شرح دعای مکارم الاخلاق( 161)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى صحه فى عباده، و فراغا فى زهاده.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» از خداوند مىخواهد که بر حضرت محمد و آلش درود فرستد، سپس دو تمنى از ذات مقدسش مىنماید: اول، بار الها! به من تندرستى و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد. دوم، بار الها! فراغت بالى عنایت فرما تا در راه زهد و بىاعتنایى به دنیا طى شود.
به خواست خداوند توانا، این دو جمله از کلام امام سجاد علیهالسلام موضوع بحث و سخنرانى امروز است.
در جملهى اول دعاى امام (ع)، دو کلمه آمده است، یکى «صحت» و آن دیگر «عبادت». براى روشن شدن مطلب، لازم است دربارهى هر دو کلمه توضیح داده شود.
الصحه فى البدن حاله طبیعیه تجرى افعاله معها على الجرى الطبیعى.
صحت در بدن حالتى است طبیعى که با وجود آن، افعال بدن مسیر طبیعى خود را مىپیماید.
العبودیه اظهار التذلل و العباده ابلغ منها لانها غایه التذلل و لا یستحقها الا من له غایه الافضال و هو الله تعالى.
«عبودیت» اظهار تذلل است و «عبادت» از آن رساتر، زیرا عبادت به معناى تذلل نهایى است و تذلل نهایى شایستهى کسى است که واجد کمال نهایى است و او جز ذات اقدس الهى نیست.
تندرستى و جوانى دو عطیهى گرانقدر حضرت بارى تعالى است. بشر تا وقتى جوان است و سالم و از این دو نعمت برخوردار است، بهاى آن گوهرهاى نفیس را نمىداند و از قدر و منزلتشان آگاهى ندارد. موقعى به ارج و اهمیتشان واقف مىگردد که دچار فقدانشان گشته است.
عن على علیهالسلام قال: شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافیه.
على (ع) فرموده: دو چیز است که فضل و برترى آنها را احدى نمىداند، مگر کسى که آن دو را واجد بوده و هم اکنون از دست داده است، یکى جوانى و دیگرى عافیت.
در بعضى از روایات، نعمت گرانقدر صحت و عافیت در کنار نعمت امنیت ذکر شده و خاطرنشان گردیده است که ارج و ارزش این دو نعمت بر مردم ناشناخته و مجهول است:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: نعمتان مکفورتان: الامن و العافیه.
رسول اکرم (ص) فرمود: دو نعمت است که قدر و منزلتشان نزد مردم ناشناخته و پنهان است، یکى امنیت و آن دیگر عافیت.
ناامنى و بیمارى، دو قسم اختلال و بىنظمى است که بر اثر فعالیتهاى زیانبار، عناصرى فاسد و مفسد در پیکر اجتماع و در بدن انسان پدید مىآید. اگر در کشورى جادههاى اصلى و فرعى، شهرها و روستاها، کویها و برزنها مورد تجاوز افراد خودسر و لاابالى واقع شود و به منظور تعدى به اموال و اعراض و نفوس مردم با سلاحهاى سرد و گرم به افراد حمله کنند و آنان را مورد ستم قرار دهند، در آن محیط امنیت از میان مىرود، جامعه دچار خوف و هراس مىگردد، و زندگى مختل و بىنظم مىشود. اگر در کشور تن یک انسان، عروق بزرگ و کوچک که به منزلهى جادههاى اصلى و فرعى است، یا اعضاى عالى و اعضاى عادى که به منزلهى شهر و روستاست، میدان تاخت و تاز ویروسها و میکربها و موجودات انگلى گردد، انسان سالم بیمار مىشود و تا وضع به همان