شرح دعای مکارم الاخلاق( 150)
بتپرستان در عبادت مشرک بودند و غیر خدا را پرستش مىنمودند، اما در خالقیت مشرک نبودند و عقیده داشتند که آفریدگار جهان ذات اقدس الهى است و این مطلب در قرآن شریف مکرر آمده است:
و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله.
اگر از اینان سئوال کنى آفرینندهى آسمانها و زمین کیست؟ در پاسخ مىگویند خداوند است.
در یک آیه از قرآن شریف که شاید تبیین کنندهى عقیده و عمل مشرکین عصر جاهلیت دربارهى غذاى بتها باشد، راجع به زراعت و دامدارى آنان سخن گفته شده، اما قبل از آنکه از بتها به عنوان شرکاى زراعت و دام نام ببرد، از خداوند بزرگ نام برده و به طورى که از آیه استفاده مىشود، مشرکین بین سهم خداوند و سهم بتها تفاوتى قائل بودند و چون مطلب آیه و چگونگى عقیدهى مشرکین بر گوینده مجهول است، در اینجا فقط اصل آیه ذکر مىشود و از ترجمه و تفسیر آن خودارى مىگردد تا اهل تحقیق به تفاسیر مختلف و دیگر منابع مراجعه
کنند، شاید به واقع و از چگونگى اندیشه و عمل مشرکین آگاه گردند و به هدف آیهى شریفه دست یابند:
و جعلوا لله مما ذرا من الحرث و الانعام نصیبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشرکائنا فما کان لشرکائهم فلا یصل الى الله و ما کان لله فهو یصل الى شرکائهم ساء ما یحکمون.
از آنچه مذکور افتاد، تا حدى روشن شد که مشرکین و معتقدین به آلههى موهوم عقیده داشتند که خدایان نیاز به غذا دارند و هر گروهى به گونهاى مخصوص معبود خویش را غذا مىدادند و به شرحى که ذکر شد، روش آفتابپرستان بسیار خشن بود و انسانها را مىکشتند و مىگفتند غذاى نیروبخش به خورشید، قلب انسانهاست. قرآن شریف براى آنکه آفریدگار جهان را از نیاز به طعام تنزیه نماید و در ضمن راه عاقلانه را به مردم جهان ارائه فرماید، خداوند آن آیات را که حاوى چند مطلب آموزنده است بر نبى معظم خود (ص) نازل فرمود تا مسلمین و مشرکین از محتواى آن آیات بهرهمند شوند. اول به مسلمانان فهماند خدایى را که قرآن شریف معرفى مىکند و پیمبر اسلام (ص)، مردم را به او دعوت مىنماید، غنى بالذات از جمیع جهات است، از آن جمله به غذا نیاز ندارد.
یطعم و لا یطعم.
او به همهى آفریدههاى زندهى روى زمین غذا مىدهد و خود به طعام احتیاج ندارد.
دوم، کسانى که تازه قبول اسلام مىنمایند و خداوند را با معرفت صحیح نمىشناسند، این آیات را با دقت بخوانند و به غناى
بارى تعالى از غذا آگاه گردند تا سخنان مشرکین در ضمیرشان اثر بد نگذارد و کمترین تصورى در نیازمندى خداوند به غذا در ضمیرشان راه نیابد.
روى ان فى الجاهلیه کانوا اذا نحروا لطخوا البیت بالدم فلما حج المسلمون ارادوا مثل ذلک فنزلت: لن ینال الله لحومها و لا دماوها.
روایت شده است که در جاهلیت وقتى مشرکین نحر مىنمودند و قربانى مىکردند، از خون قربانى به حرم مىمالیدند. چون مسلمانان به اداى فریضهى حج قیام نمودند، خواستند همانند مشرکین از خون قربانى به حرم بمالند، خداوند آیه فرستاد که گوشت و خون قربانى به خداوند نمىرسد و آنان را از این عمل ناروا منع نمود.
