شرح دعای مکارم الاخلاق(147 )
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا ترد دعائى على ردا، فانى لا اجعل لک ضدا، و لا ادعو معک ندا.
امام سجاد علیهالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» به پیشگاه الهى عرض مىکند: بار الها! دعاى مرا به خودم برمگردان و از استجابت محرومم مفرما، زیرا من در مقام توحید، نه براى تو مخالفى قرار دادهام و نه با تو مماثل و همتایى را خواندهام.
به خواست خداوند توانا، این سه جمله از کلام حضرت زینالعابدین (ع) موضوع بحث و سخنرانى امروز است. عبادت و بندگى در پیشگاه بارى تعالى عبارت از تذلل و خضوع عابد در حضور معبود و آفریده در مقابل آفریدگار است، و این امر طبق دستور شارع، به صورت قیام و قعود یا رکوع و سجود انجام مىشود. اما دعا و درخواست از خداوند، برتر و افضل از هر عبادتى است.
قلت لا بیجعفر علیهالسلام: اى العباده افضل؟ فقال: ما من شىء افضل عند الله عز و جل من ان یسال و یطلب مما عنده. راوى مىگوید: از امام باقر (ع) سئوال کردم کدام عبادت نزد خداوند افضل است؟ فرمود: هیچ چیزى نزد بارى تعالى افضل و برتر از این نیست که مورد تمنى و درخواست واقع شود و سئوالکننده از وى بخواهد آن را که نزد اوست.
دعا و درخواست بندگان از حضرت حق آنقدر مهم است که در قرآن شریف آمده:
قل ما یعبوا بکم ربى لو لا دعاءکم؟
پیمبر گرامى! به مردم بگو: اگر دعا و درخواستتان نمىبود، پروردگار من به شما اعتنا نمىکرد و نزد او قدر و ارزشى نمىداشتید.
برترى دعا بر عبادت شاید از این جهت باشد که عبادت حاکى از خضوع و تذلل نهایى عابد در مقابل معبود است، ولى دعا علاوه بر خضوع و تذلل، از فقر و نیازمندى دعا کننده در پیشگاه الهى حکایت مىکند، به عبارت دیگر مىتوان گفت: عبادت کننده مراتب اطاعت و فرمانبرى خویش را در مقابل معبود ظاهر مىسازد، ولى دعاکننده در واقع دست گدایى دراز کرده و مراتب نیازمندى خود را در برابر پروردگار ابراز نموده و عملا به این آیهى شریفه جامهى تحقق پوشانده است:
یا ایها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحمید.
اى مردم! همهى شما فقراى درگاه بارى تعالى هستید و خداوند است که غنى بالذات و مورد ستایش است.
با توجه به آنچه مذکور افتاد، روشن شد که دعاى واجد شرایط معنوى و مبین فقر و نیازمندى مخلوق به خالق، بیش از عبادت، بندگان
را به خداوند نزدیک مىکند و مایهى علو درجات دعاکنندگان مىگردد. افراد باایمان هر چه بیشتر به این مهم توجه نمایند و بر تعداد دعاها و تضرعهاى خویش، هر چند براى حوایج کوچک باشد، بیفزایند، مىتوانند بیش از پیش به خداوند نزدیک شوند و از قرب معنوى زیادترى برخوردار گردند.
عن سیف التمار عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: سمعته یقول: علیکم بالدعاء فانکم لاتتقربون بمثله، و لا تترکوا صغیره لصغرها ان تسالوها، فان صاحب الصغار هو صاحب الکبار.
سیف تمار مىگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: بر شما باد دعا، چه آنکه با هیچ وسیلهاى همانند دعا نمىتوانید به قرب الهى نایل گردید و درخواست کوچک را به علت کوچکیش ترک نگویید، زیرا آن کس که حوایج کوچک را برمىآورد، همان کسى است که خواستههاى بزرگ را برآورده مىسازد.
با توجه به آنچه معروض افتاد، روشن شد که: اولا ارزش معنوى دعا از عبادات بیشتر است، و ثانیا هیچ عاملى بندهى باایمان را به قدر دعا به خداوند نزدیک نمىکند. جالب آنکه دعاکننده، خود مستقیما و بلاواسطه با پروردگار سخن مىگوید، بدون اینکه نزد مردم کمترین آسیبى به عز و احترامش وارد شود، او به گناهان بزرگى که مرتکب شده اعتراف مىکند و آمرزش مىخواهد، فقر و تهیدستى خویش را شرح مىدهد و درخواست گشایش مىنماید و احدى از وضع وى باخبر نمىشود، از بیمارى پنهان خود نام مىبرد، درخواست شفا مىکند و کسى بر آن واقف نمىگردد. خلاصه، قدر و منزلت دعا یک
مهم است و اینکه دعا بدون واسطه انجام مىشود و اسرار دعاکننده نزد این و آن فاش نمىگردد، مهم دیگر. حضرت على (ع) ضمن نامهى حکیمانه و پرمحتواى خود که به فرزندش امام مجتبى (ع) نوشته، از اصل دعا نام برده و بدون واسطه بودن آن را نیز خاطرنشان فرموده است:
و اعلم ان الذى بیده خزائن السماوات و الارض قد اذن لک فى الدعاء و تکفل لک بالاجابه و امرک ان تساله لیعطیک و تسترحمه لیرحمک. و لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه و لم یلجئک الى من یشفع لک الیه.
