شرح دعای مکارم الاخلاق(15 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و اغننى و اوسع على فى رزقک، و لا تفتنى بالنظر.
بار الها آنقدر مرا غنى بنما و از مال دنیا برخوردارم ساز که به مردم نیاز نداشته باشم، و روزیت را بر من وسعت بخش تا خانوادهام در گشایش باشند و مرا با نگاه و التفات به اموال ثروتمندان آزمایش منما.
این چند جمله، به خواست خدا موضوع سخنرانى امروز است و چون در این عبارت کلمه «غنا» و همچنین کلمهى «وسعت رزق» آمده و قهرا بحث غنا و فقر در میان مىآید لازم است راجع به روایاتى که دربارهى خوبى فقر یا بدى آن آمده و همچنین در خوبى غنا یا بدى آن روایت شده بحث شود تا شنوندگان محترم متوجه گردند که آن فقرى که در اسلام ممدوح و پسندیده است کدام است و آنکه مذموم و ناپسند است کدام. و همچنین معلوم شود که غناى ممدوح و پسندیده کدام است و غنا و ثروت مذموم کدام. در این باره با استفاده از روایات و اخبار، به خواست خداوند، مطلب بر شنوندگان گرامى روشن مىشود. در شروع به بحث این مطلب، در مقدمه، لازم است
عرض شود که فقر و غنا مقول به تشکیک و داراى درجات و مراتباند، و مدح و ذمى که راجع به فقر و غنا شده ناظر به درجات ممدوح و مذموم آن دو است و براى بیان این مطلب معروض مىگردد که گاهى یک نفر، آنقدر فقیر و تهیدست است که به قدر حداقل مخارج روزش را ندارد و گرسنه است، این یک فقیر است در حد اعلاى فقر. یک نفر دیگر فقیرى است که به قدر نان خالى غذا دارد، اما از سایر نعمتهایى که در یک وعدهى غذا سزاوار است که مورد استفاده باشد محروم و فاقد آنهاست. این هم یک درجه از فقر. یک درجهى دیگر فقر این است که به قدر کفاف و با یک وسعت متناسب در زندگى دارد لکن از مال بسیار محروم است، این هم یک درجهى دیگر فقر است. در غنا هم عینا همین طور است: گاهى یک نفر غنى است، یعنى در حدى که به مردم نیاز ندارد و دست تمنى به سوى کسى دراز نمىکند و زندگیش بالنسبه با وسعت مىگذرد، این یک قسم غناست. قسمى دیگر از غنا این است که ذخیرهى غذاى سالانهى خود را در منزل دارد و از نظر زندگى خود و عائلهاش مطمئن است، این هم قسمى دیگر از غنا. اما غناى سوم براى کسى است که سرمایهدار است و اموال بسیار گرد آورده و با حرص و ولع، علىالدوام، در پى جمع مال و اندوختن ثروت مىرود و تمام عمرش در این راه مصروف مىگردد، این هم قسم سوم در امر ثروت. هر کدام از این اقسام فقر و غنا از نظر اخبار داراى معیارهایى است که اگر افراد به آنها توجه کنند مدح و ذم فقر و غنا را به خوبى درک مىنمایند.
اولین موضوعى که در بحث فقر و غنا باید از نظر دینى مورد توجه قرار گیرد این است که اسلام دین کار و فعالیت و آیین سعى و
عمل است. تمام مردم براى تامین زندگى با عزت و شرافتمندانه باید از پى کار و کوشش بروند و در جامعه وجودى موثر باشند، و اگر کسانى از کار شانه خالى کنند و براى تامین مایحتاج زندگى خود دنبال کار نروند در اسلام، مورد بدبینى و انزجارند.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: قال موسى یا رب! اى عبادک ابغض الیک؟ قال: جیفه باللیل و بطال بالنهار.