سوم، گذاردن غذا نزد بت جماد یا کشتن انسانها در زمین براى غذاى خورشید در آسمان عملى بود احمقانه و ضد عقل. نزول آن آیات در بىنیازى خداوند از غذا توانست بیش و کم در افکار مشرکین اثر بگذارد، عقل خفتهى آنان را تا حدى بیدار کند، و طرفداران تغذیهى خدایان جماد را از جهل و خرافات رهایى بخشد. یکى دیگر از نادانیهایى که در روزگار گذشته وجود داشته و قرآن شریف با آن به مبارزه برخاسته، این بود که مردمانى پیمبران الهى را مورد استهزا و تحقیر قرار مىدادند، از این جهت که اینان مانند سایر مردم غذا مىخوردند، با این حال مدعى رسالت از طرف حضرت بارى تعالى بودند. براى آنکه منشا این عقیدهى باطل روشن شود و بدانیم چرا کسانى چنین مىگفتند و به پیمبران اسائهى ادب مىنمودند، توضیح مختصرى به
عرض شنوندگان محترم مىرسد. بشر اگر بخواهد به کمال انسانى نایل شود و به سعادت واقعى دست یابد، باید طبق برنامهى دقیق، قدم بردارد تا بتواند استعدادهاى انسانى خویش را تدریجا از قوه به فعلیت بیاورد و انجام این امر نیاز به هدایت تشریعى جامع و کامل دارد و انجام این مهم فقط درخور ذات اقدس الهى است که انسانها را آفریده و به تمام ابعاد وجود آنها واقف و آگاه است. خداوند این راهنمایى پرارج و سعادتآفرین را به عهده گرفته و در قرآن شریف فرموده:
ان علینا للهدى.
بىگمان هدایت انسانها در عهدهى ماست.
براى آنکه هدایت تشریعى خود را به مردم ابلاغ فرماید و راه تعالى را به آنان ارائه دهد، در هر عصر، از بین هر قوم، افراد شایستهاى را که از هر جهت لایق مقام رفیع رسالت بودند، انتخاب مىفرمود و با اعطاى معجزات و بینات، آنان را بین جامعه مىفرستاد تا دستور الهى را ابلاغ نمایند و به صراط مستقیمشان رهبرى کنند، و چون بشر بودند و همانند دگران، مردم به آسانى با آنان انس مىگرفتند، به سخنانشان توجه مىنمودند، و افراد آزاد و بىغرض از هدایتشان برخوردار مىشدند. اما وسوسهگران بذر مسمومى در دلها افشاندند و این سخن غیر واقعى را القا کردند که بشر شایستهى مقام نبوت نیست و نمىتواند از طرف بارى تعالى به رسالت مبعوث گردد و پیمبران خداوند باید یا از فرشتگان باشند یا لااقل در حمایت فرشتگان.
و ما منع الناس ان یومنوا اذا جاءهم الهدى الا ان قالوا ابعث الله بشرا رسولا.
چیزى سد راه مردم نمىشد موقعى که هدایت الهى مىرسید، جز آنکه مىگفتند: آیا خداوند بشرى را به رسالت مبعوث فرموده است.
قالوا لو شاء ربنا لانزل ملائکه فانا بما ارسلتم به کافرون.
مىگفتند: اگر پروردگار اراده مىفرمود، ملائکه را به رسالت فرومىفرستاد و ما به رسالت شما که مدعى ماموریت آن هستید، ایمان نداریم.
عن ابیمحمد الحسن العسکرى عن ابیه على بن محمد علیهماالسلام قال: کان رسولالله صلى الله علیه و آله قاعدا ذات یوم بفناء الکعبه اذا ابتدء عبدالله بن ابىامیه المخزومى فقال یا محمد! لقد ادعیت دعوى عظیمه و قلت مقالا هائلا زعمت انک رسولالله رب العالمین و ما ینبغى لرب العالمین و خالق الخلق اجمعین ان یکون مثلک رسوله، بشرا مثلنا و لو کنت نبیا لکان معک ملک یصدقک و نشاهده، بل لو اراد الله ان یبعث الینا نبیا لکان انما یبعث الینا ملکا لا بشرا مثلنا، ما انت یا محمد الا مسحورا و لست بنبى.
امام عسکرى (ع) از پدرش حضرت هادى (ع) حدیث نموده که فرمود: روزى رسول اکرم (ص) پشت دیوار کعبه نشسته بود. عبدالله بن ابىامیه مخزومى حضور حضرت آغاز سخن نمود و گفت: اى محمد! ادعاى بزرگ و فوقالعادهاى نمودهاى، گمان کردى که رسول خداوندى، و سزاوار نیست براى پروردگار عالم و آفریدگار همهى مخلوقات، مثل تو که بشرى هستى همانند ما، رسول او باشى، اگر هم نبى مىبودى، باید با تو ملکى باشد که تو را تصدیق کند و ما او را ببینیم، بلکه اگر اراده فرمود نبى بفرستد، فرشته مىفرستاد نه بشرى
مثل ما، تو اى محمد انسانى هستى از حق دور افتاده، نه آنکه پیمبر خدا باشى.
