شرح دعای مکارم الاخلاق( 135)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آله، و ادرا عنى بلطفک، و اغذنى بنعمتک.
امام سجاد علیهالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم الاخلاق»، پس از آنکه درود مىفرستد به حضرت محمد و آلش، دو مطلب را از پیشگاه مقدس حضرت بارى تعالى درخواست مىنماید. اول: بار الها! به لطف و عنایت خود هر آنچه زیانبار و مضر است، از من دفع کن. دوم: بار الها! با نعمت خود به من قوت و غذا اعطا فرما.
به خواست خداوند توانا، این دو جمله از کلام حضرت زینالعابدین (ع) موضوع بحث و سخنرانى امروز است. در آغاز لازم است معناى کلمهى «درا» و همچنین کلمهى «لطف» که در دعاى امام (ع) آمده است روشن شود. علامه سید علىخان مىگوید:
درا الشىء درا دفعه. اللطف الرفق و البر.
«درا» به معناى دفع کردن چیزى است، و «لطف» به معناى
«مدارا و نیکى نمودن» است.
فى اسماء الله تعالى اللطیف، هو الذى اجتمع له الرفق فى الفعل و العلم بدقائق المصالح و ایصالها الى من قدرها له من خلقه.
«لطیف» از اسماء حضرت بارى تعالى است. او کسى است که در ذات مقدسش مداراى در عمل، با علم و آگاهى به دقایق مصلحتها جمع شده تا آن را به فردى از مخلوق خود که دربارهاش مقدر فرموده است، برساند.
اگر سئوال شود که چرا امام (ع) از بلاهایى که دفع آنها را خواستار شده است نام نبرده و تنها به اداى یک جملهى کوتاه «و ادرا عنى بلطفک» اکتفا فرموده است؟ در پاسخ مىتوان گفت: بلایایى که ممکن است در طول زندگى دامنگیر انسانها شود به قدرى زیاد است که به شمار نمىآید. اما به طور کلى و نوعى مىتوان قسمتى از آنها را به عنوان بلایاى ارضى و سماوى، طبیعى و مصنوعى، تدریجى و ناگهانى، روحى و جسمى، حکومتى و مردمى، همگانى و فردى، و از این قبیل ذکر نمود. با مطالعه در یک آیه و حدیثى که ذیل آن آمده است تا اندازهاى متوجه مىشویم که بلایا چقدر وسیع و گسترده است.
قل هو القادر على ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم باس بعض.
اى پیمبر گرامى! به مردم بگو: خداوند قادر است که عذابى را از بالاى سر شما فروفرستد یا از زیر پا معذبتان نماید یا شما را به تفرق و پراکندگى مبتلا کند و بعضى را به بلاى بعض دیگر گرفتار
سازد.
عذاب از بالاى سر، مانند فرستادن بارانهاى شدید و به جریان افتادن سیلهاى سنگین بنیان کن که مردم را هلاک کند و منازل و مزارع و دامهاى آنان را با سرعت نابود نماید، یا طوفانهاى شدید و سریعى را در فضا به جریان اندازد، ساختمانها را فروریزد و مردم زیادى را مقتول و مجروح نماید، یا صاعقه فرستد و امواج آن مایهى هلاکت افراد و از بین بردن اموالشان گردد، یا کوههاى آتشفشان از بالاى سر مردم فوران کند و با مواد مذاب و سنگهاى گداخته که از دهانهى آن خارج مىشود، روستاها و قراء اطراف آن را ویران نماید و مردمى را که نتوانستند فرار کنند، طعمهى مرگ سازد.
