شرح دعای مکارم الاخلاق( 6)
کسى که رسول خدا را اطاعت کند بىگمان خدا را اطاعت نموده است، اطاعت از پیغمبر اطاعت از ارادهى الهى است و اطاعت از ارادهى الهى موجب نیل به کمال ایمان است و این همان است که امام کاظم (ع) فرموده: و الثالث ان تعرف ما اراد منک.
سومین علمى که بشر باید بشناسد و بداند این است که عارف شود که خداوند آفریدگار از خلقت او چه اراده فرموده است. قرآن شریف که هماکنون در دست ماست حاوى ارادههاى الهى در شئون مختلف براى سعادت بشر و نیل به کمال انسانیت است. اما لازم است نکتهاى همواره مورد توجه باشد و آن نکته این است که پروردگار عالم ارادهى خود را به صورت آیاتى فرستاده که بیان پیغمبر لازم بود آنها را توضیح دهد، فرموده: اقیموا الصلوه. اما نماز چیست؟ آتوا الزکوه. چقدر زکوه داده شود؟ و از چه چیزهایى زکوه پرداخت گردد، و امثال آن. و لذا در قرآن شریف، خداوند به پیغمبرش فرموده است: و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم. ما قرآن را بر تو نازل نمودیم تا آنچه را که خداوند به منظور تبیین ارادهى خود، بر مردم فروفرستاده است براى آنان بیان کنى و توضیح دهى.
در حیات پیشواى گرامى اسلام، مبین کتاب وحى، شخص رسول اکرم صلى الله علیه و آله بود. براى اینکه بعد از آن حضرت حجت بر مردم تمام باشد و مسلمانان در شناخت ارادهى الهى دچار حیرت نشوند، به موجب روایات بسیارى که تمام علماى عامه و خاصه، با مختصر تفاوتى در عبارت، از آن حضرت نقل نموده و در کتب خود آوردهاند تبیین کتاب وحى را به عهدهى اهلبیت معظم خود، که عالم به دقایق دستورهاى الهى هستند، گذارد و مردم را متوجه آنان نمود. از جملهى آن احادیث، این روایت شریف است: عن النبى صلى الله علیه و آله قال: انى مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى اهل بیتى لن تضلوا ما تمسکتم بهما و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض. من دو امانت سنگین را بین شما به جاى مىگذارم: یکى کتاب خداست و آن دیگر عترتم یعنى اهل بیتم، مادامى که به این دو متمسکید از گمراهى مصونید و این دو از هم جدا نمىشوند تا در کنار حوض به من وارد گردند.
شناخت ارادهى الهى در خلقت بشر، علم سوم است که در حدیث امام کاظم (ع) ذکر شده. اگر کسى ارادهى باریتعالى را از راه قرآن شریف که وحى الهى است تشخیص دهد و بر طبق آن عمل نماید به ایمان کامل نایل مىگردد، ولى باید هوشیار بود و توجه داشت، چه هواى نفس در هر انسانى دشمنى است بسیار قوى و خطرناک، آدمى را از صراط مستقیم منحرف مىکند، نه تنها راه کمال ایمان را به روى انسان مىبندد، بلکه ممکن است ایمان را برباید و آدمى را بىدین سازد. جملهى چهارم حدیث امام کاظم (ع) ناظر به همین مطلب است که فرموده: و الرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک.
چهارمین علمى که آموختن آن ضرورت دارد این است که بدانى چه چیز ترا از دین خدا خارج مىسازد.
از آنچه مذکور افتاد، قسمت اول بحث این سخنرانى راجع به راه نیل به کمال ایمان بود و این مطلب روشن شد. قسمت دوم بحث، دربارهى قدر و منزلت «یقین» در دین مقدس اسلام است. امام سجاد (ع) در پیشگاه الهى عرض مىکند: و اجعل یقینى افضل الیقین. بار الها! یقین مرا از برترین و بالاترین یقینها قرار ده. در اسلام روایات بسیار دربارهى قدر و قیمت یقین رسیده است که در این بحث پارهاى از آنها ذکر مىشود.
کان امیرالمومنین علیهالسلام یقول: و اسالوا الله الیقین و ارغبوا الیه فى العاقبه و خیر ما دار فى القلب الیقین.
على (ع) مىفرمود: از خدا «یقین» را بخواهید و راغب باشید که پروندهى زندگى شما با یقین بسته شود و بهترین سرمایهى معنوى که در قلب دوران دارد یقین است. راغب در معناى «یقین» مىگوید: الیقین من صفه العلم و هو سکون الفهم مع ثبات الحکم. یقین از صفات علم است و آن عبارت است از اینکه دل آدمى و فهم انسان آرامش و سکون پیدا کند با توجه به اینکه حکم مورد یقین ثابت و محقق است.
