تنزیل نور


ساعت 4:51 عصر سه شنبه 87/11/29

 شرح دعای مکارم الاخلاق(38 )

 

حب و بغضهاى ناروا و خلاف عدل از طبع متجاوز بشر سرچشمه مى‏گیرد و آدمى را به راهى که مرضى خدا نیست سوق مى‏دهد. پیمبران الهى آمده‏اند تا مردم را انسان بسازند و غرایز بى‏قید و بند را با نیروى ایمان و حسن تربیت مهار کنند و هر فردى را به طبع سرکش و متجاوزش مسلط سازند. متاسفانه موفقیت فرستادگان خدا در این راه ناچیز بوده و نتوانستند در رسالت خود به پیروزى کامل دست یابند، زیرا اولا خداوند حکیم انسانها را مختار آفریده و در قبول و رد دعوت انبیا آزادى عمل داشته‏اند و در هر عصر و زمان بیشتر مردم از آزادى سوءاستفاده نموده، به دعوت رسولان اعتنا نکردند و از پذیرش آن سرباز زدند، و ثانیا گروه معدودى که در هر عصر دعوت انبیا را اجابت کردند و به پیروى از اوامر الهى تن دادند اکثرشان از نظر ایمان ضعیف بودند و ایمان ضعیف قادر نیست طبع سرکش و متجاوز مردم را مهار نماید و موقع طغیان غرایز، آنان را از گناه و ناپاکى بازدارد. در این مواقع حساس، افرادى که از نظر ایمان متوسط الحال‏اند بر سر دوراهى قرار مى‏گیرند، امر الهى آنان را به اجتناب از گناه و ناپاکى دعوت مى‏کند اما طبع سرکش و غرایز 

نیرومند به راه گناهشان مى‏خواند و در اغلب مواقع، هواى نفس پیروز مى‏شود و فضیلت و تقوا شکست مى‏خورد. على (ع) این تضاد و کشاکش خطرناک را ضمن حدیثى بیان نموده و خاطرنشان ساخته است. هر کس در این مواقع حساس، عنان نفس سرکش را از دست بدهد و راه گناه را در پیش گیرد به دشمن انسانیت خویش کمک کرده و زمینه‏ى تباهى خود را فراهم آورده است. 

عن على علیه‏السلام قال: النفس مجبوله على سوء الادب و العبد مامور بملازمه حسن الادب و النفس تجرى بطبعها فى میدان المخالفه و العبد یجهد بردها عن سوء المطالبه فمتى اطلق عنانها فهو شریک فى فسادها و من اعان نفسه فى هوى نفسه فقد اشرک نفسه فى قتل نفسه. 

على (ع) فرموده: نفس آدمى به طور فطرى به راه نادرستى و خلاف ادب گرایش دارد و بنده‏ى خدا مامور است که همواره ملازم حسن ادب و درستکارى باشد. نفس به کشش طبیعى میدان مخالفت را در پیش مى‏گیرد و بنده‏ى خدا جدیت مى‏کند تا نفس را از خواسته‏هاى ناروایش بازدارد. هر وقت بنده‏ى خدا عنان نفس سرکش را واگذارد او نفس خویشتن را در فساد یارى داده و کسى که نفس خود را در هوى و تمایلاتش یارى دهد، با این عمل در قتل نفس خویشتن شرکت نموده است. 

به شرحى که توضیح داده شد، کودکان خردسال به جاذبه‏ى طبیعى، طالب آزادى بى‏قید و شرطند، خوب و بد را نمى‏فهمند، و صلاح و فساد خویش را درک نمى‏کنند. آنان مایلند آزاد باشند تا به‏

هر کارى که مى‏خواهند دست بزنند و از تخریب و ویرانسازى که انجام مى‏دهند لذت مى‏برند. اگر والدین و مربیان دانا مانع آزادى اطفال گردند با خشونت و تندى فریاد مى‏زنند، آنان را با چشم بغض و بدبینى مى‏نگرند، و از مزاحمتى که در کارشان فراهم آورده‏اند خشمگین و غضبناک‏اند. موقعى که دوران کودکى را پشت سر مى‏گذارند، به سنین جوانى مى‏رسند، و بالغ مى‏گردند طبع آزادى طلبشان از میان نمى‏رود و آن خواسته‏ى فطرى همچنان باقى و برقرار است، مى‏خواهند همانند دوران کودکى راهشان باز باشد و چیزى مانعشان نشود. قرآن شریف در این باره فرموده: 

بل یرید الانسان لیفجر امامه. یسال ایان یوم القیامه. 

