تنزیل نور


ساعت 12:17 عصر سه شنبه 87/11/29

 شرح دعای مکارم الاخلاق(20 )

تذلل و عبودیت در پیشگاه الهى موجب طاعت و فرمانبرى از اوست و اطاعت از اوامر باریتعالى مایه‏ى عز و محبوبیت است. بندگى و اطاعت از هواى نفس آدمى را به راه گناه سوق مى‏دهد و گناه مایه‏ى خوارى و ذلت گنهکار است، راه رهایى از ذلت گناه بازگشت به سوى خداوند و اطاعت از اوامر ذات مقدس اوست. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: من اراد عزا بلا عشیره و غنى بلامال و هیبه بلاسلطان فلینتقل عن ذل معصیه الله الى عز طاعته. 

امام صادق (ع) فرموده: کسى که مى‏خواهد بدون داشتن عشیره و فامیل در جامعه عزیز باشد، آن کس که مى‏خواهد بدون 

داشتن ثروت و مال غنى و بى‏نیاز باشد، آنکه مى‏خواهد بدون دارا بودن سلطه و قدرت واجد هیبت و ابهت باشد باید از محیط ذلت گناه به فضاى نورانى اطاعت از باریتعالى منتقل گردد. 

از آنچه معروض افتاد جمله‏ى «و عبدنى لک» که در دعاى امام سجاد (ع) آمده و موضوع قسمتى از سخنرانى امروز بود روشن شد. 

در جمله‏ى بعد، امام در پیشگاه حضرت باریتعالى عرض مى‏کند: 

و لا تفسد عبادتى بالعجب. 

بار الها! عبودیت و تذلل مرا با عجب که از خطرناکترین حالات نفسانى است فاسد و بى‏اثر منما. 

در سخنرانى گذشته، رابطه‏ى عزت نفس با کبر توضیح داده شد. 

در این سخنرانى هم لازم است رابطه‏ى عجب با عبودیت تبیین گردد. 

العجب فى العباده استعظام العمل الصالح و استکباره و ان یرى المعجب نفسه خارجا عن حد التقصیر و هذا هو العجب المفسد للعباده. 

عجب در عبودیت و بندگى عبارت از این است که شخص معجب، عبادت خود را عظیم بشمرد و آن را مهم و بزرگ به حساب آورد و خویشتن را از حد تقصیر خارج پندارد و تصور کند که هیچ کمبودى در عبادات و اعمال صالحه‏ى خود ندارد، و این حالت روانى، آن عجبى است که به موجب روایات اولیاى اسلام فاسد کننده‏ى عمل است. 

عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم: لیس عبد یعجب بالحسنات الا 

هلک. 

رسول اکرم فرموده است: هیچ بنده‏اى نیست که از حسنات و اعمال نیک خود عجب پیدا کند مگر اینکه دچار هلاکت مى‏شود. 

عن على علیه‏السلام قال: سیئه تسوءک خیر عندالله من حسنه تعجبک. 

على (ع) فرموده است: گناهى که ترا آزار دهد و مایه‏ى رنج و ناراحتى درونیت گردد در پیشگاه الهى بهتر از کار خوبى است که باعث غرورت شود و ترا به عجب وادارد. 

کسى که در راه بندگى خداوند قدم برمى‏دارد و فرایض خویش را انجام مى‏دهد اگر داراى ظرفیت معنوى و اندیشه‏ى ایمانى نباشد ممکن است خویشتن را با افراد گناهکار مقایسه کند و احساس برترى و تفوق نماید، با خود بگوید: این منم که در صف پاکان و نیکان قرار دارم و به اتکاى اعمالى که انجام مى‏دهم مستحق بهشت جاودانم، اما گناهکاران داراى نقطه‏ى اتکایى نیستند و باید حتما معذب شوند. همین طرز تفکر غرورآمیز مى‏تواند مایه‏ى سقوطش گردد و حسناتش فاسد شود مگر آنکه به خود آید و خویشتن را اصلاح کند. در این باره روایت جالبى از امام صادق (ع) است که به عرض مى‏رسانم: 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: دخل رجلان المسجد، احدهما عابد و الاخر فاسق. فخر جامن المسجد و الفاسق صدیق و العابد فاسق، و ذلک انه یدخل العابد المسجد مدلا بعبادته یدل بها فتکون فکرته فى ذلک، و تکون فکره الفاسق فى التندم على فسقه و یستغفر الله عز و جل 

مما صنع من الذنوب. 

امام صادق (ع) فرمود: دو نفر مرد وارد مسجد شدند، یکى عابد و آن دیگر فاسق. هر دو از مسجد خارج شدند در حالى که مرد فاسق، مومنى بود واقعى و در ایمانش راستگو، و عابد مردى بود فاسق، براى آنکه وقتى وارد مسجد شدند عابد در عبادات خود گرفتار عجب بود و به عمل خود آنچنان اتکا داشت که فکر مى‏کرد نجات و رستگارى براى اوست، ولى در اندیشه‏ى مرد فاسق ندامت و پشیمانى از گناهانش بود و نظر او این بود که از خدا بخواهد تا او را بیامرزد و مشمول عفو و رحمت خود قرار دهد. 

