تنزیل نور


ساعت 12:1 عصر سه شنبه 87/11/29

شرح دعای مکارم الاخلاق(15 )

 بسم الله الرحمن الرحیم 

و اغننى و اوسع على فى رزقک، و لا تفتنى بالنظر. 

 بار الها آنقدر مرا غنى بنما و از مال دنیا برخوردارم ساز که به مردم نیاز نداشته باشم، و روزیت را بر من وسعت بخش تا خانواده‏ام در گشایش باشند و مرا با نگاه و التفات به اموال ثروتمندان آزمایش منما. 

این چند جمله، به خواست خدا موضوع سخنرانى امروز است و چون در این عبارت کلمه «غنا» و همچنین کلمه‏ى «وسعت رزق» آمده و قهرا بحث غنا و فقر در میان مى‏آید لازم است راجع به روایاتى که درباره‏ى خوبى فقر یا بدى آن آمده و همچنین در خوبى غنا یا بدى آن روایت شده بحث شود تا شنوندگان محترم متوجه گردند که آن فقرى که در اسلام ممدوح و پسندیده است کدام است و آنکه مذموم و ناپسند است کدام. و همچنین معلوم شود که غناى ممدوح و پسندیده کدام است و غنا و ثروت مذموم کدام. در این باره با استفاده از روایات و اخبار، به خواست خداوند، مطلب بر شنوندگان گرامى روشن مى‏شود. در شروع به بحث این مطلب، در مقدمه، لازم است 

عرض شود که فقر و غنا مقول به تشکیک و داراى درجات و مراتب‏اند، و مدح و ذمى که راجع به فقر و غنا شده ناظر به درجات ممدوح و مذموم آن دو است و براى بیان این مطلب معروض مى‏گردد که گاهى یک نفر، آنقدر فقیر و تهیدست است که به قدر حداقل مخارج روزش را ندارد و گرسنه است، این یک فقیر است در حد اعلاى فقر. یک نفر دیگر فقیرى است که به قدر نان خالى غذا دارد، اما از سایر نعمتهایى که در یک وعده‏ى غذا سزاوار است که مورد استفاده باشد محروم و فاقد آنهاست. این هم یک درجه از فقر. یک درجه‏ى دیگر فقر این است که به قدر کفاف و با یک وسعت متناسب در زندگى دارد لکن از مال بسیار محروم است، این هم یک درجه‏ى دیگر فقر است. در غنا هم عینا همین طور است: گاهى یک نفر غنى است، یعنى در حدى که به مردم نیاز ندارد و دست تمنى به سوى کسى دراز نمى‏کند و زندگیش بالنسبه با وسعت مى‏گذرد، این یک قسم غناست. قسمى دیگر از غنا این است که ذخیره‏ى غذاى سالانه‏ى خود را در منزل دارد و از نظر زندگى خود و عائله‏اش مطمئن است، این هم قسمى دیگر از غنا. اما غناى سوم براى کسى است که سرمایه‏دار است و اموال بسیار گرد آورده و با حرص و ولع، على‏الدوام، در پى جمع مال و اندوختن ثروت مى‏رود و تمام عمرش در این راه مصروف مى‏گردد، این هم قسم سوم در امر ثروت. هر کدام از این اقسام فقر و غنا از نظر اخبار داراى معیارهایى است که اگر افراد به آنها توجه کنند مدح و ذم فقر و غنا را به خوبى درک مى‏نمایند. 

اولین موضوعى که در بحث فقر و غنا باید از نظر دینى مورد توجه قرار گیرد این است که اسلام دین کار و فعالیت و آیین سعى و 

عمل است. تمام مردم براى تامین زندگى با عزت و شرافتمندانه باید از پى کار و کوشش بروند و در جامعه وجودى موثر باشند، و اگر کسانى از کار شانه خالى کنند و براى تامین مایحتاج زندگى خود دنبال کار نروند در اسلام، مورد بدبینى و انزجارند. 

عن ابیجعفر علیه‏السلام قال: قال موسى یا رب! اى عبادک ابغض الیک؟ قال: جیفه باللیل و بطال بالنهار. 

