شرح دعای مکارم الاخلاق(12 )
با استفاده از بعضى آیات و روایات، راجع به قدر و منزلت یقین در اسلام توضیح داده شد و در اینجا نیز به اختصار پارهاى از روایات ذکر مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله: الا ان الناس لم یوتو فى الدنیا شیئا خیرا من الیقین و العافیه فاسالوهما الله.
رسول اکرم فرمود: آگاه باشید که مردم دنیا از چیزى بهتر از یقین و عافیت برخوردار نشدهاند پس همواره آن دو نعمت را از خداوند درخواست نمایید.
عن على علیهالسلام قال: افضل الایمان حسن الایقان.
امام على (ع) مىفرماید: برترین و بالاترین مراتب ایمان، حسن یقین مومنین است، یعنى اگر افراد با ایمان داراى یقین باشند واجد عالیترین مقام ایماناند.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ما من شىء اعز من الیقین.
امام صادق (ع) مىفرماید: هیچ چیزى عزیزتر و گرانقدرتر از یقین مومنین نسبت به مراتب ایمان نیست. ضمن حدیث مفصلى آمده است که رسول گرامى از جبرئیل امین سوال کرد:
فما تفسیر الیقین. قال: الموقن یعمل بالله کانه یراه.
پیغمبر گرامى از جبرئیل سوال کرد که تفسیر یقین چیست. جبرئیل در پاسخ گفت: افرادى که داراى یقیناند خدا را عبادت مىکنند و براى ذات اقدس او عمل مىنمایند به طورى که گویى
پروردگار را مىبینند و معبود بزرگشان مشهود آنان است. بین دنیا و آخرت، حجابهاى متعددى وجود دارد و اهل دنیا تا در این جهاناند عالم آخرت را نمىبینند. موقعى که پردهى مرگ و پردهى برزخ کنار برود و قیام قیامت شود، عالم آخرت مشهود مىگردد، بنابراین افراد با ایمان در این جهان هر قدر به آخرت یقین داشته باشند با مشاهدهى قیامت بر یقینشان افزوده مىشود، ولى على (ع) در مقام یقین نسبت به جمیع شئون دینى، از آن جمله قیامت، آنقدر نیرومند و قوى است که مىفرماید:
لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.
اگر تمام پردهها از مقابل من بر کنار برود و تمام حقایق پنهان آشکار گردد، بر یقین من افزوده نمىشود.
در کتب اسلامى براى یقین، علائمى ذکر شده است که در اینجا به بعضى از آنها اشاره مىشود.
عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: یا على! ان من الیقین الا ترضى بسخط الله احدا.
پیمبر گرامى به على (ع) مىفرماید: از جمله علائم یقین این است که خداى را براى راضى کردن و خشنود نمودن یک انسان به غضب نیاورى. یعنى افراد با ایمان و یقین، رضاى مخلوق را با غضب خالق معامله نمىکنند و خویشتن را در معرض عذاب عظیم قرار نمىدهند.
یکى دیگر از علائم یقین ناچیز شمردن امور مادى و رهایى از قید و بندهایى است که دنیاپرستان خود را اسیر آنها نموده و از درک
کمالات واقعى محروم ماندهاند.
عن على علیهالسلام قال: اصل الزهد الیقین و ثمرته السعاده.
على (ع) مىفرماید: زهد در دنیا و بىاعتنایى به مادیات به منزلهى درختى است که ریشهى آن یقین است و میوهى آن سعادت. یعنى اگر انسانى داراى یقین واقعى و معتقد به اجر الهى در قیامت است خود را اسیر و پاى بست امور مادى نمىنماید، به حداقل زندگى قناعت مىکند و عمر خود را در تعالى و تکامل معنوى مصروف مىگرداند، و این معناى زهد واقعى است: ریشهى اصلیش یقین است و میوهى آن سعادت.
در روایات خاطرنشان گردیده که بعضى از تمایلات درونى از قبیل حرص و طمع یا پارهاى از اعمال برونى مانند جدل نمودن در بحثهاى دینى یا آمیزش زیاد با دنیاپرستان موجب تضعیف یقین مىگردد و اولیاى گرامى اسلام پیروان خود را از آنها برحذر داشتهاند و در اینجا به یک روایت فقط اشاره مىشود:
عن على علیهالسلام: خلطه ابناء الدنیا تشین الدین و تضعف الیقین.
على (ع) مىفرماید: مخلوط شدن و همنشینى کردن زیاد با اهل دنیا چهرهى دین را تیره مىکند و موجب تضعیف یقین مىگردد.
