شرح دعای مکارم الاخلاق( 134)
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: امسک لسانک فانها صدقه تتصدق بها على نفسک. ثم قال: و لا یعرف عبد حقیقه الایمان حتى یخزن لسانه.
رسول اکرم (ص) فرمود: زبانت را نگهدار، بىگمان حفظ زبان، صدقهاى است که براى خودت مىپردازى. سپس فرمود: هیچ بندهاى به حقیقت ایمان عارف نمىشود، مگر آنکه زبان را از سخن بازدارد.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: ان هذا اللسان مفتاح کل خیر و شر، فینبغى للمومن ان یختم على لسانه کما یختم على ذهبه و فضته، فان رسولالله صلى الله علیه و آله قال: رحم الله مومنا امسک لسانه من کل شر.
امام باقر (ع) فرمود: زبان، کلید هر خیر و شرى است. شایسته است که افراد باایمان زبان خود را مهر کنند، همانطور که محفظهى طلا و نقرهى خویش را مهر مىنمایند. رسول اکرم (ص) فرموده است: رحمت خداوند شامل مومنى باد که زبان را از گفتن هر سخن شرى نگاه مىدارد.
عن ابىالحسن الرضا علیهالسلام قال: من علامات الفقه الحلم و العلم و الصمت. ان الصمت باب من ابواب الحکمه، ان الصمت یکسب المحبه، انه دلیل على کل خیر.
حضرت رضا (ع) فرمود: از علائم مردم فقیه و دانا حلم است و علم است و سکوت. بىگمان سکوت یکى از درهاى حکمت است، سکوت جلب محبت مىکند، و سکوت راهنماى انسان به هر خوبى و خیر است.
سخن گرچه هر لحظه دلکشتر است
چو بینى خموشى از آن بهتر است
در فتنه بستن، دهان بستن است
که گیتى به نیک و بد آبستن است
پشیمان ز گفتار دیدم بسى
پشیمان نگشت از خموشى کسى
قال امیرالمومنین علیهالسلام: ما من شىء احق بطول السجن من اللسان.
على (ع) فرموده: هیچ چیز براى زندانى شدن در مدت طولانى شایستهتر از زبان نیست.
کسانى که بر زبان خود حاکماند و عنان سخن را در اختیار دارند، مىتوانند با اراده و عمد، لب فروبندند و از عز و بزرگى ناشى از سکوت بهرهمند شوند. برعکس، کسانى که زبان بر آنان حاکم است و خود اسیر شهوت کلاماند، با پر گفتن و سخنانى بىحساب
به زبان آوردن، ارج و ارزش خود را از دست مىدهند، خویشتن را در بند ذلت و خوارى اسیر مىنمایند.
عن على علیهالسلام قال: هانت علیه نفسه من امر علیها لسانه.
على (ع) فرموده: دچار حقارت و ذلت نفس است، آن کس که زبانش را بر دل حکومت دهد.
قدرت سخن گفتن انسان و ظاهر ساختن آنچه را که در باطن دارد، از مزایاى اختصاصى انسان و از نعمتهاى گرانقدرى است که آفریدگار حکیم به بشر اعطا فرموده است. على (ع) نعمت تکلم را در کنار نعمت عقل ذکر نموده و فرموده است:
للانسان فضیلتان: عقل و منطق، فبالعقل یستفید و بالمنطق یفید.
آدمى داراى دو فضیلت و برترى است: یکى نیروى خرد و آن دیگر قدرت تکلم، با عقل حقایق را درک مىکند و بهرهمند مىشود، و با سخن مدرکات خود را آشکار مىنماید و دگران را بهرهمند مىسازد.
روایاتى که از اولیاى اسلام در اهمیت و ارزش تکلم رسیده، ناظر به شان تکوینى و نگرشى است از دیدگاه تعالى و تکامل. روایاتى که در اهمیت و ارزش سکوت رسیده، ناظر به شان اجتماعى و نگرشى است از دیدگاه تربیت. اگر سخن و سکوت، منزه از گناه باشد، البته ارزش سخن بمراتب بالاتر از سکوت است و این مطلب را حضرت زینالعابدین (ع) ضمن روایتى بیان فرموده است:
سئل على بن الحسین علیهماالسلام عن الکلام و السکوت ایهما افضل؟ فقال لکل واحد منهما آفات، فاذا سلما من الافات فالکلام افضل من السکوت. قیل کیف ذلک یابن رسولالله؟ قال
لان الله عز و جل ما بعث الانبیاء و الاوصیاء بالسکوت، انما بعثهم بالکلام، و لا استحقت الجنه بالسکوت و لا استوجب ولایه الله بالسکوت و لا توقیت النار بالسکوت، انما ذلک کله بالکلام. ما کنت لاعدل القمر بالشمس. انک تصف فضل السکوت بالکلام و لست تصف فضل الکلام بالسکوت.
