شرح دعای مکارم الاخلاق(61)
بسم الله الرحمن الرحیم
و ان اشکر الحسنه و اغضى عن السیئه.
به خواست بارى تعالى این دو جمله از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» موضوع سخنرانى و بحث امروز است. امام سجاد علیهالسلام در پیشگاه خداوند عرض مىکند: بار الها! به من توفیق عنایت فرما که خوبیها را شکرگزار باشم و از بدیها چشمپوشى نمایم.
براى روشن شدن معناى جملهى اول دعاى امام لازم است معناى شکر را بدانیم.
الشکر ثلاثه اضرب: شکر القلب و هو تصور النعمه، و شکر اللسان و هو الثناء على المنعم، و شکر سائر الجوارح و هو مکافاه النعمه بقدر استحقاقه.
راغب مىگوید شکر سه گونه است: یکى شکر قلب است و آن تصور نعمت است، آن دیگر شکر زبان است و آن ثنا گفتن و حمد نمودن منعم است، و سوم شکر جوارح و آن به کار بردن عضو است در
استفاده از نعمت. البته شکر قلب، یعنى تصور نعمت، مهمتر از شکر زبان و شکر جوارح است، زیرا قلب کانون اراده و مرکز تصمیم است، زبان و دیگر جوارح به فرمان مرکز فرماندهى است. وقتى آدمى در دل باور داشته باشد که هر چه نعمت در اختیار اوست از خداوند است، طبعا زبان و جوارح تحت تاثیر شکر قلب قرار دارند و انسان با تمام وجود شکرگزار خدا خواهد بود، و این مطلب در خلال روایات خاطرنشان گردیده است:
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: من انعم الله علیه بنعمه فعرفها بقلبه فقد ادى شکرها.
امام صادق (ع) فرموده: کسى که خداوند به وى نعمتى را عطا مىفرماید و دل او عارف است که آن نعمت عطیهى الهى است، با همان معرفت قلبى شکر نعمت را به جاى آورده است.
روى ان موسى علیهالسلام قال فى مناجاته: الهى خلقت آدم بیدک و اسکنته جنتک و زوجته حواء امتک فکیف شکرک، فقال علم ان ذلک منى فکانت معرفته شکرا.
روایت شده که حضرت موسى بن عمران در مناجات خود به پیشگاه خداوند عرض کرد: بار الها! آدم را به دست خودت آفریدى، در بهشت خودت او را جاى دادى، حوا را به همسریش گزیدى، او چگونه ترا شکر نمود؟ خداوند فرمود: آدم دانست که همهى آن نعمتها از من است و او با این معرفت، شکر مرا به جاى آورد.
کسى که در دل باور دارد تمام نعمتها از خداوند است و با این باور عالیترین شکر را به جاى آورده و اداى وظیفهى قلبى را نموده است،
او باید مراقبت نماید که در مقام عمل نیز شکرگزار نعمتهاى الهى باشد و هر نعمت در جائى صرف شود که مرضى صاحب نعمت است، یعنى با هیچ یک از عطایاى الهى مرتکب گناه نشود، خواه آن عطایا جوارح و اعضاى بدن باشد که به اختیار ارادهى او به کار مىرود و خواه نعمتهاى خارج از وجود انسان باشد، مانند مال، مقام، محبوبیت، نفوذ کلام، و دیگر نعمتهایى از این قبیل، و شکر جامع، به کار بردن نعمت بر وفق رضاى الهى و اجتناب از گناهان است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: الشکر للنعم اجتناب المحارم و تمام الشکر قول العبد: الحمد لله رب العالمین.
