شرح دعای مکارم الاخلاق(55)
بسم الله الرحمن الرحیم
و اجزى من هجرنى بالبر
به خواست حضرت باریتعالى این جمله از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز است. امام سجاد علیهالسلام در پیشگاه خداوند عرض مىکند: بار الها! مرا موفق بدار تا عمل آن کس را که مرا ترک گفته و از من دورى جسته با خوبى و نیکوکارى تلافى نمایم.
یکى از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام و بسط آیین الهى محبت و الفتى بود که به قضاى خداوند و در پرتو یکتاپرستى در قلوب مسلمانان ایجاد شد و این سرمایهى گرانقدر فقط در پرتو عنایت باریتعالى نصیب مسلمانان گردید و قرآن شریف در این باره فرموده است:
و الف بین قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم.
خداوند در دلهاى آنان ایجاد الفت و محبت نمود و تو اى
رسول گرامى اگر تمام آنچه را در زمین است انفاق مىنمودى نمىتوانستى آن الفت را در قلوب مسلمین ایجاد نمایى، ولى خداوند این الفت را به وجود آورد.
علاقهى معنوى و محبت ایمانى آنچنان مسلمانان را متحد نمود و به هم پیوند داد که ابىبصیر مىگوید:
سمعت اباعبدالله علیهالسلام یقول: المومن اخ المومن کالجسد الواحد ان اشتکى شیئا منه وجد الم ذلک فى سائر جسده.
از امام صادق (ع) شنیدم که مىفرمود: مومن برادر مومن است، همانند یک جسد، اگر عضوى از بدن بیمار شود درد و ناراحتى عضو بیمار در تمام بدن اثر مىگذارد، گویى همهى بدن دردمند است.
این محبت و الفت بىنظیر موجب شد که مسلمانان به عز و عظمت رسیدند و دین خدا را با سرعت نشر دادند. بدون تردید، بقاى عز و بزرگى مسلمین در این است که آن وحدت و الفت پایدار بماند و ضعف و سستى در آن راه نیابد. از این رو اسلام براى ابقاى آن سرمایهى الهى تمام گفتارها و رفتارهایى را که موجب پراکندگى و اختلاف مىشود و به وحدت مسلمین آسیب مىرساند ممنوع اعلام نموده و مسلمانان را از آن برحذر داشته است، و از جملهى آن عوامل، جدا شدن و فاصله گرفتن دو مسلمان از یکدیگر بر اثر دلگیرى و آزردگى است و این مفارقت و جدایى در روایات اسلامى به کلمهى «هجران» تعبیر شده و امام سجاد (ع) نیز در جملهى دعاى مورد بحث آن کلمه را ذکر کرده است. راغب در مفردات قرآن مىگوید:
الهجر و الهجران مفارقه الانسان غیره اما بالبدن او باللسان او بالقلب.
هجر و هجران، جدایى و مفارقت انسان است از غیر خودش و این جدایى گاه به بدن است، گاه به زبان، و گاه به دل.
هجرت انسان از شهرى به شهر دیگر جدایى بدن است، سکوت دو نفر در مقابل یکدیگر جدایى سخن است، و تیرگى قلب و آزردگى خاطر دو نفر از هم جدایى دل است. اما جدایى دو دوست از یکدیگر در بسیارى از موارد شامل هر سه قسمت مىشود یعنى با هم سخن نمىگویند، در کنار هم نمىنشینند و محبتشان از دل یکدیگر مىرود یا لااقل کاهش مىیابد. چنین هجرانى براى دو مسلمان در دین اسلام بسیار مذموم و ناپسند است و اولیاى گرامى اسلام با تعبیرهاى تند دربارهى آن سخن گفته و تاکید نمودهاند که دو مسلمان از هم جدا شده هر چه زودتر باید با یکدیگر آشتى کنند و تیرگیها را زایل سازند و چون ممکن است براى آن دو نفر آشتى فرضا در کوتاه مدت سنگین و تلخ باشد تاکید شده که مدت جدایى بیش از سه روز به طول نینجامد و باید هر چه زودتر روابط دوستانه، قبل از پایان سه روز، برقرار گردد و براى آنکه شنوندگان محترم به اهمیت این امر از نظر دینى واقف شوند بعضى از روایات اولیاى اسلام در اینجا ذکر مىشود.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ایما مسلمان تهاجرا فمکثا ثلاثا لا یصطلحان الا کانا خارجین من الاسلام و لم یکن بینهما ولایه فایهما سبق الى کلام اخیه کان السابق الى الجنه یوم الحساب.