منوال است، بیمارى ادامه دارد، پس در واقع، ناامنى یک کشور به منزلهى بیمارى پیکر مملکت است و بیمارى یک انسان به منزلهى ناامنى کشور تن است و اینکه در روایت، امنیت و عافیت در کنار هم قرار گرفتهاند، مبین اختلالاتى است که گاه در اجتماع و گاه در بدن انسان پدید مىآید. حافظ امنیت کشور، یعنى نگهبان سلامت اجتماع و سرکوب کنندهى عوامل ناامنى و اختلال، وجود حکومت دادگر و مقتدر و اجراى قوانین عادلانه است، و حافظ سلامت تن، یعنى نگهبان امنیت کشور بدن، پزشک دانا و به کار بستن برنامههاى عالمانهى طبى است. حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام راجع به حفظ امنیت کشور و مجازات عوامل فساد و اخلال، ضمن بیان علل احکام که براى فضل بن شاذان شرح داده،
دربارهى وجود اولوالامر و حکومت اسلامى چنین فرموده است:
فان قال قائل فلم جعل اولى الامر و امر بطاعتهم قیل لعلل کثیره منها ان الخلق لما وقفوا على حد محدود و امروا ان لایتعدو ذلک الحد لما فیه من فسادهم لم یکن یثبت ذلک و لا یقوم الا بان یجعل علیهم فیه امینا یمنعهم من التعدى و الدخول فیما حظر علیهم لانه لو لم یکن ذلک لکان احد لا یترک لذته و منفعته لفساد غیره، فجعل علیهم قیما یمنعهم من الفساد و یقیم فیهم الحدود و الاحکام.
اگر کسى سئوال کند که چرا خداوند براى مردم اولوالامر قرار داده و آنان را به اطاعتشان موظف نموده است، گفته مىشود این جعل از طرف بارى تعالى علل متعددى دارد، از آن جمله اینکه وقتى مردم طبق تکالیف بارى تعالى محدود شدند و باید همواره آن حدود را رعایت نمایند و از موازین قانونى فراتر نروند، زیرا تجاوز از قانون مایهى تباهى و فسادشان خواهد بود، این قوانین سعادتبخش تثبیت نمىشد و اجرا نمىگردید مگر آنکه فرد امینى را براى حسن اجراى آن مقررات بگمارد که مانع تعدى افراد به یکدیگر شود، چه اگر اولوالامر و مجرى قانون نباشد، هیچ کس لذت و نفع خویش را براى رعایت حال دیگرى ترک نمىنمود، از این رو خداوند قیمى را تعیین فرموده که مانع فساد مردم شود و افراد متخلف را با اجراى حدود و احکام الهى کیفر نماید.
امام صادق (ع) نیز وجود طبیب بصیر و مورد وثوق را براى حفظ سلامت و امنیت بدن مردم از نیازهاى قطعى جوامع بشرى دانسته و در کنار حکومت از آن نام برده است. جالب آنکه امام (ع) پیش از
ذکر حکومت و طبیب، از وجود فقیه عالم متقى که حافظ امنیت افکار از وسوسههاى گمراه کننده و اندیشههاى باطل است، سخن گفته و ضرورت آن را خاطرنشان فرموده است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: لا یستغنى اهل کل بلد عن ثلاثه یفزع الیه فى امر دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجا: فقیه عالم ورع و امیر خیر مطاع و طبیب بصیر ثقه.
امام صادق (ع) فرمود: اهل هیچ بلدى بىنیاز از سه چیز نیستند که در امر دنیا و آخرتشان به آن پناهنده شوند و اگر فاقد این سه امر بودند، وحشى و عقب افتاده هستند: اول، دینشناسى که عالم و متقى باشد، دوم، حکومتى که خیرخواه و مورد اطاعت باشد، سوم، پزشکى که در طب بینا و در جامعه مورد اعتماد باشد.