از امام سجاد (ع) دربارهى سخن و سکوت سئوال شد، و اینکه کدام یک از این دو بر دگرى برترى و مزیت دارد. حضرت در پاسخ فرمود: براى هر یک از این دو آفتهایى است، اگر از آفت، سالم و مصون باشند کلام افضل و برتر از سکوت است. از علت برترى کلام سئوال شد. فرمود: براى اینکه خداوند هیچ یک از پیمبران و اوصیاى آنان را به سکوت مبعوث نفرموده، بلکه ماموریت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود، آنان را به راه فلاح و صلاح دعوت نمایند. همچنین هیچ کس با سکوت مستحق بهشت نمىشود. سکوت مستوجب ولایت الهى نمىگردد، هیچ کس با سکوت از عذاب دوزخ مصون نمىماند. نیل به رحمت و ولایت الهى و محفوظ ماندن از عذاب او بر اثر کلام است. من هرگز ماه را عدیل و نظیر آفتاب قرار نمىدهم و در پایان سخن فرمود: شما خود فضل سکوت را با کلام توصیف مىنمایى و هرگز فضل کلام را با سکوت توصیف نمىکنى.
امام سجاد (ع) در جملهى اول این قسمت از دعا که موضوع بحث امروز است، کلمهى «معره» را به کار برده و به پیشگاه بارى تعالى عرض مىکند:
و اکفنى موونه معره العباد.
بار الها! عوارضى را که از عیبجویى مردم نسبت به من در جامعه پدید مىآید، تو کفایت فرما.
علامه سید علىخان مىگوید:
عر فلان فلانا اذا ساءه و الحق به عیبا.
«معره» در موردى به کار برده مىشود که فردى نسبت به فرد دیگرى مرتکب بدى شود و عیبى را به او نسبت دهد، بدگویى و نسبت عیب دادن از آفات زبان است. امام (ع) در مورد زبان گناهکار از خداوند درخواست هدایت و حسن ارشاد مىنماید. هدایت و ارشاد خوب و بجا براى اصلاح چنین زبان گناهکارى از سه راه میسر است: اول، بیان فواید و نتایج سکوت از نظر دینى و توضیح روایات اولیاى اسلام که در این باره رسیده است. دوم، تفهیم این مطلب که اگر کسى بخواهد باایمان باشد، مومن زندگى کند، و مومن از دار دنیا برود، لازم است حتما مراقب زبان خود باشد، زیرا زبان بىقید و بند، باایمان واقعى و بستگى به ذات اقدس الهى سازگار نیست. سوم، بیان گرفتارى و عذاب قیامت براى کسانى که در سخن گفتن و تجاوز به عرض و شرافت مردم باک ندارند و هر چه به زبانشان آمد بىپروا مىگویند. قسمت اول راجع به سکوت و نفع آن که در پارهاى از روایات رسیده است توضیح کافى داده شد. قسمت دوم دربارهى رابطهى ایمان و زبان به استناد بعضى از روایات است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: لا یستقیم ایمان عبد حتى یستقیم قلبه، و لا یستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه.
رسول اکرم (ص) فرمود: هیچ بندهاى از تعادل و توازن ایمان برخوردار نمىشود تا قلبش متعادل باشد، و قلب کسى به تعادل نمىرسد تا زبانش موزون و متعادل باشد.
و عنه صلى الله علیه و آله قال: نجاه المومن فى حفظ لسانه.
و نیز فرموده است: نجات مومن از عذاب الهى در این است که زبان خود را از سخنان غیرمشروع محافظت نماید.
عن على علیهالسلام قال: من استطاع منکم ان یلقى الله تعالى و هو نقى الراحه من دماء المسلمین و اموالهم، سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل.
