تنزیل نور


ساعت 10:27 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 138)

خلاصه، امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعاى مورد بحث امروز، عرض مى‏کند: 

و اصلحنى بکرمک. 

بار الها! ویرانیهاى درونى و برونى و آسیبهاى جسمى و روحى که بر اثر ظلم حکام و صدمات عناصر بى‏ایمان و منافق در وجودم به جاى مانده است، تو با کرامت و بزرگوارى خود آنها را اصلاح فرما. 

در جمله‏ى دوم، امام به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و داونى بصنعک. 

بار الها! با صنع خود مرا مداوا کن. 

در این عبارت، دو کلمه آمده که باید معناى آنها از نظر لغت روشن شود، یکى «مداوا» و آن دیگر «صنع». عرب زبان از به کار بردن کلمه‏ى «مداوا» همان معنى را اراده مى‏کند که فارسى زبان مى‏فهمد: 

داویته اى عالجته بالدواء. 

او را مداوا نمودم یعنى با دواء وى را علاج کردم. 

راغب در معناى «صنع» مى‏گوید: 

الصنع اجاده الفعل فکل صنع فعل و لیس کل فعل صنعا، و لا ینسب الى الحیوانات و الجمادات کما ینسب الیها الفعل. قال: صنع الله الذى اتقن کل شى‏ء. 

«صنع» انجام دادن کار است متقن و محکم. بنابراین، «صنع» کار است، اما هر کارى «صنع» نیست. از این رو، درباره‏ى اعمال حیوانات و جمادات، «کار» گفته مى‏شود، ولى «صنع» گفته نمى‏شود. در قرآن شریف، عمل خداوند «صنع» خوانده شده و فرموده: صنع خداوند است که هر چیزى را متقن و محکم ساخته است. 

کلمه‏ى «مداوا» در مورد بیماریها به کار برده مى‏شود و افراد بیمار گاهى گرفتار عوارض در ناحیه‏ى جسم‏اند مانند بیماران چشم و گوش و حلق و بینى، و گاهى مبتلا به عوارض روحى هستند مانند کسانى که چشم دلشان نابیناست و گوش دلشان ناشنوا. مرجع درمان بیماریهاى جسم پزشکان هستند و مرجع بیماریهاى معنوى، پیمبران. 

على (ع) درباره‏ى پیمبر بزرگوار اسلام (ص) فرموده: 

طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه و احمى مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجه الیه، من قلوب عمى، و آذان صم، و السنه بکم. متتبع بدوائه مواضع الغفله، و مواطن الحیره. 

رسول اکرم (ص) طبیب سیارى است که مرهمها و ابزارهاى درمانى خویش را مهیا نموده و در موارد احتیاج آنها را به کار مى‏گیرد، 

براى کسانى که دلشان فاقد بینش است، گوش دلشان ناشنوا، و زبان قلبشان لال است. از داروهاى شفابخش خود در مواقع غفلت و در موارد حیرت استفاده مى‏نماید. 

عوارض معده و کلیه و کبد را اطباى جسم بیمارى مى‏دانند و مبتلایان با مراجعه به پزشکان متخصص مى‏توانند خویشتن را درمان نمایند. حالت روحى نفاق و حسد و کبر در نظر طبیبان روح و علماى اخلاق بیمارى است و مبتلایان با مراجعه به مربیان الهى مى‏توانند خویشتن را معالجه کنند. قرآن شریف نفاق و دورویى را صریحا مرض شناخته و افراد منافق را بیماران مبتلا خوانده است. 

فى قلوبهم مرض. 

قلبهاى منافقین آلوده به مرض نفاق است. 

حسد نیز در اخلاق اسلام از بیماریهاى روح شناخته شده و در این باره روایات زیادى از اولیاى گرامى دین رسیده است. 

عن على علیه‏السلام قال: الحسد داء عیاء لایزول الا بهلک الحاسد او موت المحسود. 