رسول اکرم مىفرمود: هر یک از دو مسلمان که از هم جدا شدند و سه روز گذشت و آشتى نکردند از برنامهى اسلام تخلف
نمودهاند و بین آن دو ولایت و محبتى برقرار نیست و هر کدام از آن دو نفر از دیگرى پیشى گرفت و با برادرش سخن گفت او روز حساب در رفتن به بهشت از دوستش پیشى مىگیرد.
و عنه صلى الله علیه و آله قال: لا یحل لا حد یومن بالله ان یهجر اخاه فوق ثلاثه ایام یلتقیان فیعرض هذا عن وجه هذا و هذا عن وجه هذا فخیرهما الذى یبدء بالسلام.
و همچنین فرموده است: حلال نیست براى احدى که به خداوند ایمان آورده است از برادر دینى خویش بیشتر از سه روز جدا شود. آن دو وقتى به هم رسیدند این از او و او از این روى مىگرداند و بهترین آن دو نفر کسى است که در سلام گفتن به آن دگرى سبقت بگیرد.
عن ابیجعفر الباقر علیهالسلام انه قال: ما من مومنین اهتجرا فوق ثلاث الا و برئت منهما فقیل له یابن رسول الله هذا حال الظالم فما بال المظلوم؟ فقال علیهالسلام: ما بال المظلوم لا یسیر الى الظالم فیقول انا الظالم حتى یصطلحا.
امام باقر (ع) فرمود: هیچ دو نفر مسلمانى بیش از سه روز از هم جدا نمىشوند مگر آنکه من از هر دو برى و بیزارم. به حضرت عرض شد: این برائت شایستهى ظالم است، از مظلوم چرا؟ فرمود: چرا مظلوم در فرصت سه روز نزد ظالم نرفته که بگوید: تقصیر با من بود تا با یکدیگر صلح و سازش نمایند.
عن ابیعبدالله علیهالسلام انه قال: المومن هدیه الله عز و جل الى اخیه المومن فان سره و وصله فقد قبل من الله عز و جل هدیته و ان
قطعه و هجره فقد رد على الله عز و جل هدیته.
امام صادق (ع) فرمود: مومن هدیهاى است از خداوند به برادر مومنش. اگر موجبات سرور و صلهى او را فراهم آورد هدیهى خداوند را پذیرا شده و اگر از او ببرد و قطع علاقه نماید هدیهى الهى را رد کرده است.
عن النبى صلى الله علیه و آله فى حدیث المناهى قال و نهى عن الهجران فمن کان لابد فاعلا فلا یهجر اخاه اکثر من ثلاثه ایام فمن کان مهاجرا لاخیه اکثر من ذلک کانت النار اولى به.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله در حدیث مناهى مسلمانان را از هجرت و جدایى از یکدیگر برحذر داشته و فرموده است: اگر مسلمانى در موردى از جدایى ناگزیر باشد، مراقبت کند که بیش از سه روز به طول نینجامد و اگر بیش از سه روز شد، آتش دوزخ براى او شایستهتر است.
یکى از آثار و نتایج بد هجران دو مسلمان از یکدیگر این است که عبادات و اعمال صحیح آن دو نفر در ایام جدایى مورد قبول باریتعالى واقع نمىشود، به عبارت روشنتر انجام عمل صحیح از مکلف و قبول آن از خداوند. عمل صحیح آن است که مکلف وظیفهى خود را بر وفق دستور شرع مقدس انجام دهد، اگر مجتهد است طبق فتواى خود و اگر مقلد است طبق فتواى مرجع. قهر کردن و هجرت دو مسلمان از یکدیگر بدون مجوز شرعى آنقدر مبغوض حضرت باریتعالى است که تا آشتى نکنند و روابط دوستانه را تجدید ننمایند، خداوند عبادت صحیح آن دو را نمىپذیرد و در پیشگاه الهى مورد
قبول واقع نمىشود و این فرمودهى حضرت رسول اکرم است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا اباذر! ایاک و هجران اخیک فان العمل لا یتقبل مع الهجران.
پیشواى اسلام به ابوذر غفارى فرموده: بپرهیز از جدایى و هجران برادرت، زیرا عمل مسلمانى که از برادرش جدا شده و او را ترک گفته است مقبول واقع نمىشود.
