شرح دعای مکارم الاخلاق(21 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و اجر للناس على یدى الخیر و لا تمحقه بالمن.
به خواست خداوند این عبارت از دعاى «مکارمالاخلاق» موضوع سخنرانى امروز است. امام سجاد (ع) از پیشگاه خدا درخواست مىکند. بار الها! خیر و خوبى را به دست من براى مردم جریان ده و آن را با منت گذاردن بر سرشان محو و باطل منما.
در این عبارت دو مطلب آمده است: مطلب اول آنکه خیر انسان باید به مردم برسد و مطلب دوم آنکه خیر را با منت گذاردن به آنان نابود نکنیم و از بین نبریم. نکتهاى که به موقع است قبل از آغاز بحث، تذکر داده شود این است که اگر کسى یک یا چند بار در طول یک ماه صدقه بدهد عمل خیر انجام داده، ولى آن را صدقهى جاریه نمىگویند. صدقهى جاریه تاسیس یک اثر خیرى است که نفعش جریان داشته باشد و خیرش پیوسته عاید مردم گردد. کسى که ملک پرقیمتى را وقف کند که از درآمد آن همه روزه صد گرسنهى فقیر را سیر کنند یا درمانگاهى تاسیس نماید که مرضاى بىبضاعت در آن
مورد معاینه قرار گیرند و به آنان داروى رایگاه داده شود یا قناتى حفر کند که اهالى یک محل، به طور مستمر، از آب آن مشروب گردند و از این قبیل کارها که پیوسته نفعش عاید مردم مىشود، در اسلام، صدقهى جاریه خوانده شده است. امام (ع) که از خداوند جریان خیر را براى مردم به دست خود تمنى مىکند شاید از این نظر باشد که مىخواهد بگوید: بار الها! در طول زندگیم وسایل را به گونهاى مهیا فرما که خیر من به طور مستمر عاید مردم شود و هرگز منقطع نگردد. پیش از آنکه دربارهى خیر و نیکوکارى نسبت به مردم و ارزش انسانى و اسلامى آن توضیح داده شود، لازم است براى تبیین و تشریح مطلب مقدمهاى به عرض شنوندگان محترم برسد.
تمایلاتى که در ما وجود دارد دو گروه است: یک گروه، تمایلات حیوانى است و یک گروه تمایلات انسانى. تمایلات حیوانى آن چیزهایى است که مشترک بین ما و حیوانات است، تمایل به غذا، تمایل به آب، تمایل به خواب، تمایل به بازى، تمایل جنسى، تمایل به غضب و انتقامجویى، تمایل تفوقطلبى، تمایل در حب اولاد، و امثال اینها. این تمایلات را حیوانات هم دارند و ما هم داریم. وجود این تمایلات، ضرورت زندگى است. یکى از این تمایلات اگر نباشد باید گفت یکى از پایههاى اساسى زندگى نیست. با اینکه این تمایلات براى زندگى ضرورى است اما افتخار بشر نیست. تمایل به غذا ضرورت دارد، اما معیار افتخار نیست، خوابیدن و استراحت براى رفع خستگى ضرورت دارد و فقدان آن منجر به مرگ مىشود اما افتخار انسانیت نیست، حب اولاد لازمهى تربیت اولاد است و مادر به مهر و محبت، آن همه مصائب را تحمل مىکند اما حب اولاد، افتخار انسان نیست. بنابراین، گروه تمایلات
حیوانى در وجود انسان براى امرار زندگى، واجب و لازم و قطعى و ضرورى است، اما معیار بزرگى و بزرگوارى نیست.
در کنار تمایلات حیوانى تمایلات عالى انسانى وجود دارد. این تمایلات عالى انسانى به هر نسبتى که پیشروى کند و تحقق زیادترى بیابد انسانیت، بیشتر شکوفا مىشود و افتخار براى انسان بیشتر خواهد بود. تمایلات انسانى از قبیل 1. اداى امانت، 2. وفاى به عهد، 3. انصاف، 4. عدالت، 5. احسان، 6. دگردوستى، و امثال این امور که خیلى هم معدود و محدودند. هر کدام از این صفات، یک پایهى اصولى در تعالى بشر است.
