شرح دعای مکارم الاخلاق(56)
یکى از عوامل موثر و نافذ در هجران و جدایى دو دوست صمیمى از یکدیگر آزردگى و رنجش خاطر است و این حالت روحى مىتواند علل و دلایل متعددى داشته باشد و در روایات اخلاقى اسلام، بسیارى از آنها ذکر شده است ولى مهمترین عامل تیرگى ضمیر، تحقیر شخصیت رفیق و رعایت نکردن وظایف اخلاقى دربارهى اوست. بعضى به جاى آنکه از صفا و صمیمیت رفیق قدردانى کنند و مورد تکریم و احترامش قرار دهند دربارهى وى بىاعتنا مىشوند، حتى احترامى که دربارهى عادیترین افراد معمول مىدارند دربارهى او رعایت نمىنمایند، مثلا در مجلس وارد مىشود، به همه با گرمى دست مىدهد، و به رفیق صمیمى خود که شایسته است با گرمى بیشترى دست بدهد با سردى دست مىدهد یا اصلا دست نمىدهد. در مجلس جشن عقد ازدواج فرزند خود براى همه کارت دعوت مىفرستد، ولى براى رفیق صمیمى کارت نمىفرستد و به زبان مىگوید: شما هم در مجلس شرکت کن. این اعمال تحقیرآمیز و نظایر آن که به عنوان صفا و صمیمیت دربارهى رفیق انجام مىشود ناروا و برخلاف اخلاق حمیده است و اولیاى دین پیروان خود را از ارتکاب آن منع نمودهاند.
عن على علیهالسلام قال: ایاک ان تهمل حق اخیک اتکالا على ما بینک و بینه فلیس لک باخ من اضعت حقه.
على (ع) فرموده: بپرهیز از اینکه در رعایت حق برادرت به اتکاى صفا و صمیمیتى که بین شما وجود دارد اهمال نمایى، چه آنکه کسى که حق او را ضایع نمودهاى برادر تو نیست. تضییع حق
دوست صمیمى و آزرده ساختن او نشانهى عجز و ناتوانى رفیق وظیفه ناشناس است و على (ع) در این باره فرموده است:
اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان و اعجز منه من ضیع من ظفر به منهم.
عاجزترین مردم کسى است که نتواند در جامعه براى خود دوستان و برادرانى را به دست آورد و عاجزتر از او کسى است که حق برادر به دست آمده را تضییع نماید، یعنى با این عمل ناروا پیوند دوستى را قطع کند.
به طور کلى حقیر شمردن، مسخره کردن، شرمنده ساختن، اهانت نمودن، و هر عملى از این قبیل که به ارزش انسانى و شخصیت اجتماعى یک مسلمان آسیب مىرساند یا موجب جدایى دو رفیق متدین از یکدیگر مىشود در اسلام ممنوع شناخته شده و علماى حدیث روایات هر یک از این اعمال را در بابى جداگانه جمعآورى نموده و در کتابهاى خود آوردهاند. امام سجاد (ع) در دعاى «مکارمالاخلاق» ضمن جملهى مورد بحث امروز از هجران و جدایى نام برده و به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و اجزى من هجرنى بالبر.
بار الها! مرا موفق بدار تا عمل آن کس را که از من جدا شده و ترکم گفته است جزاى او را با خوبى و نیکوکارى بدهم.
کسى که از امام سجاد (ع) جدا مىشود و آن حضرت را ترک مىگوید قطعا به علت عدم رعایت وظایف اخلاقى از ناحیهى امام نیست، چه آنکه او خود امام معصوم و مربى انسانهاست و هرگز
مرتکب کوچکترین عمل خلاف اخلاق نمىشود تا دوست آن حضرت به استناد آن عمل ترک مراوده کند و رشتهى دوستى را قطع نماید. هجران کسانى از دوستان ائمهى معصومین ممکن است براى آن بوده که امام به منظور رعایت تقیه و انجام وظیفهى شرعى سخنى گفته یا عملى را انجام داده که به نظر آن دوست ناآگاه درست نیامده و بدون اینکه سوال کند و توضیح بخواهد با امام قطع رابطه نموده است و امام نیز در شرایط تقیه نمىتوانسته نزد آن دوست برود و مطلب را توضیح دهد ، چه ممکن است بر اثر همان رفتن و توضیح دادن مفاسد تازهاى به بار آید. در بعضى از روایات آمده که گاهى چند نفر یک روز در فواصل کوتاهى یک سوال را از امام نمودهاند و به هر یک پاسخى غیر از پاسخى که به آن دیگر داده گفته است. البته این عمل موجب شگفتى بعضى از دوستان ناآگاه مىشد و ممکن بود نسبت به امام دلسرد شوند و قطع رابطه نمایند. گاهى عمل امام براى بعضى شگفتآور بود و خواستار توضیح مىشدند و امام بیان مىفرمود.
