شرح دعای مکارم الاخلاق( 28)
هواى نفس و تمنیات مردم لذتگرا خیر و صلاح جامعه را پایمال نمود و بر اساس حکومت مردم بر مردم، قانونگذاران آمریکا ناچار شدند «قانون منع تهیهى و توزیع نوشابهاى الکلى» را الغا نمایند و مشروبسازى و میگسارى را بلامانع اعلام دارند. بعضى از کشورهاى اروپایى نیز بر مبناى حکومت مردم بر مردم، آزادى بیش از حد روابط دختران و پسران و همچنین انحراف جنسى آنان به موجب قانون مجاز و ممضى شناخته شد و بر اثر این اشتباه بزرگ، نسل جوان به فساد
اخلاق کشیده شد و در مسیر سقوط و تباهى قرار گرفت. در حدود سى سال قبل در سوئد قانون آزادى جنسى زن و مرد را وضع نمودند و حتى دستور دادند در مدارس، مسائل جنسى تدریس و بحث شود تا نتایج شوم آن آشکار گردید، فساد آنقدر بالا گرفت که از طرف مجلس کمیسیونى مامور شد علل این فسادها را بررسى نماید. پس از مدتها تحقیق گزارش دادند که قانون بیست سال قبل باعث این جنایت شده و ما اگر بیست سال تمام کار کنیم نمىتوانیم مفاسد این قانون غلط را از میان برداریم و آن را اصلاح نماییم.
نتیجه آنکه قوانین و مقررات در کشورهاى آزاد تابع خواستهى مردم است و چون مردم در پارهاى از مواقع تحت تاثیر هواى نفس و تمایلات زیانبار خود قرار مىگیرند، از این رو نمىتوان گفت که قوانین موضوعه در کشورهاى آزاد همیشه و در تمام موارد با مصلحت مردم منطبق است و راه صحیح و سعادتبخش را به جامعه ارائه مىنماید.
اما قانونگذار، در اسلام، ذات اقدس الهى است. خداوند که بشر را آفریده است مىداند که چه آفریده و مخلوقش داراى چه مزایا و خصوصیاتى است. او به تمام پنهان و آشکار آفریدگان خود عالم است، خیر و شر او را مىشناسد، و به صلاح و فسادش احاطه و آگاهى کامل دارد. هدف باریتعالى در قانونگذارى هدایت مردم و ارائهى راه سعادت آنان است، مىخواهد با تعالیم خود بشر را انسان بسازد و استعدادهاى نهفتهاش را از قوه به فعلیت بیاورد، او را از بندگى هواى و شهوات آزاد نماید و به اخلاق انسانى و سجایاى بزرگ
متخلقش گرداند و راه تعالى و تکامل را به رویش بگشاید. در قانونگذارى الهى نه آداب و رسوم پدران و اجداد مردم اثرى دارد، نه تصمیمات مستبدانهى افراد خودسر و زورگو در تشریع قانون تحولى به وجود مىآورد، و نه هوى و خواهشهاى نفسانى اکثریت جامعه مىتواند در قانونگذارى الهى اثرى بگذارد. مقررات تشریعى پروردگار حکیم بر اساس حکمت و به منظور اتمام حجت است. خدا مىخواهد با وضع قوانین و مقررات دینى، مردم را هدایت نماید، راه حق و باطل را به آنان ارائه کند و موجبات تعالى و تکاملشان را از جمیع جهات فراهم سازد. رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله این واقعیت سعادتبخش و انسانساز را که در قانونگذارى اسلام نهفته است ضمن تشریح واضحى که براى تمام مردم قابل فهم است با عبارتى کوتاه و جامع بیان فرموده است:
یا عباد الله انتم کالمرضى و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه الا فسلموا لله امره تکونو من الفائزین.
رسول گرامى فرموده است: اى بندگان خدا! شما همانند بیمارانید و پروردگار عالمیان مانند طبیب، خیر و صلاح بیماران در آن چیزى است که طبیب مىداند و دانستههاى پزشکى خود را در راه درمان بیمار به کار مىبندد نه آن چیزى که مریض میل دارد و آن را براى خود انتخاب مىنماید، تسلیم امر الهى شوید تا از گروه نجاتیافتگان باشید و پیروز گردید.
