تنزیل نور


ساعت 10:31 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 142)

امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم دعاى مورد بحث امروز، عرض مى‏کند: 

و اذا تشابهت الاعمال لازکاها. 

بار الها! در زمینه‏ى کارهایى که مشابه یکدیگرند، موفقم بدار تا پاکیزه‏ترین و نافعترینش را انتخاب نمایم. 

در این جمله، کلام امام (ع) ناظر به مطلق اعمال خوب و خیر است، خواه آن اعمال از گروه عبادات باشد یا تحصیل علم یا هر کار خوبى که به وسیله‏ى مال یا قلم و قدم انجام مى‏شود، از خدا مى‏خواهد در 

این قبیل اعمال که در خوبى با یکدیگر مشابهند، موفقم بدار تا آن را که منزهتر و مایه‏ى سعادت فزونتر است، برگزینم. 

براى آنکه این جمله از دعاى امام (ع) روشن شود، مثالى را به عرض شنوندگان محترم مى‏رسانم: شخص متدین و عفیفى را در نظر بگیرید که تا اندازه‏اى از تمکن مالى برخوردار است. او به منظور سیر و گردش عازم سفر مى‏شود. روزى نزدیک روستایى مى‏رسد، مى‏بیند عده‏اى از زنان و دختران و پسران، ظرفهاى آبى را بر سر گذارده و راه روستا را در پیش گرفته‏اند، و عده‏ى دیگر ظرفهاى خالى را در دست دارند و در جهت مخالف حرکت مى‏کنند. مرد متدین وارد روستا مى‏شود، توقف مى‏کند، از ماشین بیرون مى‏آید، به کسانى که در آن حدود بودند نزدیک مى‏گردد و راجع به وضع ده سئوالاتى مى‏نماید و سرانجام متوجه مى‏شود که مردم این روستا در داخل ده نه آب مشروب دارند و نه درمانگاه، همه روزه بعضى از اعضاى هر خانواده باید به قدر یک کیلومتر راه برود و از چشمه‏اى که زیر کوه مى‏جوشد براى مصرف خانواده آب بردارد و اگر کسى مریض شود، باید به وسیله‏ى اتومبیل چند فرسخ او را ببرند تا به شهر برسد، نزد طبیب برود، دستور بگیرد، دوا تهیه نماید و برگردد. مسافر باایمان سخت متاثر مى‏شود، تصمیم مى‏گیرد خدمتى به اهل این روستا بنماید. اگر به قدر مصارف لوله‏کشى آب و ساختن درمانگاه و قرارداد بستن با پزشک تمکن مالى مى‏داشت، هر دو را انجام مى‏داد، اما او فقط به یکى از این دو کار قدرت دارد. با کسانى در داخل روستا و خارج روستا مشورت مى‏کند، بعضى مى‏گویند درمانگاه ساختن مفیدتر است و بعضى مى‏گویند لوله‏کشى آب بهتر. او در شرایط دعاى امام سجاد (ع) قرار مى‏گیرد: 

و اذا تشابهت الاعمال لازکاها. 

بار الها! در زمینه‏ى کارهاى خوب و مشابه یکدیگر موفقم بدار تا آن را که منزهتر و مایه‏ى سعادت بیشتر است انجام دهم. 

دعا مى‏کند، از خداوند راهنمایى مى‏خواهد، سرانجام مصمم مى‏شود آب چشمه را به وسیله‏ى مهندس متخصص مهار کند، به طورى که چیزى از آن هدر نرود. تمام آب را با لوله به روستا آورد و به هر منزل، انشعابى داد و بر اثر این کار خیر، اولا نیروهایى که همه روزه براى تهیه‏ى آب مصرف مى‏شد در مجارى تولید به کار افتاد و در رفاه و آسایش مردم اثر گذارد، ثانیا به واسطه‏ى سالم شدن آب مشروب، قسمتى از بیماریهاى روستاییان کاهش یافت و به سلامت اهالى کمک قابل ملاحظه نمود. 