اکنون روى احسان و روى دگردوستى به اعتبار جملهاى از صحیفهى سجادیه که مورد بحث امروز است تکیه مىشود. ملاحظه بفرمایید در مسئلهى دگردوستى. این صفت در مقابل خوددوستى است. خوددوستى را تمام حیوانات، حتى حشرات، هم دارند، مثلا مگس، پشه، این دو حشرهى ناچیز هم خوددوستى دارند، در تابستان به صورت شما نشسته، همین که دستتان نزدیک آمد احساس خطر مىکند و فورا فرار مىنماید، چرا؟ زیرا به خودش و زندگیش علاقه دارد. یک بچهماهى کوچک در آب تا دستتان به حوض دراز مىشود فرار مىکند، اینها خوددوستى دارند و این خوددوستى را ما هم داریم و حیوانات هم دارند ولى هیچیک از این تمایلات حیوانى معیار عظمت و بزرگى انسان نیست، معیار بزرگى و عظمت انسان، دگردوستى است و به هر نسبت که دگردوستى، در یک جامعه تقویت شود و علاقهى به مردم و حفظ لزوم خدمتگزارى به مردم تقویت گردد، دلالت دارد بر اینکه انسانیت رشد بیشترى کرده و بشر قدمهاى بلندترى به سوى تعالى و تکامل برداشته است. امام موسى بن جعفر علیهماالسلام
فرموده است:
ان اهل الارض لمرحومون ما تحابوا و ادوا الامانه و عملوا الحق.
مردم روى زمین تا وقتى که یکدگر را دوست بدارند، اداى امانت کنند و بر طریق حق قدم بردارند و عمل نمایند مورد ترحم و تفضل ذات اقدس الهى هستند.
ملاحظه مىکنید که در این حدیث، حضرت موسى بن جعفر از اهل کرهى زمین، صرفنظر از عقاید مذهبى و روشهاى دینى سخن مىگوید، یعنى اگر این سه مطلب، که شان انسانیت است، یکى دگردوستى، آن دگر اداى امانت، و سوم قدم برداشتن به راه حق و درستى، این سه صفت که در جامعهى بشرى موجود باشد استحقاق تفضل و عنایت الهى را دارند و همواره مورد رحمتاند. همین سخن امام (ع) است که سعدى به صورت نظم آورده:
بنىآدم اعضاى یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بىغمى
نشاید که نامت نهند آدمى
بشر دوستى آدمى را وامىدارد که به بیماران بىبضاعت کمک کند، به افتادگان دستگیرى نماید، عناصر گرسنه را سیر کند و افراد یتیم را مورد نوازش قرار دهد و از این قبیل اعمال خیرخواهانهى انسانى.
على (ع) موقعى که مالک اشتر را مامور مصر مىنماید و حکومت آن کشور پهناور را به وى مىسپارد دستورهاى لازم را ضمن عهدنامهى مبسوطى که مرقوم فرموده، به وى مىدهد و در اوایل نامه از
بشردوستى و محبت سخن مىگوید و توصیه مىکند که این سجیهى انسانى را دربارهى تمامى مردم از مسلمان و غیرمسلمان رعایت بنماید.
و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان: اما اخ لک فى الدین، او نظیر لک فى الخلق.
مالک! دلت را مهیا کن تا با رحمت و محبت و یا لطف و مهربانى با مردم برخورد نمایى. مبادا همچون درندهاى که خوردن شکار خویش را مغتنم مىشمارد با آنان مواجه گردى چه آنکه مردم مصر دو گروهاند: یا از نظر دینى برادر تو هستند، یا از جهت آفرینش و خلقت همانند تو، و در هر دو صورت، انساناند و باید با روش انسانى با آنان معامله نمایى.
در روایت دیگر، مامور دیگرى را مخاطب ساخته و فرموده است:
عامل سائر الناس بالانصاف و عامل المومنین بالایثار.
رفتارت با همهى مردم براساس انصاف باشد و با برادران دینیت از روش خودگذشتگى و ایثار استفاده کن.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: الخلق عیال الله فاحب الخلق الى الله من نفع عیال الله و ادخل على اهل بیت سرورا.
امام صادق (ع) فرموده است: مردم رزقخوار خدا هستند و موونه آنان به عهدهى اوست. محبوبترین خلق کسى است که به روزىخواران خدا نفعى برساند و اهلبیتى را خوشحال و مسرور
نماید.
احسان نمودن و نفع رساندن به بندگان خدا لازمهى دگردوستى و انسانیت است و این مهم در اسلام، پسندیده و ممدوح شناخته شده، ولى مهمتر از احسان مالى رفع ظلم و اقامهى عدل و انصاف دربارهى آنان است، خواه شخص مورد ستم مسلمان باشد یا غیر مسلمان. رسول گرامى در این باره فرموده است:
من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.
