شرح دعای مکارم الاخلاق( 145)
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تفتنى بالسعه، و امنحنى حسن الدعه، و لا تجعل عیشى کدا کدا.
امام سجاد علیهالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم الاخلاق»، سه درخواست از پیشگاه بارى تعالى مىنماید. اول: بار الها! با سعه و گشایش مالى مرا امتحان منما. دوم: بار الها! گذرانى خالى از رنج به من عطا فرما. سوم: بار الها! زندگیم را آمیخته به تعب و مشقت پى در پى قرار مده.
به خواست خداوند توانا، این سه جملهى دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است. ارادهى حکیمانهى بارى تعالى بر این تعلق گرفته است که به ادعاى ایمان کسانى که مىگویند «ایمان آوردهایم» اکتفا نکند، بلکه آنان را آزمایش نماید تا راستگویان از دروغگویان تمیز داده شوند و این برنامه در ادیان قبل از اسلام به موقع اجرا گذارده شده و در دین مقدس اسلام نیز ادامه یافته و همچنان ادامه خواهد داشت. قرآن شریف در این باره فرموده:
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون. و لقد فتنا
الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین.
مردم گمان مىکنند که تنها به ادعاى ایمان آوردن واگذارده خواهند شد و آزمایش نمىشوند. چنین نیست. ما کسانى را که قبل از اسلام بودند امتحان نمودهایم تا گروه راستگو از دروغگو جدا شود.
الفتنه ما یتبین بها حال الانسان من الخیر و الشر. یقال: فتنت الذهب فى النار اذا جربته بها لتعلم انه خالص او مشوب.
«فتنه» عملى است که به وسیلهى آن حالت آدمى از خیر و شر آشکار مىگردد، «فتنهى طلا به آتش» وقتى گفته مىشود که آن را با آتش بیازمایى تا بدانى خالص است یا مشوب.
پیمبران الهى براى انسانسازى مبعوث شدهاند و کسانى به مقام انسانیت نایل مىگردند که به آنان ایمان بیاورند و به دستورشان عمل کنند. کسى که به دستور پیمبر مبعوث عمل نمىکند و فقط به زبان مىگوید: من به او ایمان آوردهام، همانند بیمارى است که به دستور پزشک متخصص عمل نمىکند، فقط از مراتب علمى او تمجید مىنماید و مىگوید: «من به این طبیب عالى قدر اعتقاد کامل دارم.». با این سخنان میانتهى و گفتههاى بدون عمل، نه مرض بیمار درمان مىشود و نه مدعى ایمان به مقام انسانیت مىرسد. اظهار ایمان به زبان آسان است و اطاعت عملى از دستور پیمبران مشکل، زیرا اطاعت عملى از دستور آنان مستلزم این است که مدعى ایمان، بسیارى از تمایلات نفسانى خود را واپس زند و از لذایذ متعددى که ناروا و غیرمشروع است، چشمپوشى نماید و این کار بسى دشوار و سنگین است. در اسلام فرقهاى به نام «مرجئه» به وجود آمد که مىگفتند:
«ایمان فقط اقرار به زبان است و بس و با وجود ایمان، ترک فرایض و ارتکاب گناهان، زیان و ضررى نمىرساند.»
قیل «المرجئه فرقه من المسلمین یقولون الایمان قول بلا عمل، یریدون انهم لو لم یصلوا و لم یصوموا لنجاهم ایمانهم.
گفته شده: مرجئه فرقهاى از مسلمین هستند که مىگویند ایمان، قول بدون عمل است و ارادهى آنان از این سخن آن است که اگر مومنین نماز نخوانند و روزه نگیرند، همان ایمان لفظى موجب نجاتشان خواهد شد.
المرجئه یعتقدون انه لا یضر مع الایمان معصیه کما انه لا ینفع مع الکفر طاعه. کانت المرجئه یقولون من لم یصل و لم یصم و لم یغتسل من جنابه و هدم الکعبه و نکح امه فهو على ایمان جبرئیل و میکائیل.
مرجئه عقیده دارند که با وجود ایمان، گناه مضر نیست همانطور که با وجود کفر، طاعت نفعى ندارد. مرجئه مىگویند: کسى که نماز نخواند، روزه نگیرد، از جنابت غسل نکند، کعبه را ویران نماید، با مادر خود بیامیزد، او با ایمان آوردن به زبان، همانند ایمان جبرئیل و میکائیل خواهد بود.
