تنزیل نور


ساعت 10:55 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق(155 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم فاطلبنى بقدرتک ما اطلب، و اجرنى بعزتک مما ارهب. 

 

حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» دو درخواست از پیشگاه حضرت بارى تعالى مى‏نماید: اول، بار الها! به قدرتت آنچه را که درخواست دارم، برآورده ساز. دوم، بار الها! به عزتت از آنچه مى‏ترسم پناهم ده. 

به خواست خداوند توانا، این دو جمله از دعاى امام سجاد (ع) موضوع بحث و سخنرانى امروز است. 

نوع بشر و دیگر موجودات زنده‏ى روى زمین از انواع حیوانات و نباتات، داراى مزیت طبیعى و خصلت فطرى هستند که هر چه را براى خود نافع و مفید تشخیص دادند، به سوى خویش جذب نمایند و آنچه را براى خود مضر و زیانبار شناختند، از خویشتن دفع کنند و این ودیعه‏ى الهى در موجودات زنده از عوامل مهم حیات و مایه‏ى بقاى فرد و نوع آنهاست. درخت موقعى که در سایه‏ى دیوار واقع مى‏شود و نمى‏تواند بدرستى از نور آفتاب بهره‏مند گردد، تدریجا خود را خم مى‏کند و از دیوار دور مى‏شود تا به نور آفتاب برسد. حیوانات نیز براى اینکه غذایى 

به دست آورند یا خطرى را از خود بگردانند، سخت تلاش مى‏کنند تا به هدف مورد نظر دست یابند. نکته‏ى شایان ملاحظه‏اى که در جلب منافع و دفع مضار بین انسان و سایر موجودات زنده‏ى ارضى وجود دارد، این است که راهنماى حیوانات و نباتات در شناخت منافع و مضار، هدایت تکوینى حضرت بارى تعالى است و هدایت الهى هرگز به خطا نمى‏رود و منافع و مضار واقعى آنها را ارائه مى‏کند. ولى انسان، آزاد آفریده شده و در موارد زیادى راهنماى سود و زیانش اندیشه‏ى اوست و بدبختانه افکار و اندیشه‏هاى بشر مصون از خطا نیست، گاه چیزى را براى خود مضر مى‏پندارد با آنکه نافع و مفید است، و گاه مضرى را براى خود نافع گمان مى‏کند با آنکه زیانبار است. قرآن شریف در این باره فرموده: 

کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون. 

در عرصه‏ى پیکار، قتال با کفار و مشرکین بر شما واجب شده است و از انجام آن کراهت دارید، چه بسا چیزى را مایل نیستید با آنکه خیر شما در آن است، و چه بسا نسبت به چیزى ابراز علاقه مى‏کنید با آنکه براى شما شر و زیان‏آور است. خداوند است که به خیر و شر، و صلاح و فساد شما آگاه است و شما نمى‏دانید. 

در واقع به نظر این گروه، زنده ماندن با ذلت و خوارى بر جهاد در راه خداوند که مایه‏ى حیات باعزت یا مرگ افتخارآفرین است، ترجیح دارد. بیشتر سربازان على (ع) در اواخر عمر آن حضرت اینچنین کج اندیش و مرده دل بودند و بر اثر بى‏رغبتى به جهاد و شانه خالى 

کردن از فریضه‏ى دینى، وضع ذلت‏بارى در حوزه‏ى حکومت آن حضرت به وجود آوردند. از آن جمله، عده‏اى از لشکریان معاویه به شهر انبار هجوم بردند، فرماندار على (ع) را کشتند، مامورین نگهبان را پراکنده نمودند، به غارت اموال مردم دست زدند، زیور آلات زنان مسلمان و غیرمسلمان را که در پناه اسلام بودند ربودند. 

ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام. ثم انصرفوا وافرین. ما نال رجلا منهم کلم و لا اریق لهم دم. فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما، بل کان عندى جدیرا. 

