تنزیل نور


ساعت 4:55 عصر چهارشنبه 87/11/30

شرح دعای مکارم الاخلاق(50)

 

معاویه بن ابى‏سفیان مرتکب گناهى بزرگ و عملى خائنانه گردید، به على (ع) نسبتهایى دروغ و خلاف واقع داد، سب و دشنام  آن حضرت را در مجالس عمومى و منابر پایه‏گذارى نمود و فرزندان معصوم و بزرگوار آن حضرت نیز از این بدگویى و بدعت ظالمانه مصون نبودند و کم و بیش مورد اسائه‏ى ادب و تعرض افراد ناآگاه قرار مى‏گرفتند. امام سجاد و حضرت زینب علیهماالسلام در سفر کوفه و شام با این خیانت بزرگ مبارزه نمودند، دروغگویى و عمل ناحق آل امیه را برملا ساختند و آنچنان شد که مردم به یزید و آل امیه با چشم کینه و بغض مى‏نگریستند. حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در پاره‏اى از مواقع با سخنان ناروا و ظالمانه‏ى بعضى از افراد به طور خصوصى مواجه مى‏شد و در آن موارد نیز با منطق حکیمانه و اخلاقى به گفته‏هاى آنان پاسخ مى‏داد و کذبشان را آشکار مى‏نمود. مردى از بستگان امام سجاد در حضور حضرت توقف نمود و به آن جناب ظالمانه دشنام داد و سخنان ناروا گفت. حضرت ساکت بود. پس از آنکه دشنام‏دهنده از مجلس خارج شد امام به حضار محضر خود فرمود: سخنان آن مرد را شنیدید، میل دارم با من بیایید تا رد گفته‏هاى او را از من بشنوید. گفتند: دوست داریم شما بگویید و ما هم بگوییم. امام حرکت کرد و راه منزل او را در پیش گرفت، ولى با خود آهسته مى‏گفت: 

الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین. 

آنانکه با حضرت بودند فهمیدند امام به مردى که دشنام گفته با تندى برخورد نمى‏نماید و مقابله نخواهد کرد. امام (ع) به در منزل آن مرد رسید، به صداى بلند فرمود: به او بگویید که على بن الحسین آمده، از منزل بیرون بیاید. از منزل خارج شد، در حالى که آماده 

شده بود با پیشامدهاى بد روبه‏رو شود ولى برخلاف انتظارش امام (ع) فرمود: 

یا اخى! انک کنت قد وفقت على آنفا و قلت و قلت. فان کنت قد قلت ما فى فانا استغفر الله منه، و ان کنت قلت ما لیس فى فغفر الله لک. قال: فقبل الرجل بین عینیه و قال: بلى قلت فیک ما لیس فیک و انا احق به. 

برادر! تو ساعتى قبل مقابل من توقف نمودى و سخنانى گفتى. اگر گفته‏هایت در من وجود دارد، از خداوند طلب عفو و بخشش مى‏نمایم، و اگر گفته‏هاى تو در من نیست، خداوند ترا مشمول عفو و غفران خود قرار دهد. مرد پیش آمد و بین دو چشم امام را بوسید و گفت: بلى من چیزهایى گفتم که در شما نیست و خود من به آنچه گفتم شایسته‏ترم. 

با آنچه مذکور افتاد معناى جمله‏ى اول دعاى امام سجاد که موضوع سخنرانى امروز است روشن شد: 

و تکذیبا لمن قصبنى. 

بار الها! مرا از نیرویى برخوردار فرما که بتوانم عیبجویى و بدگویى بدخواهان را تکذیب نمایم. 

این نیرویى اعطایى خداوند بود که امام سجاد را در سفر کوفه و شام موفق به آشکار نمودن دروغ بنى‏امیه نمود، و از نیرویى برخوردار ساخت تا در مقابل شخص جسور به گونه‏اى عمل کند که او به پاکى امام و دروغ بودن گفته‏هاى خویش اعتراف نماید. 

در جمله‏ى دوم دعا که موضوع سخنرانى امروز است امام به 

پیشگاه خدا عرض مى‏کند: 

و سلامه ممن توعدنى. 

بار الها! کسى که مرا ارعاب مى‏کند و به اذیت و آزارم تهدید مى‏نماید، تو مرا از شر او سالم و مصون بدار. 

خوف و رجاء یا ترس و امید دو حالت روحى است که از نظر دینى در افراد باایمان باید وجود داشته باشد. ترس از عذاب الهى و امیدوارى به رحمت واسعه‏ى او. راغب در کتاب مفردات در لغت «خوف» مى‏گوید: 

الخوف توقع مکروه عن اماره مظنونه او معلومه کما ان الرجاء توقع محبوب عن اماره مظنونه او معلومه. 

«خوف» توقع ناملایم است از نشانه‏اى که انتظار ناملایم از آن علامت، یا به طور گمان است یا به گونه‏ى علم و قطع، و «رجاء» انتظار رسیدن چیزى است مطلوب و ملایم از نشانه‏اى که وصول به آن ملایم از آن علامت یا مظنون است یا معلوم. 