سخنان بىاساس جهال را که مىگفتند: رسول الهى باید فرشته باشد، قرآن شریف مردود شناخته و خداوند فرموده است:
و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا.
اگر به فرض محال، ملکى را رسول قرار مىدادیم، او را به صورت انسان مبعوث مىنمودیم تا مردم بتوانند با وى مانوس شوند و از تعالیمش بهرهمند گردند.
رسول اکرم (ص) و تمام پیمبران الهى بشر بودند مانند سایر مردم. قرآن شریف به پیشواى اسلام دستور داد:
قل انما انا بشر مثلکم یوحى الى.
پیمبر گرامى! به مردم بگو: من همانند شما بشرم و چون از طرف بارى تعالى براى تبلیغ دین حق ماموریت دارم، خداوند تعالیم خود را به من وحى مىفرماید.
یکى از دلایل آن مردم نادان براى تکذیب نبوت پیمبر این بود که مىگفتند چرا غذا مىخورد. قرآن شریف در این باره فرمود:
و قالوا ما لهذا الرسول یاکل الطعام و یمشى فى الاسواق.
اگر این مرد به راستى پیمبر الهى است، پس چرا غذا مىخورد و در کوى و برزن راه مىرود.
خداوند در رد سخنان جاهلانهى مردم فرمود: نه تنها پیشواى اسلام غذا مىخورد، بلکه همهى پیمبران که در طول قرون و اعصار مبعوث شده بودند غذا مىخوردند.
و ما ارسلنا قبلک من المرسلین الا انهم لیاکلون الطعام و یمشون فى الاسواق.
نبى معظم! هیچ پیمبرى را قبل از تو مبعوث ننمودیم مگر آنکه آنان نیز غذا مىخوردند و در کوچه و بازار راه مىرفتند.
خداوند ضمن آیات متعدد فرمود: پیمبران بشرند و مانند سایر انسانها زندگى مىکنند. براى اینکه به نادانها بفهمانند سخنشان در مورد اعتراض به غذا خوردن پیمبران تا چه حد جاهلانه و بىاساس است، فرمود:
و ما جعلناهم جسدا لا یاکلون الطعام.
ما پیمبران را جسد مرده قرار ندادهایم که غذا نخواهند، بلکه انبیا مانند دیگر انسانهاى زنده، داراى حیاتاند و جسم حى غذا مىخواهد.
مردم زیادى در جهان رهبران دینى خود را با چشم غلو مىنگرند و آنان را واجد مزایاى غیر واقعى مىپندارند. علاقهمندان به سعادت بشر تا جایى که مىتوانند باید از این فکر باطل جلوگیرى کنند و مردم را از خطر گمراهى مصون دارند. پیمبر گرامى اسلام (ص) از دنیا رفت. بعضى این کلمه را بین مردم القا کردند که پیمبر نمرده و نمىمیرد. این سخن، مطبوع طبع علاقهمندان آن حضرت بود.
خوشبختانه آیهى:
انک میت و انهم میتون.
جلو این سخن بىاساس را گرفت و خداوند در حیات رسول اکرم (ص) فرموده بود: تو مىمیرى و مردم نیز مىمیرند. اگر این آیه نمىبود، شاید
امروز فرقهى خاصى بین مسلمین وجود داشت که به این غلو معتقد بودند و مىگفتند: پیامبر نمرده و نمىمیرد.
به شرحى که توضیح داده شد، جملهى دوم دعاى امام سجاد (ع) موضوع بحث امروز «و حصن رزقى من التلف» بار الها روزى مرا از تباهى و تلف شدن مصون بدار، و همچنین احادیث بسیارى که از اولیاى اسلام راجع به غذا خوردن پیامبر (ص) و ائمهى طاهرین علیهمالسلام رسیده، از جهات متعددى آموزنده است، یکى از آن جهات این است که هم اکنون بین مسلمین کسى نیست که گرفتار این غلو در عقیده باشد و بگوید: «پیامبر و ائمه به غذا احتیاج نداشتند.».