شرح دعای مکارم الاخلاق(16 )
غنا نیز مانند فقر، درجات و مراتبى دارد، بعضى از آنها در روایات، ممدوح شناخته شده و بعضى از آنها مذموم. یکى از روایاتى که غنا را ممدوح شناخته این حدیث است که از رسول اکرم نقل شده: نعم العون على تقوى الله الغنى.
غنا براى پیمودن راه تقوا یار و مددکار خوبى است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: سلوا الله الغنى فى الدنیا و العافیه و فى الاخره المغفره و الجنه.
امام صادق (ع) فرمود: از خدا در دنیا غنا و عافیت را بخواهید و در آخرت مغفرت و بهشت را.
امام صادق (ع) فرموده است: خمس من لم تکن فیه لم یتهنا بالعیش: الصحه و الامن و الغنى و القناعه و الانیس الموافق. پنج چیز است که اگر کسى آنها را نداشته باشد عیش و زندگى گوارا ندارد: سلامت تن، امنیت، غنا و تمکن، قناعت، و همسر موافق.
غناى مذموم آن تمکن و ثروتى است که آدمى را به سرکشى و طغیان وادارد، غرور و مستى بیاورد، به مقدسات الهى بىاعتنا شود، و به بندگان تهیدست خدا تکبر بفروشد و خلاصه اینکه مسیر انسانى را از آدمى سلب کند. قرآن شریف در این باره مىفرماید: کلا، ان الانسان لیطغى ان رآه استغنى.
آدمى وقتى خود را مستغنى و بىنیاز ببیند و تمکن مالى در خویشتن بیابد به سرکشى و طغیان مىگراید.
عن على علیهالسلام قال: استعینوا بالله من سکره الغنى فان له سکره بعیده الافاقه. على (ع) مىفرمود: از مستى غنا و ثروت به خدا پناه ببرید که مستى ثروت بسیار دیر برطرف مىشود.
امام سجاد (ع) در جملهى اولى که موضوع بحث امروز است از پیشگاه الهى درخواست غنا و تمکن مالى مىنماید، او از خدا غنا مىطلبد تا به خانوادههاى بىبضاعت کمک کند، غنا مىخواهد تا یتیمان بىسرپرست را کفالت نماید، تمکن مالى تقاضا مىکند تا در پرتو آن موجبات رضاى الهى را فراهم آورد، غنا مسئلت مىنماید تا به زندگى خانوادهى خود بهبود بخشد و گشایشى در گذران آنان فراهم آورد، و این مطلب از جملهى دومى که امام (ع) بعد از درخواست غنا، از پیشگاه الهى مسئلت نموده است روشن مىشود: و اوسع على فى رزقک. بار الها! رزق خود را که به من عطا مىفرمایى وسیع گردان.
در روایات اولیاى گرامى اسلام تاکید شده است که افراد غنى و متمکن در زندگى خانوادهى خود سختگیر نباشند و از تامین رفاه و آسایش آنان خوددارى ننمایند.
عن على بن موسى الرضا علیهالسلام قال: صاحب النعمه یجب علیه التوسعه عن عیاله. حضرت رضا (ع) مىفرماید: بر صاحبان نعمت واجب است که بر عیالات خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشایش بخشند.
عن ابیحمزه قال، قال على بن الحسین علیهالسلام: لان ادخل السوق و معى الدراهم ابتاع به لعیالى لحما و قد قرموا احب الى من ان اعتق نسمه.
ابىحمزه مىگوید حضرت على بن الحسین مىفرمود: اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم پول باشد و به وسیلهى آن براى خانوادهى خود گوشت تهیه کنم که به آن نیاز بسیار دارند براى من این عمل محبوبتر است از اینکه بندهاى را آزاد نمایم.
عن ابن عباس رضى الله عنه قال: قال النبى صلى الله علیه و آله: من دخل السوق فاشترى تحفه فحملها على عیاله کان کحامل صدقه الى قوم محاریف و لیبدء بالاناث قبل الذکور فانه من فرح ابنته فکانما اعتق رقبه من ولد اسمعیل.