نکته‏ى شایان دقت این است که وجود خوف و رجاء در ضمیر افراد باایمان باید به طور متوازن و معتدل باشد تا اثر سوئى به جاى نگذارد. این مطلب از کلام امام صادق (ع) که به ابن جندب فرموده مشهود است: 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: و ارج الله عز و جل رجاء لا یجریک على معصیته و خفه خوفا لا یویسک من رحمته. 

به ابن جندب فرمود: به خداوند امیدوار باش امیدى که ترا بر معصیت جرى نکند و از خداوند خائف باش، خوفى که ترا از 

رحمتش مایوس ننماید. 

کلمه‏ى «رعب» نیز مانند کلمه‏ى «خوف» در کتاب و سنت، بسیار آمده است. راغب مى‏گوید: 

الرعب الانقطاع عن امتلاء الخوف. 

«رعب» حالت خودباختگى است که بر اثر پرشدن ضمیر آدمى از ترس، پدید مى‏آید. حالت «رعب» شدیدتر از «خوف» است و اثر آن در ضمیر آدمى بیشتر. یکى از عواملى که مایه‏ى نصرت رسول گرامى اسلام شد و آن حضرت را به پیروزى سریع موفق کرد، رعبى بود که از آن جناب در قلوب مشرکین و کفار پدید آمد. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: نصرت بالرعب. 

من به وسیله‏ى رعبى که در دل دشمنان راه یافت از نصرت و یارى برخوردار گردیدم. 

قرآن شریف در چند مورد از مرعوب شدن دشمنان سخن گفته و از آن جمله فرموده است: 

سنلقى فى قلوب الذین کفروا الرعب بما اشرکوا بالله. 

من عنقریب دل کفار را دچار رعب و هراس خواهم نمود که اینان مرتکب ظلم بزرگى شده‏اند و موجود جماد ناچیزى را در پرستش، شریک آفریدگار بزرگ جهان قرار داده‏اند. 

مورد دیگرى که قرآن شریف از «رعب» سخن گفته درباره‏ى یهود بنى قریظه است: 

و انزل الذین طاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم و قذف فى قلوبهم الرعب. 

شرح جریان در تفسیر مجمع‏البیان ذیل همین آیه و همچنین در سایر تفاسیر آمده است. خلاصه آنکه یهود بنى‏قریظه با رسول اکرم عهد بسته بودند که دشمنان پیمبر را یارى ندهند، ولى نقض عهد کردند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله با مسلمانان به جایگاه آنان آمد و در اطراف قلعه‏هاى آنان مستقر گردید. 

و حاصرهم رسول الله خمسا و عشرین لیله حتى اجهدهم الحصار «و قذف الله فى قلوبهم الرعب». 

رسول اکرم بیست و پنج شب آنان را در محاصره نگاه داشت و از این محدودیت سخت به زحمت افتادند و خداوند در دلشان رعب و هراس افکند. 

و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم . 

اى مسلمانان! شما به مقدار توانایى خود قواى نظامى و مرکب جنگى تهیه کنید و همواره آماده باشید تا دشمن از نیروى شما مرعوب شود و از قوه و قدرتتان دچار خوف آمیخته به اضطراب گردد و فکر تجاوز به مسلمین را در سر نپرورد. 

خوف مومنین از عذاب الهى ضامن اجراى قوانین دینى است و مردم را از ارتکاب گناه باز مى‏دارد و این خوف، مرضى ذات اقدس الهى است. رعب مشرکین و کفار از رسول اکرم و مسلمانان نیز فیضى است الهى و موجب اعلاى کلمه‏ى حق و نشر عدل و دادگرى است و این نیز مرضى خداوند تواناست. اما در بعضى از مواقع خوف و رعب ظالمانه و ناروا در قلوب افراد شریف و باایمان از ناحیه‏ى 

اشرار و زورگویان پدید مى‏آید، گاهى بر اثر نگاههاى تند و خشم‏آلود و گاه با تهدید و وعید و ارعاب و اخافه، این قبیل اعمال، نه تنها مرضى خداوند نیست، بلکه از گناهان کبیره است و عذاب خدا را از پى دارد و در این باره اولیاى اسلام به مردم تذکر لازم را داده‏اند: 

عن النبى صلى الله علیه و آله: من نظر الى مومن نظره لیخیفه بها اخافه الله عز و جل یوم لا ظل الا ظله. 

رسول اکرم فرمود: اگر کسى نظر تندى به مومنى بیفکند که او را بترساند، خداوند او را در روزى که سایه و پناهگاهى جز سایه‏ى او وجود ندارد مى‏ترساند. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: من روع مومنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فلم یصبه فهو فى النار، و من روع مومنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فاصابه فهو مع فرعون و آل فرعون فى النار. 