على (ع) فرموده: حسد، بیمارى عاجزکننده‏اى است و از ضمیر محو نمى‏شود مگر به هلاک حسود یا مردن محسود. 

جالب آنکه بیمارى روحى حسد آنقدر زیانبار است که مى‏تواند سلامت بدن را از میان ببرد و شخص حسود را به بیمارى جسم مبتلا نماید. 

و عنه علیه‏السلام: العجب لغفله الحساد عن سلامه الاجساد. 

شگفت‏آور است که حسودان غافل‏اند از اینکه بیمارى حسد 

ممکن است به سلامت بدنشان آسیب رساند. 

عن جابر بن عبدالله الانصارى قال: مر رسول‏الله صلى الله علیه و آله برجل مصروع و قد اجتمع علیه الناس ینظرون الیه. فقال على ما اجتمع هولاء. فقیل له على مجنون یصرع. فنظر الیه فقال ما هذا بمجنون. الا اخبرکم بالمجنون حق المجنون. قالوا بلى یا رسول‏الله. قال: ان المجنون حق المجنون المتبختر فى مشیه، الناظر فى عطفیه، المحرک جنبیه بمنکبیه، فذلک المجنون و هذا المبتلى. 

جابر بن عبدالله انصارى مى‏گوید: روزى رسول اکرم (ص) در گذرگاه با شخص مصروعى برخورد که مردم براى تماشاى او اطرافش جمع شده بودند. رسول اکرم (ص) پرسید: براى چه مردم اجتماع کرده‏اند؟ عرض شد: گرد دیوانه‏ى مصروعى جمع شده‏اند. حضرت به مصروع نظر کرد، سپس فرمود: این شخص دیوانه نیست. آیا به شما نگویم که دیوانه‏ى واقعى و مجنون حقیقى کیست؟ عرض کردند: آرى بفرمایید یا رسول‏الله. فرمود: دیوانه‏ى حقیقى آن متبخترى است که با تکبر راه مى‏رود و از خودپسندى به دامنهاى خویش نگاه مى‏کند، و پهلوهاى خود را با حرکت دوشهاى خویش حرکت مى‏دهد. چنین شخصى دیوانه و مجنون واقعى است و این مردى که گردش جمع شده‏اید، دردمند مبتلایى است. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعاى مورد بحث امروز، متعلق اصلاح را ذکر نفرموده بود و در جمله‏ى دوم نیز از متعلق مداوا نام نبرده است. همانطور که در جمله‏ى اول مذکور افتاد، اگر آن دعا را یک فرد مسلمان غیرمعصوم به زبان مى‏آورد، احتمال داده مى‏شد که درخواستش 

براى اصلاح پاره‏اى از عقاید باطل و اخلاق فاسد باشد، اما براى امام معصوم که منزه از انحراف عقاید و اخلاق و مبرى از نقایص قولى و عملى است، چنین احتمالى راه ندارد و گفته شد که نمى‏دانیم امام (ع) اصلاح چه امورى را از پیشگاه الهى درخواست نموده است. جمله‏ى دوم دعا را هم اگر یک مسلمان غیرمعصوم به زبان آورده بود، احتمال داده مى‏شد مقصودش پاره‏اى از امراض اخلاقى و روحى باشد اما در مورد امام معصوم این احتمال داده نمى‏شود. در اینجا نیز باید بگوییم که نمى‏دانیم امام سجاد (ع) مداواى چه بیماریها و امراضى را از خداوند درخواست نموده است. احتمال داده مى‏شود که نظر حضرت زین‏العابدین (ع) در مداوایى که از خداوند درخواست نموده، درمان رنجها و آلامى باشد که از حادثه‏ى کربلا و دیگر ناملایمات در روح و جسمش باقى مانده و بر اثر اختناقى که دولت جبار به وجود آورده، نمى‏تواند به زبان بیاورد و محتمل است که مراد امام (ع) مداوا و علاج دردهاى بى‏درمان تهمت و افتراء غلاه و دشمنان باشد که بیش و کم، تمام ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام در عصر خود گرفتار آنها بوده‏اند و فشار روحى آن تهمتها از فشار هر بیمارى دردناکى سخت‏تر و رنج آورتر است. در اینجا براى مزید اطلاع شنوندگان محترم، به پاره‏اى از مشکلات و رنجهاى روحى امام صادق (ع) که از ناحیه‏ى غلات و دشمنان به آن حضرت وارد آمده است، اشاره مى‏شود. 

