شرح دعای مکارم الاخلاق(146 )
امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و امنحنى حسن الدعه.
الدعه السکینه، الراحه و خفض العیش.
«دعه» به معناى وقار، به معناى راحت، و به معناى سهولت زندگى است، و ترجمهى عبارت امام (ع) چنین مىشود:
بار الها! مرا در امرار حیات، از گذرانى سهل و معاشى راحت برخوردار فرما.
ممکن بود جملهى اول حضرت سجاد (ع) در ذهن بعضى اثر نامطلوب به جاى بگذارد و تصور کنند که حضرت زینالعابدین (ع) از پیشگاه الهى درخواست مضیقهى مالى و سختى معاش دارد و با گذران راحت و زندگى توام با آسایش مخالف است. از این رو حضرت زینالعابدین (ع) به منظور پیشگیرى از چنین برداشت ناصحیح، بلافاصله پس از ذکر جملهى اول، جملهى دوم را به پیشگاه خداوند عرض نموده و از ذات مقدسش زندگى راحت و گذران خالى از محنت و مشقت را درخواست کرده است. در واقع امام (ع) در دعاى اول از خداوند خواسته که او را به امتحان خطیر ثروتمندى و مالدارى مبتلا نکند و در دعاى دوم تمنا نموده است که او را از زندگى راحت به قدر کفاف معاش برخوردار سازد و این مطلب را رسول اکرم (ص) مکرر براى خود و اهلبیت معظم خود و دوستانشان از پیشگاه خداوند درخواست نموده است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اللهم ارزق محمدا و آل محمد علیهمالسلام و من احبهم العفاف و الکفاف.
بار الها به محمد و آل محمد و همچنین دوستداران و محبینشان قدرت کف نفس و معاش به قدر کفاف روزى فرما.
در مجلد اول، سخنرانى هشتم، به مناسبت موضوع کفاف و
عفاف، ترجمهى حدیثى از رسول اکرم (ص) نقل شده که تمام متن عربى آن ذکر نشده است. چون آقایان روحانیون به متن عربى حدیث و حفظ آنها علاقهمندند و این حدیث به نوبهى خود آموزنده و جالب است، در اینجا متن تمام حدیث با ترجمهى آن ذکر مىشود:
مر رسولالله براعى ابل فبعث یستسقیه. فقال: اما ما فى ضروعها فصبوح الحى، و اما ما فى آنیتنا فغبوقهم. فقال رسولالله (ص) اللهم اکثر ماله و ولده. ثم مر براعى غنم، فبعث الیه یستسقیه. فحلب له ما فى ضروعها و اکفا ما فى اناءه فى اناء رسولالله و بعث الیه بشاه. قال: هذا ما عندنا و ان احببت ان نزیدک زدناک. قال فقال رسولالله: اللهم ارزقه الکفاف. فقال له بعض اصحابه: یا رسولالله! دعوت للذى ردک بدعاء عامتنا نحبه و دعوت للذى اسعفک بحاجتک بدعاء کلنا نکرهه. فقال رسولالله (ص): ان ما قل و کفى خیر مما کثر و الهى. اللهم ارزق محمدا و آل محمد الکفاف.
