تنزیل نور


ساعت 4:56 عصر سه شنبه 87/11/29

شرح دعای مکارم الاخلاق( 40)

این یک نمونه از نعمت محبوبیت امام سجاد (ع) نزد 

مسلمانان بود که معروض افتاد. نمونه‏ى دیگر عظمتى است که امام (ع) نزد خلیفه‏ى وقت داشت و او صریحا به زبان آورده است. 

عن الزهرى قال: دخلت مع على بن الحسین علیهما الصلوه و السلام على عبدالملک بن مروان. قال فاستعظم عبدالملک ما راى من اثر السجود بین عینى على بن الحسین علیهما السلام. فقال: یا ابا محمد! لقد بین علیک الاجتهاد و لقد سبق لک من الله الحسنى و انت بضعه من رسول الله صلى الله علیه و آله قریب النسب، و کید السبب و انک لذو فضل عظیم على اهل بیتک و ذوى عصرک و لقد اوتیت من الفضل و العلم و الدین و الورع ما لم یوته احد مثلک و لا قبلک الا من مضى من سلفک و اقبل یثنى علیه و یطریه، قال، فقال على بن الحسین (ع): کلما ذکرته و وصفته من فضل الله سبحانه و تاییده و توفیقه فاین شکره على ما انعم. 

زهرى مى‏گوید: من در معیت امام سجاد (ع) به مجلس عبدالملک مروان رفتم. عبدالملک با مشاهده‏ى اثر سجود ما بین دو چشم امام حضرتش را در کمال بزرگى و عظمت تلقى نمود. عرض کرد: مجاهدات شما در پیشگاه الهى مشهود است و کارهاى نیکت نزد باریتعالى سابقه دارد. تو پاره‏ى تن رسول خدا هستى، از جهت نسب به پیمبر اکرم نزدیکى و از نظر سبب بسیار محکم و موثقى، شما فضیلت و برترى عظیمى بر اهل‏بیت خودت و بر مردم زمانت دارى، از مدارج فضیلت و علم و از مراتب دین و تقوى آنقدر بهره‏مندى که احدى نه امروز و نه در گذشته واجد آن نبوده است، مگر پیشینیان و پدران بزرگوار خودت. خلاصه، عبدالملک از حضرت على بن الحسین 

علیهماالسلام بسیار تمجید نمود. زهرى مى‏گوید: امام سجاد (ع) فرمود: آنچه را که گفتى و توصیف نمودى از فضل الهى و تایید و توفیق باریتعالى است، اما شکر این همه نعمت کجاست و چگونه مى‏توان این وظیفه‏ى بزرگ و سنگین را به درستى و شایستگى انجام داد؟ 

آن محبوبیت عظیم امام سجاد نزد مسلمانان و این همه تکریم و احترام از ناحیه‏ى خلیفه‏ى مقتدر زمان، امرى ساده و عادى نیست و قطعا در ضمیر دگران به طور متفاوت اثر مى‏گذارد. دوستان واقعى و شیعیان حقیقى امام در باطن از عظمت پیشواى خود بسیار مسرورند و براى خود از خداوند درخواست مى‏کنند، ولو به قدر یک صد هزارم، از آن نعمت خلوص و معنویت به آنان عطا فرماید. اما افراد عادى از مشاهده‏ى آن همه نعمت نسبت به امام (ع) حسد مى‏برند و در ضمیر خویش ناراحت و بى‏قرارند، اما به عمل ناروایى دست نمى‏زنند، ولى ستمکاران و اهل بغى از مشاهده‏ى آن همه نعمت خشمگین و ناراحت‏اند، نسبت به حضرت سجاد (ع) دشمنى و کینه مى‏ورزند و ممکن است عملا به افترا و تهمت یا هتک و اهانت متوسل شوند تا از محبوبیت و عظمت امام بکاهند. 

حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در مقام دعا به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

و من حسد اهل البغى الموده. 

پروردگارا! حسد اهل بغى و ستمکاران را درباره‏ام به دوستى و محبت تبدیل فرما و به لطف و کرمت از خطرات ناشى از آن مصون و محفوظم بدار. 

امام سجاد (ع) در دومین جمله‏ى دعا، که قسمتى از موضوع بحث امروز است، به درگاه خدا عرض مى‏کند: 

و من ظنه اهل الصلاح الثقه. 

بار الها! بدگمانى افراد صالح را درباره‏ى من به وثوق و اطمینان تبدیل نما. 