عن سدیر عن ابیه قال: قلت لابیعبدالله علیه‏السلام ان قوما یزعمون انکم آلهه یتلون علینا بذلک قرآنا، یا ایها الرسل! کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا انى بما تعملون علیم. قال (ع): یا سدیر! سمعى و بصرى و شعرى و قشرى و لحمى و دمى من هولاء برءاء. بل الله منهم و رسوله. ما هولاء على دینى و دین آبائى و الله لا 

یجمعنى و ایاهم یوم الا و هو علیهم ساخط. 

سدیر از قول پدرش نقل نموده که به امام صادق (ع) عرض کردم: کسانى گمان دارند که شماها خدایان هستید و به این عنوان براى ما قرآنى مى‏خوانند: اى پیمبران! از چیزهاى پاک بخورید و کارهاى خوب انجام دهید که من به آنچه انجام مى‏دهید آگاهم. امام صادق (ع) فرمود: اى سدیر! گوش و چشم و مویم و پوست و گوش و خونم از این گروه برى و بیزار است، خداوند و رسول او از آنان برى باشند، اینان بر دین من و دین پدران من نیستند، خداوند هیچ روزى بین من و اینان جمع نمى‏کند، مگر آنکه نسبت به آنها خشمگین است. 

مراتب ناراحتى و دردمندى امام صادق (ع) از تهمتهاى غلاه و گمراه ساختن مردم ناآگاه از کیفیت سخن گفتن آن حضرت به خوبى مشهود است. جریان دیگرى در حضور امام صادق (ع) واقع شد که نشان داد بدخواهان و دشمنان ائمه چه دروغهایى را به صورت حدیث جعل کرده و به خورد افراد ساده‏دل و خوش‏باور داده بودند و در اینجا قسمتى از آن جریان ذکر مى‏شود. میمون بن عبدالله مى‏گوید: جمعى حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدند براى گرفتن حدیث. اینان از ولایات آمده بودند. من در آن موقع نزد امام (ع) بودم. به من فرمود: آیا هیچ یک از اینان را مى‏شناسى؟ عرض کردم: نه. فرمود: پس چرا نزد من آمده‏اند؟ عرض کردم: اینان طالب حدیث‏اند و باک ندارند از چه کسى حدیث را بگیرند. حضرت به یکى از آنان فرمود: آیا از غیر من حدیث شنیده‏اى؟ گفت: بلى. حضرت فرمود: بعضى از شنیده‏هایت را براى من بگو. گفت: ما اینجا آمده‏ایم که از شما 

حدیث بشنویم، نیامده‏ایم که براى شما حدیث بگوییم، و خلاصه، پس از مذاکرات، قبول کردند مقدارى از احادیثى را که شنیده‏اند به عرض امام صادق (ع) برسانند، و در اینجا پاره‏اى از گفته‏هاى آنها به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد: 