این روایت روشنگر تفاوت قانونگذارى نمایندگان مردم در
کشورهاى آزاد و قانونگذارى باریتعالى در تعالیم دینى است. در این حدیث، مصلحتاندیشى طبیب در مقابل تمایلات مریض قرار داده شده است. اگر برنامهریزى دوا و غذا و پرهیز بیمار در اختیار طبیب عالم و آیندهنگر قرار گرفته باشد نتیجهى آن بهبود و نجات یافتن بیمار است زیرا طبیب در همهى دستورهاى عالمانهى خود، چه دستورهاى منفى و چه مثبت به مصلحت بیمار و سلامت او توجه دارد و او را از هر نوع غذا و میوهاى که براى او مضر باشد منع مىنماید هر چند که طبع مریض به آنها راغب و مایل باشد. اگر بیمار، برنامهى عمل و پرهیز را خود در دست گیرد و بخواهد آن را طبق میل خویش طرح نماید، نتیجهى کار منفى خواهد بود، زیرا او مرض را نمىشناسد، از صلاح و فساد مزاج خویش آگاهى ندارد، خودسرانه از پى هواى نفس و تمایلات درونى خویشتن مىرود، از خوردنیها و نوشیدنیهاى مضر پرهیز نمىکند و بر اثر آن مرض تشدید مىشود و ادامه مىیابد. به شرحى که توضیح داده شد در حکومت مردم بر مردم، نمایندگان مجلس گزیدگان مردم و مجرى منویات موکلین خود هستند، باید خواستهى اکثریت را به صورت قانون درآورند، ممکن است در مواردى خواستهى مردم مخالف صلاح و سعادت آنان باشد اما قانونگذاران بر اثر فشار افکار عمومى ناچارند از مصلحت چشمپوشى کنند و خواستهى اکثریت را تصویب نمایند. در تعالیم دینى، قانونگذار، خداوند حکیم است، خداوندى که آفریدگار مردم و مالک واقعى آنان است، پروردگارى که همه بندگان او هستند و خواهشهاى نفسانى آنان کمترین اثرى در ذات اقدس او ندارد. عنایت الهى در وضع قوانین تشریعى آن است که حجت بر مردم تمام شود، هدایت را از گمراهى تمیز دهند، راه صلاح و رستگارى را بشناسند و با پیمودن آن موجبات
تعالى خویش را فراهم آورند و براى آنکه در این مسیر با موانع منحرف کننده مواجه نشوند و مسیر را به سلامت طى کنند قانونگذار، هر قسم کامیابى و لذتى را که موافق هواى نفس و مخالف صلاح و سعادت باشد ترسیم نموده و آنان را از اقناع آن تمایلات جدا برحذر داشته است و ضمنا تاکید فرموده است که به آنچه که دستور داده شده عمل کنید و در مقابل آن دستور، اظهار نظر ننمایند.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: قال الله عز و جل یابن آدم اطعنى فیما امرتک و لا تعلمنى ما یصلحک.
اى فرزند آدم! آنچه را که به تو امر کردهام اطاعت نما و چیزى که تو را اصلاح مىکند و مایهى سعادتت مىشود به من اعلام منما که خداوند به آنچه مایهى خوشبختى و بدبختى انسانهاست آگاه و باخبر است.
همانطور که به کاربستن دستورهاى سلامتبخش و مصلحتآمیز طبیب مستلزم آن است که بیمار به خوردن داروهاى ناگوار و غیرمطبوع تن دردهد و از خوردن غذاها و میوههاى مطبوع و گوارا که براى او مضر است و موجب تشدید مرض مىشود پرهیز نماید همچنین اطاعت از تعالیم مصلحتآمیز و انسانساز باریتعالى مستلزم آن است که شخص مکلف از طرفى خویشتن را براى تحمل زحمت و مشقت انجام فرایض و تکالیف دینى مهیا نماید و آنها را عمل کند و از طرف دیگر هواى نفس خود را محدود کند و از اعمالى که مطبوع طبع حیوانى و موافق شهوات نفسانى است اما قانونگذار آنها را گناه شناخته خوددارى نماید.
على (ع) در این باره حدیثى از رسول گرامى ضمن یکى از خطب خود روایت نموده و در ذیل آن، خود آن حضرت با عبارتى کوتاه حدیث پیمبر را توضیح داده است.
فان رسول الله صلى الله علیه و آله کان یقول: ان الجنه حفت بالمکاره و ان النار حفت بالشهوات. و اعلموا انه ما من طاعه الله شىء الا یاتى فى کره و ما من معصیه الله شىء الا یاتى فى شهوه.
رسول گرامى فرموده: بهشت جاودان محفوف به ناملایمات و کارهایى است که خوشایند طبع آدمى نیست، اما گرد دوزخ را شهوات حیوانى و لذایذ کامرانى احاطه نموده است. سپس خود آن حضرت فرموده: هیچیک از اوامر الهى اطاعت نمىشود مگر با کراهت طبع و بىمیلى و هیچیک از معاصى باریتعالى انجام نمىپذیرد مگر با رغبت و میل طبع و خشنودى و شهوت.
