تنزیل نور


ساعت 5:52 عصر سه شنبه 87/11/29

 شرح دعای مکارم الاخلاق( 44)

عن على علیه‏السلام قال: شر اخوانک من احوجک الى مداراه و الجاک الى اعتذار.  على (ع) فرموده: بدترین برادرانت کسى است که معاشرت با او زیادتر به مدارا نمودن نیازمندت مى‏کند و به عذرخواهى بیشتر وادارت مى‏سازد. 

دوستى که از خود راضى و زودرنج است و هر چه مى‏گوید انتظار دارد که دگران بى‏چون و چرا گفته‏اش را قبول کنند و اگر نپذیرند آزرده‏خاطر و رنجیده مى‏شود، دوستى که در تمام امور خرده‏گیر است و اگر سخنى گفته شود که در نظرش ایهام داشته باشد ناراحت مى‏گردد و دوستیش تیره و تار مى‏شود، دوستى که اسیر بدگمانى است و نسبت به دگران سوءظن مى‏برد و اگر در مجلسى دو رفیق به هم لبخند بزنند و آهسته با یکدیگر سخنى بگویند او گمان بد مى‏برد و تصور مى‏کند که وى را به باد مسخره و استهزا گرفته‏اند، این قبیل دوستان براى کسانى که نمى‏توانند قطع رابطه کنند مصیبتى  بسیار سنگین و جانکاه است. باید همواره با آنان مدارا نمایند و اگر در موقعى غفلت نمودند عذرخواهى کنند و آن نقطه‏ى تاریک را از صفحه‏ى خاطرشان بزدایند. در روایتى که ذکر شد على (ع) این قبیل دوستان بى‏ارزش و مزاحم را بدترین دوست خوانده و در روایت دیگر از آنان سلب برادرى نموده است:  عن على علیه‏السلام: لیس لک باخ من احتجت الى مداراته.  على (ع) فرموده: آن کس که براى حفظ برادریش به مدارا نیاز داشته باشى براى تو برادر نیست. 

تقیه در حکومت جور و محیط اختناق، نوعى مدارا نمودن است، مداراى به معناى حلم و سکوت، مداراى به معناى تغافل و خوددارى از معارضه. در محیط تقیه، مدارا نمودن از مداراى با دوستان از خودراضى و پر توقع سخت‏تر و به مراتب زیانبارتر است، زیرا مدارا ننمودن با این قبیل دوستان ممکن است باعث قطع رشته‏ى دوستى و منجر به جدایى آمیخته به کدورت و احیانا مایه‏ى دشمنى و عداوت فردى گردد، اما در مورد تقیه ممکن است مایه‏ى بدبینى و خشم حاکم جبار گردد و بر اثر آن خونها ریخته شود، اموال و اعراض بر باد رود، و افراد شریف گرفتار زندان و شکنجه گردند. بنابراین در محیط تقیه مدارا نمودن امرى است ضرورى و لازم. از این رو ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام این موضوع را به دوستان خود اکیدا توصیه نموده‏اند و خاطرنشان ساخته‏اند که اگر کسى برخلاف عمل کند و سخنان اهل‏بیت را در محیط خطر افشا نماید در روایات، این عمل به قتل عمد امام تعبیر شده است. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: من اذاع علینا شیئا من امرنا فهو کمن قتلنا عمدا و لم یقتلنا خطاء.  امام صادق (ع) فرموده: کسى که چیزى از امر ما را بین مخالفین شایع نماید همانند این است که ما را عمدا به قتل برساند نه آنکه به خطا ما را کشته باشد.  امام (ع) و دوستان واقعیش در سخت‏ترین فشار و شدیدترین مضیقه قرار داشتند و رعایت تقیه در آن شرایط ایجاب مى‏کرد سخنى که از آن استشمام مخالفت و برداشت مقاومت مى‏شود به زبان نیاورند و در تمام حرکات و برخوردها با یکدیگر حداکثر مدارا و احتیاط را رعایت نمایند. از این رو امام دست تمنى به پیشگاه الهى برداشته و حل مشکلات را از ذات اقدس او مى‏خواهد. به نظر مى‏رسد سه جمله از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است ناظر به وضع دردناک و طاقت فرساى موجود باشد و امام براى حل آن مضیقه سه درخواست از باریتعالى نموده که اگر مقبول افتد و مستجاب شود موانع برطرف مى‏گردد و زندگى قابل تحمل خواهد بود. در جمله‏ى اول دعا عرض مى‏کند:  و من حب المدارین تصحیح المقه.  بار الها! دوستى کسانى را که با مدارا برخورد مى‏کنند به محبت واقعى تبدیل نما.  شیعیان واقعى و دوستان حقیقى علاقه داشتند که آزادانه حضور امام شرفیاب شوند و دین خدا را آنطور که هست بیاموزند و بر معرفت خویش بیفزایند، آرزو داشتند که امام را گاهى به منزل خود  دعوت نمایند و از محضر مبارکش بیش از پیش بهره‏مند گردند. ولى در شرایط فعلى که غرق تقیه و مدارا هستند نمى‏توانستند چنین عملى را انجام دهند. اگر گاهى در رهگذر با امام برخورد مى‏نمودند ممکن نبود مانند دو دوست صمیمى با گرمى به هم دست بدهند، مصافحه نمایند، و با یکدیگر سخن بگویند بلکه در کمال مدارا و احتیاط سلامى زیر لب مى‏گفتند و چهره‏ى ناشناخت به خود مى‏گرفتند تا مبادا مامورین مراقب روابط امام و او را گزارش دهند و گرفتارى و زحمت به بار آید. امام عرض مى‏کند: بار الها! این مداراى تلخ و رنج‏آور را که ناشى از تقیه و معلول اختناق شدید است برطرف بنما و به دوستى واقعى که منزه از تقیه و مداراى بدو ناگوار باشد تبدیل فرما. 

