شرح دعای مکارم الاخلاق(17 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و اعزنى و لا تبتلینى بالکبر
امام سجاد (ع) در این دو جمله از دعاى «مکارمالاخلاق» که به خواست خدا موضوع بحث امروز است به پیشگاه خداوند عرض مىکند: بار الها! موجبات عزت نفس و رفعت معنویم را، که لازمهى افراد باایمان است، فراهم نما و مرا از تکبر و خودبزرگ بینى منزه و محفوظ دار. قرآن شریف فرموده است:
لله العزه و لرسوله و للمومنین.
عزت براى خداوند است و براى پیمبر خداست و براى افراد باایمان است.
راغب در مفردات مىگوید:
العزه حاله مانعه للانسان من ان یغلب.
یعنى «عزت» که کلمهى بزرگى است و در قرآن آمده همان حالت ترفع و بلندى روح است که نمىگذارد انسان، مغلوب و مقهور
چیزى شود و دچار ذلت و گرفتارى آن گردد. کسانى که در مقابل ثروتاندوزى و به دست آوردن مال، یا براى نیل به قدرت و مقام، یا براى طمع داشتن به اموال و ثروتهایى که در دست مردم است، یا در مقابل شهوات و تمایلات نفسانى مقهور و مغلوب و ذلیلاند و شخصیت خود را از دست مىدهند فاقد عزتاند، زیرا در مقابل یکى از اینها شکست خورده و خوار گشتهاند. عزت براى آن انسان آزادهاى است که خود را در مقابل هیچ یک از تمایلات نفسانى و عناوین مادى مقهور و اسیر و زبون نبیند، آزاد زندگى کند و با سربلندى امرار حیات نماید. چنین انسانى را مىتوان «عزیزالنفس» دانست و الا بندگان هوى و هوس نمىتوانند داراى عزت نفس باشند و قادر نیستند که هدف قرآن مقدس را در وجود خود تحقق بخشند.
عن على علیهالسلام قال: عبد الشهوه اذل من عبد الرق.
على (ع) مىفرماید: کسى که بنده و مطیع بىقید و شرط غریزهى جنسى یا دیگر شهوات نفسانى خویشتن است و نمىتواند از اقناع غیرمشروع آنها خود را نگاه دارد، از بردهى زرخرید ذلیلتر است.
چنین انسانى قادر نیست به مقام رفیع عزت نفس دست یابد و خود را مصداق واقعى افراد باایمان واجد عزت نفس بنماید. عزت واقعى براى کسانى است که از تذلل در مقابل غیر خدا بپرهیزند و از بندگى مخلوق اجتناب نمایند، فقط خداى را معبود خویش بشناسند و تمام تذلل و تضرع خود را در پیشگاه او ابراز نمایند که این عالیترین مقام عزت نفس براى اولیاى الهى است. از جملهى مناجاتهاى على (ع) در پیشگاه قادر متعال این بود که مىگفت:
الهى کفى بى عزا ان اکون لک عبدا و کفى بى فخرا ان تکون لى ربا.
براى من این عزت کافى است که بندهى تو باشم و این افتخار هم کافى است که تو مالک من باشى.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال لرجل: اعلم انه لاعز لمن لا یتذلل لله تبارک و تعالى و لا رفعه لمن لا یتواضع لله عز و جل.
امام صادق (ع) به مردى فرمود: کسى که در پیشگاه خداوند تذلل و خضوع ننماید عزت و بزرگى ندارد و آن کس که در مقابل حضرت حق تواضع و فروتنى نمىکند رفعت و بلندى مقام ندارد.
در آیهاى که در اول بحث مذکور افتاد، آمده است: عزت براى خداوند است، رفعت براى پیامبر است، و سرافرازى براى مومنین. اما مىدانیم که عزت خداوند که آفریدگار عالم و مالک واقعى تمام جهان هستى است با عز مخلوق تفاوت اساسى دارد: او غالب و قاهر بر همهى موجودات و مخلوقات است اما خودش مغلوب و مقهور موجودى نیست، همهى موجودات به او احتیاج دارند و او غنى بالذات است و به احدى نیاز ندارد.
یا ایها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحمید.
اى مردم! همهى شما نیازمند به خداوند بزرگید اما خداوند، غنى مطلق و بىنیاز است.
کمال باریتعالى این است که عزتش خالى از ذل و غنایش منزه و برکنار از فقر است. این مطلب به صورت دعا در کلمات رسول گرامى آمده است:
یا من هو عزیز بلا ذل، یا من هو غنى بلا فقر.
