شرح دعای مکارم الاخلاق( 152)
ملاحظه مىکنید که پیمبر گرامى (ص) این دوازده درهم را پربرکت خوانده، از این نظر که آن پول کم، اثر زیاد گذارد و منشا خیر متعدد گردید، پس اگر مالى منشا خیر بیش از حد عادى شود، مىتوان گفت آن مال بابرکت است. شاید امام سجاد (ع) در جملهى اول دعاى خود خواهان چنین برکتى در مال خویش باشد:
و وفر ملکتى بالبرکه فیه.
بار الها! در مصرف مالم شرایطى را به وجود آور که به خیر
زیادترى دست یابم و خدمت بیشترى به مردم بنمایم و مانند پیمبر اسلام مال قلیلم واجد برکت وافر گردد.
ناگفته نماند که توفیق پیغمبر اسلام (ص) در این خدمات براى آن بود که پیراهن دوازده درهمى نپوشید و خواهان لباس ارزانترى شد و بر اثر آن توانست دیگران را از خیر و برکت آن مال کم، بهرهمند فرماید.
امام سجاد علیهالسلام در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و اصب بى سبیل الهدایه للبر فیما انفق منه.
بار الها! آن را که از مال خود انفاق مىنمایم، به گونهاى صورت پذیرد که از هدایت تو در بر و نیکوکارى برخوردار باشم.
مال یکى از ارکان اساسى در حفظ نظام اجتماعى است و در ابقاى دین و دنیاى مردم نقش بسیار مهم دارد. اولیاى گرامى اسلام ضمن احادیث بسیارى، دربارهى مال از ابعاد مختلف سخن گفته و پیروان خود را به وظایفشان متوجه نمودهاند و در اینجا به مناسبت جملهى دوم دعاى حضرت زینالعابدین (ع) پارهاى از مطالب مربوط به مال از دیدگاه اسلام به عرض شنوندگان محترم مىرسد. قرآن شریف کلمهى «قیام» به معناى «پایگاه» را در دو مورد به کار برده: یکى در مورد شان دینى و آن دیگر دربارهى شان دنیوى. اما در مورد شان دینى، راجع به کعبهى مکرمه که قبلهى مسلمین و پایگاه وحدت اسلامى است، فرموده:
جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس.
خداوند، کعبه را که بیت حرام است، نگاهدارنده و پایگاه مردم مسلمان قرار داده.
اما در مورد شان دنیوى، راجع به مال که زیربناى اقتصاد و گردانندهى چرخهاى اجتماع است، فرموده:
و لا توتوا السفهاء اموالکم التى جعل الله لکم قیاما.
اموال خود را به سفیهان و کوته خردان نسپارید، اموالى را که خداوند آن را نگاهدارندهى شما قرار داده است.
دین متعلق به خداوند است و اموال متعلق به مردم، پس در زمینهى دین، مردم براى خدا هستند نه خداوند براى مردم، و در زمینهى مال و ثروت، اموال براى مردم است نه مردم براى اموال. مومنین حقیقى چون خود را براى خدا مىدانند، موقعى که دین حق را در معرض خطر مشاهده کردند، براى خدا قیام مىکنند، از هستى و حیات خویش مىگذرند، با مال و جان در راه او جهاد مىنمایند و بدین وسیله مراتب خلوص و بندگى خود را در پیشگاه مقدسش ابراز مىدارند. این مومنین واقعى که مال را براى خود مىدانند، در شرایط عادى فعالیت مىنمایند، سعى و کوشش مىکنند، مال به دست مىآورند، مىخورند و مىخورانند، مىپوشند و مىپوشانند، وسایل رفاه خود و خانوادهى خویش را فراهم مىآورند و به قدر مقدور، موجبات آسایش دیگران را نیز مهیا مىسازند، و به مدلول این شعر عمل مىکنند:
بپوش و بنوش و ببخش و بده
براى دگر روز چیزى بنه
مبادا که در دهر دیر ایستى
مصیبت بود پیرى و نیستى
بدبختانه در دنیاى مادى امروز که امر اقتصاد بیش از حد مورد
توجه قرار گرفته، هم اکنون مردم زیادى در سراسر جهان هستند که انسانیت و ارزش انسانى را از یاد برده، برده و بندهى ثروت گردیده، شب و روز مىدوند تا هر چه بیشتر ثروت گرد آورند، نه خود منتفع مىشوند و نه دیگران از آنان نفعى مىبرند، این گروه خود را براى مال مىدانند نه آنکه مال را براى خود بدانند. البته در گذشته نیز افراد حریص و مال پرست بوده، ولى در جهان امروز که ارزشهاى مالى و اقتصادى اوج گرفته، بسیارى از افراد گرفتار بیمارى حرص شده و راه ثروتاندوزى را در پیش گرفتهاند. حضرت حسین بن على علیهماالسلام ضمن حدیثى به این قبیل افراد هشدار داده و خاطرنشان فرموده است، کسانى که خود را براى مال مىدانند، سرانجام ارزش انسانى خویش را از دست مىدهند و گرفتار سقوط و تباهى خواهند شد.
