تنزیل نور


ساعت 4:54 عصر سه شنبه 87/11/29

شرح دعای مکارم الاخلاق( 39)

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

و من حسد اهل البغى الموده، و من ظنه اهل الصلاح الثقه. 

 

این دو جمله از دعاى «مکارم‏الاخلاق» به خواست خدا موضوع سخنرانى امروز است. امام علیه‏السلام عرض مى‏کند: بار الها! حسد اهل معصیت و ستم را در مورد من به مودت و دوستى مبدل نما و بدگمانى اهل صلاح نسبت به من را به اطمینان و حسن ظن تبدیل فرما. در جمله‏ى اول دعاى امام (ع) دو کلمه آمده که لازم است درباره‏ى آنها توضیح داده شود، یکى کلمه‏ى «حسد» است و آن دیگر، کلمه‏ى «بغى». راغب مى‏گوید: 

الحسد تمنى زوال نعمه من مستحق لها و ربما کان مع ذلک سعى فى ازالتها. 

حسد عبارت است از تمنى زوال نعمت از کسى که استحقاق آن نعمت را دارد و چه بسا حسود، خود علاوه بر تمنى روانى، در زوال آن نعمت، سعى و کوشش مى‏نماید. 

اولین نکته‏اى که در عبارت راغب باید مورد توجه قرار گیرد این است که حسد در جایى به کار برده مى‏شود که محسود شایسته‏ى نعمتى باشد که در اختیار دارد. اگر کسى نعمتى را در دست دارد ولى شایسته و لایق آن نعمت نیست، تمنى زوال نعمت از دست او حسد خوانده نمى‏شود، مثلا اگر دو نفر در راس دو موسسه قرار دارند، یکى فنى و آن دیگر اقتصادى و هر دو از آن رشته‏ها کمترین اطلاع علمى و مهندسى ندارند، ولى در راس آن دو موسسه قرار گرفته‏اند، کارمندان از عدم صلاحیت آن دو رئیس همواره رنج مى‏برند و در دل تمنى دارند که نعمت ریاست از دست آنان خارج شود و به اهلش محول گردد، نمى‏توان گفت که تمنى کارمندان، حسد مذمومى است که در روایات آمده، بلکه تحقق یافتن چنین تمنى، آن دو موسسه را از خطر نابودى مى‏رهاند و آن طور که باید به دست افراد لایق به نفع جامعه اداره مى‏شود و کشور از آن دو موسسه بهره‏مند مى‏گردد. نعمتهایى که در اختیار صاحبان نعمت است و موجب توجه بعضى از افراد مى‏شود بیش و کم در ضمیر آنان اثر مى‏گذارد. کسانى که به خداوند و تعالیم اسلام ایمان واقعى دارند تمنى زوال نعمت از صاحب نعمت نمى‏نمایند، بلکه از خدا مى‏خواهند که ایشان را نیز از چنین نعمتها برخوردار فرماید. اما منافقین و اشخاص فاقد ایمان واقعى حسد مى‏برند و در دل، تمنى زوال نعمت را مى‏نمایند و مى‏خواهند صاحب نعمت همانند آنها از نعمتى که دارد محروم گردد. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: ان المومن یغبط و لا یحسد و المنافق یحسد و لا یغبط. 

امام صادق (ع) فرموده است: مومن از مشاهده‏ى نعمت صاحب نعمت حسد نمى‏برد بلکه غبطه مى‏خورد و از خداوند همانند آن نعمت را تمنى مى‏نماید ولى منافق، غبطه نمى‏خورد بلکه حسد مى‏برد و در دل تمنى زوال نعمت صاحب نعمت را مى‏نماید. 

براى آنکه در جامعه اختلال و فساد پدید نیاید و حقد و کینه بین مردم شایع نشود، اولیاى گرامى اسلام به صاحبان نعمت توصیه نموده‏اند که از تظاهر به دارا بودن نعمت بپرهیزند و به گونه‏اى عمل کنند که احساسات دگران بر ضدشان تحریک نشود. 

عن على علیه‏السلام قال: استعینوا على حوائجکم بالکتمان فان کل ذى نعمه محسود. 

على (ع) فرموده است: براى تهیه و تامین نیازهاى زندگى خود از کتمان و پنهان عمل کردن کمک بگیرید زیرا تمام صاحبان نعمت مورد حسد دگران‏اند. 

حسد بردن حسودان به صاحبان نعمت اغلب براى مال یا مقام صاحب نعمت است و امام سجاد (ع) نه ثروتى داشت که مورد حسد تنگ‏نظران و حسودان واقع شود و نه داراى مقامى در دستگاه دولت بود تا حسد کسانى را که فاقد قدرت و مقام‏اند برانگیزد. حسد افراد حاسد نسبت به امام سجاد (ع) از جهت کمالات واقعى، مقامات معنوى، و مراتب ایمان آن حضرت به ذات اقدس الهى بود. در نظر امام (ع) بالاترین ارزش براى انسانها ارتباط خالصانه با آفریدگار جهان است و او واجد این نعمت بزرگ بود، از این رو به هیچیک از شئون مادى و دنیوى اعتنا نداشت و این خود معنى زهد واقعى در 

 

اسلام است. 

