شرح دعای مکارم الاخلاق( 44)
عن على علیهالسلام قال: شر اخوانک من احوجک الى مداراه و الجاک الى اعتذار. على (ع) فرموده: بدترین برادرانت کسى است که معاشرت با او زیادتر به مدارا نمودن نیازمندت مىکند و به عذرخواهى بیشتر وادارت مىسازد.
دوستى که از خود راضى و زودرنج است و هر چه مىگوید انتظار دارد که دگران بىچون و چرا گفتهاش را قبول کنند و اگر نپذیرند آزردهخاطر و رنجیده مىشود، دوستى که در تمام امور خردهگیر است و اگر سخنى گفته شود که در نظرش ایهام داشته باشد ناراحت مىگردد و دوستیش تیره و تار مىشود، دوستى که اسیر بدگمانى است و نسبت به دگران سوءظن مىبرد و اگر در مجلسى دو رفیق به هم لبخند بزنند و آهسته با یکدیگر سخنى بگویند او گمان بد مىبرد و تصور مىکند که وى را به باد مسخره و استهزا گرفتهاند، این قبیل دوستان براى کسانى که نمىتوانند قطع رابطه کنند مصیبتى بسیار سنگین و جانکاه است. باید همواره با آنان مدارا نمایند و اگر در موقعى غفلت نمودند عذرخواهى کنند و آن نقطهى تاریک را از صفحهى خاطرشان بزدایند. در روایتى که ذکر شد على (ع) این قبیل دوستان بىارزش و مزاحم را بدترین دوست خوانده و در روایت دیگر از آنان سلب برادرى نموده است: عن على علیهالسلام: لیس لک باخ من احتجت الى مداراته. على (ع) فرموده: آن کس که براى حفظ برادریش به مدارا نیاز داشته باشى براى تو برادر نیست.
تقیه در حکومت جور و محیط اختناق، نوعى مدارا نمودن است، مداراى به معناى حلم و سکوت، مداراى به معناى تغافل و خوددارى از معارضه. در محیط تقیه، مدارا نمودن از مداراى با دوستان از خودراضى و پر توقع سختتر و به مراتب زیانبارتر است، زیرا مدارا ننمودن با این قبیل دوستان ممکن است باعث قطع رشتهى دوستى و منجر به جدایى آمیخته به کدورت و احیانا مایهى دشمنى و عداوت فردى گردد، اما در مورد تقیه ممکن است مایهى بدبینى و خشم حاکم جبار گردد و بر اثر آن خونها ریخته شود، اموال و اعراض بر باد رود، و افراد شریف گرفتار زندان و شکنجه گردند. بنابراین در محیط تقیه مدارا نمودن امرى است ضرورى و لازم. از این رو ائمهى معصومین علیهمالسلام این موضوع را به دوستان خود اکیدا توصیه نمودهاند و خاطرنشان ساختهاند که اگر کسى برخلاف عمل کند و سخنان اهلبیت را در محیط خطر افشا نماید در روایات، این عمل به قتل عمد امام تعبیر شده است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: من اذاع علینا شیئا من امرنا فهو کمن قتلنا عمدا و لم یقتلنا خطاء. امام صادق (ع) فرموده: کسى که چیزى از امر ما را بین مخالفین شایع نماید همانند این است که ما را عمدا به قتل برساند نه آنکه به خطا ما را کشته باشد. امام (ع) و دوستان واقعیش در سختترین فشار و شدیدترین مضیقه قرار داشتند و رعایت تقیه در آن شرایط ایجاب مىکرد سخنى که از آن استشمام مخالفت و برداشت مقاومت مىشود به زبان نیاورند و در تمام حرکات و برخوردها با یکدیگر حداکثر مدارا و احتیاط را رعایت نمایند. از این رو امام دست تمنى به پیشگاه الهى برداشته و حل مشکلات را از ذات اقدس او مىخواهد. به نظر مىرسد سه جمله از دعاى «مکارمالاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است ناظر به وضع دردناک و طاقت فرساى موجود باشد و امام براى حل آن مضیقه سه درخواست از باریتعالى نموده که اگر مقبول افتد و مستجاب شود موانع برطرف مىگردد و زندگى قابل تحمل خواهد بود. در جملهى اول دعا عرض مىکند: و من حب المدارین تصحیح المقه. بار الها! دوستى کسانى را که با مدارا برخورد مىکنند به محبت واقعى تبدیل نما. شیعیان واقعى و دوستان حقیقى علاقه داشتند که آزادانه حضور امام شرفیاب شوند و دین خدا را آنطور که هست بیاموزند و بر معرفت خویش بیفزایند، آرزو داشتند که امام را گاهى به منزل خود دعوت نمایند و از محضر مبارکش بیش از پیش بهرهمند گردند. ولى در شرایط فعلى که غرق تقیه و مدارا هستند نمىتوانستند چنین عملى را انجام دهند. اگر گاهى در رهگذر با امام برخورد مىنمودند ممکن نبود مانند دو دوست صمیمى با گرمى به هم دست بدهند، مصافحه نمایند، و با یکدیگر سخن بگویند بلکه در کمال مدارا و احتیاط سلامى زیر لب مىگفتند و چهرهى ناشناخت به خود مىگرفتند تا مبادا مامورین مراقب روابط امام و او را گزارش دهند و گرفتارى و زحمت به بار آید. امام عرض مىکند: بار الها! این مداراى تلخ و رنجآور را که ناشى از تقیه و معلول اختناق شدید است برطرف بنما و به دوستى واقعى که منزه از تقیه و مداراى بدو ناگوار باشد تبدیل فرما.
