شرح دعای مکارم الاخلاق(37 )
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آل محمد و ابدلنى من بغضه اهل الشنان المحبه.
امام سجاد علیهالسلام در این قسمت از دعاى «مکارمالاخلاق» چند جمله را از پى هم آورده و به مناسبت هر جمله از پیشگاه الهى تمنایى نموده است که به خواست خداوند، هر یک از جملهها مورد بحث قرار مىگیرد و دربارهاش به قدر لازم توضیح داده مىشود. در جملهى اول پس از درود به حضرت محمد (ص) و آل محمد (ص) عرض مىکند: بار الها! کینهى شدید دشمنان مرا به دوستى مبدل فرما.
حب و بغض یا مودت و عداوت در قرآن شریف و روایات اولیاى اسلام دربارهى خداوند نسبت به مردم و همچنین دربارهى مردم نسبت به یکدیگر به کار برده شده با این تفاوت که حب و بغض خداوند نسبت به مردم همه جا بر اساس حق و عدل است ، اما دوستى و دشمنى مردم نسبت به یکدیگر گاهى عادلانه و بر وفق حق است و گاهى ظالمانه و برخلاف عدل و انصاف. در اینجا پارهاى از آیات و
روایات ذکر مىشود:
ان الله یحب الذین یقاتلون فى سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص.
خداوند افراد باایمانى را دوست دارد که در راه او جهاد مىکنند و همانند بنیانى به هم پیوسته و محکم در برابر دشمن پاى برجا و استوارند.
در این آیه، خداوند محبت خود را نسبت به مجاهدین فى سبیلالله اعلام فرموده است، زیرا اینان براى اعلاى حق و اقامهى عدل، براى امحاى باطل و از میان بردن ظلم مجاهده مىکنند و جان خود را از کف مىدهند و همهى این اعمالى که مورد هدف آنهاست بر وفق دادگرى و بر اساس پاکى و فضیلت است. از این رو خداوند آنان را دوست دارد. کسانى که واجد شرایط جهاد فى سبیل الله هستند و مکلفند در جبهه شرکت کنند و از وظیفهى دینى سرباز مىزنند و به امر الهى اعتنا نمىکنند مبغوض حضرت حقاند زیرا اینان به نوبهى خود بر اثر تسلطى که دارند موجب مىشوند حق تضعیف شود و باطل قوى گردد.
عن النبى صلى الله علیه و آله: ان الله عز و جل یبغض رجلا یدخل فى بیته و لا یقاتل.
رسول اکرم فرموده است: خداوند دشمن دارد مرد توانایى را که در خانه مىنشیند و در جبههى جنگ شرکت نمىکند و با معاندین نبرد نمىنماید.
اگر بخواهیم بدانیم چرا این گروه مطرود درگاه باریتعالى هستند و خداوند مهربان اینان را دشمن دارد مىتوانیم تاریخ چند سالهى
کوتاه مدت حکومت على علیهالسلام را بخوانیم و ببینیم بر اثر سرپیچى و تخلف آن مردمى که یک روز با التماس على را حاضر کردند خلافت را بپذیرد و با او بیعت نمودند و یک روز عهدشکنى کردند و از انجام وظیفه شانه خالى نمودند چه مصائب سنگینى براى اسلام و مسلمین پدید آمد، چه خونهایى از بیگناهان به زمین ریخته شد، و چگونه اسلام عزیز از پیشروى بازماند، و چطور یک سلسله عناصر فاسد بىدین بىعلاقه به اسلام بر کرسى خلافت تکیه زدند و زمام امور مسلمین را به دست گرفتند، فاجعههایى به بار آوردند و آبروهایى از اسلام بردند. اینان با اعمال نارواى خود موجب شدند که على (ع) به کشتن برود، باعث شدند که امام مجتبى خانهنشین شود و سرانجام مسموم گردد، سبب شدند که تاریخ خونین کربلا به وجود آید و آن فاجعهى عظیم رخ دهد و خونهاى مقدسى به زمین ریخته شود و اهلبیت رسول اکرم به اسارت به کوفه و شام بروند و خلاصه، آنقدر حوادث بد پیش آمد که براى انسانیت مایهى شرمسارى است. آیا نباید این گروه متخلف از سربازى دین مطرود الهى باشند؟ آیا نباید خداوند مهربان اینان را که مایهى شکست عدل و دادگرى شدند دشمن بدارد؟ پاسخ این پرسش بر هیچیک از شنوندگان پنهان نیست.
یکى دیگر از امورى که موجب بغض و دشمنى خدا مىشود این است که افراد، فقط امور مربوط به زندگى دنیا را فراگیرند و عملا آنها را به کار بندند اما از معارف اخروى که مایهى تعالى انسان و موجب سعادت ابدى است ناآگاه و جاهل باشند.