کسى از شما که مىتواند با دستى منزه از خون و مال مسلمین خدا را ملاقات کند، همچنین زبانش از تجاوز به عرض آنان سالم باشد، البته باید این عمل سعادتبخش را جدا انجام دهد.
جاء رجل الى النبى صلى الله علیه و آله فقال یا رسولالله! اوصنى. فقال احفظ لسانک. قال یا رسولالله! اوصنى. قال احفظ لسانک. قال یا رسولالله! اوصنى. قال احفظ لسانک. ویحک! و هل یکب الناس على مناخرهم فى النار الا حصائد السنتهم.
مردى حضور نبى معظم شرفیاب شد. عرض کرد: یا رسولالله! به من سفارشى بنما. حضرت فرمود: زبانت را نگاهدار. او دوباره درخواست توصیه نمود. فرمود: زبانت را نگاهدار. مرتبهى سوم درخواست سفارش کرد. گویى توقع داشت که رسول اکرم (ص ) چیز دیگرى را جز حفظ زبان به وى سفارش فرماید. حضرت همان دستور
اول و دوم را تکرار نمود و فرمود: زبانت را نگاهدار. سپس با تندى او را مخاطب ساخت و فرمود: واى بر تو! مگر چیزى جز محصول زبان موجب عذاب مردم مىگردد و آنان را به رو در آتش دوزخ مىافکند؟
بسط و توسعهى گناه هر یک از جوارح اندازهاى دارد. گناه چشم و گوش در شعاع محدودى گسترش مىیابد، گناه دست و پا نیز داراى حد محصورى است، و همچنین گناه سایر جوارح، ولى گناه زبان مىتواند در بعضى از مواقع عالمگیر شود، امواج فتنه و فسادش در سراسر جهان پخش گردد، شرق و غرب را تحت تاثیر قرار دهد، مردم جهان را دچار ضلالت و عقاید باطل نماید، یا مصائب سنگین و بدبختیهاى غیر قابل جبران به بار آورد و این مهم ضمن حدیثى آمده است:
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: قال رسولالله صلى الله علیه و آله: یعذب الله اللسان بعذاب لا یعذب به شیئا من الجوارح فیقول: اى رب! عذبتنى بعذاب لم تعذب به شیئا. فیقال له: خرجت منک کلمه فبلغت مشارق الارض و مغاربها فسفک بها الدم الحرام و انتهب بها المال الحرام و انتهک بها الفرج الحرام و عزتى و جلالى لاعذبنک بعذاب لا اعذب به شیئا من جوار حک.
امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) حدیث نموده که فرمود: خداوند در قیامت زبان را به عذابى معذب مىکند که دیگر جوارح بدن را آنچنان کیفر نمىدهد. زبان عرض مىکند: بار الها! مرا به عذابى معذب نمودى که سایر جوارح به آن عذاب مبتلا نشدند. به
زبان گفته مىشود: از تو کلمهاى صادر شد که به شرق و غرب عالم رسید، بر اثر آن کلمه خون حرام ریخته شد، مال محترم به غارت رفت، موجبات بىعفتى و تجاوز فراهم آمد. قسم به عزت و جلالم، تو را عذابى خواهم داد که هیچ یک از جوارح تو را آنچنان معذب نخواهم نمود.
خلاصه، امام سجاد (ع) در جملهى سوم دعا عرض مىکند:
و امنحنى حسن الارشاد.
بار الها! براى نجات مردم بدزبان و عیبجو نعمت حسن ارشاد را به من عطا فرما تا بتوانم آن مردم منحرف را هدایت کنم، مسیر صحیح را به آنان ارائه نمایم و زبانشان را به درستگویى و صراط مستقیم سوق دهم. براى نیل به این هدف مقدس، باید امام سجاد (ع) روش تربیتى جد گرامیش رسول اکرم (ص) را به کار بندد، اول ارزش سکوت را از نظر دینى به مردم بفهماند و آنان را به خاموشى تشویق نماید. دوم رابطهى زبان و ایمان را توضیح دهد و خاطرنشان کند که زبان نامتعادل، موازنه و تعادل ایمان را بر هم مىزند. سوم کیفر اخروى بدزبانى را شرح دهد و آگاه سازد که افراد بدزبان عذاب سنگینى در پیش دارند.