شرح دعای مکارم الاخلاق(4 )
پیغمبر فرموده: هر کس سلطان ستمگرى را ببیند و رفتار او را انکار نکند و با او مبارزه ننماید، همانند او معذب و محشور مىشود.
این روایت را مىخوانند و دربارهى اهمیت آن فریاد مىزنند و شعار مىدهند، اما وقتى گفته مىشود: اسلام نماز آورده، روزه آورده، حج و زکات آورده، اسلام شرب خمر را حرام کرده، بىعفتى را ممنوع نموده، به اینها اعتنا نمىکنند، فقط و فقط اسلام انقلابى مىخواهند، نه انقلاب اسلامى. این گروه، دم از مسلمانى مىزنند ولى به «جمیع ما انزل الله» باور ندارند، اینان را هم مىگویند مسلمان ولى فاقد ایمان.
بنابراین دو تفاوت بین اسلام و ایمان ذکر شد: یکى اسلام منافقین که فاقد ایمان معنوى و عقد قلبى است، و آن دیگر اسلام کسانى که مىگویند:
نومن ببعض و نکفر ببعض.
به جمیع ما انزل الله ایمان ندارند، پارهاى از احکام الهى را مىپذیرند و قسمتى از دستورهاى خداوندى را رد مىکنند. واضح است که در مقام تسلیم، این دو گروه با مومنین واقعى تفاوت بسیار دارند، تسلیم اینان قبل از ایمان است و تسلیم مومنین واقعى بعد از ایمان به خداست. ارزش مهم براى آن تسلیمى است که یک نفر، آگاهانه، به خدا و تعالیم الهى و دستورهاى پیمبران ایمان آورده و از صمیم قلب معتقد شده و سپس بىقید و شرط، مطیع آن اوامر مىگردد. آن تسلیم است که بسیار ارزنده و مهم است. نمونهى آن تسلیم در مورد
ابراهیم و اسماعیل است. وقتى در عالم منام به ابراهیم الهام شد که فرزند خود را قربانى کند، الهام الهى را با فرزندش در میان گذارد و فرزند هم با کمال صمیمیت الهام خداوندى را که به پدرش رسیده بود پذیرفت و آماده شد که به دست پدر قربانى شود. در اینجا قرآن شریف مىگوید:
فلما اسلما و تله للجبین.
وقتى هر دو به امر خداوند گردن نهادند، در مقام تهیهى مقدمات قربانى برآمدند. این تسلیم بهتآور و حیرتزا نشانهى کمال ایمان واقعى پدر و پسر است. کسى که به چنین مقام ایمان مىرسد در مقابل امر خدا تسلیم بىقید و شرط است، چون و چرا نمىکند، عقل خود را به میان نمىآورد، و نمىگوید من باید فکر کنم که آیا چنین عملى بر وفق عقل است یا نه. حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام مىفرماید:
و اعلموا ان راس طاعه الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و ما لم نعقل.
سرآمد تمام شرایط اطاعت و فرمانبردارى از خداوند این است که ما تسلیم بدون قید و شرط خدا باشیم، چه در امورى که عقل ما آنها را درک مىکند و چه آن امورى که عقل ما به عمق آنها راه ندارد و حقیقت آن را درک نمىنماید.
براى آنکه معناى تسلیم و اطاعت بىچون و چرا در امورى که حاوى مصلحت است هر چه بهتر روشن شود و شنوندگان محترم بیشتر به عمق آن واقف گردند، لازم است در اینجا حدیثى را از رسول گرامى صلى الله علیه و آله ذکر کرده و سپس در مورد آن توضیح لازم
معروض گردد.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا عبادالله! انتم کالمرضى و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه، الا فسلموا الله امره تکونوا من الفائزین.
