شرح دعای مکارم الاخلاق(64)
در کتب عامه و خاصه از طرق مختلف حدیثى نقل شده که رسول اکرم صلى الله علیه و آله در ایام حیات خود مکرر در مکرر با مختصر تفاوتى در عبارت به مردم فرموده بود: من دو امانت سنگین و بزرگ را بین شما مىگذارم، کتاب خدا و عترتم یعنى اهلبیتم، تا زمانى که به این دو متمسکید از گمراهى مصون و محفوظ خواهید بود و این دو از هم جدا نمىگردند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. مردم پس از مرگ آن حضرت گفتههایش را از یاد بردند، على علیهالسلام را که براى ولایت و رهبرى، گزیدهى خدا و منصوب از طرف پیشواى اسلام بود و در جمیع مدارج کمال ایمانى و علمى و عملى بر همه تقدم داشت واگذاردند و مفضول را بر فاضل مقدم داشتند. با این عمل ناروا زمینهى انحراف مسلمین و انحطاط آنان فراهم آمد و با گذشت زمان تشدید شد تا جایى که در زمان حکومت بنىامیه و بنىعباس دستگاه خلافت که باید سمبل پاکى و فضیلت باشد کانون ناپاکى و رذیلت گردید، ظلم جایگزین عدل شد، رعایت حقوق مردم به تجاوز و تعدى مبدل گردید، و خلفاى جور آنچنان در راه ضد اسلام جرى و جسور شدند که عبدالملک مروان امر به معروف و نهى از منکر را منع نمود و صریحا گفت: لا یامرنى احد بالتقوى الا ضربت عنقه.
هیچ کس مرا به تقوى امر نمىکند جز آنکه با شمشیر سر از بدنش جدا خواهم کرد.
پیشواى مآلاندیش اسلام ضمن حدیثى در امر ولایت و زمامدارى سخن گفته و خطر گزینش مفضول را بر فاضل اعلام نموده و خاطرنشان ساخته است که هر امتى مرتکب چنین عمل ناروایى شود راه پستى و عقبافتادگى را به روى خود گشوده است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ما ولت امه امرها رجلا و فیهم اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفالا حتى یرجعوا الى ما ترکوه. رسول اکرم (ص) فرموده است: هیچ امتى امر خود را به مردى نمىسپارد با آنکه در آن امت مرد عالمتر از او وجود دارد مگر آنکه کار آن مردم پیوسته در راه سقوط و انحطاط پیش مىرود تا به چیزى که آن را ترک گفته بودند برگردند، یعنى گزینش اعلم.
فرمودهى نبى معظم اسلام در جامعهى مسلمین تحقق یافت و بر اثر انحراف از صراط مستقیم و محروم ساختن على علیهالسلام از حقى که خداوند به وى اعطا نموده بود، مسلمانان از تعالى و ترقى بازماندند، راه پستى و انحطاط را در پیش گرفتند، ارزش رفیع و گرانقدر خود را از دست دادند، اجانب بر آنان تسلط یافتند، زمام امورشان را به دست حکام جائر سپردند و هم اکنون با گذشت چهارده قرن وضع به همان منوال است و یک میلیارد مسلمان به گونهاى رنجآور و تاثر بار زندگى مىکنند و از عز و آزادگى که شایستهى پیروان قرآن شریف است محروماند.
دیروز، مسلم، آیت اقبال و مکرمت امروز خود چه شد که چنین نامکرم است
دیروز مسلم از شرف و فضل سربلند امروز پشت مسلم و اسلامیان خم است
دیروز محرم حرم غیر مسلمین امروز بین که در حرم خود نه محرم است
آن انتصار خود چه شد این انکسار چیست؟ آن را چگونه مبداء و اینش چه مختم است؟
خلاصه، ارث زمین به قضاى قطعى بارىتعالى براى مردم صالح و شایسته است و دهها کمال و مزیت از نظر عقل و علم، اعتقاد و اخلاق، کار و کوشش، گفتار و رفتار، و دیگر امورى از این قبیل زیر پوشش صلاحیت و شایستگى جاى دارد. یک روز مسلمین در پرتو تعالیم حیاتبخش اسلام از شایستگى و صلاحیت برخوردار گردیدند و وارث قسمت مهمى از کرهى زمین شدند، روز دیگر شرایط صلاحیت و شایستگى را تدریجا از دست دادند، راه پستى و انحطاط را در پیش گرفتند و آن وضع تاسفبار و دردناک حتى امروز همچنان ادامه دارد.