این جمله از دعاى امام (ع) به ما مى‏آموزد موقعى که بین دو عمل خیر قرار مى‏گیریم و مى‏خواهیم یکى از آن دو را که برتر و بهتر است و بیش از آن دیگرى مرضى بارى تعالى است انجام دهیم، مى‏توانیم دست دعا به پیشگاه الهى برداریم و از ذات اقدس او راهنمایى بخواهیم. ممکن است خداوند هدایت خود را بر دل ما الهام فرماید و بهترین آن دو را در قلب ما بیفکند و در نتیجه خدمت بزرگترى انجام شود و خیر بیشترى عاید گردد. 

در جمله‏ى سوم دعاى مورد بحث امروز، امام سجاد (ع) به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و اذا تناقضت الملل لارضاها. 

بار الها! موقعى که ادیان و مذاهب دچار تناقص و تضاد مى‏شوند، موفقم بدار تا به راهى گرایش یابم که هر چه بیشتر مرضى تو باشد. 

«المله» بالکسر الشریعه او الدین. قیل المله و الطریقه سواء و قد 

تطلق على الباطل ک«الکفر مله واحده». 

«مله» به معناى شریعت و دین است. بعضى گفته‏اند معناى «مله» و «طریقه» یکى است، و گاهى کلمه‏ى «مله» در مورد باطل نیز به کار برده مى‏شود، مثل اینکه مى‏گویند «کفر یک ملت است». 

شرح و تفسیرهاى متعددى بر صحیفه‏ى سجادیه نوشته شده، بعضى از آنها را که دیده‏ام در شرح این عبارت توضیحى نداده، فقط به ترجمه‏ى لفظى قناعت نموده و از آن گذشته‏اند، فقط علامه سید على‏خان ذیل این جمله به مناسبت کلمه‏ى «ارضیها» سئوالى را طرح نموده و پاسخى داده است که در اینجا نقل مى‏شود: 

فان قلت افعل التفضیل انما یصح فى شیئین یشترکان فى معنى ثم یکون للمفضل فضل على الاخر فیه و کیف یتصور فى غیر هذه المله رضا الله تعالى حتى یستقیم هذا التفضیل. قلت لا شى‏ء من الملل الا و فیه نوع مما یرضى الله تعالى او یرضاه الله تعالى کالاعتراف بالله سبحانه و مکارم الاداب و قوانین السیاسات الا ان بعض الخلل ابطل الکل فصح التفضیل و الله اعلم. 

اگر بگویى «افعل التفضیل» در جایى صحیح است که دو چیز در معنى مشترک باشند ولى یکى از آن دو بر دیگرى برتر است، چگونه تصور مى‏شود که در غیر دین اسلام رضاى الهى باشد تا بگوییم رضاى او در اسلام برتر است. پاسخ مى‏گویم که هیچ یک از ادیان و ملل نیست مگر آنکه در آن چیزى از رضاى الهى هست یا چیزى که خداى را راضى مى‏کند در آن وجود دارد، مثل اعتراف به خداوند و آداب کریمه و قوانین سیاسى پسندیده و چون در آن ملل و ادیان خللى 

راه یافته، تمام دین را ابطال نموده است، پس تفضیل و برترى صحیح است. در پایان مى‏گوید: خدا مى‏داند این پاسخ من با واقع منطبق است یا نه. 

براى توضیح این جمله، احتمالى به نظر مى‏رسد که با ذکر دو مقدمه تقدیم شنوندگان محترم مى‏گردد. 

اول: کلمه‏ى «دین» در قرآن شریف به «دین حق» و «دین باطل» اطلاق شده است، و در سوره‏ى «کافرون» پیمبر گرامى اسلام (ص) از طرف بارى تعالى ماموریت یافته به کسانى که غیر خدا را پرستش مى‏کنند، بفرماید: 

لکم دینکم ولى دین. 