فرزند عزیز! آن کسى که تمام خزاین آسمانها و زمین در دست اوست، به تو اجازهى دعا داده و خود اجابت آن را تکفل نموده است، به تو امر نموده او را بخوانى تا عطایت فرماید، رحمتش را درخواست کنى تا مشمول رحمتت قرار دهد. بین خود و بین تو حاجب و دربانى قرار نداده و تو را ملجا نساخته است که براى دعا شفیعى با خود بیاورى.
دعا باب رحمت واسعهى الهى است، دعا مىتواند بزرگترین مشکل را با کوچکترین درخواست حل کند و مهمترین تمناى دعاکننده را به آسانى برآورده سازد.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: لقد غفر الله تعالى لرجل من اهل البادیه بکلمتین دعا بهما. فقیل: و ما هما؟ قال: اللهم ان تعذبنى فانا اهل ذلک و ان تغفر لى فانت اهل ذلک.
امام باقر (ع) فرمود: خداوند مرد بادیهنشینى را براى دو کلمه دعا که به زبان آورد، مشمول مغفرت خود قرار داد. عرض شد: آن دو
کلمه چه بود؟ فرمود: به پیشگاه خداوند عرض کرد: بار الها! اگر عذابم نمایى من شایستهى عذابم، و اگر ببخشى و عفوم فرمایى تو شایستهى عفو و مغفرتى.
در قرآن شریف آیات متعدد، و در روایات اولیاى اسلام احادیث زیاد رسیده است که مسلمانان را به دعا ترغیب نموده و به استجابت آن وعده داده شده است، ولى براى آنکه دعا مستجاب شود، شرایط متعددى ذکر گردیده و اگر در مواقعى دعا به اجابت نمىرسد، براى فقد یک یا چند شرط استجابت است، و در اینجا بعضى از روایات که حاوى پارهاى از شرایط استجابت دعاست، به عرض شنوندگان محترم مىرسد:
عن سلیمان بن عمرو قال: سمعت ابا عبدالله علیهالسلام یقول: ان الله عز و جل لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبک ثم استیقن بالاجابه.
سلیمان بن عمرو مىگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: خداوند مستجاب نمىکند دعایى را که با قلب غافل انجام مىشود. موقع دعا با حضور قلب از پیشگاه الهى درخواست کن و به اجابت آن مطمئن باش.
یکى از شرایط استجابت دعا این است که دعاکننده حد خود را بشناسد و به ارزشى که دارد واقف باشد و درخواستى بالاتر از اندازهى خویش ننماید که مستجاب نخواهد شد.
و ان لا یسال فوق قدره فانه یستحق الحرمان.
بالاتر از قدر خود دعا نکند و از خداوند نخواهد، که چنین
شخصى شایستهى محرومیت است.
یکى از امورى که در دعا اهمیت دارد و باید همواره به خاطر دعاکننده باشد، این است که درخواستش برخلاف قوانین خلقت و سنن آفرینش نباشد، کسى دعا نکند که همیشه جوان بماند و کبر سن او را پیر ننماید، دعا نکند که به خواب و استراحت نیازمند نباشد و بتواند در طول عمر، شبانهروز کار کند و از سود آن بهرهمند گردد، دعا نکند که هرگز حافظهاش ضعیف نشود و همیشه قدرت حفظش محفوظ باشد و هر چه را که در نوجوانى فراگرفته تا پیرى از یاد نبرد، و دیگر امورى از این قبیل که نمىتواند موضوع دعا باشد و مورد درخواست از بارى تعالى.