فى تقیه جعفر بن محمد علیهماالسلام بحیث افطر الصوم خوفا من ابىالعباس و قال: ان صمت صمنا و ان افطرت افطرنا. فقیل له تفطر یوما من شهر رمضان فقال: اى والله افطر یوما من شهر رمضان احب الى من ان یضرب عنقى.
در تقیهى امام صادق (ع) است که از خوف ابوالعباس روزه را افطار کرد و به وى گفت اگر روزه بگیرى روزه مىگیریم و اگر افطار کنى افطار مىنماییم. به حضرت عرض شد: یک روز از ماه رمضان را افطار مىکنید؟ فرمود: آرى به خدا قسم، یک روز از ماه رمضان را
افطار نمایم بهتر است از اینکه کشته شوم.
ممکن است هجران و جدایى بعضى از دوستان امام سجاد از ترس گزارش مامورین دولت جبار به مراقبه و رفت و آمد او با امام سجاد باشد. البته در چنین وضعى نه امام مىتواند سر وقت دوست برود و نه دوست مىتواند به ملاقات امام بیاید. براى اینکه روابط دوستانه بکلى قطع نشود، حضرت سجاد (ع) به پیشگاه خدا عرض مىکند: بار الها! مرا موفق بدار تا کسى را که از من جدا شده و ترکم گفته است با بر و نیکوکارى پاداش دهم و از این راه دوستیش را تکریم نمایم.
با عوامل رنجش چگونه برخورد نماییم؟ از آنچه معروض افتاد هجرانها و جداییهاى روا از ناروا تفکیک گردید، به علاوه روشن شد که گفتار و رفتار خلاف اخلاق یکى از عوامل مهم جدایى دو دوست صمیمى از یکدیگر است. اینک در آخرین قسمت سخنرانى امروز در باب این مطلب بحث مىشود که با علل و عوامل جدایى چگونه برخورد نماییم و چه کنیم که حتىالمقدور کمتر تحت تاثیر عوامل هجران قرار گیریم تا رشتهى دوستیها به آسانى قطع نشود و زود دچار هجران و جدایى نشویم. براى نیل به این هدف مقدس لازم است خویشتن را به پارهاى از صفات حمیده و خلقیات پسندیده متخلق نماییم و حلم یا قدرت خویشتندارى یکى از آن صفات است، باید خود را طورى بسازیم که بتوانیم با نیروى حلم بر غضب چیره شویم، آن را مهار کنیم، و خویشتن را از انتقامجویى مصون داریم.
کان على بن الحسین علیهماالسلام یقول: انه لیعجبنى الرجل ان یدرکه حلمه عند غضبه.
امام سجاد (ع) مىفرمود: براى من مایهى شگفتى است که وقتى مرد خشمگین مىگردد حلمش بتواند او را دریابد و از خطر مصون و محفوظش دارد.
اگر حلم ندارد و نمىتواند بدون تکلف خویشتندار باشد به حلم تظاهر کند و با تصنع خود را حلیم و بردبار وانمود نماید تا این خلق شریف تدریجا ملکهى نفسانى او گردد و بتواند بدون تصنع حلم نماید.
عن على علیهالسلام قال: ان لم تکن حلیما فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا او شک ان یکون منهم.
على (ع) فرموده: اگر حلیم و بردبار نیستى تظاهر به حلم کن و خود را همانند افرادى بساز که خویشتندارند، چه آنکه کم یافت مىشود کسى که خود را همانند قومى بسازد جز آنکه خیلى زود همانند آنها مىشود.