عبدالله بن عباس مىگوید، رسول اکرم مىفرمود: هر کس داخل بازار شود و تحفهاى، مثلا میوهاى، بخرد و آن را براى خانوادهى خود بیاورد همانند صدقهاى است که انسانى براى جمعیت محتاجى ببرد و سپس مىفرمود وقتى وارد منزل مىشود اول، پیش از پسر بچهها، از دختربچهها شروع کند و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرموده هر کس دختر خود را در منزل شاد کند همانند این است که بندهاى را از فرزندان اسمعیل آزاد کرده باشد.
خلاصه اینکه اگر کسى قدرت مالى دارد و بخواهد پیوستگى خود را با مکتب اسلام و تعالیم قرآن شریف محفوظ بدارد حتما باید زندگى عائلهى خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضیقه نگذارد و رسول اکرم در این باره فرموده است: لیس منا من وسع علیه ثم قتر على عیاله.
پیغمبر اکرم مىفرمود: کسى که وسعت مالى دارد و داراى تمکن است ولى بر خانوادهى خود سخت بگیرد و آنان را از زندگى مرفه محروم دارد از ما نیست و به ما بستگى ندارد.
امام سجاد (ع) در جملهى اول دعا که موضوع بحث امروز است از خداوند درخواست غنا و تمکن مالى دارد. در جملهى دوم از توسعهى رزق سخن مىگوید و شاید تمناى غنا را براى رفاه اهلبیت خویش خواسته است. در جملهى سوم عرض مىکند: و لا تفتنى بالنظر.
بار الها! با توجه و التفات به اموالى که در دست ثروتمندان است مرا مورد آزمایش و امتحان قرار مده.
دعاى سوم امام (ع) ناظر به غناى نفس و بىاعتنایى به دارایى و اموال سرمایهداران و مالاندوزان دنیاست و این همان چیزى است که خداوند در قرآن شریف به پیمبر گرامى فرموده و او را مخاطب ساخته است:
و لا تمدن عینیک الى ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحیوه الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقى.
اى رسول معظم! چشمان خود را به اموال و زینتهاى دنیوى که به اصناف کفار اعطا نمودهام مگشاى که این ثروت و سرمایه را به منظور آزمایش و امتحانشان دادهام. و رزق و روزى پروردگارت که براى اهل ایمان مقرر گردیده به مراتب بهتر و عالیتر است و همواره باقى و برقرار خواهد بود.
در ذیل این آیه حدیثى از رسول اکرم است که فرموده: من اتبع بصره بما فى ایدى الناس طال همه و لم یشف غیظه. کسى که چشم خود را براى نگاه کردن به اموال و ثروت دگران بگشاید اندوهش طولانى خواهد بود و غیظ و غضبش هرگز شفا نمىیابد.
طبع بشر حریص و فزونطلب است، هر قدر ثروت بیندوزد و مال گرد آورد حرص و طمعش بیشتر مىشود، همواره در باطن با خود به جنگ و ستیز است، از نظر دارایى، احساس کمبود مىکند و سرانجام با ناکامى از دنیا مىرود مگر آنکه خود را اصلاح کند و عنان حرص را به دست عقل واقعبین و مالاندیش بسپارد و خویشتن را از سرکشى و طغیان آن برهاند.
شکى رجل الى ابیعبدالله علیهالسلام انه یطلب فیصیب و لا یقنع و تنازعه نفسه الى ما هو اکثر منه و قال علمنى شیئا انتفع به. فقال ابوعبدالله (ع): ان کان ما یکفیک یغنیک فادنى ما فیها یغنیک و ان کان ما یکفیک لا یغنیک فکل ما فیها لا یغنیک. مردى به شکایت نزد امام صادق (ع) آمد، عرض کرد: من از پى مال مىروم و آن را به دست مىآورم اما از درآمد خویش قانع نمىشوم و همواره با نفس خود درجنگم و از آن بیشتر مىخواهد، عرض کرد به من چیزى بیاموزید که از آن منتفع شوم، یعنى درمانم نمایید. حضرت فرمود: اگر آن مقدار درآمد که امر ترا کفایت مىکند بىنیازت مىسازد چیز جزئى از مال دنیا ترا غنى مىنماید و اگر درآمدى براى تو کافى است و بىنیازت نمىکند تمام آنچه در دنیاست بىنیازت نخواهد نمود.