امام سجاد (ع) براى مصون ماندن از خطرات یقین متوجه حضرت حق مىشود و از ذات اقدسش استمداد مىنماید و به زبان دعا مىگوید:
و صحح بما عندک یقینى.
بار الها! با علم و قدرتى که نزد توست یقین مرا تصحیح نما.
امام سجاد (ع) در جملهى سومى که مورد بحث این سخنرانى است به پیشگاه بارىتعالى عرض مىکند و از ذات اقدسش درخواست مىنماید:
و استصلح بقدرتک ما فسد منى.
بار الها! هر چه در وجود من از وضع صحیح و مستقیمش خارج شده و به فساد گراییده است، توبه قدرت لایزال خود آنرا اصلاح فرما.
«استصلاح» در مقابل «استفساد» است. استصلاح به معناى خواستن صلاح و اصلاح است و استفساد همت گماردن در افساد و از پى فساد رفتن است. امام سجاد (ع) در این جملهى دعا، گویى مىخواهد عرض کند: بار الها! مرا هرگز به خودم وامگذار و همواره عنایت و تفضل تو در جمیع شئون مادى و معنوى شامل حال من باشد. این عبارت کوتاه مىتواند تمام اوضاع و احوال نامتعادل جسم و جان را دربر گیرد و همهى آنها را شامل شود، از قبیل ناتوانى بدن، ضعف اعصاب، کم یا زیاد شدن فشار خون، ناموزونى ضربان قلب، پریشان فکرى، اضطراب روان، و به طور خلاصه تمامى آنچه نظیر آنهاست مشمول کلمهى فساد است و امام (ع) اصلاح همهى آنها را از پیشگاه خداوند بزرگ درخواست مىنماید.
توجه به حضرت باریتعالى براى رفع مفاسد و بلایا و اعادهى نعمتها و عطایاى الهى مخصوص ائمهى طاهرین علیهمالسلام نیست، بلکه تمام مردم باید رفتارى اینچنین داشته باشند و همانند پیشوایان بزرگ دینى در حل مشکلات و برطرف ساختن مصائب از خداوند استمداد نمایند. على (ع) در این باره فرموده است:
و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم و تزول عنهم النعم فزعوا الى ربهم بصدق من نیاتهم و وله من قلوبهم لرد علیهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد.
على (ع) فرموده: اگر مردم در موقعى که نقمت بر آنان وارد مىشود و نعمت از دستشان مىرود متوجه خدا شوند و با صدق نیت و از صمیم قلب او را بخوانند خداوند نعمتهاى از دست رفته را به آنان بر مىگرداند و همهى مفاسدشان را اصلاح مىنماید.
اگر پروردگار عنایت فرماید و دعاى دعاکنندگان را در اصلاح مفاسد اجابت کند فسادهاى واقعى از میان مىرود و صلاح و سعادت جایگزین آنها مىگردد، زیرا خداوند به تمامى حقایق واقف است و صلاح و فساد واقعى را مىداند. اما اگر بشر بخواهد این مهم را به عهده بگیرد، فساد را براندازد و صلاح را به جاى آن برقرار نماید همیشه و همه جا به انجام این کار موفق نمىشود زیرا ممکن است در پارهاى از مواقع هواى نفس یا نارسایى علم، او را از درک واقع بازدارد، فساد در نظرش صلاح جلوه کند، جامعه را به مسیر باطل سوق دهد و موجبات بدبختى آنان را فراهم آورد. دنیاى امروز در مورد زنان به این انحراف گرایید و هم اکنون از عوارض آن رنج مىبرد. گردانندگان کشورهاى غرب تصور کردند که آزادى بیش از حد به زنان دادن بر وفق مصلحت اجتماع است، به این کار ناروا دست زدند، بر اثر آن، بىعفتى شایع شد، بیماریهاى آمیزشى گسترش یافت، باعث تیرهروزى و اختلاف خانوادهها گردید و مردم را به صور مختلف گرفتار نمود. بعضى از انسانها در مواقعى صلاح و فساد واقعى
را مىشناسد و حقیقت را درک مىکنند ولى بر اثر سوء نیت و اطاعت از هوى و تمایلات نفسانى حقیقت را وارونه جلوه مىدهند، صلاح را فساد و فساد را صلاح مىخوانند و موجب تحیر مردم و احیانا گمراهى آنان مىگردند. منافقین صدر اسلام چنین بودند و براى آنکه نگذارند تعالیم الهى گسترش یابد به این قبیل اعمال دست مىزدند و خداوند در قرآن شریف دربارهى اینان فرموده:
و اذا قیل لهم لا تفسدوا فى الارض قالوا انما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون.