رسول اکرم (ص) از بیابانى گذر کرد، شترانى را دید که مشغول چرا هستند و شترچران مراقب آنهاست. حضرت کسى را نزد او فرستاد تا قدرى شیر براى رفع عطش از وى بخواهد. شتربان گفت: شیرى که در پستان شترهاست غذاى صبح عشیره است و شیرى که در ظروفمان هم اکنون موجود است، غذاى شب آنهاست و چیزى به فرستادهى رسول اکرم (ص) نداد. پیغمبر اسلام (ص) دربارهاش دعا کرد و گفت: بار الها! مال و اولادش را زیاد کن. از آنجا گذشتند، به چوپانى رسیدند که گوسفند مىچراند. براى گرفتن شیر، نزد وى
فرستاد. او گوسفند را دوشید و در ظرف پیمبر (ص) ریخت، به علاوه شیرى را که در ظرف خود قبلا دوشیده بود، در ظرف شیر آن حضرت اضافه کرد و گوسفندى را نیز فرستاد و پیام داد: این چیزى بود که نزد ما وجود داشت و اگر دوست دارید بر آن بیفزاییم. رسول اکرم (ص) دربارهى او دعا کرد و گفت: بار الها! به وى کفاف زندگى عطا فرما. بعضى از اصحاب عرض کردند: شما دربارهى کسى که ردتان نمود دعایى کردید که همهى ما دوستدار آن هستیم، و دربارهى کسى که حاجت شما را برآورده ساخت، دعایى نمودید که همهى ما نسبت به آن کراهت داریم و بىمیلیم. فرمود: مال کم که براى زندگى کفایت مىکند، بهتر از مال بسیارى است که موجب غفلت آدمى از خداوند مىشود. آنگاه دربارهى محمد و آل محمد دعاى کفاف فرمود.
در روایات اولیاى گرامى اسلام تاکید شده است که مردان تا جایى که قدرت دارند به زندگى زن و فرزند خویش توسعه دهند و هر چه بیشتر موجبات آسایش و رفاهشان را فراهم آورند و در اینجا به ذکر دو حدیث اکتفا مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: لیس منا من وسع علیه ثم قتر على عیاله.
رسول اکرم (ص) فرموده: از ما نیست کسى که به وى توسعهى مالى داده شده، اما او به خانوادهى خود سختگیر است و آنان را در مضیقه و تنگى مىگذارد.
عن الرضا علیهالسلام قال: صاحب النعمه یجب علیه التوسعه على عیاله.
حضرت رضا (ع) فرموده: بر صاحبان نعمت واجب است که در خانوادهى خود توسعه دهند و بر آنان سختگیرى ننمایند.
امام سجاد (ع) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز، درخواست منفى نموده، عرض کرد:
و لا تفتنى بالسعه.
بار الها! با مالدارى و ثروت زیاد مرا در معرض آزمایش و اختبار قرار مده.
امام (ع) با آنکه معصوم و مصون از لغزش و خطاست، معذلک دعا مىکند که خداوند به وى ثروت بسیار ندهد و به امتحان سخت مبتلا نگردد. امام در جملهى دوم کلام خود دعاى مثبت مىنماید، عرض مىکند:
و امنحنى حسن الدعه.
بار الها! به من زندگى راحت و گذرانى خالى از رنج و مشقت عطا فرما.
به شرحى که توضیح داده شد، این درخواست مثبت از حضرت زینالعابدین (ع) ناظر به دعایى است که رسول اکرم (ص) مکرر دربارهى خود و اهلبیت و همچنین دوستدارانشان به پیشگاه بارى تعالى عرض کرده و درخواست کفاف و عفاف نموده است. زندگى آسوده و راحت، ثروتاندوزى و گردآورى مال زیاد لازم ندارد، بلکه مال بسیار، آرامش فکر و آسایش خاطر را از میان مىبرد و گاه زندگى را تلخ و ناراحت مىسازد. اما درآمد به قدر کفاف، مایهى آرامش ضمیر و گذران مرفه است، خصوصا اگر کفاف به قدرى باشد که مسئول خانواده بتواند از هر جهت آسایش اهلبیت را فراهم آورد و بر اثر نداشتن مال در سختى و مضیقه قرارشان ندهد. امام سجاد (ع) این طور زندگى توام با آسایش و
آرامش را در دعاى خود به «حسن دعه» تعبیر فرموده است. در روایتى امام صادق (ع) کلمهى «دعه» را حاوى تمام صفاتى معرفى نموده که وجود همهى آنها شرط معیشت کامل است. اگر کسى در گذران حیات واجد همهى آنها باشد، از زندگى بسیار خوب و مطبوع برخوردار است و اگر فاقد یکى از آنها باشد، به نسبت، فاقد یکى از جهات کمال زندگى خواهد بود.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: خمس خصال من فقد منهن واحده لم یزل ناقص العیش: زائل العقل، مشغول القلب. فاولها صحه البدن، و الثانیه الامن، و الثالثه السعه من الرزق، و الرابعه الانیس الموافق، قلت: و من انیس الموافق؟ قال: الزوجه الصالحه و الولد الصالح و الخلیط الصالح، و الخامسه و هى تجمع هذه الخصال الدعه.