امام صادق (ع) فرمود: شکر نعمتها پرهیز از گناهان است و شکر تمام و کامل این است که بندهى خدا بگوید: الحمد لله رب العالمین.- بنابراین اگر انسانى با دست و زبانش، با قلم و قدمش، با مال و ثروتش، و با جاه و مقامش اعمالى را انجام دهد که مرضى خدا باشد، او با عمل پاک و منزه خود شکر نعمت را به جاى آورده است، و اگر با یکى از آن نعمتها مرتکب گناه گردد ، با آن عمل کفران نعمت نموده است. شکر نعمت دست، رفع نیازهاى زندگى یا دست افتاده گرفتن است و کفران نعمت دست، دزدى کردن و یا بر سر مظلوم کوبیدن است. شکر نعمت مقام، حمایت مظلوم و کوتاه کردن دست ظالم است، و کفران نعمت مقام، بىاعتنایى به ضعفا و یارى کردن به ستمکاران و زورگویان است. على (ع) با نظامیان خود به منزل ذىقار رسید، در آنجا توقف نمود. امام (ع) نعلین پارهى خود را تعمیر مىنمود. عبدالله بن عباس به حضورش آمد. به وى فرمود: قیمت
نعلین من چیست؟ عرض کرد: قیمتى ندارد:
فقال علیهالسلام: و الله لهى احب الى من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا.
فرمود: قسم به خدا این نعلین بىارزش نزد من محبوبتر است از حکومت بر شما، مگر آنکه بتوانم از سنگر حکومت استفادهى معنوى و الهى بنمایم، حقى را بر پا دارم یا باطلى را دفع نمایم.
اجر شکرگزارى: شکر نعمت در پیشگاه خداوند اجر عبادت دارد و صاحبان نعمت با انجام این وظیفهى مقدس از پاداش بزرگ خداوند برخوردار مىگردند و این بشارت ضمن روایتى از رسول گرامى (ص) به شکرگزاران اعلام گردیده است:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال،: الطاعم الشاکر له من الاجر کاجر الصائم المحتسب و المعافى الشاکر له من الاجر کاجر المبتلى الصابر و المعطى الشاکر له من الاجر کاجر المحروم القانع.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است: آن کس که غذا مىخورد و سپاسگزار خداوند است، اجر او همانند پاداش کسى است که براى خدا و به منظور نیل به ثواب الهى روزه گرفته است، کسى که سالم است و خدا را بر نعمت سلامت شکر مىکند، اجر او همانند اجر بیمار باایمانى است که براى خداوند در بیمارى صبر مىکند، کسى که از نعمت خداوند برخوردار است و به دگران اعطا مىنماید، اجر او همانند اجر تهیدست محرومى است که براى خدا قانع است و مضیقهى زندگى را تحمل مىنماید.
گاهى دنیا به کام افراد گناهکار مىگردد و پى در پى از
نعمتهاى گوناگون برخوردار مىشوند و تراکم نعمتها را براى خود سعادت مىپندارند، غافل از آنکه آن نعمتها غفلتشان را افزایش مىدهد و با گذراندن ایام حیات گناهآلودشان، منازل سقوط را تدریجا مىپیمایند.
قرآن شریف دربارهى اینان فرموده:
و الذین کذبوا بآیاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون.
کسانى که آیات ما را تکذیب مىکنند، آنان را به نعمتهاى خود متنعم مىسازیم و همان نعمتها مایهى افزایش غفلتشان مىشود و بدون اینکه خودشان بدانند مدارج هلاکت و تباهى را مىپیمایند.
عن الصادق علیهالسلام انه سئل عن هذه الایه فقال: هو العبد یذنب الذنب فتجدد له النعمه تلهیه تلک النعمه عن الاستغفار من ذلک الذنب.
از امام صادق (ع) دربارهى این آیه سئوال شد، فرمود: او بندهاى است که گناه مىکند و نعمت بر وى تجدید مىشود و همان تجدید نعمت، او را غافل مىکند و از استغفارش بازمىدارد.
صاحبان نعمت براى اینکه خود را بشناسند، از وضع معنوى خویش آگاه گردند، و بدانند که آیا از افراد غافلاند و مشمول آیهى استدراجاند یا نه به این روایت توجه نمایند:
عن سنان بن طریف قال، قلت لابیعبدالله علیهالسلام: خشیت ان اکون مستدرجا. قال و لم. قال لانى دعوت الله ان یرزقنى دارا فرزقنى، و دعوت الله ان یرزقنى الف درهم فرزقنى الفا، و دعوته ان یرزقنى خادما فرزقنى خادما. قال فاى شىء تقول؟ قال اقول: الحمد لله. قال: فما اعطیت افضل مما اعطیت.