موانع بسیارى مىتواند سد راه استجابت دعا شود و نگذارد خواستههاى دعا کننده تحقق یابد و تمنیاتش برآورده شود. البته به هر نسبت که دعاکنندگان از تعالیم دینى آگاهى بیشتر داشته باشند و موانع استجابت را بهتر بشناسند و در موقع دعا آنها را برطرف سازند، مىتوانند به گونهاى دعا کنند که خواستهها و تمنیاتشان واجد صلاحیت استجابت باشد. رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمهى معصومین علیهمالسلام که خود مربى مسلمین و معلم مدرسهى انسانسازى بودند، این نکات را کاملا رعایت مىنمودند، از این رو دعاهاى آنان دربارهى مردم و دربارهى خودشان مستجاب بود. حتى به موجب بعضى از روایات، کسانى از ائمهى طاهرین علیهمالسلام در حکومت جباران گاهى در چند قدمى مرگ قرار گرفتهاند و با دعا و توجه به حضرت بارى تعالى خطر را گرداندهاند و از مجلسى که بنا بود در آن کشته شوند، به سلامت و در کمال عزت خارج شدهاند. مهمترین مانعى که سد راه استجابت دعاست، نقض معرفت در توحید و
کمبود ایمان دعاکنندگان است. این مانع به قدرى قوى و مهم است که اگر دعایى با وجود تمام شرایط استجابت، فاقد توحید کامل و ایمان تمام باشد، فیض استجابت شامل آن دعا نمىشود، و این مهم در خلال روایات با تعبیرهاى مختلفى خاطرنشان گردیده و قطعهى دعاى شریف «مکارمالاخلاق» موضوع بحث امروز، شاهدى است واضح و براى عموم مسلمانان درسى است آموزنده و سعادت آفرین.
و لا ترد دعائى على ردا، فانى لا اجعل لک ضدا، و لا ادعو معک ندا.
بار الها! دعاى مرا به خودم برنگردان و از استجابت محرومم مفرما، زیرا من در مقام توحید نه براى تو مخالف و ضدى قرار دادهام و نه با تو مماثل و همتایى را خواندهام.
امام (ع) در آغاز کلام عرض مىکند: بار الها! دعاى مرا به خودم برنگردان، آنگاه کلام خود را با «فاء» سببیت شروع نموده و دلیل آورده که من نه براى تو ضد و مخالفى قرار دادهام و نه براى تو مماثل و همتایى را خواندهام، پس به این سبب دعاى چنین انسان موحدى شایستهى استجابت است.
براى آنکه کلام حضرت زینالعابدین (ع) واضح شود و شنوندگان محترم به منظور امام (ع) واقف گردند، لازم است دربارهى کلمهى «ضد» و کلمهى «ند» که در دعاى امام (ع) آمده، توضیح داده شود.
الضد هو عند الجمهور یقال لموجود فى الخارج مساو فى القوه لموجود آخر ممانع له.
«ضد» نزد عموم اهل لغت گفته مىشود به موضوعى در خارج که مساوى است در قوه با موجود دیگر و مانعى است براى آن.
«الند» المثل، یقال: ما له «ند» اى ما له من نظیر. جمع: انداد.
«ند» به معناى مثل است، گفته مىشود: براى فلان موضوع ندى نیست، یعنى نظیر ندارد، جمع «ند»، «انداد» است.
پیش از آنکه وضع اتحاد جماهیر شوروى دگرگون شود و رژیم کمونیستى ارزش خود را از دست بدهد، امریکا و شوروى دو ابرقدرت جهان بودند و ضد یکدیگر. امریکا طرفدار سرمایهدارى بود و با رژیم اشتراکى سخت مخالف. اتحاد جماهیر شوروى طرفدار رژیم اشتراکى بود و با سرمایهدارى سخت مخالف. این دو رژیم از نظر تکنیک و صنعت پیشرفته بودند، هر دو سلاح اتمى، موشک قارهپیما و نیروهاى مخرب قوى داشتند، هر دو به کرهى ماه رفته، به فضا دست یافته، و از قدرتهاى هماهنگ و یکسان برخوردار بودند، و چون با هم ضدیت داشتند، پیوسته برخلاف یکدیگر فعالیت مىنمودند و هر یک مىخواست آن دیگرى را در هم بشکند و از قدر و وزن جهانیش بکاهد. پس از نظر لغت مىتوان گفت که در گذشته امریکا و شوروى ضد یکدیگر بودند، در قدرت با هم متساوى، در هدف با هم مخالف، و هر یک مىخواست راه آن دیگرى را سد نماید و مانع او شود. خداوند ضدى ندارد، زیرا اولین شرطى که ضد خداوند باید واجد آن باشد این است که قدرتى همانند قدرت او داشته باشد، با اینکه تمام عوالم هستى و همهى نیروها و قدرتهایى که در آن وجود دارد، آفریدهى خداوند است و به فرمان اوست.
الا له الخلق و الامر. تبارک الله رب العالمین.
آگاه باشید آفرینش عالم و فرمانروایى جهان هستى اختصاص به او دارد و رفیع و عظیم است، خداوندى که مالک واقعى همهى عوالم وجود است.