حکومتها براى اعادهى امنیت و رفع نگرانى مردم از مامورینى که به سلاحهاى سرد و گرم مسلحاند استفاده مىکنند و به وسیلهى آنان اخلالگران را دستگیر و مجازات مىنمایند و جامعه را از شرشان خلاص مىکنند. داروخانهها براى پزشکان به منزلهى انبار مهمات براى حکومتهاست. اطبا نیز براى اعادهى سلامت بیماران از پرستاران تحصیلکرده و باتجربه استفاده مىکنند، داروهاى لازم را در اختیارشان مىگذارند و میکربها و دیگر عوامل بیمارى را که مایهى ناامنى بدن و موجب بیمارى گردیده، از میان مىبرند و سلامت را به مریض برمىگردانند. خلاصه، سلامت و امنیت براى فرد و جامعه دو قرین مهم و گرانمایه هستند و در حدیث رسول اکرم (ص) که مذکور افتاد، در کنار هم آمدهاند و پیمبر اسلام (ص) فرموده: این دو نعمت مکفور و
مجهول القدرند. کسى که داراى گوهر گرانبهایى است، اگر بخواهد آن را حفظ کند و از خطر مصونش دارد، باید همواره متوجه آن باشد و مراقبتهاى لازم را براى محافظتش معمول دارد. امنیت گوهرى است گرانقدر و مربوط به جامعه، هر فردى به عنوان عضویت اجتماعى موظف است که در حفظ آن بکوشد و قدمى برخلاف امنیت عمومى برندارد. تندرستى و سلامت نیز گوهرى است پرارزش و مربوط به فرد، هر انسانى باید آن سرمایهى پرارج را حفظ کند و از ارتکاب اعمال مخالف سلامت و منافى بهداشت، اجتناب نماید. در اسلام، امر سلامت افراد آنقدر مهم شناخته شده که اداى هر یک از فرایض دینى اگر به سلامت شخص مکلف زیان مىرساند، از انجام آن تکلیف معاف گردیده است. بدبختانه بسیارى از مردم قدر نعمت سلامت را نمىدانند، مگر موقعى که آن نعمت از دستشان برود و بیمار شوند.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: العافیه نعمه خفیه اذا وجدت نسیت و اذا عدمت ذکرت.
امام صادق (ع) فرمود: عافیت نعمتى است پنهان، وقتى یافت مىشود، فراموش مىگردد و چون از کف مىرود، به یاد مىآید.
اولیاى بزرگ الهى همواره متوجه نعمت تندرستى و سلامت بوده و شکر آن نعمت را در پیشگاه بارى تعالى به جاى مىآوردند و از خداوند مىخواستند که در آینده نیز سلامت و تندرستى را روزى آنان قرار دهد. افرادى که بر اثر بیمارى متوجه ارزش سلامتى شدهاند، دعا مىکنند که خداوند سلامتى را به آنان برگرداند و از آن نعمت بزرگ دوباره برخوردارشان سازد.
امام زینالعابدین (ع) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز، از خداوند درخواست صحت مىنماید و به عرض مىرساند: تندرستى و صحتى را تمنى مىکنم که در راه عبادتت به کار برده شود:
و ارزقنى صحه فى عباده.
بار الها! به من تندرستى و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد.
براى آنکه شنوندگان محترم به اهمیت و ارزش معنوى قسمت آخر دعاى امام (ع) متوجه شوند، لازم است در این باره توضیح مختصرى به عرض برسد. البته همهى مردم به طور طبیعى خواهان سلامت و تندرستى هستند و از بیمارى، هر چند خفیف باشد، ناراضى و گریزاناند، ولى هدف افراد در این خواسته متفاوت است، بعضى دستگاه تعقل و تفکر خود را در مطالعهى نظام حکیمانهى عالم و شناخت آفریدگار توانا به کار نبسته، عالم را پدیدهى تصادف و اتفاق پنداشته و به عوالم ماوراى طبیعت عقیده ندارند، اینان انسان را فقط از دیدگاه مادى و لذتگرایى مىنگرند و پیرو خواستهها و تمنیات خویش هستند، تندرستى و سلامت را براى آن مىخواهند که بتوانند با نشاطى بیشتر و رغبتى فزونتر تمنیات حیوانى خود را هر چه بیشتر و بهتر اقناع نمایند.
