تنزیل نور


ساعت 4:20 عصر سه شنبه 87/11/29

شرح دعای مکارم الاخلاق( 30)

فیطرحه على ظهره فى بطحاء مکه ثم یامر بالصخره العظیمه فتوضع على صدره ثم یقول له: لا و الله، لا تزال هکذا حتى تموت او تکفر بمحمد 

و تعبد اللات و العزى. فیقول و هو فى ذلک البلاء «احد احد». 

او را در بطحاء مکه بر زمین مکه به پشت مى‏خواباندند، سپس امر مى‏نمود سنگ بزرگى را روى سینه‏اش قرار دهند، آنگاه با صداى بلند قسم یاد مى‏کرد که تو از این وضع، نجات پیدا نمى‏کنى تا بمیرى یا آنکه به حضرت محمد کافر شوى و بتهاى لات و عزى را پرستش نمایى. اما بلال باایمان، این وضع دردناک را تحمل مى‏نمود و در آن فشار شدید از یگانگى خدا سخن مى‏گفت، فریاد مى‏زد: «احد، احد». 

در صدر اسلام، افراد دیگرى نظیر بلال بودند که به دست مشرکین شکنجه شدند تا از دین خدا دست بردارند و راه حق را ترک گویند ولى آنان نیز استقامت نمودند، به صراط مستقیم، ادامه دادند، در نتیجه، خودشان به سعادت رسیدند و مایه‏ى پیشرفت اسلام گردیدند، به علاوه، انسانها را از قید بندگى و اسارت شرک آزاد ساختند. به موجب روایات متعددى که علماى عامه و خاصه در کتابهاى خود آورده‏اند رسول اکرم تا زنده بود براى اتمام حجت و به منظور اینکه مردم، بعد از آن حضرت، تفسیر قرآن شریف را از زبان که بشنوند و راه حق را با راهنمایى کدام انسان آگاه بشناسند در موارد متعدد با تعبیرهاى مختلف از على علیه‏السلام نام برده، از آن جمله این حدیث شریف است: 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ان علیا منى و انا منه و هو ولى کل مومن بعدى. 

حضرت رسول فرمود: على از من است و من از او هستم و 

على بعد از من ولى هر مومنى است. 

علامه‏ى امینى رضوان الله تعالى علیه این حدیث را از چند کتاب از کتب عامه و از روات مورد اعتماد آقایان علماى عامه نقل نموده است و علاقه‏مندان مى‏توانند به آن کتاب مراجعه نمایند. 

بین پیروان على علیه‏السلام افراد ثابت قدمى بودند که با تهدید دشمنان از صراط مستقیم دین منحرف نمى‏شدند و راه حق على را ترک نمى‏گفتند و حجر بن عدى یکى از آنان بود. زمانى که على (ع) بر اثر ضربت ظالمانه‏ى عبدالرحمن بن ملجم بسترى گردید، روز بیستم رمضان، جمعى از دوستان و اصحاب آن حضرت به عیادت آمدند و حجر بن عدى از جمله‏ى آنان بود. براى آنکه تاسف و تاثر خود را از رویداد على (ع) بیان کند چند شعرى گفته بود و به حضور حضرت عرض کرد. 

فلما بصر به و سمع شعره قال له کیف لى بک اذا دعیت الى البراءه منى فما اتاک ان تقول. فقال: و الله یا امیرالمومنین لو قطعت بالسیف اربا اربا و اضرم لى النار و القیت فیها لاثرت ذلک على البراءه منک. فقال: وفقت لکل خیر یا حجر، جزاک الله خیرا عن اهل بیت نبیک. 

پس از آنکه على (ع) او را نگریست و شعرش را شنید به وى فرمود: چگونه خواهى بود وقتى ترا به برائت از من بخوانند؟ در جواب گفت: اى امیرالمومنین! اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند یا آنکه آتش بیفروزند و مرا در آن بیفکنند به این هر دو تن درمى‏دهم و هرگز از تو تبرى نمى‏جویم. حضرت فرمود: اى حجر! موفق باشى و 

خداوند، ترا با علاقه‏اى که به اهل‏بیت رسول گرامى دارى از پاداش خیر بهره‏مند نماید. 