زهرى یکى از افراد تحصیلکرده و عالم در عصر امام سجاد (ع) بود. از او پرسیدند: زاهدترین مردم در نظر تو کیست؟ گفت: حضرت على بن الحسین علیهماالسلام و براى سخن خود شاهدى ذکر نمود. گفت بین امام سجاد و محمد حنفیه عموى آن حضرت در مورد باغهایى که على بن ابیطالب در حیات خود به دست خویش آباد کرده و آنها را صدقه‏ى جاریه قرار داده بود اختلافى وجود داشت. امام سجاد (ع) در سالى که در مکه بود و ولید بن عبدالملک نیز در آن سال در مکه بود. کسى به امام سجاد عرض کرد: اگر مسئله‏ى اختلافات خود و محمد حنفیه را به خلیفه وقت مراجعه دهید او با واقع‏بینى به نفع شما حکم خواهد داد و اختلاف پایان مى‏یابد. امام سجاد (ع) در پاسخ پیشنهاد دهنده فرمود: 

ویحک! افى حرم الله اسال غیر الله عز و جل؟ انى آنف ان اسال الدنیا خالقها فکیف اسالها مخلوقا مثلى. و قال الزهرى: لا جرم ان الله عز و جل القى هیبته فى قلب الولید حتى حکم له على محمد بن الحنفیه. 

واى بر تو! آیا در حرم خداوند از غیر خدا درخواست نمایم؟ من ابا دارم در اینجا تمام دنیا را از آفریدگار حکیمش درخواست کنم چگونه ممکن است براى قطعه‏ى کوچکى از دنیا مخلوق ناتوانى همانند خودم را مورد درخواست قرار دهم؟ زهرى مى‏گوید: خداوند هیبت و عظمتى از آن حضرت در قلب ولید بن عبدالملک القا نمود و در نتیجه به نفع امام سجاد (ع) نظر داد. زهرى تحصیلکرده و عالم نمونه‏ى دگرى 

از مقام معنوى امام سجاد که منشا حسد بعضى از افراد بود در پاسخ سوال کسى که از او پرسید: آیا امام سجاد را ملاقات نموده‏اى؟ چنین گفت: 

نعم لقیته و ما لقیت احدا افضل منه و الله ما علمت له صدیقا فى السر و لا عدوا فى العلانیه. فقیل له: فکیف ذلک؟ قال: لانى لم ار احدا و ان کان یحبه الا و هو لشده معرفته بفضله یحسده، و لا رایت احدا و ان کان یبغضه الا و هو لشده مداراته له یداریه. 

بلى او را ملاقات نموده‏ام و کسى را از او برتر ندیده‏ام. قسم به خدا من نه براى او دوستى را در پنهان یافتم و نه دشمنى را در آشکار. از او پرسیدند: اینکه مى‏گویى چگونه است؟ گفت: من ندیدم احدى هر چند دوستدار امام بود مگر آنکه بر اثر شدت معرفت به فضیلت حضرت بر وى حسد مى‏برد، من ندیدم احدى هر چند دشمن او بود مگر آنکه به علت شدت مداراى آن حضرت، در آشکار با مدارا به امام برخورد مى‏نمود. 

از آنچه معروض افتاد معنى «حسد» و «غبطه» توضیح داده شد و ضمنا روشن گردید که حسد از بعضى از افراد حتى بعضى از دوستان آن حضرت نسبت به امام بر اثر دارا بودن ثروت و مال یا قدرت و مقامات دولتى نبوده، بلکه بر جنبه‏هاى معنوى و مقامات روحانى آن حضرت رشک مى‏بردند. در آغاز بحث، اشاره شد که در این جمله از سخن امام علیه‏السلام علاوه بر کلمه‏ى «حسد» کلمه‏ى «بغى» هم آمده است. و آن کلمه نیز باید توضیح داده شود. امام در پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

و من حسد اهل البغى الموده. 

از خدا مى‏خواهد که حسد مردمان ستمکار و اهل بغى را به مودت تبدیل نماید. حسد یک حالت روانى و یک تمنى درونى است. تا زمانى که حسود براى تحقق بخشیدن به تمنى خویش دست به ظلم و ستم نزده و تعدى ننموده است براى شخص محسود خطرى ندارد، فقط حسود است که خویشتن را دچار عذاب درونى ساخته و از تمنى که در دل دارد و عملى نمى‏شود همواره رنج مى‏برد. خطر حسد براى محسود، موقعى است که حسود بخواهد میل باطنى خویش را به گونه‏اى پیاده کند و نعمتى را که در دست محسود است زایل نماید. در این موقع است که حسود دچار گناه مى‏شود و محسود در معرض خطر قرار مى‏گیرد، و این مطلب در ضمن حدیثى از رسول گرامى آمده که عینا در اینجا نقل مى‏شود: 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ثلاث لا ینجو منهن احد: الظن و الطیره و الحسد و ساحدثکم بالمخرج من ذلک. اذا ظننت فلا تحقق و اذا تطیرت فامض و اذا حسدت فلا تبغ. 

