تنزیل نور


ساعت 10:51 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق(151 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

و وفر ملکتى بالبرکه فیه، و اصب بى سبیل الهدایه للبر فیما انفق منه. 

 

حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم الاخلاق»، دو درخواست از پیشگاه بارى تعالى مى‏نماید. اول: بار الها! آنچه را که مالکم با برکتى که در آن اعطا مى‏نمایى، افزون فرما. دوم: بار الها! آن را که از مال خود انفاق مى‏نمایم به گونه‏اى صورت پذیرد که از هدایت تو در بر و نیکوکارى برخوردار باشم. 

به خواست خداوند توانا، این دو جمله از کلام امام سجاد (ع) موضوع بحث و سخنرانى امروز است. 

البرکه النماء و الزیاده حسیه کانت او معنویه و ثبوت الخیر الالهى فى شى‏ء و دوامه. 

«برکه» به معناى نمو و افزایش است، خواه آن افزایش محسوس باشد یا آنکه معنوى و غیرمحسوس. گاهى نمو و افزایش در 

موجودى به صورت طبیعى انجام مى‏شود و براى همه محسوس است اما در عمق آن برکت الهى وجود دارد. در روایات، اولیاء گرامى اسلام، کلمه‏ى «برکه» را در مورد گوسفند، مکرر به کار برده‏اند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال لعمته: ما یمنعک ان تتخذى فى بیتک البرکه ؟ فقالت یا رسول‏الله! ما البرکه؟ قال شاه تحلب. 

رسول اکرم (ص) به عمه‏ى خود فرمود: چه چیز تو را مانع است از اینکه در خانه‏ات برکت نگاهدارى نمایى؟ عرض کرد: برکت چیست؟ فرمود: گوسفندى که از شیرش استفاده مى‏شود. 

عن ام‏راشد مولاه ام‏هانى عن امیرالمومنین علیه‏السلام، دخل على ام‏هانى، فقالت ام‏هانى: قدمى لابى الحسن علیه‏السلام طعاما. فقدمت ما کان فى البیت. فقال مالى لا ارى عندکم البرکه؟ فقالت ام‏هانى: الیس هذا البرکه. فقال: لست اعنى هذا، انما اعنى الشاه. 

ام‏راشد، خدمتگزار ام‏هانى مى‏گوید: على (ع) به منزل ام‏هانى آمد. او دستور داد براى آن حضرت طعام بیاورم. مى‏گوید: غذایى که در منزل موجود بود آوردم. امام فرمود: چرا در منزلتان «برکت» نمى‏بینم؟ ام‏هانى عرض کرد: غذایى که حضور شما آورده، برکت نیست؟ فرمود: مقصودم غذا نیست، مقصودم از برکت، گوسفند است. 

شیر و گوشت و اعضاى داخلى بدن گوسفند و همچنین پشم و پوست و روده‏اش براى مردم خیر و برکت است، جالب آنکه توالد و تناسل گوسفند، همانند سگ، طبق نظام خلقت است و طبیعى، با این تفاوت که اولا سگ در هر شکم چند توله مى‏آورد و گوسفندان اغلب 

یک بره مى‏زایند و ثانیا هر روز تعداد زیادى از گوسفندان براى تغذیه‏ى انسانها ذبح مى‏شود و نسل سگ از این آفت بزرگ مصون است، با این حال، تعداد گوسفندان اینقدر چشمگیر و زیاد است و از نمو و افزایشى که برکت الهى است، برخوردارند. بعضى از برکتها امر عادى نیست و از مجارى اسباب و علل طبیعى پدید نمى‏آید، بلکه مشیت خداوند توانا آن را به وجود مى‏آورد و حضرت مسیح ابن مریم علیه‏السلام یکى از آن پدیده‏هاست. قرآن شریف راجع به آن حضرت موقعى که طفل شیرخواره‏اى در گاهواره بود، چنین فرموده است: 

قال انى عبدالله آتانى الکتاب و جعلنى نبیا. و جعلنى مبارکا این ما کنت. 

گفت: من بنده‏ى خدا هستم، برایم کتاب فرستاده، به نبوتم برگزیده و مبارکم قرار داده هر جا که باشم. 