قرآن شریف در معرفى این گروه فرموده است:
لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل.
اینان دستگاه تعقل و تفکر دارند، اما آن را در فهم و درک حقایق به کار نمىگیرند، چشم دل دارند، ولى از آن براى دیدن
واقعیتها استفاده نمىکنند، گوش دل دارند، اما نمىخواهند سخنان حق را بشنوند. اینان گر چه به صورت انساناند، ولى در واقع همانند چهارپایاناند، بلکه گمراهتر از آنها.
گروه دیگر عقل را به کار بسته، در نظام جهان فکر کرده و اذعان نمودهاند که محال است این عالم منظم و حساب شده، بدون آفریدگار عالم و حکیم به وجود آمده باشد، از این رو نظریهى مادیون را باطل شناخته و به الهیون پیوستهاند، اما در این باره فکر نکردهاند که چرا خالق حکیم در کرهى زمین فقط انسان را از مزایاى عقل، هوش بسیار، قدرت تکلم، فراگرفتن علم به طور نامحدود، سلطه بر جهان طبیعت، و دیگر امورى که معیار ارزشهاى انسانى است برخوردار نموده و حیوانات را از این عطایا بىنصیب آفریده است. آیا خداوند از خلقت انسان هدفى نداشته؟ آیا بشر عاقل در پیشگاه الهى مسئولیتى ندارد، و خلاصه آیا انسانها در زمین خودسر آفریده شده و مىتوانند مرتکب هر ناروایى شوند. قرآن شریف در این باره فرموده:
افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون.
آیا گمان مىکنید که شما را بیهوده خلق نمودهایم و به سوى ما برنمىگردید؟ این گروه گر چه الهى هستند، ولى عملا همانند مادیون قدم برمىدارند و چون به دعوت پیمبران الهى توجه ننمودهاند، خویشتن را یله و رها مىپندارند و نعمت سلامت را براى اقناع بعد حیوانى خویش مىخواهند و بس.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من لم یر لله عز و جل علیه نعمه الا فى مطعم او مشرب او ملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه.
رسول اکرم (ص) فرمود: کسى که نعمت الهى را دربارهى خود منحصر به خوردنیها و نوشیدنیها و پوشیدنیها بداند، عملش نارسا و کوتاه است و عذابش نزدیک.
گروه سوم کسانى هستند که به آفریدگار جهان ایمان دارند، دعوت پیمبر خداوند ( ص) را اجابت نموده، و به احکام الهى و حلال و حرامش معتقدند. اینان در مقام عمل از جهت اداى فرایض و ترک محرمات با هم تفاوت دارند، بسیارى از آنها کم و بیش، اعمالشان مشوب به گناه است، برترین این گروه، مسلمانان وظیفهشناس و درستکارى هستند که در انجام واجبات و پرهیز از گناهان کوشش و جدیت بسیار دارند. این گروه ممتاز همانند سایر مردم خواهان تندرستى و صحتاند و هرگز نمىخواهند نعمت سلامتى را در راه ارتکاب کوچکترین گناه صرف نمایند، ولى بسیارى از آنان آگاهانه یا ناآگاه در حال صحت و تندرستى به جلب مادیات حلال و اقناع تمنیات مشروع حیوانى بیش از جنبههاى معنوى و انسانى ابراز علاقه مىنمایند. امام زینالعابدین (ع) در جملهى اول دعاى خود از پیشگاه حضرت بارى تعالى تندرستى و صحتى را درخواست مىکند که فقط در راه عبادتش مصروف گردد و موجب تعالى معنوى و تکامل انسانیتش شود:
و ارزقنى صحه فى عباده.
بار الها! به من صحتى را روزى فرما که در راه بندگى و عبادتت به کار برم.