دین شما براى شما و دین من براى من. 

کلمه‏ى «مله» نیز همانند کلمه‏ى «دین» به طریق حق و به تمام طرق باطل اطلاق مى‏گردد. 

الکفر مله واحده. 

دوم: «مله» به معناى دین است، و گاهى کلمه‏ى «مله» به کار مى‏رود و «اهل مله» اراده مى‏شود، بر اساس حذف مضاف، از قبیل: و اسال القریه، یعنى «اهل القریه». 

در عللى که فضل بن شاذان از حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام شنیده راجع به جعل اولوالامر، سه علت ذکر شده و در علت دوم چنین فرموده است: 

و منها انا لا نجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس و لما لابد لهم منه فى امر الدین و الدنیا فلم یجز فى 

حکمه الحکیم ان یترک الخلق مما یعلم انه لا بد له منه و لا قوام لهم الا به فیقاتلون به عدوهم و یقسمون فیئهم و یقیم لهم جمعهم و جماعتهم و یمنع ظالمهم عن مظلومهم. 

هیچ طایفه‏اى از طوایف و هیچ اهل دینى را از ادیان نمى‏یابیم که باقى مانده و زندگى کرده باشند، مگر آنکه سرپرست و رئیسى داشته‏اند و همچنین براى ضروریات امر دین و دنیاى خویش از وجود فرمانروایى برخوردار بوده‏اند. با توجه به این اصل مسلم، جایز نیست در حکمت حکیم که خلق را بدون سرپرست ترک گوید با آنکه مى‏داند این امر براى آنان ضرورى است و بدون رئیس نمى‏توانند بر پا باشند، با دشمنان مقاتله کنند، بیت‏المال را بین خویشتن تقسیم نمایند، جمع و جماعتشان را بر پا دارد و مانع ستم ظالمشان به مظلومشان گردد. 

ملاحظه مى‏کنید که حضرت رضا (ع) در آغاز سخن کلمه‏ى «مله» را به کار برده، ولى در توضیح مطلب روشن مى‏شود که «اهل مله» و مردم متدین را اراده فرموده است، بنابراین شاید بتوان گفت که جمله‏ى سوم دعاى امام سجاد (ع) نیز از این قبیل است. 

و اذا تناقضت الملل لارضاها. 

بار الها! در مواردى که پیروان ادیان و مذاهب دچار تناقض و تضاد مى‏شوند، من به راهى بروم که هر چه بیشتر مرضى تو باشد. 

و این تناقض و تضاد بین پیروان مذاهب در عصر رسول اکرم (ص) و همچنین ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام مکرر روى داده و در اینجا به ذکر دو مورد اکتفا مى‏شود. در قرآن شریف آمده است: 

انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اریک الله و لا 

تکن للخائنین خصیما. 

ما به حق قرآن را بر تو فروفرستاده‏ایم، براى آنکه حکومتت بین مردم به گونه‏اى باشد که خداوند به تو ارائه نموده و به نفع خیانتکاران مدافع نباشى. 

نزول این آیه به مناسبت واقعه‏اى بود که در عصر رسول اکرم (ص) روى داد و مفسرین این قضیه را با تفاوتهایى ذیل آیه در کتب تفسیر نقل نموده‏اند و در اینجا خلاصه‏اى از آن ذکر مى‏شود، کسانى که مایل‏اند از جریان امر آگاهى بیشترى یابند، مى‏توانند به کتب تفاسیر مراجعه نمایند. 