در جملهى اول، حضرت سجاد (ع) از مداراکنندگان که دوستان واقعى اهلبیتاند سخن مىگوید. اینان طبق دستورى که از امام دریافت نمودهاند موظفاند تقیه کنند و برخوردشان با حضرت على بن الحسین علیهماالسلام با مدارا و احتیاط باشد تا موجبات گرفتارى خودشان و زحمت براى امام فراهم نیاید.
امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعا که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است دربارهى افراد از خداوند درخواست مىکند: و من رد الملابسین کرم العشره. بار الها! آمیزشهاى وهنآور را به معاشرتهاى کریمانه مبدل نما.
در حکومتهاى استبدادى همیشه بین مردم و عمال دولت افرادى پست و فرومایه وجود داشتهاند که به پیروى از حکومت جبار یا براى خشنودى حاکم مستبد و جلب توجه او مرتکب گناهان و ناروایىهایى مىشدند و در مواقعى اشخاص آزاده و طرفداران عدل و دادگرى را اذیت مىکردند و مورد تحقیر و اهانت قرار مىدادند تا خود را طرفدار حکومت نشان بدهند یا عملشان به گوش فرمانرواى مستبد برسد، شاید مورد تشویق قرار گیرند، و این کار در زمان حکومت بنىامیه و بنىعباس نسبت به ائمهى معصومین علیهمالسلام و اصحاب عالیقدرشان مکررا به وقوع پیوسته، ولى امامان بزرگوار به اصحاب خود تاکید مىنمودند که واکنشى نشان ندهند و مرتکب عمل حادى نشوند و در اینجا به طور نمونه سه مورد ذکر مىشود، اول: حماد بن عثمان قال: بینا موسى بن عیسى فى داره التى فى المسعى مشرف على المسعى اذ رآى اباالحسن موسى علیهالسلام مقبلا من المروه على بغله فامر ابن هیاج رجلا من همدان ان یتعلق بلجامه و یدعى البغله فاتى فتعلق باللجام و ادعى البغله فثنى ابوالحسن رجله عن البغله فنزل عن البغله و قال لغلمانه: خذوا سرجها و ادفعوها الیه. قال: و السرج ایضا؟ قال ابوالحسن علیهالسلام: کذبت، عندنا البینه بانه سرج محمد بن على علیهالسلام و اما البغله فانا اشتریناها منذ قریب و انت اعلم و ما قلت. حماد بن عثمان مىگوید: در موقعى که موسى بن عیسى در منزلش که مشرف به مسعى بود دید حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام سوار قاطرى است و از مروه مىآمد. در این موقع ابن هیاج به مردى از قبیلهى همدان که در آنجا بود دستور داد برود لجام قاطر را بگیرد و بگوید: این قاطر متعلق به من است، آمد و لجام را گرفت و گفت: من مالک این قاطر هستم. امام (ع) پاى خود را از رکاب خارج نمود و پیاده شد و به کسانى که همراهش بودند فرمود: زین قاطر را بردارید و قاطر را به او بدهید. مرد گفت: آن هم متعلق به من است. حضرت فرمود: ما شاهد داریم که این زین ملک حضرت باقر (ع) بوده است و اما قاطر را به تازگى خریدارى کردهایم، تو مىدانى و آن را که مىگویى. امام صادق (ع) در حیره بود، اراده فرمود به نقطهاى معروف به صالحى که در ده فرسخى بغداد بود برود. دو