شرح دعای مکارم الاخلاق(26 )
راغب مىگوید:
«و العزیز الذى یقهر و لا یقهر»
عزیز کسى است که مقهور و مغلوب مىکند اما خودش مقهور و مغلوب نمىگردد.
او آفریدگار تمام جهان هستى و مالک واقعى همهى عوالم وجود است، موجودات، آفریدهى او هستند و به جبر تکوینى مغلوب و مقهور او. افراد باایمان که خود را بنده و مخلوق او مىشناسند فقط او را مىپرستند و خود را ذلیل و مقهور او مىدانند و بس، و مقابل غیر خدا تن به ذلت و پستى نمىدهند و هرگز مقهور و مغلوب نمىشوند. اما در عز ظاهرى لازم نیست که شخص داراى عزت داراى رفعت روح و کرامت نفس باشد، ممکن است کسى از جهتى مورد عزت مردم واقع شود و عملا او را تکریم و احترام نمایند اما از نظر روحى زبون و فرومایه باشد و براى نیل به تمایلات نفسانى خویش و ارضاى غرایز به
ذلت تن دهد و پستى را بپذیرد و ارزش انسانى خود را از دست بدهد.
4. افراد باایمان و عزیزالنفس همواره از خدا درخواست دارند که در زمینهى عزت نفس دچار کجروى نشوند و به ذلت و زبونى گرایش نیابند زیرا عزت نفس مایهى تحکیم انسانیت و تقویت مکارم اخلاق است، و برعکس، ذلت و زبونى، شخصیت انسان را تضعیف مىکند و آدمى را به پستى و فرومایگى سوق مىدهد. اما در زمینهى عزت ظاهرى، مطلب به عکس است. امام سجاد (ع) در پیشگاه الهى عرض مىکند:
و لا تحدث لى عزا ظاهرا الا احدثت لى ذله باطنه عند نفسى بقدرها.
بار الها! براى من عزت و احترام آشکارى را در جامعه پدید نیاور جز آنکه در ضمیرم به اندازهى عز ظاهرى ذلت باطنى پدید آورى و مرا پیش خودم به همان مقدار خوار نمایى.
5. در عزت باطنى، شخص عزیزالنفس، خویشتن را عزیز مىدارد و بزرگوارى خود را حفظ مىکند، اما عزیز ظاهرى اختیار احترام و تکریمش در دست مردم است، ممکن است روزى فرا رسد که روش مخالفت در پیش گیرند و عزیز امروز را مورد تحقیر و اهانت قرار دهند.
6. انگیزهى افرادى که از پى عز باطنى و کرامت نفس مىروند احیاى انسانیت است ، اینان مىخواهند در دنیا بزرگوار زندگى کنند، انسان آزاد باشند، و به بردگى هوى و شهوات خود تن در ندهند، زبان به چاپلوسى و تملق این و آن نگشایند، و خود را ذلیل و خوار نسازند. اما کسانى که افراد را به ظاهر مورد عز و تکریم قرار مىدهند ممکن است به انگیزهى طمع یا ترس چنین کنند، یا عامل
دیگرى از علل مادى، آنان را به این کار واداشته باشد. در هر صورت این دو قسم عزت از نظر ارزش بسیار متفاوتاند.
امام سجاد (ع) پس از درخواست عز باطنى و کرامت نفس، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و لا تبتلینى بالکبر.
بار الها! به من عزت نفس و کرامت روح عطا فرما، اما به بیمارى کبر مبتلایم منما.
دعاى صیانت از کبر و بیمارى خودبزرگبینى، پس از عزت نفس از این جهت است که آدمى وقتى داراى کرامت نفس شد و به ارزش انسانى خویش واقف گردید شئون مادى و علائق دنیوى در نظرش کم ارج مىآید، به آنها بىاعتنا مىشود و خود را بزرگتر از آن مىداند که طوق اسارت دنیا را به گردن افکند و براى دست یافتن به تمنیات حیوانى و ارضاى غرایز، مرتکب گناه گردد و ارزش انسانى خود را تنزل دهد. اولیاى گرامى اسلام، علو همت و بزرگى روح افراد عزیزالنفس را در خلال روایات بیان نموده و نتیجه و اثر کرامت نفس را خاطرنشان ساختهاند.