ملاحظه مى‏کنید که عبودیت و بندگى خداوند در خطر عجب و غرور است و افرادى که به فرایض الهى عمل مى‏کنند اگر مواظب انحرافات فکرى و اندیشه‏هاى باطل خود نباشند ممکن است جمیع اعمالشان باطل شود و از نتیجه‏ى عمل به کلى محروم بمانند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: اوحى الله تعالى الى داود: یا داود! بشر المذنبین و انذر الصدیقین. قال: کیف ابشر المذنبین و انذر الصدیقین؟ قال یا داود! بشر المذنبین بانى اقبل التوبه و اعفو عن الذنب، و انذر الصدیقین ان یعجبوا باعمالهم فانه لیس عبد یعجب بالحسنات الا هلک. 

رسول اکرم فرمود: خداوند به داود وحى فرستاد که اى داود! به گناهکاران مژده بده و مومنین راستین و پاک را اعلام خطر کن. عرض کرد بار الها! چگونه به عاصیان مژده دهم و صدیقین را انذار نمایم؟ فرمود: به معصیت‏کنندگان مژده بده که من توبه را قبول 

مى‏کنم و گناه را مى‏بخشم، و صدیقین را بترسان از اینکه بر اثر حسناتى که انجام داده‏اند دچار عجب شوند، چه هیچ بنده‏اى نیست که به حسنات خود معجب گردد الا اینکه هلاک خواهد شد. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: العجب کل العجب ممن یعجب بعمله و هو لا یدرى بما یختم له. فمن اعجب بنفسه و فعله فقد ضل عن نهج الرشاد و ادعى ما لیس له. 

امام صادق (ع) فرموده است: عجب تام و تمام از کسانى که به عمل خود اعجاب مى‏کنند و مغرور مى‏شوند با آنکه نمى‏دانند پایان کارشان چگونه خواهد بود. کسى که به خودش و به عمل خوبش معجب شود از صراط مستقیم هدایت گمراه شده و ادعا نموده چیزى را که فاقد آن است. 

امام سجاد (ع) آنقدر، خودبینى و عجب در زمینه‏ى عبادات را خطرناک مى‏داند که از پیشگاه الهى درخواست مى‏کند: 

و لا تفسد عبادتى بالعجب افساد الشى‏ء اخراجه عن ان ینتفع به. 

فاسد نمودن چیزى عبارت از آن است که آن چیز را از فایده و نفعى که باید از آن عاید گردد خارج سازیم و از بهره بیندازیم. امام عرض مى‏کند: بار الها! عبادت مرا با عجب و غرور فاسد مکن و مرا از فواید آن بى‏نصیب مفرما. 

ناگفته نماند که خودبینى و عجب، نه تنها در عبادات اثر بد مى‏گذارد و آنها را فاسد مى‏کند بلکه در سایر امور مانند علم، اخلاق، درک حقایق، فکر واقع بین، مشاوره با دگران، و سایر امور اجتماعى و شئون زندگى نیز اثر بد دارد و آدمى را از فعالیت صحیح باز مى‏دارد، 

نیروى خرد را تضعیف مى‏کند و موجبات انحطاط آن را فراهم مى‏آورد. 

من کلمات على علیه‏السلام قال: اعجاب المرء بنفسه یدل على ضعف عقله. 

على (ع) فرموده است: اینکه آدمى به نفس خود معجب شود و خودبین گردد و گمان کند که هر چه مى‏گوید و عمل مى‏کند دور از خطا و بر وفق واقع است دلالت دارد که عقلش ناتوان گردیده و فروغ خردش به ضعف و سستى گراییده است. 

اگر پاکان و نیکان در عبادت دچار عجب شوند، خود را از پروردگار طلبکار مى‏پندارند و مى‏خواهند با اعمال خود بر خداوند منت گذارند، اگر عالم با عملى که دارد دچار عجب شود از آن پس دنبال علم نمى‏رود و آن را که نمى‏داند از عالمتر از خود نمى‏پرسد و در جهل و نادانى باقى مى‏ماند، اگر کسى در کارهاى اجتماعى معجب شود با دیگران مشورت نمى‏کند و از پى اندیشه‏ى خطاى خود مى‏رود و زیان مى‏بیند. گاهى شخص گناهکار در اعمال نارواى خود دچار اعجاب مى‏شود و چنان به خواب غفلت فرومى‏رود که گمان مى‏کند اعمالش صحیح و بر وفق واقع و حقیقت است، از این رو به فکر اصلاح خود نمى‏افتد و لکه‏هاى گناه را از صفحه‏ى اعمال خود برطرف نمى‏نماید. 

عن على بن سهیل عن ابى‏الحسن علیه‏السلام قال: سالته عن العجب الذى یفسد العمل. فقال: العجب درجات، منها ان یزین للعبد سوء عمله فیراه حسنا فیعجبه و یحسب انه یحسن صنعا، و منها ان یومن 

العبد بربه فیمن على الله عز و جل و لله علیه فیه المن. 

