تنزیل نور


ساعت 4:52 عصر چهارشنبه 87/11/30

شرح دعای مکارم الاخلاق( 48)

امام سجاد علیه‏السلام در جمله‏ى اول این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است، از پیشگاه خداوند درخواست مى‏نماید: 

و هب لى مکرا على من کایدنى. 

بار الها! هر کس با من از در خدعه و کید وارد مى‏شود تو به من مکرى عطا فرما که خدعه‏ى او را دفع کنم. 

درخواست امام سجاد (ع) از پیشگاه خداوند در اعطاى مکر، نظیر همان مکرى است که پروردگار در مقابل حیله و کید ابوسفیان و مشرکین به پیغمبر اکرم اعطا فرمود و بدان وسیله اسلام و مسلمین را از خطر نجات داد. 

در جمله دوم این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است، امام سجاد (ع) در پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و قدره على من اضطهدنى. 

بار الها! هر که مى‏خواهد از راه قهر و غلبه بر من مسلط گردد به من قدرتى بده که مانع قهاریت او شوم. 

خداوند مردم را آزاد آفریده و خواسته‏ى ذات مقدسش آزادى مردم است و نباید انسانى، خود را برده و بنده‏ى انسان دگرى قرار دهد. على (ع) ضمن نامه‏اى که به فرزندش حضرت مجتبى نوشته فرموده است: 

و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا. 

فرزند عزیز! بنده‏ى کسى نباش که قضاء الهى و اراده‏ى باریتعالى در این است که تو آزاد باشى. 

بدبختانه در قرون گذشته مردمانى خودخواه و زورگو وجود داشته‏اند که مردم را برده و بنده‏ى خود مى‏گرفتند و مورد انواع تحقیر و اهانتشان قرار مى‏دادند و در عصر حاضر نیز این قبیل خودخواهان حتى در کشورهاى پیشرفته بسیارند. یکى از خدمات بزرگ پیمبران الهى نجات دادن انسانها از این ذلت و اسارت بود. در قرآن شریف و در روایات اولیاى گرامى اسلام مکرر این امر مهم ذکر شده است. از آن جمله موقعى که فرعون در مصر جبارانه حکومت مى‏کرد و خود را مالک مردم مى‏دانست هر چه پسر در بنى‏اسرائیل متولد مى‏شد سر مى‏برید و حضرت موسى در همان زمان به دنیا آمد. خداوند براى حفظ جان او به مادرش الهام فرمود که فرزندش را در صندوقچه‏اى قرار دهد و در رود نیل بیفکند و با الهام به او وعده داد که او را حفظ مى‏کنم و او را به تو برمى‏گردانم. جریان آب به فرمان الهى صندوقچه را در نهرى برد که در باغ بزرگ دربار جریان داشت. آسیه و فرعون صندوقچه را دیدند، به دستورشان از آب گرفتند، طفلى را در آن مشاهده کردند که به اراده‏ى حضرت حق، محبت کودک در دلشان قرار گرفت، از خطر مرگ رهایى یافت، قرار شد او را نگاه دارند و براى تغذیه‏ى کودک، قضاى الهى ترتیبى را فراهم آورد که طفل به مادرش برگشت و او فرزند خویش را شیر مى‏داد. موقعى که موسى به نبوت مبعوث گردید و در معیت برادرش هارون به کاخ فرعون آمدند، خود را فرستادگان الهى معرفى نمودند و از وى خواستند که از بنى‏اسرائیل دست بردارد و آنان را با آن دو نفر به خارج مصر بفرستد. فرعون موسى را شناخت، از روزگار کودکى او سخن گفت و نگاهدارى 

وى را به رخش کشید و بر وى منت گذاشت. موسى برآشفت و گفت: 

و تلک نعمه تمنها على ان عبدت بنى‏اسرائیل. 