نفر از اصحاب و دوستانش به نامهاى مرازم و مصادف در معیت حضرت بودند. اول شب به صالحى رسیدند. مردى که در مدخل بلد مامور دولت در گرفتن عوارض و عشریهى بار بود مانع ورود آن حضرت گردید و گفت : اجازه نمىدهم وارد شوى. امام در آنجا توقف فرمود و چندین بار در فواصلى از مامور درخواست موافقت نمود و او همچنان مانع بود. مرازم و مصادف از این مزاحمت نابجا سخت ناراحت شدند. مصادف به حضرت عرض کرد: اجازه بدهید او را به قتل برسانیم و جنازهاش را در شط بیفکنیم. حضرت به شدت با این عمل مخالفت فرمود و ممانعت مامور بلد همچنان ادامه داشت تا بیشتر وقت شب سپرى گردید. آنگاه با ورود امام موافقت نمود. حضرت وارد محل شد. فقال: یا مرازم! هذا خیر ام الذى قلتماه؟ قلت هذا، جعلت فداک. فقال: ان الرجل یخرج من الذل الصغیر فیدخله ذلک فى ذل الکبیر. فرمود: مرازم! این عمل بهتر بود یا آن را که شما دو نفر گفته بودید؟ عرض کرد: این عمل. فرمود: مرد کارى مىکند تا از ذلت کوچک رهایى یابد و همان عمل او را گرفتار ذلت بزرگتر مىگرداند. عن عمرو بن على علیهالسلام قال: کان هشام بن اسمعیل یسیئى جوارى فلقى منه على بن الحسین علیهماالسلام اذى شدیدا. فلما عزل امر به الولید ان یوقف للناس. قال: فمر به على بن الحسین علیهماالسلام و قد اوقف عند آل مروان. قال: فسلم علیه. قال: و کان على بن الحسین علیهماالسلام قد تقدم الى خاصته ان لا یعرض له احد. یکى از فرزندان امام سجاد (ع) مىگوید: هشام بن اسمعیل فرماندار مدینه با من بدرفتارى مىکرد و پدرم على بن الحسین علیهماالسلام از وى اذیت و آزار بسیار دید. موقعى که از حکومت عزل شد ولید بن عبدالملک، خلیفهى وقت، دستور داد براى تحقیر وى او را در مرئى و منظر مردم متوقف نمایند. امام سجاد (ع) روزى بر وى گذر کرد. موقعى که او را بر در منزل مروان نگاهدارى مىکردند به حضرت سلام نمود. امام (ع) به کسانى که در معیت آن حضرت بودند و از خواصش به شمار مىآمدند رو کرد و فرمود: احدى متعرض او نشود.
از این سه قطعهى تاریخى روشن شد که ائمهى معصومین علیهمالسلام در زمان خلفاى بنىامیه و بنىعباس با چه مشکلاتى مواجه بودند و چگونه افراد پست از مردم عادى و مامورین دولت فرزندان پیمبر گرامى را اسائهى ادب مىنمودند و برخوردهاى موهن و تحقیرآمیز با آنان داشتند. امامان مصلحتاندیش و عطوف از تعرض دوستانشان نسبت به آنان مانع مىشدند و جلوگیرى مىکردند. در جملهى سوم دربارهى مستبدین ستمکار که منشا بدبختى و مصیبت مسلمیناند در پیشگاه خداوند عرض مىکند: و من مراره خوف الظالمین حلاوه الامنه. بار الها! تلخى ترس از ستمکاران را به شیرینى امنیت تبدیل فرما. در اسلام، وجود حکومت براى مردم یک امر ضرورى و اجتناب ناپذیر است و على (ع) در این باره فرموده: و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر.