ممکن است این روایت موجب نگرانى و تشویش خاطر آقایان و بانوان بسیار متدین و باایمان گردد، با خود بگویند: اگر ما براى آشتى کردن مهیاییم، ولى طرف مقابل حاضر نیست، آیا باید تا آخر عمر از عبادت مقبول بىنصیب و محروم باشیم ؟ رسول اکرم صلى الله علیه و آله ضمن روایتى به این پرسش پاسخ داده و از افراد باایمان رفع نگرانى فرموده است:
عن النبى صلى الله علیه و آله: لا یحل لمومن ان یهجر مومنا فوق ثلاث. فان مرت به ثلاث فلقیه فلیسلم علیه فان رد علیهالسلام فقد اشترکا فى الاجر و ان لم یرد علیه فقد باء بالاثم و خرج المسلم من الهجره.
رسول اکرم فرموده: حلال نیست براى مومن که بیش از سه روز از برادر دینیش قهر کند و او را ترک گوید. اگر سه روز منقضى شد، این برادر وظیفهشناس به ملاقات آن برادر برود و به او سلام کند. اگر جواب سلامش را داد، هر دو در اجر آشتى شریکاند و اگر جواب سلام را نداد، او به گناه برگشت نموده و سلام کننده از جدایى و هجرت خارج شده است و بنابراین از جهت جدایى و
هجران مانعى براى قبول عبادتش وجود ندارد.
از آنچه مذکور افتاد روشن شد که جدایى و هجرت دو مسلمان متشرع از یکدیگر بدون مجوز شرعى تا چه حد زیانبار و مذموم است و افراد باایمان موظفاند از آن برحذر باشند. براى آنکه این مهم دینى و اخلاقى هر چه بهتر براى شنوندگان واضح گردد، لازم است در اینجا پیرامون سه مطلب، به اختصار، بحث شود. اول تفکیک نمودن جداییها و هجرانهاى روا از ناروا، دوم شناخت قسمتهایى از علل و عوامل که موجب آزردگى و رنجش خاطر برادران مىشود و رشتهى دوستى و محبت را قطع مىکند و سرانجام به هجران و جدایى منتهى مىگردد، سوم آنکه بدانیم با چیزهایى که آزردگى و رنجش خاطر به بار مىآورد چگونه برخورد نماییم و چه کنیم که آن عوامل در ضمیرمان اثر عمیق نگذارد و موجب قطع رابطهى ما با برادرانمان نشود؟
جدایى و هجران ناروا در اسلام، قطع روابط دوستانهى دو مسلمان وظیفهشناس و درستکار است که به عللى از یکدیگر رنجیدهخاطر گردیده و رشتهى محبتشان گسسته است. اولیاى گرامى دین از چنین هجرانى سخت ناراضى و متاثرند و به موجب روایاتى که مذکور افتاد آن دو مسلمان موظفاند هر چه زودتر به ملاقات هم بروند، پیوند دوستى خود را که نمونهى برادرى اسلامى است برقرار نمایند، تجدید رابطه کنند و جدایى و هجران را به دست فراموشى بسپارند. اما هجران یک مسلمان متشرع و درستکار از کسى که اسما مسلمان است ولى قولا و عملا لاابالى و گناهکار، نه تنها آن جدایى مذموم نیست، بلکه عملى است بسیار پسندیده و روا، مىتوان گفت با هجران آن دو از یکدیگر، مسلمانى درستکار از بلا رسته و از عذابى
نجات یافته است، باید مراقبت کند که آن پیوند مذموم دوباره تجدید نشود و رفت و آمد برقرار نگردد. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از مصاحبت و همنشینى گروههاى متعدد از قبیل کذاب، فاسق، ماجن، احمق، و کسانى از این قبیل برحذر داشته و براى شاهد در اینجا به ذکر چند روایت اکتفا مىشود.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: قال ابىعلى بن الحسین علیهماالسلام: یا بنى! ایاک و مصاحبه الکذاب فانه بمنزله السراب، یقرب لک البعید و یبعد لک القریب و ایاک و مصاحبه الفاسق فانه بایعک باکله او اقل من ذلک.
امام باقر (ع) از پدرش حضرت على بن الحسین علیهماالسلام حدیث نموده که فرمود: فرزند! از مصاحبت کسانى که کذاباند و بسیار دروغ مىگویند بپرهیز که اینان به منزلهى سراباند، دور را براى تو نزدیک جلوه مىدهند و نزدیک را براى تو دور. و همچنین از مصاحبت گناهکار پرهیز کن که او ترا به یک شکم غذا یا کمتر از آن معامله مىکند.