برده گرفتن بنى‏اسرائیل را بر سر من منت مى‏گذارى؟ 

یعنى در جنایتى که مرتکب شده‏اى به جاى شرمندگى، خود را طلبکار مى‏دانى؟ و خلاصه، موسى در ذیل حمایت باریتعالى با فرعون مبارزه کرد و سرانجام فرعون در رود نیل غرق شد و خداوند تعالى به حیات ننگینش خاتمه داد. 

پیشواى بزرگ اسلام نیز از طرف حضرت باریتعالى ماموریتى اینچنین داشت. خداوند در قرآن اشاره فرموده: 

و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم. 

پیغمبر اکرم موظف است که از طرف خداوند فشارهاى سنگین را از دوش مردم بردارد، زنجیرهاى بردگى را بشکند، و آنان را آزاد سازد. 

على (ع) هدف عالى ماموریت رسول گرامى را ضمن خطبه‏اى چنین بیان نموده است: 

اما بعد، فان الله تبارک و تعالى بعث محمدا صلى الله علیه و آله لیخرج عباده من عباده عباده الى عبادته و من عهود عباده الى عهوده و من طاعه عباده الى طاعته و من ولایه عباده الى ولایته. 

پس از حمد باریتعالى فرمود: خداوند، پیغمبر اکرم را مبعوث نمود براى آنکه توجه بندگان خدا را از بندگى بندگان به بندگى خدا معطوف دارد و از تعهدات بندگان به تعهدات الهى ملتزم نماید و از 

اطاعت بندگان به اطاعت خداوند وادار سازد و از ولایت و سلطه‏ى بندگان تسلیم سلطه‏ى الهى شوند. 

بر اثر مجاهدات رسول گرامى، مسلمانان واقعى که به آن حضرت ایمان راستین داشتند از تمام بندگى‏ها، تعهدات، اطاعتها و سلطه‏هاى ناروا رهایى یافتند و بنده و فرمانبر بى‏قید و شرط خدا شدند و از جنایت جباریت جباران رهیدند و به آزادى واقعى و شایسته‏ى انسان دست یافتند، ولى بعد از مرگ رسول گرامى افراد خائنى تدریجا در میان مسلمین نفوذ نمودند و آنان را از مسیر حق منحرف ساختند و به انحراف سوق دادند و کار به جایى رسید که یزید بن معاویه، مرد خودسر و جبار، در کرسى خلافت اسلام مرتکب بدترین جرایم و جنایات گردید، از آن جمله موقعى که مردم مدینه بر اثر حادثه‏ى خونین عاشورا و قتل حضرت حسین (ع) بر ضد حکومت وى قیام نمودند مسلم بن عقبه را با لشکر شام به مدینه فرستاد تا مردم را سرکوب کند و از آنان بیعت بگیرد. در آن زمان امام سجاد (ع) در مدینه بود، لشکر شام به فرماندهى مسلم ابن عقبه وارد مدینه شدند و ظرف چند روز مرتکب جرایمى گردیدند که زبان و قلم از شرح آن شرم دارد و بر اثر آن همه جنایات و جرایم، بسیارى از علماى عامه و خاصه در کتابهاى خود کلمه‏ى «مسلم» را از نام او برداشتند و به جاى آن کلمه‏ى «مسرف» گذاردند و اغلب نوشتند «مسرف ابن عقبه». مسعودى، مورخ معروف، ضمن جریان امر مدینه درباره‏ى بیعت گرفتن مسلم بن عقبه از مردم سخن مى‏گوید و گوشه‏اى از تاریخ زندگانى امام سجاد (ع) را در آن موضع نقل مى‏کند که آن جمله‏ى تاریخى، بسیار مناسب با بحث امروز است: 

و بایع الناس على انهم عبید لیزید و من ابى ذلک امره مسرف 

 

على السیف و نظر الناس الى على بن الحسین السجاد و قد لاذ بالقبر و هو یدعو فاتى به الى مسرف و هو مغتاض علیه فتبرا منه و من آبائه فلما رآه و قد اشرف علیه ارنعد و قام له و اقعده الى جانبه و قال له سلنى حوائجک. فلم یساله فى احد ممن قدم الى السیف الا شفعه فیه. ثم انصرف عنه و قیل لمسلم رایناک تسب هذا الغلام و سلفه فلما اتى به الیک رفعت منزلته. فقال: ما کان ذلک لراى منى لقد ملئى قلبى منه رعبا. 