امام صادق (ع) فرمود: پنج خصلت است که اگر کسى فاقد یکى از آنها باشد، گذران و معیشتش ناقص، عقلش نارسا، و قلبش مشغول خواهد بود. اول سلامت بدن، دوم امنیت، سوم گشایش رزق، چهارم انیس موافق. راوى عرض کرد: انیس موافق کیست؟ فرمود: زن صالحه، فرزند صالح، و همنشین و جلیس صالح. بعد فرمود: پنجم که تمام این خصال را در بر دارد «دعه» است، یعنى آسایش زندگى و سهولت معاش.
امام سجاد (ع) در جملهى سوم دعاى مورد بحث امروز همانند جملهى اول، از پیشگاه الهى درخواست منفى نموده، عرض مىکند:
و لا تجعل عیشى کدا کدا.
بار الها! زندگى مرا در رنج و تعب پىدرپى قرار مده.
مشقت و سختى پىدرپى مىتواند ناامنى ممتد، یا مرض مزمن، یا فقر و تهیدستى متوالى، یا دیگر سختیها و شدایدى از این قبیل باشد. با توجه به اینکه جملهى اول و جملهى دوم ناظر به امر مالى بوده، علىالقاعده مىتوان گفت که در جملهى سوم نیز امام (ع) به تنگدستى و سختى معاش از جهت مالى نظر دارد. محتواى جملهى اول دعاى امام (ع)، طرد سرمایهدارى است، یعنى افراط در گردآورى مال. محتواى جملهى سوم امام (ع)، طرد فقر و تهیدستى متوالى است، یعنى تفریط در امر مال. امام (ع) هر دو را به صورت منفى در پیشگاه الهى عرض کرده است. محتواى جملهى دوم که حد وسط بین افراط و تفریط است و امام (ع) آن را به صورت مثبت ذکر کرده و از پیشگاه خداوند درخواست نموده، میانهروى و اعتدال در امر مال است، یعنى درآمدى به قدر کفاف که شخص عزیزالنفس بتواند زندگى خود و عائلهى خویش را به طور متوسط با شرافت و سربلندى اداره نماید. فقر و تهیدستى به معناى فاقد بودن حداقل زندگى از مسائل بسیار سنگین است و اولیاى گرامى اسلام دربارهى فقرى اینچنین، سخن بسیار گفته و روایات زیادى دربارهى آن رسیده است.
عن على علیهالسلام قال: الفقر الموت الاکبر.
على (ع) فرمود: فقر و بىچیزى مرگ بزرگ است.
مرگ کوچک این است که آدمى در بستر بمیرد و حیات مادیش پایان پذیرد، اما فقر مرگى است بزرگ، زیرا حیات انسانى و ارزش اجتماعى فقیر را در جامعه مىمیراند و شخصیت او را نابود
مىکند با آنکه حیات مادیش باقى است و به ظاهر زنده است.
و عنه علیهالسلام قال: ان الفقر مذله للنفس، مدهشه للعقل، جالب للهموم.
و نیز فرموده است: فقر و تهیدستى، نفس آدمى را خوار و زبون مىنماید، عقل را حیرتزده و مبهوت مىسازد و غمها و تاثرات را جلب مىکند.