حدثنى سفیان الثورى عن محمد بن المنکدر انه راى علیا علیه‏السلام على منبر بالکوفه و هو یقول: لئن اتیت برجل یفضلنى على ابى‏بکر و عمر لاجلدنه حد المفترى. فقال ابوعبدالله علیه‏السلام زدنا. قال حدثنا سفیان عن جعفر انه قال حب ابى‏بکر و عمر ایمان و بغضهما کفر. قال ابوعبدالله علیه‏السلام: زدنا. قال حدثنا سفیان الثورى عن جعفر بن محمد ان علیا علیه‏السلام لما قتل اهل صفین بکى علیهم، فقال جمع الله بینى و بینهم فى الجنه. فقال له ابوعبدالله علیه‏السلام: من اى البلاد انت؟ قال من اهل البصره. قال هذا الذى تحدث عنه و تذکر اسمه «جعفر بن محمد» هل تعرفه؟ قال لا. قال فهل سمعت منه شیئا قط؟ قال لا. قال فهذه الاحادیث عندک حق؟ قال نعم. قال فمتى سمعتها؟ قال لا احفظ. قال الا انها احادیث اهل مصرنا منذ دهرنا. قال له ابوعبدالله (ع) لو رایت هذا الرجل الذى تحدث عنه فقال لک هذه التى ترویها عنى کذب و قال لا اعرفها و لم احدث بها، هل کنت تصدقه؟ قال لا. قال و لم؟ قال لانه شهد على قوله رجال لو شهد احدهم على عتق رجل لجاز قوله. 

سفیان ثورى از محمد بن منکدر حدیث نموده که دیدم على (ع) را در یکى از منابر کوفه مى‏گفت: اگر مردى را نزد من بیاورند 

که مرا برتر از ابى‏بکر و عمر مى‏داند، او را با تازیانه، حد مفترى خواهم زد. امام صادق (ع) فرمود: باز هم بگو. عرض کرد: سفیان از جعفر حدیث نموده که على (ع) فرمود: حب ابى‏بکر و عمر ایمان است و بغض آن دو کفر است. حضرت از او خواست باز بگوید. گفت: سفیان ثورى از امام صادق (ع) حدیث نموده، پس از آنکه على (ع) اهل صفین را کشت، بر آنان گریست، سپس فرمود خداوند مرا و آنها را در بهشت گرد آورد. آنگاه امام صادق (ع) به وى فرمود: اهل کجایى؟ گفت: اهل بصره هستم. فرمود: کسى را که از او حدیث نموده‏اى و اسمش را جعفر خوانده‏اى آیا مى‏شناسى؟ گفت: نه. فرمود: آیا این احادیث نزد تو حق است؟ عرض کرد: بلى. فرمود: آنها را از کى شنیده‏اى؟ گفت: به خاطر ندارم، جز آنکه این احادیث در طول زندگانى ما نزد اهل بصره مشهور و معروف است. امام (ع) فرمود: اگر آن مردى را که از او حدیث نموده‏اى ببینى و به تو بگوید: آنچه را که از من حدیث نموده‏اى دروغ است و من نگفته‏ام، تصدیقش مى‏کنى؟ گفت: نه. فرمود: چرا؟ عرض کرد: براى آنکه کسانى بر قول او شهادت داده‏اند که اگر یک نفر آنها شهادت بدهد، بر آزادى مردى قولش مورد قبول و تایید است. 

آیا کدام بیمارى و رنجى براى امامان معصوم دردناکتر از این قبیل تهمتهاست؟ امام زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى دوم دعاى موضوع بحث امروز، متعلق تداوى را به زبان نیاورده و عرض نموده است: 

و داونى بصنعک. 

بار الها! با صنع متقن خود مرا مداوا کن. 

ممکن است گفته شود مراد حضرت از مداوا، درمان باقیمانده‏ى عوارض روحى و جسمى حادثه کربلاست، یا بگوییم امام سجاد (ع) 

در دعاى خود، علاج تهمتهاى غلاه و دشمنان را قصد کرده است. 

به هر صورت، حضرت على بن الحسین علیهماالسلام از بارى تعالى درخواست دارد تمام عوارض روحى و جسمیش را با مداواى حکیمانه و صنع متقن خود علاج فرماید. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    66
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188063

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::