براى بازداشتن آنان از عملشان، چیزى جز گفتن «انا لله و انا الیه راجعون» یا درخواست ترحم نبود. پس از انجام کارهایى که مرتکب شدند به سلامت رفتند، نه کسى از آنان جراحتى برداشت و نه خونى از آنها ریخته شد. على (ع) در پایان سخنان خود مى‏فرماید: اگر انسان مسلمانى پس از این واقعه‏ى ننگین و ذلت‏بار از شدت تعصب و تاثر بمیرد، ملامت ندارد بلکه در نظر من مرگى است بجا و شایسته. 

سرچشمه‏ى این حوادث تلخ و شرم‏آور، خوددارى افراد توانا از انجام وظیفه‏ى سربازى و جهاد در راه خدا بود و علاج آن، قدم گذاردن در عرصه‏ى پیکار و مقابله‏ى جدى با دشمن حیله‏گر است. 

هان زندگى است در کنف تیغ 

ور نیست در طریق دگر نیست 

برخیز و پا گذار به میدان 

مردن از این حیات بتر نیست 

قرآن شریف در ابتداى آیه‏اى که مذکور افتاد، از فریضه‏ى جهاد و بى‏میلى مردم سخن گفت. سپس بى‏میلى و علاقه‏مندى خلاف مصلحت را در سطح وسیعى خاطرنشان ساخت: فرمود: 

و عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لکم. 

چه بسا از چیزى کراهت دارید و نسبت به آن بى‏رغبتید با آنکه خیر شما در آن است، چه بسا به چیزى علاقه‏مند و راغبید و آن براى شما حاوى شر و زیان است. 

همانطور که اشاره شد، راهنماى حیوان و نبات در تشخیص خیر و شر، هدایت تکوینى بارى تعالى است که با وجودشان آمیخته است و هدایت الهى راه خطا ارائه نمى‏کند. اما انسان آزاد در موارد زیادى براى تمیز خیر و شر خود از اندیشه و افکار خویش که تحت تاثیر غرایز و شهوات است، راهنمایى مى‏خواهد، غافل از آنکه فکر مشوب به حب و بغض، واقع‏بین نیست و نمى‏تواند خیر و شر را آنطور که هست ارائه نماید، و این مطلب را اولیاى گرامى اسلام ضمن تعالیم اخلاقى خود تذکر داده‏اند و در اینجا به طور نمونه پاره‏اى از آنها به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد. حیوان و انسان داراى غریزه‏ى تفوق‏طلبى و برترى‏جویى است. حیوان این غریزه را در حدود هدایت تکوینى بارى تعالى و طبق مصلحت به کار مى‏برد و فسادى بر آن مترتب نمى‏شود. اگر انسان هدفش از برترى و دست یافتن به کرسى ریاست، حمایت مظلوم و دفع ظالم و احقاق حق باشد، این برترى و ریاست مرضى خداوند و بر وفق مصلحت است. على علیه‏السلام در ایام خلافت و ریاست خود، این مطلب را به ابن‏عباس فرمود. امام (ع) در منزل ذى‏قار کفش پاره‏ى خود را تعمیر مى‏نمود. آن را به ابن‏عباس نشان داد و فرمود: 

 

ما قیمه هذا النعل؟ فقلت: لا قیمه لها. فقال علیه‏السلام: و الله لهى احب الى من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا. 

قیمت این کفش پاره چقدر است؟ عرض کردم: قیمتى ندارد. فرمود: قسم به خدا، این کفش بى‏ارزش در نظر من محبوبتر از ریاست بر شماست، مگر آنکه بتوانم حقى را برپا کنم یا باطلى را دفع نمایم. 

اما اگر مقصود از اقناع غریزه‏ى تفوق‏طلبى، بلندپروازى و خودبزرگ‏بینى باشد، خواستن چنین ریاستى برخلاف سجایاى انسانى و کرایم اخلاقى است. این برترى‏طلبى در دنیا مایه‏ى فساد است و در آخرت موجب عذاب و کیفر الهى است. قرآن شریف فرموده: 

تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین. 