رسول اکرم فرموده است: اى بندگان خدا! شما همانند بیماران هستید و خداوند همانند طبیب معالج. صلاح مرضى در آن چیزى است که طبیب از نظر علم پزشکى مىداند و تدبیر درمان خود را بر آن استوار مىسازد، نه آن چیزى که هواى نفس مریض طلب مىکند و خواهش غریزى خود را درخواست مىنماید. پس تسلیم امر بارىتعالى باشید تا به فوز و پیروزى موفق گردید و از خطرات و مهالک نجات یابید. مریض که به طور طبیعى داراى حب ذات و عشق به زندگى است براى اینکه خود را از گرفتارى بیمارى برهاند و درد خود را درمان نماید بىقید و شرط، خویشتن را تسلیم طبیب مىکند و به تمام وجود مطیع فرمان او مىشود. اگر مثلا نیاز به جراحى دارد و باید کلیهى او تعویض شود، یا زخم معده دارد و باید قسمتى از معدهاش برداشته شود، در آغاز، طبیب دستورهایى مىدهد و مىگوید خون مریض را تجزیه کنند تا وضع مزاجى او را بفهمد، هر گاه مقتضى بداند قبل از عمل جراحى به او دوا بدهد، و به طور خلاصه تمام مقدمات کار را فراهم کند و بیمار هم به تمام معنى در مقابل دستور پزشک مطیع است، هر چه بگوید عمل مىکند، چون مىداند بر وفق مصلحت است. روز عمل فرا مىرسد، با میل و رغبت یکسره روى
تخت جراحى مىخوابد. با اینکه در دل مضطرب است و این کار سنگین است، اما یک قدم از اطاعت طبیب سر باز نمىزند و به آنچه پزشک مىگوید عمل مىکند، بیهوشش مىنمایند، شکم را باز مىکند، کلیه را برمىدارد، کلیهى سالمى را پیوند مىزند، یا نصف معده را قیچى مىکند و به دور مىاندازد، سپس بخیه مىکند، مریض به هوش مىآید، به اطاقش مىبرند. باز هم مطیع مطلق آقاى پزشک است، هر چه بگوید اطاعت مىکند به این امید که در پى این اطاعتها به سلامتى نایل گردد، بیماریش درمان شود، رفاه زندگى پیدا کند و تمام آنچه را که صلاح زندگى اوست به دست آورد. این است مقام تسلیم و رضاى یک بیمار در مقابل طبیب عالم درمان.
رسول گرامى مىفرماید: مردم! شما مانند مریضید و خداوند مانند طبیب. همانطورى که بیمار از پزشک عالم خود بدون چون و چرا اطاعت مىکند، تنها به این دلیل که هر چه مىگوید و عمل مىکند به مصلحت بیمار است، مردمان با ایمان هم باید بى چون و چرا امر خدا را اطاعت کنند و تسلیم بى قید و شرط فرمان الهى باشند تا به صلاح و سعادت نایل گردند. جالب آنکه مریض مىداند که این آقاى پزشک با آنکه درس خوانده و عالم است، با آنکه انسانى داراى فضیلت است و کوچکترین انحرافى را عمدا از مسیر علم پزشکى نمىنماید، باز در عمق جان احتمال مىدهد که در این مورد اشتباه کرده باشد، شاید به دقایق مرض واقف نشده باشد، ممکن است در حین جراحى و تعویض کلیه یک اشتباه کوچک بنماید و در نتیجه، بیمار به آن مصلحتى که باید برسد توفیق نیابد. اما مومنین واقعى در اوامر الهى چنین احتمالاتى را نمىدهند. اینان مىدانند که خدا به تمام حقایق و دقایق واقف است، یقین دارند که تمام مصلحتهاى
مردم را مىداند، مطمئناند که خداوند طالب سعادت انسانها و تعالى و تکامل آنان است. از این رو با اطمینان خاطر تسلیم امر او مىشوند و بى چون و چرا اوامرش را اطاعت مىنمایند و در نتیجه به سعادت ابدى و کمال واقعى نایل مىگردند.
از آنچه تا اینجا بیان شد، قسمت اول این بحث یعنى فرق بین اسلام و ایمان واضح گردید و روشن شد که تسلیم قبل از ایمان ناشى از ترس است یا طمع، و تسلیم بعد از ایمان ناشى از معرفت باریتعالى و به منظور نیل به صلاح و سعادت است. اسلام، فرمانبردارى ظاهرى و تسلیم برونى است، ایمان عقد قلبى و تسلیم درونى است. گردن نهادن به اوامر خداوند و تسلیم قبل از ایمان فقط در حضور مردم صورت مىگیرد و در خلوت تسلیم و اطاعتى وجود ندارد. اما تسلیم بعد از ایمان همیشه و همه جا وجود دارد و افراد مومن واقعى، هم در خلوت فرمانبردار اوامر بارىتعالى هستند و هم در جلوت و حضور مردم.
