تنزیل نور


ساعت 10:48 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 149)

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم صل على محمد و آله، و امنعنى من السرف، و حصن رزقى من التلف.  امام سجاد علیه‏السلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم الاخلاق»، ابتدا از خداوند مى‏خواهد که بر محمد و آلش درود فرستد، سپس دو مطلب را از پیشگاه مقدس بارى تعالى درخواست مى‏نماید، اول: بار الها! مرا از زیاده‏روى و اسراف بازدار، دوم: رزق و روزیم را از تباهى و تلف شدن محافظت فرما.  به خواست خداوند توانا، این دو جمله از کلام حضرت زین‏العابدین (ع) موضوع بحث و سخنرانى امروز است. راغب مى‏گوید: السرف تجاوز الحد فى کل فعل یفعله الانسان.  «سرف»، تجاوز از حد است در هر کارى که انسان آن را انجام مى‏دهد. 

قرآن شریف «اسراف» را در موارد متعدد به کار برده و همه جا آن را ناپسند و مذموم خوانده است، و در اینجا بعضى از آن آیات به  عرض شنوندگان محترم مى‏رسد:  و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما.  بندگان واقعى خداوند کسانى هستند که در مقام انفاق مال نه زیاده‏روى مى‏کنند و نه سختگیرند و امساک مى‏نمایند، بلکه انفاقشان در حد اعتدال است.  قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله.  پیمبر گرامى! بگو به بندگان من آنان که بر نفس خود اسراف نموده و مرتکب گناه شده‏اند، از رحمت خداوند ناامید نباشند. 

و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فى القتل.  کسى که مظلوم کشته شده، براى ولى خون بر قاتل سلطه قرار داده‏ایم. او باید مراقبت کند که در قتل زیاده‏روى و اسراف ننماید و به ناحق خونى نریزد. 

و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین.  فرعون به علو و بلندپروازى گراییده و روش مسرفانه در پیش گرفته است.  اسراف در مال، بیش از سایر اسرافها مورد ابتلاى مردم است، از این رو اولیاى گرامى اسلام در اغلب روایات مربوط به اسراف از زیاده‏رویهاى مالى سخن گفته و مردم را از آن عمل ناروا برحذر داشته‏اند.  عن ابان بن تغلب قال: قال ابوعبدالله علیه‏السلام: اترى الله اعطى من اعطى من کرامته علیه و منع من منع من هوان به علیه، لا، و لکن المال مال الله یضعه عند الرجل ودایع و جوز لهم ان یاکلوا قصدا و  یشربوا قصدا و یلبسوا قصدا و یرکبوا قصدا و یعودوا بما سوى ذلک على فقراء المومنین و یلمو به شعثهم فمن فعل ذلک کان ما یاکل حلالا. و یشرب حلالا و یرکب. حلالا، و من عدا ذلک کان علیه حراما.  ابان بن تغلب مى‏گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: به نظرت مى‏آید کسى را که خداوند مشمول عطایاى خود قرار داده، منظورش تکریم وى بوده و به کسى که اعطا نفرموده، خواسته است او را تحقیر نماید؟ چنین نیست، بلکه مال، مال خداوند است و به طور امانت به کسانى مى‏سپارد و به آنان اجازه مى‏دهد که در حد اعتدال از آن بخورند و بنوشند و در حد اعتدال از آن لباس و مرکب تهیه نمایند و مازاد عطایاى الهى را به فقراى مومنین برگردانند تا پراکندگى‏هاى آنان را جمع‏آورى نمایند. اگر کسى چنین کند، تصرفات معتدل او در مال خداوند حلال است وگرنه حرام.  هر فردى اگر خود را با دیده‏ى انصاف بنگرد، حد و شان خویش را از نظر غذا و لباس و مرکب و مسکن و دیگر نیازها تمیز مى‏دهد، اگر از مرز خویش تجاوز ننماید، وظیفه‏ى خود را بدرستى انجام داده و اگر تجاوز کند، در روایات، مسرف شناخته شده است:  عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: للمسرف ثلاث علامات: یشترى ما لیس له و یلبس ما لیس له و یاکل ما لیس له.  امام صادق (ع) فرمود: سه علامت نشانه‏ى اسراف کننده است: مى‏خرد متاعى را که براى او نیست، مى‏پوشد لباسى را که براى او نیست، و مى‏خورد غذایى را که براى او نیست. 