بنى‏ابیرق سه برادر بودند از منافقین به نام بشر و بشیر و مبشر، و کنیه‏ى بشر، اباطعمه بود. او به ضرر اسلام و مسلمین شعر مى‏گفت و اصحاب رسول اکرم (ص) را هجو مى‏نمود و اشعار را مستند به اشخاص دیگر مى‏ساخت. رفاعه بن زید، مسلمان محترمى بود. کیسه‏ى آردى در منزل داشت که شمشیر و زره خود را در آن پنهان نموده بود. ابوطعمه به منزل او نقبى زد و آن کیسه‏ى آرد را با محتویات آن ربود و به سرقت برد و آن را در منزل مردى یهودى که در همسایگى وى بود به امانت سپرد. نام یهودى، زید بن شعیر بود و چون کیسه در منزل او یافت شد، به سرقت متهم گردید. مرد یهودى حضور پیشواى اسلام (ص) شرفیاب شد و جریان امر را گفت. بنوابیرق حضور حضرت آمدند، صحبت کردند و خواستند که پیمبر اسلام (ص) به نام مسلمانى و مسلمانان از آنان دفاع نماید و جمعى از قوم بنى‏ابیرق نیز حضور پیشواى اسلام (ص) آمدند و به نفع آنان شهادت دادند. خلاصه، تناقض و 

تضاد بین دو ملت یهود و مسلمان شدت گرفت و جریان امر را بنى‏ابیرق و بستگان مسلمانشان به گونه‏اى فراهم آوردند که زمینه‏ى مجرمیت یهودى فراهم مى‏شد. خداوند، پیمبر اسلام (ص) را در ارائه‏ى حق و حقیقت یارى فرمود و او را مخاطب ساخت: 

و لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم ان الله لایحب من کان خوانا اثیما. 

اى پیمبر گرامى! به نفع کسانى که خائن به خود هستند جدل منما که خداوند، خیانتگران گناهکار را دوست ندارد. 

قال ابن‏عباس فى معنى الایه: لاتجادل عن الذین یظلمون انفسهم بالخیانه و یرمون بالخیانه غیرهم، یرید به سارق الدرع، سرق الدرع و رمى بالسرقه الیهودى فصار خائنا بالسرقه و اثیما فى رمیه غیره بها. 

ابن‏عباس در معناى آیه مى‏گوید: دفاع مکن از کسانى که مرتکب ستم مى‏شوند و به نفس خود خیانت مى‏کنند و سپس آن خیانت را به غیر خود مستند مى‏نمایند. از این جمله، سرقت زره اراده شده، زره را دزدیده‏اند و به یهودى نسبت داده‏اند. پس به سبب سرقتى که مرتکب شده‏اند، خائن‏اند و بر اثر استناد به دگران، گناهکارند. 

على (ع) در نامه‏اى که به مردم مصر نوشته و توسط مالک‏اشتر فرستاده است، درباره‏ى اوضاع مسلمانان بعد از مرگ رسول اکرم (ص) فرموده: 

فلما مضى علیه‏السلام تنازع المسلمون الامر من بعده. 

وقتى پیشواى اسلام از دنیا رفت، مسلمانان در امر جانشینى 

بعد از آن حضرت به اختلاف و نزاع گراییدند، گروهى از دستور آن حضرت اطاعت نموده به قرآن و عترت متمسک شدند و عده‏اى «حسبنا کتاب الله» گفتند و عترت را ترک نمودند. در این موقع تناقض و تضاد بین پیروان دین اسلام پدید آمد. زبان حال على (ع) به پیشگاه الهى همان جمله‏ى سوم دعاى امام سجاد (ع) است: 

و اذا تناقضت الملل لارضاها. 

بار الها! زمانى که پیروان ادیان دچار تناقض و تضاد مى‏شوند، من به راهى بروم که هر چه بیشتر مرضى تو باشد. 

در همان نامه، على (ع) به مردم مصر نوشته: 

فامسکت یدى حتى رایت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الى محق دین محمد (ص). 

از بیعت خوددارى نمودم تا وقتى که دیدم کسانى مى‏خواهند از فرصت سوء استفاده کنند، از دین حق برگردند، و موجبات هدم اسلام را فراهم آورند، از این رو تغییر روش دادم، زیرا اساس اسلام را در خطر مى‏دیدم. 

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    56
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188053

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::