مسلم بن عقبه از مردم بیعت مى‏گرفت که بنده‏ى یزید باشند و هر کس از چنین بیعتى ابا مى‏نمود به دستور مسلم بن عقبه کشته مى‏شد. در این اوضاع و احوال وحشتزا مردم مدینه دیدند امام سجاد (ع) به قبر مقدس پیمبر پناهنده شده و در پیشگاه باریتعالى دعا مى‏کند که در این موقع، مامورین، حضرتش را نزد مسلم بن عقبه بردند در حالى که نسبت به آن حضرت خشمگین بود و على بن الحسین و آباى معصومش را مورد اسائه‏ى ادب قرار داده و تبرى مى‏جست. وقتى امام نزدیک مسلم بن عقبه رسید و چشمش به روى حضرت افتاد بر خود لرزید، به پا خاست، و آن جناب را پهلوى خود نشاند و به حضرتش عرض کرد: حوایج خود را بخواهید. امام در این فرصت براى نجات کسانى که دستور قتلشان را داده بود استفاده نمود و تمام کسانى را که براى کشتن به کنار شمشیر برده بودند شفاعت نمود و مسلم بن عقبه شفاعت را پذیرفت و همه‏ى آنان از قتل رهایى یافتند. سپس امام (ع) از مجلس بیرون آمد. پس از خروج آن حضرت کسانى به مسلم ابن عقبه گفتند: ترا دیدیم که به امام سجاد و پدرانش بد 

مى‏گویى، اما وقتى او را نزد تو آوردند احترام نمودى. پاسخ داد من طبق اراده و راى خود چنین نکردم، بلکه قلب من از دیدن آن حضرت مملو از ترس گردید، از این رو تکریم و احترامش نمودم. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و قدره على من اضطهدنى. 

بار الها! هر که مى‏خواهد از راه قهر و غلبه بر من سلطه پیدا کند قدرتى به من عطا فرما که مانع قهاریت او شوم. 

قدرت اعطایى خداوند به امام سجاد (ع) همان ابهت و عظمتى بود که در وجود آن حضرت مستقر فرمود و بر اثر آن، مسلم بن عقبه از دیدن امام بر خود لرزید و بدون اراده در مقابل على بن الحسین خاضع گردید و از اعمال جباریت چشم پوشید، حضرت را مورد تکریم و احترام قرار داد و شفاعتش را درباره‏ى کسانى که در آستانه‏ى قتل قرار گرفته بودند پذیرا شد. 

براى امام صادق (ع) نیز در زمان منصور دوانقى این قبیل قضیه مکرر اتفاق افتاد و هر گاه منصور خواست جباریت خود را اعمال نماید، امام با توجه به خداوند و استمداد از قدرت لایزال او از عظمت و ابهتى برخوردار گردید که تصمیم منصور بر اثر آن درهم شکست و نتوانست نسبت به آن حضرت اعمال جباریت نماید و در اینجا، به طور نمونه، یک مورد ذکر مى‏شود: منصور دوانقى به وزیر دستور داد امام صادق (ع) را به حضورش بیاورد. حضرت را حاضر نمود. وقتى چشم منصور به امام افتاد گفت: خدا بکشد مرا اگر ترا به قتل نرسانم، در سلطنت من اخلال مى‏کنى، و در طلب هلاکت من 