امام باقر (ع) فرمود که حضرت موسى بن عمران به پیشگاه خدا عرض کرد، بار الها! کدامیک از بندگانت نزد تو بیشتر مورد بغض و بدبینى هستند؟ فرمود: آن کسى که در شب مانند مردارى در رختخواب افتاده و در روز، عمرش در جامعه به بطالت مىگذرد و کار نمىکند و مىخواهد از دسترنج مردم ارتزاق نماید.
اولیاى گرامى اسلام آنقدر به کار کردن مسلمانان مصر بودند و مىخواستند زندگانى آنان با عزت بگذرد که اگر در مواقعى افرادى نقص عضوى مىداشتند باز هم به آنان تاکید مىکردند که از عضو سالم خود استفاده کنند و به کار اشتغال یابند. در این باره حدیثى از امام صادق (ع) است:
ان رجلا اتاه فقال: انى لا احسن ان اعمل عملا بیدى و لا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج، فقال: اعمل و احمل على راسک و استغن عن الناس.
مردى به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت: یابن رسول الله! من انسانى هستم که نمىتوانم با دستم کار کنم- گویى دستش عیبى داشته که فاقد قدرت کار بوده- و سرمایهاى هم ندارم که
تجارت کنم و نیازمند و محتاجم. حضرت دید که سر و گردن او سالم است. فرمود عمل کن، کار کن و کالا را با سر خود حمل نما و از مردم بىنیاز باش.
قال على علیهالسلام: ان یکن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده.
على (ع) فرموده: اگر تن دادن به شغل مایهى زحمت و تعب است بیکارى دائم نیز باعث نادرستى و فساد است.
عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: ملعون من القى کله على الناس.
رسول اکرم فرموده است: رانده و مطرود درگاه باریتعالى است آن کسى که بار زندگى خود را بر دوش دگران بیفکند و بخواهد از دسترنج مردم ارتزاق نماید.
به موجب روایات بسیارى که رسیده است، ائمهى معصومین علیهمالسلام خود کار مىکردند و در اراضى زراعى سعى و کوشش مىنمودند تا نانى از راه کشاورزى به دست آورند. علاوه بر اینکه خودشان به کار اهمیت مىدادند، کارگران زحمتکش را نیز احترام بسیار مىنمودند و آنان را مورد تقدیر و تشویق قرار مىدادند.
روى انس بن مالک ان رسول الله صلى الله علیه و آله لما اقبل من غزوه تبوک استقبله سعد الانصارى فصافحه النبى (ص) ثم قال له: ما هذا الذى اکنب یدیک. قال: یا رسول الله! اضرب بالمر و المسحاه فانفقه على عیالى. فقبل یده رسول الله (ص) و قال هذه ید لا تمسها النار.
انس بن مالک مىگوید: موقعى که رسول اکرم از جنگ
تبوک مراجعت مىکرد، سعد انصارى به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه کرد و دست سعد را زبر و خشن دید. فرمود چه صدمه و آسیبى به دستت رسیده است. عرض کرد: یا رسول الله من با وسایل کشاورزى کار مىکنم و درآمدم را خرج معاش خانوادهام مىنمایم. رسول اکرم دست او را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش با آن تماس پیدا نمىکند.
اگر کسى آمادهى کار کردن هست، لکن به علت فرسودگى و ضعف شدید یا بیمارى، قدرت کار ندارد و حداقل امرار معاش و سد جوع در دسترسش نیست، او فقیر و گرسنه است و این فقر بىاندازه مذموم است زیرا چنین فقرى ممکن است آدمى را به گناه و ناپاکى، به دزدى و تجاوز به اموال مردم، یا به کفرگویى و اسائه به مقام مقدس باریتعالى وادار نماید. این فقر در نظر اسلام بسیار مذموم است و در این باره روایات بسیارى رسیده، از آن جمله است:
الفقر سواد الوجه فى الدارین.
اینچنین فقر، روسیاهى در دنیا و آخرت است.
کاد الفقر ان یکون کفرا.
این قبیل فقرها ممکن است به کفر و بىدینى منجر گردد.
عن على علیهالسلام قال: الفقر یخرس الفطن عن حجته، و المقل غریب فى بلدته.