عن النبى صلى الله علیه و آله: ان الله تبارک و تعالى یبغض کل تعالم بالدنیا و جاهل بالاخره.
رسول گرامى فرموده است: خداوند دشمن تمام افرادى است که به امور دنیوى عالماند و نسبت به امور آخرت جاهل و نادان.
خداوند حکیم، بشر را براى زندگى ابدى آخرت خلق کرده و دنیا براى او به منزلهى گذرگاه است، باید از سراى گذران براى آخرت جاودان ذخایرى بیندوزد و توشهاى بردارد و از این راه موجبات رفاه و آسایش خود را در جهان بعد از مرگ تهیه نماید.
عن على علیهالسلام قال: ایها الناس! انما الدنیا دار مجاز و الاخره دار قرار. فخذوا من ممرکم لمقرکم.
على (ع) فرموده است: اى مردم! دنیا خانهى عبور است و آخرت، سراى قرار و جاودان، پس، از منزلگاه گذران براى عالم جاودان زادى بگیرید و توشهاى بردارید و تهیدست از این سراى به عالم آخرت منتقل نشوید.
بدبختانه در دنیاى امروز توجه بیشتر مردم جهان معطوف به زندگى دنیاست، علم و دانش را براى بهزیستى فرامىگیرند و براى آخرت، که هدف خلقت انسان است، توجهى ندارند. گویى دنیاى امروز مصداق واقعى حدیث رسول گرامى است و مردمش مبغوض حضرت باریتعالى هستند زیرا هدف اینان در جهان کنونى لذتگرایى و بهتر زیستن است، انسانیت و سجایاى انسانى را پیش پاى لذایذ مادى قربانى نمودهاند و از آن اسمى نمىبرند، مردمى که عطایاى الهى را آنطور که باید نمىبینند و فقط توجهشان به مادیات است و بس و به فرمودهى رسول گرامى، عذاب الهى در انتظار آنان است.
عن النبى صلى الله علیه و آله: من لم یر لله عز و جل علیه نعمه الا فى مطعم او مشرب او ملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه.
رسول اکرم فرموده است: کسى که نعمتهاى خدا را دربارهى خودش جز بر خوردنى و نوشیدنى و پوشیدنى نمىداند اعمالش در دنیا نارسا و کوتاه است و عذابى که دامنگیرش خواهد شد بسیار نزدیک.
از جمله امورى که منشا بغض و دشمنى خداوند است و در حدیث رسول اکرم آمده، افساد کردن و نمامى نمودن بین مردم مسلمان است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ابغضکم الى الله المشاوون بالنمیمه المفرقون بین الاخوان الملتمسون للبرءاء العثرات.
رسول اکرم فرموده است: مبغوضترین شما نزد خداوند کسانى هستند که راه تفتین و نمامى را در پیش مىگیرند، بین برادران جدایى مىافکنند و مىکوشند تا دامن افراد پاک را به لغزشها آلوده نمایند و آنان را در جامعه ننگین سازند.
از این چند حدیث که معروض افتاد روشن شد که بغض و دشمنى خداوند نسبت به افراد مبغوض بر اساس عدل و انصاف و اقتضاى عمل آنان است.
براى آنکه بدانیم حب و دوستى باریتعالى نیز نسبت به افراد محبوب بر اساس عدل و دادگرى و بر مبناى تفضل و رحمت است چند حدیث در این باره ذکر مىشود.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا فانظر الى قلبک، فان کان یحب اهل طاعه الله و یبغض اهل معصیته
ففیک خیر و الله یحبک.
امام باقر (ع) فرموده است: اگر خواستى بدانى در تو خیر و خوبى وجود دارد به دلت نظر افکن، اگر دیدى قلبت اهل طاعت خدا را دوست دارد و اهل معصیت خدا را دشمن دارد در تو خیر و خوبى وجود دارد و خداوند هم دوستدار توست.
عن النبى صلى الله علیه و آله: الا و من احب فى الله و ابغض فى الله و اعطى فى الله و منع فى الله فهو من اصفیاء الله.
رسول اکرم پس از بیان ارزش دوستى مومن نسبت به مومن مىفرماید: آگاه باشید! هر کس براى خدا دوست بدارد براى خدا دشمن بدارد، براى خدا عطا کند، و امساک کند براى خدا، او از بندگان گزیده و خالص خداوند است.
دوستى خداوند بر اساس حق و عدل است، محبت خداوند امیدبخش و انسان ساز است، دوستى خداوند ابواب رحمت را به روى مردم مىگشاید و آنان را مشمول فیض خود قرار مىدهد. در قرآن شریف فرموده است:
ان الله یحب التوابین.