پس از شهادت على (ع) حجر بن عدى و چند نفر از یارانش در دوستى آن حضرت ثابت‏قدم بودند و همه‏جا در مقابل مامورین، مراتب علاقه‏ى خود را نسبت به آن حضرت ابراز مى‏نمودند. سرانجام معاویه دستور داد آن چند نفر را به زنجیر ببندند و روانه‏ى شام نمایند. این عمل انجام شد و مامورین معین شدند و آن عده را به سوى دمشق حرکت دادند و در نقطه‏اى نزدیکیهاى دمشق آنان را زندانى نمودند تا به معاویه خبر بدهند و کسب دستور نمایند. مامورین معاویه به ملاقات آنان آمدند و پیام او را اینچنین ابلاغ کردند: 

فقال لهم رسول معاویه: انا قد امرنا ان نعرض علیکم البراءه عن على و اللعن له فان فعلتم ترکناکم و ان ابیتم قتلناکم. قالوا اللهم انا لسنا فاعلى ذلک. فامر بقبورهم فحضرت و ادنیت اکفانهم و قاموا اللیل کله یصلون. فلما اصبحوا قال اصحاب معاویه: تبرئون من هذا الرجل؟ قالوا: بل نتولاه و نتبرء ممن تبرء منه. فاخذ کل رجل منهم رجلا لیقتله و اقبلوا یقتلونهم واحدا واحدا حتى قتلوا سته. 

فرستادگان معاویه گفتند: ما ماموریت داریم به شما بگوییم که از على تبرى بجویید و او را لعنت کنید. اگر به ماموریت ما ترتیب اثر دادید و عمل کردید شما را آزاد مى‏کنیم و اگر از تبرى جستن و لعن کردن ابا نمودید همه‏ى شما را به قتل مى‏رسانیم. این افراد پاکدل و باایمان گفتند: بار الها! ما هرگز به گفته‏ى اینان ترتیب اثر نمى‏دهیم و به چنین عملى دست نمى‏زنیم. دستور داده شد که 

قبرهاى آنان را حفر کنند و کفنهاى آنان را نیز به آنان بدهند. آن شب تا صبح به آنان مهلت داده شد و اینان به عبادت خدا مشغول بودند. صبح، دوباره مامورین، پیشنهاد خود را گفتند و آنان چنین پاسخ دادند: ما دوستدار على هستیم و تبرى مى‏جوییم از کسى که از على تبرى مى‏جوید. هر یک نفر به دست یک مامور کشته شد و جمعا شش نفر از دوستداران على در آن روز به درجه‏ى شهادت رسیدند و ثبات و استقامت خود را در راه حق و اطاعت از اوامر باریتعالى اثبات نمودند. 

این دوستداران ثابت‏قدم على علیه‏السلام در پیمودن صراط مستقیم ولایت و تحقق بخشیدن به کلام رسول اکرم حداکثر پایدارى را از خود نشان دادند. این قبیل افراد، مصداق ارزشمند دعاى امام سجاد علیه‏السلام‏اند که در پیشگاه الهى عرض کرد: 

و طریقه حق لا ازیغ عنها. 

بار الها! مرا از راه حقى بهره‏مند کن که در پیمودن آن پایدارى و استقامت را از دست ندهم و به راست و چپ تمایل نیابم. 

به موقع است در اینجا راجع به این مطلب بحث شود که چرا بعضى از افراد، در راه حق دچار تزلزل مى‏شوند و از صراط مستقیم منحرف مى‏گردند. در پاسخ مى‏توان گفت که این امر علل متعددى دارد و یکى از آن علل، ضعف ایمان است. حضرت حسین بن على علیهماالسلام روزى که وارد کربلا شد این حقیقت مهم را براى اصحاب خود ضمن عبارت کوتاهى بیان کرد و فرمود: 

الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. 