آدمى میل دارد پیش رویش سدى نباشد، راهى را که مى‏پیماید بلامانع طى کند، و تمایلات خویش را آنطور که مى‏خواهد اقناع نماید، و چون با وى از روز جزا و مواخذه الهى صحبت شود از روى استهزا و انکار مى‏گوید: قیامت چه وقت فرامى‏رسد؟ و روز جزا کى برپا مى‏گردد؟ البته جوانان و میانسالان بر اثر تجاربى که در طول سنین قبل از بلوغ اندوخته‏اند تا اندازه‏اى به صلاح و فساد واقف شده‏اند، نیک و بدها را تا حدى شناخته‏اند و مانند کودکان، اعمال جاهلانه انجام نمى‏دهند، ولى این شناخت بدان معنى نیست که جوانان و بزرگسالان به تمام حقایق واقف شده‏اند و از تمام ابعاد خوشبختى و سعادت انسانها آگاهى یافته‏اند. جوانان و میانسالان مانند کودکان خطر آزادى بى‏قید و شرط را نمى‏فهمند و نمى‏دانند که اگر غرایز حیوانى در سنین جوانى از آزادى مطلق برخوردار باشد 

انسانیت نابود مى‏شود، تعالى و تکامل از میان مى‏رود، و مفاسد غیرقابل جبران به بار مى‏آید. پیمبران الهى که پدران روحانى و مربیان خدایى هستند آمده‏اند تا خواهشهاى نفسانى مردم را تعدیل نمایند و آنان را از آزادیهاى مضر و خطرناک که سد راه صلاح و رستگارى انسان است برحذر دارند. بدبختانه رفتار و گفتار جوانان و بزرگسالان نادان با پدران روحانى و مربیان الهى همانند رفتار و گفتار کودکان خردسال با والدین و مربیان است، همانطور که کودکان بر سر پدر و مادر فریاد مى‏زنند و با خشم و خشونت به آنان مى‏گویند: چرا از ما سلب آزادى مى‏کنید؟ جوانان و بزرگسالان نیز با پدران روحانى و مربیان الهى خود با همان چشم مى‏نگرند و نسبت به آنان بغض و کینه ابراز مى‏دارند، اگر دستشان برسد آزارشان مى‏دهند و ممکن است در مواقعى به قتلشان همت گمارند. نه تنها پیمبران الهى براى دعوت به دین حق و اقامه‏ى عدل در معرض قتل قرار مى‏گرفتند، بلکه در مواقعى علماى دین را که مبلغ دعوت پیمبران بودند مى‏کشتند. قرآن کریم در این باره فرموده است: 

ان الذین یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم. 

کسانى که به آیات الهى کفر مى‏ورزند و پیمبران خدا را بناحق مى‏کشند و همچنین کسانى از مردم را که جامعه را به قسط و دادگرى امر مى‏کنند به قتل مى‏رسانند به آنان عذاب دردناک خداوند را مژده بده. امام سجاد علیه‏السلام در جمله‏ى اول این قسمت از دعاى «مکارم‏الاخلاق» بعد از درود بر محمد و آل محمد عرض مى‏کند: 

و ابدلنى من بغضه اهل الشنان المحبه. 

بار الها! دشمنى سخت و عمیق کسانى را که با من کینه و عداوت دارند به محبت و دوستى مبدل نما. 

بغضه در لغت عرب به معناى دشمنى شدید است، اگر کسى سوال کند: چرا کسانى با امام سجاد بغض و کینه‏ى شدید داشتند؟ مگر امام با آنان چه کرده بود که عمل آن حضرت در ضمیرشان اثر عمیق گذارد و منشا کینه‏ى شدید گردید؟ به نظر مى‏رسد که پاسخ این پرسش از مجموع سخنرانى امروز به دست آمده باشد. دشمنى شدید بعضى با امام سجاد همان عداوت و کینه‏اى است که هوى‏پرستان و طالبان آزادى بى‏قید و شرط غرایز و شهوات با پیمبران الهى داشتند، دشمنى افرادى با امام سجاد همانند دشمنى نمرود با ابراهیم، دشمنى فرعون با موسى، دشمنى گروه مستبد ظالم عرب با پیمبر گرامى اسلام، و دشمنى آل امیه و آل عباس با ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام بود. خلاصه، کسانى با امام سجاد (ع) کینه و دشمنى شدید داشتند که مى‏خواستند در پرتو حکومت ظالمانه‏ى آل امیه به مال و مقام، جاه و منصب، و فرمانروایى و قدرت برسند و تمایلات غیرمشروع غرایز و شهوات خویشتن را از این راه ارضا نمایند. اینان به صور مختلف مزاحم امام سجاد بودند و بر ضد آن حضرت تحریکاتى داشتند. 