رسول اکرم فرموده: سه چیز است که همه گرفتار آن هستند: اول گمان بد، دوم فال بد، سوم حسد، و من به شما مى‏گویم چه کنى که به عذاب آنها دچار نشوى: موقعى که درباره‏ى کسى گمان بد بردى تفتیش و تحقیق مکن که گمان بد در اختیارت نبوده و براى خود گمان بدون تحقیق کیفر نمى‏شوى، موقعى که در چیزى یا براى کارى که قصد انجام آن را داشتى فال بد زدند اعتنا مکن و به راه خود ادامه بده، وقتى درباره‏ى کسى حسد بردى دست به ظلم و ستم 

نزن و حسد اگر فقط حالت روانى و تمنى درونى باشد و بس مجازات ندارد. 

امام سجاد علیه‏السلام از حسد اهل بغى سخن مى‏گوید و از خدا مى‏خواهد که دل حسودان ظالم را به دوستیش متمایل سازد، زیرا امام سجاد (ع) در افکار عمومى مسلمانان و همچنین در اندیشه و فکر زمامداران اموى آنقدر از نعمت تکریم و احترام برخوردار بود که جاه‏طلبان ظالم به آن همه محبوبیت رشک مى‏بردند و چون اهل بغى و ستم بودند آرام نمى‏گرفتند و ممکن بود با افترا و تهمت، هتک و اهانت، آزار و اذیت، و خلاصه از هر راهى که میسر باشد دست به ظلم و ستم بگشایند تا ارزش معنوى امام و عظمت روحانى آن حضرت را کاهش دهند یا به کلى از میان ببرند. 

براى آنکه شنوندگان محترم به ارزش روحانى امام و سبب حسادت اهل بغى هر چه بهتر و بیشتر توجه نمایند، در اینجا به طور شاهد دو مورد از نعمت محبوبیت امام (ع) ذکر مى‏شود: 

حج هشام بن عبدالملک فى زمن عبدالملک فطاف بالبیت فجهد الى الحجر لیستلمه فلم یقدر علیه فنصب له منبر و جلس علیه ینظر الى الناس و معه اهل الشام اذ اقبل على بن الحسین علیهماالسلام و علیه ازار و رداء من احسن الناس وجها و اطیبهم اریجا فطاف بالبیت فکلما بلغ الى الحجر تنحى له الناس حتى یستلمه. فقال رجل من اهل الشام: من هذا الذى قد هابه الناس هذه الهیبه؟ فقال هشام: لا اعرفه، مخافه ان یرغب فیه اهل الشام، و کان الفرزدق حاضرا فقال: لکنى اعرفه. قال الشامى: من هو یا ابا فراس؟ فقال الفرزدق: 

هذا الذى تعرف البطحاء وطاته 

و البیت یعرفه و الحل و الحرم 

هشام بن عبدالملک در زمان حیات پدرش خلیفه‏ى مقتدر وقت، براى حج بیت‏الله به مکه آمد، طواف بیت‏الله را انجام داد، کوشش کرد که استلام حجر نماید ولى نتوانست زیرا مردم او را راه ندادند، گویى فشار مردم آنقدر شدید بود که براى مصونیت هشام منبرى آوردند، او را روى منبر نشاندند، و طواف و استلام مردم را نگاه مى‏کرد و کسانى از اهل شام با او بودند و گرد منبرش حضور داشتند. در این میان حضرت على بن الحسین علیهماالسلام وارد مسجدالحرام شد. لباسى بلند بر تن داشت و عبایى بر دوش، صورتش از زیباترین صورتهاى مردم بود و بوى عطرش بسیار مطبوع. طواف خانه را آغاز نمود. وقتى به حجرالاسود رسید مردم دور شدند، راه دادند، تا حضرت استلام حجر نماید. در طوافهاى بعد هم مطلب به همین منوال بود و مردم براى آن حضرت راه باز مى‏کردند. یکى از شامیان که در کنار منبر هشام بن عبدالملک بود از مشاهده‏ى این وضع به شگفت آمد، از هشام بن عبدالملک پرسید این کیست که در نزد مردم اینقدر ابهت و عظمت دارد. هشام گفت: او را نمى‏شناسم، زیرا مى‏ترسید که اگر آن حضرت را معرفى کند شامیان به او متمایل شوند و علاقه‏مند گردند. فرزدق شاعر در آنجا حاضر بود. وقتى هشام گفت «نمى‏شناسم» فرزدق گفت: من او را مى‏شناسم. شخص شامى گفت: اى ابافراس او کیست؟ فرزدق قصیده‏ى معروف خود را خواند که در بیت اول گفته بود: «این مرد کسى است که مکه او را مى‏شناسد، این مرد کسى است که حرم خدا او را مى‏شناسد، این مرد کسى است که تمام مردم از محل و محرم او را مى‏شناسند و هویت او بر همه مشهود است». 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    48
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188140

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::