عن الصادق علیه‏السلام فى قوله تعالى «و جعلنى مبارکا» یعنى: نفاعا. 

امام صادق (ع) فرمود: مبارک بودن مسیح (ع) بدین معنى است که او وجودى است بسیار نافع و از ناحیه‏ى وى خیر و برکت فراوان عاید مردم مى‏گردد. 

اولین خیرى که از وجود بابرکت او عاید گردید، این بود که مادر شریف و بزرگوار خود را تبرئه و تنزیه نمود و از شر زبان مردم مصونش فرمود. او در طول زندگى، مردم را به خداى یگانه دعوت نمود، تعالیم حق را به آنان آموخت، با نصایح و اندرزهاى حکیمانه‏ى خود، انسانیت و فضیلت را درس داد و از برکات وجودش این بود که بیماران 

غیرقابل درمان را با دعاهاى خویش مشمول شفاى الهى ساخت و از نعمت صحت و سلامت برخوردارشان نمود. 

در آغاز سخن، مذکور افتاد که از جمله‏ى معانى «برکت»: 

ثبوت الخیر الالهى فى شى‏ء و دوامه. 

یکى از معانى برکت این است که خیر الهى در چیزى پایدار و ثابت بماند. 

برکت بدین معنى صریحا در قرآن شریف آمده است: 

و لو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض. 

اگر اهل بلاد ایمان بیاورند و به تقوى گرایش یابند، ما درهاى رحمت و برکت را از آسمان و زمین به روى آنان مى‏گشاییم. 

به موجب این آیه‏ى مبارکه، در شهرى که ایمان و تقوى حاکم باشد و مردم عملا از آن پیروى کنند، برکات الهى نیز در آن محیط ثابت و پایدار خواهد ماند. در روایات نیز آمده است که عدالت و تقوى برکات را افزایش مى‏دهد و جرایم و گناهان، برکت را از میان مى‏برد و در اینجا به ذکر سه روایت اکتفا مى‏شود. 

عن على علیه‏السلام قال: بالعدل تتضاعف البرکات. 

على (ع) فرمود: با وجود عدل در جامعه، برکات خداوند مضاعف مى‏گردد. 

عن الرضا علیه‏السلام قال: اوحى الله تعالى الى نبى من الانبیاء اذا اطعت رضیت و اذا رضیت بارکت و لیس لبرکتى نهایه. 

حضرت رضا (ع) فرمود: خداوند به یکى از پیمبران وحى 

فرستاد که وقتى مورد اطاعت قرار گیرم، راضى مى‏شوم و چون راضى شدم، برکت مى‏دهم و برکت من نهایت و پایانى ندارد. 

عن على علیه‏السلام قال: اذا ظهرت الجنایات ارتفعت البرکات. 

على (ع) فرمود: وقتى جنایات، علنى و آشکار مى‏گردد، برکات الهى در جامعه از میان مى‏رود. 

در آیه‏اى که مذکور افتاد، چنین آمده که اگر مردم بلاد، ایمان بیاورند و تقوى در پیش گیرند، خداوند درهاى برکات را از آسمان و زمین به روى آنان مى‏گشاید. ممکن است بعضى از شنوندگان محترم سئوال کنند: بین ایمان و تقوى با برکات سماوى و ارضى چه رابطه‏اى وجود دارد؟ مى‏توان گفت این پرسش در موارد دیگرى از آموزشهاى اسلامى نیز قابل طرح است. از آن جمله، در روایات آمده: «صدقات و اعمال معروف، دفع بلا مى‏کند، یا صله‏ى رحم موجب طول عمر مى‏شود. سائل مى‏پرسد: بین صدقه و دفع بلا، یا صله‏ى‏رحم و طول عمر چه رابطه‏اى است؟ در پاسخ این قبیل پرسشها مى‏توان گفت: آثار مترتب بر اعمال که در شرع مقدس آمده، دو قسم است، بعضى از آثار است که عقل، رابطه‏ى آنها با عمل را درک مى‏کند، مثلا در قرآن شریف فرموده: 

اعدلوا هو اقرب للتقوى. 

عادل باشید که دادگرى به تقوى نزدیکتر است. 

قد افلح من زکیها. 