ناگفته نماند که تعدد لباس اگر درخور شان صاحب لباس  باشد، اسراف نیست، بلکه اسراف این است که لباس عز و آبروى اجتماعى خود را به جاى لباس کار در بر کند و آن را آلوده نماید.  عن اسحق بن عمار قال قلت لابى ابراهیم الکاظم علیه‏السلام: الرجل یکون له عشره اقمصه ایکون ذلک من السرف فقال لا و لکن ذلک ابقى لثیابه و لکن السرف ان تلبس ثوب صونک فى المکان القذر.  اسحق بن عمار مى‏گوید: به حضرت امام کاظم (ع) عرض کردم: مرد ده پیراهن دارد، آیا این از اسراف است؟ فرمود: نه، بلکه این تعدد، موجب دوام بیشتر لباس مى‏شود، ولى اسراف در لباس این است که جامه‏ى عز و آبرو را در محل پلید بپوشى و آن را آلوده نمایى.  «اسراف» و «تبذیر» دو کلمه است که در قرآن شریف و روایات آمده و اغلب در امور مالى به کار برده شده و هر دو در اسلام ممنوع است. 

و قد فرق بین التبذیر و الاسراف فى ان التبذیر الانفاق فى ما لا ینبغى و الاسراف الصرف زیاده على ما ینبغى.  بین تبذیر و اسراف فرق گذارده شده به اینکه تبذیر، صرف نمودن مال است در موردى که نمى‏بایست مال در آن مورد صرف شود، و اسراف، صرف نمودن مال بیش از اندازه‏اى است که صرف آن روا و سزاوار شناخته شده. قرآن شریف درباره‏ى تبذیرکنندگان فرموده:  ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین.  تبذیرکنندگان، برادران شیاطین هستند. 

گویى مى‏خواهد بفرماید که تبذیرکنندگان درباره‏ى نعمتهایى که  خداوند به جامعه اعطا فرموده، همان عملى را مرتکب مى‏شوند که شیاطین با نیروهاى اعطایى بارى تعالى به انسانها عمل مى‏کنند. خداوند به بشر قواى سعادت‏آفرینى را اعطا نموده که اگر بجا و در مورد خودش به کار برده شود، انسانها به سعادت واقعى و کمال شایسته‏ى انسان نایل مى‏گردند، اما شیاطین آن نیروهاى مفید و ثمربخش را از مسیر صحیح خارج مى‏کنند و در راه گناه و ناپاکى به کار مى‏گیرند. تبذیرکنندگان نیز در مورد نعمتهاى خداوند به مردم، همان عمل را انجام مى‏دهند که شیاطین درباره‏ى نیروهاى انسان عمل مى‏کنند. تبذیرکنندگان به زندگى دنیوى و رفاه مادى مردم زیان مى‏رسانند و شیاطین به کمال روحانى و سعادت انسانى آنان ضرر مى‏زنند.  قرآن شریف، اسراف کنندگان را مفسدین فى الارض خوانده و درباره‏ى آنان فرموده است:  و لا تطیعوا امر المسرفین. الذین یفسدون فى الارض و لا یصلحون.  از امر مسرفین اطاعت ننمایید و راه انحرافى و زیانبار آنان را نپیمایید، اینان کسانى هستند که با زیاده‏رویهاى خویش تهیدستان را خشمگین مى‏کنند و جامعه را به فساد و تباهى سوق مى‏دهند و هرگز عمل آنها مایه‏ى صلاح و سعادت مردم نمى‏شود. 

به طورى که در آغاز بحث مذکور افتاد، «سرف» در لغت عرب، هر گونه تجاوز از حد و زیاده‏روى را در عمل انسان شامل مى‏شود و براى شاهد چند آیه از قرآن کریم در اعمال مردم ذکر شد و یکى از موارد مهم اسراف، زیاده‏روى در خوردنیها و نوشیدنیهاست و خداوند در این باره فرموده است:  و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین.  بخورید و بیاشامید و اسراف و زیاده‏روى ننمایید که خداوند مسرفین را دوست ندارد. 