فى الحدیث ینبغى للمومن ان یتجنب مواخاه الماجن.
شایسته است که مومن از اینکه ماجن را به برادرى انتخاب نماید اجتناب کند.
لغت مىگوید «ماجن» کسى است که از اینکه چه مىگوید و چه مىکند باک ندارد.
عن على علیهالسلام قال: و لا تصحب المائق فانه یزین لک فعله و یود ان تکون مثله.
على علیهالسلام فرموده: با احمق مصاحبت منما که او کار ناسنجیدهى خود را در نظرت زیبا جلوه مىدهد و دوست دارد که تو نیز همانند او باشى.
عن الصادق علیهالسلام قال: من لم یجتنب مصاحبه الاحمق یوشک ان یتخلق باخلاقه.
امام صادق (ع) فرمود: کسى که از همنشینى احمق پرهیز ننماید طولى نمىکشد که به اخلاق او متخلق مىگردد.
این روایت به ما مىآموزد که افراد باایمان این قبیل اشخاص آلوده را به دوستى نگیرند و با آنان مجالست ننمایند، اگر مسلمان متشرعى غفلت کرد و با شخص فاسق و کذابى دوست شد و مدتى با وى رفت و آمد داشت، اگر بر اثر پیشامدى رنجیدهخاطر گردید و از وى جدا شد، این هجران براى مسلمان متشرع پیروزى و سعادت است، و روایاتى که در آشتى کردن تاکید دارد و خاطرنشان مىکند که جدایى دو مسلمان بیش از سه روز به طول نینجامد، شامل رفیق فاسق و کذاب نیست. اگر مسلمان متشرعى با شخصى ظاهر الصلاح دوست شد و گمان مىکرد که او مردى است درستکار و مراقب گفتار و رفتار خویش ولى در خلال ایام دوستى مرتکب گناهى بزرگ شد، به موجب روایتى که از امام صادق (ع) است، جداشدن از چنین دوست و مصاحبى همانند جداشدن از فاسق و کذاب بلامانع است.
عمرو بن نعمان الجعفى قال: کان لابیعبد الله علیهالسلام صدیق لا یکاد یفارقه این یذهب. فبینا هو یمشى معه فى الحذائین و معه غلام له سندى یمشى خلفهما اذا التفت الرجل یرید غلامه ثلاث
مرات فلم یره. فلما نظر فى الرابعه قال: یا ابن الفاعله این کنت؟ قال فرفع ابوعبدالله علیهالسلام یده فصک بها جبهه نفسه، ثم قال سبحان الله تقذف امه؟ قد کنت ارى ان لک و رعا فاذا لیس لک ورع فقال: جعلت فداک، ان امه سندیه مشرکه. فقال: اما علمت ان لکل امه نکاحا تنح عنى، فما رایته یمشى معه حتى فرق الموت بینهما.
عمرو بن نعمان جعفى مىگوید: امام صادق (ع) دوستى داشت که هر جا امام مىرفت او نیز با آن حضرت بود. روزى در بازار کفاشها عبور مىکرد و با او غلامى بود از اهل سند که پشت سر آن دو راه مىرفت. آن مرد سه بار متوجه شد و غلامش را ندید، دفعهى چهارم که او را دید به صداى بلند گفت: پسر زن زناکار! کجا بودى؟ تا این سخن از دهان آن مرد خارج شد، امام صادق (ع) دست خود را بلند کرد و با شدت به پیشانى خود کوبید. فرمود: مادرش را به زنا نسبت دادى؟ من تصور مىکردم تو ورع دارى و اکنون مىبینم فاقد ورع و تقوایى. عرض کرد: مادر او سندیه است و مشرک. فرمود: آیا نمىدانى که هر امتى نکاحى دارد، از من دور شو. راوى مىگوید: ندیدم دیگر آن دو با هم حرکت کنند و راه بروند تا مرگ بین آنان جدایى افکند.
ملاحظه مىکنید که امام صادق (ع) با کسى که از وى امید ورع مىرفت دوست مىشود و با او رفت و آمد مىنماید، اما وقتى از وى دشنامى بزرگ مىشنود و زنى را رمى به بىعفتى مىنماید از او مىبرد و تا پایان زندگى به آن هجران ادامه مىدهد