در جمله‏ى اول، حضرت سجاد (ع) از مداراکنندگان که دوستان واقعى اهل‏بیت‏اند سخن مى‏گوید. اینان طبق دستورى که از امام دریافت نموده‏اند موظف‏اند تقیه کنند و برخوردشان با حضرت على بن الحسین علیهماالسلام با مدارا و احتیاط باشد تا موجبات گرفتارى خودشان و زحمت براى امام فراهم نیاید. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم دعا که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است درباره‏ى افراد از خداوند درخواست مى‏کند:  و من رد الملابسین کرم العشره.  بار الها! آمیزشهاى وهن‏آور را به معاشرتهاى کریمانه مبدل نما. 

در حکومتهاى استبدادى همیشه بین مردم و عمال دولت افرادى پست و فرومایه وجود داشته‏اند که به پیروى از حکومت جبار یا براى خشنودى حاکم مستبد و جلب توجه او مرتکب گناهان و ناروایى‏هایى مى‏شدند و در مواقعى اشخاص آزاده و طرفداران عدل و  دادگرى را اذیت مى‏کردند و مورد تحقیر و اهانت قرار مى‏دادند تا خود را طرفدار حکومت نشان بدهند یا عملشان به گوش فرمانرواى مستبد برسد، شاید مورد تشویق قرار گیرند، و این کار در زمان حکومت بنى‏امیه و بنى‏عباس نسبت به ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام و اصحاب عالیقدرشان مکررا به وقوع پیوسته، ولى امامان بزرگوار به اصحاب خود تاکید مى‏نمودند که واکنشى نشان ندهند و مرتکب عمل حادى نشوند و در اینجا به طور نمونه سه مورد ذکر مى‏شود، اول:  حماد بن عثمان قال: بینا موسى بن عیسى فى داره التى فى المسعى مشرف على المسعى اذ رآى اباالحسن موسى علیه‏السلام مقبلا من المروه على بغله فامر ابن هیاج رجلا من همدان ان یتعلق بلجامه و یدعى البغله فاتى فتعلق باللجام و ادعى البغله فثنى ابوالحسن رجله عن البغله فنزل عن البغله و قال لغلمانه: خذوا سرجها و ادفعوها الیه. قال: و السرج ایضا؟ قال ابوالحسن علیه‏السلام: کذبت، عندنا البینه بانه سرج محمد بن على علیه‏السلام و اما البغله فانا اشتریناها منذ قریب و انت اعلم و ما قلت.  حماد بن عثمان مى‏گوید: در موقعى که موسى بن عیسى در منزلش که مشرف به مسعى بود دید حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام سوار قاطرى است و از مروه مى‏آمد. در این موقع ابن هیاج به مردى از قبیله‏ى همدان که در آنجا بود دستور داد برود لجام قاطر را بگیرد و بگوید: این قاطر متعلق به من است، آمد و لجام را گرفت و گفت: من مالک این قاطر هستم. امام (ع) پاى خود را از رکاب خارج نمود و پیاده شد و به کسانى که همراهش بودند فرمود:  زین قاطر را بردارید و قاطر را به او بدهید. مرد گفت: آن هم متعلق به من است. حضرت فرمود: ما شاهد داریم که این زین ملک حضرت باقر (ع) بوده است و اما قاطر را به تازگى خریدارى کرده‏ایم، تو مى‏دانى و آن را که مى‏گویى.  