سنان بن طریف مىگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: من خائفم از اینکه مستدرج باشم. فرمود: براى چه؟ گفتم از خدا خواستم به من خانهاى بدهد خانه داد، خواستم به من هزار درهم بدهد هزار درهم داد، خواستم به من خادمى بدهد خادم داد. فرمود: در اجابت این درخواستها چه مىگویى؟ عرض کرد مىگویم: الحمدلله. فرمود: عطیهى حمدت از آن نعمتهایى که به تو عطا شده برتر و بالاتر است.- یعنى با توجه به حضرت حق و حمد بارى تعالى تو از مستدرجان نیستى، از خدا غفلت ندارى، و به حساب آن گروه گناهکار و غافل نمىآیى.
جهانى که در آن زیست مىکنیم عالم وسایل و اسباب است و براى پیدایش هر موجودى در نظام آفرینش راه و مجراى خاصى مقرر گردیده که باید از آن راه و بدان وسیله جامهى تحقق بپوشد و به وجود آید. نعمتهاى حضرت بارى تعالى نیز از مجارى و طرقى که قضاى الهى بر آن تعلق گرفته است به مردم مىرسد، با این تفاوت که مجراى بعضى از نعمتها فقط علل تکوینى و شرایط خاصى است که در نظام خلقت مقرر گردیده و دست انسان در پیدایش آنها مداخله ندارد، مانند نعمت آفتاب و تابش نور آن که حیات انسانى و حیات نبات و حیوان وابسته به آن است و نعمتهاى بسیارى از این جرم بزرگ کیهانى عاید بشر مىگردد و همچنین نعمت باران که بر اثر تبخیر آب، تولید ابر و شرایط جوى باران مىبارد و آدمى از وجود آب که مایهى حیات او و دیگر موجودات زنده است بهرهمند مىشود. براى اداى شکر این قبیل نعمتها باید حضرت آفریدگار را که معطى نعمت است در دل و زبان حمد نمود و از پیشگاه مقدسش درخواست ادامهى نعمت داشت. بعضى از نعمتهاست که مجارى اعطاى آنها کسانى از افراد بشرند و به شکلهاى مختلف آن نعمتها به وسیلهى آنان به ما مىرسد. در این قبیل موارد شرع
مقدس دستور داده که علاوه بر شکر خداوند که خالق و معطى اصل نعمت است باید راه وصول به آن نعمت را که انسانها هستند شکر نمود و مراتب حقشناسى را در مقابل آنان ابراز داشت. حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این باره فرموده است:
و اما حق ذى المعروف علیک فان تشکره و تذکر معروفه و تنشر له المقاله الحسنه و تخلص له الدعاء فیما بینک و بین الله سبحانه فانک اذا فعلت ذلک کنت قد شکرته سرا و علانیه ثم ان امکن مکافاته بالفعل کافاته و الا کنت مرصدا له موطنا نفسک علیها.
در رسالهى «حقوق» امام سجاد (ع) چنین آمده است: اما حق کسى که دربارهات معروفى را انجام نموده و به تو نعمتى داده این است که او را شکر نمایى و خوبى او را در یاد داشته باشى و آن را بگویى و نشر دهى و دربارهى او بین خود و خداوند دعا نمایى و اگر چنین کردى شکر او را در نهان و آشکار بجا آوردهاى، سپس اگر مىتوانى نعمت او را تلافى کن و اگر قدرت ندارى و نمىتوانى منتظر فرصت باش و دل را براى تلافى کردن آن نعمت آماده و مهیا ساز.
در اسلام، شکر کسى که واسطهى وصول نعمت به ما باشد بسیار مهم شناخته شده و در کنار شکر خداوند که صاحب نعمت است باید واسطهى وصول نعمت را نیز شکر نمود و حق خدمت او را بجا آورد و در این باره روایات بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است:
عن على بن موسى الرضا علیهماالسلام قال: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عز و جل.
حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام فرموده: کسى که شکر نعمت مخلوق خدا را ادا نکند شکر خداوند خالق را ادا ننموده و بجا نیاورده است.