گمان بد نیز مانند حسد از حالات روانى و اندیشه‏هاى درونى انسان است. موقعى که اشخاص خود را در شرایط سوءظن قرار مى‏دهند، قهرا براى دگران بدبینى و بدگمانى پدید مى‏آید. اولیاى گرامى اسلام براى مصون ماندن مسلمین از سوءظن این و آن ضمن روایات متعددى تذکرات لازم را به پیروان خود داده‏اند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: اولى الناس بالتهمه من جالس اهل التهمه. 

رسول گرامى فرموده است: شایسته‏ترین افراد براى متهم شدن کسانى هستند که با اهل تهمت مجالست مى‏نمایند. 

عن على علیه‏السلام قال: مجالسه الاشرار تورث سوءالظن بالاخیار. 

على (ع) فرموده است: مجالست با اشرار و بدان منشا گمان بد براى اخیار و نیکان است. 

و عنه علیه‏السلام قال: و من دخل مداخل السوء اتهم. 

و نیز فرموده: کسى که در جایگاههاى بد وارد شود مورد تهمت و بدگمانى قرار مى‏گیرد. 

مقصود از «گمان بد» که در این جمله‏ى دعا آمده «سوءظن ناشى از مجالست با اشرار» نیست زیرا امام سجاد (ع) معلم اخلاق است، نه تنها همنشین بد را به خود راه نمى‏دهد، بلکه پیروان خویش 

را نیز از آن برحذر مى‏دارد. ممکن است گمان بدى که در دعاى امام سجاد (ع) آمده است ناشى از فساد زمان و ناظر به انحراف اخلاق جامعه باشد و این همان است که امیرالمومنین (ع) آن را مورد توجه قرار داده و به پیروان خویش خاطرنشان فرموده است: 

عن على علیه‏السلام قال: اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه حوبه فقد ظلم، و اذا استولى الفساد على الزمان و اهله و احسن رجل الظن برجل فقد غرر. 

على (ع) فرموده: موقعى که صلاح و درستکارى بر زمان و اهل زمان حاکم باشد اگر کسى در چنین شرایطى به دگرى گمان بد ببرد با آنکه از شخص مورد سوءظن گناهى ندیده باشد به وى ستم نموده است، اما موقعى که نادرستى و فساد بر زمان و اهل زمان مستولى گردد اگر کسى ناشناخته و بدون تحقیق با دگرى به حسن ظن رفتار کند، خویشتن را در معرض خطر قرار داده است. 

به طورى که در کتب عامه و خاصه آمده است معاویه بن ابى‏سفیان و پس از او سایر حکام بنى‏امیه براى تثبیت حکومت خود گناه و ناپاکى را شایع نمودند، مردم را در معاصى و اعمال خلاف عفت آزاد گذاردند، حلال و حرام خدا را نادیده انگاشتند و جامعه را به فساد و ناپاکى سوق دادند، آنچنان دین حق را ملعبه قرار دادند و مردم نادان شام را مطیع بى‏قید و شرط خود ساختند که مسعودى در تاریخ مى‏گوید: 

و قد بلغ من امرهم فى طاعتهم له انه صلى بهم عند مسیرهم الى صفین الجمعه فى یوم الاربعاء و اعاروه رووسهم عند القتال. 

کار حکام بنى‏امیه و اطاعت کورکورانه‏ى مردم از آنان به جایى رسید که معاویه زمانى که با لشکریان خود به صفین مى‏رفت نماز جمعه را روز چهارشنبه اقامه نمود، نه تنها کسى در این بدعت صریح و گناه بزرگ به وى اعتراض ننمود، بلکه همان مردم سرهاى خود را براى جنگ با على (ع) به وى عاریه مى‏دادند و در اطاعت و فرمانبریش از جان خود مى‏گذشتند. در زمان امام سجاد (ع) سالها از حکومت ظالمانه‏ى معاویه گذشته بود و در این فاصله هر روز فساد و ناپاکى افزایش یافته، بدگمانى به اوج خود رسیده و سوءظن در سراسر جامعه سایه افکنده است. البته در چنین زمانى تمام قشرهاى مردم به گونه‏اى نسبت به یکدیگر سوءظن داشتند و امام سجاد (ع) نیز از بدگمانى این و آن مصونیت نداشت. شاید سوءظنى که درباره‏ى امام (ع) اعمال مى‏شد و ممکن بود که حضرتش از آن جهت مورد بدگمانى قرار گیرد، این است که بگویند دعاها و عبادات امام سجاد در پیشگاه باریتعالى، آه و زاریهاى آن جناب در محضر خداوند، و خلاصه، آن همه ورع و زهد از روى واقع و خلوص نیت نبوده است، بلکه منظور حضرتش این است که قلوب مردم را متوجه خود نماید، عواطف آنان را به نفع خویشتن برانگیزد، و از این راه محبوبیت و نفوذ کلام به دست آورد. به نظر مى‏رسد که منشا گمان بد مردم نسبت به امام سجاد (ع) چیزى جز این نباشد، زیرا در على بن الحسین علیهماالسلام ماده‏اى که بتواند زمینه‏ى گمان بد درباره‏ى آن حضرت گردد وجود نداشت و این احتمال از خلال بعضى از روایات نیز استفاده مى‏شود: 