مردم باید، به ناچار، امیر و فرمانروایى داشته باشند، خوب و نیکوکار باشد یا بد و گناهکار. در جامعهى اسلامى نباید مردم از حکومت خائف باشند، بلکه ترس مردم باید از گناه و اعمال خلاف قانون خودشان باشد. على (ع) در ضمن حدیثى فرموده است: الا لا یرجون احد الا ربه و لا یخافن الا ذنبه. هیچکس به احدى امیدوار نباشد مگر به ذات اقدس الهى و از هیچ چیز و هیچ کس نترسد جز از گناه و اعمال خلاف قانون خودش. ترس مردم از خداوند ترس از مقام خداوند است. مقام خداوند، اقامهى عدل و احقاق حق است، مقام خداوند حمایت از مظلوم و مجازات ظالم است. قرآن شریف مىفرماید: و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنه هى الماوى. کسى که از مقام خدا بترسد و نفس خود را از اطاعت هوى نهى نماید جایگاه او بهشت رحمت خواهد بود. در حکومت اسلام، مردم نباید از شخص حاکم خائف باشند، بلکه خوفشان باید از مقام حاکم، یعنى گناه خودشان باشد، بنابراین کسى که از گناه منزه است از حاکم نمىترسد و از وى خوفى ندارد. اگر در محیطى مردم بىگناه از شر حاکم خائف باشند دلیل بر بدى و ستمکارى آن حاکم است. عن على علیهالسلام قال: شر الولاه من یخافه البرىء. بدترین والیان و زمامداران کسانى هستند که شخص منزه و بىگناه از شر آنان خائف و ترساناند. در حکومت فرمانرواى دادگر، علاوه بر آنکه مردم از امنیت جان و مال و عرض برخوردارند از خوف و هراس نیز در امان خواهند بود، یعنى مىدانند که تا مرتکب گناهى نشدهاند حکومت متعرض آنان نمىشود و ایجاد زحمتى نمىنماید.
جملهى سوم این قطعه از دعاى «مکارمالاخلاق»، که قسمت آخر موضوع سخنرانى امروز است، به همین مطلب نظر دارد. امام (ع) در ابتداى جمله از تلخى طبع و نگرانى ضمیر که ناشى از ظلم ظالم است نام مىبرد و در پایان جمله از شیرینى آرامش ضمیر و امنیت خاطر سخن مىگوید و از پیشگاه خدا درخواست مىکند که تلخى خوف را به شیرینى ایمنى مبدل نماید. رفتار ظالمانهى فرمانرواى ستمگر به اندیشه و افکار جامعه شکل مىدهد و مىتوان گفت مردم به طور ناآگاه همانند او ساخته مىشوند. امیرالمومنین (ع) در این باره فرموده است: الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم. مشابهت مردم با امرا و فرمانروایانشان بیش از شباهتى است که به پدران خود دارند، اینان همانند حکومت، زور مىگویند، خیانت مىنمایند، به تجاوز و تعدى دست مىزنند، و در پارهاى از مواقع در شعاع محدود زندگى خویشتن بیش از حاکم ظالم تند مىروند. اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبى برآورند غلامان او درخت از بیخ در حکومت فرمانرواى ظالم، انحراف اخلاقى زیاد مىشود، مردم از ترس جان خود یا براى جلب رضاى فرمانروا تملق مىگویند، به دروغ وى را مدح و ثنا مىنمایند، از خوف احترام مىکنند، و در مقابلش سر تعظیم فرود مىآورند. در روایات اسلامى اعلام شده است که این قبیل حکام ظالم در روز قیامت مشمول عذاب شدید الهى خواهند بود. عن النبى صلى الله علیه و آله: ویل لمن تزکیه الناس مخافه شره، ویل لمن اطیع مخافه جوره، ویل لمن اکرم مخافه شره.
رسول اکرم فرموده است: واى بر حال کسانى که مردم آنان را از ترس شرشان به پاکى و نیکى یاد مىکنند، واى بر حال کسانى که مردم از خوف ظلم و ستمشان آنان را اطاعت مىنمایند، واى بر حال کسانى که مردم از ترس بدکارى و شرشان مورد تکریم و احترام قرار مىگیرند.
وجود حاکم خیرخواه و دادگر از نظر شان انسانى و زندگى آدمیان آنقدر ارزش و اهمیت دارد که طبق حدیث رسول اکرم صلى الله علیه و آله اگر این شرط و دو شرط دیگر که در کنار آن ذکر شده در جامعهى بشرى تحقق یابد، براى آن مردم بر روى زمین بودن بهتر از شکم خاک است، و گرنه درون خاک براى آنان از روى زمین بهتر و شایستهتر است.
عن النبى صلى الله علیه و آله: اذا کان امراوکم خیارکم و اغنیاوکم سمحاوکم و امرکم شورى بینکم فظهر الارض خیر لکم من بطنها.