به موجب روایات بسیارى که از اولیاى گرامى اسلام رسیده، شرایط کامل صلاحیت و شایستگى در اصحاب حضرت مهدى، حجه ابن الحسن علیهماالسلام تحقق مىیابد. در آن عصر پیروان آن حضرت واجد تمام ابعاد صلاحیت مىشوند و وارث همهى کرهى زمین مىگردند، در آن عصر، عدل و دادگرى بر سراسر جهان حکومت مىکند و ظلم و بیداد از زمین رخت برمىبندد و در آن عصر امنیت جانى و مالى و عرضى و همچنین امنیت از ترس بر سر جهانیان سایهى رحمت مىافکند و همهى مردم از آن نعمت گرانقدر برخوردار مىشوند، در آن عصر معادن و مخازن زمین استخراج مىگردد و عمران و آبادى همه جا را فرامىگیرد، در آن عصر موازنهى اقتصادى و تعادل مالى در سطح بسیار وسیع برقرار مىشود، و به طورى که در روایات آمده کسانى مىخواهند صدقه بدهند اما فقیرى پیدا نمىکنند زیرا همهى مردم از درآمد مکفى بهرهمندند و نیازى به کمک رایگان ندارند.
از مجموع آنچه مذکور افتاد این نتیجه به دست آمد که انجام هر کارى خواه کوچک باشد یا بزرگ، نیازمند صلاحیت و شایستگى است. امام سجاد (ع) که قصد دارد یک سلسله امور مهم اجتماعى را که مایهى سعادت مردم است جامهى تحقق بپوشاند و عملا آنها را به موقع
اجرا بگذارد، در مرحلهى اولى از پیشگاه بارىتعالى درخواست صلاحیت و شایستگى مىنماید و در جملهى اول دعا که موضوع بحث سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مىکند: و حلنى بحلیه الصالحین، بار الها! مرا به زیور صالحین بیاراى، یعنى از شرایطى برخوردارم ساز که بتوانم آن امور مهم را در جامعه پیاده کنم و مردم را از آن نعمتها منتفع سازم.
امام علیهالسلام در جملهى دوم دعا که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است در پیشگاه خداوند عرض مىکند: و البسنى زینه المتقین، بار الها! زینت متقین را بر من بپوشان. تقوى یکى از شروط صلاحیت است و با وجود آن شایستگى تحقق مىیابد.
عن على علیهالسلام قال: التقوى مفتاح الصلاح. على (ع) فرموده: تقوى و پرهیز از گناه کلید صلاح و شایستگى است. به همین جهت امام (ع) بین تمام اجزا و شرایط صلاحیت، تقوى را تخصیص به ذکر داده زیرا تقوى بر همهى آنها حاکم است و با وجود تقوى هر جزئى از اجزاى صلاحیت به شایستگى واقعى دست مىیابد. زبان گویا در اصلاح نقائص اجتماع از شرایط صلاحیت است اما باید زبان متقى باشد تا به هدف خود نایل گردد، زبان آلوده اثر نافذ نمىگذارد و نقص جامعه را آنطور که باید برطرف نمىکند. دست در انجام کارهاى لازم شرط صلاحیت است، اما باید متقى باشد. دستى که به روى مردم بىگناه سیلى مىزند یا اموال مردم را به سرقت مىبرد به اصلاح جامعه و رفع مشکلات مردم نایل نمىگردد. براى آنکه به معناى کلام امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعا که به خدا عرض مىکند: و البسنى زینه المتقین، واقف شویم و مقام شامخ تقوى را نسبت به سایر اجزا و شرایط صلاحیت بشناسیم، لازم است در مورد دو کلمه که در عبارت امام در دعا آمده، مختصر توضیحى داده شود: یکى «لباس» است و آن دیگر «تقوى». امام سجاد (ع) از پیشگاه الهى درخواست مىکند به او لباس متقین را بپوشاند. قرآن شریف دربارهى تقوى کلمهى «لباس» را به کار برده و فرموده است: و لباس التقوى ذلک خیر. جامهى مقدس تقوى براى انسانها لباسى بسیار خوب و پسندیده است.