در واقع، امام (ع) مىخواهد بفرماید: اگر مایلى از جنگ درونى خلاص شوى و از شر حرص رهایى یابى هدف خود را از کسب مال، ادارهى زندگى شرافتمندانه قرار ده، در این صورت، مال قلیلى ترا غنى و بىنیاز مىسازد و کفاف زندگیت را مىنماید، اما اگر هدفت در کسب مال، ثروتاندوزى و سرمایهدارى باشد تمام اموال جهان براى تو کافى نیست و هرگز از جنگ داخلى و سرکشى حرص، آزاد نخواهى شد. بنابراین علاج این حالت روانى در اختیار خود انسان است و شخص حریص باید تمرین کند و عقل خود را به قضاوت بیاورد و بگوید: چرا من اینقدر مىدوم و براى چه تا این اندازه در گردآورى مال مىکوشم و بدون اینکه نفعى ببرم باید آنها را بگذارم و بگذرم. وقتى توطین نفس نمود و خود را به عمل ناروا و غیرعاقلانهى خویش متوجه ساخت مىتواند بر هواى نفس خود و حرص خویش غلبه کند و خود را از آن بلا و بدبختى برهاند، و این حالت،
در منطق اخبار و روایات، غناى نفس است.
عن النبى صلى الله علیه و آله: لیس الغنى من کثره العرض و لکن الغنى من النفس. رسول اکرم مىفرمود: غنا و بىنیازى از کثرت اموال دنیوى نیست، بلکه از بىنیازى نفس است و باید روح آدمى احساس بىنیازى کند و از دنیا آن را بخواهد که محترمانه صرف زندگیش شود.
عن على علیهالسلام قال: الغنى الاکبر الیاس عما فى ایدى الناس.
على (ع) فرموده است: غناى بزرگ و بىنیازى مهم، ناامیدى و یاس از آن چیزهایى است که در دست مردم است، یعنى بىاعتنایى و عدم توجه به اموال ثروتمندان و هستى افراد متمکن. کسى که داراى این حالت نفسانى باشد او در واقع غنى بزرگ اجتماع است، یعنى به اموال ثروتمندان بزرگ و سرمایهداران مهم اعتنا ندارد.
ابىبصیر مىگوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: عثمان به وسیلهى دو نفر از غلامان خود دویست دینار طلا براى ابوذر فرستاد و گفت: نزد او ببرید و سلام مرا به وى برسانید و بگویید: این دویست دینار است که عثمان براى شما فرستاده که نیاز خود را برطرف نمایى و حوایج خویشتن را تامین کنى.
فقال ابوذر: هل اعطى احدا من المسلمین مثل ما اعطانى؟ قالا لا. قال انما انا رجل من المسلمین یسعنى ما یسع المسلمین. قالا له: انه یقول هذا من صلب مالى و بالله الذى لا اله الا هو ما خالطها حرام و لا بعثت بها الیک الا من حلال. فقال: لا حاجه لى فیها و قد اصبحت یومى هذا و انا من اغنى الناس. فقالا له: عافاک الله و اصلحک، ما نرى فى بیتک قلیلا و لا کثیرا مما یستمتع به. فقال: بلى تحت هذا الاکاف الذى ترون رغیفا شعیر قد اتى علیهما ایامه.
ابوذر گفت: آیا به هیچیک از مسلمانان چنین مبلغى را داده است؟ گفتند: نه. ابوذر گفت: من یکى از مسلمانانم، گشایشى که براى من است باید براى همهى مسلمین باشد. به ابوذر گفتند که عثمان این مبلغ را از مال شخصى خود فرستاده و قسم یاد کرده است که من آن را به حرام نیالودهام و براى شما جز حلال نفرستادهام. ابوذر گفت: من احتیاجى به این پول ندارم و امروز صبح نمودهام و از غنىترین مردمم. غلامان گفتند: خداوندت عافیت بخشد، ما که در اطاق شما کم یا زیاد چیزى که از آن بهرهمند شوى نمىبینیم. گفت: زیرا این پالان، سفرهى من است و در آن دو قرصهى نان جوین دارم، به این پول محتاج نیستم و به خدا قسم هرگز آن را نمىگیرم.