یکى دیگر از صفات پسندیده که مىتواند از تاثیر علل هجران بکاهد و نگذارد رشتهى محبت دوستان به آسانى گسسته شود، تغافل است. تغافل عبارت از این است که آدمى چیزى را بداند و از آن آگاه باشد و روى مصلحت، خود را غافل و بىخبر نشان بدهد و با اراده و عمد به گونهاى رفتار کند که بیننده تصور کند از آن بىخبر است. اتخاذ چنین روشى در حسن معاشرت با مردم و خوب زندگى کردن بسیار مفید و ثمربخش است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: صلاح حال التعایش و التعاشر ملا مکیال ثلثاه فطنه و ثلثه تغافل.
امام صادق (ع) فرموده: صلاح زندگى و آمیزش با مردم پرى پیمانهاى است که دو سوم آن تفطن و آگاهى و یک سوم آن تغافل و نادیده گرفتن است.
تغافل و خویشتن را ناآگاه جلوه دادن در مواردى که مصلحت است آنقدر در اخلاق اسلام مهم تلقى شده که افراد باایمان نمىتوانند آن را نادیده انگارند و از کنار آن بىتوجه بگذرند.
عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: المومن نصفه تغافل.
رسول اکرم فرموده: نیمى از رفتار و گفتار مومن مبتنى بر تغافل است.
از جمله مواردى که به مصلحت است شخص باایمان تغافل کند و خویشتن را ناآگاه بنمایاند، در زمینهى پارهاى از اعمال خلاف اخلاق رفیق متشرع و مومن است، چه تغافل در این قبیل موارد نمىگذارد رشتهى مودت بریده شود و پیوند دوستى دو مسلمان از هم جدا گردد و در نتیجه روابط گرم دو رفیق صمیمى به سردى و کدورت گرایش یابد. جایى که رفیق عاقل و مصلحتاندیش مىتواند با تغافل روابط دوستانهى برادر دینى خود را حفظ کند و مانع هجران و جدایى وى گردد، اما از انجام این وظیفه خوددارى نماید و به جاى تغافل، لغزش اخلاقى رفیق خود را به رخش بکشد و او را مورد توبیخ و مواخذه قرار دهد و سرانجام با قهر و دلتنگى از هم جدا شوند، با این عمل ناروا مرتکب اشتباهى بزرگ گردیده و براى اینکه بداند چه کرده است باید به روایتى که از امام صادق (ع) حدیث شده است گوش فرادارد و با عذرخواهى از رفیق جدا شده این لکه را از صفحهى
اعمال خویش بزداید.
سمعت اباعبدالله علیهالسلام یقول: لا یفترق رجلان على الهجران الا استوجب احدهما البرائه و اللعنه و ربما استحق ذلک کلاهما. فقیل له هذا الظالم فما بال المظلوم؟ قال: لانه لا یدعو اخاه الى صلته و لا یتعامس له عن کلامه.
راوى حدیث مىگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که مىفرمود: دو مسلمان با دلتنگى و هجران از هم جدا نمىشوند جز آنکه یکى از آن دو استحقاق دارد که هم مورد تبرى و بیزارى واقع شود و هم مورد لعنت و چه بسا هر دو شایسته تبرى و لعن هستند. به حضرت عرض شد: یابن رسول الله! ظالم به علت ظلمش استحقاق تبرى و لعن دارد، مظلوم براى چه؟ حضرت در پاسخ فرمود: براى آنکه مظلوم برادر خود را به آشتى و تجدید پیوند دوستى نخوانده و از گفتههاى او تغافل ننموده است.
امیدوارم عموم شنوندگان محترم از آقایان و بانوان، نوجوانان و جوانان، میانسالان و کهنسالان، و خلاصه تمام افرادى که این بحث را شنیدند در سخنان پیمبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و همچنین در روایات ائمهى معصومین علیهمالسلام که در این بحث ذکر شد دقت کامل مبذول دارند، به مسئولیت خود توجه نمایند و هرگز غافل نشوند که هجران و جدایى دو مسلمان از هم علاوه بر اینکه منافى با محبت دینى و برادرى اسلامى است مىتواند در دنیا عوارضى تلخ و ناگوار و احیانا رویدادهایى به دنبال آورد.