اى خداوندى که عزتت خالى از ذلت است، اى پروردگارى که غنایت مبرى از فقر است: این کمال الهى است. اما کمال بشر در این است که هرگز خدا را فراموش نکند و نیازمندى خویشتن به ذات اقدس او را از یاد نبرد، و این مطلب نیز در سخنان پیشواى بزرگ اسلام به صورت دعا آمده است:
اللهم اغننى بالافتقار الیک و لا تفقرنى بالاستغناء عنک.
بار الها مرا به اینکه دائما به تو محتاج باشم غنى و بىنیاز دار و مرا از اینکه خود را مستغنى از تو بدانم دچار فقر و بدبختى مکن.
درخواست عزت از پیشگاه خداوند به معناى طلب توفیق و تسبیب اسباب در راه رسیدن به عزت نفس و علو فکر است، یعنى دعاکننده مىخواهد بگوید: اى خداوندى که خود عزیز واقعى هستى و بر جمیع عوالم وجود سلطه دارى، اى پروردگارى که قادرى و همهى مخلوقات مقهور تو هستند و بر تمام موجودات غلبه مىکنى و هرگز مغلوب نمىشوى، بر من منت بگذار و موفقم نما که داراى قوت نفس و قدرت اراده شوم تا بتوانم در مقابل تمنیات ذلت بار مقاومت کنم و به حول و قوهى تو عز ایمانى خویش را که مایهى سربلندى دنیا و آخرت است نگاهدارى بنمایم. لازم است توضیح داده شود که درخواست توفیق از پیشگاه الهى زمانى بر وفق موازین شرع مقدس و نظام علت و معلول خلقت است که درخواست کننده براى تحقق بخشیدن به موضوع مورد تمنى خود نیت قطعى و عزم ثابت داشته باشد و بدون تصمیم درونى، دعاى توفیق نابجا و بىمورد است، مثلا شخص محصل زمانى
مىتواند در راه تحصیل علم و نیل به مدارج کمال دانش از پیشگاه خداوند درخواست توفیق نماید که در باطن به درس خواندن مصمم و داراى ارادهى جدى باشد. آن کس که در ضمیر خود نیت درس خواندن ندارد یا آنکه دودل و مردد است و در راه فرا گرفتن دانش قدمهاى جدى برنمىدارد نمىتواند از پیشگاه خداوند درخواست توفیق نماید.
عن الرضا علیهالسلام قال: من استغفر الله بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزء بنفسه و من سال الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزء بنفسه.
حضرت رضا (ع) فرموده است: اگر کسى براى عفو گناهان خود به زبان استغفار کند و از خداوند طلب بخشش نماید، اما در دل از اعمال زشت خود پشیمان نباشد او در این استغفار، خود را مسخره نموده است، اگر کسى از خداوند طلب توفیق نماید اما در مقام عمل، مجاهده و کوشش ندارد او در طلب توفیق، خویشتن را به استهزاء گرفته است.
براى آنکه دعاى افراد باایمان در طلب توفیق براى عزت نفس بجا واقع شود و به طور صحیح آن را از خدا بخواهند لازم است به نکاتى چند که در روایات اولیاى اسلام آمده است توجه نمایند. اول آنکه بدانند حفظ عزت براى مسلمانان از وظایف دینى آنان است و هیچ فرد باایمانى حق ندارد عز خود را درهم بشکند و موجبات خوارى و ذلت خویش را فراهم آورد.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: لیس للمومن ان یذل نفسه.
رسول اکرم فرموده است: شخص باایمان حق ندارد که موجبات ذلت و خوارى خود را فراهم آورد.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ان الله عز و جل فوض الى المومن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه.
امام صادق (ع) فرموده است: خداوند تمام امور مومنین را به خودشان تفویض نموده، ولى به آنان اجازه نداده است که خویشتن را ذلیل و خوار نمایند.
دوم آنکه بدانند عوامل متعددى از قبیل حب مال، علاقهى به مقام، جاهطلبى، شهرت دوستى، محبوبیت اجتماعى و نظایر اینها مىتواند آدمى را مغرور و مغلوب نماید و اگر کسى احساس نمود که در باطن، اسیر قدرت این تمایلات است باید بداند که عز و شرفش در معرض خطر قرار دارد.
عن على علیهالسلام قال: کل عزیز داخل تحت القدره فذلیل.