عن الحسین علیهالسلام قال: مالک ان لم یکن لک کنت له. فلا تبق علیه فانه لا یبقى علیک و کله قبل ان یاکلک.
حضرت حسین (ع) فرمود: مالى را که به دست آوردهاى، اگر براى تو نباشد، تو براى آن خواهى بود. مالت را باقى مگذار و آن را براى خود و دگران صرف نما که اگر چنین نکنى و آن را باقى بگذارى، مال ترا باقى نمىگذارد و ارزش انسانیت را نابود مىکند. تو اموالت را بخور، پیش از آنکه اموالت ترا بخورد.
یعنى اگر مالت را در راه آسایش خود و خانواده و مستمندان و ارحام و دگران صرف نمودى، در واقع اموال خود را خوردهاى و اگر چنین نکنى و اموال را نگاه دارى، اموال تو را مىخورد، ولى اموال شخص تو را نمىخورد، بلکه شخصیت تو را مىخورد. دین و اخلاق و
شرافت و فضیلتت را طعمهى خویش مىسازد و به رسواییت مىکشد.
جاذبهى مالدوستى و نیاز به رزق و روزى، مردم را به راه کار و فعالیت سوق مىدهد و به ترغیب و تشویق بسیار نیاز ندارند. اما کسانى که به خدا و رازقیت او ایمان آوردهاند و دینشناس نیستند، ممکن است از بعضى از آیات و روایات، برداشتى نادرست نمایند و در کار و فعالیت سستى کنند. رسول اکرم (ص) و ائمهى طاهرین علیهمالسلام براى آنکه این فکر ناصحیح را از صفحهى خاطر این قبیل افراد بزدایند، اولا خودشان در هواى گرم و شرایط سخت، کار مىکردند و عملا به مسلمین درس مىدادند، بعلاوه ضمن روایات بسیارى، آنان را در طلب روزى تشویق مىنمودند و براى شاهد در اینجا به ذکر دو روایت اکتفا مىشود.
عن ابىحمزه عن ابیه قال رایت اباالحسن علیهماالسلام یعمل فى ارض له قد استنقعت قدماه فى العرق. فقلت له: جعلت فداک، این الرجال؟ فقال یا على! قد عمل بالید من هو خیر منى فى ارضه و من ابى. فقلت له: و من هو؟ فقال: رسولالله صلى الله علیه و آله و امیرالمومنین و آبائى علیهمالسلام کلهم کانوا قد عملوا بایدیهم و هو من عمل النبیین و المرسلین و الاوصیاء و الصالحین.
ابىحمزه از پدرش حدیث نموده که گفت حضرت اباالحسن علیهماالسلام را دیدم که در زمینى که داشت، کار مىکرد و دو قدم حضرت غرق عرق شده بود. عرض کردم: فدایت شوم، مردان کجا هستند که شما کار مىکنید؟ در پاسخ فرمود: اى على! با دست خود کسى در زمین خود کار کرده که از من و پدرم بهتر بوده. پرسیدم: او که بود؟ فرمود: پیمبر خدا و امیرالمومنین. سپس فرمود: تمام پدرانم با دست
خود کار مىکردند و این عمل روش انبیاء و رسولان و اوصیاء و صالحین بوده است.
عن هشام الصید لانى قال: قال ابوعبدالله علیهالسلام: یا هشام! ان رایت الصفین قد التقیا فلا تدع طلب الرزق فى ذلک الیوم.
هشام صیدلانى مىگوید: امام صادق (ع) به من فرمود: اى هشام! اگر دیدى صحنهى جنگ تشکیل گردیده و دو صف در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند، تو در آن روز از طلب رزق دست برمدار.
فى الحدیث: انه لما نزل قوله تعالى «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب» انقطع رجال من الصحابه فى بیوتهم و اشتغلوا بالعباده وثوقا بما ضمن لهم فعلم النبى صلى الله علیه و آله ذلک فعاب ما فعلوه و قال انى لا بغض الرجل فاغرا فاه الى ربه یقول: اللهم ارزقنى و یترک الطلب.
در حدیث آمده که این آیه نازل شد که «هر کس به تقوى گرایش یابد، خداوند به روى او راه نجات باز مىکند و از جایى که امید ندارد به وى روزى مىرساند.» بعضى از رجال صحابه بر اثر شنیدن این آیه، از مردم منقطع شدند، در خانه ماندند و مشغول عبادت گردیدند، به اتکاى اینکه خداوند رزق آنان را ضمانت نموده است. رسول اکرم (ص) از این جریان آگاه شد، کار آنان را عیب تلقى نمود و نادرست خواند، فرمود: من دشمن دارم آن کس را که از سعى و کوشش دست کشیده، دهان خود را باز کرده و مىگوید: بار الها! به من رزق و روزى برسان.