قسمت دوم بحث امروز توضیح درجات و مراتب ایمان است. امام سجاد (ع) عرض مىکند: بار الها! ایمان مرا به کاملترین مدارج آن برسان. براى آنکه بالاترین مراتب و درجات ایمان را بشناسیم، لازم است در روایاتى که از اولیاى گرامى اسلام راجع به کمال ایمان رسیده و حاوى نشانهها و علائم آن است دقت نماییم و منتهاى توجه خود را مبذول داریم تا با راهنمایى آن روایات به بالاترین مراتب ایمان واقف گردیم و در اینجا براى مزید آگاهى شنوندگان محترم بعضى از آن احادیث ذکر مىشود.
عن النبى صلى الله علیه و آله: ثلاثه من کن فیه یستکمل الایمان: رجل لا یخاف فى الله لو مه لائم و لا یرائى بشىء من عمله و اذا عرض
علیه امران احدهما للدنیا و الاخر للاخره اختار امر الاخره على الدنیا.
رسول اکرم فرموده است: سه چیز است که اگر در کسى باشد ایمان خود را کامل نموده است: اول آن مردى که در راه خدا و براى اعلاى حق از ملامت هیچ ملامتکنندهاى نترسد. دوم آن کس که هیچیک از اعمال خود را به ریا آلوده نکند. سوم شخصى که وقتى دو امر به او عرضه شد یکى مربوط به دنیا و آن دیگر مربوط به آخرت، آن را که مربوط به آخرت است برگزیند و بر امر دنیا مقدم دارد.
و عنه صلى الله علیه و آله فى جواب رجل ساله فقال: احب ان یکمل ایمانى. قال: حسن خلقک یکمل ایمانک.
مردى به رسول اکرم عرض کرد: یا رسول الله! دوست دارم ایمان من کامل شود. در جواب فرمود: اخلاق خود را نیکو و پسندیده کن، بر اثر این عمل ایمانت کامل مىشود.
عن ابیجعفر (ع) قال: ثلاث من کل فیه استکمل الایمان: من اذا رضى لم یدخله رضاه فى الباطل و اذا غضب لم یخرجه غضبه من الحق و من اذا قدر لم یتعاط ما لیس له.
امام باقر (ع) فرموده: سه چیز است که اگر در کسى باشد ایمان خود را کامل نموده است: انسانى که چون به امرى راضى شد رضاى او، او را در باطل وارد نکند، و وقتى خشمگین گردید خشم او وى را از حق منحرف و منصرف ننماید، و زمانى که قدرت پیدا کرد به چیزى که شایستهى او نیست دست نگشاید.
در کتابهاى دینى روایات متعددى از رسول گرامى اسلام و ائمهى معصومین علیهمالسلام دربارهى کمال ایمان رسیده و مجموع آن روایات ناظر به خلوص نیت و چگونگى گفتار و رفتار مومنین است و تمامیت ایمان هر فرد به نسبتى است که آن اعمال را انجام مىدهد و آن وظایف مهم و سنگین را عملا رعایت مىنماید. عدهى معدودى از اولیاى خدا هستند که تمام نشانههاى ایمان تام و کامل را عمل مىکنند و آنها را به کار مىبندند. اینان واجد کاملترین درجات ایماناند و امام سجاد (ع) چنین ایمانى را از درگاه خداوند متعال درخواست مىنماید. ناگفته نماند که دعاى شریف «مکارم الاخلاق» خود مجموعهاى است که قسمت اعظم نشانههاى ایمان کامل را در بر دارد. امید است که با توفیق حضرت بارىتعالى تمامى این دعا در سخنرانیهاى آینده شرح داده شود و شنوندگان محترم نیز با ارادهى جدى آنها را فراگیرند و عملا به کار بندند.