این دار آخرت و بهشت جاودان را براى کسانى قرار مى‏دهیم که در زمین به فکر تفوق‏طلبى و فساد نباشند و حسن عاقبت براى اهل تقوى است. 

ائمه‏ى طاهرین علیهم‏السلام پیروان خود را از طلب نمودن چنین ریاستى برحذر داشته و آن را وسیله‏ى از میان بردن دین و مایه‏ى هلاکتشان خوانده‏اند. 

عن معمر بن خلاد عن ابى‏الحسن علیه‏السلام انه ذکر رجلا فقال انه یحب الرئاسه. فقال: ما ذئبان ضاریان فى غنم قد تفرق رعائها باضر فى دین المسلم من الرئاسه. 

دو گرگى که به درندگى عادت نموده و در گله‏اى وارد شوند که چوپانشان از آنها دور مانده است، ضرر و زیان این دو گرگ براى گله 

بیشتر از ضرر ریاست براى دین یک مسلمان نیست. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: من طلب الرئاسه هلک. 

امام صادق (ع) فرمود: کسى که در طلب ریاست است، راه هلاکت را مى‏پیماید. 

از آنچه مذکور افتاد، این نتیجه به دست آمد که تفوق‏طلبى و برترى‏جویى از تمایلات مشترک بین حیوان و انسان است، حیوانات با هدایت تکوینى بارى تعالى آن را اقناع مى‏کنند، راه خطا نمى‏روند، و مرتکب عمل خلاف مصلحت نمى‏شوند، اما انسان آزاد مى‏تواند آن غریزه را از دیدگاه مرضى خداوند بنگرد، پیرو مولى‏الموحدین على (ع) باشد، و کرسى ریاست را براى اقامه‏ى حق و دفع باطل بخواهد. در این صورت، آن ریاست عین سعادت است. و مى‏تواند آن را از دیدگاه علو و خودبزرگ‏بینى بنگرد، بلندپروازى کند، ریاست را وسیله‏ى تحقیر و هتک مردم قرار دهد، در این صورت کرسى ریاست مایه‏ى بدبختى او مى‏شود و دین و دنیایش را تباه مى‏سازد. اگر کسى براى نیل به چنین ریاستى دعا کند و آن را از پیشگاه الهى بخواهد، در واقع به هلاکت و سیه‏روزى خویشتن دعا کرده است. مال از جمله‏ى چیزهایى است که بشر به آن دلبستگى و علاقه دارد و همانند ریاست و مقام، داراى خیر و شر است. اگر مال را به قدر کفاف و به منظور تامین معاش خود و خانواده‏ى خویش بخواهیم و به دگران نیز در مواقعى بیش و کم کمکهایى کنیم، آن مال مایه‏ى عز و آبروست و به دین و دنیاى آدمى آسیبى نمى‏رساند. اما اگر گرفتار بیمارى و حرص شویم و به مرض مال‏اندوزى مبتلا گردیم، در معرض بلایا و خطرات قرار مى‏گیریم و 

ممکن است به سرکشى و عصیان گرایش یابیم. قرآن شریف فرموده است: 

ان الانسان لیطغى ان رآه استغنى. 

احساس بى‏نیازى، انسان را به طغیان سوق مى‏دهد و زمینه‏ى انحرافش را از صراط مستقیم فراهم مى‏آورد. 

به شرحى که در سخنرانى هفتاد و سه توضیح داده شد، امام سجاد (ع) در دعاى «مکارم‏الاخلاق» از پیشگاه الهى درخواست مى‏کند: 

و لا تفتنى بالسعه. 

بار الها! با سعه‏ى مالى و ثروتمندى مرا مورد آزمایش قرار مده. 