روى ان الحجاج بن یوسف کتب الى عبدالملک بن مروان: ان اردت ان یثبت ملکک فاقتل على بن الحسین. فکتب عبدالملک: اما بعد، فجنبنى دماء بنى‏هاشم و احقنها فانى رایت آل ابى‏سفیان لما او لعوا فیها لم یلبثوا ان ازال الله الملک عنهم. 

حجاج بن یوسف به عبدالملک مروان نوشت: اگر مى‏خواهى حکومتت تثبیت شود و ملکت پابرجا بماند على بن الحسین را به قتل برسان. عبدالملک در جواب نوشت: مرا از کشتن بنى‏هاشم دور نگاهدار و خون آنان را محفوظ بدار که من دیدم وقتى آل ابى‏سفیان با رغبت و میل به ریختن خون آنان دست زدند طولى نکشید که خداوند حکومتشان را برانداخت و به زمامدارى آنان خاتمه داد. 

امام سجاد (ع) از خداوند درخواست مى‏کند: بغض و کینه‏ى دشمنان مرا به دوستى مبدل نما، زیرا ذات اقدس الهى مقلب‏القلوب است، اوست که مى‏تواند دشمنیها را از قلوب ببرد و دوستى و محبت را جایگزین آنها سازد، و این مطلب در قرآن شریف مکرر خاطرنشان گردیده است. 

و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا. 

همه‏ى شما ریسمان خدا را دستاویز خود نمایید و نعمت او را به یاد بیاورید که موقعى دشمن یکدیگر بودید و خداوند دلهاى شما را با هم مهربان ساخت، روز محبت را درک کردید و از نعمت گرانقدر برادرى برخوردار شدید. 

و الف بین قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم. 

خداوند است که دلهاى مومنین را به هم مهربان نمود. اگر تو تمام آنچه که در زمین است انفاق مى‏نمودى نمى‏توانستى پیوند محبت و دوستى در دلها ایجاد نمایى ، اما خداوند با اراده‏ى تواناى خود این مهم 

را انجام داد. 

به طورى که در روایات و تواریخ آمده افراد بسیارى بودند که با رسول گرامى اسلام و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام دشمنى داشتند، حتى بعضى از آنان فکر قتل در سر مى‏پروردند، اما خداوند مقلب القلوب از طرق مختلف، روحیه‏ى دشمنان را تغییر مى‏داد، بعضى عداوتشان به محبت تبدیل مى‏شد و بعضى از دشمنى و کینه‏توزى دست مى‏کشیدند. 

ان شیبه بن عثمان قال: استدبرت رسول الله صلى الله علیه و آله یوم حنین و انا ارید ان اقتله بطلحه بن عثمان و عثمان بن طلحه و کانا قتلا یوم احد، فاطلع الله رسوله على ما فى نفسى، فالتفت الى و ضرب فى صدرى و قال: اعیذک بالله یا شیبه. فارعدت فرائصى فنظرت الیه و هو احب الى من سمعى و بصرى. فقلت: اشهد انک رسول الله و ان الله اطلعک ما فى نفسى. 

شیبه بن عثمان مى‏گوید: در روز حنین پشت سر پیمبر اکرم مى‏رفتم و مى‏خواستم آن حضرت را در مقابل خون طلحه بن عثمان و عثمان بن طلحه به قتل برسانم زیرا آن دو نفر در جنگ احد کشته شده بودند. خداوند پیمبرش را از فکر من آگاه نمود، رسول خدا متوجه من شد، دست به سینه‏ى من زد، نام خدا را برد و به حفظ من دعا نمود. بندهاى استخوانم از این عمل لرزید، در همان لحظه به حضرتش نگاه کردم دیدم او از گوش و چشمم نزد من محبوبتر است. به نبوتش شهادت دادم و گفتم: خداوند ترا از نیت من آگاه فرمود. 