وقتى به منافقین گفته مىشد: در زمین افساد منمایید مىگفتند ما اصلاح طلبیم. خداوند فرموده است که اینان مفسدند اما نمىفهمند.
امروزه نیز در بعضى از جوامع بشرى بیش و کم منافقینى هستند که جریان صحیح و اوضاع مفید و ثمربخش را بر وفق تمایل شخصى و هواى نفس خود نمىدانند، براى اینکه آن را متوقف نمایند و جریان را از کار بیندازند افساد مىکنند، سمپاشى مىنمایند و کارهاى نادرست خود را اصلاح مىخوانند. گاهى انسانهاى شریف و بزرگوار به فساد واقعى افراد مفسد واقفاند و مىدانند که وجود آنان در جامعه تا چه حد مضر و مایهى بدبختى است. این گروه جز با زبان قاطع شمشیر اصلاح نمىشوند و اگر انسانهاى شریف بخواهند آنان را اصلاح کنند باید خود به تندروى و فساد عمل گرایش یابند. از این رو از اصلاح آنان چشم مىپوشند و خوددارى مىکنند، اما آنان را به تسلط افراد ظالم و به آیندهى خطرناک و تیرهاى که در پیش دارند تهدید
مىنمایند. على (ع) موقعى که از رفتار نادرست مردم کوفه و سستیهاى آنان در امر جهاد سخت آزردهخاطر گردید، به آنان فرمود:
اتریدون ان اضربکم بسیفى اما انى اعلم الذى تریدون و یقیم اودکم و لکن لا اشترى صلاحکم بفساد نفسى بل یسلط الله علیکم قوما فینتقم لى منکم فلا دنیا استمتعتم بها و لا آخره صرتم الیها فبعدا و سحتا لاصحاب السعیر.
آیا مىخواهید با شمشیرم شما را بزنم و به حیاتتان خاتمه دهم؟ من از نیتتان آگاهم و مىدانم که چه چیز شما را از کجروى و اعوجاج باز مىدارد ولى هرگز صلاح شما را به فساد خود معامله نمىکنم بلکه آگاهتان مىسازم که بر اثر روش نادرستى که در پیش گرفتهاید خداوند قومى را بر شما مسلط خواهد نمود که انتقام مرا از شما بگیرد، در نتیجه نه از دنیا بهرهمند مىشوید و نه به آخرت مرضى خداوند راه مىیابید. پس کوبیده و مطرود باشید اى جهنمیها!
نتیجه آنکه امام سجاد (ع) در سومین جملهاى که موضوع بحث این سخنرانى بود در مقام دعا به پیشگاه ربوبى عرض مىکند:
و استصلح بقدرتک ما فسد منى
بار الها! آنچه در جسم و جان من به فساد گراییده و از راه مستقیم خود خارج شده است تو با قدرت لایزال خود آنرا اصلاح فرما.
پیروان امام سجاد (ع) باید این روش سعادت بخش را از آن حضرت بیاموزند و همه روزه این مهم را از خدا بخواهند و عرض
کنند:
و استصلح بقدرتک ما فسد منى
بار الها! تو به تمام عیوب و نقائص برون و درون من واقف و آگاهى، تفضل فرما و با قدرت خود آن عیوب را اصلاح کن و مرا از آن نقائص نجات بخش.
ناگفته نماند که اصلاح مفاسد و عیوب شخصى یا نوعى را از خدا خواستن و در پیشگاه او دعا نمودن موجب رفع تکلیف دینى از مسلمانان نمىشود و مسئولیت آنان را برطرف نمىنماید.
اسلام، پیروان خود را موظف نموده است که در اصلاح مفاسد یکدیگر بکوشند و با زبانى نرم، عیوب موجود در افراد را به یکدیگر تذکر دهند و از این راه زمینهى سعادت و رستگارى جامعه را فراهم آورند.
عن النبى صلى الله علیه و آله: المومن مرآه اخیه یمیط عنه الاذى.
رسول اکرم فرموده: مومن براى برادر خویش همانند آیینه است، عیوب و بدیهاى او را تذکر مىدهد و لکههاى اخلاقى وى را برطرف مىسازد.
در آیین مقدس اسلام تا بدان درجه به رفع عیوب و نقائص اهمیت داده شده و اولیاى گرامى اسلام در این باره تاکید نمودهاند که خوددارى از انجام این وظیفه نوعى خیانت تلقى شده است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: من رآى اخاه على امر یکرهه و لم یرده عنه و هو یقدر علیه فقد خانه.
امام صادق (ع) فرموده: کسى که برادرش را در وضعى ببیند
که آن را ناپسند مىداند و با آنکه قدرت اصلاح آن را دارد به او تذکر ندهد به وى خیانت نموده است.