امام باقر (ع) فرمود که حضرت موسى بن عمران به پیشگاه خدا عرض کرد، بار الها! کدامیک از بندگانت نزد تو بیشتر مورد بغض و بدبینى هستند؟ فرمود: آن کسى که در شب مانند مردارى در رختخواب افتاده و در روز، عمرش در جامعه به بطالت مى‏گذرد و کار نمى‏کند و مى‏خواهد از دسترنج مردم ارتزاق نماید. 

اولیاى گرامى اسلام آنقدر به کار کردن مسلمانان مصر بودند و مى‏خواستند زندگانى آنان با عزت بگذرد که اگر در مواقعى افرادى نقص عضوى مى‏داشتند باز هم به آنان تاکید مى‏کردند که از عضو سالم خود استفاده کنند و به کار اشتغال یابند. در این باره حدیثى از امام صادق (ع) است: 

ان رجلا اتاه فقال: انى لا احسن ان اعمل عملا بیدى و لا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج، فقال: اعمل و احمل على راسک و استغن عن الناس. 

مردى به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت: یابن رسول الله! من انسانى هستم که نمى‏توانم با دستم کار کنم- گویى دستش عیبى داشته که فاقد قدرت کار بوده- و سرمایه‏اى هم ندارم که 

تجارت کنم و نیازمند و محتاجم. حضرت دید که سر و گردن او سالم است. فرمود عمل کن، کار کن و کالا را با سر خود حمل نما و از مردم بى‏نیاز باش. 

قال على علیه‏السلام: ان یکن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده. 

على (ع) فرموده: اگر تن دادن به شغل مایه‏ى زحمت و تعب است بیکارى دائم نیز باعث نادرستى و فساد است. 

عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: ملعون من القى کله على الناس. 

رسول اکرم فرموده است: رانده و مطرود درگاه باریتعالى است آن کسى که بار زندگى خود را بر دوش دگران بیفکند و بخواهد از دسترنج مردم ارتزاق نماید. 

به موجب روایات بسیارى که رسیده است، ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام خود کار مى‏کردند و در اراضى زراعى سعى و کوشش مى‏نمودند تا نانى از راه کشاورزى به دست آورند. علاوه بر اینکه خودشان به کار اهمیت مى‏دادند، کارگران زحمتکش را نیز احترام بسیار مى‏نمودند و آنان را مورد تقدیر و تشویق قرار مى‏دادند. 

روى انس بن مالک ان رسول الله صلى الله علیه و آله لما اقبل من غزوه تبوک استقبله سعد الانصارى فصافحه النبى (ص) ثم قال له: ما هذا الذى اکنب یدیک. قال: یا رسول الله! اضرب بالمر و المسحاه فانفقه على عیالى. فقبل یده رسول الله (ص) و قال هذه ید لا تمسها النار. 

انس بن مالک مى‏گوید: موقعى که رسول اکرم از جنگ 

تبوک مراجعت مى‏کرد، سعد انصارى به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه کرد و دست سعد را زبر و خشن دید. فرمود چه صدمه و آسیبى به دستت رسیده است. عرض کرد: یا رسول الله من با وسایل کشاورزى کار مى‏کنم و درآمدم را خرج معاش خانواده‏ام مى‏نمایم. رسول اکرم دست او را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش با آن تماس پیدا نمى‏کند. 

اگر کسى آماده‏ى کار کردن هست، لکن به علت فرسودگى و ضعف شدید یا بیمارى، قدرت کار ندارد و حداقل امرار معاش و سد جوع در دسترسش نیست، او فقیر و گرسنه است و این فقر بى‏اندازه مذموم است زیرا چنین فقرى ممکن است آدمى را به گناه و ناپاکى، به دزدى و تجاوز به اموال مردم، یا به کفرگویى و اسائه به مقام مقدس باریتعالى وادار نماید. این فقر در نظر اسلام بسیار مذموم است و در این باره روایات بسیارى رسیده، از آن جمله است: 

الفقر سواد الوجه فى الدارین. 

اینچنین فقر، روسیاهى در دنیا و آخرت است. 

کاد الفقر ان یکون کفرا. 

این قبیل فقرها ممکن است به کفر و بى‏دینى منجر گردد. 

عن على علیه‏السلام قال: الفقر یخرس الفطن عن حجته، و المقل غریب فى بلدته. 