عن على علیهالسلام قال: من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته.
کسى که از کرامت نفس برخوردار مىگردد شهوات نفسانى در نظرش خوار و ناچیز مىآید.
عن على بن الحسین علیهماالسلام قال: من کرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا.
امام سجاد (ع) مىفرمود: کسى که به بزرگوارى و کرامت
نفس و شخصیت روحانى نایل آمده است، دنیا و امور دنیوى در نزد او حقیر و ناچیز است.
قال امیرالمومنین علیهالسلام: من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه.
آن کس که به بزرگى و کرامت نفس خود باور آورده هرگز آن را با پلیدى گناه، پست و مرهون نمىکند.
ملاحظه مىفرمایید که عزت نفس و بزرگوارى معنوى، آدمى را به گونهاى مىسازد که پیرامون معصیت نمىگردد، به شهوات حیوانى و تمایلات نفسانى بىاعتنا مىشود و دنیا را با دیدهى پستى و تحقیر مىنگرد. اگر چنین انسانى در راه عزت نفس زیادهروى کند و به افراط گرایش یابد ممکن است رفته رفته مردم را نیز کوچک شمارد، نسبت به افراد جامعه بىاعتنا شود، و آنان را در موقع مراجعه و برخورد با دیدهى تکبر و تحقیر بنگرد. از این رو امام سجاد (ع) پس از درخواست عزت نفس متوجه خطر بزرگ تکبر مىشود و از پیشگاه باریتعالى درخواست مىکند که خدایا! در زمینهى عزت نفس مرا به کبر و خودبزرگبینى مبتلا منما. اما خطر عز ظاهرى و تکریم آشکار مردم اغفال شدن و گول خوردن است، یعنى انسانى که مورد تکریم مردم قرار مىگیرد ممکن است دچار اشتباه شود، عز و احترام آنان را امرى پایدار و دائمى تلقى نماید و گمان کند که وضع همیشه به همین منوال خواهد بود و بر اساس آن تصور ناصحیح دچار بلندپروازى شود، حد و ارزش خود را فراموش نماید و بر اثر این غفلت در معاشرت با مردم رفتار نادرستى در پیش گیرد. امام سجاد (ع) براى
مصون ماندن از این خطر درخواست مىکند: بار الها! براى من هرگز عز آشکارى را پدید نیاور جز آنکه به اندازهى همان عز و احترام ظاهرى، مرا در نفس خودم ذلیل و خوار نمایى تا موازنه و تعادل درون و برونم را حفظ کنم، حد واقعى خود را از یاد نبرم و روز احترام مردم، از مرز وظیفهشناسى و اخلاق تجاوز ننمایم. اگر در ایام عز آشکار، ذلت درونى تحقق نیابد و آن موازنه و تعادل سودمند برقرار نگردد روزى که مردم از اطراف عزیز ظاهرى پراکنده مىشوند او در نفس خود گرفتار پستى و خوارى مىگردد، خویشتن را حقیر و کوچک مىیابد، در این موقع خطر فساد اخلاق و اعمال، او را تهدید مىکند، ممکن است به کارهاى ناروا دست بزند و مردم از شر او در مضیقه و عذاب قرار گیرند.
عن ابى الحسن الثالث علیهالسلام قال: من هانت علیه نفسه فلا تامن شره.
امام هادى (ع) فرموده است: کسى که در باطن، گرفتار خوارى و حقارت نفس است از شر او ایمن نیستى و خویشتن را از کارهاى نارواى وى مصون و محفوظ مدان.
کسانى که در پرتو مجاهده و کوشش به عز باطنى و شرافت روحى نایل شدهاند، خویشتن را انسان واقعى ساختهاند، و از کرامت نفس و معالى اخلاق برخوردار گردیدهاند، خدمت به مردم را وظیفهى خود مىدانند و بدون منت، کارهاى بزرگى را انجام مىدهند و اعمال پرارج خویشتن را به حساب عز انسانى و شرافت نفس مىگذارند و این درسى است که مولى الموحدین، على ابن ابیطالب، آن انسان
بزرگ، به پیروان خود آموخته است.