عذاب از زیر پا مانند زلزله که گاهى منازل را بکلى ویران مىنماید، عدهى زیادى از زن و مرد و کودک زیر سقفها و دیوارهاى فروریخته جان مىسپارند، عدهاى مجروح مىشوند و آنان که زنده مىمانند، اغلب تهیدست و بىبضاعت گشته و در شدت مضیقه به حیات خود ادامه مىدهند. گاهى دریا از زیر پاى مردم پیشروى مىنماید و منزلهاى اطراف را خراب مىکند، اهالى را متوارى مىنماید، و آنان را در زندگى به بلایا و شداید گوناگون مبتلا مىسازد. گاهى مردم در جامعه گرفتار اختلاف عقیدهى دینى و سیاسى مىشوند، دستهبندیها در آن موقع آغاز مىگردد، گروهها در مقابل یکدیگر مىایستند، و در نتیجه آتش فتنه و فساد که عذاب بزرگ الهى است، بین آنان مشتعل مىگردد و به بلاهاى عظیم مبتلا مىشوند.
عذابهایى که مذکور افتاد و مىتوان از این آیه برداشت نمود، اغلب بلایاى طبیعى و مربوط به نظام آفرینش است، ولى در روایتى
که ذیل این آیه آمده، امام (ع) از عذابهاى غیرطبیعى نام برده است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: من فوقکم من السلاطین الظلمه و من تحت ارجلکم العبید السوء و من لا خیر فیه، «او یلبسکم شیعا» یضرب بعضکم ببعض بما یلقیه بینکم من العداوه و العصبیه و یذیق بعضکم باس بعض هو سوء الجوار.
امام صادق (ع) فرمود: عذاب از بالاى سر یعنى معذب بودن از ناحیهى سلاطین و زمامداران ظالم، و از زیر پا یعنى عذاب دیدن از افراد فرومایه و پست اجتماع و آنان که فاقد خیر و خوبى هستند، و گرفتار انشعاب شدن و تجاوز بعضى به بعض دیگر بر اثر القاى عداوت و عصبیت، و ابتلاى بعضى به عذاب بعض دیگر مانند مبتلا بودن آدمى به همسایهى بد است. در کنار مصائب جمعى و گروهى، بلایاى فردى و شخصى وجود دارد که نه قابل پیشبینى است و نه قابل پیشگیرى، بىخبر و به طور ناگهان مىآید و برقآسا به زندگى خاتمه مىدهد. در روزگار گذشته، این قبیل وقایع بسیار روى داده که بعضى از آنها در تاریخ ثبت گردیده و برخى به دست فراموشى سپرده شده است، و در اینجا یک مورد از حوادث فردى ذکر مىشود:
یعقوب بن داود، وزیر مقتدر و نافذ الکلمهى مهدى عباسى بود. برادرى داشت به نام عمر بن داود که او نیز به اعتبار برادرش مورد توجه مردم بود. روزى عمر تصمیم گرفت با جمعى از دوستان و بستگان خود به گردش بروند. وسایل آسایش فراهم آمد و مقدار لازم خوراک و میوههاى گوناگون آماده شد. اما در آن روز به طور ناگهانى عمر درگذشت و همهى بستگان به شگفت آمدند. علت مرگ این بود
که سبدى از انگور نزد وى بردند، او دو حبه از خوشهاى برگرفت و به دهان افکند. بدون اینکه بر حبهها دندان بزند و پوستشان را بشکافد، به پایین فرستاد، اما حبهها در گلو ماندند، نه فرورفتند و نه بیرون آمدند تا نفس عمر قطع شد و از دنیا رفت. برادرزادهاش داود بن على در عزاى او ضمن اشعارى گفت: عمر صبح در کمال سلامتى و خوشى با دوستان و بستگان به سر برد، اما اکنون میت خانواده است و در قبرى نزد آرامگاه پدرش که از تودههاى سنگ و ریگ پوشیده شده، آرمیده است.