مردم بندگان دنیا هستند و دین را زبان زده‏اند. تا موقعى که زندگى آنان جریان دارد گرد دین مى‏گردند و چون به بلا و امتحان مبتلا شدند عدد متدینین و افراد باایمان کم و ناچیز خواهد بود. 

از کلمه «لعق» که در سخن امام (ع) آمده مى‏توان استفاده نمود و ضمن تشبیهى ضعف و قوت دین را توضیح داد. مردم براى قوت جسم باید تغذیه‏ى مادى نمایند و براى قوت روح نیز باید تغذیه‏ى معنوى و ایمانى داشته باشند. غذاى جسم، گندم و جو، گوشت و قند، سبزى و میوه، و دیگر مواد غذایى لازم است. غذاى روح ایمان به آفریدگار جهان، تحصیل علم و معرفت، ملکات پسندیده و سجایاى انسانى، و دیگر فضایل معنوى است. اگر غذاى جسم، کامل و کافى باشد جمیع مواد لازم را به بدن برساند، بدن نیرومند مى‏شود و مى‏تواند در مقابل سرما و گرما، کار و کوشش، پیاده‏روى و کوهپیمایى، و امثال اینها مقاومت کند و کارهاى سنگین را بخوبى انجام دهد. اما اگر غذا به قدر کافى نباشد و بدن گرسنه و ناتوان بماند، جسم دچار ضعف مى‏گردد، رفته رفته آنچنان ناتوان مى‏شود که قدرت کار و فعالیت را از دست مى‏دهد و چون پاره‏گوشتى در گوشه‏ى اطاق مى‏افتد. 

روح نیز مانند بدن است، اگر به آفریدگار جهان مومن باشد، تعالیم الهى را که به وسیله‏ى پیغمبر اکرم فرستاده است درست به کار بندد، وظیفه‏شناسى و تخلق به کرایم اخلاق را همواره مورد عنایت قرار دهد، روحى توانا و قدرتمند به دست مى‏آورد و مى‏تواند در مقابل مصائب و بلایا خود را نگه دارد، قدرتمند باشد، در مرگ فرزندان و عزیزان جزع نکند، و در زیانهاى مالى بردبار و خویشتندار باشد، و خلاصه، رویدادهاى زندگى او را دچار ناراحتى و اضطراب ننماید و 

شخصیت خود را نبازد. اما اگر روحش به قدر کافى تغذیه نکند، از ذخایر ایمانى و معنوى، درست برخوردار نگردد، و رفته رفته نیروى معنوى را از دست بدهد چنان ضعیف و ناتوان مى‏گردد که در مقابل حوادث کوچک خود را مى‏بازد و تاب مقاومت در مقابل مشکلات زندگى و ضربات طاقت فرساى حیات ندارد. امام علیه‏السلام براى اینکه ضعف دینى را به مردم بفهماند در سخن خود کلمه‏ى «لعق» را به کار برده، «لعق» در لغت عرب به معناى لیسیدن انگشت است، اگر کسى انگشت خود را در عسل فروببرد و سپس آن را بلیسد عسل خورده، اما به مقدارى کم، اگر یک نفر آدمى انگشت خود را در کره یا روغن فروببرد، ذرات کره و روغن به انگشت او بماند، سپس آن را بلیسد چربى که از مواد غذایى است خورده، اما کم. آیا یک نفر انسان اگر فقط غذایش به وسیله‏ى لیسیدن انگشت باشد مى‏تواند قوى و نیرومند شود، مى‏تواند کوهپیمایى کند، قادر است عهده‏دار کارهاى سنگین شود؟ هرگز. 