نعمت حیات و قوایى که براى ادامه آن لازم است بزرگترین نعمت خداوند براى ماست و باید شکر این نعمت بزرگ را بجا آوریم. ولى مىدانیم که این نعمت گرانقدر به وسیلهى پدر و مادر به ما اعطا شده است و اگر آن دو نمىبودند ما به وجود نمىآمدیم. بنابراین طبق دستور اسلام، وظیفه داریم در نعمت زندگى، خداوند را شکرگزار باشیم و همچنین پدر و مادر را که مجراى این فیض بزرگ بودهاند شکر نمائیم.
خداوند در قرآن شریف به انسان توصیه نموده است:
ان اشکرلى و لوالدیک.
مرا و پدر و مادرت را شکرگزار باش.
علم نیز فیضى است از طرف بارى تعالى و باید او را در اعطاى این نعمت، سپاسگزار باشیم ولى مىدانیم که مجراى فیض علم، معلم است، اوست که در مدارج مختلف علمى دست محصل را مىگیرد و قدم به قدم به پیش رویش موفق مىدارد. بنابراین تمام افراد تحصیل کرده باید آموزگاران، دبیران، مدرسین و استادان خود را در هر مرتبه و مقامى که باشند شکر نمایند:
عن على علیهالسلام قال: اکرم ضیفک و ان کان حقیرا و قم من مجلسک لابیک و معلمک و ان کنت امیرا.
على علیهالسلام فرموده: مهمانت را احترام کن اگر چه او از نظر شخصیت اجتماعى ارزش بزرگ ندارد و همچنین به احترام پدر و معلمت قیام کن و برپا خیز اگر چه فرمانرواى جامعه باشى.
براى آنکه بدانیم شکر نعمت مخلوق در پیشگاه بارىتعالى تا چه حد ارزنده و مهم است، باید تمام شنوندگان محترم در روایتى که از رسول گرامى اسلام (ص) به عرض مىرسانم کمال دقت و توجه را مبذول دارند و عملا در طول زندگى خود مدلول آن روایت را به کار بندند، پیش از آنکه روز قیامت فرارسد و محکمهى عدل الهى بر پا گردد و از غفلتى که در دنیا نسبت به شکر وسایط نعمتهاى الهى داشتهاند، سرافکنده شوند و دچار تاثر و ناراحتى گردند:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یوتى بعبد یوم القیامه فیوقف بین یدى الله عز و جل فیامر به الى النار. فیقول اى رب! امرت بى الى النار و قد قرات القرآن. فیقول الله: اى عبدى! انى انعمت علیک و لم تشکر نعمتى. فیقول اى رب! انعمت على بکذا، شکرتک بکذا و انعمت على بکذا فشکرتک بکذا. فلا یزال یحصى النعم و یعدد الشکر. فیقول الله تعالى: صدقت عبدى الا انت لم تشکر من اجریت علیک نعمتى على یدیه و انى قد آلیت على نفسى ان لا اقبل شکر عبد بنعمه انعمتها علیه حتى یشکر من ساقها من خلقى الیه.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: بندهاى را در قیامت به پیشگاه الهى مىآورند و خداوند دربارهى او فرمان عذاب مىدهد. عرض مىکند بار الها! دربارهام امر به دوزخ فرمودى با آنکه من در دنیا مسلمان و قارى قرآن بودم. خداوند مىفرماید: بندهى من! نعمتهایى را به تو دادم و شکر آنها را بجاى نیاوردى. عرض مىکند: بار الها! فلان نعمت را دادى تو را شکر کردم، فلان نعمت را دادى تو را شکر نمودم، یک به یک نعمتها را مىشمرد و از شکرها نام مىبرد. خداوند مىفرماید: بندهى من! راست مىگویى، جز آنکه کسى را که من به دست او نعمت خود را به تو رساندم شکر نکردى، و من با خود عهد نمودهام شکر نعمتهایى را که به بندهاى دادهام نپذیرم تا شکر کند کسى را که نعمت من توسط او به وى رسیده است.
شکر واسطهى نعمت علاوه بر اینکه اطاعت از خالق و حقشناسى از مخلوق است، داراى اثر روانى است و شکرگزار، خود از آن اثر منتفع مىگردد.