راغب در مادهى (لبس) مىگوید: و جعل اللباس لکل ما یغطى من الانسان عن قبیح.
کلمهى لباس به کار برده مىشود دربارهى هر چیزى که قبیح را در انسان مىپوشاند.
همچنین راغب در مادهى «وقى» مىگوید: التقوى جعل النفس فى وقایه مما یخاف.
تقوى عبارت از این است که آدمى خود را در پناهى قرار دهد تا به شرى که از آن مىترسد دچار نشود.
با توجه به اینکه تمام قواى درونى و برونى انسان در معرض آلوده شدن به گناه و معاصى است و افراد باایمان همواره از خطر و پىآمد آنها خائفاند و با در نظر گرفتن این مطلب که تقوى مانند لباس سراسرى تمام وجود آدمى را زیر پوشش خود مىبرد و چون پناهگاه مطمئنى، افراد باایمان را از خطر مصون مىدارد، امام سجاد (ع) پس از درخواست زیور صالحین مسئلهى تقوى را که شرط اساسى صلاحیت
است، تخصیص به ذکر داده و لباس متقین را از پیشگاه بارىتعالى تمنى مىنماید.
عن على علیهالسلام قال: الجاوا الى التقوى فانه جنه منیعه، من لجا الیها حصنته و من اعتصم بها عصمته.
على علیهالسلام فرموده: به پناه تقوى بروید که تقوى سپرى است نیرومند و محکم، هر کس به آن پناهنده شود مصونش مىدارد و هر کس به آن متمسک شود به وى صیانت و حفاظت مىبخشد.
تقوى ملکهى نفسانى و حالت ثابت روحى است. افراد باایمان بر اثر مراقبت و تمرین در اطاعت بارىتعالى و اجتناب از معاصى و گناهان به سرمایهى گرانقدر تقوى نائل مىشوند و به مقام رفیع سعادت دست مىیابند. اینان با رسیدن به این مقام شامخ روحى بدون تکلف و زحمت از گناه پرهیز مىکنند، نه تنها مرتکب معصیت نمىشوند بلکه فکر معصیت از خاطرشان نمىگذرد. چنین انسانى تمام وجودش از لباس مقدس تقوى پوشیده است و در پناه این حصن حصین و قدرت معنوى و ایمانى از جمیع شرور معاصى و خطرات ناشى از گناه مصون و محفوظ است. دربارهى این قبیل انسانهاى خودساخته بحق مىتوان گفت که اینان داراى تقواى قولى، عملى، مالى، اخلاقى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، و دیگر امور مربوط به زندگى هستند، اینان در هر کارى اول رضاى خدا را در نظر مىگیرند و سپس دربارهى آن قدم برمىدارند و عمل مىکنند.
امام باقر علیهالسلام لباس تقوى را که در قرآن شریف آمده به «عفت» تفسیر نموده و فرموده است:
و اما «لباس التقوى» فالعفاف، لان العفیف لا تبدو له عوره و ان
کان عاریا من الثیاب و الفاجر بادى العوره و ان کان کاسیا من الثیاب. یقول «و لباس التقوى ذلک خیر» یقول: العفاف خیر.
لغت اقرب الموارد مىگوید: عف الرجل: کف عما لا یحل و لا یجمل قولا او فعلا.
عفت در آدمى عبارت از خوددارى و کف نفس از چیزى است که حلال و شایسته نیست، خواه کف نفس، با قول باشد و خواه با عمل.