بى‏گمان به رستگارى نایل مى‏شود آن کس که نفس خود را از پلیدیهاى اخلاق بد، تزکیه و تطهیر نماید. 

ان الانسان لیطغى ان رآه استغنى. 

تمکن و مالدارى مى‏تواند مایه‏ى سرکشى و طغیان بشر گردد. 

در این قبیل موارد که ترتب اثر بر عمل از نظر طبیعى یا روانى قابل درک است، عقل رابطه‏ى آن دو را با یکدیگر تایید مى‏نماید. اما در مواردى که ترتب اثر بر عمل داراى جنبه‏ى معنوى است و عقل نمى‏تواند رابطه‏ى آن دو با یکدیگر را بفهمد، از درک آن اظهار عجز مى‏کند، مى‏گوید: این امرى است فوق عقل، ولى هرگز به خود اجازه نمى‏دهد که آن را نفى نماید و نزول برکات سماوى و ارضى بر اثر ایمان و تقوى، یا دفع بلا بر اثر صدقه، یا طول عمر بر اثر صله‏ى‏رحم از این قبیل است. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعاى مورد بحث امروز، از پیشگاه بارى تعالى درخواست برکت مالى نموده، عرض مى‏کند: 

و وفر ملکتى بالبرکه فیه. 

بار الها! آنچه را که مالکم با برکتى که در آن اعطا مى‏نمایى، افزون فرما. 

این دعا به اعتبار مایملک امام (ع) به صور مختلف قابل استجابت است. اگر امام (ع) مزرعه‏اى دارد که براى تامین معاش خود و خانواده‏ى خویش در آن کشت نموده و برکتش را از خداوند طلب مى‏کند، مى‏خواهد که در هر خوشه دانه‏هاى بیشترى تکوین شود، اگر چند راس دام دارد و برکت آن را درخواست مى‏کند، بدین معنى است که موالیدشان بیشتر و شیرشان فزونتر باشد، اگر مالک چند درخت میوه است و از خداوند برکت آنها را مى‏طلبد، بدان معنى است که میوه‏ى 

اشجار زیادتر شود. ممکن است برکت مالى در مورد درخواست حضرت زین‏العابدین (ع) ناظر به کیفیت مصرف مال باشد، به گونه‏اى که نفع فزونتر عاید مردم گردد و براى توضیح چنین برکتى، حدیث آموزنده‏اى را از رسول اکرم (ص) به عرض شنوندگان محترم مى‏رساند: 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: جاء رجل الى رسول‏الله و قد بلى ثوبه. فحمل الیه اثنى عشر درهما. فقال یا على خذ هذه الدراهم فاشترلى ثوبا البسه. قال على علیه‏السلام، فجئت الى السوق فاشتریت له قمیصا باثنى عشر درهما و جئت به الى رسول‏الله. فنظر الیه فقال: یا على! غیر هذا احب الى. اترى صاحبه یقیلنا ؟ فقلت: لا ادرى. فقال انظر. فجئت الى صاحبه فقلت ان رسول‏الله (ص) قد کره هذا یرید ثوبا دونه. فاقلنا فیه فرد على الدراهم و جئت به الى رسول‏الله. فمشى معى الى السوق لیبتاع قمیصا. فنظر الى جاریه قاعده على الطریق تبکى. فقال رسول‏الله ما شانک؟ قالت یا رسول‏الله ان اهل‏بیتى اعطونى اربعه دراهم لاشترى لهم بها حاجه فضاعت، فلا اجسر ان ارجع الیهم. فاعطاها رسول‏الله اربعه دراهم و قال ارجعى الى اهلک و مضى رسول‏الله الى السوق. فاشترى قمیصا باربعه دراهم و لبسه و حمد الله و خرج فرآى رجلا عریانا یقول من کسانى کساه الله من ثیاب الجنه. فخلع رسول‏الله قمیصه الذى اشتراه و کساه السائل. ثم رجع الى السوق فاشترى بالاربعه التى بقیت قمیصا آخر فلبسه و حمد الله و رجع الى منزله و اذا الجاریه قاعده على الطریق. فقال لها رسول‏الله: مالک لاتاتین اهلک. قالت یا رسول‏الله انى قد ابطات علیهم و اخاف ان یضربونى. فقال رسول‏الله: مرى بین یدى و دلینى على اهلک. فجاء رسول‏الله حتى وقف على باب دارهم. ثم قال السلام علیکم یا اهل الدار. فلم 