خلاصه، مسلمانان طبق وظیفهى دینى براى تامین معاش خود و خانوادهى خویش باید کار کنند و از راه سعى و عمل رزق و روزى به
دست آورند. افراد باایمان معتقدند که رازق خداوند است و اوست که به اهل تقوى از راهى که امید ندارند، روزى مىرساند و دیگر عقاید مقدسى از این قبیل. اما این معتقدات دینى و قرآنى بدان معنى نیست که از افراد باایمان سلب مسئولیت شود و آنان را از وظیفهى کار و کوشش معاف نمایند، بلکه با وجود این عقاید موظفاند عمل کنند و عنصر فعال جامعه باشند. دو نکتهى مهم و شایان توجه در امر مال وجود دارد که همواره مورد توصیهى اکید اولیاى اسلام بوده و پیروان خود را به رعایت آن دو جدا سفارش مىنمودند: اول آنکه درآمدهاى مالى از راه کار مشروع و کسب مجاز باشد، دوم آنکه مال به دست آمده در مجارى مباح و اعمال معروف صرف شود. امام معصوم علیهالسلام، بود و نبود این دو مهم را از عوامل بقا یا فناى مسلمین و اسلام به حساب آورده است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ان من بقاء المسلمین و بقاء الاسلام ان تصیر الاموال عند من یعرف فیها الحق و یصنع فیها المعروف فان من فناء الاسلام و فناء المسلمین ان تصیر الاموال فى ایدى من لایعرف فیها الحق و لا یصنع فیها المعروف.
امام صادق (ع) فرمود: از عوامل بقاى مسلمین و بقاى اسلام این است که اموال در دست کسى بگردد که حق و عدل را دربارهى مال مىشناسد و عمل معروف را در مورد آن انجام مىدهد، و از جملهى عوامل فناى اسلام و مسلمین این است که اموال در دستهایى بگردد که حق را نسبت به مال نمىشناسد و عمل معروف را دربارهى آن اعمال نمىنماید.
امام (ع) در قسمت اول حدیث که راجع به معرفت حق و اداى معروف در امر مال سخن گفته، ابتدا از بقاى مسلمین نام برده و سپس از
بقاى اسلام، اما در قسمت دوم حدیث که از ناآگاهى مردم از حق و انجام ندادن وظیفهى معروف در مورد مال نام برده، اول از فناى اسلام سخن گفته و سپس از فناى مسلمین. این تقدم و تاخر در بقا و فناى اسلام و مسلمین مترتب بر عمل صحیح و ناصحیح مردم است، زیرا بقاى اسلام و فناى اسلام در هر محیطى، وابسته به بقاى مسلمین و فناى مسلمین آن محیط است. در جامعهاى که اسلام راستین حاکم است و مردم، وظیفهشناس و متشرعاند، در آن جامعه اولا حق را در مورد مال مىشناسند و خویشتن را به اموال حرام آلوده نمىکنند، ثانیا در عمل معروف و خدمت به مردم کوشا و جدى هستند و همواره تعاون و مواسات را رعایت مىنمایند. در چنین جامعهاى، مردم در اسلام پایدار و ثابت قدماند و در گفتار و رفتار مطیع اوامر الهى هستند، البته خودشان در پرتو مسلمانى و درستکارى باقى و برقرار مىمانند و اسلام هم با وجود چنین مسلمانان راستین و پاکدل، در آن محیط باقى خواهد ماند. در جامعهاى که مردم اسما مسلماناند و عملا دین حق را ترک گفته و از اطاعت الهى سر باز زدهاند، در آن جامعه اولا حق را در مورد مال نمىشناسند و اگر به فرض شناختند، طبق آن عمل نمىکنند، اینان عاشق مالاند و به حلال و حرام دین توجه ندارند، پول قمار و شراب را مىگیرند، از ربا و دزدى روگردان نیستند، در خرید و فروش هروئین و دیگر مواد مخدر باک ندارند. ثانیا در راه معروف قدمى بر نمىدارند و به تهیدستان توجه نمىنمایند. در چنین جامعهاى، اول اسلام و احکام آن عملا از میان مىرود و سپس مسلمان نمایان غیر واقعى بر اثر پلیدیهاى گناه به سقوط و تباهى مىگرایند. خلاصه، از عوامل موثر در بقاى اسلام و مسلمین این است که اولا مسلمانان مال را از مجراى صحیح و مرضى بارى تعالى به دست آورند، و ثانیا با
مال، اعمال معروف انجام دهند. البته عمل معروف هر قدر مفیدتر و اثر معنویش فزونتر باشد، بیشتر موجب جلب رضاى الهى خواهد بود. امام سجاد (ع) مالى را با رعایت جمیع جهات حق به دست آورده و در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز، از خداوند نسبت به آن مال درخواست برکت مىنماید.
جملهى دوم دعاى امام (ع) ناظر به عمل معروف است و از انفاق سخن مىگوید و براى آنکه انفاقش هر چه بهتر و نیکوتر باشد، از پیشگاه خداوند درخواست هدایت مىنماید:
و اصب بى سبیل الهدایه للبر فیما انفق منه.
بار الها! آن را که از مال خود انفاق مىنمایم، به گونهاى صورت پذیرد که از هدایت تو در بر و نیکوکارى برخوردار باشم.