امام صادق (ع) در حیره بود، اراده فرمود به نقطه‏اى معروف به صالحى که در ده فرسخى بغداد بود برود. دو نفر از اصحاب و دوستانش به نامهاى مرازم و مصادف در معیت حضرت بودند. اول شب به صالحى رسیدند. مردى که در مدخل بلد مامور دولت در گرفتن عوارض و عشریه‏ى بار بود مانع ورود آن حضرت گردید و گفت : اجازه نمى‏دهم وارد شوى. امام در آنجا توقف فرمود و چندین بار در فواصلى از مامور درخواست موافقت نمود و او همچنان مانع بود. مرازم و مصادف از این مزاحمت نابجا سخت ناراحت شدند. مصادف به حضرت عرض کرد: اجازه بدهید او را به قتل برسانیم و جنازه‏اش را در شط بیفکنیم. حضرت به شدت با این عمل مخالفت فرمود و ممانعت مامور بلد همچنان ادامه داشت تا بیشتر وقت شب سپرى گردید. آنگاه با ورود امام موافقت نمود. حضرت وارد محل شد.  فقال: یا مرازم! هذا خیر ام الذى قلتماه؟ قلت هذا، جعلت فداک. فقال: ان الرجل یخرج من الذل الصغیر فیدخله ذلک فى ذل الکبیر.  فرمود: مرازم! این عمل بهتر بود یا آن را که شما دو نفر گفته بودید؟ عرض کرد: این عمل. فرمود: مرد کارى مى‏کند تا از ذلت کوچک رهایى یابد و همان عمل او را گرفتار ذلت بزرگتر مى‏گرداند.  عن عمرو بن على علیه‏السلام قال: کان هشام بن اسمعیل یسیئى جوارى فلقى منه على بن الحسین علیهماالسلام اذى شدیدا. فلما عزل امر به الولید ان یوقف للناس. قال: فمر به على بن الحسین علیهماالسلام و قد اوقف عند آل مروان. قال: فسلم علیه. قال: و کان على بن الحسین علیهماالسلام قد تقدم الى خاصته ان لا یعرض له احد.  یکى از فرزندان امام سجاد (ع) مى‏گوید: هشام بن اسمعیل فرماندار مدینه با من بدرفتارى مى‏کرد و پدرم على بن الحسین علیهماالسلام از وى اذیت و آزار بسیار دید. موقعى که از حکومت عزل شد ولید بن عبدالملک، خلیفه‏ى وقت، دستور داد براى تحقیر وى او را در مرئى و منظر مردم متوقف نمایند. امام سجاد (ع) روزى بر وى گذر کرد. موقعى که او را بر در منزل مروان نگاهدارى مى‏کردند به حضرت سلام نمود. امام (ع) به کسانى که در معیت آن حضرت بودند و از خواصش به شمار مى‏آمدند رو کرد و فرمود: احدى متعرض او نشود. 

از این سه قطعه‏ى تاریخى روشن شد که ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام در زمان خلفاى بنى‏امیه و بنى‏عباس با چه مشکلاتى مواجه بودند و چگونه افراد پست از مردم عادى و مامورین دولت فرزندان پیمبر گرامى را اسائه‏ى ادب مى‏نمودند و برخوردهاى موهن و تحقیرآمیز با آنان داشتند. امامان مصلحت‏اندیش و عطوف از تعرض دوستانشان نسبت به آنان مانع مى‏شدند و جلوگیرى مى‏کردند.  در جمله‏ى سوم درباره‏ى مستبدین ستمکار که منشا بدبختى و  مصیبت مسلمین‏اند در پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و من مراره خوف الظالمین حلاوه الامنه.  بار الها! تلخى ترس از ستمکاران را به شیرینى امنیت تبدیل فرما.  در اسلام، وجود حکومت براى مردم یک امر ضرورى و اجتناب ناپذیر است و على (ع) در این باره فرموده:  و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر. 