على (ع) فرموده است: انسانى که فقیر است در مقام استدلال، زبانش بند مى‏آید، و افراد کم‏بضاعت در بلد خود همانند غریبان زندگى مى‏کنند. 

این فقر است که نبى اکرم درباره‏ى آن فرموده است: 

اللهم انى اعوذبک من الکفر و الفقر. فقال رجل: ایعدلان؟ قال: نعم. 

رسول اکرم فرمود: بار الها! من از کفر و از فقر به تو پناه مى‏برم. مردى که این جمله را از حضرت شنید عرض کرد: یا رسول الله! آیا کفر و فقر، معادل یکدیگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود بلى. 

خلاصه اینکه فقرى که آدمى فاقد حداقل زندگى باشد و نتواند سد جوع نماید بسیار مذموم است و آدمى را در خطر گناهان دنیوى و اخروى مى‏اندازد و روایات در این باره بسیار آمده که بعضى از آنها مذکور افتاد. 

فقر ممدوح که در روایات آمده آن فقرى است که انسان به قدر کفاف و آن مقدارى که براى خود و خانواده‏اش لازم است و کفایت مى‏کند واجد باشد و این زندگى که هم آبرو محفوظ است و هم اسیر ثروتمندى و سرمایه‏دارى نیست آنقدر محبوب رسول اکرم بود که دعا مى‏کرد و مى‏گفت: 

اللهم اجعل قوت آل محمد کفافا. 

بار الها! قوت و غذاى آل محمد را به قدر کفاف قرار ده، یعنى آن مقدارى که زندگى به اندازه اداره شود ولى آل پیغمبر در صف سرمایه‏داران و ثروتمندان نباشد. 

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: طوبى لمن اسلم و کان عیشه کفافا. 

پیغمبر مى‏فرمود: خوشا به حال آن انسانى که اسلام آورد و معاش او به قدر کفاف باشد، یعنى درآمدش براى زندگیش وافى و کافى باشد. 

رسول اکرم با جمعى در بیابان به کسى که شترانى را به چرا برده بود و تحت مراقبت داشت گذر کردند. حضرت از او درخواست نمود که مقدارى شیر بدهد که آنان بنوشند. جواب داد: شیرى که در پستان شتران است براى صبح است و آنچه دوشیده‏ایم و در ظرف است براى شب، و خلاصه، به حضرت جواب مثبت نداد. پیغمبر اکرم درباره‏ى او دعا کرد، گفت: 

اللهم اکثر ماله و ولده. 

بار الها! مال و فرزندان او را بسیار گردان. 

بعد از آنجا گذشتند و به کسى رسیدند که به چراندن گوسفندان اشتغال داشت. براى گرفتن شیر، نزد او فرستاد. آن مرد رفت و آنچه در پستانهاى گوسفندانش بود دوشید و آنچه را هم که در دست داشت نیز آورد و به حضرت تقدیم نمود و بعد هم گوسفندى آورد و گفت: اینها چیزى بود که در نزد من بود و اگر میل دارى باز زیادتر کنم. 

قال رسول الله: اللهم ارزقه الکفاف. 

پیغمبر درباره‏ى او دعا کرد و گفت: بار الها! به او به قدر کفاف عنایت بفرما. 

فقال له بعض اصحابه، یا رسول الله: دعوت للذى ردک بدعاء عامتنا نحبه و دعوت للذى اعطاک بدعاء کلنا نکرهه. فقال: ان ما قل و 

کفى خیر مما کثر و الهى. 

وقتى پیغمبر، دعاى دوم را درباره‏ى مردى که صاحب گوسفندان بود نمود بعضى از اصحاب گفتند: یا رسول الله! درباره‏ى آن کسى که شما را رد کرد دعایى نموده‏اى که تمام ما آن دعا را دوست داریم، و درباره‏ى کسى که به شما اعطاى شیر نمود دعایى فرمودى که هیچیک از ما به آن دعا میل نداریم. حضرت فرمود: آنچه کم باشد و امر زندگى را کفایت کند بهتر از مال بسیار است که آدمى را غافل کند و انسان را از مسیر فضیلت منحرف نماید. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    19
    :: بازدید دیروز ::
    95
    :: کل بازدیدها ::
    188111

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::