هستى. امام (ع) قسم یاد کرد که چنین قصدى نداشته‏ام و اگر کسى چنین خبرى داده، دروغ گفته است. براى اینکه آتش خشم او را فرونشاند فرمود: به یوسف ظلم شد بخشید، و ایوب مبتلا گردید صبر کرد، و سلیمان مشمول عطاى الهى شد شکر نمود. اینان پیمبران الهى بودند و نسب تو به آنها مى‏رسد. منصور از شنیدن این چند جمله آرام گرفت و امام را به نقطه‏ى رفیع مجلس دعوت نمود. حضرت در آنجا نشست، سپس گفت: این خبر را فلانى به من داده. امام فرمود: احضارش کن تا مرا با گفته‏ى خود موافق کند. او را وارد مجلس نمودند. منصور به وى گفت: آن را که گفته‏اى از جعفر بن محمد شنیده‏اى؟ جواب داد: آرى. امام به منصور فرمود: او را بر آنچه مى‏گوید قسم بده. منصور گفت: قسم یاد مى‏کنى؟ پاسخ داد: بلى و سوگند را آغاز نمود. امام به منصور فرمود: مرا واگذار تا او را قسم بدهم. منصور پذیرفت. امام فرمود: بگو از حول و قوه‏ى خدا برى باشم و ملتجى به حول و قوه‏ى خودم باشم که امام صادق (ع) چنین و چنان کرده و چنین و چنان گفته. مرد سعایت کننده از اینچنین سوگندى چند لحظه توقف نمود و امتناع کرد، ولى بعدا آغاز نمود و در جریان قسم یاد کردن طولى نکشید که پاى خود را به زمین کوبید و افتاد. منصور از مشاهده‏ى این منظره بسیار ناراحت شد، گفت پاى این دروغگو را بگیرید و از مجلس بیرون بکشید، خدایش لعنت کند. 

قال الربیع: و کنت رایت جعفر بن محمد علیهماالسلام حین دخل على المنصور یحرک شفتیه فکلما حرکهما سکن غضب المنصور حتى ادناه منه و قد رضى عنه. فلما خرج ابوعبدالله علیه‏السلام من عند ابیجعفر اتبعته فقلت له: ان هذا الرجل کان من اشد الناس غضبا علیک فلما دخلت علیه دخلت و انت تحرک شفتیک و کلما 

حرکتهما سکن غضبه، فباى شى‏ء کنت تحرکهما؟ قال بدعاء جدى الحسین بن على علیهماالسلام. قلت جعلت فداک و ما هذا الدعاء؟ قال «یا عدتى عند شدتى و یا غوثى عند کربتى احرسنى بعینک التى لا تنام و اکنفنى برکنک الذى لا یرام». 

ربیع گفت: مى‏دیدم وقتى جعفر بن محمد علیهماالسلام وارد مجلس منصور مى‏شد دو لبش حرکت مى‏کرد و آهسته چیزى مى‏گفت و به هر نسبت که به گفته‏ى خود ادامه مى‏داد خشم منصور آرامتر مى‏شد تا نزدیک منصور رسید و سرانجام، مجلس به خشنودى خلیفه منتهى گردید. وقتى امام صادق (ع) منصور را ترک گفت از پى حضرت رفتم و عرض کردم منصور در ابتدا نسبت به شما بسیار خشمگین بود، اما با حرکت لبهاى شما خشمش آرام مى‏شد، مگر شما چه مى‏گفتید؟ فرمود دعاى جدم حسین بن على علیهماالسلام را مى‏خواندم. عرض کردم فدایت شوم، آن دعا چیست؟ حضرت دعا را خواند و ترجمه‏اش این است: «اى خدایى که در شداید و سختیها پناه و ملجا منى، اى خدایى که در غم و اندوه جانکاه معین و ناصر منى، بار الها! مرا با چشم خداییت که هرگز به خواب نمى‏رود نگاهدارى و محافظت کن، بار الها! مرا در کنف حمایت و پشتیبانى خود که هرگز سست و ضعیف نمى‏شود قرار ده. 

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    77
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188074

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::