مردم باید، به ناچار، امیر و فرمانروایى داشته باشند، خوب و نیکوکار باشد یا بد و گناهکار.  در جامعه‏ى اسلامى نباید مردم از حکومت خائف باشند، بلکه ترس مردم باید از گناه و اعمال خلاف قانون خودشان باشد. على (ع) در ضمن حدیثى فرموده است:  الا لا یرجون احد الا ربه و لا یخافن الا ذنبه.  هیچکس به احدى امیدوار نباشد مگر به ذات اقدس الهى و از هیچ چیز و هیچ کس نترسد جز از گناه و اعمال خلاف قانون خودش.  ترس مردم از خداوند ترس از مقام خداوند است. مقام خداوند، اقامه‏ى عدل و احقاق حق است، مقام خداوند حمایت از مظلوم و مجازات ظالم است. قرآن شریف مى‏فرماید:  و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنه هى الماوى.  کسى که از مقام خدا بترسد و نفس خود را از اطاعت هوى  نهى نماید جایگاه او بهشت رحمت خواهد بود.  در حکومت اسلام، مردم نباید از شخص حاکم خائف باشند، بلکه خوفشان باید از مقام حاکم، یعنى گناه خودشان باشد، بنابراین کسى که از گناه منزه است از حاکم نمى‏ترسد و از وى خوفى ندارد. اگر در محیطى مردم بى‏گناه از شر حاکم خائف باشند دلیل بر بدى و ستمکارى آن حاکم است.  عن على علیه‏السلام قال: شر الولاه من یخافه البرى‏ء.  بدترین والیان و زمامداران کسانى هستند که شخص منزه و بى‏گناه از شر آنان خائف و ترسان‏اند.  در حکومت فرمانرواى دادگر، علاوه بر آنکه مردم از امنیت جان و مال و عرض برخوردارند از خوف و هراس نیز در امان خواهند بود، یعنى مى‏دانند که تا مرتکب گناهى نشده‏اند حکومت متعرض آنان نمى‏شود و ایجاد زحمتى نمى‏نماید. 

جمله‏ى سوم این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق»، که قسمت آخر موضوع سخنرانى امروز است، به همین مطلب نظر دارد. امام (ع) در ابتداى جمله از تلخى طبع و نگرانى ضمیر که ناشى از ظلم ظالم است نام مى‏برد و در پایان جمله از شیرینى آرامش ضمیر و امنیت خاطر سخن مى‏گوید و از پیشگاه خدا درخواست مى‏کند که تلخى خوف را به شیرینى ایمنى مبدل نماید. رفتار ظالمانه‏ى فرمانرواى ستمگر به اندیشه و افکار جامعه شکل مى‏دهد و مى‏توان گفت مردم به طور ناآگاه همانند او ساخته مى‏شوند. امیرالمومنین (ع) در این باره فرموده است:  الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم.  مشابهت مردم با امرا و فرمانروایانشان بیش از شباهتى است که به پدران خود دارند، اینان همانند حکومت، زور مى‏گویند، خیانت مى‏نمایند، به تجاوز و تعدى دست مى‏زنند، و در پاره‏اى از مواقع در شعاع محدود زندگى خویشتن بیش از حاکم ظالم تند مى‏روند.  اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبى     برآورند غلامان او درخت از بیخ  در حکومت فرمانرواى ظالم، انحراف اخلاقى زیاد مى‏شود، مردم از ترس جان خود یا براى جلب رضاى فرمانروا تملق مى‏گویند، به دروغ وى را مدح و ثنا مى‏نمایند، از خوف احترام مى‏کنند، و در مقابلش سر تعظیم فرود مى‏آورند. در روایات اسلامى اعلام شده است که این قبیل حکام ظالم در روز قیامت مشمول عذاب شدید الهى خواهند بود.  عن النبى صلى الله علیه و آله: ویل لمن تزکیه الناس مخافه شره، ویل لمن اطیع مخافه جوره، ویل لمن اکرم مخافه شره. 

رسول اکرم فرموده است: واى بر حال کسانى که مردم آنان را از ترس شرشان به پاکى و نیکى یاد مى‏کنند، واى بر حال کسانى که مردم از خوف ظلم و ستمشان آنان را اطاعت مى‏نمایند، واى بر حال کسانى که مردم از ترس بدکارى و شرشان مورد تکریم و احترام قرار مى‏گیرند. 

وجود حاکم خیرخواه و دادگر از نظر شان انسانى و زندگى آدمیان آنقدر ارزش و اهمیت دارد که طبق حدیث رسول اکرم صلى الله علیه و آله اگر این شرط و دو شرط دیگر که در کنار آن ذکر شده  در جامعه‏ى بشرى تحقق یابد، براى آن مردم بر روى زمین بودن بهتر از شکم خاک است، و گرنه درون خاک براى آنان از روى زمین بهتر و شایسته‏تر است. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: اذا کان امراوکم خیارکم و اغنیاوکم سمحاوکم و امرکم شورى بینکم فظهر الارض خیر لکم من بطنها. 