على (ع) فرموده است: انسانى که فقیر است در مقام استدلال، زبانش بند مىآید، و افراد کمبضاعت در بلد خود همانند غریبان زندگى مىکنند.
این فقر است که نبى اکرم دربارهى آن فرموده است:
اللهم انى اعوذبک من الکفر و الفقر. فقال رجل: ایعدلان؟ قال: نعم.
رسول اکرم فرمود: بار الها! من از کفر و از فقر به تو پناه مىبرم. مردى که این جمله را از حضرت شنید عرض کرد: یا رسول الله! آیا کفر و فقر، معادل یکدیگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود بلى.
خلاصه اینکه فقرى که آدمى فاقد حداقل زندگى باشد و نتواند سد جوع نماید بسیار مذموم است و آدمى را در خطر گناهان دنیوى و اخروى مىاندازد و روایات در این باره بسیار آمده که بعضى از آنها مذکور افتاد.
فقر ممدوح که در روایات آمده آن فقرى است که انسان به قدر کفاف و آن مقدارى که براى خود و خانوادهاش لازم است و کفایت مىکند واجد باشد و این زندگى که هم آبرو محفوظ است و هم اسیر ثروتمندى و سرمایهدارى نیست آنقدر محبوب رسول اکرم بود که دعا مىکرد و مىگفت:
اللهم اجعل قوت آل محمد کفافا.
بار الها! قوت و غذاى آل محمد را به قدر کفاف قرار ده، یعنى آن مقدارى که زندگى به اندازه اداره شود ولى آل پیغمبر در صف سرمایهداران و ثروتمندان نباشد.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: طوبى لمن اسلم و کان عیشه کفافا.
پیغمبر مىفرمود: خوشا به حال آن انسانى که اسلام آورد و معاش او به قدر کفاف باشد، یعنى درآمدش براى زندگیش وافى و کافى باشد.
رسول اکرم با جمعى در بیابان به کسى که شترانى را به چرا برده بود و تحت مراقبت داشت گذر کردند. حضرت از او درخواست نمود که مقدارى شیر بدهد که آنان بنوشند. جواب داد: شیرى که در پستان شتران است براى صبح است و آنچه دوشیدهایم و در ظرف است براى شب، و خلاصه، به حضرت جواب مثبت نداد. پیغمبر اکرم دربارهى او دعا کرد، گفت:
اللهم اکثر ماله و ولده.
بار الها! مال و فرزندان او را بسیار گردان.
بعد از آنجا گذشتند و به کسى رسیدند که به چراندن گوسفندان اشتغال داشت. براى گرفتن شیر، نزد او فرستاد. آن مرد رفت و آنچه در پستانهاى گوسفندانش بود دوشید و آنچه را هم که در دست داشت نیز آورد و به حضرت تقدیم نمود و بعد هم گوسفندى آورد و گفت: اینها چیزى بود که در نزد من بود و اگر میل دارى باز زیادتر کنم.
قال رسول الله: اللهم ارزقه الکفاف.
پیغمبر دربارهى او دعا کرد و گفت: بار الها! به او به قدر کفاف عنایت بفرما.
فقال له بعض اصحابه، یا رسول الله: دعوت للذى ردک بدعاء عامتنا نحبه و دعوت للذى اعطاک بدعاء کلنا نکرهه. فقال: ان ما قل و
کفى خیر مما کثر و الهى.
وقتى پیغمبر، دعاى دوم را دربارهى مردى که صاحب گوسفندان بود نمود بعضى از اصحاب گفتند: یا رسول الله! دربارهى آن کسى که شما را رد کرد دعایى نمودهاى که تمام ما آن دعا را دوست داریم، و دربارهى کسى که به شما اعطاى شیر نمود دعایى فرمودى که هیچیک از ما به آن دعا میل نداریم. حضرت فرمود: آنچه کم باشد و امر زندگى را کفایت کند بهتر از مال بسیار است که آدمى را غافل کند و انسان را از مسیر فضیلت منحرف نماید.