على بن سهیل مى‏گوید از حضرت رضا (ع) درباره‏ى عجبى که عمل را فاسد مى‏کند سوال نمودم. در پاسخ فرمود: عجب داراى مراتب و درجاتى است، یک قسم آن این است که عمل بد آدمى در نظر خودش خوب جلوه کند و آن را نیکو پندارد و بر اثر آن دچار اعجاب و خودبینى شود، و قسم دیگر آن، این است که افراد باایمان از عبادات خود دچار عجب شوند، خویشتن را از عذاب الهى در ایمنى پندارند و تصور کنند که با عبادات خود بر خداى منت دارند یا آنکه خداوند بر آنان منت دارد. 

رسول گرامى سه صفت مذموم را عامل هلاکت و تباهى معرفى فرموده و مسلمانان باید در خود مطالعه کنند و اگر به آن سه صفت یا یکى از آنها مبتلا هستند هر چه زودتر خود را اصلاح نمایند و خویشتن را از خطر برهانند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم: ثلاث مهلکات: شح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بنفسه. 

پیمبر اسلام سه خلق بد را مایه‏ى هلاک افرادى که به آنها مبتلا هستند معرفى نموده: اول بخلى که شخصى بخیل مطیع آن باشد، دوم هواى نفسى که آدمى از فرمانش پیروى نماید، و سوم آنکه شخص خود را و همچنین کارهاى خود را با چشم غرور و اعجاب بنگرد. اولیاى گرامى اسلام همواره مراقب اصحاب و دوستان خود بودند و اگر در پاره‏اى از مواقع بر اثر پیشامدى ممکن بود دچار عجب و خودبینى شوند تذکر مى‏دادند و آنان را از خطر سقوط اخلاقى 

محافظت مى‏نمودند و در اینجا عمل دو نفر از ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام که در یک حدیث آمده به طور نمونه ذکر مى‏شود: 

قال البزنطى: بعث الى الرضا علیه‏السلام بحمار له فجئته الى حرباء فمکثتها عامه اللیل معه ثم اوتیت بعشاء. فلما اصبت من العشاء قال: ما ترید؟ اتنام. قلت: بلى جعلت فداک. فطرح على الملحفه و الکساء. ثم قال: بیتک الله فى عافیه و کنا على سطح. فلما نزل من عندى قلت فى نفسى: قد نلت من هذا الرجل کرامه مانالها احد قط. فاذا هاتف یهتف بى: یا احمد! و لم اعرف الصوت حتى جاءنى مولى له. فقال: اجب مولاى. فنظرت فاذا هو مقبل الى، فقال: کفک. فنا ولته کفى. فعصرها، ثم قال: ان امیرالمومنین علیه‏السلام اتى صعصعه بن صوحان عایدا له. فلما اراد ان یقوم من عنده قال: یا صعصعه بن صوحان! لا تفتخر بعیادتى ایاک و انظر لنفسک، و کان الامر قد وصل الیک و لا یلهینک الامل. استودعک الله. 

بزنطى از اصحاب على بن موسى الرضا علیهماالسلام بود. مى‏گوید: شبى حضرت رضا درازگوش خود را براى من فرستاد که به محضرش شرفیاب شوم. در محلى به نام حرباء حضورش رسیدم. تمام شب را با آن حضرت بودم. بعد شام آوردند و پس از صرف شام به من فرمود مى‏خوابى؟ عرض کردم بلى. دستور داد بستر آوردند. حضرت برخاست تا از بام به زیر رود. فرمود: خداوند شبت را با عافیت بگذراند. وقتى حضرت رفت با خود گفتم: من امشب از این بزرگمرد به کرامتى دست یافتم که هرگز احدى به آن نایل نشده است. ناگاه صدایى را شنیدم که گفت : اى احمد! و ندانستم که 

صاحب صدا کیست. چون نزد من آمد دیدم یکى از خدمتگزاران امام است. به من گفت: مولاى خود را اجابت کن. برخاستم که از پله‏هاى بام به زیر روم. دیدم که امام از پله‏ها بالا مى‏آید. چون به من رسید فرمود: دستت را بیاور. پیش آوردم. دستم را گرفت و فشرد، سپس فرمود: صعصعه بن صوحان از اصحاب على (ع) بود. بیمار شد، حضرت به عیادتش رفت. وقتى خواست از نزد او برخیزد فرمود: اى صعصعه! عیادت مرا مایه‏ى افتخارت قرار ندهى. در فکر خودت باش. چون ممکن بود بزنطى هم از پذیرایى آن حضرت دچار عجب شود، به وى فرمود: هم اکنون جریان صعصعه براى تو پیش آمده است، مواظب باش که آرزو غافلت نکند و اندیشه‏ى عجب در تو راه نیابد. سپس امام علیه‏السلام از بزنطى خداحافظى نمود و او را به حال خود گذارد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    1
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188093

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::