عن الصادق علیه‏السلام قال: قال رجل لعلى بن الحسین ان فلانا ینسبک الى انک ضال مبتدع. فقال له على بن الحسین علیهما 

السلام: ما رایت حق مجالسه الرجل حیث نقلتنا حدیثه و لا ادیت حقى حیث ابلغتنى عن اخى ما لست اعلمه، ان الموت یعمنا و البعث محشرنا و القیامه موعدنا و الله یحکم بیننا. 

امام صادق (ع) فرمود که مردى به حضرت سجاد عرض کرد: فلانى درباره‏ى شما مى‏گوید که: على بن الحسین مردى گمراه و اهل بدعت است. امام به وى فرمود: حق مجالست آن مرد را رعایت ننمودى که گفته‏ى او را براى من نقل نمودى و همچنین اداى حق مرا نکردى از این جهت که از برادر من به من خبرى گفتى که نمى‏دانستم. سپس چند جمله براى آگاهى او و دگر افرادى که بعدا مى‏شنوند فرمود: مرگ در برگیرنده‏ى تمام ماست، بعث روز حشر ماست، و قیامت وعده‏گاه ماست و در آن روز خداوند بین ما حکم خواهد نمود. 

براى امام سجاد (ع) سوءظن افراد ناصالح و کسانى که افکار و اعمالشان بر اساس محاسبه‏ى دینى و رعایت تعالیم الهى نیست اهمیت ندارد، آنچه در نظر امام از جهت دینى و اطمینان خاطر مسلمین اهمیت دارد این است که افراد صالح و عناصر درستکار به آن حضرت گمان بد ببرند، زیرا سوءظن این قبیل افراد که مردم به آنان حسن نظر دارند اگر در جامعه شایع شود رفته رفته مسلمانان نسبت به دین حق و مردان الهى بدگمان مى‏گردند و شیوع چنین فکرى بین مردم براى اسلام و مسلمین زیانبار است. لذا امام سجاد (ع) در دعاى خود گمان بد افراد صالح را مورد توجه قرار داده و به پیشگاه خدا عرض مى‏کند: 

و من ظنه اهل الصلاح الثقه. 

بار الها! گمان بد مردم صالح و درستکار نسبت به من را به وثوق و اعتماد مبدل نما. 

سمپاشیها و تبلیغات سوء درباره‏ى سایر ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام نیز کم و بیش وجود داشته و در پاره‏اى از مواقع کسانى گفته‏هاى آنان را به اطلاع امام مى‏رساندند و امام بر اساس کرامت خلق، بدى آنان را به نیکى پاسخ مى‏داد و همین عمل موجب مى‏شد که بدگمانى و بغض آنان از میان برود یا لااقل کاهش یابد و زیانى براى اسلام و اولیاء الهى به بار نیاید. 

اتى رجل اباعبدالله علیه‏السلام فقال: ان فلانا ابن عمک ذکرک فما ترک شیئا من الوقیعه الا قاله فیک. فقال ابوعبدالله (ع) للجاریه ایتینى بوضوء، فتوضا و دخل فقلت فى نفسى یدعو علیه. فصلى رکعتین فقال: یا رب و حقى قد وهبته و انت اجود منى و اکرم، فهبه لى و لا تواخذه بى و لا تقایسه. ثم رق، فلم یزل یدعو، فجعلت اتعجب. 

