شرح دعای مکارم الاخلاق( 153)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آله، و اکفنى موونه الاکتساب، و ارزقنى من غیر احتساب، فلا اشتغل عن عبادتک بالطلب، و لا احتمل اصر تبعات المکسب.
این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» حاوى چند مطلب مرتبط به یکدیگر است که حضرت زینالعابدین علیهالسلام پس از درود بر حضرت محمد و آلش از پیشگاه خداوند درخواست نموده است. اول، بار الها! طبق وظیفه، از پى کسب رزق و طلب روزى مىروم، ولى از تو مىخواهم مشقت و شدت آن را از من کفایت فرمایى. دوم، بار الها! از جایى که گمان نمىبرم به من روزى رسانى. سوم، بار الها! درخواستم در کفایت مشقت و روزى، بىگمان بدین منظور است که در طلب رزق، وقت کمترى صرف کنم تا از بندگى و عبادتت باز نمانم. چهارم، بار الها! کسب و کار پىآمدهاى سنگین دارد، مىخواهم بار تبعات آن را بر دوش نگیرم.
به خواست خداوند توانا، محتواى این قطعهى دعاى
«مکارمالاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز است.
در فصل گذشته معروض افتاد که سعى و کوشش در راه به دست آوردن رزق و تامین معاش از امورى است که در شرع مقدس تاکید بسیار شده و اولیاى گرامى اسلام پیروان خود را در این راه ترغیب نمودهاند. جالب آنکه به موازات تشویق مردم، خودشان نیز عملا در زمین کار مىکردند و نان به دست مىآوردند.
عن الفضل ابن ابىقره قال: دخلنا على ابیعبدالله علیهالسلام و هو یعمل فى حائط له. فقلنا جعلنا الله فداک، دعنا نعمل لک. قال لا. دعونى فانى اشتهى ان یرانى الله عز و جل اعمل بیدى و اطلب الحلال فى اذى نفسى.
فضل ابن ابىقره مىگوید: بر امام صادق (ع) وارد شدیم و آن حضرت در محوطهاى که متعلق به خودش بود، کار مىکرد. گفتیم: اجازه دهید ما براى شما کار کنیم. فرمود: نه، به حال خودم واگذارم نمایید، میل دارم خداوند مرا ببیند در حالى که با دست خویش کار مىکنم و با تحمل زحمت و اذیت، طلب حلال مىنمایم.
کسى که به غذا نیاز دارد باید زحمت و مشقت کار را تحمل نماید و نان خود را با سعى و کوشش به دست آورد تا در جامعه با عز و سربلندى زیست نماید. آن کس که ابا ندارد سر بار مردم باشد و از دسترنج این و آن ارتزاق نماید، باید بداند که با این عمل ارزش انسانى خویش را پایمال مىکند و ذل سئوال را پذیرا مىگردد. چنین انسانى نه فقط در نظر مردم پست و حقیر است، بلکه در پیشگاه الهى نیز مطرود و مردود خواهد بود.
فى الحدیث: ملعون من القى کله على الناس.
در حدیث آمده است که مورد لعن و طرد بارى تعالى است آن کس که بار زندگى خود را بر دوش دگران مىافکند.
در دنیاى امروز، بر اثر پیشرفت علوم و صنایع، کرهى زمین به صورت یک خانه درآمده و ملتها همانند اهل آن خانه پیوسته با هم در ارتباطاند و از اوضاع و احوال یکدیگر باخبرند. در شرایط کنونى، مسئلهى کار و فعالیت و به دست آوردن استقلال مالى و اقتصادى به مراتب بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته تا جایى که سرنوشت ملتها به مقدار قابل ملاحظهاى به چگونگى اقتصادشان بستگى دارد. در جهان کنونى، استقلال سیاسى هر کشور وابسته به استقلال فرهنگى، نظامى و اقتصادى آن کشور است، اگر مملکتى از این سه نظر واجد استقلال باشد و از قید و بند وابستگى آزاد، داراى استقلال سیاسى است، خودش در مقدرات خویش تصمیم مىگیرد و عمل مىکند و اگر اسیر وابستگى باشد به نسبت وابستگى، فاقد استقلال سیاسى است و دگران در مقدرات وى تصمیم مىگیرند. چنین مملکتى گرچه به ظاهر مستقل مىنماید، اما در واقع مستعمره است و مردم آن مملکت در اسارت استثمار، استضعاف و استعبادند، مگر آنکه به خود آیند، از راه سعى و عمل و مجاهدات ممتد و متوالى زمینهى استقلال خویش را فراهم آورند و خود را از اسارت و بندگى رهایى بخشند. پیشواى بزرگ اسلام (ص) چهارده قرن قبل، دربارهى ارزش استقلال فرهنگى، نظامى و اقتصادى که منشا عز اجتماعى و استقلال سیاسى است، سخن گفته و به صورت سمبل و علامتگذارى، در حدیث کوتاهى بیان فرموده
است. در اینجا اصل حدیث و توضیح مختصرى پیرامون آن به عرض شنوندگان محترم مىرسد:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ثلاث تخرق الحجب و ینتهى الى ما بین یدى الله عز و جل: صریر اقلام العلماء و وطى اقدام المجاهدین و صوت مغازل المحصنات.