امام (ع) مى‏خواهد بفرماید: مردم مسلمان متدین‏اند، دروغ نمى‏گویند که ما دین داریم. اما بدبختى اینجاست که غذاى جان را در حد لیسیدن انگشت خورده‏اند، یعنى همانطورى که لیسیدن انگشت به قدر کافى قوت جسم نمى‏دهد، اگر دین در حد لیسیدن انگشت در غذاى مادى باشد به جان قوت معنوى نمى‏بخشد و آدمى در مقابل حوادث سنگین قدرت مقاومت را از دست مى‏دهد. این قبیل افراد اگر با شکنجه‏هاى جانکاهى مانند شکنجه‏هایى که بر بلال وارد آوردند مواجه شوند، یا اگر این قبیل افراد به مصائب و بلایایى مانند مصائبى که بر حجر بن عدى و یاران او وارد شد مواجه گردند حتما با این قدرت ناچیز ایمان تاب مقاومت در مقابل آن بلایا 

را ندارند، از میدان دین بیرون مى‏روند، از صراط مستقیم هدایت خارج مى‏شوند. در بین لشکریان عبیدالله عده‏اى بودند که قبلا به حضرت حسین نامه نوشته و آن حضرت را براى امر امامت به کوفه دعوت نموده بودند. نمى‏توانیم بگوییم آنان دروغ مى‏گفتند و ایمان نداشتند. ایمان داشتند اما وقتى عبیدالله وارد کوفه شد و شهر کوفه را قبضه کرد و پیامهاى تندى براى افراد موثر فرستاد، آنها براى حفظ جان و مال و زن و فرزند و خانه و زندگى خود نامه‏ى حسین بن على را از یاد بردند و به عنوان لشکریان عبیدالله به طرف کربلا حرکت کردند و با امام حسین (ع) جنگیدند. در همان موقعى که با آن حضرت مى‏جنگیدند دلهاى آنها مى‏دانست که حسین بر حق است و امام واقعى، اما از ترس قدرت عبیدالله باید با حسین بن على بجنگند تا خودشان و خانواده و اموالشان محفوظ بماند. فرزدق موقعى که نزدیک دروازه‏ى مکه با حسین بن على برخورد نمود و از وضع کوفه خبر داد حضرت گفت: مردم را چگونه دیدى؟ عرض کرد: 

قلوب الناس معک و اسیا فهم علیک. 

یعنى: من مردم را آنچنان دیدم که دلهاشان با شما اما شمشیرهاى آنان به روى شما کشیده است. 

آنانکه ایمان واقعى و قوى دارند اگر چنانچه براى اظهار عقیده‏ى معنوى و حقیقى خودشان با مشکل مواجه گردند نمى‏هراسند، حقیقت را با صراحت مى‏گویند و به عوارض سنگینش تن مى‏دهند. اما آنانکه ضعف ایمان دارند با آنکه داراى عقد قلبى صحیح‏اند اما جرئت نمى‏کنند عقیده‏ى قلبى خود را به زبان بیاورند زیرا از عوارض آن 

مى‏ترسند و ایمانشان آنقدر قوى نیست که آن عوارض را تحمل نمایند. 

عامل دیگرى که مى‏تواند آدمى را در پیمودن راه حق دودل و مردد سازد و از صراط مستقیم منحرفش نماید این است که مشاهده کند طرفداران راه حق عده‏ى کمى هستند اما آنانکه در نقطه‏ى مقابل راه حق قرار دارند و به مسیر باطل مى‏روند جمعیت بسیارند، کثرت جمعیت در پیمودن راه باطل و قلت افراد در صراط مستقیم و راه حق موجب مى‏شود که افراد ظاهربین تحت تاثیر قرار گیرند، حق را ترک گویند و از پى اکثریتى بروند که راه باطل در پیش گرفته و به خطا مى‏روند. على (ع) براى آنکه مردم را متوجه این خطر بزرگ نماید در یکى از خطبه‏ها فرمود: 

ایها الناس لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقله اهله. 

مردم! در راه هدایت از کمى جمعیت وحشت زده نشوید و صراط مستقیم را ترک نگویید، واضح است که ترک راه هدایت مایه‏ى گمراهى و ضلالت است. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    86
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188083

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::