یجیبوه، فاعاد السلام فلم یجیبوه فاعاد السلام فقالوا: علیک السلام یا رسول‏الله و رحمه الله و برکاته. فقال لهم ما لکم ترکتم اجابتى فى اول السلام و الثانى. قالوا: یا رسول‏الله سمعنا سلامک فاجببنا ان تستکثر منه. فقال رسول‏الله: ان هذه الجاریه ابطات علیکم فلا تواخذوها. فقالوا: یا رسول‏الله: هى حره لممشاک. فقال رسول‏الله: الحمدلله، ما رایت اثنى عشر درهما اعظم برکه من هذه، کسى الله به عریانین و اعتق بها نسمه. 

مردى حضور رسول اکرم (ص) شرفیاب شد، دید پیراهن آن حضرت کهنه و فرسوده شده. رفت دوازده درهم فرستاد که پیمبر پیراهنى بخرد. حضرت پول را به امیرالمومنین (ع) داد و فرمود: براى من پیراهنى خریدارى کن. على (ع) مى‏گوید: بازار آمدم، پیراهنى به دوازده درهم خریدم، حضور رسول اکرم (ص) آوردم. حضرت نگاهى به آن نمود و فرمود: پیراهنى غیر از این مى‏خواهم. به نظرت مى‏رسد فروشنده معامله را اقاله مى‏کند؟ عرض کردم: نمى‏دانم. فرمود: برو ببین. نزد فروشنده آمدم و گفتم: رسول اکرم (ص) از پوشیدن این پیراهن ابا و کراهت دارد و مى‏خواهد پیراهنى ارزانتر بپوشد. معامله را اقاله کرد و دوازده درهم را داد. حضور رسول اکرم (ص) برگشتم و براى خرید پیراهن با هم به بازار رفتیم. در راه به کنیز بچه‏اى برخوردیم که در کنارى نشسته و گریه مى‏کند. به او فرمود: چه شده که گریه مى‏کنى؟ گفت: اهل منزلم چهار درهم به من دادند براى خرید جنسى و آن پول گم شد و من جرئت رفتن به منزل ندارم. حضرت چهار درهم از دوازده درهم را به او داد، فرمود: برگرد به منزل. حضرت راه بازار را  در پیش گرفت، پیراهنى به چهار درهم خریدارى نمود، پوشید و خداوند را حمد کرد. از بازار درآمد. مرد برهنه‏اى را دید که مى‏گوید: هر که مرا بپوشاند خداوند او را از لباس بهشت بپوشاند. پیراهنى را که خریده بود از بر بیرون آورد و به مرد بى‏لباس داد و دوباره به بازار برگشت و پیراهن دیگرى با چهار درهم باقیمانده خرید و در بر کرد، خداى را حمد نمود و روانه‏ى منزل شد. بین راه همان دختر بچه را دید که در کنار معبر نشسته. فرمود: چرا منزلت نرفتى؟ پاسخ داد: بیرون آمدنم از منزل به طول انجامیده و خائفم از اینکه مرا بزنند. حضرت فرمود: پیشاپیش من برو و مرا به منزلت راهنمایى کن. حضرت در منزل رسید، به صداى بلند فرمود: سلام بر شما اى اهل خانه. پاسخ ندادند، دوباره سلام نمود، پاسخ ندادند، در مرتبه‏ى سوم، جواب سلام حضرت را در کمال ادب و احترام دادند. حضرت فرمود: چرا سلام اول و دوم را جواب ندادید؟ عرض کردند: جواب ندادیم تا مکرر صدایت را بشنویم. فرمود: این دختر بچه دیر آمده، از او موآخذه ننمایید. گفتند: ما او را به احترام آمدن شما آزاد نمودیم. رسول اکرم (ص) خداى را حمد نمود و فرمود: من دوازده درهمى را از این پربرکت‏تر ندیده‏ام: دو برهنه را پوشاند و بنده‏اى را آزاد نمود. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    3
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188000

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::