رسول اکرم (ص) فرمود: سه صوت است که پردهها را مىدرد و به پیشگاه خداوند مىرسد: اول، صداى قلم علما که روى کاغذ کشیده مىشود. دوم، صداى پایکوبى مجاهدین راه حق. سوم، صداى چرخ نخریسى زنان پاکدامن و باایمان.
صداى قلم علما، سمبل استقلال فرهنگى است، صداى پاى سربازان مجاهد، سمبل استقلال نظامى است، و صداى چرخ نخریسى زنان شرافتمند، سمبل استقلال اقتصادى است. مىفرماید: این سه صوت پردهها را مىدرد تا خود را به خداوند که حق مطلق و قدرت نامحدود است برساند، پردههایى را که در مسیر خود مىدرد و پیشروى مىکند متعدد است: پردهى ذلت و خوارى، پردهى جهل و نادانى، پردهى استعمار و استثمار، پردهى استضعاف و استعباد، و دیگر حجابهایى همانند اینها که سد راه تعالى و تکامل انسانهاست. خلاصه، سعى و کوشش یک انسان به منظور تامین معاش خود و به دست آوردن رزق و روزى خویش، مورد کمال توجه و تاکید رسول اکرم (ص) و ائمهى طاهرین علیهمالسلام است. همچنین در دنیاى کنونى، سعى و عمل ملت اسلام به منظور نیل به استقلال اقتصادى و رهایى از وابستگى به اجانب مورد کمال توجه شرع مقدس است، زیرا وابستگى اقتصادى
مسلمانان به بیگانگان از عوامل حاکمیت اجانب بر پیروان قرآن شریف است و بارى تعالى به این امر ننگین و ذلتبار راضى نیست.
لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا.
خداوند هرگز راهى براى سلطهى کفار بر مومنین قرار نداده است.
جملهى اول دعاى حضرت زینالعابدین علیهالسلام، موضوع بحث امروز، ناظر به کسب و کار امام (ع) به منظور تامین معاش و به دست آوردن رزق و روزى براى خود و خانوادهى خویشتن است، و جملهى دوم درخواست «رزق من حیث لایحتسب» است که در قرآن شریف آمده، عرض مىکند:
و اکفنى موونه الاکتساب و ارزقنى من غیر احتساب.
بار الها! طبق وظیفه، از پى کسب رزق و طلب روزى مىروم، ولى از تو مىخواهم که شداید و سختیهاى آن را از من کفایت فرمایى، بار الها! از جایى که گمان نمىبرم به من روزى رسانى.
حضرت زینالعابدین (ع) در اوایل دعاى «مکارمالاخلاق» کفایت بارى تعالى را از بعد دیگرى درخواست نموده بود که در مجلد اول، سخنرانى هفتم، مورد بحث قرار گرفت و براى توضیح مطلب مثالى ذکر شد که مراجعه به آن خالى از فایده نیست. اینک براى توضیح جملهى اول و دوم این قطعه از دعا که مورد بحث امروز است، مثالى ذکر مىشود تا عمق کلام امام (ع) روشن گردد.
آبادى بزرگى را در نظر بگیرید که بیش از صد خانوار در آن زندگى مىکنند. در کنار این آبادى، رودخانهاى جریان دارد که به دریا
مىریزد. یکى از منابع مهم غذاى اهالى، صید ماهى از آن رودخانه است، همه روزه عدهى زیادى از خانوادهها تور صید ماهى را برمىدارند، کنار رودخانه مىروند تا رزقى به دست آورند. در این آبادى یک مرد الهى و بزرگوار که بسیار محبوب مردم است زندگى مىکند، از دوستداران اهلبیت علیهمالسلام و از علاقهمندان جدى به صحیفهى سجادیه است و هر روز قسمتى از آن دعاهاى آموزنده و انسانساز را مىخواند، او نیز طبق وظیفه براى کسب روزى تور را برمىدارد و کنار رودخانه مىرود، ولى پیش از رفتن به خدا متوسل مىشود و جملهى دعاى امام (ع) را از پیشگاه او درخواست مىنماید:
و اکفنى موونه الاکتساب و ارزقنى من غیر احتساب.