امام باقر (ع) فرموده: اما لباس تقوى «عفت» است، زیرا از انسان عفیف عورتى آشکار نمىشود اگر چه از نظر ظاهر عریان باشد، اما فاجر و گناهکار، عورتى را که باید پوشیده باشد آشکار مىسازد اگر چه بدنش با لباس پوشیده است. سپس امام (ع) فرمود: لباس تقوى خیر است، یعنى عفت خیر است.
کلمهى عفت همانند کلمهى تقوى به معناى وسیع و در موارد مختلف به کار برده مىشود و از عفت و بىعفتى، بودن و نبودن تقوى موردنظر است. عفت زبان، عفت قلم، عفت چشم، عفت اخلاقى، عفت غریزهى جنسى، و از این قبیل.
امام سجاد (ع) در جملهى اول این قسمت از دعا براى تحقق بخشیدن به هدفهاى عالى خود از خداوند درخواست شایستگى و صلاحیت نموده و عرض مىکند:
و حلنى بحلیه الصالحین: این درخواست حاوى جمیع جهات عقلى، علمى، دینى، قولى، و عملى است.
در جملهى دوم از خداوند درخواست پوشاندن زینت متقین را مىنماید، عرض مىکند: و البسنى زینه المتقین، و تقوى خود شرط بزرگ صلاحیت است.
پیمبران الهى و جانشینان برحقشان همه واجد تقوى بودند و آنچه را که مىگفتند و به مردم دستور مىدادند خود عمل مىکردند. على علیهالسلام برنامهى عملى خود را در این باره چنین بیان نموده است:
ایها الناس! و الله ما احثکم على طاعه الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیه الا و اتناهى قبلکم عنها.
به خدا قسم هیچ وقت شما را به طاعتى ترغیب ننمودم مگر آنکه خود قبل از شما به آن سبقت جستم و هیچگاه شما را از معصیتى نهى ننمودم مگر آنکه پیش از شما خویشتن را از آن بازداشتم.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام طبق برنامهى جد گرامیش پس از درخواست صلاحیت از پیشگاه خداوند، تقاضاى زینت متقین را مىنماید، یعنى بار الها مرا آنچنان مورد حمایت خود قرار ده و موفقم بنما که با تلبس به تقوى مردم را به راه سعادت بخوانم و سخنم به گونهاى القا شود که موثر افتد و جامعه را از بلایا و گرفتارى برهاند.
تقوى داراى درجات و مراتبى است، تقواى کامل که تمام وجود شخص متقى را زیر پوشش خود قرار دهد و کوچکترین قدمى برخلاف رضاى الهى برندارد مخصوص معصومین و اولیاى گزیدهى الهى است و قرآن شریف آن را «حق تقوى» خوانده و فرموده است:
اتقوا الله حق تقاته.
عن ابىبصیر: سالت اباعبدالله علیهالسلام عن قول الله عز و جل: «اتقوا الله حق تقاته»، قال: یطاع فلا یعصى و یذکر فلا ینسى، و یشکر فلا یکفر.
ابىبصیر مىگوید: از امام صادق (ع) دربارهى این آیه سئوال
نمودم. فرمود: حق تقوى این است که خداوند همه جا اطاعت شود و هرگز مورد عصیان قرار نگیرد، همه جا در یاد باشد و هیچگاه فراموش نگردد و همیشه مورد شکر قرار گیرد و هرگز نعمتش کفران نشود.
البته افراد عادى از عهدهى چنین تقوایى برنمىآیند. از این رو خداوند تفضل فرمود و از آنان تقواى به قدر توان و قدرت خواست.
عیاشى مىگوید از امام صادق علیهالسلام دربارهى آیهى «اتقوا لله حق تقاته» سئوال شد،
قال منسوخه، قیل و ما نسختها؟ قال: قول الله «اتقوا لله ما استطعتم».
حضرت فرمود آن آیه نسخ شده. سئوال شد کدام آیه آن را نسخ کرده است؟ حضرت آیهاى را نام برد که تقوى را به قدر استطاعت خواسته است.