على (ع) فرموده است: هر عزیزى که تحت قدرتى قرار دارد ذلیل و خوار است، براى آنکه از خطر آن تمایلات نفسانى مصون بماند و عز و شرف خود را در راه نیل به آنها از دست ندهد باید خویشتن را با نیروى ایمان بسازد، از ذات اقدس الهى استمداد نماید، بر هواى نفس خود غلبه کند و عزت نفس خویشتن را با هیچیک از آن تمایلات معامله ننماید.
سوم آنکه بدانند اولیاى گرامى اسلام علیهمالسلام رذیلهى طمع را در نابود ساختن سرمایهى گرانقدر عزت نفس از دیگر رذایل خطرناکتر دانسته و این مطلب را ضمن روایات متعددى خاطرنشان ساخته و پیروان خویش را از آن برحذر داشتهاند و در اینجا پارهاى از آن روایات ذکر مىشود:
عن على علیهالسلام قال: ثمره الطمع ذل الدنیا و الاخره.
على (ع) فرموده: میوهى طمع، ذلت دنیا و آخرت است، یعنى اگر کسى بذر طمع را در دل بیفشاند و آن شجرهى خبیثه در باطن رشد کند میوهاى که از آن برمىدارد ذلت است، نه فقط ذلت دنیا بلکه این صفت هم در دنیا ذلتبار است و هم در عالم آخرت.
و عنه علیهالسلام قال: من لم ینزه نفسه عن دناءه المطامع فقد اذل نفسه و هو فى الاخره اذل و اخزى.
و نیز فرموده است: کسى که نفس خود را از پستى طمعها منزه ندارد با این صفت مذموم، خود را در دنیا ذلیل نموده و در آخرت، ذلت و خواریش فزونتر خواهد بود.
قال الباقر علیهالسلام فى وصیته لجابر: و اطلب بقاء العز باماته الطمع و ادفع ذل الطمع بعز الیاس.
امام باقر (ع) در وصیت خود به جابر جعفى فرمود: بقاى عز خود را با نابود ساختن طمع در ضمیر خود طلب کن و ذلت طمع را با عز ناامیدى از آنچه در دست مردم است دفع نما.
على (ع) نامهى مبسوط و مفصلى که حاوى بسیارى از تعالیم الهى و درسهاى سعادتبخش است به فرزند خود، حضرت مجتبى (ع)، نوشته و از جمله مسائلى که در آن نامه خاطرنشان گردیده صیانت نفس و نگاهدارى عز و شرف انسانى است.
و اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الى الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا.
فرزند عزیز! از هر قسم زبونى و پستى بپرهیز، هر چند آن پستى وسیلهى نیل به تمنیات باشد، زیرا در مقابل آنچه از سرمایهى شرافت نفس خود مىدهى هرگز عوضى که با آن برابر باشد به دست نمىآورى. بندهى دگرى مباش که خداوند ترا آزاد آفریده است.
خلاصه اینکه آفریدگار حکیم، آدمى را آزاد آفریده و گزینش خوبیها و بدیها را به اختیار وى گذارده است، او مىتواند در جمیع شئون زندگى به پاکى و درستى قدم بردارد یا راه ناپاکى و انحراف در پیش گیرد. حفظ عزت نفس یا تن دادن به ذلت و پستى از جملهى امورى است که در اختیار انسانهاست. هر فردى اگر بخواهد مىتواند به تمنیات ذلتبار خود پشت پا بزند، از آنها چشم بپوشد و عز و شرافت خود را از دستبرد خطر مصون و محفوظ دارد، و مىتواند از براى جلب منفعتهاى ذلتبار، شرافت نفس را واپس زند، عزت انسانى را نادیده انگارد، و به انواع ذلتها تن دردهد، و به منفعت مورد نظر خود دست یابد و این همان است که در کلام على (ع) آمده است:
الرجل حیث اختار لنفسه، ان صانها ارتفعت و ان ابتذلها اتضعت.
ارزش شخصیت هر فردى وابسته به روشى است که اتخاذ مىنماید، اگر نفس خود را از پستى و دنائت برکنار نگاهدارد به مقام رفیع انسانى نایل مىشود و مدارج کمال را مىپیماید و اگر عز و عزت و حیثیت معنوى خویشتن را مبتذل و بىارزش تلقى نماید به پستى و ذلت مىگراید و راه سقوط را مىپیماید. بنىاسرائیل دلباختهى ثروت و عاشق مال بودند. از این رو به زندگى مرفه و پر تجمل قارون که سرمایهدار بزرگ آن روزگار بود با چشم حسرت مىنگریستند و تمنى آن را داشتند.