امام صادق (ع) فرموده است: کسى که مومنى را از ایذاء صاحب قدرتى بترساند و آن اذیت به وى نرسد، ترساننده جهنمى است، و اگر کسى مومنى را از ایذاء صاحب قدرتى بترساند و آن اذیت به وى برسد، ترساننده با فرعون و آل فرعون در آتش است. 

امام سجاد علیه‏السلام در جمله‏ى دوم این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است، به پیشگاه خدا عرض مى‏کند: 

و سلامه ممن توعدنى. 

بار الها! کسى که مرا ارعاب مى‏کند و به اذیت و آزارم تهدید مى‏نماید تو مرا از شر او سالم و مصون بدار. 

ترساندن و ارعاب نمودن مردم که مایه‏ى سلب امنیت فکرى و آرامش روحى است در اسلام، عملى مذموم شناخته شده و اولیاى دین آن را مهم تلقى نموده‏اند و براى روشن شدن مطلب به یک مورد تاریخى در اینجا اشاره مى‏شود. رسول گرامى اسلام پس از فتح مکه افرادى را ماموریت داد به اطراف مکه بروند و عشایر نواحى را به اسلام دعوت نمایند، از آن جمله خالد بن ولید را به سوى بنى جذیمه که از بنى المصطلق بودند فرستاد و نامه‏اى نوشت و آنان را به اسلام دعوت نمود. خالد بن ولید با نظامیان خود به محل آمد، نامه‏ى پیمبر را داد، آنان اسلام را پذیرا شدند. خالد اقامه‏ى نماز جماعت نمود، آنان به وى اقتدا کردند و نماز گزاردند، اما خالد در باطن از بنى جذیمه خشمگین بود زیرا در جاهلیت، عموى خالد را کشته بودند. موقع نماز صبح که رسید مردم دوباره آمدند، اقامه‏ى جماعت نمودند، ولى این بار به فرمان خالد بن ولید نظامیان به خونریزى دست زدند، عده‏اى کشته شدند و خسارت بسیارى به آنان وارد شد. به جستجوى نامه‏ى پیمبر افتادند، نامه را یافتند و هر چه زودتر نزد پیمبر اسلام آمدند و نامه را تقدیم نمودند و حضرتش را از جریان امر آگاه ساختند. رسول اکرم سخت ناراحت شد، رو به قبله ایستاد و گفت: 

اللهم انى اتبرء الیک مما صنع خالد بن ولید. 

بار الها! من در پیشگاه تو از عمل ظالمانه‏ى خالد تبرى مى‏جویم. 

آنگاه مبلغ قابل ملاحظه‏اى در اختیار على (ع) گذارد و فرمود نزد بنى جذیمه برود و آنان را از کارهاى ظالمانه‏اى که خالد انجام داده راضى سازد. على (ع) به محل ماموریت رفت و تمام وظایف شرعى را طبق موازین و مقررات انجام داد و سپس حضور پیغمبر اکرم 

مراجعت نمود. 

فلما رجع الى النبى صلى الله علیه و آله قال یا على! اخبرنى بما صنعت. فقال: یا رسول الله! عمدت فاعطیت لکل دم دیه و لکل جنین غره و لکل مال مالا و فضلت معى فضله فاعطیتهم لمیلغه کلابهم و حبله رعاتهم و فضلت معى فضله فاعطیتهم لروعه نسائهم و فزع صبیانهم و فضلت معى فضله فاعطیتهم لما یعلمون و لما لا یعلمون و فضلت معى فضله فاعطیتهم لیرضو عنک یا رسول‏الله. 

وقتى على (ع) از سفر برگشت و حضور رسول اکرم شرفیاب شد، حضرت به وى فرمود على! بگو با آن مردم ستمدیده چه کردى. عرض کرد یا رسول الله! براى خونها دیه دادم، براى جنینها پرداختهایى نمودم، براى هر مال از بین رفته مال دادم، مقدارى از پولى که داده بودید زیاد آمد، براى ظرف غذاى سگها و ریسمانى که در دست چوپانهاست نیز مبلغى پرداختم، باز هم مقدارى پول زیاد آمد، مبلغى براى ترس زنها و جزع و فزع بچه‏هاى آنان پرداخت نمودم، باز هم مبلغى زیاد آمد، براى خساراتى که مى‏دانند یا نمى‏دانند پرداخت کردم، باز هم مبلغى زیاد آمد، آن را براى اینکه مردم از شما راضى شوند به آنان پرداختم. 

ملاحظه مى‏کنید که على (ع)، آن فقیه دین‏شناس و آگاه به تمام دقایق اسلام، مبلغى از پول رسول اکرم را بابت ترس زنها و جزع بچه‏ها پرداخت نموده و از این عمل روشن مى‏شود که ارعاب و اخافه‏ى مردم مسلمان تا چه حد مورد توجه اولیاى دین است که على علیه‏السلام براى جبران آن حالت روحى و ناراحتى روانى ، پول پرداخت مى‏نماید یا بگوییم خسارت مى‏دهد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    79
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188076

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::