ان مکرمه صنعتها الى احد من الناس انما اکرمت بها نفسک و زینت بها عرضک، فلا تطلب من غیرک شکر ما صنعت الى نفسک.
کار نیکى را که نسبت به یکى از افراد مردم انجام مىدهى بىگمان، خود را اکرام نمودهاى و با آن کار پسندیده شرافت نفس خویش را زینت بخشیدهاى، پس شکر عمل نیکت را که دربارهى خودت انجام دادهاى از غیر خودت طلب منما.
تعالى روح و کرامت خلق افراد شریفالنفس آنچنان در ضمیرشان اثر نیکو مىگذارد و روحیهى آنان را تغییر مىدهد که طرز تفکرشان با اندیشهى افراد عادى تفاوت بسیار دارد. اینان خدمتگزارى به مردم را از دیدگاه مخصوص به خود مىنگرند و بر وفق نگرشى که دارند عمل مىکنند.
عن على علیهالسلام قال: الکریم یرى مکارم افعاله دینا علیه یقضیه.
على (ع) فرموده: شخص کریم، کرایم اعمال خود را همانند دینى مىداند که بر ذمهى اوست و باید آن را ادا نماید.
عز و محبوبیت ظاهرى که بر اثر علل و رویدادهایى نصیب انسان مىشود از نعمتهاى خداوند است، کسى که از آن نعمت برخوردار مىگردد هر چند مدتش کوتاه باشد باید از آن نعمت قدرشناسى کند و به وظیفهى دینى و عقلى خود عمل نماید، توجه کند که این نعمت همانند دیگر نعمتهاى دنیا موقت و زودگذر است، از
ابتدا باید به فکر زوال آن نعمت باشد، از خداوند بخواهد که معادل عز ظاهرى، او را پیش نفس خودش کوچک و ذلیل نماید تا به موازات عز ظاهرى ذلت باطنى را در خود احساس کند و این دو به موازات یکدیگر در وجودش استقرار یابند، چنین عزى که در کنارش احساس ذلت است مایهى غرور نمىشود و همواره به خاطر دارد که ممکن است با یک تحول کوچک وضع دگرگون گردد و عز ظاهرى به ذلت باطنى مبدل شود.
اى دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
در برومندى ز قحط برگ و بار اندیشه کن
از نسیمى دفتر ایام بر هم مىخورد
از ورق گردانى لیل و نهار اندیشه کن
علاوه بر دعا باید عقل را به کار اندازد، مالاندیش و روشنبین باشد، از نیروى خرد، آنطور که باید، استفاده کند، و با راهنمایى آن خط مشى خود را در ایام عز ظاهرى ترسیم نماید.
عن على علیهالسلام قال: کفاک من عقلک ما اوضح لک سبل غیک من رشدک.
على (ع) فرموده است: عقل واقعنگر که راههاى هدایت و ضلالت را در مسیرت روشن مىکند و حق را به تو ارائه مىنماید ترا کفایت مىکند.
عقل به عزیز ظاهرى مىگوید در ایام عزت، هر قدر مىتوانى نسبت به مردم متواضع باش و با فروتنى بذر دوستى و محبت در دل آنان بیفشان، عقل مىگوید از فرصت محبوبیت استفاده کن، به مردم
احسان نما، حوایجشان را برآور، مشکلاتشان را حل کن، و موجبات آسایش فکر و رفاه آنان را فراهم بنما. عقل مدبر و مالاندیش مىگوید اگر خدمتى براى مردم انجام دادى به رخشان مکش، منت بر سرشان مگذار، آبروى آنان را مبر، و با این کار ناروا عمل خود را باطل منما، و خلاصه، عزیز ظاهرى باید با دلالت و راهنمایى عقل روشنبین قدم بردارد تا در آینده دچار ندامت نشود.
عن على علیهالسلام قال: ادل شىء على غزاره العقل حسن التدبیر.
على (ع) فرموده است: بهترین دلیل بر روشنبینى عقل، تدبیر و مالاندیشى است.