با گسترش تمدن صنعتى و پیشرفت اختراعات، مرگهاى ناگهانى به شکلهاى مختلف افزایش یافته و هر روز در گوشه و کنار دنیا وقایع ناگوارى روى مىدهد، گاه طیاره سقوط مىکند و عدهاى کشته مىشوند، گاه بر اثر واژگون شدن ماشین یا تصادف قطار، عدهاى بىخبر و به طور ناگهانى از دنیا مىروند، گاه گروههاى مختلف براى ارعاب مردم یا ایجاد اختلال در گذرگاههاى پرجمعیت بمبهایى را کار مىگذارند و موقعى که زنان براى خرید لوازم منزل به محل مىروند، ناگهان بمب منفجر مىشود و عدهاى زن با کودکانى که همراه برده بودند، کشته مىشوند. آیا کسى جز خداوند دانا از آفات و بلاهاى ناگهانى که هر لحظه ممکن است دامنگیر انسانها شود، اطلاع دارد؟ آیا جز ذات اقدس الهى کسى مىتواند بلاهاى گوناگون را بگرداند و آدمى را از خطر برهاند؟ پاسخ این پرسشها واضح است و ملجا و پناهى جز پروردگار دانا و توانا وجود ندارد. امام سجاد (ع) در جملهى اول این قطعهى دعا، از خداوند دفع بلایا را با عبارتى کوتاه
درخواست نموده و عرض مىکند:
و ادرا عنى بلطفک.
بار الها! آفات و خطرات را به لطف خود از من بگردان و دفع فرما.
امام (ع)، متعلق دفع را توضیح نداده، زیرا اگر نوع بلایا را مىگفت، باعث تطویل کلام مىگردید و اگر مىخواست بعضى از بلایا را توضیح دهد، قابل احصاء نبود، از این رو، حضرت على بن الحسین علیهماالسلام دفع آفات را خواسته و متعلق دفع را به علم الهى محول نموده است، مثل اینکه ضمن دعاى تعقیبات مشترکه آمده است:
اللهم انى اسالک من کل خیر احاط به علمک و اعوذ بک من کل شر احاط به علمک.
بار الها! از هر خیرى که علمت به آن احاطه دارد، از تو خواهانم، پروردگارا! از هر شرى که علمت به آن محیط است، به تو پناه مىبرم.
مىتوان گفت دعاى امام سجاد (ع) نیز در اینجا چنین مىشود:
و ادرا عنى بلطفک کل شر احاط به علمک.
بار الها! هر شرى را که علمت به آن احاطه دارد، با لطف خود از من دفع فرما.
دوستداران حضرت زینالعابدین (ع) به پیروى از مولاى خود، شایسته است روزى چند بار، ولو به فارسى، یا به هر زبان که مىدانند، به پیشگاه الهى عرض کنند: بار الها! به لطف خود هر شرى را که علم
تو به آن احاطه دارد، از من بگردان و دفع فرما. امام سجاد (ع) در این جملهى کوتاه، دو تقاضا از پیشگاه خداوند نموده است: اول آنکه بلایا و آفات را از وى دفع نماید، دوم آنکه دفع آفات از ناحیهى بارى تعالى با لطف و رفق انجام شود. معاشرت و مواجهه با مردم به رفق و مدارا از عوامل پیروزى و موفقیتهاى اجتماعى است و اولیاى گرامى اسلام، ضمن روایات متعددى، ارزش این خلق پسندیده را به پیروان خود خاطرنشان ساختهاند.
عن النبى صلى الله علیه و آله: ان الرفق لم یوضع على شىء الا زانه، و لا نزع من شىء الا شانه.
رسول اکرم (ص) فرمود: هر چیزى که رفق و نرمى بر آن قرار داده شود، مایهى جمال و زیباییش مىگردد، و رفق و ملایمت از هر چیزى که برداشته شود، او را زشت و معیوب مىنماید.
آموزگارى که به نوآموز درس مىدهد، اگر رفق و ملایمت را رعایت نماید، به فرمودهى رسول گرامى (ص)، آن تدریس از جمال و زیبایى برخوردار مىشود، نوآموز به درس خواندن دلگرم و علاقهمند مىگردد و به قول شاعر:
درس معلم ار بود زمزمهى محبتى
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پاى را
برعکس، اگر آموزگار با طفل رفتار تند و خشن داشته باشد، بچه را دلسرد و بىعلاقه به درس مىنماید. پیمبر گرامى اسلام (ص) خود معلم جامعه بود. خداوند او را مبعوث فرمود که مردم را از جهل برهاند، بلاى عظیم بتپرستى را که معلول نادانى بود، دفع نماید و موجبات سعادت جامعه را فراهم آورد. براى آنکه در این راه به
پیروزى نایل گردد، خداوند به وى دستور داد که در تبلیغ دین حق با لطف و مدارا عمل نماید، به نرمى و ملایمت سخن گوید و از این راه پیروزى بزرگى نصیب آن حضرت گردید.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: قال رسولالله صلى الله علیه و آله، امرنى ربى بمداراه الناس کما امرنى باداء الفرائض.
امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) حدیث نموده که فرمود: خداوند مداراى با مردم را به من امر فرمود، همانطور که اداى واجبات و فرایض را.
خداوند مسببالاسباب اگر بخواهد بلایى را از کسى دفع نماید و او را از خطر محفوظ دارد، مىتواند وسیلهى نامطبوع و خشونتآمیزى را مقدمهى دفع بلا قرار دهد و مىتواند از راه پیشامد و رویدادى بسیار مطبوع و لطیف، به آن هدف مقدس جامهى تحقق بپوشاند و بلا را بگرداند. مثلا در میدان فروش میوه و سبزى بمب نیرومندى کار گذارده شده که طبق محاسبه بیست دقیقهى دیگر منفجر خواهد شد. مرد محترمى در میدان، کار لازمى دارد و باید به آنجا برود. فاصلهى منزلش تا میدان به قدر پنج دقیقه پیاده رفتن است. از منزل خارج مىشود. اگر در راه با مانعى برخورد ننماید، موقعى به میدان مىرسد که چند دقیقه بیشتر به لحظهى انفجار باقى نمانده است، اما خداوند اراده فرمود که بلا را از وى دفع نماید. چند قدمى از منزل دور نشده به مردى برمىخورد که با او در امر معاملهاى اختلاف حساب دارد. آن دو در رهگذر توقف مىکنند، مطلب اختلاف حساب را به میان مىآورند، کلماتى را با هم رد و بدل مىنمایند و هر یک به
نفع خود سخن مىگوید و تند مىشود. این تبادل کلام چند دقیقه به طول مىانجامد که ناگهان صداى مهیب انفجار به گوش مىرسد. مردم از پى صدا مىروند. خداوند براى حفظ جان آن مرد باایمان و محترم که عازم میدان بود، مانع ایجاد نمود، با مرد طرف معاملهى خود مواجه گردید، در رهگذر توقف نمودند، آنقدر با هم سخن گفتند که بمب منفجر شد و بلا از جان آن مرد دفع گردید. گاهى همان مرد شریف و باایمان که عازم میدان است، از منزل خارج مىشود، چند قدمى بیشتر نرفته که در راه با یکى از دوستان قدیمى بسیار محترمش برمىخورد، یکدیگر را در آغوش مىگیرند و به هم ابراز محبت مىکنند. مرد باایمان از دوست قدیمى خود درخواست مىکند به منزلش بیاید تا از وى پذیرایى کند. دوست قدیمى مىگوید کار فوت شدنى دارم، باید حتما بروم، اما به احترام دعوت شما به قدر نیم ساعت در منزلتان توقف مىکنم. صاحب منزل میوه و شیرینى مىآورد. با هم گرم صحبت مىگردند که ناگاه صداى انفجار بمب شنیده مىشود. گویى خداوند آن دوست قدیمى مرد باایمان را مامور نموده بود که در موقع معین از آن رهگذر عبور نماید، دعوت صاحبخانه را بپذیرد، در منزلش قدرى توقف کند، و در خلال آن ملاقات آمیخته به لطف و رفق، بمب منفجر شود و مرد باایمان از خطر مرگ رهایى یابد. امام (ع) در جملهى کوتاه دعاى خود، از خداوند دو تقاضا مىنماید. اول مىگوید:
و ادرا عنى.
بار الها! مرا مشمول فیض و عنایت خود فرما و بلایا را از من بگردان.
دوم عرض مىکند:
بلطفک.
بار الها! بلایایى را که بر سر راه دارم با لطف و رفق از من دفع فرما.