حضرت زین‏العابدین (ع) در قطعه‏ى دعاى مورد بحث امروز، دو جمله را در کنار هم ذکر نموده است:  و امنعنى من السرف، و حصن رزقى من التلف.  بار الها! مرا از زیاده‏روى و اسراف بازدار و رزقم را از تباهى و تلف شدن محافظت فرما.  اینکه امام (ع) کلمه‏ى تلف شدن رزق را بعد از کلمه‏ى «سرف» آورده، مى‏توان گفت جمله‏ى اول و جمله‏ى دوم، هر دو، ناظر به رزق و روزى است، در جمله‏ى اول از اتلاف در روزى سخن مى‏گوید و از خداوند درخواست مى‏کند که او را از چنین عملى باز دارد، و در جمله‏ى دوم از خداوند مى‏خواهد که رزق او را از رویدادهایى که موجب تلف شدن آن مى‏شود، از قبیل سیل و طوفان و زلزله و آتش‏سوزى و دیگر امورى همانند اینها، محافظت نماید. امام زین‏العابدین (ع) در صحیفه‏ى سجادیه از رزق و روزى خود مکرر سخن گفته، از آن جمله در قطعه‏ى دعاى مورد بحث امروز و همچنین در قطعات دیگرى از سایر دعاها که در اینجا بعضى از آنها ذکر مى‏شود. راجع به غذایى که در رحم مادر نیاز داشته و خداوند به وى اعطا نموده چنین گفته است:  جعلت لى قوتا من فضل طعام و شراب اجریته لامتک التى اسکنتنى جوفها و اودعتنى قرار رحمها. 

براى من قوتى قرار دادى از مازاد غذا و آبى که کنیز تو، یعنى  مادرم، خورده و نوشیده بود. آن را در وجودش به جریان انداختى و مرا در جوفش اسکان دادى و در قرارگاه رحمش به ودیعه سپردى. 

و اجعلنى من... الموسع علیهم الرزق الحلال من فضلک.  مرا از کسانى قرار ده که به فضل و رحمت تو از وسعت رزق حلال برخوردارند. 

و افتح لى ابواب... رزقک الواسع.  بار الها! درهاى رزق وسیع خود را به روى من بگشا. 

نه تنها امام سجاد (ع) در گفته‏هاى خود از رزق و روزى نام برده و نیاز خویش را به غذا ابراز نموده است، بلکه در کلمات رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه‏ى طاهرین علیهم‏السلام نیز این قبیل سخنان آمده تا آنکه درباره‏ى آنان کسى به خطا نیندیشد و همانند بعضى از پیشینیان گمراه تصور نکند که پیمبران و گزیدگان الهى باید از فرشتگان باشند و بى‏نیاز از آب و غذا. در روزگار گذشته، دو عقیده‏ى باطل در جوامع بشرى کم و بیش وجود داشته و شاید هم اکنون نیز در گوشه و کنار دنیا بعضى از آنها وجود داشته باشد. قرآن شریف به هر دوى آنها اشاره نموده و خداوند با عباراتى کوتاه بطلانشان را خاطرنشان فرموده است. اول آنکه مى‏گفتند خدایان غذا مى‏خواهند و دیگر آنکه مى‏گفتند بشر محتاج به رزق و روزى، لایق نیست که از طرف بارى تعالى به پیمبرى مبعوث شود، پیمبران باید از فرشتگان باشند و بى‏نیاز از خوردن و نوشیدن. 

حضرت على بن الحسین علیهماالسلام پس از ذکر صلوات، دو درخواست از پیشگاه الهى نموده است: 

و امنعنى من السرف، و حصن رزقى من التلف.  

بار الها! مرا از زیاده‏روى و اسراف بازدار، بار الها! رزق و روزیم را از تباهى و تلف شدن محافظت فرما. 

با توجه به اینکه بحث دعاى امروز راجع به رزق و روزى بوده، به نظر رسید درباره‏ى خدمت علمى و فرهنگى قرآن شریف راجع به مبارزه با آن دو عقیده‏ى باطل و خرافى، به اختصار توضیح داده شود و سخن با ذکر بعضى از آیات که براى اهل مطالعه و دقت جالب و سئوال‏انگیز است آغاز گردد. 

و امر اهلک بالصلوه و اصطبر علیها لا نسالک رزقا نحن نرزقک و العاقبه للتقوى. 

اى رسول معظم! اهل‏بیت خود را به نماز گزاردن امر کن و خود در انجام این وظیفه‏ى مقدس بردبار باش. از تو درخواست رزق نمى‏نماییم، ما به تو رزق مى‏دهیم و پایان سعادت‏بخش براى تقوى و پرهیزکارى است. 

و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. ما ارید منهم من رزق و ما ارید ان یطعمون. 

من جن و انس را نیافریده‏ام مگر براى عبادت، نه از آنان روزى مى‏خواهم و نه اراده دارم که مرا اطعام نمایند. 

قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السموات و الارض و هو یطعم و لا یطعم. 

پیمبر گرامى! به مردم بگو: آیا غیر خداوند را ولى و صاحب اختیار خود بگیرم با آنکه او آفریننده‏ى آسمانها و زمین است، اوست که به مخلوق، طعام مى‏دهد و خود به طعام نیاز ندارد. 

لن ینال الله لحومها و لا دمائها و لکن یناله التقوى. 