عن النبى صلى الله علیه و آله: خیر ما القى فى القلب الیقین. رسول اکرم فرموده است: بهترین ذخیره و سرمایهاى که در قلب افکنده مىشود «یقین» و اطمینان خاطر است.
عن جابر الجعفى عن ابیعبدالله علیهالسلام انه قال: یا اخا جعفى: ان الیقین افضل من الایمان و ما من شىء اعز من الیقین. امام صادق (ع) به جابر جعفى فرموده است: جابر! یقین از ایمان برتر و بالاتر است و چیزى گرانقدرتر و ارزشمندتر از یقین نیست. به قدرى یقین در پیشگاه الهى اهمیت دارد که در حدیث دگرى آمده: اذا اراد الله بعبد خیرا فقهه فى الدین و الهمه الیقین.
وقتى خدا به بندهاى ارادهى نیکى کند و بخواهد او را مشمول خیر و رحمت خود قرار دهد، اولا او را دینشناس مىکند و به مقررات اسلامى آگاه مىنماید، و ثانیا یقین را به او الهام مىکند و دل او را از این نعمت مهم برخوردار مىسازد. در روایات متعدد آمده است که یقین از ایمان مقام رفیعتر و بالاترى دارد. به همین جهت امام سجاد (ع) در دعاى «مکارم الاخلاق» صحیفه، اول از پروردگار درخواست مىکند: بار الها! ایمان مرا به کاملترین مدارج ایمان برسان و سپس مىگوید: بار الها! یقین مرا از بهترین یقینها قرار ده. اینکه یقین را بعد از ایمان آورده مبین این است که یقین تقاضاى بالاترى است و اخبار هم مىگوید: یقین از ایمان بالاتر است. در اینجا ممکن است این سوال پیش آید: با اینکه ایمان حالت باور معنوى و قطع قلبى است که در آن تردید وجود ندارد، پس چطور یقین از آن بالاتر است، مگر حالت روانى ایمان با یقین چه تفاوت دارد. در پاسخ مىتوان گفت: زمینهى این مطلب در سخن ابراهیم خلیل در قرآن شریف آمده است. ابراهیم گفت: رب ارنى کیف تحیى الموتى. پروردگارا به من بنمایان که چگونه مرده را زنده مىکنى. خطاب آمد: او لم تومن؟. آیا به احیاء موتى از ناحیهى من ایمان ندارى؟ قال بلى. گفت بلى، ایمان دارم. و لکن لیطمئن قلبى. اما مىخواهم اطمینان خاطر پیدا کنم.
از این جملهى ابراهیم استفاده مىشود که یقین و اطمینان خاطر هر دو در یک مرحله در روان انسان است، صاحبان یقین اطمینان دارند و صاحبان اطمینان خاطر یقین دارند و در قرآن شریف هم وقتى دربارهى مومنین صحبت مىکند مىفرماید: و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات. اى پیغمبر گرامى! مژده بده به آنان که ایمان آوردهاند و اعمال صالحه داشتهاند که براى آنان جنات و بهشتهایى آماده و مهیاست، اما وقتى دربارهى صاحبان اطمینان سخن مىگوید مىفرماید: یا ایتها النفس المطمئنه. ارجعى الى ربک راضیه مرضیه. فادخلى فى عبادى. و ادخلى جنتى. اى صاحبان نفس مطمئن و اى کسانى که واجد مقام مقدس یقین هستید! برگردید به سوى خدا و رجوع کنید به حضرت آفریدگار، در حالى که شما از خدا راضى هستید و خدا هم از شما خشنود است، سپس مىفرماید اى گروه مطمئن! در عباد من وارد شوید یعنى در گروه بندگان عالیمقام که مراقب تمام دقایق و وظایف عملى خود بودهاند. فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى. و به علاوهى آنکه در گروه عباد خالص وارد مىشوید به بهشت من وارد شوید.
بنابراین مومنین داراى عمل صالح به بهشت مىروند اما آن کسانى که نفس مطمئن دارند به بهشت خدا مىروند. تمام بهشتها متعلق به خداست، اما اینکه بهشت افراد مطمئن را به خود منتسب مىکند، این نمونه و نشانهى مقام عالیتر و بالاتر است، مثل قضیهى شهدا، تمام مردم بعد از مرگ در عالم برزخ زندهاند، اما دربارهى شهیدان مىفرماید: گمان نکنید که شهیدان مردهاند.
بل احیاء عند ربهم یرزقون. اینان زندهاند و نزد خدایشان روزى دارند. نزد خداى خود روزى داشتن غیر از زنده بودن مطلق و روزى داشتن است.