وقتى زمامداران و فرمانروایانتان نیکان شما باشند، و متمکنین و ثروتمندانتان اسخیاء شما باشند، و امور جامعه‏ى شما با مشورت و تبادل افکارتان تنظیم گردد، در این موقع واجد زندگى انسانى هستید و روى زمین براى شما بهتر از دل خاک است، و اگر جامعه‏ى شما از این سه مزیت محروم باشد شکم خاک براى شما از روى زمین بهتر است. 

به عبارت کوتاهتر، پیمبر اسلام مى‏خواهد بفرماید: اگر جامعه‏ى مسلمین از عدل فرمانروایى و تعادل اقتصادى و توازن فکرى برخوردار بودند شایسته‏ى زندگى هستند و اگر فاقد این برتریها بودند، حیات انسانى ندارند و براى آنان زیر زمین بهتر از روى زمین است. 

امام سجاد علیه‏السلام در آن اختناق شدید و شرایط طاقت فرسا نمى‏تواند اوضاع و احوال سیاسى روز را با صراحت شرح دهد و مردم را از عمق وقایع آگاه سازد، نمى‏تواند بگوید بر خودش و بر شیعیان باایمان و علاقه‏مندش چه مى‏گذرد و چگونه روز را به شب و شب را به روز مى‏آورند، نمى‏تواند بگوید بعضى از عمال خودفروخته‏ى دولت چگونه براى امام و براى اصحابش ایجاد زحمت  مى‏کنند و به وسیله‏ى جاسوسان، زندگى را بر آنان تا چه حد تلخ و ناگوار ساخته‏اند، نمى‏تواند بیان کند که بعضى از افراد فرومایه و پست براى اینکه خود را طرفدار دولت نشان بدهند و از این راه به هیئت حاکمه نزدیک شوند چگونه با امام معصوم و شیعیان پاکدل با اسائه‏ى ادب برخورد مى‏کنند و آنان را مورد توهین و تحقیر قرار مى‏دهند، نمى‏تواند شرح دهد که ظلم و بیدادگرى خلیفه‏ى وقت و مامورینش به اوج خود رسیده و خوف و هراس بر قلوب سایه افکنده و آرامش و سکون را از دلها سلب نموده است، ناچار براى آنکه گوشه‏اى از وضع موجود را ارائه کند با عبارت دعا سخن گفته و از پیشگاه خداوند درخواست حل مشکلات را نموده است، و سه جمله‏ى اخیر این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» ناظر به این مطالب است. در جمله‏ى اول براى شیعیان وظیفه‏شناس و آگاه دعا مى‏کند، شیعیانى که طبق دستور آن حضرت تقیه مى‏کنند و گفتار و رفتارشان با مدارا و احتیاط است، آشکارا با حضرت سجاد رفت و آمد نمى‏نمایند و صریحا ابراز علاقه نمى‏کنند، براى اینکه مستمسکى به دست جاسوسان ندهند و باعث زحمت امام و گرفتارى خودشان نشوند.  و من حب المدارین تصحیح المقه.  بار الها! دوستى کسانى را که با ما به مدارا برخورد مى‏نمایند به دوستى واقعى مبدل نما، یعنى شرایطى را به وجود آور که ضرورت تقیه از میان برود و دوستانمان در ابراز علاقه به ما آزادى عمل داشته باشند.  در جمله‏ى دوم براى افراد پست و فرومایه‏اى دعا مى‏کند که به منظور جلب توجه حکومت با امام و شیعیان برخوردهاى موهن دارند و برخلاف حق و عدل عمل مى‏کنند :  و من رد الملابسین کرم العشره.  بار الها! آمیزشهاى وهن‏آور را به معاشرتهاى کریمانه تبدیل نما، یعنى خداوندا! اندیشه و نیت افراد پست و فرومایه را اصلاح کن و دل آنان را به مسیر صحیح هدایت فرما تا معاشرتشان کریمانه و بر وفق حق و عدل باشد.  در جمله‏ى سوم براى خلیفه‏ى وقت و هیئت حاکمه‏ى جبار دعا مى‏کند، آنانکه با فشارهاى ظالمانه‏ى خود روز را بر مردم چون شب تار نموده‏اند، جامعه‏ى مسلمین را گرفتار شدیدترین اختناق کرده‏اند، و خوف و هراس را بر همه‏ى دلها مسلط ساخته‏اند.  و من مراره خوف الظالمین حلاوه الامنه:  بار الها! تلخى ترس از ستمکاران را به شیرینى امنیت و آرامش خاطر تبدیل فرما، یعنى موجباتى فراهم آور که ظلم از میان برود و بر اثر آن تلخى ترس از دلها زایل گردد و شیرینى امنیت جایگزین آن شود. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    40
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188132

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::