مردم به طبع حیوانى و کشش غرایز کور و بىشعور در جلب لذایذ و اقناع تمایلات خویش طالب آزادى مطلق و بىقید و شرطند، مىخواهند شهوات خود را آنطور که میل دارند اقناع نمایند و از لذایذ برخوردار گردند اما آیین الهى در برنامهى انسان سازى، غرایز را تعدیل نموده و لذتخواهى و اعمال شهوات را محدود ساخته و مردم را از کامیابیهاى زیانبار و خلاف مصلحت برحذر داشته است. در این تضاد درونى و کشمکشهاى باطنى اغلب موارد، کم و بیش، طبیعت بر مصلحت غلبه مىکند، افراد زیادترى از پى ارضاى تمنیات خود مىروند و از اطاعت حضرت باریتعالى سرباز مىزنند و عدهى معدودى
مطیع کامل حضرت حقاند و دین خدا را به تمام معنى به کار مىبندند.
از آنچه مذکور افتاد کلام امام سجاد علیهالسلام که در مقام دعا در پیشگاه الهى عرض کرده بود روشن گردید:
و متعنى بهدى صالح.
بار الها مرا از هدایتى که صالح و شایسته و از هر نقص و عیبى مبرى باشد برخوردار فرما، هدایتى که متکى به مقررات ناشى از آداب و رسوم است شایستگى و صلاحیت کامل ندارد، زیرا اعمال ناروایى مثل زنده به گور کردن نوزادان دختر از آداب و رسوم جاهلیت بوده است. هدایتى که متکى به مقررات استبدادى باشد راهنمایى صحیح و شایسته نیست زیرا شخص مستبد در وضع مقررات، به منافع خود مىاندیشد نه به صلاح و سعادت مردم. مقررات و قوانین موضوعه در کشورهاى آزاد نیز سعادت انسانها را از جمیع جهات تامین نمىکند زیرا بعضى از قوانین که خواستهى مردم است از هواى نفس و تمایلات مضر آنان سر چشمه مىگیرد و آن نیز براى تعالى و تکامل آدمى زیانبار و مضر است. فقط هدایتى مىتواند تمام جهات را در نظر بگیرد و به سعادت واقعى و صلاح حقیقى منجر گردد که قانونگذارش ذات اقدس الهى باشد، چه آن ذات مقدس به تمام تمایلات انسان واقف است و تمام مصلحت آدمى را مىداند و تحت تاثیر هوى و تمایلات این و آن نیست. خداوند که وضع قانون مىکند متوجه جمیع مصالح است و هدایت صالح را به مردم ارائه مىنماید. هدایت قرآن شریف و همچنین هدایت رسول گرامى همان هدایت صالحى است که امام سجاد (ع) درخواست دارد و خداوند با کلمات خاصى صالح بودن هدایت قرآن و هدایت نبى معظم را خاطرنشان ساخته است.
در یک جا مىفرماید:
ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم.
این کتاب مقدس مردم را به استوارترین قوانین و محکمترین اساس، هدایت و راهنمایى مىنماید.
در جاى دیگر فرموده است:
هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق.
خداوند پیغمبر خود را براى هدایت مردم و ارائهى دین حق فرستاده است، یعنى دینى که مقرراتش بر وفق عقل و مصلحت و مایهى تعالى و تکامل تمام انسانهاست. انسان آگاه و بیداردل براى نیل به هدایت صالح باید در درجهى اول مجاهده کند و با سعى و کوشش راه کمال خود را بشناسد و به وظایف خویش در پیمودن آن راه واقف گردد. پس از آنکه راه صلاح و سعادت را شناخت در آن قدم بگذارد و با منتهاى جدیت آن را بپیماید و مدارج کمال را یکى پس از دیگرى احراز نماید. البته چنین انسان سعادتخواه و تعالىطلب هرگز راه کمالى را که یافته از دست نمىدهد و صراط مستقیم هدایت را ترک نمىگوید و آن را با کمال جدیت و استقامت مىپیماید و با راه دگرى تبدیل نمىکند و سرانجام با پیمودن آن راه به پیروزى نهایى و موفقیت بزرگ نایل مىگردد. قرآن شریف دربارهى این گروه فرموده است:
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون.
آنانکه گفتند: آفریدگار و مالک حقیقى ما خداوند است و بر این سخن ثابت و پایدار ماندند بر آنان هیچ بیم و اندوهى نخواهد بود.
عن على علیهالسلام قال: قلت یا رسول الله اوصنى، قال: قل ربى الله ثم استقم.
على علیهالسلام مىگوید: به رسول اکرم عرض کردم به من توصیه و سفارشى بنمایید. فرمود: بگو مالک من ذات اقدس الهى است و از پى این گفته پایدارى و استقامت کن.
کسانى که در صدر اسلام دعوت رسول گرامى را استجابت نمودند و به هدایت صالح و پاک الهى دست یافتند و عقیدهى پاک و مقدس خویش را به شرک و انحراف تعویض ننمودند سرانجام به پیروزى بزرگ نایل گردیدند و در پرتو استقامت و پایدارى خویشتن بسیارى از مردم جهان را به تعالیم حیاتبخش اسلام متوجه ساختند و موجبات رستگارى و سعادت آنان را فراهم آوردند.