در مقررات و قوانین دینى و همچنین در تعالیم اخلاقى و اجتماعى اسلام، فقرا و مستمندان از جهت اقتصادى و مالى و همچنین در سایر روابط عمومى مورد کمال حمایت و تکریماند و اولیاى گرامى اسلام عملا این وظیفهى مقدس را به بهترین وجه نسبت به آنان رعایت مىنمودند. توضیح دربارهى تمام ابعاد این موضوع نیاز به کتاب مستقلى دارد و در اینجا به مناسبت بحث، چند جملهى کوتاهى دربارهى بعضى از جهات به عرض شنوندگان محترم مىرسد. اول: زکات از جملهى درآمدهاى مهم بیتالمال مسلمین است و اولین مورد مصرف آن، به صریح قرآن شریف، فقرا هستند.
انما الصدقات للفقراء.
دوم، زکات فطر از جملهى فرایض دینى است و در سراسر جهان تمام مسلمانان واجد شرایط موظفاند به عدد همهى اعضاى خانوادهى خویش، از صغیر و کبیر، به فقرایى که استحقاق دارند بپردازند.
سوم، کفارات و جرایم که یکى از اقلام مهم پرداختهاى اسلامى است و در تمام دورهى سال جریان دارد، از جملهى مصارف قابل ملاحظهى آنها پرداختن به فقیران و سیر کردن گرسنگان است. کمکهاى
مردمى به عنوان صلهى رحم، همسایهى فقیر، عمل معروف، صدقات مستحب، و دیگر خدماتى از این قبیل بسیار است و دربارهى هر یک از آنها روایاتى رسیده که فقط به ذکر یک روایت دربارهى همسایه اکتفا مىشود:
عن النبى صلى الله علیه و آله: لیس بمومن من بات شبعان ریان و جاره جائع ظمان.
رسول اکرم (ص) فرمود: مومن نیست کسى که شب کند در حالى که از غذا و آب سیر و سیراب است و همسایهاش گرسنه و تشنه.
رعایت احترام فقرا از جهت اخلاقى و اجتماعى نیز مورد کمال توجه پیشوایان دینى است.
عن الرضا علیهالسلام قال: من لقى فقیرا مسلما فسلم علیه خلاف سلامه على الاغنیاء لقى الله عز و جل یوم القیامه و هو علیه غضبان.
حضرت رضا (ع) فرمود: کسى که فقیر مسلمانى را ملاقات نماید، بر او سلام کند غیر از سلامى که به اغنیا مىنماید، در قیامت خداوند را ملاقات مىکند در حالى که به وى خشمگین است.
از جملهى توصیههاى اسلام به مسلمانان این است که در مقابل چشم فقرا و کودکانشان به داشتن نعمت تظاهر ننمایید و بر رنج و ناراحتى آنان نیفزایید. رسول اکرم صلى الله علیه و آله ضمن حدیثى وظایف اخلاقى همسایهاى را که در گشایش است نسبت به همسایهى بىبضاعت بیان نموده، از آن جمله فرموده است:
اذا اشتهى فاکهه فلیهد له فان لم یهد له فلیدخلها سرا و لا یعطى صبیانه منها شیئا یغایظون صبیانه.
اگر به میوه تمایل یافت، موقع خریدن براى خود قدرى هم براى همسایهى فقیر بخرد و به او اهدا نماید، و اگر براى همسایه نخرید، میوهاى را که براى خود و خانوادهى خویش خریدارى نموده، به طور پنهان داخل منزل ببرد و از آن میوه چیزى به طور آشکار به دست بچههاى خود ندهد تا بچههاى همسایه از دیدن میوه در دست آنان به غیظ نیایند و ناراحت نشوند.
اسلام به افراد عادى که در گشایشاند توصیه نموده تا در مقابل فقرا و تهیدستان، تظاهر به داشتن نعمت ننمایند و از این شدیدتر تکلیفى است که به رعایت فقرا به عهدهى پیشوایان عادل و درستکار قرار داده و على (ع) در این باره چنین فرموده است:
ان الله تعالى فرض على ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیره فقره.
خداوند به عهدهى ائمهى عدل و پیشوایان حق مقرر داشته که زندگى خود را با تنگى بگذرانند و خویشتن را با ضعفاى جامعه تطبیق دهند تا فقرا دچار هیجان نشوند و فقرشان مایهى هلاکشان نگردد.