بار الها! از پى روزى مىروم، ولى از تو مىخواهم شداید و سختیهاى آن را از من کفایت فرمایى و از جایى که امید ندارم به من روزى رسانى.
به طور عادى افرادى که براى صید مىروند دو سه ساعت و گاهى بیشتر باید مقابل آفتاب کنار رودخانه بمانند تا صیدى به دست آورند، ولى خداوند دعاى آن مرد الهى را مستجاب مىکند و در مدت کوتاهى بدون تحمل سختى و مشقت آفتاب و حرارت فضا، به صید مورد نظر نایل مىشود و با رزقى که به دست آورده، راه منزل را در پیش مىگیرد.
این مثال براى جملهى اول دعاست. همین مرد الهى بعضى از روزها به طرف رودخانه مىرود، کسانى صید خود را به دست آورده و راهى منزلاند، به این بزرگوار باتقوى برمىخورند، با روى گشاده نزدیک مىآیند و پس از سلام مىگویند: صید امروز ما بیش از نیازى است که داریم، شما زحمت رفتن به رودخانه را نکشید، آن را که لازم دارید
مىتوانیم از صید خود به شما بدهیم و این معناى مستجاب شدن جملهى دوم دعاى آن مرد الهى است. او از فضیلت و تقوى برخوردار است و خداوند از جایى که امید نداشته، به او روزى رسانده است.
امام سجاد (ع) در جملهى سوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
فلا اشتغل عن عبادتک بالطلب.
بار الها! درخواستم در کفایت مشقت کسب روزى و رساندن رزق از جایى که امید ندارم، نه براى راحتطلبى است، بلکه بدین منظور است که وقتم در طلب معاش کمتر صرف شود تا از بندگى و عبودیت بازنمانم.
مومنین واقعى و مسلمانان دینشناس مىدانند که اسلام آیینى است بر وفق فطرت و نظام آفرینش، هماهنگى با فطرت ایجاب مىکند که آدمى جنبهى مادى و معنوى خود را به موازات یکدیگر مورد توجه قرار دهد و عملا هر دو را اقناع نماید، نه مادیات را فداى معنویات کند و نه معنویات را فداى مادیات نماید، و این مطلب ضمن روایات از ائمهى طاهرین علیهمالسلام خاطرنشان گردیده است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: لیس منا من ترک دنیاه لاخرته و لا آخرته لدنیاه.
امام صادق (ع) فرمود: پیرو مکتب ما نیست آن کس که دنیاى خود را براى آخرت ترک گوید یا آخرت خویش را براى دنیا ترک نماید.
مردم از نظر توجه به شئون دنیوى و اخروى سه گروهاند: گروه
اول کسانى هستند که علایق دنیوى و امور مادى آنچنان سرگرم و مجذوبشان ساخته که آخرت را به کلى از یاد برده و کان لم یکن تلقى نمودهاند. هدف اصلى و دیدگاه اساسى در زندگى آنان فقط دنیاست. على (ع) این گروه را فاقد بینش و بصیرت خوانده و فرموده است:
انما الدنیا منتهى بصر الاعمى، لایبصر مما وراءها شیئا.
دنیا چشمانداز نهایى کوردلان است و از پى دنیا، عالم دیگرى را نمىبینند.
قرآن شریف دربارهى این گروه فرموده:
یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون.
اینان از ظواهر فریبندهى دنیا آگاهى دارند، اما از عالم آخرت بکلى غافل و بىخبرند.
قسمت اعظم عمر این گروه مصروف امور مادى و جلب لذایذ دنیوى است. این راه را مىپیمایند تا بمیرند. البته بر اثر سعى و مجاهده در راه دنیا بهره و نصیبى عایدشان مىگردد، ولى در روز جزا فاقد ذخایر اخروى هستند و مصداق این آیهى شریفهاند:
و من کان یرید حرث الدنیا نوته منها و ماله فى الاخره من نصیب.
آن کس که ارادهاش کشت و زرع دنیاست، ما به وى بهرهاى مىدهیم، اما در آخرت تهیدست و بىنصیب خواهد بود.