امام جواد (ع) هم در موضوع غناى نفس و بىنیازى روح، چنین فرموده است: الغنى قله تمنیک و الرضا بما یکفیک و الفقر شره النفس و شده القنوط. مىفرماید: غنا عبارت از کمى تمنیات درونى و راضى بودن به همان چیزى است که زندگى انسان را کفایت کند. فقر نفسانى عبارت از حدت و شدت نومیدى از لیاقت خود و یاس از اموالى است که در دست مردم است.
در عصر جاهلیت، ثروتمندى و تمکن مالى داراى ارزش انسانى بود و مردم تصور مىکردند که افراد مالدار، گروه برتر و ممتاز اجتماعاند و عقیده داشتند که امور مهم مردم، خواه جنبهى معنوى داشته باشد و خواه جنبهى مادى، باید به این گروه سپرده شود و آنان عهدهدار گردند و تا آنجا به این پندار باطل معتقد بودند که وقتى وحى الهى بر رسول گرامى نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گردید لب به اعتراض گشودند.
و قالوا لولا نزل هذا القرآن على رجل من القریتین عظیم. گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است که پیمبرى از جانب خود بین مردم بفرستد چرا این ماموریت مهم را به ولید بن مغیره، مالدار نامى مکه محول نفرمود یا آنکه چرا عروه بن مسعود ثقفى ثروتمند مشهور طائف را براى این کار ماموریت نداد و این امر مهم را به عهدهى شخصى سپرد که در کودکى یتیم بوده و در بزرگسالى تهیدست و بىبضاعت است. اینان چنان در اشتباه بودند که گمان مىکردند معیار صلاحیت رهبرى و نمایندگى باریتعالى بین مردم، تمکن مالى و سرمایهدارى آن کسى است که خداوند، او را به رسالت انتخاب مىنماید، و این خود نمونهى روشنى است از اینکه چقدر در آن مردم، سرمایهدارى و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه، تمکن در نظر آنان جلوه داشته و معیار احراز شخصیت و مقام بوده است. گردآورى مال، براى مردم عصر جاهلیت، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود که تا دم مرگ از پى آن بودند و براى آن تلاش مىنمودند.
قرآن شریف در این باره فرموده است: الهاکم التکاثر، حتى زرتم المقابر.
فزون طلبى و تکثیر ثروت در نظر شما آنقدر اهمیت دارد و شما را از خدا و سجایاى انسانى غافل نموده که تا زمان فرارسیدن مرگ و دیدن قبر، از پى آن تلاش و کوشش مىنمایید و در گردآورى آن همت مىگمارید. ثروتمندان، بر اثر غرور مال، مردم تهیدست را به باد مسخره مىگرفتند و حتى در زمان قیام رسول اکرم مومنین را استهزا مىنمودند و به آنان طعنه مىزدند و این عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت، انجام مىدادند. قرآن شریف دربارهى این گروه فرموده است: ویل لکل همزه لمزه، الذى جمع مالا و عدده. واى بر آن مردم عیبجو و غیبتکننده که با همز و لمز و با طعن و مسخره نسبت به مردم تعدى مىنمودند و براى اینکه ثروتمندند دچار غرور شده و گمان مىکنند که ثروت موجب حیات ابدى آنان مىگردد و اینان را براى همیشه نگه مىدارد. اسلام افکار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند که مال براى گذران زندگى و رفع نیازمندى است نه مایهى افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت که خداوند مردم را به وسیلهى مال امتحان مىکند، مراقب باشید که تمکن مالى حجاب نفستان نشود و شما را از یاد خداوند و انجام وظایف دینى باز ندارد که نه تنها مالدارى، امتحان خداوند است بلکه مال دگران را با دیدهى تمنى نگریستن نیز امتحان است و مردان الهى خود را از آن برکنار مىدارند. امام سجاد (ع) در جملهى سوم دعا، که مورد بحث امروز است به پیشگاه الهى عرض
مىکند: و لا تفتنى بالنظر.
پروردگارا! مرا با نگاه کردن به اموال دگران و چشم دوختن به ثروت آنان مورد آزمایش و امتحان قرار مده.