مردى حضور امام صادق (ع) آمد، عرض کرد فلانى، پسر عمویت، از شما سخن گفت و هیچ بدگویى و شتمى را فروگذار نکرد. امام صادق (ع) به خدمتگزار فرمود آب وضو بیاورد، وضو گرفت، به نماز ایستاد. با خود گفتم: امام مى‏خواهد درباره‏ى او نفرین کند، دیدم دو رکعت نماز خواند و گفت: بار الها! من از حق خودم در مورد او گذشتم و تو از من بخشنده‏ترى و کریمترى، درخواست دارم او را ببخشى و براى اهانتى که به من نموده است مواخذه‏اش ننمایى، 

در حالى که پرده‏ى اشکى روى چشمش بود پیوسته به مغفرت او دعا کرد و من با شگفتى ناظر آن جریان بودم. 

در پایان سخن به مناسبت بحث سوءظن قضیه‏ى عجیبى که در عصر على (ع) روى داده و در حدیث آمده است تقدیم شنوندگان محترم مى‏گردد: 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: اتى امیرالمومنین (ع) برجل وجد فى خربه و بیده سکین ملطخ بالدم و اذا رجل مذبوح یتشحط فى دمه. فقال له امیرالمومنین علیه‏السلام ما تقول؟ قال: یا امیر المومنین، انا قتلته. قال: اذهبوا به. فلما ذهبوا به اقبل رجل مسرعا فقال: لا تعجلوا وردوه الى امیرالمومنین (ع). فردوه، فقال و الله یا امیرالمومنین ما هذا صاحبه، انا قتلته. فقال امیرالمومنین (ع) للاول: ما حملک على اقرارک على نفسک و لم تفعل؟ فقال: یا امیرالمومنین! و ما کنت استطیع ان اقول و قد شهد على امثال هولاء الرجال و اخذونى و بیدى سکین ملطخ بالدم و الرجل یتشحط فى دمه و انا قائم علیه و خفت الضرب فاقررت و انا رجل کنت ذبحت بجنب هذه الخربه شاه و اخذنى البول فدخلت الخربه فرایت الرجل یتشحط فى دمه فقمت متعجبا فدخل على هولاء فاخذونى. فقال امیرالمومنین (ع): خذوا هذین فاذهبوا بهما الى الحسن و قصوا علیه قصتهما و قولوا له: ما الحکم فیهما؟ فذهبوا الى الحسن (ع)، قصوا علیه قصتهما. فقال الحسن (ع) قولوا لامیرالمومنین (ع): ان هذا کان ذبح ذاک فقد احیا هذا و قد قال الله عز و جل «و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا». 

یخلى عنهما و تخرج دیه المذبوح من بیت‏المال. 

امام صادق (ع) فرمود: مردى به حضور على (ع) جلب شد. او در خرابه‏اى بود و کارد خون‏آلودى در دست داشت و در کنارش کشته‏اى غرق به خون بود. حضرت از او پرسید: تو او را کشتى؟ عرض کرد: بلى، من او را کشتم. دستور داد او را ببرند و نگاه دارند تا قصاص شود. در حالیکه او را مى‏بردند مردى با شتاب از راه رسید و گفت: عجله نکنید، او را به على (ع) برگردانید. برگرداندند. این مرد گفت: و الله من او را کشتم و مرد دستگیر شده قاتل نیست. على (ع) به اولى گفت: چه چیز ترا واداشت که به قتل اقرار کنى؟ عرض کرد: این مردان مرا دستگیر نمودند در حالى که کارد خونین به دست داشتم و در کنار مقتول غرق به خون ایستاده بودم، خائف بودم که اگر انکار کنم مرا بزنند، اقرار نمودم. من بیرون خرابه گوسفندى را کشته بودم، دچار مضیقه‏ى ادرار شدم، با کارد خونین براى رفع حصر به خرابه آمدم، مرد غرق به خون را دیدم، با شگفتى او را نگاه مى‏کردم که اینان وارد خرابه شدند و مرا دستگیر کردند. 

على علیه‏السلام دستور داد هر دو نفر را نزد امام مجتبى ببرند و قصه‏ى آن دو را به عرض برسانند و بگویند: حکم خدا در این باره چیست؟ امام مجتبى (ع) گفت: به امیرالمومنین بگویید اگر این مرد دومى مقتول را کشته دستگیر شده‏ى اول را که قاتل نبوده از مرگ خلاص کرده و در واقع او را احیا نموده است، فرمود: کسى که یک نفر را احیا کند همانند آن است که تمام مردم را احیا کرده باشد، پس هر دو نفر آزاد شوند و دیه‏ى مقتول از بیت‏المال پرداخت گردد. 

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    1
    :: بازدید دیروز ::
    53
    :: کل بازدیدها ::
    188146

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::