هیچ عملى تقوى را فراموش نکند و از مرز حق قدمى فراتر نرود.