امام سجاد (ع) بعد از واقعه‏ى کربلا و مراجعت به مدینه با مشکلات جدیدى مواجه شد و رنج و عذاب آن حضرت به شکلهاى 

تازه‏اى از ناحیه‏ى دشمنان افزایش یافت. آل‏امیه از پیروزى نظامى در واقعه‏ى کربلا نه تنها طرفى نبستند و در افکار عمومى بهره‏اى نبردند، بلکه ضرر بسیارى از این راه نصیبشان گردید و زبان مردم به سب و لعنشان گشوده شد. از این رو دشمنى خاندان بنى‏امیه و طرفدارانشان نسبت به امام سجاد (ع) افزایش یافت و حضرتش پیوسته با خطرات گوناگونى مواجه بود. مشکل امام وقتى زیادتر شد که مردم باایمان مدینه بر ضد حکومت یزید فاسد و شارب‏الخمر، که فرزند گرامى رسول اکرم را کشته بود قیام نمودند و با عبدالله بن حنظله براى پیروزى انقلاب به فداکارى و مرگ بیعت کردند. گرچه امام (ع) در عصر انقلاب و جنبش مردم وارد نبود و یزید هم به موجب گزارشهایى که دریافت کرده بود از این قضیه آگاهى داشت، اما بعید نبود که دشمنان امام از فرصت استفاده کنند و به عنوان فعالیتهاى پنهانى و محرمانه اصل انقلاب را به آن حضرت مستند نمایند. تنها عاملى که مى‏توانست توطئه‏ى خائنانه‏ى آنان را در هم بشکند و نقشه‏هاى آنان را بى‏اثر نماید دعاهاى خاضعانه‏ى امام سجاد و اراده و عنایت حضرت باریتعالى بر استجابت آن دعاها بود. یزید براى آنکه انقلاب مدینه را آرام کند و مردم را سرکوب نماید عنصر خطرناکى به نام مسلم بن عقبه را براى انجام این ماموریت در نظر گرفت، او را احضار نمود و به وى دستورهاى خائنانه‏اى داد، دوازده هزار نظامى از مردم شام تحت فرماندهیش قرار داد و او را با اختیار تام به حجاز فرستاد. در ضمن، راجع به امام سجاد (ع) به وى توصیه نمود و گفت: 

و انظر على بن الحسین و اکفف عنه و استوص به خیرا فانه لم یدخل فى شى‏ء مما دخلوا فیه. 

در امر امام سجاد دقت کن، مزاحمتى فراهم ننما، و از او خواست که درباره‏ى آن حضرت به خیر و خوبى رفتار نماید، زیرا امام سجاد در امرى که مردم در آن مداخله نموده‏اند وارد نشده است. با این حال از ناحیه‏ى مسلم بن عقبه براى امام سجاد احساس خطر مى‏شد. از این رو موقعى که مسلم و لشکریانش به سوى مدینه در حرکت بودند امام سجاد (ع) این دعا را در پیشگاه الهى عرض کرد: 

رب! کم من نعمه انعمت بها على و قل لک عندها شکرى و کم من بلیه ابتلیتنى بها قل لک عندها صبرى. فیامن قد قل عند نعمته شکرى فلم یحرمنى و یا من قل عند بلائه صبرى فلم یخذلنى، یا ذا المعروف الذى لا ینقطع ابدا! و یا ذا النعماء التى لا تحصى عددا! صل على محمد و آل محمد و ادفع عنى شره فانى ابرء بک فى نحره و استعیذ بک من شره. 

خداى من! چقدر نعمتهایى که به من عطا فرمودى و شکرگزاریم در پیشگاه مقدست در مقابل آن نعمتها کم بود، و چقدر مرا به بلا مبتلا نمودى و صبرم در مقابل آن بلایا کم بود، پس اى کسى که به علت کمى شکرم در مقابل نعمتها مرا محروم ننمودى و اى کسى که به سبب قلت صبرم در مسائل، مرا از یاریت بى‏نصیب نفرمودى، اى کسى که خیرت هرگز منقطع نمى‏شود و نعمتهایت به شمار نمى‏آید، درود فرست بر محمد و آلش و شر او را از من بگردان که من دفع ایذاء او را از تو مى‏خواهم و از شرش به تو پناه مى‏برم. 

خداوند دعاى امام سجاد را مستجاب نمود و شرى را که ممکن بود از ناحیه‏ى مسلم بن عقبه بر آن حضرت وارد شود برطرف ساخت. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    44
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188136

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::