وقتى زمامداران و فرمانروایانتان نیکان شما باشند، و متمکنین و ثروتمندانتان اسخیاء شما باشند، و امور جامعهى شما با مشورت و تبادل افکارتان تنظیم گردد، در این موقع واجد زندگى انسانى هستید و روى زمین براى شما بهتر از دل خاک است، و اگر جامعهى شما از این سه مزیت محروم باشد شکم خاک براى شما از روى زمین بهتر است.
به عبارت کوتاهتر، پیمبر اسلام مىخواهد بفرماید: اگر جامعهى مسلمین از عدل فرمانروایى و تعادل اقتصادى و توازن فکرى برخوردار بودند شایستهى زندگى هستند و اگر فاقد این برتریها بودند، حیات انسانى ندارند و براى آنان زیر زمین بهتر از روى زمین است.
امام سجاد علیهالسلام در آن اختناق شدید و شرایط طاقت فرسا نمىتواند اوضاع و احوال سیاسى روز را با صراحت شرح دهد و مردم را از عمق وقایع آگاه سازد، نمىتواند بگوید بر خودش و بر شیعیان باایمان و علاقهمندش چه مىگذرد و چگونه روز را به شب و شب را به روز مىآورند، نمىتواند بگوید بعضى از عمال خودفروختهى دولت چگونه براى امام و براى اصحابش ایجاد زحمت مىکنند و به وسیلهى جاسوسان، زندگى را بر آنان تا چه حد تلخ و ناگوار ساختهاند، نمىتواند بیان کند که بعضى از افراد فرومایه و پست براى اینکه خود را طرفدار دولت نشان بدهند و از این راه به هیئت حاکمه نزدیک شوند چگونه با امام معصوم و شیعیان پاکدل با اسائهى ادب برخورد مىکنند و آنان را مورد توهین و تحقیر قرار مىدهند، نمىتواند شرح دهد که ظلم و بیدادگرى خلیفهى وقت و مامورینش به اوج خود رسیده و خوف و هراس بر قلوب سایه افکنده و آرامش و سکون را از دلها سلب نموده است، ناچار براى آنکه گوشهاى از وضع موجود را ارائه کند با عبارت دعا سخن گفته و از پیشگاه خداوند درخواست حل مشکلات را نموده است، و سه جملهى اخیر این قطعه از دعاى «مکارمالاخلاق» ناظر به این مطالب است. در جملهى اول براى شیعیان وظیفهشناس و آگاه دعا مىکند، شیعیانى که طبق دستور آن حضرت تقیه مىکنند و گفتار و رفتارشان با مدارا و احتیاط است، آشکارا با حضرت سجاد رفت و آمد نمىنمایند و صریحا ابراز علاقه نمىکنند، براى اینکه مستمسکى به دست جاسوسان ندهند و باعث زحمت امام و گرفتارى خودشان نشوند. و من حب المدارین تصحیح المقه. بار الها! دوستى کسانى را که با ما به مدارا برخورد مىنمایند به دوستى واقعى مبدل نما، یعنى شرایطى را به وجود آور که ضرورت تقیه از میان برود و دوستانمان در ابراز علاقه به ما آزادى عمل داشته باشند. در جملهى دوم براى افراد پست و فرومایهاى دعا مىکند که به منظور جلب توجه حکومت با امام و شیعیان برخوردهاى موهن دارند و برخلاف حق و عدل عمل مىکنند : و من رد الملابسین کرم العشره. بار الها! آمیزشهاى وهنآور را به معاشرتهاى کریمانه تبدیل نما، یعنى خداوندا! اندیشه و نیت افراد پست و فرومایه را اصلاح کن و دل آنان را به مسیر صحیح هدایت فرما تا معاشرتشان کریمانه و بر وفق حق و عدل باشد. در جملهى سوم براى خلیفهى وقت و هیئت حاکمهى جبار دعا مىکند، آنانکه با فشارهاى ظالمانهى خود روز را بر مردم چون شب تار نمودهاند، جامعهى مسلمین را گرفتار شدیدترین اختناق کردهاند، و خوف و هراس را بر همهى دلها مسلط ساختهاند. و من مراره خوف الظالمین حلاوه الامنه: بار الها! تلخى ترس از ستمکاران را به شیرینى امنیت و آرامش خاطر تبدیل فرما، یعنى موجباتى فراهم آور که ظلم از میان برود و بر اثر آن تلخى ترس از دلها زایل گردد و شیرینى امنیت جایگزین آن شود.