عن صفوان قال سالت ابا الحسن الرضا علیهالسلام عن قول الله لابراهیم علیهالسلام «او لم تومن. قال بلى و لکن لیطمئن قلبى» اکان فى قلبه شک؟ قال لا، و لکنه اراد من الله الزیاده فى یقینه.
صفوان از امام اباالحسن الرضا (ع) سوال مىکند از سخنى که خداوند به ابراهیم گفت: آیا ایمان ندارى؟ و ابراهیم گفت: ایمان دارم و لکن مىخواهم قلبم مطمئن شود. امام رضا (ع) در تفسیر این جمله مىفرماید: ابراهیم مىخواست بر یقینش افزوده شود و اطمینانش بیشتر گردد.
مىتوان گفت «یقین» آن تسلیم بى قید و شرط است که بعد از ایمان واقعى در ضمیر افراد مومن پدیدار مىگردد. این تسلیم مقدس همان است که ابراهیم و اسماعیل واجد آن بودند و قرآن شریف دربارهى آن دو فرموده است: فلما اسلما و تله للجبین. یعنى وقتى بر اثر اطمینان خاطر و یقین معنوى، ابراهیم و اسماعیل دانستند که امر قربانى از طرف باریتعالى است، هر دو سر فرود آوردند و تسلیم امر الهى شدند.
در حدیثى از على (ع) آمده است که آن حضرت نیز «یقین» را به تسلیم واقعى معنى کرده و فرموده است: ان الاسلام هو التسلیم و التسلیم هو الیقین. على (ع) مىفرماید: اسلام عبارت از تسلیم است و تسلیم همان یقین واقعى و اطمینان خاطرى است که در ضمیر مسلمانان راستین پدید مىآید.
در ابتداى سورهى بقره خداوند مىفرماید: و الذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون. مومنین راستین کسانى هستند که به تمام آنچه از طرف پروردگار عالم بر تو نازل شده است ایمان دارند و همچنین به آنچه قبل از تو بر دیگر پیمبران نازل شده مومن و معتقدند، و بعد دربارهى آخرت مىفرماید: و بالاخره هم یوقنون. این افراد با ایمان به آخرت یقین و اطمینان قلبى دارند.
ملاحظه مىکنید که خداوند، امر معاد را با یقین آورده است براى اینکه بزرگترین عامل موثر در بازداشتن مردم از گناه و واداشتن آنان به اطاعت اوامر الهى همان یقین به معاد و مطمئن بودن به پاداش و کیفر الهى در روز حشر است. این حالت است که اگر در دنیا براى کسى پدید آمد تمام اعمالش منظم مىگردد و کوچکترین تخلفى از امر باریتعالى نمىنماید، این حالت معنوى و مقدس است که اگر براى کسى حاصل شود سرمایههاى خوب خود را در راه خدا انفاق مىکند براى اینکه به مقام سعادت و بر برسد. در قرآن شریف فرموده: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون. هرگز به مقام بر و نیکوکارى نمىرسید تا وقتى که انفاق کنید در راه خدا آن چیزهایى را که خود به آنها علاقه دارید و دوستدار آنها هستید. انجام چنین عمل مقدسى ناشى از یقین درونى و اطمینان خاطر است. على (ع) فرموده: من ایقن بالخلف جاد بالعطیه. اگر کسى به روز جزا یقین داشته باشد از اموال و دارایى خود آنچه بهتر و عالیتر است در راه رضاى باریتعالى به مردم عطا مىکند. نه تنها مال بلکه از جان خویش که به مراتب عزیزتر از مال است چشم مىپوشد و با کمال خلوص و صمیمیت آنرا در راه اعلاى حق فدا مىکند. سرمایهى پرارج یقین به قدرى ارزشمند و گرانقدر است که در هر زمان عدهى معدودى از مومنین واجد آن بودهاند.
عن ابىالحسن علیهالسلام قال: و ما قسم فى الناس شىء اقل من الیقین. حضرت ابىالحسن (ع) مىفرماید: هیچ چیزى کمتر از یقین به ایمان، بین مردم تقسیم نشده است، یعنى اهل یقین در هر عصر و زمان عدهى معدودى بوده و هستند و بیشتر مردم از این نعمت بزرگ برخوردار نگردیدهاند.
از آنچه مذکور افتاد قسمت دوم بحث این سخنرانى، یعنى قدر و منزلت یقین در اسلام، روشن شد و امام سجاد (ع) در پیشگاه الهى عرض نموده است: و اجعل یقینى افضل الیقین.
بار الها! یقین مرا از گروه یقین برتر و افضل قرار بده و در این فیض بزرگ مرا مشمول عنایات خود بفرما.