و در همان سخنرانى درباره‏ى خوبى کفاف و زیان سرمایه‏دارى توضیح داده شد، و رسول اکرم صلى الله علیه و آله براى حضرت محمد و آل محمد از پیشگاه خداوند درخواست کفاف مى‏نمود. امام زین‏العابدین (ع) در بیان مطالب دینى و در مدرسه‏ى عالى انسان‏سازى معلمى است بزرگ و گزیده‏ى الهى، او مى‏داند که چه چیزهایى به صلاح دنیا و آخرت بشر است و چه چیزهایى براى دین و دنیایش ضرر دارد. چنین انسانى آگاه، وقتى دعا مى‏کند و از پیشگاه الهى درخواستهایى مى‏نماید، قطعا تمنیاتش حاوى خیر و خوبى و بر وفق صلاح فرد و اجتماع است. امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعا که موضوع بحث امروز است، عرض مى‏کند: 

اللهم! فاطلبنى بقدرتک ما اطلب. 

بار الها! به قدرتت آنچه را که درخواست دارم، برآورده ساز. 

ملاحظه مى‏کنید که امام (ع) در دعاى خود، کلمه‏ى قدرت را به کار برده است، راغب مى‏گوید: 

القدره اذا وصف بها الانسان فاسم لهیئه له بها یتمکن من فعل شیئى ما، و اذا وصف الله تعالى بها فهى نفى العجز عنه و محال ان یوصف غیر الله تعالى بالقدره المطلقه. 

وقتى انسان به «قدرت» توصیف مى‏شود، معنایش این است که او داراى وضع و هیئت خاصى است که مى‏تواند عملى را انجام دهد، و چون خداوند به «قدرت» توصیف شود، به معناى نفى عجز از ذات مقدس اوست و محال است کسى غیر از خداوند به «قدرت مطلقه» توصیف گردد. 

هر صاحب قدرتى در این عالم آفریده‏ى حضرت بارى تعالى است، وجودش محدود است و قدرتش نیز محدود، تنها خداوند است که قدرتش همانند ذات مقدسش حد و اندازه ندارد. ما نمى‏دانیم که امام سجاد (ع) چه درخواستهایى از حضرت بارى تعالى نموده است، اما مى‏دانیم خداوند تواناست که مى‏تواند بى‏قید و شرط همه‏ى خواسته‏ها را برآورده سازد و با قدرت نامحدود خویش، موانع را از سر راه بردارد و به همه‏ى تمنیات جامه‏ى تحقق بپوشاند. از این رو، امام (ع) با استمداد از قدرت او، اجابت دعوات خود را تمنى کرده است. 

حضرت زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى دوم دعا که مورد بحث امروز است، به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

و اجرنى بعزتک مما ارهب. 

بار الها! به عزتت از آنچه مى‏ترسم، پناهم ده. 

کسى که از شخصى یا چیزى مى‏ترسد و از ضرر زدن و زیان رساندنش خائف است، خود را به صاحب قدرتى مى‏رساند و از وى درخواست پناهندگى مى‏نماید تا در پرتو حمایت او از خطر مصون بماند. پناه دهنده زمانى مى‏تواند شخص نگران و مضطرب را پناه بدهد که از نظر نیروى مادى یا اقتدار معنوى آنقدر قوى باشد که بتواند پناهنده‏ى خود را از شر دشمنش محافظت نماید و خطر را از وى دفع کند. این توانایى بى‏قید و شرط به ذات اقدس الهى اختصاص دارد، اوست که مى‏تواند پناهنده‏ى خود را از شر جن و انس محفوظ دارد و از بلایاى ارضى و سماوى نگاهدارى نماید. امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعا براى قضاى حوایج خویش، خداوند را به وصف قدرت نام برده و از توانایى ذات اقدسش استمداد نموده است، و در جمله‏ى دوم که پناه خواستن از خداوند است، براى مصون ماندن از چیزهایى که مایه‏ى ترس و اضطراب است، پروردگار را با وصف عزت یاد نموده و در واقع از خداوند عزیز پناه خواسته است. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    4
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188001

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::