آلامیه که مىخواستند مستبدانه بر مردم حکومت کنند، تمام گناهان را بىپروا مرتکب شوند، به همهى منویات ظالمانهى خود جامهى عمل بپوشانند، با این همه بر کرسى خلافت تکیه زنند، خویشتن را جانشین پیمبر اسلام (ص) و فرمانرواى مسلمین بدانند، از وجود فرقهى ضالهى مرجئه استفاده نمودند، مورد حمایتشان قرار دادند، و همانند آنان
به زبان اظهار ایمان مىنمودند و در عمل از هیچ جنایتى فروگذار نمىکردند. عقیدهى ضد اسلامى مرجئه که با هواى نفس و شهوات غریزى مرد هماهنگ بود، براى دین مقدس اسلام خطر بزرگى به حساب مىآمد، زیرا مىتوانست مسلمانان ناآگاه از تعالیم الهى یا افراد سست عقیده را به خود جلب کند و رفتهرفته تعالیم اسلام در معرض خطر واقع شود. از این رو، ائمهى معصومین علیهمالسلام براى جلوگیرى از آن فکر مسموم، کوشش بسیار نمودند و پیوسته توصیه مىکردند که احادیث ما را به فرزندان و نوجوانان خویش بیاموزید قبل از آنکه فرقهى مرجئه در آنان اثر بگذارند و موجبات انحراف و ضلالتشان را فراهم آورند.
عن على علیهالسلام قال: علموا صبیانکم من علمنا. ما ینفعهم الله به، لا تغلب علیهم المرجئه برایها.
على (ع) فرمود: به فرزندان خود از علم ما بیاموزید آن را که خداوند از آن راه به آنان نفع مىرساند. مبادا که مرجئه با راى خود بر آنان پیروز گردد.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیه المرجئه.
امام صادق (ع) فرمود: شما براى آموختن حدیث به نوجوانانتان سبقت بگیرید، قبل از آنکه مرجئه بر شما پیشى گیرد و آنان را گمراه نماید.
به فضل الهى، سخنان ائمهى معصومین علیهمالسلام و مجاهدات اصحاب عالیقدر و بزرگوارشان اثر مفید گذارد و با حمایتهایى که زمامداران قدرتمند بنىامیه از مرجئه مىنمودند نتوانستند
در پیروان قرآن شریف نفوذ کنند و افکار آنان را از مسیر حق بگردانند. هم اکنون پس از گذشت قرون متمادى، مسلمانان دینشناس مىدانند که عمل صالح در شرع مقدس تا چه حد مورد توجه است، آگاهند که خداوند پیوسته مردم را با اعمالشان امتحان مىنماید و درستکاران را از نادرستان تمیز مىدهد. آزمایش و اختیار مردم مجارى متعددى دارد. یکى از آن مجارى، قدرت است: قدرت مال، قدرت مقام، قدرت جاه، قدرت کلام، و دیگر قدرتهایى از این قبیل. به طور کلى، به دست آمدن قدرت بیش و کم در مردم موثر است و تحولى در افکار و اعمالشان به وجود مىآورد، بعضى بر اثر پاکى نفس و کرامت خلق، افرادى شایسته و لایقاند و بر اثر قدرت پاکتر و بهتر مىشوند و خوب امتحان مىدهند، و بعضى سرافکنده از امتحان بیرون مىآیند. قرآن شریف دربارهى قدرت مالى فرموده است:
ان الانسان لیطغى. ان رآه استغنى.
آدمى بر اثر تمکن مالى از صراط مستقیم منحرف مىگردد و به سرکشى و طغیان گرایش مىیابد.
عن على علیهالسلام قال: المال ماده الشهوات.
على (ع) فرموده: مال، منشا و مادهى شهوات است، یعنى آدمى با تمکن مالى در مسیر شهوات و لذتگرایى قدم مىگذارد و در آن راه پیشروى مىکند و ممکن است به گناهانى بسیار بزرگ آلوده گردد.
امتحانات مالى به قدرى سنگین است که امام معصوم، حضرت على بن الحسین علیهماالسلام، در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و لا تفتنى بالسعه.
بار الها! با گشایش و سعهى مالى، مرا مورد آزمایش قرار مده.
امتحان خداوند در زمینهى سعهى مال، حتمى و اجتنابناپذیر است. امام (ع) براى آنکه در معرض امتحانات سنگین قرار نگیرد، از خداوند مىخواهد که به او سعهى مالى و ثروت زیاد ندهد تا با آزمایشهاى سخت بارى تعالى مواجه نگردد. این جملهى دعا براى عموم مردم بسیار آموزنده است. آن حضرت با آنکه معصوم است و از خطایا منزه، براى آنکه در مضیقهى امتحان واقع نشود، از خداوند مىخواهد به او سعهى مالى ندهد، اما بعضى از افراد عادى در حال تهیدستى مىگویند: اگر خداوند به ما ثروت عنایت کند، چنین و چنان مىنماییم و بخوبى انجام وظیفه مىکنیم. ممکن است در آن موقع از روى خلوص و پاکى سخن بگویند، اما نمىدانند ثروت افکارشان را عوض مىکند، آنان را دگرگون مىسازد و ممکن است بر اثر امتحان مالى سقوط کنند و براى همیشه دچار بدبختى و سیهروزى گردند. به شرحى که توضیح داده مىشود، ثعلبه بن حاطب که از انصار بود، به این آزمایش سخت مبتلا گردید و از عهدهى امتحان برنیامد، زیرا بر اثر حب مال از پرداخت زکات واجب سر باز زد و خداوند دربارهى تخلف وى آیه نازل فرمود. او در ایام تهیدستى شرفیاب محضر رسول اکرم (ص) شد.