گناهکارانى که از معصیت باریتعالى نادم شدهاند و مصمماند که به سوى خدا بازگشت نمایند و خویشتن را از نعمت اطاعت و اعمال صالحه برخوردار سازند، خداوند بزرگ دوستدار اینان است و مژدهى دوستى خود را با جملهى ان الله یحب التوابین، در قرآن شریف، اعلام فرموده است.
بحث دوستى و دشمنى خداوند نسبت به مردم در اینجا پایان
مىیابد، اما دوستى و دشمنى مردم نسبت به یکدیگر گاهى بر وفق حق است و گاه برخلاف آن. در این سخنرانى با استفاده از روایات، راجع به هر دو قسمت توضیح داده مىشود- اگر حب و بغض و دوستى و دشمنى مردم دربارهى یکدیگر به انگیزهى ایمان باشد آن دوستى و دشمنى بر وفق حق و عدل است و داشتن چنین محبت و عداوتى در روایات اولیاى دین از فرایض اسلامى به حساب آمده و نشانهى ایمان کامل است.
عن النبى صلى الله علیه و آله: الحب فى الله فریضه و البغض فى الله فریضه.
رسول گرامى فرموده: دوست داشتن از براى خدا از واجبات است و دشمن داشتن براى پروردگار نیز از فرایض است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن کمل ایمانه.
امام صادق (ع) فرموده: کسى که براى خدا دوست بدارد، براى او دشمن بدارد، و براى او عطا کند، او از کسانى است که واجد ایمان کاملاند.
اگر حب و بغضهاى مردم نسبت به یکدیگر براى خدا باشد آن دوستى و دشمنى، مقدس و بر طبق حق و عدل است، اما اگر منشا دوستى و دشمنى، هواى نفس باشد نه تنها داراى ارزش معنوى نیست، بلکه ممکن است در مواقعى ضررهاى بسیار بزرگ و خساراتى غیرقابل جبران به بار آورد. کودک به کشش طبیعى خواهان آزادى مطلق است. مىخواهد هر چه زودتر خویشتن را به هدفهاى نارواى
خود برساند و هر جا برود و به هر کارى که میل دارد دست بزند و اگر در مواردى مادر روى مصلحت مزاحم او شود و بخواهد از وى سلب آزادى نماید سخت ناراحت و خشمگین مىگردد. خردسالان در سنین اول زندگى، اعمال تخریبى بسیار دارند، هر جا دستشان برسد ویرانى به بار مىآورند، مورچهها را مىکشند، گلها را پرپر مىکنند، نهال کوچک درختها را آنقدر تکان مىدهند تا ریشههاى آن از جا کنده شود، عروسکهاى خود را پاره مىکنند، اگر گنجشکى به دستشان افتد پرهایش را مىکنند، گچ دیوارها را مىریزند، موى سر بچههاى ضعیفتر از خود را مىکشند، و خلاصه موجب اختلالات بسیارند و مادران باید پیوسته مراقب آنان باشند و از کارهاى نادرستشان منع نمایند. یکى از اساتید روان مىگوید: خوشبختانه اطفال ویرانگر و مخرب ناتوان و ضعیفاند و اگر آنان به قدر جوانان نیرومند و قوى مىبودند زندگى براى بزرگسالان تلخ و غیرقابل تحمل مىشد. والدین و مربیان پیوسته اطفال خردسال را از کارهاى ناروا منع مىکنند و با سخنان خویش، قبح آن اعمال را به آنان مىفهمانند و جدیت مىکنند تا آنان را براى زندگى اجتماعى و حسن معاشرت با مردم تربیت نمایند. باید توجه داشت که تربیت اطفال خردسال بدان معنى نیست که تمایلات ویرانگرى و تخریب در وجودشان محو و نابود مىگردد، بلکه اثر تربیت آن است که تمایل تخریب و شرارت را در ضمیرشان واپس مىکند و در اعماق وجودشان پنهان مىنماید و هر وقت فرصت مناسبى به دست آید تمایل واپس زده شده از ضمیر باطن خارج مىشود، از پس پردهى خفا بیرون مىآید و کارهاى تخریبى را آغاز مىنماید. این مطلب دقیق علمى و روانشناسى در کلام مولىالموحدین آمده است:
عن على علیهالسلام قال: الشرکا من فى طبیعه کل احد فان غلبه صاحبه بطن و ان لم یغلبه ظهر.
على (ع) فرموده است: شر و بدکارى در باطن تمام انسانها وجود دارد، اگر هر فردى بر آن تمایل غلبه کند همچنان در ضمیرش پنهان مىماند و اگر نتواند بر آن پیروز گردد میل شر و ویرانگرى آشکار مىشود و او را به فعالیتهاى ناروا وادار مىسازد.