کسى که بشنود شخص مظلومى فریاد مىزند و مسلمانان را به یارى مىطلبد اگر صداى استغاثهى او را بشنود و به یاریش نرود مسلمان نیست.
از مواردى که حقوق انسانى باید رعایت شود دربارهى همسایگان است و رسول اکرم در این باره چنین فرموده است:
الجیران ثلثه: منهم من له ثلثه حقوق: حق الاسلام و حق الجوار و حق القرابه: و منهم من له حقان: حق الاسلام و حق الجوار. و منهم من له حق واحد و الکافر له حق الجوار.
همسایگان سه قسماند: قسمى داراى سه حقاند: حق اسلام، حق همسایگى، و حق قرابت. قسمى داراى دو حقاند: یکى حق اسلام و آن دیگر حق همسایگى. و بعضى داراى یک حقاند، و همسایهى کافر از این قسم است و حق همسایگى دارد.
تا اینجا روایاتى راجع به عدل و انصاف، نیکى و احسان، و رحمت و محبت دربارهى عموم مردم از نظر دگردوستى و انسانیت معروض افتاد. اینک چند حدیث دربارهى روابط مسلمانان با هم و
خدمت آنان به یکدیگر ذکر مىشود.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: انما المومنون فى تراحمهم و تعاطفهم بمنزله الجسد الواحد اذا اشتکى عضو تداعى له سائر الجسد بالحمى و السهر.
رسول اکرم فرموده است: مومنین در مقام رحمت و عطوفت نسبت به یکدیگر به منزلهى یک جسدند، وقتى یک عضو از جسد بیمار شود سایر اعضاى آن همانند او تبدارى و شببیدارى دارند و در غم و مصیبت او شریکند.
معلى بن خنیس که از اصحاب امام صادق (ع) است از آن حضرت سوال کرد که حق مسلمان بر مسلمان چیست. حضرت فرمود: من بر تو خائفم، مىترسم حقوق را بدانى و عمل ننمایى. معلى اظهار امید کرد که به قوهى الهى عمل نمایم. آنگاه امام حقوقى را شمرد که بعضى از آنها در اینجا ذکر مىشود:
قال: ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسک و تکره له ما تکره لنفسک و ان تجتنب سخطه و تتبع مرضاته و تطیع امره و ان تعینه بنفسک و مالک و لسانک و یدک و رجلک و ان تکون عینه و دلیله و مرآته و ان لا تشبع و یجوع و لا تروى و یظما و لا تلبس و یعرى.
امام (ع) فرمود: آسانترین حق مسلمان این است که آن را که براى خود دوست مىدارى براى او دوست دارى و آن را که خود میل ندارى براى او بىمیل باشى و اینکه او را خشمگین نکنى، رضایش را جلب نمایى، و دستورش را به کار بندى، و اینکه او را با نفست، با مالت، به زبانت، و با دست و پایت یارى نمایى، و اینکه تو به منزلهى
چشم او، راهنماى او، و آیینهى او باشى، چنین نباشد که تو سیر باشى و او گرسنه، تو سیراب باشى و او تشنه، و تو پوشیده باشى و او برهنه.
خلاصه اینکه مواسات مسلمانان با یکدیگر و دگردوستى آنان نسبت به هم آنقدر در اسلام مهم است که در بعضى از روایات رسول گرامى آمده است که: مسلمان متمکن اگر نسبت به همسایهى خود که تهیدست و فقیر است بىتفاوت باشد از اسلام واقعى برخوردار نیست و در اینجا به بعضى از آن روایات اشاره مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ما آمن بى من بات شبعانا و جاره جائع.
آن کسى که خودش شب سیر بخوابد و همسایهى او گرسنه باشد به من ایمان نیاورده است.
و عنه صلى الله علیه و آله: ما آمن بى من بات کاسیا و جاره عار.
و نیز فرموده است: آن کس که خودش با لباس باشد و شب را پوشیده بگذراند و همسایهى او برهنه باشد به من ایمان نیاورده است.
و عنه صلى الله علیه و آله: لیس من المومنین الذى یشبع و جاره جائع الى جنبه.
رسول اکرم مىفرمود: آن انسان مسلمانى که خودش سیر و همسایهاش در کنار او گرسنه باشد از گروه مومنین و پیروان واقعى قرآن شریف نیست.