فقال للنبى صلى الله علیه و آله: ادع الله ان یرزقنى مالا. فقال یا ثعلبه: قلیل تودى شکره خیر من کثیر لا تطیقه، امالک فى رسول الله اسوه حسنه؟ ثم اتاه بعد ذلک. فقال یا رسولالله! ادع الله ان یرزقنى مالا و الذى بعثک بالحق لئن رزقنى الله مالا لاعطین کل ذیحق حقه. فقال صلى الله علیه و آله: اللهم ارزق ثعلبه مالا. قال فاتخذ غنما فنمت کما ینمو الدود. فضاقت علیه المدینه فتنحى
عنها. فنزل وادیا من اودیتها. ثم کثرت نموا حتى تباعد عن المدینه. فاشتغل بذلک عن الجمعه و الجماعه و بعث رسولالله (ص) الیه المصدق لیاخذ الصدقه فابى و بخل و قال ما هذه الا اخت الجزیه. فقال رسولالله: یا ویح ثعلبه و انزل الله تعالى: و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنکونن من الصالحین. فلما آتاهم من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون.
به حضرت عرض کرد: از خداوند بخواهید که به من ثروت بدهد. حضرت فرمود: اى ثعلبه! مال قلیلى که بتوانى شکرش را ادا کنى بهتر از مال زیاد است که طاقت و تحملش را نداشته باشى. دفعهى دیگر باز شرفیاب محضر آن حضرت شد و درخواست خویش را تکرار نمود و عرض کرد: به خدایى که شما را براستى مبعوث نموده است، من قسم یاد مىکنم که اگر خداوند به من مالى بدهد، حق هر صاحب حقى را عطا خواهم نمود. در آن موقع پیمبر گرامى اسلام (ص) در پیشگاه الهى براى او دعا کرد و درخواست مال نمود. خداوند دعاى حضرت را مستجاب کرد. ثعلبه گوسفنددارى را آغاز نمود. خداوند به مالش برکت بسیار داد و با سرعت گوسفندان افزایش یافت تا جایى که دیگر نمىتوانست در شهر مدینه بماند. از مدینه دور شد و در یکى از وادیهاى اطراف مدینه مسکن گزید و گوسفندان را نگاهدارى مىکرد. طولى نکشید که در آنجا نیز دچار مضیقه شد. ناچار به نقطهى دوردستى رفت تا در آنجا بتواند گوسفندان را نگاهدارى کند. از طرف بارى تعالى امر گرفتن زکات صادر شد. پیمبر اکرم (ص) مامورینى به اطراف فرستاد، من جمله مامور پیغمبر نزد ثعلبه آمد. او از اداى زکات ابا کرد و
بخل نمود، گفت: زکات چیزى جز خواهر جزیه نیست و من جزیه نمىدهم. وقتى خبر این کلام به پیمبر اکرم (ص) رسید، فرمود: واى بر ثعلبه. سپس وحى آسمانى آمد: کسانى از مسلمانان با خداوند عهد و پیمان مىبندند که اگر بارى تعالى از فضل خود به ما عطا نمود، صدقه مىدهیم و از بندگان صالح خواهیم بود و چون فضل الهى به آنان رسید، بخل نمودند و از اداى وظیفه رویگردان شدند.
پس از نزول آیه، بعضى از دوستان ثعلبه نزد وى رفتند، او را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند که چرا زکات واجب را که امر الهى بود پرداخت ننمودى؟ دربارهى تو و عمل ناروایت آیه نازل گردید. ثعلبه سخت مضطرب شد، مقدارى از گوسفندان را با خود برداشت و به مدینه آمد و حضور رسول اکرم (ص) رسید. حضرت تا او را دید فرمود: یا ویل ثعلبه، واى بر او! ثعلبه با شرمسارى گفت: یا رسولالله! زکات آوردهام، بفرمایید از من تحویل بگیرند. حضرت فرمود: دربارهات آیه آمده، آیه را که نمىتوان از قرآن شریف حذف نمود. به این جهت زکات تو پذیرفته نمىشود و او را رد کرد. بعد از آنکه رسول اکرم (ص) از دنیا رفت، زکات را نزد ابىبکر برد، و بعد نزد عمر، هیچ یک از آن دو صدقهى او را قبول نکردند. و سرانجام با همان وزر و وبال و آلودگى به گناه از دار دنیا رفت.