درباره‏ى ذبیحه‏ى عبادت، یعنى قربانى، فرموده: گوشت و خون حیوان به خداوند نمى‏رسد، آنچه مورد عنایت الهى است و به او مى‏رسد، تقوى و پاکى مردم است. 

کسانى که با قرآن شریف و مکتب توحید اسلام مانوس‏اند از این چند آیه به شگفت مى‏آیند، سئوال مى‏کنند مگر کسى گفته است که خداوند از مردم درخواست رزق و طعام دارد، مگر کسى گفته است که گوشت و خون قربانیها عاید خداوند مى‏گردد؟ در پاسخ باید گفت که این عقیده را مشرکین درباره‏ى خدایان ساختگى و موهوم خود داشتند و آنها را محتاج به غذا مى‏دانستند و موقعى که ابراهیم خلیل (ع) وارد بتکده شد، مشاهده کرد که غذا در مقابل بتها گذارده‏اند. ابراهیم (ع) با مشاهده‏ى غذاها به طور استهزا بتهاى جماد را مخاطب ساخت: 

فقال الا تاکلون. ما لکم لا تنطقون.  

چرا غذا نمى‏خورید؟ چه شده است شما را که سخن نمى‏گویید. 

قرآن شریف از قرون گذشته و عصر حضرت ابراهیم (ع) خبر داده که بت‏پرستان معتقد بوده‏اند خدایانشان به طعام نیاز دارند. از این رو براى آنها در بتکده غذا مى‏بردند. دانشمندان غرب نیز در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‏اند که بعضى از اقوام که به خدایى اجرام کیهانى عقیده داشتند و خورشید را پرستش مى‏نمودند، مى‏گفتند خدایان غذا مى‏خواهند و براى تهیه‏ى غذاى خورشید به کارهایى وحشتزا و خشن دست مى‏زدند و در اینجا براى اطلاع شنوندگان محترم، ترجمه‏ى 

یک قطعه از کتاب اتوکلاین‏برگ، استاد دانشگاه کلمبیا عینا نقل مى‏شود: 

در قبیله‏ى آستکهاى مکزیک، رفتار جنگجویانه بیشتر از عوامل دینى ناشى مى‏شد. بنابر یکى از مهمترین اعتقادها خدایان، مخصوصا خورشید، اگر از غذا محروم بمانند، مى‏میرند و قلب انسان تنها غذایى است که در خور شان خدایان است. کسى را که قربانى مى‏کردند، خدا مى‏شمردند و با کشتن و خوردن او زمینه‏ى رستاخیز خدا و تجدید نیروى او را فراهم مى‏آوردند. افسانه‏اى مکزیکى وجود داشت که بنابر آن، سابقا خود خدایان براى خورشید قربانى شده بودند تا به او در کارش نیروى لازم ببخشند و این وظیفه را به نمایندگان بشرى خود محول کرده بودند، یعنى به ایشان دستور داده بودند که با هم بجنگند و براى تهیه‏ى غذایى که خورشید لازم داشت، همدیگر را بکشند. اهالى یکى از مناطق، پیوسته با همسایگان خود در جنگ بودند، تنها به این منظور که اسرایى به چنگ آورند که بتوان آنها را قربانى کرد. وقتى در سال 1486 میلادى معبد مخصوصى را به خدا اهدا نمودند، صف کسانى که به این مناسبت قربانى مى‏شدند دو میل طول داشت، در این قتل عام وحشتناک، دست کم قلبهاى هفتاد هزار انسان نذر شد. این قربانیان تقریبا همگى جنگجویان ملل رقیب بودند که به اسارت افتاده بودند. 

خلاصه، نیازمندى خدایان دروغین و آلهه‏ى ساختگى بشر به غذا، بین معتقدین به آنها شایع و رایج بوده و هر گروهى با وضع و روشى که خود گزیده بودند، به آنها غذا مى‏دادند. آیا کسانى در جهان  بوده‏اند که براى معبود واقعى و آفریدگار توانا چنین عقیده‏ى باطلى داشته و ذات غنى و بى‏نیاز او را محتاج به غذا مى‏دانستند و خداوند آن چند آیه را در بى‏نیازى خود از رزق و روزى در رد آنها نازل فرموده است و یا خواسته به مومنین راستین بفهماند که آفریدگار بزرگ از جمیع نقایص من جمله نیازمندى به غذا مبرا و منزه است، آن آیات را فرستاده تا موحدین حقیقى مراقب باشند و ضمیر خود را به تصور باطلى که مشرکین درباره‏ى خدایان خویش داشتند، آلوده ننمایند؟ 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    7
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188004

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::